eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) ابان بن تغلب می‌گوید که امام صادق ع به من فرمود ابان! وقتی به کوفه رفتی این حدیث را روایت کن که: کسی که از روی اخلاص شهادت دهد به لا اله الا الله بهشت بر او واجب می‌شود. گفتم: همانا از همه گروه‌های سراغم می‌آیند آیا برای همه این حدیث را روایت کنم؟ [کنایه از اینکه برخی از افراد ناصبی که ظاهرا مسلمانند اما منکر ولایت شما هستند نیز سراغم می‌آیند؛ در حالی که می‌دانیم آنها بهشت نمی‌روند] فرمود: بله ای ابان! همانا وقتی روز قیامت شود و خداوند اولین و آخرین را گرد آورد لا اله الا الله از همگان سلب شود مگر کسی که بر این امر بوده است. 📚الكافی، ج‏2، ص520؛ 📚 المحاسن، ج‏1، ص33 الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ السَّوَّاقِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یا أَبَانُ إِذَا قَدِمْتَ الْكُوفَةَ فَارْوِ هَذَا الْحَدِیثَ مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُ یأْتِینِی مِنْ كُلِّ صِنْفٍ مِنَ الْأَصْنَافِ أَ فَأَرْوِی لَهُمْ هَذَا الْحَدِیثَ قَالَ نَعَمْ یا أَبَانُ إِنَّهُ إِذَا كَانَ‏ یوْمُ الْقِیامَةِ وَ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَتُسْلَبُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْهُمْ إِلَّا مَنْ كَانَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ. 📚در المحاسن، ج‏1، ص181 همین مضمون را با اندک تفاوتی در تعبیر ابان بن تغلب از امام باقر ع روایت کرده است. @yekaye
☀️ 2) در فرازی از یکی از خطبه‌های امیرالمومنین ع آمده است: و دل مرد خردمند را ديده‏اى است كه بدان پايان كار خويش نگرد، و به ژرفى و بلندى آن راه برد. دعوت كننده‏اى خواند، و اميرى حكومت راند. پس دعوت كننده را پاسخ دهيد و فرمانروا را فرمان بريد! به درياهاى فتنه درشدند، و بدعتها را گرفتند، و سنّتها را وانهادند. مؤمنان به گوشه‏اى رفتند، و گمراهان دروغ‌پرداز به زبان آمدند و سخن گفتند. [در حالی که] ماییم پيراهن تن [پيامبر] و اصحاب و گنجينه‏ها و ابواب [رسالت]. در خانه‏ها جز از ابواب آن نباید وارد شد، و آن كه جز از در، به خانه در آمد دزد نامیده می‌شود. 📚نهج البلاغة، خطبه ۱۵۴، اقتباس از ترجمه شهيدى، ص152 و من خطبة له ع‏: وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ دَاعٍ دَعَا وَ رَاعٍ رَعَى فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ. قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ وَ أَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ، وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
. 1️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» بحث این آیات در اصحاب شمال بود که محور اصلی جهنمیان را تشکیل می‌دهند و اکنون دو وصف برای اینان برمی‌شمرد؛ گمراهی و تکذیب‌گری. یعنی 🔻اولا راه را گم کرده‌اند؛ و 🔺ثانیا اهل تکذیب‌اند؛ یعنی به جای اینکه اکنون که راه را گم کرده‌اند نسبت به کسانی که حقیقت را عرضه می‌کنند گوش شنوایی داشته باشند و حقیقتی که بر آنان عرضه می‌شود را بپذیرند هر حقیقتی که بر آنان عرضه می‌شود را دروغ می‌شمرند. 🔹شاید از اینکه وصف دوم را هم به وصف اول افزود بتوان نتیجه گرفت صرف اینکه کسی راه را گم کند وی را جهنمی نمی‌کند و هنوز امید به نجات او هست. زمانی یک گمراه جهنمی می‌شود که این گمراهی را مقصد خویش قرار دهد و هر حقیقتی که بر وی عرضه شود را تکذیب کند. (الميزان، ج‏19، ص125 ) 🔸به تعبیر دیگر، بدتر از گمراهی، تکذیب کردن است؛ وگرنه بسیاری از گمراهان، توفیق هدایت می‌یابند (تفسیر نور، ج۹، ص۴۳۳) 💠نکته تخصصی : بیچاره‌کننده از بدبختی‌های دوره مدرن این است که ، و محور هدایت دیگران قلمداد شده‌اند❗️ و بدین جهت است که شاید این نحوه گمراهی که در دوره مدرن در جهان شیوع پیدا کرده بی‌سابقه باشد: بعد از رنسانس انسانی که با مسیحیت تحریف شده روبرو بود به جای اینکه از این تحریف برگردد و راه صحیح را بیابد اساسا دین آسمانی را کنار گذاشت و پنداشت که با (که به غلط نامش را و گذاشته بود) می‌تواند کار خویش را پیش ببرد❗️ این گونه بود که برای اولین بار در تاریخ بشر، ، تحت نام و در جایگاه مرجعیت فکری جامعه قرار گرفتند؛ که اوج این فاجعه با رقم خورد که بحق نام به وی داده‌اند. وی کسی بود که توانست (که نتیجه‌اش صرفا اذعان به در همه چیز بود) را به (نه فقط ادعا کند ؛ بلکه هرکس را که ادعای دانستن داشته باشد پیشاپیش متهم و محکوم به دروغگویی کند) تبدیل کند. در مردم سه دسته بودند: ، که اگرچه به حقیقت نرسیده اما در مسیر رسیدن به حقیقت است؛ و بقیه بودند که «همج رعاع» (افراد ) بودند (نهج‌البلاغه، حکمت147 )؛ یعنی 🔺اگرچه می پذیرفتند عالمانی که به حقیقت دست یافته باشند (= عالم ربانی) بسیار ناچیزند 