eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
243 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
8.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
اعتقاد دارید که #دنیا #سیم_خاردار است و ما #پشت این #سیم_خاردار گیر افتاده ایم؟
🔸 در كاربردهای ، اختصاص به امری مانند امور ندارد بلكه چنان كه گفته شد این واژه در آیات قرآنی به معنای هرگونه از و میانه‌روی در مسائل بینشی، منشی و كنشی به كار رفته است 🔸 اسراف در حوزه فردی و به این معناست كه شخص صفاتی را در خود پدید آورد كه وی را از حالت اعتدال و میانه‌روی بیرون برد. برخی از صفات مانند و و مانند آن را می‌توان از مصادیق بارز اسراف در حوزه اخلاق معرفی كرد 💠 اسراف اخلاقی 🔸 اسراف اخلاقی به معنای گرایش به مادیات و قطع علاقه از است. آیات قرآن بسیاری از صفات انسانی را كه موجب می‌شود او به دست زند، به عنوان امری اسرافی مورد بررسی و تحلیل قرار داده و از آن بازداشته است 🔸 در حوزه عمل اجتماعی نیز وقتی از اسراف به میان می‌آید مراد از آن رفتارهای ناشایستی است كه از فرد سر می‌زند. به عنوان نمونه استكبارورزی كه در نابهنجاری‌های اجتماعی و بازتاب صفت زشت اخلاقی تكبر است از جمله نمونه‌های خروج از اعتدال و تجاوز از حد و حدود است 🔸 انحراف جنسی(اعراف، آیه 80 و 81 و ذاریات آیه 32 و 34) و انجام اعمال زشت خودكامگی، استكبار، استثمار و خونریزی و ستم و هرگونه و تباهی اجتماعی از مصادیق بارز اسراف به شمار می‌رود 🔸 بی گمان اسراف در همه حوزه‌ها آثار زیانباری به جای خواهد گذاشت كه از جمله آنها می‌توان به دوری از خدا(اعراف آیه، 31 و انعام، آیه141) و نیز سستی و ضعف در رسیدن به موفقیت در حوزه‌های مختلف زندگی اشاره كرد.(آل عمران، آیه 147) چنان كه اسراف در حوزه اقتصادی موجب منابع می‌شود و رفاه فردی و عمومی جامعه را با خطر مواجه می‌سازد 🔸 به هر حال قرآن، اسراف را به یك رویكرد هنجاری شناسایی و مورد تحلیل قرار می‌دهد و با اشاره به ابعاد مختلف و مصادیق و موارد و آثار زیانبار آن در و ، از مومنان می‌خواهد كه خود را از آن رهایی بخشند و با دوری از شهوت پرستی(اعراف، آیه 81) و پرهیز از روحیه ناسپاسی و كفران (اسراء، آیه 26) تكبر و خودكامگی و استعمار و سیطره جویی(یونس، آیه 31 و دخان، آیه 44 و نمل، آیه 34) و عُجب و (یونس آیه 12) خود را از آن برهاند
کم میاریم؟! دلیل این بیقراری ها چیه...؟! چون یه سری چارچوب ساختیم که خودمونو بهش محدود کردیم!! خودمونو محدود کردیم به همین و ! امام علی(علیه‌السلام)میفرمایند:وقتی ما حرف میزنیم بشنوید... ۲-وقتی حرف زدیم بفهمید! ... ۳-حالا که فهمیدی یه مدت استفاده کن ... ؟!؟ من که هنوز به قدم اول هم نرسیدم... :) ...
انسانی که توجه و را از دست داده و را محل آرامش می خواهد، فشار او را در بین در و له می کند! اما انسانی که دنیا را گذرگاه دیده، از فشار استفاده می کند، تا وارد مرحله بعد شود اگر در مقابل فشار مقاومت کند، خود را از دنیای عظیم بیرون محروم کرده و اگر از فشار استفاده کند، به دنیایی پا می گذارد سختی های دنیا، موهبت است که زیر پای او را داغ کند و به او بفهماند که نباید بایستد. آنکه فهمید از سختی اش نیز راحتی می یابد. و آنکه خود را به غفلت فرو برد، در دنیا و آخرت زیان کار خواهد شد
🌸🍃 🔸شما را قسم میدهم به چیزی که ایمان دارید ، نائب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی ) را همانند امام علی ( ع) نکنید ... در این ، تنها چیزی که مرا آرام می نمود ؛ نگاه زیبا و پر برق این آقا بود .
