eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
904 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
د: باز شما دوتا رفتید سر کتاب عربی سمیرا؟ بهتون عربی یاد داده؟ بچه ها میخندند و تکرار میکنند: حبة الرمان مادر لبخندی میزند: یه انار برا حسین , یه انار برا حسن! حسین ابراهیمی: دستش را عقب برد و انار را محکم توی دیوار روبه‌رو کوبید. خونابه‌های انارها روی زمین می‌ریخت. بریده بریده فریاد می‌کشید: - آقای... درویش... مصطفا!... دلِ... آدم... مثلِ اناره... درست... باید... چلاندش... درست... حکماً شیره‌اش... مطبوعه... درست... اما... اما دل آدم را که می‌ترکانند دیگر شیره نیست، خونابه است... باز هم مطبوعه؟... من او. با تصرف. ᶳᵃʳᵃᵇ-ᵐ: چشماش شده‌بود کاسه های خون. - همیشه می گفتن اربا اربا شبیه تسبیح! ولی تسبیح خون نداره! روی زمین، از انار فقط دونه های سفیدش مونده بود! Ⓐⓢⓚⓐⓡɨ: کودک که بودیم..دست به دست هم بودیم و دانه های اناری که لباسهایمان را سرخ میکرد و حالا بزرگ شده‌ایم.. این بار هم دست در دست لباس هایمان سرخ است... اما نه از رنگ انار از ترکه و گلوله... هوالعشق: تمام افکار تو ذهنم ،به یک موضوع متمرکز بود: امنیت جانی تو در کشور جنگ زده ؛فقط توی این روستا صدایی غمگین به او گفت حتی اینجا هم دیگر امن نیست،شناسایی شدی،عکست را گرفته اند.. بند دلم پاره شدن همانو و پخش شدن افکارم همان ... [گـــمـنـــامــ213ـــ]: چشم چرخاندم بین یاقوت ها... تکه ای کوچک بود از این انار بهشتی!! سپهر: بادیدنش میخکوب شدم.سر به زیر دلبری میکرد.پس از مکثی کوتاه پیش رفتم و صورتش را قاب گرفتم .حرارت گونه هایش☺️ به دستهایم آرامش میداد.غرق در او بودم که با صدایی جاخوردم... +رسیده مادر❗️بچین😅 محمد: دانه ی کوچولوی قرمز کمی تکان خورد، دانه بغلی گفت:«عه چخبرته؟ آنقدر وول نخور» اما دانه کوچولو دوست داشت زودتر بیرون بیاید، آنقدر وول خورد که پوست انار ترک برداشت، تکان محکمی خورد و بیرون پرید. علمدار: داشت آرام میخواند. -: صد دانه یاقووووت دسه به دسه. و من ‌انارها را دان میکردم. تابحال موشک ندیده بودم. اما آن لحظه صدایش را شنیدم. سقف روی زمین ریخت. انارها له شدند... ۳۲تا شد. طوریه؟؟ مهربانی کن...: یار دیرینه ام رفته بودی انار بخری، دانه هایت را آوردند. اما بدان دانه هایت را باید دانه دانه های تسبیح کرد و ذکر گفت.... حسین ابراهیمی: دانه‌‌های انار... چون دانه‌های انار... چون یاقوت... نشد محکم باشد... نشد... بر زمین افتاد... قوتی نداشت. کشان‌ کشان رفت بالای سرش: ولدی علی، علی الدنیا بعدک العفا... حیدر جهان کهن (پیاده): تمرین ۲۲ قبلا به خاطر ترک تشکیلات تهدیدش کرده بودند. رفتم دم در. از سر کوچه پیچید. صدای رگبار آمد. خوابم تعبیر شد. انارم از هم پاشید. مهربانی کن...: ماهک به آشپزخانه آمد و بشقاب دانه ها را دید. بپر بپر کرد و با صدای بلند گفت:《 آخجون گردنبند اناری!》مادر دکمه ی خاموشِ آبمیوه گیری را زد و گفت:《چیزی گفتی دخترم؟》 حیدر جهان کهن (پیاده): تمرین ۲۲ انار رسید. نتوانست حصار تنش را تحمل کند. ᶳᵃʳᵃᵇ-ᵐ: - یه قاشق به خواهرت بده! لبخند زد: - یکی دیگه براش دون می کنم! - نمی خوره یه دونه! یه قاشق بسشه! ایستاد. کاسه را با خود برد: - دونه بهشتی قسمت آبجی بشه چی؟ ...مهجــور🕊️: +یه دونه انار... دو دونه انار... _چیه حاجی باز رفتی اتاق بچه ها؟! دستش روی قاب عکس سوم با بغض لرزید زیر لب گفت: +چقدر دعا کردم داغتو نبینم...مستجاب نشد بابا مهجور🍃 hosna razieh: صد دانه یاقوتی در چشمان پرآبش به یادش انداخت اناری بود در دست یاری مشام دلش لبریز بود از گلهای بهاری [@anarstory]
