eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
285 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
فرمانده دلاور ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ . شهادت: ۲۱مرداد۶۲ اسلام آباد غرب به دست کوموله مزار: ۲۸ /ردیـف۱۰۶ /شـماره۳ . . شش ماه پس از آغاز نهضتِ «حضرت روح الله»، به تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۴۲ شمسی، در «تهران» متولد شد و در گهواره بود که آن حضرت، از کشور تبعید شد.   ۱۵ سال بعد «محسن»، از «میدانِ آزادی» تا بهشت زهرای تهران، به دنبال مقتدایش دوید و از آن روز تا ۴ سال، اوقات کمی پیش آمد که مجالی برای استراحت بیابد. با شروع تحرکات تجزیه طلبانِ ضد انقلاب در مناطق کردنشین، «محسن» درس و تحصیل را رها کرده و پس از گذرانیدن آموزش نظامی در به«مریوان» اعزام شد. او که برگِ ماموریتی سه ماهه در دست داشت، در «مریوان» به جمع هم رزمانِ  پیوست و پس از مدتی به عضویت رسمی «سپاه پاسداران» درآمد و در رکابِ آن سردارِ خیبرشکن، ماندگار شد.  مدتی بعد «حاج احمد»، چند قبضه خمپاره اندازِ «سپاهِ مریوان» را به ، و «محسن نورانی» سپرد و این گونه بود که هسته ی نخستینِ «واحد توپ خانه و ادوات» در نیروهای تحت امرِ «حاج احمد متوسلیان» ایجاد شد.  هنگامی که ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ پا گرفت، این واحد، به یگانِ توپ خانه ی تیپِ مذکور ارتقاء یافت و پس از ارتقاء تیپ به لشکر به فرماندهی ، «علی رضا ناهیدی» ماموریت یافت که یک تیپِ توپ خانه و ادوات، با نام «ذوالفقار» را تاسیس کند. ماموریت انجام  و «محسن نورانی» هم جانشین فرماندهی «تیپ ذوالفقار» شد. پس از شهادت «علی رضا ناهیدی» در اسفند ۱۳۶۱ شمسی، «حاج همت»، فرماندهی «تیپ ذوالفقار» را به «محسن نورانی» سپرد.  کم تر از شش ماه بعد، «محسن نورانی» در منطقه ی «اسلام آباد غرب» در کمین تروریست های ضدانقلاب افتاد و بال در بال ملائک گشود. @yousof_e_moghavemat
سردار شهيد مهدي : در زمان غيبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولي فقيه باشد تا ببينيد از آن كانون فرماندهي چه دستوري صادر مي‌شود. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
‍ ‍ ...تیپ متفاوتِ حسن همه را به شک می‌انداخت که این بچه، این‌جا در مسجد چه می‌کند؟! روحانی جوان مسجد، علی آقا لواسانی، او را به صحبت می‌گرفت: «به‌به آقا سیامک! چه موهای قشنگی! ... اما وقتی می‌خوای وضو بگیری، موی بلند یه‌کم مشکل می‌شه برات. خوبه کمی موهات‌و کوتاه کنی... .» با این تذکرات، حسن چند روز غیب می‌شد و دوروبَر مسجد نمی‌گشت! بچه‌های محل، و بیش‌تر از همه برادرِ بزرگ‌ترش محمد، می‌گفتند: «سیا! چرا نمی‌آی مسجد! چند وقته غیبت داری. حاج‌آقا سراغت‌و می‌گیره.» ـ آخه هی سؤال می‌کنه. راحت نیستم اون‌جا! ـ هرچی باشه بالاخره بزرگ‌تره. همه‌ش سراغت‌و می‌گیره. آقای لواسانی ازطریق دوستان دیگر هم به حسن سلام می‌رسانْد وحالش را می‌پرسید. با این صحبت‌ها، وقتی او را بعد از چند روز غیبت می‌دید، خوب تحویلش می‌گرفت: «به‌به...! آقا سیامک! کجا بودی؟ دلمون برات تنگ شده بود.» برخوردش می‌توانست این پسر نوجوان باهوش را جذب و پای‌بند محبتی کند که دانه‌اش را در چند قدمیِ خانۀ کوچکشان در مسجد زینب کبری کاشته بود. تصمیم سیامک طول کشید. هر چیزی را راحت نمی‌پذیرفت. او لب مرز راه می‌رفت. دربارۀ دین، چیزی که خدا از او می‌خواست و چیزی که جامعه از او طلب می‌کرد، فکر می‌کرد. گاهی به مسجد می‌رفت و گاهی نه. دوستانی در مدرسه داشت که رفتار و تیپشان مطابق مُد روز بود. او هم دوست داشت لباس‌های مُد روز را بپوشد. فریده چند بار دیده بود که نشسته پای چرخ‌خیاطی مادر و می‌خواهد بلوزش را تنگ کند. یا شلوارش را بدوزد. او در این موارد از کسی کمک نمی‌خواست. همیشه شیک و تمیز لباس می‌پوشید. در دوران دبیرستان، با موهای بلند فرفری، بلوز تنگ و شلوار جین دَم‌پاگشاد، بین دوستانش مشخص بود. مدتی هم گردن‌بند می‌انداخت. با همۀ این‌ها، حُجب‌وحیای خاصی داشت. در ارتباط برقرار کردن با مردم مشکلی نداشت، اما هیچ‌وقت سمت دخترها نمی‌رفت. آن‌قدر باحیا بود که حتی از این‌که یکی از اعضای خانواده‌اش او را هنگام اصلاح کردن صورتش ببیند خجالت می‌کشید! علی از این بابت سربه‌سرش می‌گذاشت: «بابا این از یه ‌دونه تیغم خجالت می‌کشه! مامان، اصلاً خودم زودتر از سیامک زن می‌گیرم.».... پ.ن۱: تا نوجوانی، در خانواده و بین دوستانش سیامک نامیده می‌شد. عکس دوم: حسن در کنار حاج آقا لواسانی و دوستش امیرهمایون حسنعلی‌زاده👇👇 @yousof_e_moghavemat
به نقل از برادر شهید من و احمد در اخلاق رفتار خیلی شبیه به هم بودیم.چون احمد برادر بزرگترم بود برای من الگوی نمونه،معلمی مهربان و استادی دلسوز بود .علی رغم اینکه در برخی موارد مانند نحوه زندگی نظرهایمان با هم فرق داشت ولی تلاش میکردیم که ایده ها و نظر هایمان نزدیک به هم کنیم ما بسیار به هم علاقه داشتیم وبه یکدیگر وابسته بودیم در زندگی سعی میکردیم که باعث ناراحتی همدیگر نشویم و اگر مشگل یا سوء تفاهمی پیش می آمد خیلی زود معذرت خواهی میکردیم البته احمد هرگز مرا تنها نمیگذاشت و از من دور نمیشد و همیشه حواسش به من بود از من میخواست که همیشه همراهش باشم و من نیز عاشق همراهی با احمد بودم همه جا در کنار احمد بودم هر جا میرفت با او میرفتم در جمع دوستان ،در مراسم های مختلف ،در فعالیت های اجتماعی و هرجا که احمد حضور داشت من نیز بودم . منبع: کتاب ملاقات در ملکوت نویسنده: مهدی گودرزی سمت راست و برادر گرامی شان @yousof_e_moghavemat
🌳از شهید سعیدی نحوه اخلاق و رفتار او در محیط کاریش بود ، وجودش برای همکاران مایه دلگرمی و خلا او بشدت و مایه دلتنگی💔 ،هر جا بود ، آنجا صفا ، ، یکرنگی ، عشق💓 و مهر و وفا موج می زد ، در کلامش 🗣بوی صداقت بمشام می رسید 🌲و در نگاهش👀 آرامش و سکون می کشید ، ☝🏻در حفاظت از بیت المال زبانزد بود و از انقلاب سهمی برای خود قائل نشد✖ ، 👕معمولا پیراهنی سفید و شلواری ساده و پارچه ای که همواره زینت اندامش بود 🍂 روزی هم که خداحافظی👋 کرد و رفت سبکبار بود و آسوده دل و روزی هم که پر کشید🕊 تیز پرواز بود و مطمئن .🌱 راوی : سرهنگ پاسدار عباس لیراوی 🌷 @yousof_e_moghavemat
