فصل هفتم: سایر آداب سفر
در حدیث معتبر منقول است از امام جعفر صادق علیه السلام که: حضرت لقمان پسر خود را نصیحت فرمود: چون سفر کنی با گروهی، مشورت با ایشان بسیار بکن در کارهای خود و کارهای ایشان، و در روی ایشان تبسم بسیار بکن، و در توشه خود صاحب کرم باش در میان ایشان. و چون تو را به ضیافت بطلبند قبول کن، و اگر از تو مدد طلبند یاری ایشان بکن، و به سه چیز بر ایشان غلبه کن: به بسیاری خاموشی، و بسیاری نماز، و سخاوت و جوانمردی در هرچه با خودداری از چهار پا و مال و توشه.
عقل او را سلب میکند و امانت را از او برمی دارد.
و هرگاه ببینی که رفیقان تو پیاده میروند با ایشان پیاده برو. و هرگاه ببینی رفیقان کاری میکنند با ایشان بکن، و اگر تصدقی کنند یا قرضی دهند تو نیز با ایشان بده، و بشنو سخن کسی را که از تو بزرگ تر باشد، و هرگاه رفیقان کاری به تو فرمایند یا چیزی از تو سؤال کنند، بگو بلی، و نه مگو که نه گفتن، علامت عجز و موجب ملامت است.
و چون راه را گم کنید و حیران بمانید فرود آیید، و اگر در راه مقصود شک کنید، بایستید و با یکدیگر مشورت کنید و مصلحت ببینید، و اگر یک کسی را ببینید خبر راه از او مپرسید و مصلحت از او نبینید، که یک شخص در بیابان، این کس را به شک میاندازد که شاید جاسوس دزدان باشد یا شیطان، که خواهد شما را حیران کند، و از دو شخص نیز حذر کنید مگر آن که چیزی چند از علامتها و قرینهها ببینید که من نبینم، زیرا که عاقل به دیده خود که نظر میکند به سوی چیزی، آنچه حق است از آن میشناسد و حاضر، چیزی چند میبیند که غایب نمی بیند.
ای فرزند! چون وقت نماز درآید، از برای امری آن را تأخیر مینداز و نماز را به جا آور و راحت بیاب که نماز قرضی است که هر چند بیشتر ادا میکنی سبک بار میشوی، و نماز را با جماعت بکن هر چند بر سر نیزه باشی. و بر روی چهارپا خواب مکن که زود باعث زخم پشت آن میشود، این از کردار دانایان نیست، مگر آن که در میان کجاوه باشی که ممکنت باشد که بخوابی برای سستی مفاصل. و چون نزدیک شوی به منزل، از چهارپای خود فرود آی که آن چهارپا یاور تو است، و ابتدا کن به علف دادن پیش از آن که چیزی بخوری، و چون خواهید که فرود آیید پس اختیار کنید از بقعههای زمین، مکانی را که خوشرنگ تر و خاکش نرم تر
و پرگیاه تر باشد، و چون فرود آیی پیش از آن که بنشینی دو رکعت نماز بکن و چون به قضای حاجت بروی بسیار دور برو.
پس چون خواهی که بار کنی دو رکعت نماز بکن، پس از آن زمین را وداع کن و سلام کن بر آن زمین و اهل آن زمین، که هر بقعه ای از زمین را اهلی چند از ملائک هست. و اگر توانی مخور هیچ طعامی را مگر آن که قدری از آن را تصدق کنی. و بر تو باد به خواندن قرآن مادام که سوار باشی و بر تو باد به تنزیه و یاد خدا کردن تا مشغول کار باشی. و بر تو باد به دعا کردن در وقتی که تنها و بیکار باشی. و زینهار که در اوّل شب راه مرو بلکه در اوّل شب فرود آی و در نصف آخر شب راه رو. و زنهار که در راه رفتن صدا بلند مکن.
از امیر المؤمنین علیه السلام منقول است: مروت و مردی در حضر، خواندن قرآن است، و همنشینی با علما کردن و تفکر در فقه و علوم کردن، و محافظت بر نمازهای جماعت کردن، و اما مروت سفر، پس توشه خود را صرف کردن، و مخالفت رفیقان نکردن، و خدا را در هر بلندی و پستی و فرود آمدن و ایستادن و نشستن، بسیار یاد کردن است.
