🍃 اندیشه های ناب...
💠 عاشق شوید....❣
✅ برادرها، خواهرها #عاشق شوید.
#زندگی به #عشق است.
#عقل به آدم #زندگی نمی ده.
#عقل به آدم #حساب می ده، چه جور بهتر بُخوره، چه جور بهتر بِخوابه، چه جور بهتر پِلاسیده بشه، چه جور بهتر دل مُرده باشه،
#عشق است که در #درون انسان #آتش زندگی و شعله ی #زندگی را بر می فروزاند.
🎥 #شهید_دکتر_بهشتی
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 صاحب عقلی هستی بسان عقل...⁉️
✅ اگر #مخالفان خود را به پای چوبه ی #دار می کشانی! بدان #صاحب عقلی هستی بسان #طناب.
و اگر #مخالفان خود را به #زندان می فرستی! بدان #صاحب عقلی هستی بسان #قفس.
و اگر با #مخالفان خود به #جنگ در می اُفتی! بدان #صاحب عقلی هستی بسان #چاقو.
و اما اگر با #مخالفان خود به #بحث_و_گفتگو می پردازی و آنها را #متقاعد می سازی و به سخنان #حق آنها #قناعت می کنی! بدان #صاحب عقلی هستی بسان #عقل....
#دکتر_علی_شریعتی
@zarrhbim
🔘دوست داشتن، از عشق برتر است.⁉️
✅ #دوست_داشتن از #عشق برتر است. عشق، یک جوشش کور است، و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن، #پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.
✅ #عشق بیشتر از #غریزه آب می خورد؛ و هر چه از غریزه سر زند، بی ارزش است. و #دوست_داشتن از #روح طلوع می کند، و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز، همگام با آن اوج می یابد.
✅ #عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد. اما #دوست_داشتن، در ورای سن و زمان و مزاج، زندگی می کند، و بر آشیانه ی بلندش روز و #روزگار را دستی نیست.
✅ #عشق، در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار، رابطه دارد. امّا #دوست_داشتن، چنان در روح غرق است و گیج و #جذب زیبایی های روح، که زیبایی های محسوس را به گونه یی دیگر می بیند. #عشق، طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است؛ امّا #دوست_داشتن، آرام و استوار و پروقار و سرشار از #نجابت.
✅ #عشق، با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد، #ضعیف می شود؛ اگر تماس یابد، به ابتذال می کشد؛ و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و "دیدار و پرهیز" امّا #دوست_داشتن، با این حالت #ناآشناست؛ دنیایش، دنیای دیگری است.
✅ #عشق، جوششی یک جانبه است. به #معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک "خودجوش ذاتی" است؛ و از این رو همیشه #اشتباه می کند، و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یک جانبه می ماند. امّا #دوست_داشتن، در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور، #سبز می شود و رشد می کند؛ و از این رو است که همواره پس از #آشنایی پدید می آید.
✅ #عشق، جنون است؛ و جنون چیزی جز خرابی و پریشانیِ "فهمیدن" و "اندیشیدن" نیست. امّا #دوست_داشتن، در اوج #معراجش، از سرحد #عقل فراتر می رود، و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کَند، و با خود به قله ی بلند #اشراق می برد.
✅ #عشق زیبایی های دل خواه را در #معشوق می آفریند؛ و #دوست_داشتن، زیبایی های دلخواه را در #دوست می بیند و می یابد.
✅ #عشق یک #فریب بزرگ و قوی است و #دوست_داشتن، یک #صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.
✅ #عشق در دریا #غرق شدن است؛ و #دوست_داشتن، در دریا #شنا کردن. عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد. #عشق، خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و #نامطمئن و #دوست_داشتن، لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار #اطمینان.
✅ #عشق همواره با شک آلوده است؛ و #دوست_داشتن، سراپا یقین است و شک ناپذیر. از عشق، هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویم؛ و از دوست داشتن، هرچه بیشتر تشنه تر. عشق هر چه دیرتر می پاید، کهنه تر می شود؛ و دوست داشتن، نوتر.
