ای رفته سفر ز نسل خاتم برگرد:
کودکِ درونت را درمرغزارهای خیال به آغوشِ گرمِ مادر و نوازشهای دلنشینِ پدر بسپار....
بگذار رنگین کمانِ خیالشان، آسمانِ خیالت را نقاشی کنند و شمیمِ دل انگیز حضورشان ، هوای خیالت را عطرآگین....
که این، تنها گوشهی کوچکی ازرسالتِ «نویسندگی» است.....
در روشنایی خورشیدِ فروزانِ خیال....بنویس خواهرم.....بنویس....
#نسل_خاتم
#باغ_انار
محبت، تحفهی گرانقدری است که هرجیبی توانِ هدیه دادنِ آن را ندارد....
#نسل_خاتم
#باغ_انار
محمد مهدی چراغعلی خانی:
شمشیر طلایی ام خونی شده بود.
آن هیولا زخم عمیقی در ران پایم ایجاد کرد.
اما اکسیر، هنوز از بند کمربندم آویزان بود و تکان می خورد.
جلو رفتم.
چوب پنبه را از سر بطری شیشه ای بیرون آوردم و تمام اکسیر را روی زخمم ریختم.
زخمم خوب شد. ولی جای بدی روی پایم گذاشت.
دیگر نمی توانم آن را بفروشم...
#داستانک
#بداهه
#یادم_یادی_یاد
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
چشم هارا باید شست.
تا قرمزی و ورمشان بخوابد.
تا سرخیِ سفیدیشان محو شود.
تا کسی نفهمد که تو از این پس، مردم را جور دیگر خواهی دید.
#مونولوگ
#زهرارجایی
پلنگ بودیم
وقتی که شلوار پنگوئنی مد بود ....
#طنز
#مونولوگ
#زهرارجایی
عِمران واقفی:
کفشم نیست. کفشم را اگر پیدا کنم جهان را فتح خواهم کرد. کفشی که اندازه روحم باشد.
#مونولوگ
تو زیادی به عالم معنا، ماده میفروشی. چه کسی چای لاهیجان را از کرمان میخرد؟
#مونولوگ
منِ یک اومانیست شش میلیارد سلول حیوانی است. و منِ رسولالله صل الله علیه و آله شش میلیارد قطره نور.
#مونولوگ
سلاله زهرا:
منِ من هم به دنبال این قطره های نور...
#مونولوگ
#سلاله_زهرا
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
بال های سفیدم، سیاه شدند
و موهای سیاهم، سفید ...
پس کی برمیگردی؟
#مونولوگ
#داستانک
#زهرارجایی
+امروز هم خون دماغ شدم، همش تقصیر توعه
_من که کاری نکردم!
+چون کاری نمیکنی مقصری.
#دیالوگ
#زهرارجایی
محمد مهدی چراغعلی خانی:
به درونم گفتم:
حالت خوبه؟🤔
پاسخ داد:
خودت بهتر می دونی.😔
دوباره پرسیدم:
از کجا باید بدونم؟ بی زحمت یه توضیح بده.😕
آهی کشید و گفت:
تو، این متن های غمگین را تنها می خوانی و می گذری. ولی با هر کلمه ای که به دست من می سپاری، طوفانی از احساس مرا در خود می بلعد.😔😣
آهی سوزناک کشید و ادامه داد:
واقعا چی شده که این همه آدم افسرده توی دنیا وجود داره؟ 😞🙁
دلم برایش سوخت. مشخص بود خیلی منتظر صحبت کردن است.
