🙏🏻🌺 به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام
خانم #رقیه_خاتون (س)
دردانه
............
دردانه هست و می رود دلها برایش
بابا به قربانش شود، عمه فدایش!
وقتی #علیاکبر بغل می گیرد او را
حس می کند هفت آسمان را زیر پایش
#عباس می اندازدش بالا و پایین
در کوچه می پیچد صدای خنده هایش
خواهر برایش قصه می گوید ولی او
مادام می پرسد سوال از هر کجایش
تا #مکه حالش خوب بود اما پس از آن
انگار که ابری شده حال و هوایش
افتاده از خواب و خوراک... او چند روزی ست!
ای وای از #شام_غریبان و بلایش
ده روز در #کربوبلا بی تاب بود و
آن بغض، یک لحظه نکرد اما رهایش
تا اینکه روز جنگ آمد پشت خیمه
#سجاد، پنهان کرد او را در عبایش
اما جهنم در بهشتِ خیمه گل کرد
آتش گرفت آیات والشمس و الضُّحایش
از #کربلا تا #شام را آمد... ولی سخت
از #شام را تا #کربلا... عمه به جایش
شاعر چرا باید بگوید معجر افتاد
وقتی که راوی گفته از حجب و حیایش!
بغض #رقیه در خرابه تا که ترکید
کر کرد گوش آسمان ها را صدایش
او رازِ هستی بود، زهراها چنینند
رازی که خواهد کرد دنیا برملایش
او چیزی از #بابالحوائج کم ندارد
بالاتر از عرش است فرش ربنایش
موکب به موکب، #اربعین... مال رقیه ست
برپا شده در هر ستون، مهمانسرایش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#شهادت_بیبی_رقیه_س
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🔰 در این #شب_جمعه فقط باید به #بابالحوائج متوسل شد تا گره #اربعین امسالمون رو وا کنه😢
🤦🏻😭 به ساحت #ششماهه_اباعبداللهالحسین
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
حیران تر
..............
نپندارید ای نامردمان آشفته و پیرم
عطش دارم ولی بُرّندهتر از هرچه شمشیرم
اگرچه داغ دیدم روی داغ اما #علی دارم
دلم قرص است و از لبخند شیرینش، نمک گیرم
میان خیمهها سرباز من آمادهی رزم است
#علی هست و به لطف نام پاکش، بیشتر شیرم
#علی، قرآن شد و بر رحل دستانم گرفت آرام
نفهمیدند بیدینان که من مشغول تفسیرم!
همینکه آمدم چشم از تو بردارم مرا کشتند
#سهشعبه بر تو خورد و باز من هستم که درگیرم
کمان شد منجنیق و... از گلویت هیچ باقی ماند
نفهمیدم چه شد! دیدم فقط حیرانتر از تیرم
تو را باران شدم دریا شدم، حالا ببین اما
میان موجی از خونِ گلویت غرق تکبیرم
همانها که تو را کشتند تکهتکهام کردند
که در گودالِ زینبکُش، هزاران حلقه، زنجیرم
من اما بر خلاف تو، سه ساعت منتظر بودم
قضا میخواست اینگونه مرا، راضی به تقدیرم!
نمیدانم همانجایی که خاکت کردهام هستی!؟
«تو را من چشم در راهم» اگر بر نیزهها خیرهم
#رباب از حال خواهد رفت اگر حال تو را پرسم
شدم دلتنگ تو اما سراغت را نمیگیرم
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭 برای #شهادت_امام_رضا (ع)
#انگور
.............
انگورها را دانه دانه خورد و پرپر شد
تا آستان در رسید و یک #کبوتر شد
گاهی نشست و گاه از دیوار، یاری خواست
در طول راه از بس به خود پیچید #مادر شد
آنقدر مأمون با زبان، آزار داد او را
مثل #حسن در حجره گفت: ای زهر... بهتر شد!
