eitaa logo
ذره‌بین درشهر
18.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی مدیریت کانال @Haditaheriardakani آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری ⬅️ راه پدران... ✅ امام صادق (ع) فرمودند: یاهشام، ان الله ذِم الذین لایعقلون فقال: و اِذا قیلَ لَهُم اتّبعوا ما اَنزَل الله قالو بل نتّبِعُ ما اَلفَینا عَلَیه آباءَنا اَوَ لَو کان آبائُهُم لا یَعقِلونَ شَیئا و لا یَهتَدون(بقره ۱۷۰) ✅ مسئله ی را زیاد شنیده اید، با این مسئله ی به اصطلاحِ امروز "سنت گرایی" پذیرفتن آنچه که در گذشته بوده است، با این حالتِ در انسان و با پیروی کورکورانه از آباء و اسلاف و نیاکان به دلیل اینکه آنها آباء و نیاکان هستند، سخت کرده است. ✅ من استخراج کرده ام، دیده ام هر ، با امتش که مواجه بوده، مسئله ی بالخصوصی بوده که روی آن تاکید داشته است و مردم را به آن دعوت می کرده است، ولی دو سه چیز بوده که هر آنها را طرح می کرده است، بعضی مثبت و بعضی منفی. مثلا از امور مثبتی است که هر پیغمبری آن را طرح می کرده است. یکی از چیزهایی که مشترک بوده و هر آن را مطرح کرده است، و معلوم می شود همه ی ملت ها آن بوده اند، از است که می گفتند: ما حرف تو را قبول نمی کنیم چون حرف تو است و ما نسل گذشته و پدرانمان را بر راه دیگری دیده ایم و راه خودمان را می رویم. ✅ این حالت در مقابل یک حالت است. می خواهد که راه خودش را به حکم انتخاب کند. پس قرآن با و به اصطلاح "سنت گرایی" مبارزه ای است به عنوان از . ⬅️ هم رنگ جماعت نشو..‌. ✅ مسئله ی دیگر مسئله ی است. انسان همانگونه که از گذشتگان پیروی می کند در مقابل جمع و عدد که قرار می گیرد، می خواهد هم رنگ شود. می گویند: "خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو." وقتی جماعت باشد، هم رنگ شدن رسوا شدن است؛ ولی در تمایل به اینکه هم رنگ جمع شود زیاد است. ✅ در فقهاء، این قضیه زیاد است. یک فقیه مسئله ای را می کند ولی جرات نمی کند نماید. می رود می گردد ببیند در فقهاء عصر، هم فکر و هم رای برای خودش پیدا می کند یا نه، و کمتر فقیهی است که وقتی رفت و گشت و دید هیچ کس چنین چیزی نگفته جرات کند فتوایش را نماید. یعنی وقتی خودش را در راهی می بیند، وحشت می کند. ✅ سایر رشته ها هم چنین است، گو این که حالا تک روی شده و فرنگی ها تک روی را مد کرده اند، یعنی قضیه روی غلتک افراط افتاده است، هرکس کوشش می کند یک جور مخصوص باشد که بگویند فکر دارد. درست بر ضد قدماء. ✅ اگر یک حرفی از خودشان بود از وحشت می کردند بگویند، و برای این که بگویند ما تنها نیستیم عده ای را هم فکر خود اعلان می کردند. تصریح می کند که من هر حرفی دارم به زبان می گویم، برای اینکه اگر از زبان خودم بگویم کسی نمی کند. اصرار دارد که حرف قدما را بیاورد و حرف های خودش را با آنها کند. چون آن