هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌺 بهاریه
ستم به روی ستم، بار میشود هر روز
و احتمال تو بسیار میشود هر روز
به انتظار، فقط جمعهها نمیماند
کسی که از تو خبردار میشود هر روز
قرار آمدنت پخش میشود در شهر
و تیتر اول اخبار میشود هر روز
بهار، عادت تقویم میشود هر فصل
و این بهاریه تکرار میشود هر روز
زمان به پنجره لبخند میزند هر صبح
زمین از آینه سرشار میشود هر روز
به شوق اینکه تو را یک نظر نگاه کنند
قیامتی سر بازار میشود هر روز
نماز، جعفر طیّار میشود هر شب
جهاد، میثم تمّار میشود هر روز
سلام و نور به هر خانه میشود ابلاغ
امید و عاطفه احضار میشود هر روز
صفا و پاکی و ایثار میشود آسان
فریب و فاصله دشوار میشود هر روز
عدالت است که جای شکوفه در هر باغ؛
محبّت است که انبار میشود هر روز
هرآن فقیر که در هرکجای عالم هست
رفیق سفرهی افطار میشود هر روز
کسی که تابش فجر تو را نمیبیند
قسم به عصر، زیانکار میشود هر روز
تو آفتابتر از آفتاب در پس ابر
اگرچه بودنت انکار میشود هر روز
علم به دست علمدار میرسد آخر
امیر، قافلهسالار میشود هر روز
#شعر_مشترک
#امام_عصر_علیهالسلام
#زهرا_سپهکار
#مهدی_جهاندار
@mehdi_jahandar
هدایت شده از شعر انقلاب
مثل اذان لحظۀ افطار
مثل شروع نمنم باران
بر تشنهگلدان لب ایوان
قدر تمام لحظهها جاری
قدّ تمام موجها طوفان
مثل اذان لحظۀ افطار
مثل سرور نیمۀ شعبان
چون بوی دستان پدر وقتی
در لای سفره میگذارد نان
گرچه کمی اینروزها دلتنگ
امّا به این برکت قسم خندان
امن و امان چون چادر مادر
وقتی پناه بیکسیهامان...
چون متن یک اعلامیه پر شور
مثل شعاری در دل میدان
مثل شکوفه آخر بهمن
تقویمها را کرده سرگردان
مثل شهیدان در تب تشییع
بر شانهها سنگین ولی رقصان
چون رود مرزی بر خودش حسّاس
با غرّشِ بیگانه در طغیان
سرخ و سفید و سبز بر قلّه
سرخ و سفید و سبز در جولان
ای روزهای خوبِ پیش از این
ای روزهای نابِ بعد از آن
ای سروِ سرسبز چهلساله
گنجشکها بر شاخهات مهمان
آزادیات چون صحن آزادی
آرامشت لبخند دربانان
اینسوی پرچم یاحسین، آنسو
جمهوری اسلامی ایران
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
#روایت_دیدار
🌷 شعر بدون نوبت
ربِّ أدخلنی مُدخلَ صِدق؛ و لالههایی که به استقبال صف کشیده بودند. پایشان در این خاک محکم بود. لالههایی به رنگ آرمان شهیدان. و این جور وقتها که پای تو سست میشود برای رفتن" از خود پلی بساز برای عبور خویش"(افشین علاء).* این چند قدم تا حسینیه همه از هم سراغ شعرخوانیها را میگیرند و روی شانههای یکدیگر خیره میشوند تا ردّ همای سعادت را بجویند."او ترانی گفت و دیدم لن نمیآید به من"(حسن خسروی وقار). و اینک حسینیه که دور تا دور، کاشینوشتههای کبودش، سلامی است به محضر حضرت مادر. "هر یک نشسته گوشهای از خوان مادرم"(الهام صفالو). در صف نماز خود را بین شاعرانی میبینی که یک سروگردن بالاترند از تو و طنین هیچ در گوشت میپیچد. "همین هیچم همین هم بر درت کم ادعایی نیست"(علیمحمّد مؤدب). در آرامش طوفانِ قبل از آمدن راهبر، مسئولان جلسه قرارهایی میگذارند که با آمدن او همهی قرارها به هم میریزد و شاعران مشتاق برمیخیزند به عربی و ترکی ولری و فارسی با صدای بلند به شعرخواندن."هجوم صداها از این سو از آن سو"(محمدجواد شرافت). تو هم برخاستهای و خیز گرفتهای که شعرت را بین شعرهای بدون نوبت بخوانی: "من یک زنم….". که ناگهان اذان.
