#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#عابس_بن_شبیب_شاکری
ديگر، عابس بن شبيب شاکري، چون از براي ادراک سعادت شهادت عزيمت درست کرد، روي با شوذب مولي شاکر آورد و گفت: «اي شوذب! در اين داهيهي دهياء (داهيهي دهياء: پيش آمد دشوار و سخت.) و بليهي عمياء چه رأي زدي؟ و پيشنهاد خاطر چه کردي؟»
شوذب گفت: «تصميم عزم دادهام که در رکاب پسر پيغمبر رزم دهم تا کشته شوم.»
عابس گفت: «ظن من در حق چون تويي جز اين صورت بر زمين نياورد. اکنون حاضر حضرت ابيعبدالله شو تا تو را چون ديگر کسان در شمار شهدا به حساب گيرد و دانسته باش که از پس امروز، چنين روز به دست هيچ کس نشود. چه امروز روزي است که مرد بتواند از تحت الثري قدم بر فرق ثريا زند و از بيرنگ هيولاني، خويش را به اورنگ عقلاني کشاند (بيرنگ: اول شکلي که نقاش براي تصويري که در نظر دارد به رنگ غير ثابت نمودار کند. اورنگ: تخت سلطنت.). لاجرم اين روز را بدل به دست نشود.»
پس شوذب را برداشت و به نزد حسين عليهالسلام آمد.
و قال: يا أباعبدالله! أما والله ما أمسي علي وجه الأرض قريب و لا بعيد أعز علي و لا أحب الي منک، و لو قدرت علي أن أدفع عنک الضيم أو القتل بشيء أعز علي من نفسي و دمي لفعلت. السلام عليک يا أبا عبدالله! اشهد أني علي هداک و هدي أبيک.
عرض کرد: «يا أباعبدالله! هيچ آفريدهاي چه نزديک و چه دور، چه خويش و چه بيگانه در روي ارض روز به پاي نبرد که در نزد من از تو عزيزتر و محبوبتر باشد، و اگر قدرت داشتمي که اين ظلم و قتل را از تو دفع دهم به چيزي که در نزد من از جان من و خون من عزيزتر بودي، تواني و تراخي (تواني، تراخي: سستي و کاهلي.) نميورزيدم.»
آن گاه آن حضرت را سلام داد و عرض کرد: «يا اباعبدالله! گواه باش که من بر دين تو و دين پدر تو ميگذرم.»
اين بگفت و چون اژدهاي دمان به ميدان تاخت و گرد بر گرد ميدان چون شعلهي جواله، جولاني بکرد و ندا در داد که:
«ألا رجل، ألا رجل؟»
«هماورد ما کيست و قرن و قرين (قرن، قرين: حريف، هماورد.) ما کجاست؟»
ربيع بن تميم که مردي از لشکر عمر بن سعد بود، ميگويد: «من عابس را ميشناختم و شجاعت او را ميدانستم و او را بسيار وقت در مواقع هايله ديده بودم؛ روي با لشکريان کردم؛
فقلت: أيها الناس! هذا الأسود، هذا ابن شبيب.
گفتم: «اي مردم! اين شير شيران است. اين است پسر شبيب. هر کس بيرون شود و با او رزم دهد، البته از چنگ او به سلامت نرهد.»
لشکريان چون اين کلمات بشنيدند، طعنان تهور و تجاسر (تجاسر: جرأت نمودن.) را از مبارزت او باز کشيدند. چون عابس را هيچ مرد آهنگ نبرد نفرمود، ناچار فرياد برداشت:
«ألا رجل، ألا رجل؟»
بر عمر سعد اين کار ناگوار افتاد. فرمان داد که: «عابس را به سنگباران بگيريد.»
