eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
284 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
🌹 🚩 💕 🍁 ۲۹ آذر ۱۳۹۶ اسوه صبر و استقامت و افتخار بچه های از رزمندگان غیور و سلحشور ۳۲_انصار_الحسین (ع) بسیجیِ یار و غار 🌹 ✔ 📬 💠 تیرماه ۱۳۶۰ بود که بچه ها در خط گفتند در اینجاست. از هم کلامی با او سیر نمی شدم. مثل همیشه با صلابت و متواضع پرسید: "بحمدالله مرد جنگ شده ای." گفتم: "هنوز اول راهم. تا مرد شدن فاصله‌ی زیادی است." پرسید: "اسمت چی بود؟!" جواب دادم: ، . گفت: "به واقع خوش لفظ هستی. من به برمی گردم. اگر می خواهی، با من بیا."😊 🏷 خجالت کشیدم بگویم دارم به برمی گردم، اما به هر حال تا رفتن با او فرصت مغتنمی بود که نباید از دست می دادم. پریدم پشت تویوتا. گفت: "بیا جلو." کنار راننده نشستم. دوباره سر صحبت را باز کرد: "نگفتی توی خط چکار می کردی؟" گفتم: "اولش کنار قبضه خمپاره بودم. بعدش آموزش دیده بانی دیدم و دیده بان شدم. وقت عملیات هرکار از دستم آمد انجام دادم. آخرش هم به گشت و شناسایی رفتم.👉 🌸 کارهایم را که شمردم، فقط گوش می داد؛ امّا اسم گشت و شناسایی را که آوردم، سرش را چرخاند. شاید به قیافه بچه پانزده ساله ای مثل من نمی خورد که عضو تیم گشت و شناسایی باشد. تعجب او از سر انکار نبود، بلکه می خواست انتهای افق اطلاعات و عملیات را نشان بدهد؛ افقی که گام زدن و رسیدن به آن سرمایه اخلاص می خواست و هوش و جسارت و بی ادعایی. دستش را روی شانه ام انداخت و گفت: "یک بلدچی باید اول خودش را بشناسد، بعد خدای خودش را و بعد مسیر رسیدن به مقصد را. آن وقت می تواند دست دیگران را بگیرد و راه را از چاه نشان بدهد. شاه‌کلید توفیق در عملیات‌ها دست بلدچی هاست. آنها باید گردان های پیاده را از دل معبر و میدان مین عبور بدهند و برسانند بالای سر دشمن؛ امّا باید قبل از این کار، با دشمن نَفس مبارزه کنند و از میدان تعلقات بگذرند. آن وقت می توانند گردان ها را آنگونه که باید هدایت کنند و فکر می‌کنم تو بتوانی بلدچی خوبی باشی، مرد."... 🤗 ✔ 👈 ادامه دارد...👉 . . . 📚 برگرفته از کتاب بسیار جذاب، خواندنی و دوست داشتنی / صفحات ۷۲، ۷۳ و ۷۴ 📮 . . . ۲۷_محمد_رسول_الله 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
👈 📚 ✔ 🏷 💠 سرم را پایین انداختم. از خط دور شده بودیم و او در مسیر به چند پایگاه سر زد. مسئول یکی از پایگاه ها لب جاده ایستاده بود. بیچاره، با دیدن مثل جن زده ها رنگ از رخسارش پرید. از تویوتا پایین آمد. جواب سلام او را داد؛ امّا یک سیلی محکم بیخ گوش او خواباند و برگشت. او هم به سمت پایگاه خودش رفت. پرسیدم: "حاج آقا! خلافی از او سر زده بود؟" گفت: "خلاف از این بالاتر که پایگاه و بچه ها را رها کرده و بدون هماهنگی به عقب می رود؟"⚠️ خودم را جمع و جور کردم. یک جورهایی این حرف را به خودم گرفتم. نتوانستم ما فی الضمیرم را پنهان کنم و بی مقدمه گفتم: "من با آقای ناهیدی برای رفتن به عقب هماهنگ کرده‌ام. مأموریت من تمام شده." که تا آن لحظه گرفته و درهم بود، لبخند زد و گفت: "همه باید مثل تو باشند پسر خوب."