✅ #عشق، نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاند؛ و #دوست_داشتن، جاذبه یی است در دوست، که دوست را به دوست می برد. عشق، تملک معشوق است؛ و دوست داشتن تشنگی #محو شدن در دوست.
✅ #عشق، معشوق را مجهول و گمنام می خواهد، تا در انحصار او بماند؛ زیرا عشق جلوه ای از خودخواهی و روح تاجرانه یا جانورانه ی آدمی است؛ و چون خود به بدی خود آگاه است، آن را که در دیگری می بیند از او بیزار می شود و #کینه بر می گیرد. امّا #دوست_داشتن، دوست را محبوب و #عزیز می خواهد؛ و می خواهد که همه ی دل ها، آن چه را او از #دوست در خود دارد، داشته باشند. که دوست داشتن، جلوه ای از روح خدایی و فطرت #اهورایی آدمی است؛ و چون خود به #قداست ماورایی خود بیناست، آن را در دیگری می بیند، دیگری را نیز دوست می دارد، و با خود آشنا و #خویشاوند می یابد.
@zarrhbin
👇👇👇👇
🍃اندیشه های ناب...
💠 درب های آگاهی....⁉️
✅ در زمانهای #زندگی میکنیم که دربهای #آگاهی به روی همگان #باز است،
و مواضع و اظهار نظرها باید براساس #عقل و منطق باشد، تا #مقبولیت_عام یابد.
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 معیارهای روابط اجتماعی....⁉️
✅ ای #پسرم، نفسِ خود را #میزان، میان خود و دیگران قرار بده، پس آنچه برای خود دوستداری برای دیگران نیز دوستبدار و آنچه برای خود #نمیپسندی، برای دیگران #مپسند؛
#ستم روا مدار، آنگونه که دوست نداری به تو ستم شود، نیکوکار باش، آنگونه که دوست داری به تو نیکی کنند. و آنچه را که برای دیگران زشت میداری برای خود نیز زشت بشمار؛ و چیزی را برای مردم #رضایت بده که برای خود میپسندی؛
آنچه نمیدانی #نگو، گرچه آنچه را میدانی اندک است؛ آنچه را دوست نداری به تو نسبت دهند، دربارهی دیگران مگو؛
بدان که خودبزرگ بینی و #غرور، مخالفِ راستی و آفتِ #عقل است؛
نهایتِ کوشش را در زندگی داشته باش و فکرِ #ذخیرهسازی برای دیگران مباش؛ آنگاه که به راه راست هدایت شدی، در برابرِ پروردگارت از هر فروتنی #خاضعتر باش.
📚 نهج البلاغه، ترجمه نامهی ۳۱
(نامهی امام علی علیهالسلام به فرزندش امام حسن مجتبی علیهالسلام)
🍃 فرا رسیدن میلاد با سعادت کریم اهل بیت، آقا #امامحسنمجتبیعلیهالسلام بر تمامی مُحبّین راستین آن حضرت، تبریک و تهنیت باد🌹
@zarrhbin
🍂 دیگِ #شولی را گذاشتند. تا شولی درست شود، زنها عربونه زدند و رقیصدند. شولی درست شد و خوردند. شهربانو، شعر می خواند. میگفت #دیکتاتورها به شکمِ طرفدارانِ بیفکر خود میرسند. میگفت این عروس من هم به طرفداران کمعقل خود شولی میدهد. دو سه ساعتی از زَفت گذشته بود. باید پارچه به موها خوب بچسبد. آمنه زفتانداز توی تالار نشسته بود، چای میخورد و قلیان میکشید. او با کمال صبر به قلیانش پُک میزد. بعد از ۴_۳ ساعت پارچه را امتحان کرد. میخواست بداند کاملاً به موها چسبیده است یا نه.
🍃 #شهربانو کفری شده بود. به رقیه میگفت:"آخر دنیا عوض شده است. دکتر و دوای جدید آمده است. این چه کاری است سر بچه در میآوری." #رقیه میگفت: " تو پیرهزن چه میگویی؟ به تو چه؟" #شهربانو به آرامی و بدون هیچ خشم و عصبانیت گفت:" تو دخترت را عروس کردهای. بچه پدر دارد، مادر دارد. چرا همه باید گوش به حرف تو که مادربزرگش هستی، بدهند؟" #رقیه گفت:" نه باید گوش به حرف تو که مادر پدربزرگش هستی بدهند؟ بچه نیم ساعتی دردش میگیرد ولی کافر نمیشود به جهنم نمیرود." #شهربانو گفت:"آن که به جهنم میرود من هستم که نمیتوانم جلوِ تو را بگیرم!"