وقت پیروی از جمع بود. ✅ حالا به عکس اگر کسی بگوید که دیگری آن را گفته است، دیگر ندارد. ولی به هرحال ملاک قرار دادن را می کند و می گوید معیار نیست. امام (ع) می فرمایند: قرآن کثرت را مذمت کرده است آن جا که می فرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فی الاَرض یُضلُّوکَ عَن سبیل الله ان یَتَّبعُون اِلا الظَّنَّ وَ اَن هُم اِلّا یَخرُصُون (انعام۱۱۶) اگر مردم را کنی تو را می کنند، چون مردم تابع نیستند، تابع گمان و تخمین اند. همین که چیزی در پیدا می شود می روند. چون اکثر این جور هستند پس به اکثر نکن. این هم خودش نوعی دیگر بخشیدن به است و دعوت به اینکه باید باشد. 📚 تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 مجهول ماندن....⁉️ ✅ ، رنج بزرگ روح آدمی است. یک هر چه است و هر چه ، به نیازمندتر است. ما که می گویند: "عشق و حسن، در ازل، باهم پیمان بسته اند"، از این جاست. این فلسفه ی آفرینش است حتی نیز دوست دارد که ؛ نمی خواهد که بماند. مجهول ماندن است که احساس را پدید می آورد و درد بیگانگی و را. هر انسان، است چشم به راه . ، چه خوب در فلسفه ی ، را جانشین کرده است، که تصوف شرقی از آن سخن می گوید. ، نیاز انسان است، کار روح است. اگر کسی به آدم، پی برد، آن منِ صمیمی و ناب و پنهانیِ ما را بفهمد، احساس خویشاوندی و آشنایی ای کتمان ناپذیر در پدید می آورد که است. تنها در این حالت است که یک ، می بیند که در این دنیا دونفر است، چند نفر است؛ نیست. و این است که حتی بزرگ و توانا را می کند. 📚 کویریات @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 📌 بخوانیم ادامه‌ی خاطرات دکتر از ... 🍃 روزی از مقابل در خانه‌ی شهربانو می‌گذشتم. سر کوچه نشسته بود. سلام کردم، گفت: "حسین، هیچکس خانه‌ی ما نیست، برو توی اتاق من، روی طاقچه دست چپ، یک روسری گلدار هست، بردار و بیار." من بارها به داخل حیاط و خانه‌ی آن‌ها رفته بودم، ولی برایِ بود که داخل اتاقِ شهربانو می‌رفتم. 🍂 ۱۱_۱۰ سال داشتم. سقف اتاق شهربانو به شیوه‌ی کلاه‌فرنگی بود. نور به طور مایل از پنجره‌های سقف کلاه‌فرنگی به داخل می‌تابید، بخشی از اتاق روشن و بخشی نسبتاً تاریک بود، اتاق از حیاط خلوت پشتی هم نور می‌گرفت، پنجره‌ی کوچکی هم به طرف حیاط داشت. اتاق، چهارگوش بزرگی بود. رادیوی لامپی بزرگی را توی یک طاقچه گذاشته بود. چندین طاقچه طبقه بندی شده بود، طبقه‌ها پر از بود. 🍃 من هرگز در در هیچ خانه‌ای این‌قدر ندیده بودم، در طبقه‌های طاقچه‌ی دیگر تا نزدیک سقف، مجله و بریده‌هایِ بود. اتاق بسیار تمیز بود. لحافی در یک گوشه‌ی اتاق جمع شده بود. چندتا مخّده به دیوار تکیه داده شده بود. اتاق با قالی کهنه‌ی تمیزی فرش شده بود. در گوشه‌ای از اتاق میز کوتاهی قرار داشت، از آن میزهایی که به صندلی نیاز ندارد، فرد باید روی زمین بنشیند تا از آن استفاده کند. چند جلد کتاب روی میز بود. عنوان یکی از آن‌ها را دیدم: . 