#مشاوره واقعیت را همان طور که هست ارزیابی کنید مریم کمالی مهم است که در زندگی واقع بین باشیم. اگر می دانید که بچه دار نخواهید شد، قبل از هر قدم دیگری باید با این واقعیت کنار بیایید و برای کنار آمدن با موضوع این قدم ها را بردارید: 1⃣به جای فکر کردن به آنچه که باید می بود یا می توانست باشد، به آنچه که هست و نقداً در زندگی دارید تمرکز کنید. 2⃣آینده را بدون فرزند تصور کنید و زندگی بدون بچه را به رسمیت بشناسید و برای آن برنامه ریزی کنید. وقتی خودتان نمی توانید چنین زندگی ای را به رسمیت بشناسید، معلوم است که دیگران هم در ارتباط با شما چقدر می توانند منفعلانه و آزاردهنده رفتار کنند. 3⃣ممکن است وسایلی خریده باشید به امید بچه دار شدن، لازم است که آن ها را از جلوی چشم هایتان دور نگه دارید. آن ها را بسته بندی کرده و در جایی دور از چشم نگه دارید یا به دیگری ببخشید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97

#مشاوره یار موافق مریم کمالی اگر همسری دارید که کاملاً با شما همراه است و حمایت عاطفی لازم را از او دریافت می کنید، باید بدانید که بسیار خوشبختید. شما در یک قایق نشسته اید و می توانید یکدیگر را به خوبی درک کنید و با هم برنامه ریزی کنید که چه زندگی ای می خواهید. به هر حال برای بچه دار نشدن به دلیل ناباروری، خود یا همسرتان را سرزنش نکنید. زمانی را برای بهبود جسمی و روحی پس از درمان های پزشکی ای که ممکن است خود یا شریک زندگی تان متحمل شده باشید، اختصاص دهید و مطمئن شوید که استرسی ناشی از آن درمان ها، توانایی شما را برای پذیرش مسئله‌، تحلیل نبرده است. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97

#پزشکی با کلم بروکلی به جنگ عفونت‌های دهانی بروید سبزیجات نرم مانند کلم بروکلی سرشار از ویتامین ها و مواد معدنی مفید برای بهبود عفونت دندان هستند. کلم بروکلی حاوی ویتامین C است که به تولید کلاژن کمک کرده و ترمیم بافت های آسیب دیده را تسریع می کند. همچنین، این سبزی حاوی آنتی اکسیدان هایی است که سیستم ایمنی را تقویت کرده و بدن را در برابر عفونت ها مقاوم تر می کند. کلسیم موجود در کلم بروکلی به تقویت دندان ها و لثه ها کمک می کند و التهاب ناشی از عفونت را کاهش می دهد. مصرف منظم سبزیجات نرم مانند کلم بروکلی، به ویژه به صورت بخارپز، می تواند روند بهبود عفونت های دندانی را تسریع کرده و از گسترش آن جلوگیری کند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97

#یار_مهربان معرفی کتاب «پاییز آمد» نوشته‌ی گلستان جعفریان کتاب «پاییز آمد» نوشته ی گلستان جعفریان است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر سردار شهید احمد یوسفی است. اولین سطر این کتاب عاشقانه در زمستانی سرد نوشته شد، روزی که نویسنده در میانه ی برف قدم به زنجان گذاشت تا شنونده ی سرگذشت فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی باشد. ملاقات گلستان جعفریان و خانم موسوی آغاز یک هم نشینی چهار ساله بود. این دو به مدت سی ساعت به گفتگو نشستند تا داستانی شنیدنی را به انسجام دربیاورند. روایتی که از سال های شاد کودکی در مشهد آغاز شد و در ادامه به سرمای استخوان سوز زنجان رسید، جایی که عشقی غیرمنتظره در پرآشوب ترین دوران ایران معاصر به انتظار بانوی قهرمان قصه نشسته بود. آنچه در این کتاب می خوانید با هرچه تاکنون به نقل از همسران شهدا به دست تان رسیده تفاوت دارد. روایت فخرالسادات موسوی که در داستان فخری خطاب می شود، دارای ویژگی ای ستودنی و منحصربه فرد است چون زنده یاد شهید احمد یوسفی از دید او نه یک شخصیت فرازمینی، بلکه فردی عادی است. در اینجا ردپایی از معصومیت بی خط و خشی که با تصویر اغراق آمیز رسانه ها به شهیدان نسبت داده می شود نمی بینید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97