🍂 آمنه گفت وقتش است. رقیه، عبدالله، زینت، و چند زن دیگر دست و پای اکبر را گرفتند. بچه هیچ تکانی نمیتوانست بخورد. #شهربانو بیصدا اشک میریخت. آمنه دست کرد به گوشهی پارچه. گوشهای که چسب نداشت و جلو پیشانی آویزان بود. گفت "یاعلی" و زَفت را کشید. اکبر نعرهای زد و غش کرد. تمام موهای سرش و تکهتکه پوست سرش به پارچه چسبیده بود. خون و چرک از سر اکبر جاری بود. آب به صورت اکبر پاشیدند. آبقندی را که آماده کرده بودند به حلقش ریختند. چند دقیقه طول کشید تا بچه به هوش آمد. جیغ میکشید، ضجه میزد.
🍃 #شهربانو لب حوض نشسته بود بلند گفت:" #خدایا به این مردم عقل بده! خدایا فقط یک جو #عقل بده!" بعد از پانزده روز سر اکبر خوب شد. اما سرش گُلباقلی شد. مثل همهی کچلهای آن زمان. اکبر همیشه مورد تمسخر بچههای مدرسه بود. بچهها برای او شعرهای "کچل،کچل...." میخواندند. او همیشه تابستان و زمستان کلاه به سر داشت.
🍂 در اردیبهشت ۱۳۹۲ به دیدنش رفتم. گفتم دارم خاطرات بچگیام را مینویسم. از او پرسیدم اجازه میدهد خاطرات مربوط به زَفت انداختنش را بنویسم؟ کلاهش را از سرش برداشت. موهایش سفید شده بود. پوست سرش گُلباقلی بود. گفت:" همین ارثِ مادربزرگم رقیّه است. میخواست من به جهنم نروم. طوری کچلم کرد که باید در گرمای تابستان هم کلاه سرم کنم." اکبر صدبار به #شهربانو خدا بیامرزی داد و گفت:" آن پیرهزن چون #عاقل بود و عقل داشت او را #کافر مینامیدند. کاش همهی طایفهی ما مثلِ او کافر بودند!"
📚 شازدهی حمام، جلد۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin
🍃 من دانشجو شدم و از #یزد رفتم، ولی آسیه به کارش ادامه میداد. از روزی که رقیه بساط آسیهی یهودی را ریخت داخل کوچه، دیگر نزد زنهای محله #احترامی نداشت. او با تعصب کورکورانهاش قاعدهی #همزیستیمسالمتآمیز کوچه و شهر ما را برهم زده بود. زنهای محله میگفتند رقیه با مادرشوهرش دعوا دارد، چرا بساط این زن یهودی را به هم میزند؟ بعد از آن حادثه، کار و کاسبی آسیه بهتر شده بود.
🍂 وقتی معلوم شد #شهربانو طلا
ندارد، عملاً رها شد. پیرهزن مریض، تمام شبانهروز را گوشهی اتاقش افتاده بود. #مهری مرتب و دختران دیگر گاهی به او میرسیدند. رقیه بر سر دخترانش فریاد میکشید: " این کافر را رها کنید تا هر چه زودتر به جهنم برود! " مهری بیصدا #اشک میریخت. #زینت گاهی با مادرش تندی میکرد و میگفت: " او مادربزرگ ماست، مادر پدر ماست، برایمان زحمت کشیده، برای ما قصه گفته، شعر خوانده، تر و خشکمان کرده است، به ما پول داده است، سر عروسی به ما طلا داده، به شوهران ما کمک کرده، به علاوه، او هم #آدم است."