😊 جلوتر که رفتیم یک زن و مرد کُرد لب جاده ایستاده بودند و می‌خواستند از روستا به بروند. آن دو را که دید، ایستاد و سوارشان کرد و باز هم من متعجب شدم که اگر این دو نفر مسلّح باشند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و چه جوری به این آدم ها اطمینان دارد!؟ اگر این دو نفر یک دام و تله باشند که گروهک‌ها سر راه گذاشتند چه!؟ غرق در افکار بودم که مرد کُرد با دست به پشت شیشه زد. انگار به مقصد خود رسیده بود. پیاده شد و گفت: ! دعاگویت هستم."✋ 🤝 به رسیدیم. یاد کانکس مرغ افتادم و با خودم گفتم خدا به دادمان برسد؛ امّا آنجا یک آیفا آماده رفتن به بود. دلم نمیخواست با خداحافظی بکنم. تمام وجودم سرشار از پیوند روحی با او و بچه‌های سپاه_مریوان و نیروهای در خط بود. بغض راه گلویم را بست. گفت: "برادر ، ما را فراموش نکنی! منتظرت هستم."💞 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ، صفحه ۷۴ و ۷۵ 📮 📸 معرفی عکس: ظهر روز پنجشنبه دهم دی ۱۳۶۰، بیمارستان مریوان، ۴۸ ساعت پیش از آغاز عملیات برون مرزی محمد رسول الله(ص) - نشسته روی طاقچه پنجره، از سمت چپ نفر سوم جانباز سرافراز اسلام سردار ۲۷_محمد_رسول_الله 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
😊 🤗 💠 قسمت سی و پنجم ✍ از مینی‌بوس که پیاده شدیم، به همراه ، و مقدم رفتیم داخل و سرازیر شدیم به سردابی که در زیرزمین آن ساختمان قرار داشت و بچّه های اعزامی از مناطق در و ، در آنجا مستقر بودند. کفِ سرداب، موکت پوش بود و در وجب به وجب آن، این بچّه‌ها در گروه‌های دو، سه نفری، دور هم نشسته بودند. سر و صدای صحبت و شوخی های شان، کل فضای آن زیرزمین را پُر کرده بود. عجیب این که توی آن همه سر و صدا و شلوغی، بعضی ها را دیدیم که پتویی روی خودشان کشیده و خوابیده بودند. محوطه حیاط ساختمان هم قُرُق شده بود برای رقابت‌های فوتبال و گل کوچک بچّه ها. تاپ و توپِ ناشی از برخورد توپ پلاستیکی شان به در و دیوار ساختمان، برای یک لحظه هم قطع نمی شد. به همچنین؛ های و هوی و کُری خواندن های طرفداران تیم های رقیب برای همدیگر. آن طوری که مشاهدات بعدی دستگیرم شد، شلوغ‌ترینِ این جماعت، بود که هم پا به توپ خوبی داشت، طوری که روی یک کفِ دست جا، دو نفر را راحت دریبل می‌زد و هم در کُری خواندن برای رقبا، ابداً کم نمی‌آورد. گاه و بی گاه، یکی می رفت دم پنجره سرداب – که همسطح کف حیاط بود – رو به بچّه های در حالِ بازی داد و هوار می کرد که: "آقا، سرسام گرفتیم، بس کنید!" بعد می دیدی این بچّه‌ها با شیطنت به من هم نهیب می زدند: "خب راست می‌گوید بنده خدا، رعایت کنید آقاجان. یواش، کمتر شوت بزنید." بعد از دو دقیقه، باز می دیدی آش همان آش است و کاسه همان کاسه و تاپ و توپِ آن توپ پلاستیکی، گوش فلک را کر می کرد. حالا تا قبل از آمدن ما، این ها دو تا تیم بودند؛ یکی ، یکی هم . هنوز ده دقیقه از ورود ما نگذشته بود که تیم هم به جدول رقابت‌ها اضافه شد!😊 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی به روایت سردار ، صفحه ۱۵۷ و ۱۵۸ 👈 معرفی اطلاعات عکس: 📸 تصویر اول: بازگشت از سفر حج و دید و بازدید همرزمانش در 📸 تصویر دوم: در کنار همرزمانش در اصفهان 📸 عکس سوم: با همرزمانش قبل از 🆔 @yousof_e_moghavemat
