eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
413 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
125 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏🏻🌷 به پیشگاه نگاه ماه ............ نگاه ماه وقتی که گذر کرد از سر بام زمین، روشن شد از لبخند ، مادام میان کوچه ها داشت در دست حضورش را چنین بر کرد اعلام بگویید او حیاتی بود بر جانِ جهانی بگویید ای اسیران شبِ تاریکِ اعدام! ، نور عالم بود و ، عالمِ نور دو تا شد با ذکر در هم ادغام از این پیوند عرفانی، «» آمد همان که بست بر دیدارش احرام همان که اشکی شد به چشمِ خشکِ صحرا همان که جان بخشید بر آیینه ی جام را غیر آشنایی در جهان نیست نگو بگو دلخواه و دلدار و دلارام چه داری جان، نوش جانت! موقّر، محترم، مشهور، ثروتمند، خوشنام چه ! ندیده هرگز او در طول جنگی کند جنگاوری پیش نگاهش، عرض اندام اگر را درک می کرد نمیگفت از شراب و مستی و پیمانه، در کنار هم شُدید و دست هاتان مرا گاهی می اندازد به یاد مصر و اهرام ۱ ، واژه آورد و ، معنا... تو، تویی که گرفت از چشمت الهام به قربانِ دل «»ی تو که در غزل ها دوپهلو بودن رویَش، زده پهلو به ایهام نمانَد راه حق با حرف و حرف و حرف، زنده که می ارزد به حرف عالَم و آدم، خدا را هدیه دادی چون به دنیا شروع این هدایت بود از خویشان و اقوام و خواندی، گفتی از عشق و محبت چه سختی ها کشیدی تا نمانَد در ابهام چه مردان و زنانی که پس از شما را بدرقه کردند با توهین و دشنام کثافت ریختند از بام بر روی شماها همان ها که خدا در وصفشان گفته «» ۲ نه تنها که را... یتیمان را پناهی! تویی اول زنی که زد به دنیا تو... ، ... بود! ، بود، آن تام ۳ تو آن آغاز سبزی که ندید اما... چه بِشکوه رسالت بر در شد اتمام اگر امثال ، ای بودند از خیر تو بودی در نگاه مکه، گذشتی روز اول از و و شدی ای روح اکرام ۴ همیشه گفته ایم از اما نگفتیم تو خود نهان بودی که کرد اسلام تو ای ، امشب دعا کن که باشم با همدل و همراه و همگام شنیدم که کردی همسرت را چه پیغامی ست در کارَت بگو مادر... چه پیغام!؟ قم المقدسه ................................................ ۱. روزی پیامبر(ص) حضرت خدیجه(س) را در کنار خود فراخواند و فرمود این جبرئیل امین است که بر من نازل شده و کمال ایمان را در تصدیق من و ایمان به ولایت امیرالمومنین علی(ع) می‌داند. در این جلسه حضرت محمد(ص) دست خود را در دست حضرت علی (ع) گذاشتند و حضرت خدیجه نیز دست خود را روی دست پیامبر اسلام گذاشتند و با امیرالمومنین به عنوان ولی امر مسلمین بیعت کردند. بعد از آن حضرت تمام احکام دینی را برای حضرت خدیجه بیان کرد و ایشان همه را تصدیق کرد ۲. آیه ۱۷۹ سوره اعراف ۳. از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «إِنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم کَانَ أَمِینَ‏ اللَّهِ‏ فِی‏ أَرْضِهِ فَلَمَّا قَبَضَهُ اللَّهُ کُنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِه» ۴. حضرت خدیجه(س) اولین روزی که پا به خانه پیامبر اسلام(ص) گذاشتند صندوقچه ای داشت که حاوی کلیدهای اموالشان بود را در اختیار پیامبر اسلام(ص) قرار داد و عرض کرد یا رسول الله این تمام اموال من در اختیار شما و من هم کنیزی در محضر شما هستم. از قول مفسّرین و مورّخین حضرت خدیجه (س) مصداق بارز آیه ۱۱ سوره توبه است که می‌فرماید: "إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ". "در حقیقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است". 🆔 @Abedi_Aaeini