🔺اما دیگران می‌توانستند در مسیر رسیدن به حقیقت قرار گیرند (متعلم علی سبیل النجاة) و 🔻تنها اگر کسی در این مسیر قرار نمی‌گرفت حیران و سرگردان و پوچ می‌شد؛ 📛 اما ثمره فلسفه کانت این شد که چون دست‌یابی به حقیقت و در نتیجه وجود هرگونه «عالم ربانی» مورد انکار قرار گرفت، افتخار کردن به ندانستن، از حد واقعی خویش (= علامت تواضع عالِمی که علمش البته محدود است) بیرون شد و محور قضاوت درباره همگان قرار گرفت❗️ (جالب اینجاست که کسانی که رسیدن به حقیقت را انکار می‌کنند و منطقا راه هر گونه قضاوتی را می‌بندند، به خود اجازه می‌دهند درباره دیگران قضاوت قطعی داشته باشند‼️) 🌐این درست نقطه مقابل دیدگاه قرآن است که در عین حال که از انسانها می‌خواهد که هیچ سخنی را بدون تحقیق و بررسی نپذیرند و هر سخنی را بشنوند، اما اصرار دارد که تشخیص حق هم ممکن است و از انسانها می‌خواهد به شنیدن بسنده نکنند، بلکه سپس از بهترین آن پیروی کنند: «فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/17-18) 🌀اما کانت به انسانها می‌گفت که اساسا هیچ سخنی درباره حقیقت غیرمادی ارزش شنیدن ندارد؛ و علیرغم توصیه‌های اخلاقی دست‌نیافتنی وی، تنها چیزی که برای پیروی کردن باقی ماند دلخواه‌ها و هوس‌های انسانها بود؛ که چون پیروی از همه دلخواه‌ها و هوس‌ها امکان نداشت مردمان مدرن با خود قرار گذاشتند که دلخواه‌ها و هوس‌های اکثریت معیار رفتار همگان باشد (که البته هرجا افرادی توانستند که با زور بر اکثریت غلبه کنند با قرار دادن حق وتو و امثالهم این حق را برای خود محفوظ نگه داشتند❗️) ♻️این گونه بود که با سیطره و در پرتوی آموزه‌های ، بودن (یعنی هر حقیقتی را پیشاپیش تکذیب کردن) که است که انسان را از رسیدن به حقیقت محروم می‌کند، به عنوان قلمداد شد❗️ 🤔و شاید این برترین دستاورد ابلیس در تاریخ بشر برای گمراه کردن انسانها باشد؛ زیرا مادامی که این امر به عنوان فضیلت قلمداد شود هرگز هیچ گمراهی درصدد جستجو و حتی گوش دادن به حقیقت برنخواهد آمد. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه تدبر 1️⃣ 💠درددلی با آنچه بیشتر جای تعجب دارد این است که برخی از کسانی که خود را مسلمان و شیعه می‌دانند فراموش کرده‌اند که خداوند زمین را بدون حجت نمی‌گذارد؛ و چون از فهم و تحلیل اختلاف نظرهایی که بین علمای شیعه رخ می‌دهد ناتوان مانده‌اند می‌پندارند چون از دیدگان ما است پس بر انسانها تمام نمی‌شود و انسانها مجبورند در زندگی خود را ادامه دهند❗️ گویی اینان (که همچنان از جهان را روشن می‌کند) را به منزله (که جهان یکسره در باشد) می‌پندارند. 💢اینکه آنها نتوانند اختلاف بین علمای شیعه را تبیین کنند چندان جای تعجب ندارد (چون به هر حال هر تبیینی نیازمند درک ظرایفی است که بسیاری از اوقات بر افراد مخفی می ماند) 🚫اما این ناراحت‌‌کننده است که خود را شیعه و معتقد به می‌دانند، در عین حال به خاطر اینکه در جایی از یک تبیین ناتوان مانده‌اند (یعنی در مورد چرایی اختلاف علما علیرغم نقش‌آفرینی امام ع)، به جای اینکه صرفا به خود در این موضوع خاص اذعان کنند و برای یافتن حقیقت بیشتر بکوشند، واضحترین واضحات معارف الهی (که خداوند انسانها را بدون حجت در جهان رها نمی‌کند) را می‌کنند. خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. @yekaye
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
. 2️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» از این وضعیت گمراهی و تکذیب‌گری آنان با وصف (اسم فاعل: ضالون؛ ‌مکذبون) و نه با فعل (ضلوا؛ ‌کذبوا) یاد کرد. چرا؟ 🍃الف. می‌خواهد نشان دهد که این وضعیت در آنها رسوخ دارد؛ و این رسوخ آن وضعیت است که آنان را سزاوار چنین عذابهایی کرده است. یعنی گمراهی و دروغ‌زن بودن صرفا یک کاری نیست که گاهی انجام داده باشند. به تعبیر دیگر چنین نیست که اگر کسی یکی دوبار راه را گم کرد ویا یکی دو بار حقیقتی را تکذیب کرد در زمره اصحاب شمال قرار گیرد؛ بلکه اصحاب شمال آنان‌اند که اساسا گمراه و تکذیب‌کننده حقیقت‌اند. 🍃ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
. 3️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» گمراهی همواره از یک راه معین معنی دارد؛ ‌و تکذیب کردن هم همواره تکذیب کردن چیزی است؛ متعلق این گمراهی و تکذیب چیست؟ اغلب مفسران مقصد و آنچه مورد تکذیب آنها قرار گرفته را راه حق و دین الهی و اموری همچون توحید و نبوت و معاد دانسته‌اند (مثلا مجمع البيان، ج‏9، ص334 ) اما به نظر می‌رسد همین نیاوردن متعلق آن حاوی نکته‌ای است و آن این است که هرگونه تکذیب حقیقت انسان را چنین جهنمی می‌کند و اگر مفسران بر تکذیب توحید و نبوت و معاد تاکید داشته‌اند از باب اهمیت جدی این حقایق است. 💠نکته تخصصی همین که ضال و مکذب بودن از مهمترین عوامل جهنمی شدن است نشان‌دهنده اصرار اسلام بر آزاداندیشی واقعی است؛ و البته چنانکه در تدبر ۱ اشاره شد لازمه آزاداندیشی نه انکار همه چیز، بلکه تسلیم بودن در برابر حقیقت است. بسیاری از اوقات انسانها دلبسته یک باور یا عقیده می‌شوند (ولو آن عقیده، اعتقاد به شکاکیت باشد!) و آنگاه از راه حق و حقیقت دور می‌شوند و هر حقیقتی که خلاف عقیده‌شان باشد را تکذیب می‌کنند: و این مهمترین معیار جهنمی شدن جهنمیان است. @yekaye
