eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
915 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محمدعلی غروی
نوجوانی می‌بینید که از شما می‌پرسدامام حسین کیست؟ حوصله شنیدن اطلاعات شناسنامه ای ندارد. حوصله گوش دادن بیانیه و شعار هم ندارد. دلنوشته هم کارساز نیست. یک متن داستانی بنویسید. شخصیتی خلق کنید و یک داستانک بنویسید از حرکت امام حسین و در قالب داستان امام حسین را به او معرفی کنید. بهتر است داستان در فضای امروزی انفاق بیفتد. شخصیت داستانتان نوجوان باشد. یک کنش داستانی از ماجراهای عاشورا وام بگیرید. از کهن الگوهای عاشورایی استفاده کنید. مثلا حبیب بن مظاهر که یک پیرمرد موی سپید است و حافظ قرآن و پایه‌کار سید الشهدا را در قالب یک شخصیت داستانی خلق کنید... مثلا یک حاجی بازاری مومن و پایه کار که در فتنه هشتاد و هشت پایه کار امام حسین بوده.. یا غلام سیدالشهدا را در قالب یک کارگر افغانستانی خلق کنید که در محل کارش بی احترامی می‌شود ولی در دم و دستگاه سید‌الشهدا آبرو پیدا می‌کند. مثلا از قاسم بن الحسن علیه السلام شخصیت نوجوانی را وام بگیرید که برای رسیدن به خواسته اش بسیار سرتق است...مثلا آنقدر به پدرش که یک سردار سپاه است فشار می‌آورد تا او را به سوریه اعزام کند. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از گلستانی(یازهرا.س.)
‍ مرگ قشنگ حاج عباس همین چند روز پیش رضا تشکر می گفت : شمر و امام حسین بسیاری با دست حاج عباس تربیت شده اند که امروز در بین ما نیستند . از اواخر قاجار را به روشنی فرایاد داشت و اهل معرفت بود . حاج عباس تشکر گلستانی از چوب خشک هم شبیه خوان تربیت می کرد . چند بچه را می سپردی دستش با همان عصا و ایما و اشاره چنان رقیه می شدند که جمعیت اشک می ریختند و به سر و صورت می زدند. چنان طفلان مسلم می شدند که خودشان هم باور می کردند . صدایش به سختی بیرون می آمد ولی همان چند کلمه ای را که می شنیدی مروارید بود و چه اشکی می ریخت برای شهید کربلا . حاج عباس تشکر لحظاتش سرشار از عشق به مولای لب تشنه بود .اما آنجا که باید پای شبیه مدیریت کند و حواسش به اجرای برنامه بود . حواسش به اولیا و اشقیا بود .ولی وقتی به آخر ماجرا می رسید و می دید باز کار از کار گذشته پیشانیش را می گذاشت روی عصا و های های می گریست . این روزها با خزان درد آور زندگی آدم ها که مرگ پیر و جوان برای ما یک اتفاق معمولی شده است از کنار مرگ حاج عباس به سادگی نگذرید . او یک سرمایه بود . سرمایه ای که نه برای گلستان و طرقبه برای کشور فقدان بود . مثل حاج عباس در کشور به تعداد انگشت نداریم . نمی دانم برای حاج عباس چه کردیم ؟( خاطرم هست فیلم مستندی شهرداری طرقبه برای او و تعزیه اش ساخته است ) نمی دانم حاج عباس برای بقای تعزیه گلستان کاری کرد و رفت یا بعد از مرگ آخرین تعزیه خوان نقش شمر ( مرحوم برزگر ) بساط تعزیه جمع شد ؟ گمان نمی کنم . حتما فکری برای گریه های ما بعد از کرونا کرده بعد رفته. حواس حاج عباس به همه چیز بود . او که به همت مردم محله گلستان بساط تعزیه را برپا می کرد امروز به دیدار مولایش رفته . واقعا قشنگ نیست؟ دنیا بچرخد و بچرخد ، حاج عباس تشکر حکومت های بسیاری را ببیند و بیش از صد سال عمر کند هر سال سیصد و شصت و پنج روز را طی کند و مرگش بیفتد به همان ده روزی که عاشقش بود . همان ده روزی که حالش دست خودش نبود . همان ده روزی که چشمش از اشک تهی نمی شد . حاج عباس عمر پر برکت و ارجمندی داشت . مرگ خوبی هم داشت . خودش که حال می کند از این سفر ، فقط فراقش دل ما را به درد می آورد. بی تابی ما از فقدان حاج عباس است و هنری که به فراموشی سپرده می شود . یاد حاج عباس تشکر گلستانی همیشه سبز قاسم رفیعا 🌸@golestaneghadimojadid🌸 ✍️