به دوستانت میسپاری یادت بیندازند مسافری در این خانهی پدری! و نماز مسافر، شکسته. چرا که نماز پشت سر ولایت، تمام و کمال است. موقع سجده چشمت به زیلوی آبی یزدبافت میافتد و یاد مستندی که چندی پیش دیدهای میافتی؛ که سلول رهبر با همینها مفروش بوده." فرشی ز دل شکسته انداختهام"(میلاد عرفانپور). بر سر افطار در دلت میگویی نکند فقط خودت این میان رسوا شدهای و چشمهای دیگر شاعران را نگاه میکنی" تا در آن آئینهها اشک شعف را بنگری"(محمّدحسین انصارینژاد). از سر سفرهی افطار بلند میشوی"کم بود نان سفرهاش امّا حلال بود"(علیرضا نورعلیپور). لقمهی نان و مرغی را به تبرک برمیداری و به دنبال شمارهی صندلیات میگردی و آرزو میکنی نزدیکتر باشد به "فی مقعد صدق". پس از درخواست دستهجمعی خواهران برای نزدیکتر شدن به ایشان قبل از رسمی شدن جلسه، خودت را در چند قدمیشان میبینی . میشنوی کسی میگوید که توسّل به آرمان علیوردی او را به توفیق این حضور رسانده که "بل أحیاءٌ…". وقتی در جواب سلام رساندنها میگویند سلام و اخلاص مرا به مردم شهر و دیارتان برسانید، بوی یاس در همه جا میپیچد و دلت قرص میشود که این همه نشانه از سر اتفاق کنار هم ننشستهاند."هر چه بینی از او نشان دارد/برترین شان بینشان زهراست"(یوسفعلی میرشکاک). پردهی سبزی که در زاویهی دیدت است کنار میرود و نوهی راهبر، آهسته سرک میکشد که شاید ببیند شاعرانی که "فی کلّ وادٍ يهيمون" نیستند و اهل "ذکروالله کثیرا"هستند، چه شکلیاند! و تویی که تا آن وقت، خودت را هم از یاد برده بودی، آرزو میکنی کاش فرزندانت بودند و این شعاع آفتاب را از نزدیک میدیدند و گرمای زندگیشان تضمین میشد."و چشم کودک من سوی آفتاب من است"(فائزه زرافشان). بدون اضطرابِ شعرخوانی و فارغ از دوجهان گوشهای به تماشا نشستهای."در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را /شکر…" که ناگهان نوبت به همسرت میرسد. داری در ذهنت یکییکی غزلهای تازهاش را مرور میکنی که چه خواهد خواند، و او در کمال ناباوری نوبتش را به خانمهای جلسه میدهد. صلوات بلند خانمها قبل از آنی که آقای مجری موافقت یا مخالفتی ابراز کند، مهر تأئيد این پیشنهاد میشود. هنوز در ذهنت داری سبکسنگین میکنی از بین خانمها، کرباسی یا مهرابی یا جوشقانیان یا فروغی کدام مقدّمند در این به خط مقدم رفتن، که "آهسته در گوشم کسی گفت اسم شب صبح است"(محمدمهدی سیار). و مجری نام تو را صدا میزند.
یکی از معانی بیت، خانه است و امشب در این بیت، حضور خانواده تجلی پیدا کرد و تو بیخیال از قضاوت دیگران میخوانی:"من همسر مردادیام را دوست دارم".
"بگذار بر من تهمت مستی ببندند/مردم چه میدانند شاید خورده باشم".(قادر طهماسبی).
در سخنرانی کوتاهِ بعد از شعرخوانیهای بلند، راهبر اشاره میکند به شعری که دربارهی زن خوانده شد، با عبارت: "و چقدر هم خوب"؛ و تو هنوز در هیجانی که منظورشان شعر زیبای فائزه زرافشان است یا شعر تو : "من یک زنم آزادیام را دوست دارم". و تأكید میکنند که از این دست شعرها زیاد باید اتفاق بیفتد.
و در همان سخنرانی 20 دقیقهای از 300 دقیقهی دیدار، یاد آرمان عزیز، میکنند که در این تاختوتازها صحنه را درست شناخت و چه اثرگذار احساس تکلیف کرد .