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
. 4️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» چرا با اینکه تمام آیات قبل در وصف بهشتیان و جهنمیان به صورت غایب بود یکدفعه در این آیه از تعبیر مخاطب استفاده کرد؟ 🍃الف. تا آیه ۴۸ توصیف بهشتیان و جهنمیان بود. اما در آیه ۴۹ با به کار بردن تعبیر «قل» فضای بحث عوض شد؛ و چه بسا با این تعبیر می‌خواهد هشدار را برای مخاطب جدی کند. یعنی این گونه نیست که فقط بهشت و جهنمی را توصیف کرده باشیم؛‌بلکه ای کسانی که گمراه و اهل تکذیب هستید؛‌بدانید که اینها درباره شما بود و از تکذیب‌گری دست بردارید و بکوشید از گمراهی بدرآیید و راه حق را بیابید. 🍃ب. شاید می‌خواهد نشان دهد که گمان نکنید جهنمیان یک عده آدم‌های خیلی عجیب و غریب‌اند که براحتی در میان ما یافت نمی‌شود. خیر. در میان خود شما کسانی‌اند که این عذابها درباره آنهاست. 🍃ج. ... @yekaye
🏴 شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام تسلیت باد 🏴
1019) 📖 لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ 📖 ترجمه 💢قطعا از درختی از زقوم می‌خورید. سوره واقعه (56) آیه 52 1399/5/7 7 ذی‌الحجه 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لآكِلُونَ ▪️درباره ماده «أکل»‌اگرچه ابن فارس اصل معنای آن را «رو به نقصان نهادن» (تنقص) دانسته‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج‏1، ص122 ) ▪️اما چنانکه تقریبا اغلب اهل لغت اشاره کرده‌اند معنای اصلی و محوری آن همان «خوردن» است؛ مثلا راغب اصفهانی آن را «تناول المطعم» معرفی کرده (مفردات ألفاظ القرآن، ص80) ▫️و حسن جبل که حتی معتقد است که اصل محوری این ماده به نحوی است که بر خود فرایند خوردن (که آسیاب شدن غذا در دهان و بلعیدن آن است) دلالت دارد و معنای محوری آن را «طحن الحیّ المادة المطعومة مَضغاً بفمه و بلعُها» معرفی کرده است. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم،ص۱۹۱۹). ▫️البته مرحوم مصطفوی قید زایل شدن صورت را اضافه کرده و معنای اصلی این ماده را «التناول الملازم إزالة الصورة و التشخّص من الطرف المأكول» دانسته و سعی کرده حضور این قید را در تمام کاربردهای حقیقی و مجازی آن (مثلا خوردن مال دیگران، خوردن گوشت برای غیبت کردن، و ...) نشان دهد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص104-105 ) ولی به نظر می‌رسد این قید لازمه طبیعی خورده شدن چیزی است و تاکید مستقل بر آن ضرورتی ندارد و به نظر می‌رسد کثرت کاربردهای مجازی این ماده موجب شده که ابن فارس چنان توسعه معنایی‌ای برای آن قائل شود. ▪️اگرچه اصل خوردن در خصوص موجودات زنده است اما از آنجا که در فرایند خوردن، درهم خرد کردن و نیست و نابود کردن اشیاء‌ رخ می‌دهد این ماده برای اموری که چنین کاری را با شی‌ای انجام می‌دهند استعاره گرفته شده است که از معروفترین مصادیق آن استفاده از تعبیر خوردن هیزم توسط آتش است که در حدیث نبوی است «وَ لَا تَتَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ الْيَابِس‏» (قرب الإسناد، ص29) و در قرآن نیز تعبیر خورده شدن چیزی توسط آتش به کار رفته است: «حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ» (آل عمران/۱۸۳) ▪️بدین ترتیب معلوم می‌شود که کلمه «أکْل» مصدر و به معنای «خوردن» است: «نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ» (رعد/۴)؛ ▪️«اُکُل» به معنای خوراک است و چیزی که خوردنی باشد: «جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ» (سبأ/۱۶) «كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ» (بقره/265) «تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/25) «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها» (رعد/۳۵)‌ «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» (کهف/33) «وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ» (انعام/۱۴۱)؛ ▫️و البته به مناسبت گاه برای بهره و نصیب شخص از چیزی همین تعبیر «اُکُل» به کار می‌رود چنانکه می‌گویند «فلان ذو أُكُلٍ‏ من الدنيا» ویا برای کسی که عمرش بسر آمده باشد می‌گویند «فلان استوفى‏ أُكُلَهُ». (مفردات ألفاظ القرآن، ص80) ▫️همچنین در بسیاری از موارد برای خرج کردن و هزینه کردن اموال تعبیر «اکل» به کار می‌رود: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» ‏(بقرة/188» ظاهرا