۲۷ 🚩 ✔ 💠 سردار عاشورایی ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ فرمانده دلاور و شجاع ⚘ (عکس: نفر وسط) ولادت: ۱۳۴۰ - ، ادامه تحصیل تا مقطع پیوستن به مبارزان علیه رژیم شاهنشاهی از سال ۱۳۵۶ حضور چشمگیر در کلیه تظاهرات و درگیری های دانش آموزی استان همدان عضویت در سپاه در پی پیروزی انقلاب فرمانده آموزش پادگان ابوذر سپاه همدان عزیمت به غرب جهت جلوگیری از تشنج آفرینی عناصر ضدانقلاب معاون عملیات جبهه میانی سرپل ذهاب از پاییز ۵۹ و شرکت در عملیات بازی دراز ۲ و ۳ با همین سمت انتصاب به فرماندهی واحد عملیات سپاه همدان به دستور حاج محمود شهبازی در اواخر ۱۳۶۰ عزیمت به جنوب به همراه سایر نیروهای سپاه همدان جهت تشکیل ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) انتصاب به فرماندهی به دستور سردار "حاج احمد متوسلیان" خلق حماسه فتح بلتای بزرگ در عملیات و نبرد عاشورایی در تبدیل کردن منطقه نبرد به گورستان متجاوزین بعثی با تسخیر نخلستانهای حاشیه در عملیات بیت المقدس ⚘ شهادت: ۲۸ تیر ۱۳۶۱ - مرحله دوم ، ✔ ✍ پیکر این سردار بزرگ سپاه اسلام در بیابان تفتیده برجای ماند...🚩 ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷_محمد_رسول_الله 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
۲۷ 🚩 ✔ 🌸 سردار عزیز و بزرگوار سپاه اسلام مسئول خستگی ناپذیر و مخلص تدارکات و پشتیبانی (از سمت چپ نفر اول)⚘ . . ولادت: ۱۳۱۹ شهر از دست دادن پدر در ۱۰ سالگی ادامه تحصیل تا اخذ مدرک دیپلم استخدام به اداره تعاون و امور روستایی به سال ۱۳۴۳ آغاز فعالیت های مذهبی - سیاسی در سال ۱۳۴۵ عهده دار شدن امر تهیه و تکثیر اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) در سطح استان همدان عزیمت به لبنان جهت آموزش یک دوره فشرده نبرد پارتیزانی با اخذ مجوز از امام در خرداد ۵۷ بازگشت به کشور با مقادیری سلاح و مهمات از ارکان اصلی تشکیل سپاه همدان بعد از پیروزی انقلاب عزیمت به جبهه غرب مسئولیت امور مالی سپاه منطقه ۷ با حکم سردار کبیر سپاه اسلام انتصاب به سمت مسئول واحد تدارکات پس از خاتمه عملیات فتح المبین شرکت موثر و به یادماندنی در همه مراحل عملیات الی بیت المقدس عزیمت به لبنان به همراه قوای محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت از ماموریت لبنان و شرکت در عملیات بزرگ برون مرزی ⚘شهادت: ۳۱ تیر ۱۳۶۱ ، طی عملیات رمضان ✔ . 👈 پیکر این سردار بزرگ در جای ماند...🚩 . . . 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