🍂 طاقچه‌ی سمت چپ را یافتم، تعدادی در طاقچه بود، یکی را برداشتم و برای شهربانو بردم. تشکر کرد و گفت: "پسر زرنگی هستی!" روسری‌اش را عوض کرد. روسری قبلی‌اش سفید و تمیز بود. پرسیدم: "چرا روسری‌تان را عوض کردید؟" گفت: "یک‌مرتبه دلم خواست سرم کنم. مردم چه گناهی کرده‌اند که باید قیافه‌ی پیرکی مرا ببینند. باید لااقل روسری رنگی و لباس گلدار بپوشم تا آن‌ها شوند." شهربانو ادامه داد: " طور دیگری نمی‌توانم مردم را شاد کنم، با آن‌ها را شاد می‌کنم." 🍃 بعد از آن روز چندین بار دیگر مرا به داخل اتاقش فرستاد تا چیزی برایش بیاورم. یک‌بار به من گفت: "برو توی اتاقم یک کاسه بردار و از دبّه‌ای که در گوشه‌ی روبه‌روی درِ ورودی است، مقداری بیاور." وقتی آجیل آوردم، یک مشت به خودم داد. بقیه را به رهگذران‌ِ کوچه به خصوص به می‌داد. 🍂 بی‌بی‌هاجر عاشق مدینه هم غروب سر کوچه می‌نشست. همیشه تعدادی زن اطراف بی‌بی‌هاجر می‌‌نشستند و احوال بی‌بی‌هاجر را می‌پرسیدند. گاهی من هم‌ همان‌جا می‌گفتم. البته، بی‌بی‌هاجر خودش بزرگ‌ خاندان عاشق مدینه‌ها بود. چندین بچه، ده‌ها نوه و چندین نتیجه داشت. 🍃 ولی همیشه سر کوچه می‌نشست. کسی در کنارش نمی‌نشست؛ یعنی جرات نمی‌کرد کنار بنشیند که به "کافر" معروف بود. زن‌ها جرات نمی‌کردند کنار زنی بنشینند که آنها را به شورش وا می‌داشت. کسی کنار زنی نمی‌نشست که می‌گفت این‌قدر ! از چی می‌ترسید؟ او می‌گفت این‌قدر از گناه و جهنم نترسید. چه کسی در دهه‌ی ۱۳۳۰ جرات می‌کرد پهلوی پیره‌زنی بنشیند که می‌گفت من به جای همه‌ی شما به می‌روم. من به جای شما جوابِ خدا را می‌دهم. 🍂 می‌گفت بچه‌ مدرسه‌ای‌ها نباید به حرف پیره‌زن‌ها و پیرمردهای بی‌سواد گوش بدهند. می‌گفت این کر و کورند، شهربانو معتقد بود خیلی از این گناهان که مردم بر می‌شمرند، است. یک روز به ملوکه بی‌بی‌هلی (صفاری) گفته بود از نظر این مردم، بزرگ‌ترین ، علم و دانش و است. او می‌گفت از نظر رقیّه عروس من هرچه آدم بی‌فکرتر و بی‌عقل‌تر باشد، مومن‌تر است و زودتر به بهشت می‌رود. می‌گفت اگر این‌طور باشد، همه‌ی جایشان توی بهشت است! 🍃 در کوچه‌ و محلّه‌ی ما یک زنِ ملّا و دانا و بود که از نظر اهالی بود. در شهر و محله و کوچه‌ی شما چطور؟ چندتا کافر هست؟ البته در شرایط فعلی با این همه مدرسه و دانشگاه "گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هرآنچه هست گیرند." 🍂 مادرم می‌گوید شهربانو هم نمی‌خواست ما زن‌ها پیش او بنشینیم. می‌گفت حرف‌های شما مرا می‌کند. حالا پس از ۵۵ سال من از نوه‌اش مهری می‌پرسم: "چرا مادربزرگ شما همیشه سرِ کوچه تنها بود؟" او گفت: "مخالفانش او را کافر می‌نامیدند." من منتظر بودم مهری این عبارت را بر زبان بیاورد تا از او سئوال کنم. فوری پرسیدم: "چرا مردم به او "کافر" می‌گفتند؟ این کلمه‌ی کافر کجا پیدا شد؟" 👇👇👇👇