دستی به سرش کشیدم و گفتم:
دقت کردی فقط بعضی از مردم افسرده هستن و این موضوع رو نشون میدن؟ به نظرت چرا این اقلیت همچین مشکلی دارن؟ وجه مشترکی بین شون می بینی؟🙂
گفت:
نمی دانم. ولی معمولا در ظاهر می خواهند خود را بسیار سرخوش و بشاش نشان دهند. اما دقیقا همین افراد متن های غمگین می نویسند.🤔😢
سر تکان دادم و گفتم:
دقیقا. ممکنه دلیل های زیادی وجود داشته باشه. ولی بزرگترین دلیلش کم شدن توجه اون آدم ها به خداست. تا به حال دیدی کسی که توی باطن و حتی ظاهر، حواسش به خدا هست، افسرده باشه؟ بله. ظاهر هم خیلی اهمیت داره.😊
لبخند زد. با شیطنت پرسید:
چرا همیشه اینجور صحبت ها به خدا ختم میشه؟😜
از حرفش خنده ام گرفت. جواب دادم:
دوست عزیز، همه چیز به خدا ختم میشه...😇
به قهقهه افتاد:
اوهو!... حالا به جای من درس زندگی میدی؟... دوتا جمله یاد گرفتی شیر شدی؟😆
نیشخندی زدم و گفتم:
من شیر بودم. الانم تو حس و حال بودی. همه جمله هات ادبی شد. می ذارم شون تو گروه آبروت رو می برم.😉😁
خنده اش بلافاصله متوقف شد. با حرص گفت:
اگه این کار و انجام بدی از پنجره پرتت می کنم پایین!😡🤬
حالا نوبت خنده من بود. گفتم:
دیر گفتی. فرستادم...😂🤣
اوه اوه! سردرد های میگرنم دوباره زد بالا!
برم قرص هامو بخورم تا تشنج نکردم...😂😂😂
#دیالوگ
#من_و_خود
#یادم_یادی_یاد
فائزه ڪمال الدینے:
فیثاغورس هم نمیدانست روزی از یک محاسبه به یک پک کامل عاشقانه تبدیل میشود.
من هم نمیدانم که کجا، تو، یا من
محبوب میشویم.
#مونولوگ #ࢪستاا
در خلاء ای صورتی دست و پا میزنم. ممکن الوجود بی افسارِ افسار بدستم.
راستی! خلاء تون چه رنگیه؟
#مونولوگ #ࢪستاا
ای رفته سفر ز نسل خاتم برگرد:
سلام.....خداقوت....
هر رسولی نبی است......ولی هر نبی ای لزوماً رسول نیست....
نبی یعنی آگاه،باخبر...........اونی که از خدا و اسماءوصفاتش و...خبردارد.
رسول یعنی فرستاده ،یعنی اون کسی که ازطرفِ. کسی میاد تا مثلاً خبری رو منتقل کنه.....خبری که خودش میداند را به دیگری منتقل کند....پس رسول لزوماً نبی است،یعنی باخبر است....
به نامِ خدای شاهد
مردم سوریه، سالها پیش به حکومتشان بی اعتنایی کردند...وبرای اعتراض به خیابانها ریختند...حواسشان به گرگهای درکمین وبه نقشههای مخوفِ آنان نبود....
گرگهای داعشی فرصت را غنیمت شمردند...بیرون آمدند....زن و مرد وکوچک وبزرگ را دریدند و پاره پاره کردند....
حاج قاسم و دوستانش با فدا کردنِ جانشان دندانهای این گرگهای وحشی را دردهانشان خرد کردند و به پوزه هایشان قفل زدند....
مردم سوریه آزاد شدند....شاد شدند....آگاه شدند....و در انتخابات امسالشان بیش از ۷۵٪ مشارکت کردند و رئیس جمهورشان را با ۹۵٪ رأی، انتخاب کردند....
پاسدار امنیتی که به قیمتِ جانِ حاج قاسم تمام شده است، هستم....
من رأی می دهم.....بِلا تردید....
و فرد اَصلح را انتخاب میکنم....بِلاشک....
#نسل_خاتم
#باغ_انار
••°*˜شــ؎ـــی ••°*:
ماه، گویی صفحه ویدئو کالم با او شده است.
شاید هم او در نور گم شده است و من در تاریکی توهمی از او را دیده ام
#مونولوگ
قلبم را فروختم
بهایش عقل بود
اما جای خالی اش، عوارض جانبی داشت
#مونولوگ
وقتی دوز چایی از یک لیوان به دو لیوان رسید
کارت تمام است
لااقل شکر پنیر کمتر بخور!