🍃 زینت و مهری به مادرشان میگفتند: " تو زود عصبانی میشوی، ولی مومن هستی. از #خدا بترس! " رقیه میگفت: " من از خدا میترسم. باید در آن دنیا جواب خدا را بدهم که چرا به این عجوزهی کافر خدمت کردهام. این پیرهزن سالی یکبار هم نماز نمیخواند. از او بپرسید اصلاً نماز بلد است؟" زینت و مهری میگفتند: "او به ما #نمازخواندن یاد داده است." رقیه میگفت:"ولی خودش هرگز نماز نمیخواند، هرگز دعا نمیکند." آنها گفتند: "مادر، او هرگز #نفرین هم نمیکند." رقیه گفت: " خدا گفته است هرکس شخص کافری را بکشد، جایش توی بهشت است. همین که من این زنیکه را نمیکشم، باید جواب خدا را بدهم."
🍂 #شهربانو گاهی بهتر میشد. او کِشانکِشان خودش را سرِ کوچه میرساند. همانجا مینشست تا کسی او را دخل خانه ببرد. گاهی که محمدعلی دیر به خانه میآمد، همسایهها به مهری کمک میکردند تا شهربانو را به داخل اتاقش ببرند. رقیّه با محمدعلی هر صبح و شب دعوا میکرد. #تعصب که آمد #عقل میرود. حسادت هم همینطور. تعصب، حسادت، کینه و عشق، عقل را زایل میکنند. شاید چیزهای دیگری هم باشد؛ از جمله اعتیاد. از جمله، #قدرتبیحدوحساب. اعتیاد به قدرت، شاید از همه بدتر باشد. آدم مستِ قدرت که شد عقلش کم میشود، چشمش کور میشود، گوشش نمیشنود، اعتیاد به قدرت از اعتیاد به هروئین و شیشه بدتر است.
🍃 #اعتیاد به مواد مخّدر خانوادهای را نابود میکند. اعتیاد به #قدرت، کشورها و ملیتها را نابود میکند. هر چه استفادهاش طولانیتر شود، اعتیاد میآورد. "قدرت" هم همینطور است. ترک قدرتها هزارها بار از ترک اعتیاد مشکلتر است. هیتلر، استالین، موسیلینی، صدام، قذافی نمونه های آن هستند.
🍂 ترکِ #قدرت جز با مرگ و کودتا و انقلاب، #رفعشدنی نیست. اگر یک معتاد به شیشه را توانستید با نصیحت، ترک دهید، یک معتاد به قدرت را هم میتوانید با نصیحت وادار به ترک قدرت کنید. ایدهآلیست نباشید. شما هم اگر نظری دارید بگوئید یا بنویسید و یا ایمیل کنید. من دارم داستانِ تعصب و عقل را میگویم؛ یعنی داستانِ #بیعقلی.
✅ پایان، هفتهی آینده با داستان "آقای کاوه" با #ذرهبین همراه باشید،انشاءالله.
📚 شازده حمام، جلد ۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin
🔘 دلگرمی دلهای یخزده
🍂 #شهربانو در خانهی آقارضا
📌 قصه به دکتر بردن شهربانو رسید، #باهم بخوانیم ادامهی ماجرا را...
▫️#آقارضا هر روز برای مادربزرگ کباببرگ یا کوبیده و یا جگر درست میکرد. به او روغن زرد گوسفندی و عسل میداد. عسل و ارده میداد. البته، در آن زمان با #حقوقپاسبانی میشد این کارها را کرد. حالا چطور؟ این را پاسبانها باید بگویند.
▪️#مهری یک روز به شوهرش گفت: "این غذاها شاید برایش خوب نباشد!" شوهرش گفت: "از سیری بمیرد بهتر است تا از گرسنگی." بعد از یک ماه #شهربانو سرحال شد. چشمانش فروغ پیدا کرد. روزها خودش را نگه میداشت، دیگر زیرش را خیس نمیکرد.
▫️یک روز به #مهری گفت: "باید با آقارضا بروید بقیهی کتابهای من را بیاورید." #شهربانو هر شب از داستانهای #شاهنامه برای آقارضا میخواند. یک روز آقارضا گفت: "من معنای شعرها را نمیفهمم." مادربزرگ گفت: "اگر بخواهی به تو شاهنامه درس میدهم." شهربانو چند جلد شاهنامه داشت. به مهری گفت: "برو جلد اول شاهنامه را بیاور." همیشه شعرها را از حفظ میخواند.