‍ ♡به نام قرار بی قرار ها♡ چند صباحی ست که آسمان دلم ابری و هوای باریدن گرفته. نمیدانم آخرین بار چه زمانی دلم ابرهای تیره را دید که با هم قایم موشک بازی کردند.فقط میدانم دیریست که رنگ باران به خود ندیده و تشنه یک چکه است، محبتی از جنس آسمانی ها در این وانفسای غرق خویش شدم و شرمنده درگاه ،دل بسته همان چند خطی‌ام که روی کاغذ میرود ، دل خوشم به همان هایی که ازشان مینویسم مِهر نفس های آخرش را میکشد‌ و جایش را میگیرد و اینبار دستم میرود که برای شهید امین کریمی بنویسم. یک روز دیگر میشود ! پنج سال پیش شهد نوشید و به ملکوت اعلا پیوست، همسایه چیذر شد و مزارش مأمن همیشگی مادر و همسرش شد. و حالا من و تو ،یعنی ما اینجا مانده ایم غرق دنیای خودمان ملتمسانه از خدا طلب میکنیم. شاید یادمان رفته غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند. حواسمان باشد حداقل بیش از این غرق نشویم رفیق یادمان نرود روزی میرسد که جز دست های خالی چیزی نداریم .بیا تا دیر نشده کاری کنیم شاید فردا خانه من و تو تنگ باشد و آنگاه برای همیشه دیر شود میشود همسایه خوبان و همره عشاق باشیم اگر گره به دنیا را کمی شل کنیم و خودمان را دریابیم مثل آقا هایی که راه را یافتند. 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۳۰ مهر ۱۳۹۴.حلب سوریه 🥀مزار شهید : علی اکبر چیذر
. ، من بود. گاهی وقت ها می شد ساعت ها با هم بودیم و درددل می کردیم. او کسی نبود که دیگر دلش بخواهد  در این بماند ولی ماند و تا زمانی که ماند ، مثمربه ثمر بود. در بودیم، بیرون از نشسته بودیم ،من پشت عراقی ها بودم و مسلم رو به خاکریز عراقی ها روبروی من نشسته بود ،یکدفعه پشت سرهم ، پشت خاکریز ما به نشست. من دیدم مسلم، از زمین بال بال می زند و فریاد می زند ، .... تا گفت ،یا حسین... شانه سمت چپ من از پشت کتف ، ضربه ای بهش خورد که چرخیدم و از پشت سر به زمین افتادم. با این یاحسینی که گفت، من گفتم که حتما دیگر شدم!! صدا زد بلند شدم نگاهش کردم و گفتم چی شده آقامسلم؟! از پشت کتفم ،به اندازه یک کف دست چسبیده بود، را سوزانده و لباس را هم سوراخ کرده و چسبیده بود به کتفم. مسلم این ترکش را دیده بود که به من میخورد‌. خیلی و بود برای نیرو هایش... چقدر این بودند و هنوز هم این محبت هست ، جاری و ساریست... *
🌸🌸 گفتـــم: ببیــــنم‌توے چه‌آرزویےداری؟» قدرےفڪرڪردوگفت:😊 «هیچی»😳 گفتم: یعنےچۍ؟مثلاًدلت‌ یه‌ڪاره‌اےبشۍ،ادامه‌ تحصیل👨‍🎓‌بدےیاازاین‌حرفهادیگہ؟! گفت: «یه🤗دارم.از خواستم🤲‌تاسنم‌ڪمه و ازاین‌بیـشترنشده، بشم.»😔
🏴حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برقرارکننده‌ی اتصال بین ما و🏴امام زمان ارواحنافداه (۱) ➖می‌خواهی سلمان باشی؟ ➖سلمان که تافته‌ی جدابافته از این بشریت نبود. جدا نبود، من و شما هم مانند او در کلاس ارواح بودیم، تعهد بندگی دادیم، «بَلَىٰ شَهِدْنَا»📚(اعراف/١٧٢) ➖گفتیم؛ ولی ما سرپیچی کردیم و حواسمان پرت شد. 📌حالا نه سرپیچی‌ای که پشت کنیم «وَلَّوْا مُدْبِرِينَ»📚(نمل/٨٠)، نه، حواسمان پرت شد. ➖اگر خوبیم و اگر بد هستیم، دانش‌آموز این مکتبیم، چون شیعه‌ی 🏴مولا علی علیه‌السّلام هستيم. ➖اگر هم که بد باشیم، ما را با گِل 🏴اهلبیت و با آب محبت 🏴اهلبیت علیهم‌الصّلاةوالسّلام سرشتند.
@Aminikhaahخب که چی؟.mp3
زمان: حجم: 2.77M
🔶 خب که چی؟ 🔷 افق خود را بلندتر کنید 📌برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات»
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ، من بود. گاهی وقت ها می شد ساعت ها با هم بودیم و درددل می کردیم. او کسی نبود که دیگر دلش بخواهد  در این بماند ولی ماند و تا زمانی که ماند ، مثمربه ثمر بود. در بودیم، بیرون از نشسته بودیم ،من پشت عراقی ها بودم و مسلم رو به خاکریز عراقی ها روبروی من نشسته بود ،یکدفعه پشت سرهم ، پشت خاکریز ما به نشست. من دیدم مسلم، از زمین بال بال می زند و فریاد می زند ، .... تا گفت ،یا حسین... شانه سمت چپ من از پشت کتف ، ضربه ای بهش خورد که چرخیدم و از پشت سر به زمین افتادم. با این یاحسینی که گفت، من گفتم که حتما دیگر شدم!! صدا زد بلند شدم نگاهش کردم و گفتم چی شده آقامسلم؟! از پشت کتفم ،به اندازه یک کف دست چسبیده بود، را سوزانده و لباس را هم سوراخ کرده و چسبیده بود به کتفم. مسلم این ترکش را دیده بود که به من میخورد‌. خیلی و بود برای نیرو هایش... چقدر این بودند و هنوز هم این محبت هست ، جاری و ساریست... * سی و دومین