🌸امام خامنه ای(مدظله)🌸 : ❤️✨روزبه روز باید یاد و تکرار نام شهدا و نکته یابی و نکته سنجی در جامعه ی ما رواج پیدا کند. ❤️✨و اگر این شد، آن وقت مسئله‌ی که به معنای تمام عیار در راه خدا است، در جامعه خواهد شد ❤️✨و اگر این شد، برای این جامعه دیگر وجود نخواهد داشت و شکست معنا نخواهد داشت؛ پیش خواهد رفت. @yousof_e_moghavemat
🍁 علیه السلام ⚫ ✔ 🦋 ✔ امام حسن عسکری (ع): «خداوند متعال با حضرت موسی تكلم كرد، حضرت موسی فرمود: خدای من! كسی كه نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود: حاجت و درخواستش را به او عطا می كنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم.» ☆ ● 📸 مرداد ۱۳۶۲ ، عملیات ، ، اردوگاه شهید بروجردی. ═══°✦ ❃ ✦°═══ منبع تصویر: سایت "سربند سرخ" @yousof_e_moghavemat
🌸حدیث روز جمعه🌸 🌺عن الامام مهدى علیه‏ السلام: 《کان [الإمامُ العَسکَری علیه ‏السلام] نُورا ساطِعا و قَمَرا زاهِرا اختارَ اللّه‏ لَهُ ما عِندَهُ فَمَضى عَلى مِنهاجِ آبائِهِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ》 او (امام حسن عسکری علیه السلام) نورى فروزان و ماهى درخشان بود که خداوند آنچه را نزد خود بود براى او برگزید. او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال کرد تا رحلت فرمود🌺 بحار الأنوار، ج۵۳ ص۱۹۱ 🖤شهادت حضرت امام حسن عسکری را تسلیت میگوییم🖤 @yousof_e_moghavemat
🌾🌻🌾🌻🌾🌻🌾🌻🌾 ♦️.. ✍شهید محمد سعید جعفری خیلی از جوان ها را کرد، دلیلش این بود که کلام از دلی با تقوا خارج می شد، قرآن 📖بود، عاشق 💓جوان ها بود برای هدایتشان. 🔶قبل از انقلاب، فراوانی داشت، بعد از پیروزی در شهرستان های مختلف ایشان داشت. این برادر عزیز زندگی خود را وقف اسلام و جهاد در راه اسلام کرده بود. یک آنی فراغت نداشت اگر ساکت هم بود 🔷از وجهه معلوم می شد که درباره چه دارد فکر می کند، فقط نصرت دین، یاری اسلام بعد از سقوط شهر سنندج، ایشان بود که برادران حزب الهی را تحرک و تشویق کرد، مهیا شدند و شهر سنندج را آزاد کردند، در پاوه که منجر به آزادی چمران ( از اسارت ) شد به وسطه فعالیت هاو اقدام ایشان بود 🔶 در نتیجه با جنگ ☄تحمیلی به دفاه از اسلام و ایران شتافت و در نهایت در شب 🌙عید غدیر در خط مقدم در حال سجده به مقام رفیع رسید.🕊 🔷سردار از جبهه به به رحمت الهی رسیده بود بدنش را به غسالخانه آوردند تا لباسهایش👕 را در بیاورند و بدهند، بدن و لباسهایش غرق خون💔 بود از جیب مبارکش جانمازش را درآوردم کربلای حسینی اش خمیر شده بود. از بس خون از فرق سرش به لباس👚 ها و جیبش سرازیر شده بود، مهر نماز او خمیر شده بود @yousof_e_moghavemat
📝 🔰 📿 ✏ 📄 ⚪ «...توقّع ما از یک مومن، فقط برخورداری از سه مزیّت است که اگر این سه مزیّت در او وجود داشته باشد، می توان گفت که این انسان مومن، جهت کار کردن در رده های ستاد و صَفِ لشکر، می تواند مورد تایید شما قرار بگیرد. کدام مزیّت ها؟! - مزیّت یکم؛ ، - مزیّت دوم؛ ، - مزیّت سوم؛ ...» 📓 منبع زیرنویس: کتاب بسیار ارزشمند و گرانبهای ، جلد سوم، صفحه ۱۳۷۵ ، پژوهش و نگارش آقای 🚩 ❤ ═══°✦ ❃ ✦°═══ ═══°✦ ❃ ✦° ═══°✦ ❃ ✦°═══ ═══°✦ ❃ ✦° 🦋 @yousof_e_moghavemat