📜 اندیشه های ناب... 💠 وصفِ "پاکان" در جامعه‌ی مسخ شده... ✅ در این میان گروه اندکی باقی مانده‌اند که یادِ ، چشم‌هایشان بر همه چیز فرو بسته، و ترس رستاخیز، اشک‌هایشان را جاری ساخته است؛ برخی از آنها از "جامعه" رانده شده و زندگی می‌کنند؛ و برخی دیگر ترسان و سرکوب‌ شده یا لب فروبسته و سکوت اختیار کرده‌اند؛ ✅ بعضی همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنند، و بعضی دیگر گریان و دردناکند که تقیّه و ، آنان را از چشم مردم انداخته است و ناتوانی، وجودشان را فرا گرفته گویا در دریای نمک فرو رفته‌اند، دهن‌هایشان بسته، و قلب‌هایشان مجروح است؛ آنقدر نصیحت کردند که خسته شدند، از بس سرکوب شدند، ناتوانند و چندان که کشته شدند، انگشت شمارند. 📚 نهج‌البلاغه، فرازی از خطبه‌ی ۳۲ ✍ @zarrhbin
بیشتــــر رنج کَشَد هــــــر که کم آزار تر است زخــــم خوردن ز کف دوست دل آزار تر است دوستـــــــدار همه کس باش و مدد کار همه دشمن خلق ز هر خار و خَسی خوارتر است پر ثمــــــــــر بودن تــــــو آفت نابودی توست می خورد سنگ به آن شاخه که پر بارتراست دل شکستن نه هنر باشد و نه مایه ی فخر می زند زخـــــم زبان آن که ز سگ، هارتر است دل آواره ی مـــــــــــــن ظــــــــــلم فراوان دیده پایه ی کاخ ســــــــــــــتم از دلـــم آوار تر است غم مخور بهر جهان گذرا، دل خوش دار راه شادی و خوشی از همه هموار تر است چون که تنـــــــــــها نشود تابع شیطان به یقین فکرِ قــــــــــدرت طلبان از همه بیمار تر است جواد احمدپور # ۱۳۹۹/۶/۱۷
کرونا کم شده خــود را ! به خدا ول نکنید هی عزا بهر خــود و طایفه حاصـــــل نکنید کرونا افعـــی درّنـــده و بد خـــوست بترس فکر خــــــــارج شدن از خــانه و منزل نکنید صبر کن چند صباحی که ظـفر نزدیک است ماســک بر چــــهره زده، رحـم به قاتل نکنید انــدکی حوصـــــله، مرگ کرونا نزدیک است روز های خـــوش خود ، زهر هلاهل نکنید کادر درمانی ما خســته و عاجز شده است رنــــج این رنجــــبران، یکـــــسره باطل نکنید زنـــدگی آب زلالی است برای مــــــــــن و تو آب پاکــــیزه ی مــــــا را به خـــــدا، گِل نکنید دیدن مــــــــرگ کسان سخت بُوَد در نظرم فــــــــــکرِ بارِ ســـفر و بستنِ محمـــل نکنید می شـــود بار دگـــــــــــــر شـــهر، بدون کرونا بهر دیـــــــــدار عــــزیزان دل و دل دل نکنید غم تنهـــایی اگر تلخ ، بَرَش شیرین است هــوسِ ســـاختنِ مجلس و محفل نکنید جواد احمدپور # ۱۳۹۹/۹/۱۳ @zarrhbin