#مونولوگ
برای انتخابات آمریکا بیشتر از الان، شور انتخاباتی داشتیم
#ایرانی_حماسه_آفرین
#مونولوگ
ای رفته سفر ز نسل خاتم برگرد:
بیمار بود....دُملِ بزرگ و چرکینی بر روی پوستش ....درد داشت....تا مغز استخوانش....
لاشخورها گفتند : فایده ندارد، این دُمل خوب شدنی نیست...خواهی مُرد...
پزشکان گفتند : چهار چوبِ بدنت سالم است....مقاومت کن.....این دُملِ چرکین را میخشکانیم....
تسلیم لاشخورها نشد.....به پزشکان رأی داد....
به کوریِ چشمِ لاشخورها ....
من رأی میدهم....
به اصلح....
#نسل_خاتم
#باغ_انار
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
موهای بلند و طلایی ام را از ته ماشین کردم
زیادی حرف میزدند
لالشان کردم
تا دیگر هرروز و هرروز بهانه ی دستهایت را نگیرند ....
#مونولوگ
#زهرارجایی
ای رفته سفر ز نسل خاتم برگرد:
اما من برایت گُلِ سر خریده بودم.....
#نسل_خاتم
#باغ_انار
تو امیدِ منی، به هر شکلی که باشی....
گُلِ سر را پس میدهم....برایت گُل میخرم....
زیباترین گل دنیا را....
#نسل_خاتم
#باغ_انار
پریزاد⚘:
+مامان گشنمه
_به من چه میخواستی پارسال به همتی رای ندی
فقط براخاطر حجاب
#انتخابات
#دیالوگ
#پریزاد
ای رفته سفر ز نسل خاتم برگرد:
من امنیت کشورم را به خاطر بی کفایتی برخی مسئولان به خطر نمیاندازم...
من درانتخابات شرکت میکنم...
#باغ_انار
#نسل_خاتم
پریزاد⚘:
رییسی:
اگر همین الان اجل شما برسدچگونه میخواهی پاسخگوی این دروغ اشکار درمورد مدرک تحصیلی من باشی؟
مهرعلیزاده: دوستان ستادم نوشتند من هم خواندم!
پ.ن:
من نبودم دستم بود
تقصیر آستینم بود
آستین مال کتم بود
کتم مال بابام بود
بابام مال تهران بود
تهران مال ایران بود
ایران مال جهان بود
جهان مال خدا بود
خدا مال خودش بود
مهرعلیزاده 2 ساله از آذربایجان😂❤️
#پریزاد
#انتخابات
فائزه ڪمال الدینے:
تاریخ مورخ های زیادی به خود دیده اما هیچ مورخی به مورخ این ۸ سال اینهمه نرخ عجیب به تاریخ ایران ندیده
#مونولوگ #ࢪستاا
تجسّسی:
#دو_کلام_با_کاندیدا
تا فکر کردید که چرا میگیم انتخابات؟
مگه قراره چندین چیز رو گزینش کنیم؟!
... آره. مثل اینکه قراره انتخاب کنیم کی انتخابهای ما رو انتخاب کنه
***
وقتی من رای میدم، یعنی تو رو انتخاب میکنم تا سر، بلند کنم و ببینم که توی انتخابهای دیگه، من و کشورم رو سربلند میکنی
من امیدوارم و مقاوم
تو هم متعهد باش و عملگرا
#تجسسی
#انتخابات
رای دادن یعنی...
مسئولیتپذیر بودن
#تجسسی
#مونولوگ
#رای_میدهم
#انتخابات_1400
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
تخریب دیگران یعنی...
من ضعیفم و بلد نیستم و مجبورم
#انتخابات
#زهرارجایی
#مونولوگ
خفگی یعنی...
چه حرف ها که در دل داری اما انگشتهای اشاره، زندانی برایت میسازند از جنس سکوت
#زهرارجایی
#مونولوگ
تجسّسی:
"نذار بگم" یعنی...