▪️آن روز #شاهنامه را باز کرد و دست آقارضا داد و گفت: "بخوان!" آقارضا اولین خط شاهنامه را خواند. مادربزرگ گفت: "حالا بگو یعنی چه. فردوسی چه میخواهد بگوید؟"
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
#آقارضا مِن مِن کرد و گفت: "مهری، تو شعر را معنی کن!" مهری چیزهایی گفت. شهربانو به مدت یک هفته هر شب چند ساعت دربارهی خرد و #اندیشه حرف زد. درباره تفسیرهای کلمه "یعقلون" و "تعقلون" در #قرآنکریم صحبت کرد. مثالها زد.
▫️دربارهی خِرد از شُعَرای دیگر شعر خواند. گاه #آقارضا دهانش باز میماند. گاه خوابش میگرفت. #شهربانو، آقارضا را وادار میکرد بعضی حرفهای او را تکرار کند.
▪️#شهربانو گفت: "عدهای با فردوسی و شاهنامه مخالف هستند. بهانهشان این است که فردوسی دربارهی شاهان حرف زده است. اما آنها به دلیل همین کلمهی خِرد با فردوسی مخالف هستند چون میدانند که اگر پای #عقل و خِرد به میان آید، بساط آنها برچیده میشود. آنها با عقل، خِرد، اندیشه، فکر و ابراز نظر، رای و ارائهی طریق بر مبنای عقل مخالف هستند. اگر خِرد به میان آید، خرافات از بین میرود. آنها که درآمدشان از خرافات و بیخِردی است، ضرر میکنند. پس آنها با شاهنامه و فردوسی مخالفند. آنها با هر کس که اهل خرد و عقل باشد، مخالفند."
▫️بیش از یکسالونیم در خانهی آقارضا بساطِ #شاهنامهخوانی بود. آقارضا یک پا شاهنامهخوان شده بود. یک شب مادربزرگ بیت:
که گفتت برو دست رستم ببند
مبندد مرا دست، چرخ بلند
را تفسیر میکرد. آخر شب، #آقارضا گفت: "این پاسبانی هم شغل نشد. ما همهاش دستمان بسته است."
▪️ یک روز #مادربزرگ به نوهاش گفت: "مادر همهی کتابهای مرا نیاوردی!" مهری به خانهی مادرش رفت. #رقیه گفت: "هر چه زودتر کتابهای این کافر را بردار و ببر. کتابهای این کافر هر کجا باشد، فرشتهها آنجا نخواهند بود. همین کتابها، این زنیکه را کافر کرده است. اگر تو هم این کتابها را بخوانی، کافر میشوی!" این #نظریه متعلق به رقیه نیست. در طول تاریخ وجود داشته است. به خصوص قدرتمندان، شاهان، دیکتاتورها با #کتابخواندنمردم مخالفند.
👇👇👇👇
📜 اندیشه های ناب...
💠 یک مؤمن...⁉️
✅ يك مؤمن #چهارچیز بايد داشته باشد:
خانهی وسيع، سواریِ خوب، لباسِ زيبا، چراغِ پر نور.
شخصی پرسيد ما كه نداريم چه كنيم؟!
✅ #حضرت فرمودند اين حديث "باطن" هم دارد: منظور از "خانهی وسيع"، #صبر است كه بيانگر روحِ بزرگ است. "مركبِ خوب"، #عقل است. "لباسِ زيبا"، #حیا است. "چراغِ پر نور"، #علم است كه ثمرهی آن بندگی است...
✍ #امام_صادق_علیهالسلام
@zarrhbin
📜 اندیشه های ناب...
💠 برتری عقل از مشاهدهی چشم...⁉️
✅ #اندیشیدن همانندِ #دیدن نیست، زیرا گاهی #چشمها "دروغ" مینمایند، امّا آنکس که از #عقل "نصیحت" خواهد، به او #خیانتنمیکند.
📚 نهج البلاغه، حکمت ۲۸۱
✍ #مولا_علی_علیهالسلام
@zarrhbin
📜 اندیشه های ناب...