لشکريان از هر سو به جانب او حجر و مدر روان کردند. عابس چون اين بديد، در خشم شد. زره خويش را از تن برآورد و بيفکند و خود آهن از سر بر گرفت و بپرانيد. آن گاه چون شير شميده و گرگ گله ديده حملههاي ثقيل متواتر کرد. ربيع بن تميم گويد: سوگند با خداي همي نگريستم که به هر سوي عطف عنان کردي، دويست و برافزون ترک جان گفتند و کوس زنان بر زبر يکديگر رفتند. (از شدت شتاب در فرار، يکديگر را پهلو ميزدند.) بدين گونه رزم داد تا از کثرت جراحات احجار و زخم سنان و سيف بتار (بتار: قاطع، بران.) از اسب درافتاد. کوفيان او را کشتند و سر او را از تن دور کردند و تني چند دعويدار شدند و هر يک هميگفت: «من او را کشتم.»
عمر بن سعد گفت: «هيچ کس يک تنه او را نکشت، بلکه همگان در قتل او همدست شديد.»
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهداء عليهالسلام، 305 - 303/2
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک کانال ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
2= آیا عابس در روز عاشوراء برهنه شد و این مجوز برهنه شدن برای ماست؟.mp3
18.72M
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 18
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#عابس_بن_شبیب_شاکری
آیا در روز عاشوراء عابس برهنه شد یا فقط زره جنگی را در آورد؟
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک کانال ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
#دوم_محرم_ورودیه
#کربلاء
#مقتل_روضه_مرثیه_تباکی
مرثيه ورود امام حسين به کربلا 6
چون امام حسين - عليهالسلام- در روز دوم محرم سال شصت و يکم هجري قمري به سرزمين کربلا رسيد، سوال کرد: اين زمين چه نام دارد؟ در جواب عرض کردند: نام اين زمين عقر است حضرت فرمودند:
اللهم! اني اعوذ بک من العقر.
خدايا! من از هلاکت به تو پناه مي برم.
در تذکرهي سبط است که دوباره امام حسين - عليهالسلام- پرسيدند: اين زمين چه نام دارد؟ در جواب عرض کردند: کربلا، و به آن نينوا نيز مي گويند که دهي در اين نزديمي است:
فبکي عليهالسلامو قال: کرب و بلاء.
امام حسين - عليهالسلام- گريست و فرمود: اندوه و گرفتاري.
سپس فرمود: ام سلمه به من خبر داد که جبرئيل نزد رسول خدئا - صلي الله عليه و آله - آمد، و حسين، تو با من بودي و گريه کردي.آن گاه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - به من فرمود: پسرم حسين را رها کن، و من تو را رها کردم. پيغمبر تو را گرفت و در دامان مبارک خود نشاند. سپس جبرئيل عرض کرد: آيا او را دوست داري؟ پيغمبر فرمود: آري. جبرئيل عرض کرد: به زودي امت تو او را به شهادت مي رسانند، و اگر بخواهي خاک آن سرزميني که او را در آن به شهادت مي رسانند به تو نشان مي دهم. پيغمبر - صلي الله عليه و آله - فرمود: آري، به من نشان بده. جبرئيل بال خود را بر فراز سرزمين کربلا گشود و آن را به پيغمبر - صلي الله عليه و آله - نشان داد.
فلما قيل للحسين عليهالسلام: هذه ارض کربلاء، شمها و قال: هذه والله هي الارض التي اخبربها جبرئيل رسول الله صلي الله عليه و آله و انني اقتل فيها.
هنگامي که به امام حسين - عليهالسلام- عرض کردند نام اين سرزمين کربلاست، خاک آن را بوييد و فرمود: به خدا سوگند، اين همان خاکي است که جبرئيل آن را به رسول خدا - صلي الله عليه و آله - خبر داد و از آن آگاه گردانيد، و من در همين سرزمين کربلا به شهادت مي رسم.
سيد بن طاووس - رضوان الله تعالي عليه - در لهوف مي فرمايد: هنگامي که امام حسين - عليهالسلام- به سرزمين کربلا رسيدند، پرسيدند: نام اين سرزمين چيست؟ در پاسخ عرض کردند: کربلا. آن گاه حضرت فرمودند:
اللهم! اين اعوذ بک من الکرب و البلاء.
خدايا! من از اندوه و گرفتاري به تو پناه مي برم.
سپس امام حسين - عليهالسلام- فرمودند:
هذا موضع کرب و بلاء و انزلوا، هيهنا محط رحالنا و مسفک دمائنا و هنا محل قبورنا، بهذا حديثي جدي رسول الله صلي الله عليه و آله.