#یار_مهربان لازم به ذکر است که نویسنده در مقدمه به تجربه ی مسحورکننده خود از ملاقات های متعددش با همسر شهید می پردازد. او که در طول چهار سال تألیف کتاب بیشتر از بیست بار به زنجان سفر کرده تصویری بدون روتوش از زندگی واقعی خانواده ی سردار احمد یوسفی ارائه می دهد که شنیدن آن برای تمام دنبال کنندگان آثار دفاع مقدس الزامی است، زیرا بی شک آن ها را با جنبه ای کمتر شناخته شده از شهدای عزیز و فداکار جنگ تحمیلی آشنا خواهد کرد. در بخشی از این کتاب می خوانیم: «این خانه را دوست داشتم. حیاط بزرگی داشت با چهار درخت توت کهنسال و حوضی با کاشی های آبی و پاشویه های کوتاه. مامان لعیا همیشه حوض را که چند ماهی قرمز در آن وول می خوردند، تمیز و پرآب نگه می داشت. یک طرف حوض تخت چوبی بزرگی بود و روی آن با قالیچه های لاجوردی گل دار تمیز اما نه زیاد نو، فرش شده بود. پشتی و پتو هم بود و سماور ذغالی و قلیان. مامان لعیا گاهی قلیان می کشید، قلیان با تنباکوی خوانسار. وقتی ذغال را برای قلیان چاق می کرد، یک تکه از آن را داخل سماور ذغالی کوچک من می انداخت تا بتوانم با استکان نعلبکی های کوچکی که برایم خریده بود یک چای کودکانه بنوشم و با سماورم بازی کنم.» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97

#بر_سر_دوراهی دینی به گردن نداری فرزانه مصیبی مادر همسرم دو ماه هست که دارد برای همسرم گریه می کند می گوید: «مرا از آوارگی نجات بده.» پدرشوهرم حدود هجده سال است که به رحمت خدا رفته و در این مدت کسی از پسرها مدعی ارث و میراث نبوده و فقط خواهرشوهرم چند وقت یک بار می آید و می گوید حق پدری مرا بدهید. این سه تا برادر هم می گفتند، ما پول نداریم حق تو را بدهیم. تنها راهش این است که خانه ی مامان را بفروشیم. مادرشوهرم هم راضی نبود از این خانه به خانه ی کوچک تری برود و می گفت: «اگر من از این خانه بروم از غصه دق مرگ می شوم». چاره ای برای این مشکل پیدا نکردند، تا اینکه برادرشوهر بزرگم که طبقه ی پایین خانه مادرشوهرم زندگی می کند مدعی شد که سه دانگ خانه مال اوست. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97

#بر_سر_دوراهی نویسنده: #فرزانه_مصیبی @zane_ruz

به نام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست دارد... 💚اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💚 سلام! صبح یکشنبه‌ی سرد زمستانی‌تون به‌خیر و شادی. روزتون پر روزی و با برکت ان شاالله🌻🌿 «وَلِتَصْغَىٰ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ. نتیجه (وسوسه‌های شیطان و تبلیغات شیطان‌صفتان) این خواهد شد که دلهای منکران قیامت، به آنها متمایل گردد؛ و به آن راضی شوند؛ و هر گناهی که بخواهند، انجام دهند!» (سوره مبارکه انعام، آیه ۱۰۹) @zane_ruz

#یادداشت جوان‌های سوری زهرا زارعی «إنا لله و انا الیه راجعون»؛ چیزی که سردار محکم و قاطع می گوید و صدایش در پس فیلم ضبط شده، با گام هایی که برمی دارد خش خش می کند. پشت صحنه فیلم با دیوارهای نصفه ونیمه و ستون هایی که سقفی روی آن نیست پر شده. نگاهم به صورت جدی و صحنه ردوبدل می شود. نگاه سردار هم به همان دیوارهای خراب شده و ستون های باقی مانده است که این جمله را سه بار می گوید: «داعش تمام شد. کار داعش تمام شد، مثل این ها که تمام شدند و چیزی از آن ها نمانده است.» این ها که مانده، همه درس است. یادم می آید من هم روی یکی از همین ستون ها ایستاده ام و عکس گرفته ام. ستون های کاخ یزید در سوریه است که چیزی جز همین سنگ های مرمرین شکسته، از آن باقی نمانده است. می گوید: «همه می روند. هیچ چیز ماندنی نیست. داعش نابود شد، مثل همین کاخ. ما هم رفتنی هستیم اما رفتن ما بازگشت است، نه نابودی. چیزی که می ماند فقط یکی است؛ خداست که ماندنی است». دلم برای سردار تنگ می شود. سردار رفته است اما دوباره داعش آمده است، مثل علف هرزی که تا ریشه اش نابود نشود، از بین نمی رود و دوباره از یک جایی سبز می شود. ریشه داعش از جای دیگری است که دوباره سبز شده است. اما یک چیز دیگر هم می تواند دوباره سبز شود. آن هم بذرهای پاک و نسل های طیب است که دوباره می رویند. شاید مثل علف هرز رشدشان زیاد نباشد، اما ریشه اش مقاوم است. درست طبق همان حرفی که رهبرمان فرموده است: «این جوانان سوری دوباره این کشور را نجات می دهند». من به آن ها ایمان دارم. همان هایی که درست در زمان شما بودند، سردار. همان کودکانی که در این زمان جوان های رشیدی شده اند که قول می دهم دوباره سوریه را پس می گیرند. همان هایی که شما تربیت شان کردید. درست مثل کودکان ما که شما را از همان بچگی می شناسند. از همان بچگی عشق شما را در دل هایشان کاشته ایم و منتظریم تا هر یک، قاسم سلیمانی شوند. آن روز خیلی نزدیک است، سردار. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97