eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
258 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
شدن اتفاقی نیست اینطور نیست که بگویی‌؛ گلوله‌ای خورد و مُرد.. رضایت‌نامه دارد...🥀 و رضایت نامه‌اش را اول و علمدارش امضا میکنند و بعد مُهر میخورد...!❤️ حٰاج‌قٰاسِم‌سُلِیمٰانی°♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهیدی که به آرزویش رسید 🔴 ؛ او را زیرک‌ترین فرمانده جنگ می‌دانست 🔴 حاج احمد، فرماندهی باهوش، مقتدر، شجاع و تیزبین بود 💢 دو هفته پیش از شهادتش، نزد مقام معظم رهبری آمده بود و گفته بود: از شما دو درخواست دارم: یکی این‌که دعا کنید، من بشوم، دوم این‌که دعا کنید من بشوم. 🥀 شهید حاج احمد کاظمی،
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ، من بود. گاهی وقت ها می شد ساعت ها با هم بودیم و درددل می کردیم. او کسی نبود که دیگر دلش بخواهد  در این بماند ولی ماند و تا زمانی که ماند ، مثمربه ثمر بود. در بودیم، بیرون از نشسته بودیم ،من پشت عراقی ها بودم و مسلم رو به خاکریز عراقی ها روبروی من نشسته بود ،یکدفعه پشت سرهم ، پشت خاکریز ما به نشست. من دیدم مسلم، از زمین بال بال می زند و فریاد می زند ، .... تا گفت ،یا حسین... شانه سمت چپ من از پشت کتف ، ضربه ای بهش خورد که چرخیدم و از پشت سر به زمین افتادم. با این یاحسینی که گفت، من گفتم که حتما دیگر شدم!! صدا زد بلند شدم نگاهش کردم و گفتم چی شده آقامسلم؟! از پشت کتفم ،به اندازه یک کف دست چسبیده بود، را سوزانده و لباس را هم سوراخ کرده و چسبیده بود به کتفم. مسلم این ترکش را دیده بود که به من میخورد‌. خیلی و بود برای نیرو هایش... چقدر این بودند و هنوز هم این محبت هست ، جاری و ساریست... * سی و دومین
سليمانى كردستان در بحبوحه شرارت ضدانقلاب در غرب كشور دهگلان مرکز تجمع وپایگاه اصلی ضد انقلاب و حزب دموکرات بود پس‌از سقوط و پاکسازی ، سپاه در آنجا مسقر شد و سپس سازمان پیشمرگان مسلمان کرد تشکیل شد نیروهای انقلابی کُرد که به کرمانشاه ، همدان و قروه مهاجرت کرده بودند به دهگلان بازگشته و به سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد پیوستند . تعدادی از نیروهای انقلابی همدان (کبوتر آنگ) و سریش آباد به جمع سازمان پیشمرگان مسلمان کرد پیوستند # شهید شیخ اکبر یارمحمدی به عنوان فرمانده پیشمرگان منصوب شدند. و ایشان خودش هم تنها بود وکسی را با خودش نیاورده بود فقط برادر قادری را بعنوان فرمانده پیشمرگان مسلمان سریش آباد انتخاب کرده بود. نیروهای انقلابی سپاه پاسداران و سازمان پیشمرگان کرد شروع به سازماندهی و پاکسازی منطقه نمودند. جهاد سازندگی دهگلان هم شکل گرفت و نیروهای جهادی از اهواز ، اصفهان و تهران در منطقه حضور پیداکردند و با امکانات خود مشغول ماموریت خود شدند هر جا کار می‌کردند نیروهای مسلح سپاه در کنارشان امنیت را ایجاد می‌کردند تا جهاد بتواند کارهای خود را انجام دهد. شیخ اکبر فرمانده شجاع و دلسوز انقلاب علاوه بر ماموریت خود هوشیارانه و کاربلد در کنار جهاد در روستاها مستضعفین و خانواده های بی سرپرست ها را شناسایی می‌کرد و کمک‌های مردمی را که از همدان می آورد بین فقرا تقسیم می کرد و می‌گفت : "بگويید امام خمینی فرستاده وآنجا بود که شهید شیخ اکبر در آن زمان کار فرهنگی می‌کرد و می گفتند اثر اینکار از اثر تفنگ بیشتر است این بود که روز به روز بر نیروهای طرفدار نظام افزوده میشد و صف مردم از صف ضد انقلاب فاصله می‌گرفت اصلآ میخوام بگويم شیخ اکبر انگار در عالمی دیگر تجربه کسب کرده بود و می‌دانست چگونه بامردم رفتار کند آنهم مردمی که تا دوروز قبل با ضد انقلاب بودند اما حیف شد حال می‌فهمیم که سلیمانی کردستان در زمان خودش شهید شیخ اکبر یارمحمدی بود.او از مشعلدارن بزرگي بود كه سياهي ستم را مي شكافت و حماسه درافتادن با ستم را با آواي بلند در ميدان هاي پيكار فرياد مي زد 🌹🌴🌹🌴