اين سرزمين جاي اندوه و گرفتاري است. در همين جا فرود آييد که اينجا محل بار و خيمهها و محل ريختن خونها و محل قبور ماست، و جدم رسول خدا ذ صلي الله عليه و آله - همهي اينها را به من خبر داده است.
سپس حضرت و يارانش در يک سو و حر با يارنش در سوي ديگر فرود آمدند.
منتهي الآمال، ص 397 و نفس المهموم، ص 206-205.
نکاتي مربوط به زمين کربلا
سبط از شعبي روايت کرده است که چون حضرت امير المومنين علي - عليهالسلام- به صفين رفت و به نزديک نينوا که دهي در کنار شط فرات است رسيد، در آنجا ايستاد و به يکي از ياران خود فرمود:
ما يقال لهذه الارض؟
نام اين سرزمين چيست؟
در جواب عرض کرد: کربلا.
فبکي حتي بل الارض من دموعه.
حضرت آن قدر گريه کردند تا زمين از اشکهاي مبارکشان خيس شد. سپس حضرت فرمود: بر رسول خدا - صلي الله عليه و آله - وارد شدم و ايشان را گريان ديدم. عرض کردم: چرا گريه مي کنيد؟ رسول خدا - صلي الله عليه و آله - به من فرمودند:
کان جبرئيل عندي آنفا و اخبرني ان ولدي الحسين يقتل بشط الفرات بموضع يقال له کربلاء، ثم قبض جبرئيل قبضة من تراب فشمني اياها، فلم املک عيني ان فاضتا.
اينک جبرئيل نزد من بود و خبر داد که فرزندم حسين - عليهالسلام- در کنار شط فرات و در جايي که آن را کربلا مي نامند، به شهادت مي رسد. آن گاه جبرئيل مقداري از خاک آنجا را برداشت و بويش را به مشامم رساند. من هنگامي که بوي خاک کربلا را استشمام نمودم، نتوانستم جلوي گريهي خود را بگيرم.
در بحارالانوار از خرائج نقل کرده است که امام باقر - عليهالسلام- فرمود: حضرت اميرالمومنين علي ذ عليهالسلام- همراه مردم حرکت مي کرد، تا يکي دو ميل به کربلا مانده بود. در حالي که حضرت پيشاپيش آنها مي رفت به جايي رسيد که آن را مقدفان (مقذفان) مي گفتند: مدتي در آنجا گردش کرد و فرمود:
قتل فيها مائتا نبي و مائتا سبط کله شهداء، و مناخ رکاب و مصارع عشاق، شهداء لا يسبقهم من کان قبلهم و لا يلحقهم من بعدهم.
در اين زمين دويست پيغمبر و دويست نوهي پيغمبر که همه شهيد بودهاند، کشته شدهاند. اينحا جاي خوبيدن شتران آنان و بر زمين افتادن عاشقان است؛ آ
شهيداني که پيشينيان (در عظمت و بزرگي) به پاين آنها نمي رسند. و آنان که بعدا نيز مي آيند، (در فضل و برتري) نمي توانند به آنها بپيوندند و جاي در پاي آنها بگذارند.
نفس المهموم، ص 206-205.
سرشگ خوبان، عبدالرحيم موگهي
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک کانال ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
#وقایع_روز_تاسوعاء_شب_عاشوراء
#وقایع_دوم_محرم_از_ورودیه_تا_شب_تاسوعا
#عباس_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
مرثيه روز تاسوعا 7
چون روز تاسوعا، يعني نهم محرم فرارسيد، شمر با نامهي ابن زياد که در مورد کشتن امام حسين - عليهالسلام- بود، به کربلا وارد شد و آن نامه را به عمر بن سعد داد. هنگامي که عمرد ب سعد از مضمون و محتواي نامه آگاه شد، به شمر خطاب کرد و گفت: واي بر تو! تو را چه شده است؟ خداوند تو را از جاهاي آباد دور نمايد، و چيزي را که تو آوردهاي زشت کند! سوگند به خدا، گمان مي کنم ه تو ابن زياد را از آنچه من به او نوشته بودم بازداشتي، و کاري را که اميد اصلاح آن را داشتم تباه کردي و به هم زدي. سوگند به خدا، حسين آن کسي نيست که تسليم يزيد شود و دست بيعت با وي دهد، زيرا که جان پدرش علي مرتضي در پهلوهاي او جاي دارد.