و باز در أخرجنی مخرج صدق، لالهها را میبینی که دم در به بدرقه ایستادهاند و هوای سرو تناور باغ را دارند و شب از سرخیشان چیزی نکاستهاست. "گفتی میان آتش عشقم چه میکنی/گفتم خلیل بین گلستان چهمیکند"(رباب کلامی).
* (شعرهای خوانده شده در جلسه)
#زهرا_سپهکار
👉 @zahra_sepahkar
🌱 در خانه
من یک زنم آزادیام را دوستدارم
ایرانیام، آبادیام را دوستدارم
در سایهای مردانه دلگرمم به فردا
من همسر مردادیام را دوستدارم
هم مادر و مادربزرگم خانهدارند
این شغل مادرزادیام را دوستدارم
مُهر مرا از جانمازم باز برداشت
با کودک خود شادیام را دوستدارم
میگیرمت ای بچّهآهوی گریزان
آهویی و صیّادیام را دوستدارم
دور اتاقش عکسهایی از شهیدان
سرو دهههشتادیام را دوستدارم
در شهر، آزادی اسیر این و آن است
در خانهام آزادیام را دوستدارم
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
هدایت شده از سیدخندان
امشب کی سیدخندانه؟!
📎 سیدخندان 😁
🕘 ساعت ۲۳:۰۰
📺شبکه دو سیما
🔁 بازپخش روز بعد
🕝 حوالی ۴:۴۵ و ۱۷:۲۰
❇️ @seyedkhandaan_tv
هدایت شده از سیدخندان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یک زنم، آزادیام را دوست دارم
🎙 شعرخوانی زهرا سپهکار
📎 سیدخندان 😁
🕘 ساعت ۲۳:۰۰
📺شبکه دو سیما
🔁 بازپخش روز بعد
🕝 حوالی ۴:۴۵ و ۱۷:۲۰
❇️ @seyedkhandaan_tv
حماسیترین داستانم تویی
به هر داستان، قهرمانم تویی
نشان شجاعت به بازوی توست
به غیرت، جهانپهلوانم تویی...
#زهرا_سپهکار
#شهید_الداغی
@zahra_sepahkar
هدایت شده از شعر انقلاب
مرزبانم تویی
حماسیترین داستانم تویی
به هر داستان، قهرمانم تویی
نشان شجاعت به بازوی توست
به غیرت، جهانپهلوانم تویی
سراپا مسلّح به ایمان و عشق
سراسر دل مهربانم تویی
همه شهر، امن و امان است شب
به گوش سحرها اذانم تویی..
توانا و باعزّت و استوار
من ایرانم و مرزبانم تویی
همه مرزبانان سلیمانیاند
سلیمان این داستانم تویی
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شهدای_مرزبان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شهرستان ادب
36.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش صدا و سیما از دومین اردوی دورۀ دهم آفتابگردانها
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
#آفتابگردانها
#شهرستان_ادب
#دوره_دهم
#صدا_و_سیما
@shahrestanadab
هدایت شده از شعر هیأت
#قیام_مسجد_گوهرشاد
#حجاب
#غزل
🔹گلهای معطّر🔹
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی
زیر چکمه بوی گلهای معطّر داشتند
دست بر ماشه نمیبردند این قزّاقها
شرم اگر که از حرم نه، از کبوتر داشتند..
لحظهای قبل از صدای وحشی فرمان تیر
کودکانی در کنار خویش مادر داشتند
چشم کاشیهای فیروزه به گنبد خشک شد؟
یا از اوّل طرح اِسلیمیِ پرپر داشتند؟
در وصیّتنامۀ سرخ شهیدان دیدهای؟
جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند
📝 #زهرا_سپهکار
🌐 shereheyat.ir/node/5286
✅ @ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 هجوم چکمهها خشکید؛ چادرها ولی باقی است
جهان را قصّهی کوتاه گوهرشاد میگیرد...