بدین جهت که خوردن یکی از مهمترین مخارج زندگی است و در آیه «إِنَّ الَّذِينَ‏ يَأْكُلُونَ‏ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ‏ فِي بُطُونِهِمْ ناراً» (نساء/10) این خوردن ظالمانه اموال یتیمان را همان خوردن آتش دانسته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص80) و البته در قرآن کریم اگرچه اغلب مواردی که تعبیر «خوردن»‌ برای اموال به کار رفته بار معنایی منفی داشته است: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَريقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (بقره/188) «الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا» (بقره/۲۷۵) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَة» (آل عمران/۱۳۰) «وَ آتُوا الْيَتامى‏ أَمْوالَهُمْ ... وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِكُمْ» (نساء/2) «وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ» (مائده/۶۲ و ۶۳) «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا» (فجر/19)؛ اما لزوما بار منفی ندارد و گاه در مورد استفاده حلال از اموال هم همین تعبیر به کار رفته است؛ مثلا: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً» (نساء/4) «وَ ابْتَلُوا الْيَتامى‏ ... فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء/6) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه بحث از ماده «أکل» ▪️همچنین برای غیبت کردن این تعبیر که فلانی فلانی را (یا گوشت او را) خورد به کار می‌رود چنانکه در شعر عرب آمده است «فإن كنتُ‏ مَأْكُولًا فكن أنت‏ آكِلِي‏» و در قرآن کریم هم آمده است: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً» (حجرات/۱۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص80) اگرچه کاربرد این ماده در ابواب دیگر هم در زبان عرب وجود دارد (از جمله در ابواب افتعال و تفعل و افعال؛ مثلا «ائتكلت النّار»‌یعنی لیهیب آتش شعله‌ور شد و به همین ترتیب «ائتكل‏ الرّجُل»‌برای جایی به کار می‌رود که غضب شخصی شعله‌ور شود؛ ویا تعابیری همچون «السيف‏ يتأكّل‏ إِثْرُه» ویا «و لا تُؤْكِلْ‏ فلاناً عرضَك» (که این تعبیر آخر یعنی به وی دشنام نده که آبرویت را در معرض اینکه او آن را بخورد قرار می‌دهی) و ...؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏1، ص123 ) ▪️ اما در قرآن کریم فقط در باب ثلاثی مجرد به کار رفته است و «آکِل» اسم فاعل از این ماده است به معنای «خورنده»؛ که جمع مکسر آن «أَكَلَة» می‌شود؛ اما در قرآن کریم فقط جمع سالم آن به کار رفته است: «وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلينَ» (مومنون/20) «فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ» (صافات/66) «لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ» (واقعه/52) ▪️این ماده وقتی به صیغه فعول یا فعال برود برای مبالغه است؛ از این رو به کسی که پرخوری می‌کند «الْأَكُولُ» یا «الْأَكَّالُ» می‌گویند و قرآن کریم این تعبیر را در مورد کسانی که در خوردن اموال حرام بی‌مبالاتند به کار برده است: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ» (مائده/۴۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص80 ) ▪️با توجه به اینکه وقتی چیزی خورده می‌شود از بین می‌رود و دیگر چیز سالمی از آن باقی نمی‌ماند گاه تعبیر «اکل» و خوردن را برای فاسد شدن چیزی به کار می‌برند چنانکه در قرآن کریم در وصف اصحاب فیل که سنگباران شدند آمده است: «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» (فیل/5) و به همین سال وقتی بیماری و فسادی در سر یا در دندان رخ دهد تعبیر می‌کنند «أصابه‏ إِكَالٌ‏ في رأسه و في أسنانه» (مفردات ألفاظ القرآن، ص81 ) 📿ماده «أکل» و مشتقات آن 109 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹شَجَرٍ ▪️درباره ماده «شجر» برخی گفته‌اند که در اصل بر دو معنا دلالت دارد: ▫️یکی درهم فرو رفتن اجزای چیزی در اجزای دیگرش؛ و ▫️دیگری علو و رفعتی در چیزی؛ که در بسیاری از اوقات این دو معنا متداخلند؛ ‌چنانکه در خصوص درخت (شجرة) هم درهم فرورفتن شاخه‌ها در کار است و هم بلند و مرتفع بودنش (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص246-247 ) ▪️مرحوم مصطفوی نیز بنوعی جمع این دو را محور قرار داده و اصل این ماده را چیزی که رشد کند و بالا بیاید و شاخ و برگی داشته باشد دانسته است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏6، ص19 ) ▫️و حسن جبل نیز معنای محوری این ماده را شاخ و برگ پیدا کردن امری مجتمع و گسترش یافتن آن به سوی اطرافش به نحوی که این گسترش یافتن یک ماندگاری‌ای داشته باشد معرفی کرده (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۱۰۷) که