نرم نرمک می رسد یلدای ایرانی عزیز نیست وقت مجلس و شادی و مهمانی عزیز گرچه دوری از عزیزان و رفیقان مشکلست می رود این تلخکامی رو به آسانی عزیز ما همه مسوول حفظ جان خویشان خودیم بهر یلدای دگر پاینده می مانی عزیز روی میز خود بچین هم هندوانه هم انار در کنارش پرتقال و سیب لبنانی عزیز خود نشین با اهل خانه در کنار سفره است هی بخور آن پسته های خوب سمنانی عزیز باز دیوان حافظ یک غزل از آن بخوان تا شوی سرشار از انوار قرآنی عزیز ترک کن آن شب نشینی های خوب و دلپذیر تا شود ویروس پست و نحس زندانی عزیز این پرستاران زحمت کش دگر در مانده اند چون ندارد این مرض دارو و درمانی عزیز گر رعایت کردی و تنها شدی در خانه ات تا شب یلدای دیگر زنده می مانی عزیز یلداتون مبارک جواد احمدپور # ۱۳۹۹/۹/۳۰ @zarrhbin
درباره ما خیلی وقت قبل تر از عزیزانی که اقدام به تبلیغ زودهنگام جناب سعید محمد کرده اند ایشان را میشناسیم و حتی چندین مرتبه مستقیم و غیر مستقیم احوالپرسی داشته ایم و همچنان هم برای ایشان احترام قائلیم و امیدواریم در همه عرصه های زندگی موفق باشند. اما ... اشتباه محض است که قبل از اینکه چیزی قطعی شود اسم ایشان را سر زبان ها بیندازند و همه ذهن و فکر و سرمایه و پایگاه اجتماعی حزب الهی ها هزینه چنین شرایط مبهمی شود. آمدیم و حالا به هر دلیلی صلاح نبود ایشان در انتخابات کاندیدا شوند. حالا یا به ایشان اجازه ندهند و یا مسائل شخصی و... پیش آمد و نشد. جواب مردم مخصوصا عده ای که بیشتر دل در گروی انقلاب دارند را چه کسی می‌دهد؟ هزینه زیر فشار بردن و یا سلب اعتماد و سلب ارادت به شورای محترم نگهبان را چه کسی خواهد داد؟ جسارت نباشه ها آخه کاری که عده ای ادمین دارن انجام میدن، دیگه اسمش معرفی نیست که بگن ما فقط داریم معرفی میکنیم. بلکه اصطلاحا اسم این کارشون جا بنداز و راه بنداز است! چرا در شرایطی که هیچ چیز مشخص نیست ملت را متوقع میکنید؟ خدا می‌دونه که بنده و امثال بنده هیچ مشکل خاصی با جناب سعید محمد نداریم. حتی براشون دعا هم میکنیم و اگر گزینه نهایی و تایید شده جبهه انقلاب باشند حمایت خواهیم کرد. انتقاد ما به کاسه های داغ تر از آشی است که سعید محمد را روش حل معما و منجی وضع موجود دانسته و به گونه ای تبلیغ می‌کنند که اگر نیاید و یا تأیید نشود ملت فکر کنند که دیگر فاتحه انقلاب را باید خواند و تنها آدم درست و حسابی که می‌توانست همه چیز را درست کند نگذاشتند بیاید و اصولاً نمی‌گذارند و کلا الفاتحه! نخیر کاملا غلط است و دود این ایجاد موج هیجانی به چشم مردم و انقلاب خواهد رفت. ثانیا چه قبول کنیم و چه نکنیم، سعید محمد بزرگوار، رجل سیاسی نیست و در حیطه تفسیر این واژه نمی‌گنجد و حتی شهره به سیاست و اجرای کلان در حد ریاست جمهور یک کشور نیستند. این حرف فقط من نیست. بلکه عقلای قوم هم میدانند و اتفاقا با خود ایشان هم مطرح کرده اند. لذا نگذارید مردم فکر کنند ایشان رفته و بسته و چراغ سبز گرفته و برگشته. که اگر اینطور باشد هم خلاف قانون است و هم خلاف تقوا. و شما دارید