در روایت دیگر از حضرت صادق علیه السلام منقول است: مروت سفر، توشه بسیار برداشتن و پاکیزه گردانیدن توشه است و عطا کردن به جمعی که رفیق هستند و آن که بعد از مفارقت از رفیقان، رازهای ایشان را که بر آن مطلع شده ای بپوشانی و مزاح و خوش طبعی بسیار بکنی در چیزی که خدا را به خشم نیاورد.
در حدیث دیگر فرمود: از مروت نیست که نقل کند آدمی چیزی چند را که در سفر دیده است. و از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: توشه مسافر حُدی خواندن است و خواندن شعری که در آن حرامی و باطلی نباشد.
از حضرت صادق علیه السلام منقول است: چون با جماعتی رفیق شوی، مگو این جا فرود آیید یا این جا فرود میایید، که در میان ایشان کسی هست که این کار را بکند اگر تو به ایشان واگذاری.
در احادیث معتبر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه اعانت کند مؤمن مسافری را، حق تعالی از او هفتاد و سه شدت از شدتهای دنیا را بردارد و او را امان دهد از غم و اندوه، و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد، در وقتی که از شدّت احوال قیامت، نفسهای مردم گرفته باشد.
#حلیة_المتقین#https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین" ✅ تحکیم خانواده 💠 قسمت چهارم ✅روشهای تحکیم خانواده؛ 2⃣ ایجاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین"
✅ تحکیم خانواده
💠 قسمت پنجم
✅روشهای تحکیم خانواده؛
4⃣ پیشداوری ممنوع؛
🌀 یعنی: اگر در یک محیطی مثل خانه بخواهیم که آن استحکام خانواده تحقق پیدا کند و همسویی اعضای خانواده بهتر بشود، نباید در آن پیشداوری شکل بگیرد.
▫️چند نکته در خصوص پیشداوری:
۱) بد بینی؛
🔹وقتی ما میگوییم پیشداوری یعنی بدبینی و سوءظن به اعضاء خانواده چون در پیشداوری، خوشبینی وجود ندارد.
🔹یکی از آثار بدبینی تغیر در رفتار و منفی شدن کلام است.
۲) روحیه انتقامگیری؛
🔹فرد قبل از اینکه چیزی معلوم شود پیشداوری میکند و انتقام خود را میگیرد و رفتار نامناسب انجام میدهد.
۳) کاهش اعتماد؛
✅ نظر فرد مقابل را بخواهیم و بر اساس همان عمل کنیم؛ (اعتماد کنیم)
🔹گاهیاوقات نباید تاکید بر برخی از سوالها داشت و اگر جواب بعضی سوال ها را ندانی بهتر است.
🔸مثلا فرد بارها این سوال را از همسر خود میپرسد: که اگر من فوت کردم آیا تو ازدواج میکنی یا نه؟
حالا اگر هم ازدواج کند مگر گناه انجام داده است و تکرار این گونه سولات باعث اختلافات میگردد.
#ادامه_دارد
#نوشتار_تربیتی۱۵
#خانواده_زوجین
#تحکیم_خانواده
#تقویت_خانواده
#خانواده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای همسو شدن زن و شوهر در زندگی چه باید کرد؟
🔴 #استاد_عباسی
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قابل توجه زن و شوهر هایی که دل میسوزانند!
⭕️ توضیحات #استاد_تراشیون در خصوص زوجهایی که در حضور دیگران ، جلب توجه می کنند.
#ارتباط_با_نامحرم
#خانواده
سلام و ارادت؛وقتتون بخیر نوجوانی،۱۴ساله هستم.