۲۷ 🚩 ✔ 🌸 سردار عزیز و بزرگوار سپاه اسلام مسئول خستگی ناپذیر و مخلص تدارکات و پشتیبانی ⚘ . . ولادت: ۱۳۱۹ شهر از دست دادن پدر در ۱۰ سالگی ادامه تحصیل تا اخذ مدرک دیپلم استخدام به اداره تعاون و امور روستایی به سال ۱۳۴۳ آغاز فعالیت های مذهبی - سیاسی در سال ۱۳۴۵ عهده دار شدن امر تهیه و تکثیر اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) در سطح استان همدان عزیمت به لبنان جهت آموزش یک دوره فشرده نبرد پارتیزانی با اخذ مجوز از امام در خرداد ۵۷ بازگشت به کشور با مقادیری سلاح و مهمات از ارکان اصلی تشکیل سپاه همدان بعد از پیروزی انقلاب عزیمت به جبهه غرب مسئولیت امور مالی سپاه منطقه ۷ با حکم سردار کبیر سپاه اسلام انتصاب به سمت مسئول واحد تدارکات پس از خاتمه عملیات فتح المبین شرکت موثر و به یادماندنی در همه مراحل عملیات الی بیت المقدس عزیمت به لبنان به همراه قوای محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت از ماموریت لبنان و شرکت در عملیات بزرگ برون مرزی ● شهادت: ۳۱ تیر ۱۳۶۱ ، طی ✔ ↘️ 👈 پیکر این سردار بزرگ در جای ماند...🚩 . . . @yousof_e_moghavemat
🍁 !!؟🚩 «... از همین اوّلین دیدار، همه بچّه‌های ما را مجذوب محبّت خودش کرد. طوری که بالشخصه معتقدم اگر همین برخورد گرم و پرشور اوّلیه‌ی او با آن بچّه‌ها نبود، چه بسا بعدها که در جریان تأسیس، سازماندهی و آموزش عناصر روی دیگر سکّه‌ی شخصیتش را به نمایش گذاشت و خیلی به بچّه‌ها سخت گرفت، قطعاً عده‌ی زیادی از آن‌ها، از شدّت عمل و خشونت ظاهری او می بُریدند و به برمی‌گشتند. انتها هُنرِ همین بود که در همان اوّلین لحظه های دیدار با بچّه‌ها، خیلی ظریف نوک قلّاب محبّتش را به عمق دل آن‌ها بند کرد و بچّه‌های ما، صیدِ صفا و صمیمیت بی‌انتهای این مرد شدند...» 📘 منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و گرانبهای ، روایت حبیب حرم، سردار از انقلاب، کردستان و ، صفحه ۳۶۶ 🍁 🍂 📸 شناسنامه عکس: اواخر پاییز ۱۳۶۰ - دفتر فرماندهی سپاه منطقه ۷ کشوری کرمانشاه. @yousof_e_moghavemat
🍁 !!؟🚩 «... از همین اوّلین دیدار، همه بچّه‌های ما را مجذوب محبّت خودش کرد. طوری که بالشخصه معتقدم اگر همین برخورد گرم و پرشور اوّلیه‌ی او با آن بچّه‌ها نبود، چه بسا بعدها که در جریان تأسیس، سازماندهی و آموزش عناصر روی دیگر سکّه‌ی شخصیتش را به نمایش گذاشت و خیلی به بچّه‌ها سخت گرفت، قطعاً عده‌ی زیادی از آن‌ها، از شدّت عمل و خشونت ظاهری او می بُریدند و به برمی‌گشتند. انتها هُنرِ همین بود که در همان اوّلین لحظه های دیدار با بچّه‌ها، خیلی ظریف نوک قلّاب محبّتش را به عمق دل آن‌ها بند کرد و بچّه‌های ما، صیدِ صفا و صمیمیت بی‌انتهای این مرد شدند...» 📘 منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و گرانبهای ، روایت حبیب حرم، سردار از انقلاب، کردستان و ، صفحه ۳۶۶ 🍁 🍂 📸 شناسنامه عکس: اواخر پاییز ۱۳۶۰ - دفتر فرماندهی سپاه منطقه ۷ کشوری کرمانشاه. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