💠 علم...⁉️
✅ پایهی سعادت انسان، #علم است؛ به شرطی که با #عمل همراه باشد.اگر عالِم باشد و عمل نباشد، #بیثمر است، همانطور که اگر عمل باشد و علم نباشد، عمل هم #فاسد است.
✅ #عملی که از روی تفکر، تدبر، شناخت و علم نباشد، آن عمل مسلماً فاسد است، یعنی #نافع نیست. امتیاز انسان از حیوان همان علم و فکر و #عقل است.
✍ #آیتالله_سیدروحالله_خاتمی
@zarrhbin
📜 اندیشه های ناب...
💠 ارزشِ عقل...⁉️
✅ خدا #عقل را به انسانی نداد جز آنکه روزی او را با کمکِ عقل #نجات_بخشید.
📚 نهجالبلاغه، حکمت ۴۰۷
✍ #امام_علی_علیهالسلام
@zarrhbin
#ابنسینا 🌷
(۴۲۸_۳۷۰ ه.ق)
پزشک و فیلسوف
✅ حسینبنعبداللهسینا، مشهور به #ابوعلیسینا و ابنسینا، بزرگترین دانشمند تاریخ تمدن اسلامی شناخته شده است. در اَفشَنه نزدیک بخارا به دنیا آمد. پدرش، #عبدالله در دستگاه سامانیان سرداری نظامی بود و به تربیت فرزند خود اهمیت بسیار میداد.
✅ #ابنسینا کودکی نابغه بود. تا ۱۰ سالگی قرآن را از حفظ کرد. در ۱۶ سالگی #پزشکمشهوری شد و تا ۱۸ سالگی همهی علوم زمان خود را فرا گرفت و مایهی شگفتی همگان شد. از همین روست که زندگیاش تا حدودی رنگِ #افسانه به خود گرفته است.
✅ این #دانشمند در عصر سامانیان و غزنویان میزیست. با سلطان محمود غزنوی روابط خوبی نداشت و برخلافِ #ابوریحان، که در دربار غزنوی میزیست و با سلطان به سفر میرفت، همواره از #سلطانمحمود دوری میجُست. به همین سبب هیچگاه به دربار سلطان نرفت و بیشتر در خدمتِ #امیرانشیعیآلبویه بود.
✅ در شهرهای گوناگون و بیشتر در #همدان و اصفهان زندگی کرد و در ۵۸ سالگی در همدان درگذشت. #ابنسینا مردی قویبُنیه و پرکار بود که حتی در حال حرکت و سوار بر اسب، کتاب مینوشت. بیش از ۲۰۰ کتاب و رساله به او منسوب است، که از همهی آنها دو کتاب بزرگ #قانون_و_شفا اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
✅ #قانون در زمینهی "طب" است و چند قرن در دانشگاههای اروپا تدریس میشد. #شفا نیز دانشنامهی مفصلی دربارهی "ریاضیات"، "علوم طبیعی"، "منطق" و "فلسفه" است. این دو کتاب هنوز در سراسر #جهاناسلام خوانده میشود.
✅ #ابنسینا به جز کتابِ #دانشنامهیعلایی، بقیهی کتابهای خود را به زبان عربی نوشته است. ترجمهی لاتینی کتابِ قانون او در ظرف ۵۰ سال پس از اختراعِ چاپ، ۱۵ بار تجدید چاپ شد.
✅ در #اسلام به ابنسینا "شیخالرئیس" و در #اروپا "امیرِ پزشکان" لقب دادهاند. در زبان لاتینی نام اَویسِنا است. در سال ۱۳۳۱، که جشن هزارهی بوعلی در #ایران برگزار شد، #مهندس_سیحون، معمار معروف ایرانی، بر مزار او در شهرِ #همدان بنای باشکوهی ساخت که اکنون به نماد این شهر تبدیل شده است.
نام و یادش گرامی، راهش سبز و پررهرو باد...🌹
📚 فرهنگ نامهی نامآوران (آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲
📌 در تقویم ایرانی " اول شهریور"، روز بزرگداشتِ #ابنسینا را #روز_پزشک نامیدهاند؛ در ادامه بخوانیم چند جملهی ناب از "ابوعلی سینا"
💠 به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند #خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده است.