من برنامه ندارم
فقط اومدم یکی رو ضایع کنم
#تجسسی
#مونولوگ
#رای_میدهم
#انتخابات_1400
محمد مهدی چراغعلی خانی:
به درونم گفتم:
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی ست...🤔
گفت:
ولمون کن بابا. امتحانا تموم شده. هنوز کارنامه نگرفتی که. فعلا وقت خوشحالی نیست.😒
دستم را پشت سرم گذاشتم و گفتم:
اگه جوابا همونایی باشن که توی کتاب هست، مطمئنا نمره ام خوب میشه.😇
نیشخندی زد و گفت:
از کجا معلوم؟ اصلا شاید بی دقتی کرده باشی یا دستت خورده باشه به یه گزینه اشتباه و ندیده باشیش.😏
اخم کردم:
فکر نمی کنم... همه سوال هارو چند دور با دقت مرور کردم. حتی اونایی که بلد بودم و از تو کتاب دوباره دیدم که مطمئن بشم.🙂
آهی کشید و گفت:
اصلا شاید سایت قاتی کرده باشه و جوابات ثبت نشده باشه. راستی... یادته سوال سه ریاضی که در مورد تانژانت اون زاویه هه بود کدوم گزینه می شد؟😐😐
با تردید گفتم:
معلومه دیگه... گزینه دو🙁
گفت:
ببین اگه وترش رو در نظر بگیریم و زاویه رو هم حساب کنیم میشه گزینه چهار.🧐
با من و من گفتم:
نه دیگه... مگه سوال به سانتی متر نداده بود،... بعد به متر نخواسته بود؟😧
گفت:
مطمئنی اون خط خطی قبل متر، یه m دیگه نبوده که بد نوشته شده بوده؟... مطمئنی سوال به میلی متر نخواسته؟...😳
تا صبح نذاشت بخوابم😴😨
پدرمو در آورد با این فکر و خیال های چرت و پرتش😂😂😂
#دیالوگ
#من_و_خود
#یادم_یادی_یاد
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
یک نفر به اقای چراغعلی بگوید:
دست از درونت بردار
کچلش کرده ای
😅
#مزاح
#زهرارجایی
محمد مهدی چراغعلی خانی:
حرف آخر را او می زند.
من فقط وسیله ام.
البته گاهی بهترین مشاور خودش است.
#مونولوگ
...نورای جان❤:
زدست دیده و دل هر دو فریاد
جوانی رو بیهوده به بطالت گذراند وحاصلش شد بی حوصلگی
#مونولوگ
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن.💔:
نیمه شب به قلبم گفتم :چرا اندکی خواب به چشمانم نمیآید؟؟
گفت:چون مثل خر تا لنگ ظهر خوابیدی!😐
واقعا از درانتظار نداشتم..تازگیا خیلی بی تربیت شده😅😐😐
#طنز
...نورای جان❤:
یاد پدرخواب ازچشمان دخترک ربوده است.
#مونولوگ
سلاله زهرا:
😔تسلیمِ روزهای بی پدری دردی جانکاه است....
#سلاله_زهرا
...نورای جان❤:
پدر دیشب احرام بسته بود و به دور یار طواف می کرد. بی درد وبی ناله.
#مونولوگ
و پدر همچون پسرش بدون جرعه ای آب ، پرکشید وبه دیدار معشوق شتافت.
#مونولوگ
.
و هیچ ستاره ای از پی رفتن معشوق افول نمی کند؛ و هیچ مهری از باختر طلوع.
#مونولوگ
سلاله زهرا:
کاش ستاره بودم!
زمین جای قشنگی نیست.
#سلاله_زهرا
عِمران واقفی:
#تمرین77
جمله زیر را کامل کنید.
🔸روحانی......بود. چون......
برای ماندن در تاریخ بنویسید. جوری بنویسید که چند سال دیگر قابل رجوع و استفاده باشد برای خودتان یا دیگرانی که میخوان بر اساس حال و روز مردم در دولت روحانی رمان و داستان بنویسند.