به معنای فوق نزدیک است. ▪️البته راغب اصفهانی و مرحوم طبرسی هم اصل این ماده را از همان کلمه «شجر» به معنای درخت (گیاهی که ساقه داشته باشد) دانسته‌اند و مشاجره (حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ؛ نساء/۶۵) را هم بدین جهت از این ماده برگرفته‌اند که نزاع بین آنها همچون فرو رفتن شاخه‌های درخت درهم می‌باشد (مجمع البيان، ج‏1، ص192 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص446 ) ▫️ویا از این جهت که در هنگام مشاجره کلامشان در هم می‌شود (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص246 ) ▪️در اینکه کلمه «شجرة» مفرد است (مثلا: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقره/۳۵؛ اعراف/۱۹) نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَة» (قصص/۳۰)) اختلافی نیست؛ ▫️ اما درباره اینکه آیا «شجر» جمع است یا گاه به صورت مفرد (و به همان معنای «شجرة») نیز به کار می‌رود اختلاف است. برخی فقط به جمع بودن آن اشاره کرده‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص246) ولی برخی معنای «شجر» و «شجرة» را یکی دانسته‌اند و از این رو بر این باورند که این کلمه هم می‌تواند به صورت مذکر و هم مونث به کار رود (معاني القرآن، ج‏3، ص127 ) و البته به نظر می‌رسد گاه با قرینه می‌توان آن را جمع دانست (مثلا: وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ؛ حج/۱۸) و وقتی هم که با توجه به قرینه‌ها مفرد است به معنای اسم جنس می‌باشد نه جمع مصطلح؛ چنانکه در آیاتی همچون «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نارا» (یس/۸۰) «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» (الرحمن/6) «لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ» (واقعه/52) «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فيهِ تُسيمُونَ» (نحل/10) «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها« (نمل/60) این معنا ظهور بیشتری دارد. البته این کلمه به صورت «أشجار» و «شجرات» هم جمع بسته می‌شود (مجمع البيان، ج‏1، ص192) که البته در قرآن کریم بدین صورت به کار نرفته است. 📿ماده «شجر» ۲۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹زَقُّومٍ ▪️درباره کلمه «زقوم» از قطرب نقل شده که یک درخت تلخ‌مزه‌ای در ناحیه تهامه است؛ ▪️و از ابومسلم هم نقل شده که ظاهرا عرب با این کلمه آشنا نبوده است و بعدا با توضیح قرآن [در سوره صافات: أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ، إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ، إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيم‏؛ ‌صافات/۶2-۶4؛ و در سوره دخان: إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ؛ طَعامُ الْأَثيمِ؛ كَالْمُهْلِ يَغْلي‏ فِي الْبُطُونِ؛ كَغَلْيِ الْحَميمِ؛ دخان/43-46] عرب با آن آشنا شد (مجمع البيان، ج‏8، ص695 ) ▫️ و موید این مطلب واقعه‌ای است که نقل می‌کنند که وقتی اولین بار در قرآن کریم این کلمه نازل شد (ظاهرا در سوره واقعه) قریش آن را نمی دانست و فردی آفریقایی در آنجا بود و وی گفت که ما در آفریقا به کره آمیخته با خرما «زقوم» می‌گوییم و ابوجهل به کنیزش گفت برای ما کره و خرما بیاور تا «نَزْدَقِمهُ» و گفتند محمد ما را از این می‌ترساند و خداوند در آیه دیگری آن را توضیح داد که مقصود آن نبوده بلکه این درختی است که مایه فتنه (شکنجه)‌ ظالمان است و از اصل جهنم خارج می‌شود (دخان/45-46) (كتاب العين، ج‏5، ص94 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏26، ص336 ). ▪️اما بسیاری از اهل لغت درباره این ماده گفته‌اند که اصل این ماده ناظر به چیزی از جنس خوردن است و از ابن درید هم نقل شده که وقتی کسی در خوردن شیر افراط کند می‌گویند «تزقم فلان اللبن» (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص16 ) ▫️و در واقع بر بلعیدن با شدت و سختی دلالت می‌کند و وجه تسمیه شجره زقوم هم این است که آنان با سختی و زحمت از آن می‌خورند ولی در گلویشان گیر می‌کند و آزارشان می‌دهد (إعراب القرآن (نحاس)، ج‏3، ص287 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏4، ص333 ؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۹۰۶ ) ▪️هرچند برخی مساله را از آن سو دانسته و گفته‌اند که چون این تعبیر برای بیان غذای ناگوار و آزاردهنده جهنمیان در قرآن به کار رفت تعابیری همچون «زَقَمَ فلان» و «تَزَقَّمَ» برای بلعیدن چیز ناگوار و آزاردهنده رایج شد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص380 ) ▪️برخی هم با مرور بحث‌های مختلف درباره این کلمه به این جمع‌بندی رسیده‌اند که زقوم هرچه باشد دلالت دارد بر خوردنی‌ای که تلخ، داغ، و بدبو، و زشت باشد به نحوی که شخص به زحمت حاضر به خوردن چنین