ببخشید چند ماهی هست که مطلع شدم پدرم داخل موبایلش با یه خانم نامحرم ارتباط داره و اینها باهم قرار می ذارن و خیلی راحت با هم تماس می گیرن.به شدت عصبانی شدم اما سکوت کردم و به هیچ کس نگفتم تا آبرویش نریزه و حق الناس نشه. اما به هیچ عنوان نمی تونم گناهشون رو ببینم و هیچی نگم.می خوام یه کاری انجام بدم که دست از این کارشون بردارن طوری که متوجه نشن من مطلع شدم.یعنی می خوام به طور غیر مستقیم به طوری که نفهمن من متوجه شدم امر به معروف رو انجام بدهم.چون واقعا دیگه این اوضاع برام غیر قابل تحمله.
لطفاً راهنمایی بفرمائید.
🌺 پاسخ # سرکار خانم #حاجی
🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺
سلام و ادب خدمت شما خواهر عزیز و بزرگوار
✨️از وجود نوجوانانی امثال شما که از بلوغ فکری خوبی برخوردار هستن و قبل از احساسشون از تفکر و تعقل استفاده میکنن و خوددار هستن خدا رو شاکریم و به خانواده گرامیتان تبریک عرض میکنیم.
🌺در ابتدا شما از حرام و غیر حرام بودن این رابطه اطلاعی ندارید پس نمیتوانید آنرا قضاوت کنید
🌺در ضمن شما از روابط بین مادر و پدر خود بصورت کامل مطلع نیستید شاید همسر ایشان در روابط زوجی خود و همسری خود کم کاری داشتن و پدر دچار خلع و نیازی شدن و به این سمت کشیده شده اند
🌺دین اسلام دین تغافل، گذشت و پوشاننده عیوب افراد هست
علاوه بر آن جنابعالی فرزند پدر هستین و نباید به خود اجازه دهید که به ایشان تذکر و یا گوشزد کنید
هر چه باشد ایشان پدر شما هستن و حفظ جایگاه ایشان و اقتدار باید اولویت شما باشد
🌺 تجسس و عیب جویی از افراد امری بسیار قبیح هست بخصوص که در جایگاه فرزند و پدری باشد
با توجه به توضیحات بالا توصیه ای برای شخص شما داریم
✅️ اصلا به هیچ عنوان از مطلع شدن این موضوع از خود ابرازی نداشته باشید
✅ ️تا میتوانید خودتان را به ایشان نزدیک کنید و در جایگاه یک دختر با محبت و مهربان باشید و تا میتوانید به ایشان ابراز علاقه محبت و احترام کنید هم کلامی و هم با پیشواز رفتن پدر موقع ورود و خروجشون از منزل پذیرایی کردن از ایشان برای رفع خستگیهای و ...
✅️ مادرتون رو تشویق به رسیدگی توجه و ابراز علاقه به پدرتان کنید
🌺 اجازه دهید پدرتان اگر هم رابطه ای خارج از منزل دارن با رفتار گرم و صمیمی توسط همسر و فرزندانشان آن را کنار بگذارند
چرا که هم محیط خانواده گرمتر و صمیمی تر خواهد شد و هم ترک و پشیمان شدن پدر امری پایدارتر است
🌺 توصیه میشود مشوق مادر خود نسبت به پیگیری و نکته برداری از مجموعه هنر زن بودن ۱و۲ باشید.
💫 در نهایت از توکل بر خدا و توسل به ائمه معصومین علیهم السلام در این امر غافل نشوید.
با آرزوی موفقیت و خوشبختی برای شما خواهر گرامی 🌸
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا 😌 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 قسمت پنجاه و هشت: سرگردانتر از مسافری راه گم ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا 😌
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
قسمت پنجاه و نه:
نیمه های شب صوفی تماس گرفت و با عجله اما شمرده شمرده نقشه ی فرار را برایم توضیح داد. ترسیدم ( پس مادرم چی؟ اونم اینجاست ..) صوفی با لحنی نه چندان مهربان گفت که همزمان با من، فرد دیگری مادر را از چنگال حسام درمیآورد.