کسانی که امسال به راهیان رفته اند قدر لحظه ‌هایش را بدانند. ثانیه به ثانیه اش را بنوشند. خاک موشک خورده شلمچه را توتیا کنند. دل به خنکای نسیم‌اش بدهند. شلمچه انسان‌ساز است. جای پای مادر (سلام الله علیها) را بیابید. به دل توجه کنید نه به گِل. خاطره ای اگر از مناطق عملیاتی دارید بنویسید. مخصوصا شلمچه. درونیات، عصفوریه ها، داستانک، فلش فیکشن، هر چه بلدید. انسان‌ساز است. ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
امکان مشاهده کانال‌های عمومی ایتا بر بستر وب 🔹 ضمن عرض تبریک به مناسبت حلول ماه و آرزوی قبولی عزاداری‌های کاربران عزیز در ایام سوگواری آل‌الله و گرامی‌داشت هفته به اطلاع می‌رساند از این پس مطالب «کانال‌های عمومی ایتا» بر بستر وب برای همه کاربران اینترنت در سطح دنیا قابل مشاهده خواهد بود 🔸 برای استفاده از این ویژگی، می‌توانید آدرس هر کانال عمومی در ایتا را با الگویی مشابه لینک زیر در یکی از مرورگرهای اینترنت وارد کرده تا "بدون نیاز به ثبت نام یا ورود به حساب ایتا"، محتویات کانال را مشاهده فرمائید: https://eitaa.com/eitaa ✳️ از جمله مزایای این طرح می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 🌐 افزایش گستره مخاطبان از این پس مخاطبان کانال عمومی شما محدود به کاربران پیام‌رسان ایتا یا حتی مرزهای جغرافیایی ایران عزیز نیست و هر کسی در هر نقطه از دنیا می‌تواند صرفا با دسترسی به وب، مطالب شما را دنبال کند. یعنی هر کانال عمومی می‌تواند به مثابه یک وب‌سایت یا وبلاگ بکار گرفته شود 🔍 مشاهده محتوا در موتورهای جستجو ارائه محتوا بر بستر وب [با رعایت قوانین سئو] موجب می‌شود مطالب شما توسط موتورهای جستجو (مانند گوگل و...) قابل جستجو باشد. این موضوع برای کانال‌های مؤلف و تولیدکننده محتوا حائز اهمیت بالایی است ⛔️ رهایی از محدودیت‌های نظام سلطه یکی از دغدغه‌های تولیدکنندگان محتوای فاخر و انقلابی در شبکه‌های اجتماعی وابسته به نظام سلطه، حذف محتوا و اعمال محدودیت این شبکه‌ها برای افراد آزاد اندیش و مستقل است. با طرح جدید ایتا، فعالان فرهنگی می‌توانند سخن خویش را با آزادی عمل بیشتری به گوش جهانیان برسانند 🔹 گفتنی است این قابلیت هم‌اکنون «بصورت آزمایشی» ارائه شده و در صورت استقبال مخاطبان، به تدریج به امکانات آن افزوده خواهد شد 🔴به پویش مردمی بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
یاد اون شهدایی بخیر که تو هاشون دنبال خدا و امام زمان بودند، نه شهرت و‌ لایک و فالوِر! کاش ما رو هم عضو این ها کنند که توش نیست؛ فقط و هستند. 👤 محمدحسین شهبازی ـــــــــــــــــــــ 🇮🇷گلچین ویراست‌‌های انقلابی 👇 @virastyenghelabi
معبد زیرزمینی 🌙 شب خاطره کاریزگران جبهه 🕊️ یادبود شهدای مقنی دفاع مقدس استان یزد 📚 با حضور سرکارخانم معصومه میرابوطالبی نویسنده کتاب «معبد زیرزمینی» و مقنیان و راویان کتاب «خانه عموحسین» 📅 سه‌شنبه 11 دی‌ماه، ساعت 18:30 مکان: حوزه هنری استان یزد حوزه هنری استان یزد @artyazd_ir