شمر به عمرد بن سعد گفت: اکنون با امر امير چه خواهي کرد، يا فرمان او را بپذير و با دشمن وي جنگ کن، و يا دست از عمل بازدار و کار لشکر به من واگذار. عمر بن سعد در پاسخ او گفت: من اين کار را انجام مي دهم و همچنان اامير لشکر هستم و تو همچنان سرهنگ پيادگان باش. اين سخنان را گفت و آمادهي نبرد با امام حسين - عليهالسلام- شد.
شمر چون ديد که عمر بن سعد آمادهي نبرد است، نزديک لشکر امام حسين - عليه السلام - آمد و بانگ زد: فرزندان خواهر من ذ عبدالله و جعفر و عثمان و عباس - کجا هستند؟ (1) امام حسين - عليه السلام - چون بانگ او را شندي، به برادران خود فرمود: جواب شمر را بدهيد، اگر چه فاسق است، زيرا با شما رابطهي خويشاوندي دارد.
آن چهار برادر به او گفتند چه کار داري؟ شمر پاسخ داد:اي فرزندان خواهر من! شما در امان هستيد و در کنار برادر خود حسين جنگ نکنيد و از او فاصله گيريد و سر در طاعت يزيد آوريد.
حضرت عباس - عليهالسلام- فرياد بر او زد که دستهاي تو بريده باد، و نفرين بر امان نامهاي باد که تو از براي ما آوردهاي!اي دشمن خدا! ما را امر مي کني که از برادر و مولاي خود حسين بن فاطمه - عليهما السلام - دست برداريم و سر در طاعت نفرين شدگان و فرزندان نفرين شدگان درآوريم؟ آيا ما را امان نامه مي دهي، ولي براي پسر رسول خدا - صلي الله عليه و آله - امان نامهاي نيست؟ شمر از شنيدن اين سخنان خشمگين شد و به لشکرگاه خود بازگشت. سپس عمر بن سعد لشکر خويش را بانگ زد کهاي لشکريان خدا؛ سوار شويد و مژدهي شما به بهشت باد! آن گاه لشکريان او سوار شدند و به سوي اصحاب امام حسين - عليهم السلام - روآوردند، در حالي که حضرت در مقابل خيمهي خود شمشير به دست گرفته و سر به زانوي اندوه گذاشته و به خواب رفته بود. و اين واقعه در عصر روز تاسوعا رخ داد.
(شيخ کليني از حضرت صادق - عليهالسلام- روايت فرموده است که روز تاسوعا روزي بود که امام حسين و اصحابش - عليهمالسلام - را در کربلا محاصره کردند، و سپاه اهل شام بر جنگ با آنان اجتماع و اتفاق نمودند، و ابن مرجانه (2) و عمر بن سعد از بسياري سپاه و لشکر که براي آنان جمع شده بود خوشحال شدند. و امام حسين و اصحابش - عليهمالسلام ذ را ضعيف شمردند و يقين کردند که ياوري از براي آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را ياري نخواهند نمود. آن گاه امام صادق - عليه السلام - فرمودند: پدرم فداي آن ضعيف و غريب باد!)
چون حضرت زينب - عليهاالسلام - صداي خروش لشکر عمر بن سعد را شنيد، نزد برادر دويد و عرض کرد:اي برادر! مگر صداي خرش لشکر را نمي شنوي که نزديک شدهاند؟ حضرت سر از زانو برداشت و به خواهر خود فرمد:اي خواهر! اکنون رسول خدا - صلي الله عليه و آله - را در خواب ديدم که به من فرمد: تو به سوي ما خواهي آمد. حضرت زينب - عليهاالسلام - که اين خبر را شنيد، سيلي به صورت زد و صدا را به واويا بلند کرد. حضرت به او فرمود:اي خواهر! سکوت اختيار کن که واويلا سزاوار تو و براي تو نيست، خدا تو را رحمت کند!