چیزی شود و براحتی نتواند آن را ببلعد؛‌ و به لحاظ لغوی هم ترکیبات حروف این ماده دلالت بر قبح آن دارد؛‌ زیرا دو حرف «ز» و «ق» در هر جا با هم جمع شود دلالت دارد بر امری مهمل یا ناخوشایند؛ مانند «مزق» [پاره کردن] یا «زمق شعره» برای جایی است که موهای کسی کثیف و بدبو باشد و یا «قزم» ‌برای پستی و دنائت به کار می‌رود؛ ‌و همچنین حرف «میم» غالبا در کنار هر دو حرف دیگری بیاید غالبا دلالت بر یک چیز مکروه و ناخوشایند می‌کند مانند «قُمامة» [خاکروبه]؛ و دو حرف «ق» و «ز» هم همین طور؛ چنانکه «زق» آن است که پرنده‌ای فضله‌اش را پرت کند؛ و «زقزقة» به خفت و سبکی گفته می‌شود؛ و خلاصه اینکه ترکیب این حروف در مجموع برای دلالت بر اموری است که انسان ناخوش می‌دارد (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص414 ) 📿این ماده تنها به صورت همین کلمه «زقوم» و تنها همین 3 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ◾️به لحاظ جایگاه نحوی حرف «من»: ▪️«من» اول می‌تواند من ابتدائیه باشد (خوردن را از این درخت شروع کنند) یا من تبعیضیه (مقداری از میوه آن درخت را بخورند) که در این صورت «من» دوم می‌تواند من بیانیه باشد (این درخت، زقوم است)؛ ▪️و می‌توان «من زقوم» را بدل برای «من شجر» گرفت که در این صورت «من» دوم هم همان دو نقش اولی را خواهد داشت (الميزان، ج‏19، ص126 ؛ البحر المحيط، ج‏10، ص87 ) ▪️و نیز می‌توان من اول را زایده و من دوم را بیانیه (درخت زقوم را می‌خورند) ویا من اول را ابتدائیه و من دوم را زایده (از درخت زقوم می خورند) گرفت. (فتح القدير، ج‏5، ص185 ) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امام سجاد ع از پدرشان روایت شده است که امیرالمومنین ع می‌فرمودند: گاه می‌شد که رسول الله ما را [از عذاب جهنم] می‌ترساند و می‌فرمود: به کسی که جان محمد به دست اوست سوگند، اگر قطره‌ای از زقوم بر کوه‌های زمین بچکد آنها را تا هفت طبقه زمین فرو می‌برد و طاقتش را ندارند، پس چگونه خواهد بود برای کسی که این طعامش است؟ و اگر قطره‌ای از «غسلین» (حاقه/۳۶) یا از «صدید» (ابراهیم/۱۶) بر کوه‌های زمین بچکد آنها را تا هفت طبقه زمین فرو می‌برد و طاقتش را ندارند، پس چگونه خواهد بود برای کسی که این نوشیدنی‌اش است؟ به کسی که جانم به دست اوست سوگند، اگر چماقی از آنهایی که خداوند در کتابش از آنها نام برده بر روی کوه‌های زمین گذاشته شود آنها را تا هفت طبقه زمین فرو می‌برد و طاقتش را ندارند، پس چگونه خواهد بود برای کسی که این طعامش است؟ 📚الدروع الواقية، ص274 قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْقُمِّيُّ فِي كِتَابِ زُهْدِ النَّبِيِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فِيمَا رَوَاهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: رُبَّمَا خَوَّفَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ‏ وَ آلِهِ فَيَقُولُ: وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ قَطَرَتْ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ أَسْفَلَ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ هُوَ طَعَامُهُ؟! وَ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الْغِسْلِينِ أَوْ مِنَ الصَّدِيدِ قَطَرَتْ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ أَسْفَلَ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ هُوَ شَرَابُهُ؟! وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ مِقْمَاعاً وَاحِداً مِمَّا ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وُضِعَ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ إِلَى أَسْفَلِ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ يُقْمَعُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي النَّارِ؟ @yekaye
☀️۲) از امام سجاد ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: به کسی که جانم به دست اوست سوگند روح کسی از بدنش جدا نشود تا اینکه از میوه‌های بهشت ویا از درخت زقوم بخورد و هنگامی که ملک الموت را ببیند مرا و علی ع و فاطمه س و حسن ع و حسین ع را هم ببیند؛ ‌پس اگر چنین باشد که ما را دوست داشته باشد خواهم گفت: ای ملک الموت! با او مدارا کن که او مرا و اهل بیتم را دوست دارد؛ و اگر مرا دشمن داشته باشد خواهم گفت که ای ملک الموت! بر او سخت بگیر که او مرا و اهل بیتم را دشمن می‌داشت. 