| شهید الاقصی ◽️«رضی» شد همنشین با حاج قاسم، همنشین با عشق شهیدان خوب می‌فهمند معنای اخوت را 🌹شهید سید رضی موسوی ▫️طراح گرافیک: مهدی توحیدی ▫️طرح نوشتار: مجتبی حسن‌زاده باتشکر از مهدی ایمانی ⬇️دریافت نسخه‌ی باکیفیت ⬇️دریافت |
| شهید الاقصی ◽️خدا رحمت کند سیدرضی را اینچنین می‌گفت خدا از ما نگیرد لحظه‌ای شوق شهادت را 🌹شهید سید رضی موسوی ▫️طراح گرافیک: امیرحسین ربانی ⬇️دریافت نسخه‌ی باکیفیت ⬇️دریافت |
🍂خدایا از تو می خواهم که مرا یاری کنی تا در راه تو قدم بردارم همانطور که خداوند می فرماید هرکسی در امور بر خداوند توکل نماید.او برایش کافی است و حال اگر بنده گام در راه جهاد گذاشتم هرگونه سرنوشتی که پروردگارش برای او تعیین نماید تفاوتی ندارد ما می رویم تا وظیفه خود را انجام دهیم و نتیجه آن برای ما مهم نیست که چه بر سر ما خواهد آمد انشاالله که خداوند قبول نماید.🍂 ❣ بهرام حق نجات❣
VID_20230616_005912_325_۱۶۰۶۲۰۲۳.mp3
900.5K
صدایی که میشنوید صدای شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم ) میباشد
VID_20230616_005912_325_۱۶۰۶۲۰۲۳.mp3
900.5K
صدایی که میشنوید صدای شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم ) میباشد
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. فکرش هم برایم سخت بود ، 😢 یادم به آن هایت در می افتم که چجور میکردی از روزهایی که دیگر برایمان تکرار نمیشود... میکردی از رفقایی که ما تنهایشان گذاشتیم و آنان مشتاقانه سوی معبود شتافتند...! روایتی با شدید ریه هایی که دیگر تاب ماندن نداشتند... آنها هم خسته بودند از این همه اتفاق هایی که پس از بر سر آمده بود... وقتی میگفتم که بگو برایم از آن روزها ، سرت را پایین میانداختی و چشمان زیبایت فقط ها را سرازیر مینمود... یادت هست؟ روایت اکبر را که برایت بازگو کردم ، همراه با اکبر در آخر روایت هردو سلام بر دادیم ، بر فراز تپه .... یادت هست؟ که شلمچه بودی و من بدیدارت آمدم ، گفتی دلم تنگت شده بود _حاج آقای متولی_ ومن فقط دوست داشتم ببینمت... چقدر مؤدبانه و خالصانه صدایم میکردی ، همیشه... الان هم به تو میگویم : حاج مجتبی ، دلم برایت تنگ شده و من فقط میخواهم باز برای لحظه ای ببینمت و صدای خسته اما پر از مهر و محبتت را بشنوم و باز صدایم کنی: _حاج آقای متولی_#😭 ♦️چهارمین سالگرد عروج مظلومانه ات و رسیدن به وصالت را تبریک میگویم🌹
💢به یاد که جانشان فدای سلامتی مردم شد...🇮🇷 🔹چند باری پیش آمد که ما با توجه به وضعیت بارداری از ایشان خواهش کردیم که اگر نیاز به استراحت دارد از مرخصی استفاده کند. دخترم مشتاق خدمت به مردم به ویژه بیماران و خانواده‌های آن‌ها بود. 🔹حتی در شب‌های ماه رمضان و شب های قدر بیمارستان را ترک نکرد و بر بالین همین بیماران ماند و  قرآن تلاوت کرد. 🔹 هر زمان که از مرخصی صحبت می شد ایشان خیلی صریح می‌گفتند الان اصلا وقت این صحبت‌ها و درخواست ها نیست. بیماران به ما احتیاج دارند. چشم امید خانواده‌های شان به ماست. یا مدام می‌گفتند همین طوری در بیمارستان نیرو کم است و کادر درمان در چند شیفت کار می کنند و خسته می‌شوند. من در این شرایط چطور می‌توانم مرخصی بگیرم در حالی که سالم هستم و مشکلی ندارم. 🔹هر وقت گره کوری به کارش می‌افتاد از شهدا استمداد می‌طلبید. سر آخر قسمت خودش و فرزند 6 ماهه در زهدانش هم پیوستن به قافله رو سپید شهدا شد(راوی پدرشهید) مریم رحیمی
حرف همه شهدا با شما: ....وقتی شما از این و آن طعنه می خورید، ولاجرم به گوشه اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گویید واشک می‌ریزید به خدا قسم اینجا کربلا می شود و برای هر یک از غم های دلتان، اینجا تمام شهیدان زار می زنند... | بخشی از صوت سید مجتبی |