💠 انسانی که هدفش خدمت به #خداست ممکن است انسان خوبی باشد؛ اما انسانی که هدفش خدمت به #انسان باشد حتماً انسانِ خوبی است.
💠 اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات، تا چه حد آرزوی بازگشت به #زندگی را دارد، آنگاه قدر روزهایی را که با #غم سپری میکنید، میدانستید.
💠 برخی چنان سرگرم میراث علمی گذشتگانند که فرصت مراجعه به #عقل خود را ندارند، و اگر هم فرصتی دست آورند حاضر نیستند اشتباهات و لغزشهای آنان را اصلاح و جبران کنند.
💠 همهی افعال از نیات ناشی میشود، #نیت را خوب کن تا فعلت #خوب باشد. یعنی برای اصلاح فعل باید روی اصلاح خود سرمایهگذاری نمایی.
💠 #حقیقت را از زبان سه گروه میتوان شنید؛ عارفان، سالکان، عاشقان
@zarrhbin
📜 اندیشه های ناب...
💠 ارزشهای اخلاقی...⁉️
✅ #بخشندگی، نگاهدارندهی آبروست و #شکیبایی دهانبندِ بیخردان، و #عفو زکات پیروزی، و دوری کردن، کیفرِ خیانتکار و #مشورت، چشمِ هدایت است.
✅ و آن کس که با رای خود احساسِ بینیازی کند به کامِ خطرها افتد، #شکیبایی با مصیبتهای شب و روز پیکار کند و #بیتابی، زمان را در نابودی انسان یاری دهد و برترین #بینیازی، ترک آرزوهاست؛
✅ و چه بسا #عقل که اسیرِ فرمانروایی هوس است؛ حفظ و به کارگیری #تجربه، رمزِ پیروزی است و #دوستی نوعی خویشاوندی به دست آمده است.
✅ و به آن کس که به ستوه آمده و توانِ تحمّل ندارد #اعتماد_نکن.
📚 نهجالبلاغه، نامهی ۲۱۱
✍ #امام_علی_علیهالسلام
@zarrhbin
📜 اندیشههای ناب...
💠 اشارت هفتم...⁉️
✅ #عقل تکرار را نمیپسندد؛ اما #احساس تکرار را دوست دارد. #طبیعت تکرار را دوست دارد، #جامعه به تکرار نیازمند است.
✅ #طبیعت را از تکرار ساختهاند، #جامعه با تکرار نیرومند میشود. #احساس با تکرار جان میگیرد و "نوروز" داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دست اندرکارند.
📚 حرفهایی برای نگفتن
✍ #دکتر_علی_شریعتی
@zarrhbin
📜 اندیشه های ناب...
💠پاداش...⁉️
✅محمدبنسليمان الديلمی عن أبيه قال: قلت لابی عبدالله - عليه السلام - فلان بن عبادته و دينه و فضله! فقال: كيف عقله؟ قلت: لا أدری فقال: ان الثواب علی قدر العقل.
♡ سليمان ديلمی میگويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم فلانی در عبادت و ديانت و فضيلت چنين و چنان است. فرمود: عقلش چگونه است؟ گفتم نمیدانم. فرمود: #پاداش به اندازهی #عقل است.
📚 اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۱۲
✍ #امام_صادق_علیهالسلام
@zarrhbin
#مکث👌
📌سه چیز را با #احتیاط_بردار
#قدم
قلم
#قسم
سه چیز را #پاک_نگه_دار
#جسم
لباس
#خیال
از سه چیز #کار_بگیر
#عقل
همت
#صبر
از سه چیز خود را #دور_نگه_دار
#افسوس
فریاد
#نفرین
سه چیز را #آلوده_مکن
#قلب
زبان
#چشم
سه چیز را هیچ وقت #فراموش_مکن
#خدا
مرگ
#دوست ...!
@zarrhbin
#حدیث_بزرگان
✍امام على عليه السلام :
✨اَلذِّكرُ يونِسُ اللُّبَّ وَ يُنيرُ القَلبَ و َيَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛
✨ياد خدا #عقل را آرامش مى دهد،
#دل را روشن مى كند و #رحمت او را فرود مى آورد.
📗تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 189 ، ح 3633
@zarrhbin