📚بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص6 أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرِيَارَ الْخَازِنُ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي الْمَوْضِعِ الْمُقَدَّسِ الْمَذْكُورِ عَلَى سَاكِنِهِ السَّلَامُ فِي شَوَّالٍ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبُرْسِيُّ الْمُجَاوِرُ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ سِتِّينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْأَحْمَسِيُّ مِنْ أَصْلِ خَطِّ أَبِي سَعِيدٍ بِيَدِهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو سَعِيدِ بْنُ كَثِيرٍ الْهِلَالِيُّ التَّمَّارُ قَالَ: أَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ مُسَاوِرٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ يَحْيَى بْنُ مُسَاوِرٍ: أَخْبَرَنَا أَبُو خَالِدٍ الْوَاسِطِيُّ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ ع قَالُوا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تُفَارِقُ رُوحٌ جَسَدَ صَاحِبِهَا حَتَّى يَأْكُلَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ أَوْ مِنْ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ وَ حِينَ يَرَى مَلَكَ الْمَوْتِ يَرَانِي وَ يَرَى عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً ع فَإِنْ كَانَ يُحِبُّنَا قُلْتُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِهِ إِنَّهُ كَانَ يُحِبُّنِي وَ يُحِبُّ أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُنَا قُلْتُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ شَدِّدْ عَلَيْهِ إِنَّهُ كَانَ يُبْغِضُنِي وَ يُبْغِضُ أَهْلَ بَيْتِي. @yekaye
☀️۳) از امام صادق ع روایتی طولانی درباره حوض کوثر آمده که در فرازی از آن فرمودند: هنگامی که مومن می‌میرد روحش به سوی این نهر می‌رود و در باغهای آنجا می‌گردد و از نوشیدنی آن می‌نوشد؛ و همانا دشمن ما هنگامی که بمیرد روحش به سوی وادی برهوت می‌رود و در عذابش جاودانه می‌شود و از زقوم می‌خورد و از آب جوشان آن می‌نوشد؛‌ پس به خداوند پناه ببرید از آن وادی. 📚الإختصاص، ص322؛ 📚 بصائر الدرجات، ج‏1، ص404 الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَلَمَةَ اللُّؤْلُؤِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَقَّاحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَوْضِ فَقَالَ لِي ... إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا تُوُفِّيَ صَارَتْ رُوحُهُ إِلَى هَذَا النَّهَرِ وَ رَعَتْ فِي رِيَاضِهِ وَ شَرِبَتْ مِنْ شَرَابِهِ وَ إِنَّ عَدُوَّنَا إِذَا تُوُفِّيَ صَارَتْ رُوحُهُ إِلَى وَادِي بَرَهُوتَ فَأُخْلِدَتْ فِي عَذَابِهِ وَ أُطْعِمَتْ مِنْ زَقُّومِهِ وَ سُقِيَتْ مِنْ حَمِيمِهِ فَاسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ الْوَادِي‏. @yekaye
☀️۴) امام صادق ع روایت می‌کنند از دیداری بین پیامبر اکرم ص و جبرئیل که در فرازی از آن دیدار جبرئیل به پیامبر ص می‌گوید: پس اگر حلقه‌ای از آن زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (حاقه/۳۲) بر دنیا نهاده شود، دنیا از حرارتش ذوب می‌گردد؛‌ و اگر قطره‌ای از زقوم (واقعه/52) و ضریع (غاشیه/۶) در نوشیدنی اهل دنیا ریخته شود اهل دنیا از شدت بوی بد آن خواهند مرد... 📚روضة الواعظين، ج‏2، ص507؛ 📚إرشاد القلوب (للديلمي)، ج‏1، ص106 قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ قَاعِدٌ إِذْ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع‏ وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ مُتَغَيِّرُ اللَّوْنِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ ... فَلَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْيَا لَذَابَتِ الدُّنْيَا مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ وَ الضَّرِيعِ قَطَرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْيَا مِنْ نَتْنِهَا ... @yekaye
☀️۵) الف. روایت شده است که ابرش کلبی به امام باقر ع گفت: شنیده‌ام که شما درباره این سخن خداوند که می‌فرماید «روزی که زمین به غیر این زمین تبدیل شود» (ابراهیم/۴۸) گفته‌اید که زمین به صورتی نانی درمی‌آید! امام باقر ع فرمودند: درست گفته‌اند؛ در آن موقف ‌زمین به نانی پاک تبدیل می‌شود که [اهل محشر] از آن می‌خورند! ابرش خندید و گفت: آیا آن گرفتاری‌های آنجا آنان را از خوردن باز نمی‌دارد؟ فرمود: وای بر تو! در کدام جایگاه گرفتارتر و بدحال‌ترند؟ در موقف [حساب و کتاب] یا در جهنم در حال عذاب شدن؟ گفت: خیر. در جهنم. فرمود: وای بر تو! همانا خداوند می‌فرماید: «قطعا از درختی از زقوم می‌خورند. سپس از آن شکمشان را پر می‌کنند؛ سپس بر روی آن از آن آب جوشان می‌نوشند؛ پس می‌نوشند همچون نوشیدن شتر تشنه» پس وی ساکت شد. 