هر شاخه ی انگور، #تیری بود بر چشمش
#بابالحوائج را به یاد آورد و #ساغر شد
خون می چکید از بین انگشتان بی جانش
چشم خدا از دیدن چشمان او تر شد
در سایه روشن های حجره، دید نوری را
حال و هوای خانه بعد از آن معطر شد
#شمسالشموسِ روی او تا در #محاق افتاد
در آسمان ها، خاطر خواهر مکدر شد
#معصومه، هفده بار افتاد از نفس در #قم
آن روز از آن سرفه ها، خواهر... برادر شد
این برگه، بعد از #کربلا خونین ترین صفحه ست
دل چون #کبوتر بود و از این داغ پرپر شد
#محمد_عابدی
#اشعار_رضوی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🙏🏻🌷 تقدیم به #حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیهالسلام
#پناه
..............
در شبِ ظلمت همینکه جلوه گر شد روی ماهت
جان گرفت آیینه ی #بابالحوائج از نگاهت ۱
شد دلت زندانی #کاظم، سفر کردی به خویشت
با #رضا راضی شدی از انتخاب دلبخواهت
گوهر #تقوا گرفتی از #تقی با هر #قنوتت
دل به دریای #نقی زد نغمه ی جانسوز آهت
با خودت #عطر_حسن آوردی از #باغ_مدینه
جای پایت سبزه رویید و جهان شد رو به راهت
#سایه ها دنبال #نورت می دویدند و بریدند!
در شبِ «#سِکةالمَوالی»، در دل #سرداب و #چاهت ۲
آن #خوارجهای_ابتر، آمدند از #کوفهی_شر
چون تو هم مانند #حیدر، بود #دردِ_دین گناهت
روزها را روزه بودی و شبت پر بود از ابر
قطره قطره، شمع جانت آب می شد از جراحت
شیعیان را با همان حال نزارت، چاره بودی
بسترت، #مَنبر شد و در حسرتت ماند استراحت
#کفر، دارد بر تو #ایمان، از کلامت می هراسد
#بیم دارد از #امیدت، ترس دارد از سپاهت
#شهر_ری را نه، که ایرانی به دستت #تکیه دارد
این حرم یعنی #حسینیه، چه دارد تکیه گاهت!؟
هم پریشان #حسین و هم پریشان #حسن شد
هرکه دادت یک سلام و خیره شد بر بارگاهت
گفت یک #لوطی به آقا: «بچه ی پایینِ شهری...
که کبوتربازها را هم گرفتی در پناهت
#«طیّب» از خورشیدِ خشت گنبدت، شد آسمانی
آفتابا...! نقرهداغم کن که هستم روسیاهت»
#محمد_عابدی
قم المقدسه
..................................................
۱. عبدالعظیم حسنی در روز پنجشنبه چهارم ماه ربیعالثانی سال ۱۷۳ قمری، در زمان پیشوای هفتم شیعیان در شهر مدینه زاده شد.
۲. نجاشی به نقل از احمد بن محمد بن خالد برقی نقل کرده است که عبدالعظیم در حال فرار از سلطان، به ری آمد و در سرداب خانه یکی از شیعیان در محله «سِکة المَوالی» (کوچه و محله دوستان اهلبیت) ساکن شد. او در همان سرداب به عبادت میپرداخت، روز را روزه میگرفت و شب را به عبادت میگذراند. وی مخفیانه از منزل بیرون میآمد و به زیارت قبری میرفت که آن را قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفر(ع) میدانست.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭 نثار #بابالحوائج_امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
#هفتآسمان
..............