6⃣ نمی دانم که نمی دانم عنوان پست اول سایتم جمله‌ای از سقراط است: می‌دانم که نمی دانم حالا با خواندن کتاب قوی سیاه، نسیم نیکلاس طالب نظرم را عوض کرده ام: نمی دانم که نمی دانم همیشه چیزهایی هست که از دید ما پنهان است. طالب می‌گوید: کتاب های خوانده نشده کتابخانه ما خیلی مهم‌تر از کتاب های خوانده شده است، چون این کتاب‌ها به ما گوشزد می کنند که چیزهایی هست که نمی‌دانیم و از چشم ما پنهان مانده. -پشت جلد کتاب آمده است: “پيش از كشف استراليا، مردم دنياى كهن بی چون وچرا باور داشتند هر قويى سفيد است چون تجربيات ايشان پيوسته اين باور را تأييد می كرد. ديدن نخستين قوى سياه براى چند پرنده‌شناس بايد شگفتى جالبى بوده باشد؛ اما اهميت داستان در اين نيست. اهميت داستان در اين است كه شكنندگى دانش ما را نمايان مى‌كند و نشان می‌دهد آموختن ما از تجربيات و مشاهدات با چه محدوديت‌هاى شديدى روبه‌روست. تنها يك مشاهده كافى است تا گزارهاى كلى كه دستاورد هزاران سال تماشاى ميليون‌ها قوى سفيد است بی‌اعتبار شود- تنها با ديدن يك قوى سياه. قوى سياه ما سه ويژگى دارد: نامنتظر است، پيامدى سنگين دارد، پس از وقوع پيش‌بينى پذير مى نمايد ( اما پيش از وقوع پيش بينى شدنى نيست.)” -هنوز شارلاتانیسم و جهل چاپ کتاب هایی بازاری با موضوع پیشگویی آینده اقتصادی جهان ادامه دارد، شاید بد نباشد به جای دل خوش کردن به اینگونه کتاب‌ها نگاهی هم به کتاب قوی سیاه داشته باشیم. -هر بار که خواندن بخش از کتاب طالب را آغاز می کنم مهارت حیرت انگیز طالب در نویسندگی و افکار تازه و نگاه ریزبینانه  او ساعت‌ها غرق دنیای کتاب می‌شوم تا اینکه با اجبار و اتفاق از کتاب جدا می‌شوم. منظومه‌ی فکری طالب روشی‌ست عملی و کارآمد برای فکر کردن. -البته ادعایی در فهم دقیق اندیشه‌ی طالب ندارم. سعی می‌کنم بارها و بارها کتاب را بخوانم و برای مطالعه بیشتر به منابع معرفی شده در آن مراجعه کنم. به گمانم یادگیری عمیق تر و ریشه‌ای‌تر با دنبال کردن منابع کتاب‌ها حاصل می‌شود. کنجکاوری من برای خواندن کتاب طالب از کتاب هنر شفاف اندیشدن رولف دوبلی شروع شد(طالب چندی پیش از نویسنده این کتاب به دلیل سرقت ادبی شکایت کرد) و بعد متوجه شدم یکسال پیش از انتشار هنر شفاف اندیشدن، از کتاب قوی سیاه، دو ترجمه در ایران منتشر شده ولی خیلی کم دیده شده و تبلیغ زیادی برای معرفی این کتاب صورت نگرفته است. هنوز هم از قوی سیاه بر خلاف هنر شفاف اندیشدن (که به خاطر اسم یکی از مترجم ها تقریبا به چاپ سی ام رسیده) استقبالی نشده. -در زیر ده توصیه طالب برای زندگی بهتر را از روزنامه دنیای اقتصاد نقل کرده ام، البته گمان می‌کنم نکات زیر با خواندن کتاب طالب قابل فهم‌تر و عملی‌تر به نظر برسد: ۱  بدگمان بودن پرزحمت و پرهزینه است. بهتر است در مورد موضوعاتی که پیامدهای بزرگی دارند شکاک باشیم و در موارد کوچک و زیباشناختانه زندگی، ناقص، احمقانه و انسان بمانیم. ۲  به مهمانی‌ها بروید. شما حتی نمی‌توانید فکرش را بکنید که چه چیزهایی ممکن است در پوشش خوش‌اقبالی پیدا کنید. اگر از حضور در امکان عمومی اذیت می‌شوید، همکارانتان را بفرستید. ۳  فکر خوبی نیست از کسی که کراوات زده پیش‌بینی بخواهید. در صورت امکان شخصی که خود و دانش خود را خیلی جدی می‌گیرد دست بیندازید. ۴ بهترین‌ها را برای مراسم اعدام خود بپوشید و با وقار و متانت بایستید. آخرین نقطه کمکی شما در برابر رویدادهای تصادفی این است که چگونه عمل می‌کنید. اگر نمی‌توانید پیامدها را کنترل کنید، دست‌کم می‌توانید شکوه و وقار رفتار خود را کنترل کنید. این شما هستید که همیشه حرف آخر را خواهید زد. ۵ سامانه‌های پیچیده‌ای که از زمان‌های دور پیرامون ما بوده‌اند را به هم‌نزنید. ما منطق آنها را نمی‌فهمیم. سیاره زمین را آلوده نکنید. بدون توجه به «شواهد» علمی، آن را همان‌طور که کشف کردیم باقی بگذاریم. ۶ یاد بگیرید با غرور شکست بخورید. خیلی سریع و بی‌غل و غش این کار را بکنید. با تسلط و تبحر یافتن در اشتباهات، آزمایش و خطا را به حداکثر برسانید. ۷  از بازندگان دوری کنید. اگر شنیدید کسی واژه‌های «غیرممکن»، «هرگز» و «بسیار سخت» را بیشتر اوقات استفاده می‌کند او را از شبکه اجتماعی خود اخراج کنید. هرگز برای پاسخ از «نه» استفاده نکنید. (برعکس بیشتر کلمه «بله» و «به احتمال زیاد» بکار ببرید.) ۸ روزنامه‌ها را به خاطر خبر آنها نخوانید. (فقط برای شایعات، درددل‌های خوانندگان و البته شرح حال نویسندگان). بهترین فیلترکننده برای دانستن اینکه آیا خبری اهمیت دارد یا خیر این است که آن را در کافه تریا، رستوران...یا(دوباره)در مهمانی بشنوید.