🎥 نماهنگ مستوره
🖋 شاعر: زهرا سپهکار
@zahra_sepahkar
آئین وهب
باید کلمات اصل و نسب داشتهباشد
تا هم غم و هم شور و طرب داشتهباشد
بر خاک بیفتد سر و بر نیزه بروید
هیهات که چشمی به عقب داشتهباشد
تکیه زده بر ماه محرّم همه عالم
این نخل عزا کاش رطب داشتهباشد
میجوشد و سیراب کند هر عطشی را
آن چشمه که نام تو به لب داشتهباشد
بیاذن به هر مجلسی از چشم میافتد
هر قطرهی اشکی که ادب داشتهباشد
بر دین حسین است، به آئین حسین است
دل کاش که آئین وهب داشتهباشد
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
عاشقان، صدر همه اخبار دنیا نیستند
موجهای اربعینی اهل دریا نیستند
جادهها شاهد که پای عهد خود جان میدهند
این قدمها نامههای کوفی ما نیستند
این قدمهایی که در صحرا پیات آوارهاند
از نهیب طعنه و تاول مبرّا نیستند
تا معاصر با غم پنهان چشمان تواند
این جماعت هرکجا باشند تنها نیستند
با حضور خود قیامت کردهاند و میروند
تا ظهور اصلأ پی "آن صبح فردا" نیستند
صلح و آرامش، صفا و مهربانی، عشق و لطف
در مسیر اربعین دیدیم رویا نیستند
اربعین، فوج سپاه تو جهان را فتح کرد
خواندم از چشمانشان اهل مدارا نیستند
موکب چشم انتظاران در لهیب فتنه سوخت
پس چرا این عاشقان صدر خبرها نیستند
#زهرا_سپهکار
#شعر_اربعین
@zahra_sepahkar
لبیک یا حسین
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
این رود عظیم اربعین تا دریا
با پرچم یا حسین در دست رسید
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #زیارت_اربعین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اشاره امروز رهبر انقلاب به کتاب حوض خون و تجلیل از بانوان فداکار در دفاع مقدس
🔹 بخشی از بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت
💻 Farsi.Khamenei.ir
بین الطّلوعین
📹 اشاره امروز رهبر انقلاب به کتاب حوض خون و تجلیل از بانوان فداکار در دفاع مقدس 🔹 بخشی از بیانات ام
حوض خون
تقدیم به صبر و مقاومت زنان دزفولی و تمام مادران پشت جبهه
خونابههای شطّ، کم از رگهای زمزم نیست
تشییع، امّا اوّل صبر است، ماتم نیست
یک تکّه تن را غسل داد و دفن کرد آرام
آن وقت میگویند زن چون مرد، محکم نیست
یک تکّه تن را که میان پیرهنها بود
با مویه دریا از خودش پرسید: رودم نیست؟!
رزمنده میداند اراده عاملش گاهی
بر وصلهی زانو به جز کوک منظّم نیست
رزمنده میداند که نان گرم در جبهه
یعنی سلاح سرد تنها، دست آدم نیست
دلشورهها را پای حوض خون نشست و شست
در زندگی از این قبیل آیینهها کم نیست
ای زخمهای مانده بر جانش از آن دوران
از بس عزیزید این زمان دنبال مرهم نیست
زن مثل کوهی پشت جبهه ماند و ثابت کرد
میدان جنگ ما فقط خطّمقدم نیست
#زهرا_سپهکار
#حوض_خون
@zahra_sepahkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: مادرهایی بودند که مادر ۹ یا ۸ یا ۷ شهید بودند؛ این شوخی نیست، اتفاق افتاده است
🔹جوانان با شوق شهادت به جبههها میرفتند. مادران و همسران راضی میشدند که جوانان به جبهه بروند؛ میگفتند حتی اگر ۱۰ فرزند داشتیم به جبهه میفرستادیم.