آن گاه حضرت عباس به خدمت امام حسين - عليهما السلام - آمد و عضر کرد: برادر! لشکر به سوي شما رو آوردهاند. حضرت برخاست و فرمود:اي برادرم عباس، جانم فداي تو باد! سوار شو و آنان را ملاقات کن و بپرس که چرا به سوي ما ميآيند؟
حضرت عباس - عليهالسلام- با بيست سوار که زهير و حبيب از آنان نيز بودند به سوي لشکر آنها شتافت و از ايشان پرسيد که غرض و مقصود شما از اين کار چيست؟ در پاسخ او گفتند: از امير حکم آمده است که فرمان او را بپذيريد و اطاعت وي را لازم بدانيد، و گرنه با شما جنگ و مبارزه ميکنيم. حضرت عباس - عليهالسلام- به آنان فرمود: شتاب نکنيد تا من برگردم و مقصود شما را به برادرم عرض کنم.
آنان توقف نمودند و حضرت عباس - عليهالسلام- با شتاب تمام به سوي امام حسين - عليهالسلام- آمد و مقصود آنان را به حضرت عرض نمود، حضرت در پاسخ فرمودند:
ارجع اليهم، فان استطعت ان تؤخرهم الي غدوة و تدفعهم عنا العشية، لعلنا نصلي لربنا الليلة و ندعوه و نستغفره، فهو يعلم اني قد کنت أحب الصلوة له و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء و الاستغفار.
به سوي آنان برگرد و از آنها مهلتي بخواه که امشب را صبر کنند و کارزار را به فردا اندازند، تا امشب مقداري نماز و دعا و استغفار کنيم، زيرا خدا ميداند که من نماز و تلاوت قرآن و بسياري دعا و استغفار را دوست دارم.
از سوي ديگر همراهان حضرت عباس - عليهمالسلام - در مقابل لشکر عمر بن سعد ايستاده بودند و آنان را پند و اندرز ميدادند، تا اينکه حضرت عباس - عليهالسلام- برگشت و آن شب را از آنان مهلت خواست.
سيد بن طاووس - رحمة الله عليه - فرموده است که عمر بن سعد نميخواست اين درخواست را بپذيرد، اما عمرو بن الحجاج الزبيدي گفت: به خدا سوگند، اگر آنان از اهل ترک و ديلم بودند و از ما چنين درخواستي ميکردند ميپذيرفتيم، تا چه رسد به اينکه آنان از اهل بيت پيغمبر - صلي الله عليه و آله - هستند.
در روايت طبري است که قيس بن اشعث به عمر بن سعد گفت: درخواست آنان را بپذير و مهلتشان ده و به جان خودم سوگند، که اين گروه فردا صبح با تو مبارزه و
نبرد خواهند کرد و بيعت نخواهند نمود. عمر بن سعد گفت: به خدا سوگند، اگر اين را بدانم، کارشان را به فردا نميافکنم.
سرانجام منافقان آن شب را مهلت دادند و عمر بن سعد فرستادهاي را با حضرت عباس - عليهالسلام- همراه کرد و براي آن حضرت پيغام داد که امشب را به شما مهلت داديم. فردا صبح اگر سر به فرمان آوريد، شما را به نزد ابنزياد حرکت خواهيم داد، و گرنه دست از شما برنخواهيم داشت و با شما جنگ خواهيم کرد. و در اين هنگام هر دو لشکر به جايگاه خود بازگشتند.
منتهي الآمال، ص 404-402 و نفس المهموم ص 227-221.
(1) مادر اين چهار برادر، ام البنين از قبيله ي بني کلاب بوده که شمر نيز از همان قبيله بوده است.
(2) ابن مرجانه همان ابن زياد است.