#برای_تاریخ
#تمرین77
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
روحانی حاضرجواب و دروغگو و حراف بود، چون هیچی بلد نبود😊👍
#زهرارجایی
#مونولوگ
#تمرین77
بامداد.ش:
روحانی مهره سوخته بود.چون تاریخ انقضاش سر رسیده بود...😉
#تمرین_۷۷
#شیرین_گودرزی
شبنم.:
روحانی ریشش رو رنگ میکرد تا به ریش مردم بخنده، ولی نفهمید سال هاست دشمنداره رنگش میکنه و به ریشش میخنده.
#تمرین77
#باغ_انار
غوغای بی هیاهو...:
روحانی خیلی خوب تونست تو زمین دشمن بازی کنه
چون ولایت مداری رو بلد نبود...
#برای_تاریخ
#تمرین77
عِمران واقفی:
حسن روحانی اهل کار بود. ولی کاری نکرد. چون حسن فریدون نگذاشت.
#تمرین77
روحانی اقتصاد را به منجلاب کشید. چون بقیه چیزها رو قبلا به منجلاب کشیده بود.
#تمرین77
روحانی امشب خواب نمیره. چون هشت ساله خوابه. تازه داره بیدار میشه.
#تمرین77
乙ŋც みムო乙ɦ££ρσʊr:
روحانی تنبل بود. چون چرخ تولید را خواباند تا راحت بخوابد.
#تمرین77
روحانی بی تدبیر بود. چون حس و حال تدبیر را نداشت.
#تمرین77
sarab.ო:
روحانی رئیس خودش بود...
چون درد جمهور رو نمیفهمید!
#تمرین77
روحانی درد بود؛
چون مردم ازش ناراضی بودن.
#تمرین77
shahed313:
روحانی عاشق کدخدا بود،
چون یه غربگرای مطلق بود.
روحانی یه بی تدبیر کامل بود،
چون نگاهش به خارج از کشور بود.
روحانی یه خود حقیر بین بود،
چون به دانش و توان جوان ایرانی ایمان نداشت.
روحانی یه بیسواد اشرافی بود،
چون در کشور ملکه ی منفور آموزش دیده بود.
روحانی یه دروغگو بود
چون مدرکش قلابی بود.
روحانی یه بشر متقلب و فریبکار بود،
چون جواز انسانیتش تقلبی بود.
روحانی یه خائن بود
چون روی خون شهدا پا گذاشت.
روحانی یه متکبر ناقص الدین بود،
چون می گفت انتقاد به من وارد نیست ولی به امام زمان وارده.
#برای_تاریخ
#تمرین77
sarab.ო:
روحانی هرکی بود، رفت؛
چون امروز انتخابات بود.
{*Z@h®@*}:
روحانی فردی نا پیدا شدنی بود.
چون مثل خودش هیچ جا نبود...
#تمرین77
...نورای جان❤:
روحانی تنها رییس جمهوری بود که با همان رنگ و مدل ریش امد وبا همان رفت.
#تمرین77
حاج عمار :):
#تمرین_77
روحانی بیخیال بود؛ چون اقتصاد را به فنا داد.
乙ŋც みムო乙ɦ££ρσʊr:
روحانی یک اشتباه بود. چون خوی اشرافگری داشت در سر نه سودای خدمت!
#تمرین77
بنت الزهࢪا🌸🍃:
روحانی بی اختیار بود چون نوکر ملکه بود #تمرین77
..Hosna..:
#تمرین76
با خانواده، رفتیم مصلی برای نماز جمعه. بعد نماز هم، همونجا رای رو دادیم. البته اگه من و برادرم رو فاکتور بگیریم.
منم خیلی دوست داشتم رای بدم ولی حیف دست و بالم بسته بود. عوضش وقتی مادرم رأیش رو نوشت، در یک حرکت کاملا زیرکانه برگه رو ازش کش رفته و بدون اینکه فرصت انجام کاری رو بهش بدم، یا حتی متوجه بشه انداختمش تو صندوق.
جای بحث هم نداریم. خیلی منصفانه بود. نوشت. منم انداختم.
به هرحال بگذریم..
باشد که عقده ی رای دادن در دل هایمان نماند:)
#نارمیلا