📚تفسير العياشي، ج‏2، ص237؛ 📚المحاسن، ج‏2، ص397 ؛ 📚دعائم الإسلام، ج‏2، ص109 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَاشِمٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ لَهُ الْأَبْرَشُ الْكَلْبِيُّ: بَلَغَنِي أَنَّكَ قُلْتَ فِي‏قَوْلِ اللَّهِ «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ» أَنَّهَا تُبَدَّلُ خُبْزَةً؟! فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع صَدَقُوا تُبَدَّلُ الْأَرْضُ خُبْزَةً نَقِيَّةً فِي الْمَوْقِفِ يَأْكُلُونَ مِنْهَا. فَضَحِكَ الْأَبْرَشُ وَ قَالَ: أَ مَا لَهُمْ شُغُلٌ بِمَا هُمْ فِيهِ عَنْ أَكْلِ الْخُبُزِ؟ فَقَالَ وَيْحَكَ فِي أَيِّ الْمَنْزِلَتَيْنِ هُمْ أَشَدُّ شُغُلًا وَ أَسْوَأُ حَالًا إِذَا هُمْ فِي الْمَوْقِفِ أَوْ فِي النَّارِ يُعَذَّبُونَ؟! فَقَالَ لَا فِي النَّارِ. فَقَالَ وَيْحَكَ وَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ» قَالَ فَسَكَتَ. ☀️ب. زراره می‌گوید: از امام باقر ع درباره این سخن خداوند پرسیدم که می‌فرماید «روزی که زمین به غیر این زمین تبدیل شود» (ابراهیم/۴۸) امام باقر ع فرمودند: به نانی پاک تبدیل می‌شود که مردم تا از حساب فارغ شوند از آن می‌خورند! کسی به ایشان گفت: آنان در آن روز بقدری گرفتار نیستند که خوردن و نوشیدن یادشان برود؟ فرمود: همانا خداوند عز و جل فرزند انسان را توخالی آفریده است؛ و او چاره‌ای جز طعام و نوشیدنی ندارد؛ آیا آنان آن روز گرفتارترند یا کسانی که در جهنم‌اند؛ که این جهنمیان فریادرسی می‌طلبند و خداوند عز و جل حکایت کرده است که: «و اگر فريادرسى بطلبند به وسيله آبى به فريادشان رسيده شود كه مانند مس گداخته باشد که صورت‏ها را بريان كند؛ چه بد آشاميدنى است!» (کهف/۲۹) 📚الكافي، ج‏6، ص287؛ المحاسن، ج‏2، ص397 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ‏ غَيْرَ الْأَرْضِ». قَالَ تُبَدَّلُ خُبْزَةً نَقِيَّةً يَأْكُلُ مِنْهَا النَّاسُ حَتَّى يَفْرُغُوا مِنَ الْحِسَابِ. فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ إِنَّهُمْ لَفِي شُغُلٍ يَوْمَئِذٍ عَنِ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ ابْنَ آدَمَ أَجْوَفَ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ أَ هُمْ أَشَدُّ شُغُلًا يَوْمَئِذٍ أَمْ مَنْ فِي النَّارِ فَقَدِ اسْتَغَاثُوا وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّراب‏». ☀️ج. شبیه این گفتگو بین امام باقر ع و دیگران هم روایت شده است؛ مثلا در گفتگو 📚با نافع در تفسير القمي، ج‏1، ص233؛ الكافي، ج‏8، ص122 ؛‌یا 📚با عبدالله بن سنان در تفسير العياشي، ج‏2، ص238 و327. @yekaye
☀️۶) از رسول الله ص روایت شده است: هنگامی که روز اول شعبان شود خداوند به دربهای بهشت دستور می‌دهد که باز شوند و به شجره طوبی دستور می‌دهد که شاخه‌هایش را بر این دینا مشرف سازد؛‌سپس به درهای جهنم هم دستور می‌دهد که باز شوند و به شجره زقوم دستور می‌دهد که او هم شاخه‌هایش را بر این دنیا مشرف سازد؛ سپس منادی پروردگار عز و جل ندا می‌دهد: ای بندگان خدا! این شاخه‌های درخت طوبی است؛ پس بدان درآویزید که شما را به سوی بهشت بالا برد؛ و این شاخه‌های درخت زقوم است؛ پس از آن برحذر باشید که مبادا شما را روانه جهنم سازد. سپس رسول الله فرمود: به کسی که مرا بحق پیامبر کرد هرکس که در این روز دری از خوبی و نیکویی بگشاید به شاخه‌ای از شاخه‌های درخت طوبی درآویخته پس او را به بهشت می‌رساند؛ ‌و هرکسی که دری از بدی در این روزبگشاید به شاخه‌ای از شاخه‌های درخت زقوم درآویخته پس او را به جهنم ببرد. 📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص646 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَانَ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ أَمَرَ بِأَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتُفَتَّحُ، وَ يَأْمُرُ شَجَرَةَ طُوبَى فَتُطْلِعُ أَغْصَانَهَا عَلَى هَذِهِ الدُّنْيَا، [ثُمَّ يَأْمُرُ بِأَبْوَابِ النَّارِ فَتُفَتَّحُ، وَ يَأْمُرُ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ فَتُطْلِعُ أَغْصَانَهَا عَلَى هَذِهِ الدُّنْيَا] ثُمَّ يُنَادِي مُنَادِي رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ: يَا عِبَادَ اللَّهِ هَذِهِ أَغْصَانُ شَجَرَةِ طُوبَى، فَتَمَسَّكُوا بِهَا، تَرْفَعْكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ هَذِهِ أَغْصَانُ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ، فَإِيَّاكُمْ وَ إِيَّاهَا، لَا تُؤَدِّيكُمْ إِلَى الْجَحِيمِ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ مَنْ تَعَاطَى بَاباً مِنَ الْخَيْرِ وَ الْبِرِّ فِي هَذَا الْيَوْمِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِ شَجَرَةِ طُوبَى، فَهُوَ مُؤَدِّيهِ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ مَنْ تَعَاطَى بَاباً مِنَ الشَّرِّ فِي هَذَا الْيَوْمِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ، فَهُوَ مُؤَدِّيهِ إِلَى النَّارِ. @yekaye