بین الطّلوعین
🎥 رهبر انقلاب: مادرهایی بودند که مادر ۹ یا ۸ یا ۷ شهید بودند؛ این شوخی نیست، اتفاق افتاده است 🔹جوان
...مادرشهیدی بر مزاری گفت با حسرت
شرمنده است از اینکه تنها یک پسر دارد
@zahra_sepahkar
هدایت شده از شعر انقلاب
مشتِ گره کرده
باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم؟
امروز اگر که مشتِ گره کرده نیستیم
شمر زمانه در دل میدان مشخص است
در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم
در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست
آن لحظهها که با مدد از عشق زیستیم
ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا
در تنگنای قافیه تنها گریستیم
ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم
حتی اگر که دست فدا شد، بایستیم
ما در خط مقدّم عشقیم، عاشقیم
ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_ضداستکباری | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این خبر دنیا سراسر غرق حیرانیست
باور نمیکردم در این حد دشمنت جانیست
تنتکّهها را در کفن، باور نمیکردم
لبخندهایت در مصافی تازه قربانیست
دیدم گلوی زخمیات را...آتش است و خون
دیدم غبار صورتت را...آب حتّی نیست
جنگ نفسگیریست شاید آخرین جنگ است
حالوهوای قلبها بدجور طوفانیست
ای شیخ ای همسایه با یک جو مسلمانی
دلکندنت از گندم ری هم به آسانیست
ناخواسته وجدان انسان را نشان رفتهست
آن موشکی که در سقوطش فکر ویرانیست
أشهد نخوان در گوش زخمیها برادرجان
نه! وقت مردن نیست هنگام رجزخوانیست
ما با شهادت زندهایم و زنده میمانیم
صهیون ولی در قبر تنگ حرص، زندانیست
باید هم از ترسش بمیرد قبل نابودی
وقتی حریفش دست مجروح سلیمانیست
طاقت بیاور شمعدانی! تشنگیها را
فردا تمام کوچههای غزّه بارانیست
#زهرا_سپهکار
#شعرخوانی_غزّه
یادت میآید شهر من آن ماه آبان را
بر شانههایت رود تابوت شهیدان را
با سیصدوهفتاد زورق در دل دریا
روز شگرفی بود الحق در دل دریا
یا سیصدوهفتاد مشکِ از عطش لبریز
با رمز یا زینب به لب، با شور رستاخیز
یا سیصدوهفتاد شمشاد جوان در صف
تشییع شد بر دست دریاهای جان بر کف
دریای جمعیت، خروشان، بیکران، موّاج
از چارباغ آن لالهها را برد تا معراج
یا سیصدوهفتاد حسنیوسف پرپر
چشم و چراغ دیدههای منتظر بر در
یا سیصدوهفتاد بیت ناب آئینی
شعر حماسی انقلابی مکتبی دینی
*
یادت نمیآید مگر ای شهر، آبان را
بر دوش مردم کاروانی از شهیدان را
از داغ سنگین خم به ابرویت نیاوردی
از بال خونین خم به ابرویت نیاوردی
در صبح هجرت پل به پل پیوند میبستی
عصرش سر رزمندهها سربند میبستی
از صبح تا مغرب کفن آماده میکردی
عصرش لباس رزم در میدان میآوردی
از صبح، استقبال گرم سروپیکرها
عصرش پی اعزام گردان صنوبرها
صبحش نسیمی از قیامت داشت اسفندت
عصرش هوای استقامت داشت اسفندت
این است اگر معنایی از ایثار میخواهند
این است اگر در عاشقی معیار میخواهند
با چشم خود دیدی چه مادرها چه خواهرها
در جمعیت دنبال قاسم ها و اکبرها
*
از یاد بردی شهر من آن ماه آبان را
بر شانههایت کاروانی از شهیدان را
با زندهرودت زنده بودی یا شهیدانت
عریان نبینم شاخهها را در خیابانت
از شرم بر پیشانیاش ای رود جاری شو
خون در رگ غیرت! بجوش و زود جاری شو
آن سیصدوهفتاد سرو و لاله احیانأ
چیزی نگفتند آن زمان در موقع رفتن
پرسیدهای مادرْشهیدان از چه غمگینند
از خانه تا مسجد چهها در راه میبینند
حرمت بدار این خون دلهای مجسّم را
بشناس از نامحرمان ای شهر! محرم را
ای شهرِ بانوی امین! امنیّتت از چیست
آزادی ای نصفجهان، آزادیات از کیست
ای برگهای زیر پا افتادهی آبان!
طوفان میآید عنقریب این روزها... طوفان.
#زهرا_سپهکار
#شعر_۲۵_آبان
#شهر_اصفهان
@zahra_sepahkar
هدایت شده از شهرستان ادب
42.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ بازدید شاعران آفتابگردانی و اهالی ادبیات از مجتمع فولاد مبارکهٔ سپاهان
۱۰ آذرماه ۱۴۰۲
#آفتابگردانها
#بازدید_شاعران
#فولاد_مبارکه_سپاهان
@shahrestanadab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دل آوارها ای صوت محزون، یک جهان
گوش جانش را به قرآنی که خواندی دادهاست...
#زهرا_سپهکار
#شعر_غزه
@zahra_sepahkar
غوّاصها، عبّاسهایت کو، کجا رفتند؟!
در پاسخم اروند، تنها چشم تر دارد
#زهرا_سپهکار
#غواص_شهید
#عملیات_کربلای_چهار
@zahra_sepahkar