خیر این است که آن‌را در کافه تریا، رستوران… یا (دوباره) در مهمانی بشنوید. ۹ سخت‌کوشی در نهایت به شما یک استادی دانشگاه یا یک بی‌ام‌و خواهد داد. برای اینکه جایزه بوکر یا نوبل یا جت خصوصی به‌دست آورید نیازمند هم سخت‌کوشی و هم شانس هستید. ۱۰ پاسخ ای‌میل‌های افراد رده پایین را قبل از افراد ارشد رده بالا بدهید. افراد رده پایین فرصت و تمایل بیشتری در به یادآوردن کسانی دارند که به آنها بی‌اعتنایی کرده‌اند. ✍️
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔸🔹🔸بسم رب القلم نهمین کارگاه آموزش داستان نویسی با موضوع« شخصیت پردازی پویا » زمان: دوشنبه ۱۸ مردا
🔸🔹🔸بسم الله النور 📚دهمین کارگاه آموزش داستان نویسی با موضوع«غیرمستقیم گویی(نگو؛نشان بده)» زمان: شنبه ۲۳ مرداد ماه 🕰 ساعت ۲۲ مکان: ناربانو باغبان: سرکار خانم یوسفی (کلاس شانار) *منتظرحضور گرمتان هستیم. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
بسم رب القلم درختان زیبای باغ انار! صدا منو دارید؟! ...‌.‌...ندارید؟! ..‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...حالا چی دارید؟! ....... حالا؟! .....آهان.......خب‌‌‌.‌.‌.‌‌‌‌...گوش کنید.....گوش کنید..‌.‌‌.. به گزارش خبرگزاری شمسی خانم، کلبه‌ی درختان سخن گوی باغ انار از عموم علاقمندان دعوت به همکاری می‌نماید‌... هرکی صدا مِدا داره،بسم الله.... یه یاعلی بگه و صداش رو خرج نشرمعارف دین کنه.....برای تولید پادکست و.... پاشو دیگه عمو! .....باشما هستمااا.....پاشو یه داد بزن شاید ایشالا نصف اسرائیل بره زیر آب...... پاشو دیگه..... پاشو.... ازما گفتن بود...‌.‌.. پ.ن هرکس تمایل به همکاری داره زود یه پیام بدهد به: درختان سخنگو (ویژه آقایان) @Sepehr_3307 درختانة سخنگو (ویژه بانوان) @Shahydeh_313 نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 sarab.ო 🏴: را کبود کردی... من که جای خود دارم! 'ها واقعی‌تر می‌شوند یاد ۲: و آن که شیطان، به وسیله قدرتش، دیواری کروی و سیاه دور خورشید می کشد، هرگز صبح نخواهد شد. و ، به همراه پنج دوست وفادارش، و سه حیوان قدرتمندش، می رود تا خود را به خورشید برساند. تا به فتنه شیطان، خاتمه دهد... در آن که جنگ بزرگی در راه است، تنها اراده است که به توان مقابله با شیطان را می دهد... دوستانش را از دست خواهد داد. ولی روح آنها، همیشه همراهش هستند... fateme: نبود تا فرصت فکر کردن به تو را پیدا نکنم.... بنت_الحاجی: یعنی امان‌نامه آوردن،پشت خیمه‌ها... یعنی آرام و بی‌‌ سر و صدا پشت امام جماعت را خالی کردن... یعنی دارالعماره... 🍁ف. جلالی🍁: یعنی ونگ ونگ نوزادی که شب وروز برا مامانش نمیذاره بنت_الحاجی: یعنی تماشای تن بی سر... یسنا: را برای بیدار ماندن ساختند اما! امان از آدم که شب همه کارهایش را انجام میدهد... بنت_الحاجی: یعنی وقت شمردن زخم‌ها! fateme: رفیق نیمه راه امتحان های من.... 🍁ف. جلالی🍁: یعنی خیمه های آتش گرفته و خار مغیلان و کودکان بی پناه Nina: اون روزای ک تابستون سر زمین کار مسکردیم شبا ساعت نه شب خواب بودیم توخیمه بدون دغدغه اون شبای که کل دغدغه فردام خوردن صبحونه با بابام بود 🍁ف. جلالی🍁: کنید مرا تا کنم شما را... آیه نوشت