❤️ ❤️ 💎 حاج محمود شهبازی داشت برای بچه های اعزامی سپاه استان صحبت می کرد که سر و کله و پیدا شد. از همان دم ورودی سرداب، خیلی با حوصله با تک به تک بچّه ها سلام و علیک کرد و خیلی قرص و محکم دستشان را فشار می داد، بغل شان می گرفت و سر و صورت آنها را می بوسید و پی در پی با یک لحن گرم و محبت آمیزی می گفت: "خوش آمدی برادر جان...صفا آوردی برادر جان!" طوری به آنها خوش آمدگویی می کرد که هرکس می دید، خیال می کرد با یک یک بچّه های ما لابد سالها رفاقت داشته. به خاطر دارم بعد از آن سلام و علیک، تعدادی از بچّه ها یواشکی آمدند پیش من گفتند: "برادر همدانی! دست های ما را ببین!" نگاه کردم، دیدم انگشتر عقیق این بچه ها، توی گوشت دستشان فرو رفته! بس که موقع دست دادن با اینها، به دست هایشان فشار آورده بود. بچّه ها می گفتند: "هزار ماشاءالله چه دست پر زوری دارد این برادر ؛ با آن که دستمان را آش و لاش کرد، خیلی سلام و علیکش به دلمان نشسته." از همین اولین دیدار، همه بچّه های ما را مجذوب محبت خودش کرد. طوری که به شخصه معتقدم اگر همین برخورد گرم و پرشور اوّلیه ی او با آن بچّه ها نبود، چه بسا بعدها که در جریان تأسیس، سازماندهی و آموزش عناصر تیپ ۲۷ روی دیگر سکّه ی شخصیتش را به نمایش گذاشت و خیلی به بچه ها سخت گرفت، قطعاً عده زیادی از آنها، از شدّت عمل و خشونت ظاهری او می بُریدند و به همدان برمی گشتند. منتها هُنرِ همین بود که در همان اولین لحظه های دیدار با بچّه ها، خیلی ظریف نوک قلّاب محبتش را به عمق دل آنها بند کرد و بچّه های ما، صیدِ صفا و صمیمیت بی انتهای این مرد شدند. 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی به روایت سردار نوشته "گلعلی بابایی" صفحه ۱۵۹ و ۱۶۰ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ✔ 🌸 سردار عزیز و بزرگوار سپاه اسلام مسئول خستگی ناپذیر و مخلص تدارکات و پشتیبانی ⚘ ولادت: ۱۳۱۹ شهر از دست دادن پدر در ۱۰ سالگی ادامه تحصیل تا اخذ مدرک دیپلم استخدام به اداره تعاون و امور روستایی به سال ۱۳۴۳ آغاز فعالیت های مذهبی - سیاسی در سال ۱۳۴۵ عهده دار شدن امر تهیه و تکثیر اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) در سطح استان همدان عزیمت به لبنان جهت آموزش یک دوره فشرده نبرد پارتیزانی با اخذ مجوز از امام در خرداد ۵۷ بازگشت به کشور با مقادیری سلاح و مهمات از ارکان اصلی تشکیل سپاه همدان بعد از پیروزی انقلاب عزیمت به جبهه غرب مسئولیت امور مالی سپاه منطقه ۷ با حکم سردار کبیر سپاه اسلام انتصاب به سمت مسئول واحد تدارکات پس از خاتمه عملیات فتح المبین شرکت موثر و به یادماندنی در همه مراحل عملیات الی بیت المقدس عزیمت به لبنان به همراه قوای محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت از ماموریت لبنان و شرکت در عملیات بزرگ برون مرزی ● شهادت: ۳۱ تیر ۱۳۶۱ ، طی ✔ ↘️ 👈 پیکر این سردار بزرگ در جای ماند...