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک کانال ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک کانال ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
هدایت شده از کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع
سلام علیکم
برای دیدن کتب امام حسین ع لطفا بعد از ورود به کتابخانه امام حسین ع هشتکهای زیر را بزنید
#امام_حسین_ع
#کتب_مقتل_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_تاریخ_زندگی_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_قرآن_و_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_سیره_و_اخلاق_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_سخنان_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_اسارت_آل_الله_علیه_السلام
#کتب_نقد_و_برسی_مقتل_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_نقد_و_برسی_تاریخ_سیاسی_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_زیارات_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_اشک_بر_امام_حسین_ع_و_ائمة
#کتب_نقد_بررسی_زیارات_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_پرسش_و_پاسخ_درباره_مقتل
#کتب_اربعین_امام_حسین_علیه_السلام
#کتب_راس_الحسین_ع
#کتب_مقتل_شهداء_کربلاء
#کتب_غلامان_شهید_روز_عاشوراء
#کتب_مقتل_شهداء_کربلاء_حر_بن_ریاحی
#کتب_مقتل_شهداء_کربلاء_جون_غلام_سیاه
#کتب_مقتل_شهداء_کربلاء_حبیب_بن_مظاهر
#کتب_مقتل_شهداء_کربلاء_زهیر_بن_قین
#کتب_مقتل_شهداء_کربلاء_عابس_بن_شبیب_شاکری
#کتب_اقرباء_شهید_امام_حسین_علیه_السلام_بنی_هاشم
#کتب_مقتل_حضرت_مسلم_علیه_السلام
#کتب_مقتل_دو_طفلان_مسلم_علیه_السلام
#کتب_مقتل_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#کتب_مقتل_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#کتب_مقتل_شهدای_کربلاء_عباس_بن_علی_علیه_السلام
#کتب_مقتل_شهداء_کربلاء_برادران_عباس_بن_علی_علیه_السلام
#کتب_مقتل_حضرت_عبد_الله_بن_الحسن_علیه_السلام
#کتب_مقتل_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#کتب_مقتل_دو_طفلان_زینب_سلام_الله_علیها
#کودکان_و_عاشوراء
#زنان_عاشورایی
#کتب_تاریخ_زندگی_زینب_سلام_الله_علیها
#کتب_تاریخ_زندگی_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_س
#کتب_مقتل_حضرت_رقیة_سلام_الله_علیها
#کتب_تاریخ_زندگی_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#کتب_تاریخ_زندگی_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#کتب_ادب_الحسین_علیه_السلام_بلاغة_الحسین_ع
#سخنان_امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_امام_حسین_علیه_السلام
#رجزهای_امام_حسین_علیه_السلام
#خطبه_های_امام_حسین_علیه_السلام
#نامه_های_امام_حسین_علیه_السلام
نکته : کتبی که در کتابخانه نیست در حال بار گذاری است.
دوستان در غنی شدن کتابخانه کمک کنند
@zameneashkbook
#اذن_دخول_اذن_سیاهی 👆👆👆
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@navayemaqtal1
👇👇👇
4_5879616237436141951.mp3
3.47M
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@Navaymagtal
4_5879616237436141948.mp3
2.61M
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@Navaymagtal
4_5879616237436141951.mp3
3.47M
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@Navaymagtal
4_5911356930516845189.mp3
2.78M
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@Navaymagtal
4_5911356930516845190.mp3
2.44M
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@Navaymagtal
4_5911356930516845191.mp3
1.59M
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@Navaymagtal
👆👆👆
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@Navaymagtal
۱۴ پست دیگر اذن سیاهی در کانال نوای مقتل 👆👆👆
001_A_005_Z0002063.mp3
48.28M
#مداح_مرثیه_خوان
#مرثیه_خوانی
#مداحان_خاص_حسینی_علیه_السلام
#آفات_مداحی
#سیره_و_اخلاق_مداح_امام_حسین_ع
#مقتل_شناسی 1
جلسه اول تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
دوم شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
3=ادامه زیارت عاشورا.mp3
42.71M
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی 3
جلسه اول تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
دوم شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
001_A_006_Z0002064.mp3
21.13M
2=
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی
جلسه اول تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
دوم شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
001_A_009_Z0002067.mp3
49.31M
4=
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی
جلسه اول تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
دوم شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
👆👆👆
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی
جلسه اول تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
دوم شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
001_A_001_Z0002068.mp3
33.56M
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی 5
جلسه دوم تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1