اما مگر حسام میتوانست به مادرم آسیب برساند..؟؟ نقشه ی فرار برای فردا کشیده شده بود. درست در زمانی که برایِ معاینه نزد پزشک میرفتم. اما صوفی این اطلاعات را از کجا آورده بود؟؟
باز هم حسی، گوشم را میپیچاند که حسام نمیتواند بد باشد.. و شوقی که صدایِ خنده های دانیال را در قلبم زمزمه میکرد.. کدام یک درست بود؟؟ آرامشِ حسام یا حرفهای صوفی؟ با صدایِ خنده هایِ بلند حسام که از سالن میآمد، چشمانم را باز کردم.. کاش دیشب خورشید میمرد تا باقی مانده یِ عمرم، بی فردا میماند.. حالم بدتر از هر روز دیگر بود.
میترسیدم و دلیلش را نمیدانستم، شاید از اتفاقی که ممکن بود برای این دشمنِ نجیب بیوفتد.. بی رمق از اتاق بیرون رفتم.. لیوان به دست رویِ یکی از مبلها نشسته بود. با پروین حرف میزد، میخندید، سر به سرش میگذاشت.. یعنی تمامِ اینها هنرِ بازیگریش بود؟؟
چقدر زندگی در وجودش وجود داشت. عطر چای آمد، مزه اش زیر زبانم تجدید شد.. کلاه به سر روی یکی از مبلها نشستم، سر به زیر سلام کرد. نمیدانم چه در ظاهرم دید که با لحنی نگران و متعجب جویایِ حالم شد. بی توجه به سوالش، جمع شده در پُلیورِ یادگار از دانیال رویِ مبل نشستم. هوا بیشتر از همیشه سرد نبود؟؟ ( از اون صبحونه ی دیروزی میخوام..)
سعی کرد لبخندش را زیر انگشتانش مخفی کند ( با چایی شیرین یا..) حرفش را کور کردم ( اگه نیست، میرم اتاقم..) از جایم بلند شدم که خواست بمانم (حاج خانووم.. بی زحمت یه صبحونه ی مامان پسند حاضر کنید..) و جمله ایی زیرِ لبی که به سختی شنیدم ( و یه استکان چایی با طعم خدا..) چند دقیقه بعد حسام سینی به دست روبه رویم ایستاد .
آن را روی میز گذاشت و درست مثله روز قبل، شیرینش کرد. لقمه هایِ دست سازش را یک دست و مرتب، کنارِ هم قرار داد و منتظر نشست. (خب.. یاعلی.. بفرمایید..).
پدر کجا بود که نامِ علی را در خانه اش بشنود..؟؟ خوردم.. تمام لقمه ها، را با آخرین قطره ی چایِ شیرین شده به دستِ مهربان ترین دشمن دنیا. کاش گینس، ستونی برایِ ثبت آرامش داشت..
صدایش بلند شد ( پروین خانووم از اینکه چیزی نمیخوردین خیلی ناراحت بودن، البته زنِ ایرانیو نگرانی هایِ بی حدش.. خب دیگه کم کم باید آماده شید که بریم دکتر، یه ساعت دیگه نوبت دارین.. امروز خیلی رنگتون پریده ، مشکلی پیش اومده؟؟ باز هم درد دارین؟؟) درد که همزاده ثانیه ثانیه های زندگیم بود..
اما درد امروز با همیشه فرق داشت رنگش بی شباهت به نگرانی نبود.. نگرانی از جنسِ روزهایِ بی قراریِ برای دانیال.. آماده شدم. پیچیده در پالتو و شالِ مشکی در ماشین نشستم.
هر وقت که از خانه بیرون میآمدیم، تمام حواسش به من و اطرافم بود. باور نمیشد که زندانیش باشم.. در طول مسیر مثله همیشه سکوت کرد. وقت پیاده شدن صدایم زد ( سارا خانووم..). ایستادم. (من بهتون قول دادم که هیچ اتفاقی براتون نیوفته.. تا پایِ جوونمم سر قولم هستم..) نمیدانم چه چیز در صورتِ یخ زده ام دید که خواست آرامم کند..
ادامه دارد...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 #مبانی_دعا 🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی 🎬 جلسه 41 👈نهی از استعجال در دعا ❇️ 90 جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اخلاق مهدوی 66.mp3
3.97M
💠 #مبانی_دعا
🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی
🎬 جلسه 42
👈اثر همیشگی دعا
❇️ 90 جلسه