#آیات_قرآن است تفسیر نگاهش
#هفتآسمان زندانیِ چشم سیاهش
غرق #محاسن شد شب پیراهن او
دریا به دریا موج دارد روی ماهش
گنجی به نام #بغض، پنهان در گلویش
در سینهی آیینهها پیداست آهش
چشمان او #یعقوب شد در آن #مطامیر
پیراهنش #یوسف شد و بارید چاهش
#شیطان، شبی آمد به محرابِ قنوتش
#رقاصه شد در سجدههای روبراهش ـ
اما #امام، آرامشی بی انتها بود
با #صلح، از #اصلاح گفت و از #صلاحش
#سِندیِ_شاهک بود و شلاقِ همیشه
#موسای_کاظم بود و آهِ گاهگاهش
او #یاکریمی بود و قصد آسمان داشت
زنجیر بود اما به بالِ راهراهش
در بین بتهایی که در آن کعبه رویید
الله، شد فصلالخطاب لا الهش
بین امامان سِیر کن، تنها فقط او
پایینتر از #ارباب بوده قتلگاهش
جسمش #حسینی شد سه روزی بر پل شهر
ابری نیامد تا که باشد سرپناهش
#کاظم که در این جنگِ سردِ حق و باطل
انگشتهای لاغرش بوده سپاهش
او گرم #هقهق بود و #حقحق! آنطرفتر...
#هارونِ_غفلت بود و زخم قاهقاهش
#هارون... که در قلب #امین و فکر #مأمون
تکرار شد اندیشههای اشتباهش
#هارون اگرچه در دل #طوس آرمیده
هرگز نخواهد شد کم از بار گناهش
#نور_خدا را کشت آن تاریکیِ محض
اما نفس زد #صبح_صادق در پگاهش
#بهلولم و #عقلانیت می خواهم از او
رعیت چه دارد غیر عشق پادشاهش!؟
#بابالحوائج بوده و #معصومهپرور
نسلش فراوان است و پر رهروست راهش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🙏🏻🌷 تقدیم به #حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیهالسلام
#پناه
..............
در شبِ ظلمت همینکه جلوه گر شد روی ماهت
جان گرفت آیینه ی #بابالحوائج از نگاهت ۱
شد دلت زندانی #کاظم، سفر کردی به خویشت
با #رضا راضی شدی از انتخاب دلبخواهت
گوهر #تقوا گرفتی از #تقی با هر #قنوتت
دل به دریای #نقی زد نغمه ی جانسوز آهت
با خودت #عطر_حسن آوردی از #باغ_مدینه
جای پایت سبزه رویید و جهان شد رو به راهت
#سایه ها دنبال #نورت می دویدند و بریدند!
در شبِ «#سِکةالمَوالی»، در دل #سرداب و #چاهت ۲
آن #خوارجهای_ابتر، آمدند از #کوفهی_شر
چون تو هم مانند #حیدر، بود #دردِ_دین گناهت
روزها را روزه بودی و شبت پر بود از ابر
قطره قطره، شمع جانت آب می شد از جراحت
شیعیان را با همان حال نزارت، چاره بودی
بسترت، #مَنبر شد و در حسرتت ماند استراحت
#کفر، دارد بر تو #ایمان، از کلامت می هراسد
#بیم دارد از #امیدت، ترس دارد از سپاهت
#شهر_ری را نه، که ایرانی به دستت #تکیه دارد
این حرم یعنی #حسینیه، چه دارد تکیه گاهت!؟
هم پریشان #حسین و هم پریشان #حسن شد
هرکه دادت یک سلام و خیره شد بر بارگاهت
گفت یک #لوطی به آقا: «بچه ی پایینِ شهری...
که کبوتربازها را هم گرفتی در پناهت
#«طیّب» از خورشیدِ خشت گنبدت، شد آسمانی
آفتابا...! نقرهداغم کن که هستم روسیاهت»
#محمد_عابدی
قم المقدسه
..................................................
۱. عبدالعظیم حسنی در روز پنجشنبه چهارم ماه ربیعالثانی سال ۱۷۳ قمری، در زمان پیشوای هفتم شیعیان در شهر مدینه زاده شد.
۲. نجاشی به نقل از احمد بن محمد بن خالد برقی نقل کرده است که عبدالعظیم در حال فرار از سلطان، به ری آمد و در سرداب خانه یکی از شیعیان در محله «سِکة المَوالی» (کوچه و محله دوستان اهلبیت) ساکن شد. او در همان سرداب به عبادت میپرداخت، روز را روزه میگرفت و شب را به عبادت میگذراند. وی مخفیانه از منزل بیرون میآمد و به زیارت قبری میرفت که آن را قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفر(ع) میدانست.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15