🚩 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 🍁 🍂 عصر روز سیزدهم آبان ۱۳۶۲ سالروز شهادت شیر شرزه‌ی سپاه اسلام فرمانده‌ دلیر و رشید از ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ ⚘ •°• °•° ولادت: سال ۱۳۳۷ ، ، شهرستان رزن ، روستای شاهنجرین فراگیری قرآن و علوم اسلامی قبل از رفتن به مدرسه دارای هوش و ذکاوت بسیار بالا و رسیدن به کلاس دوم راهنمایی در ۴ سال باز ماندن از ادامه تحصیل به علت مشکلات اقتصادی و دوری راه مشغول به کار در یک کارگاه خیاطی داشتن اعتقادات مذهبی و دینی از همان اوان کودکی پیوستن به صفحه مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوت پهلوی اعزام به خدمت سربازی با اجبار و فرار کردن از پادگان با هدف سرپیچی از دستورات و تصمیمات حکومت پهلوی بازگشتن به دوران خدمت سربازی با دستور امام (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضویت در سپاه همدان در سال ۱۳۵۹ عزیمت به منطقه عملیاتی سرپل ذهاب با شروع جنگ تحمیلی انتقال به تهران و ادامه خدمت در پادگان ولیعصر (عج) عزیمت داوطلبانه به کردستان به عضویت در آمدن در تیم حفاظت از بیت امام (ره) عزیمت به جبهه جنوب پس از پایان ماموریت حفاظت بیت امام (ره) انتصاب به فرماندهی گروهان در عملیات فتح‌المبین و مجروحیت در مرحله سوم این عملیات عزیمت به لبنان تحت فرماندهی برای نبرد با اسرائیل در خرداد و تیر ۱۳۶۱ انتصاب به عنوان فرماندهی گردان کمیل با حکم 🥀 نحوه شهادت: نشستی با کادرهای اصلی گردان مبنی بر بررسی وضع نیروها و راه‌های مقابله با پاتک دشمن روی قله‌ی ۱۸۶۰ کانی‌مانگا و فرودآمدن خمپاره‌ای وسط این جمع نورانی و شهادت این عزیزِ بزرگوار. @yousof_e_moghavemat
🌸 🍃 🔶 ✅ ۹ اسفند ۱۳۶۲ سالروز سردار رشید سپاه اسلام فرمانده محور عملیاتی در ولادت ۱۳۳۷ ، ٬ از دست دادن پدر در یک سالگی به سختی اما در دامان پر مهر مادر رشد یافت. از دست دادن مادر در ۱۲ سالگی هجرت به «تهران» به علت مشکلات زندگی ترک تحصیل و روی آوردن به کار بنّایی در کنار برادر بزرگتر کسب مهارت قابل قبول در این حرفه تجربه و تخصص در انستیتو تکنولوژی تهران و مشغول کار در این زمینه ازدواج در سال ۱۳۵۴ حضور در محافل و مجالس مذهبی، شرکت در راهپیمایی ها و تکثیر اعلامیه و حضور در جمعه خونین روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ عضویت در بعد از پیروزی انقلاب و عزیمت به کردستان جهت فرونشاندن غائله کردستان و رشادت های فراوان در مبارزه با ضدانقلاب عزیمت به جنوب و جلب نظر فرماندهان مسئولیت جبهه سومار حضور مؤثر و درخشان در در بهمن ۱۳۶۱ پاره شدن پرده های گوش مبارکش در عملیات سرپل ذهاب حضور مؤثر و فعال در اکثر عملیات های ، در عملیات افتخار آفرین ، به عنوان فرمانده یکی از تیپ های (ص) وارد عمل شد. سرانجام در روز نهم اسفند ماه ۱۳۶۲ ، در حالی که با عده ای، با قایق برای شناسایی منطقه رفته بود، هنگام بازگشت مورد اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر و قلب واقع می شود و به می رسد. @yousof_e_moghavemat