ناخواسته این تصور خطرناک را در اذهان عمومی ایجاد میکنید و گناه کمی نیست! پس لطفا احساساتی نشید جو زده عمل نکنید اجازه ندید ادمین های دو سه تا کانال معدود در اذهان شما موجی ایجاد کنند که بعداً توان کنترل و مدیریتش را ندارند. کسی با تمجیدهای تکراری در طول دو سه ماه صاحب کشف و کرامت و شهره سیاسی نخواهد شد. پس عقل حکم می‌کنه که عجله نکنیم و صبر کنیم و کسی را گزینه قطعی معرفی نکنیم. ✍دلنوشته‌های یک طلبه @zarrhbin
🔺در جواب آن کسی که نوروز را عید حیوان می داند شیخ ما جای گهر ، موج و صدف می بیند پرنـــیان را به نظر همچو کنف می بیند کور ذهن است نبــیند کَرَم و لطف خدا با چنین فکر خـطا خواب شرف می بیند روزفرخنده ی نوروز و حــیات گُل و دل عید حــیوان و فقط رنگ علــف می بیند 1400/01/04 @zarrhbin
باغ ما، یک باغـــبان خوب و مــــردم دار داشت در هـــــواداری گل ها دیــــده ای بیــــدار داشت باغ، آباد و درختــــــان سبز و نعمت بی شـــمار آســــــمانش در بهاران بخشش و ایــثار داشت دیدن خـــــــویشان و جمع دوســــتان پاینده بود جای انسـان،غم همیشه سر به سوی دار داشت مهــــربانی ، هـمدلی در بین مـــــــردم باب بود کاسب و بازاری اش انصـــاف بی مقدار داشت مرد و زن در عـــین شادی زنــدگی طبق مراد جام می در دستی و دستی به دست یار داشت نیست اینـــجا یـــاور گل های پـَـرپـَـر هیچ کس روزگاری هــــر گلی در زندگی غمخوار داشت شعر«تنــها» گرچه ناقص بود در توصـیف گل بلـــبل بیـــــدل برای گل، ســـخن بسیار داشت # ۱۴۰۰/۱/۲۱ @zarrhbin
📣📣📣 👈 آیا می‌دانستید به عنوان شرکت بیمه‌ای کشور در حال حاضر ارائه‌دهنده پوشش‌های بیمه‌‌ای برای افراد (نابینا) و (معلول) است !!👌 جهت کسب اطلاعات بیشتر با ما در ارتباط باشید ؛ 📲 09162618065 ☎️ 03532234486 @pasargadihay97
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان مصادف است با سالروز شهادت و : 🌹 🌹 که با دهان روزه؛ در دوران پیروزی انقلاب اسلامی به دست دژخیمان پهلوی در اردکان به درجه رفیع شهادت نایل شدند. تاریخ تولد : ۳۷/۶/۱۴ 🌹تاریخ شهادت : ۵۷/۴/۲۶ 🌙مصادف بادوازدهمین روزاز ماه مبارک رمضان🌙 🌹محل شهادت : اردکان-ابتدای خیابان شهید قانعی(خیابان سینای سابق)🌹 شادی روح پرفتوح این شهید عزیز و همه ی شهدای گرانقدر و امام شهدا بخوانید : 💐فاتحه ای مع الصَّلَوَاتِ💐 🎬تدوین: سیدعلی محمدی • رسا|روابط عمومی سپاه اردکان •
❌❌ آقای استاندار آمدی جانم به قربانت ولی چرا !!!!! 👈دومین هفته از اردیبهشت هم به پایان رسید و طبق وعده مدیرکل محیط‌زیست استان در هفته سوم نتیجه دوفاز اول پایش آلایندگی دشت اردکان_یزد رسانه‌ای‌خواهد شد به جا بود با مدیرکل‌ محترم در اردکان حاضر می شدید و از تریبون نماز جمعه برای اعلام آنچه مردم اردکان منتظرش هستند استفاده می‌کردید @zarrhbin🕊