🖤😭 تقدیم به (ع) و ممنون از (ع)🌷 خواب و بیدار ........................ این شعرِْ پاره، نذر شد آتش گرفت سینه، پر از «یا عَطوف» شد به خواب رفت در آن شب که دفترش برگ درخت بود و سرِ شاخه، بوف شد طوفان به شکل سایه ای از دور زوزه کرد جنگل، اسیر صحنه ی مرگی مخوف شد خورشیدِ سر بریده به نی ها طلوع کرد ماهی به خون نشست و نگاهش خسوف شد خواب از سر جهانِ پس از حرمله پرید شاعر به هوش آمد و غرق شد همراه رعد و برقِ ولی، زد نفس نفس از میمنه به میسره، مات صفوف شد عزیزِ جهان در کشاکش و... ، اسیر پنجه ی داغ سُیوف شد و بماند برای بعد به ، دچار شد قربانِ ای که کِش آمد به دست آنقدرها کشیده که آخر، شد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 تقدیم به (ع) و ممنون از (ع)🌷 خواب و بیدار ........................ این شعرِْ پاره، شد آتش گرفت سینه، پر از «» شد شاعر به خواب رفت در آن شب که دفترش برگ درخت بود و سرِ شاخه، بوف شد طوفان به شکل سایه ای از دور زوزه کرد جنگل، اسیر صحنه ی مرگی مخوف شد سر بریده به نی ها طلوع کرد به خون نشست و نگاهش خسوف شد خواب از سر جهانِ پس از حرمله پرید به هوش آمد و غرق شد همراه رعد و برقِ ، زد نفس نفس از میمنه به میسره، مات صفوف شد در کشاکش و... ، اسیر پنجه ی داغ سُیوف شد سعی و بماند برای بعد به ، دچار شد قربانِ ای که کِش آمد به دست آنقدرها کشیده که آخر، شد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🥰✋🏻 به قربان که مولود این عشق بود از این پیوند عرفانی، «» آمد همان که بست بر دیدارش احرام قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌷 به پیشگاه نگاه ماه ............ نگاه ماه وقتی که گذر کرد از سر بام زمین، روشن شد از لبخند ، مادام میان کوچه ها داشت در دست حضورش را چنین بر کرد اعلام بگویید او حیاتی بود بر جانِ جهانی بگویید ای اسیران شبِ تاریکِ اعدام! ، نور عالم بود و ، عالمِ نور دو تا شد با ذکر در هم ادغام از این پیوند عرفانی، «» آمد همان که بست بر دیدارش احرام همان که اشکی شد به چشمِ خشکِ صحرا همان که جان بخشید بر آیینه ی جام را غیر آشنایی در جهان نیست نگو بگو دلخواه و دلدار و دلارام چه داری جان، نوش جانت! موقّر، محترم، مشهور، ثروتمند، خوشنام چه ! ندیده هرگز او در طول جنگی کند جنگاوری پیش نگاهش، عرض اندام اگر را درک می کرد نمیگفت از شراب و مستی و پیمانه، در کنار هم شُدید و دست هاتان مرا گاهی می اندازد به یاد مصر و اهرام ۱ ، واژه آورد و ، معنا... تو، تویی که گرفت از چشمت الهام به قربانِ دل «»ی تو که در غزل ها دوپهلو بودن رویَش، زده پهلو به ایهام نمانَد راه حق با حرف و حرف و حرف، زنده که می ارزد به حرف عالَم و آدم، خدا را هدیه دادی چون به دنیا شروع این هدایت بود از خویشان و اقوام و خواندی، گفتی از عشق و محبت چه سختی ها کشیدی تا نمانَد در ابهام چه مردان و زنانی که پس از شما را بدرقه کردند با توهین و دشنام کثافت ریختند از بام بر روی شماها همان ها که خدا در وصفشان گفته «» ۲ نه تنها که را... یتیمان را پناهی! تویی اول زنی که زد به دنیا تو... ، ... بود! ، بود، آن تام ۳ تو آن آغاز سبزی که ندید اما... چه بِشکوه رسالت بر در شد اتمام اگر امثال ، ای بودند از خیر تو بودی در نگاه مکه، گذشتی روز اول از و و شدی ای روح اکرام ۴ همیشه گفته ایم از اما نگفتیم تو خود نهان بودی که کرد اسلام تو ای ، امشب دعا کن که باشم با همدل و همراه و همگام شنیدم که کردی همسرت را چه پیغامی ست در کارَت بگو مادر... چه پیغام!؟ قم المقدسه ................................................ ۱. روزی پیامبر(ص) حضرت خدیجه(س) را در کنار خود فراخواند و فرمود این جبرئیل امین است که بر من نازل شده و کمال ایمان را در تصدیق من و ایمان به ولایت امیرالمومنین علی(ع) می‌داند. در این جلسه حضرت محمد(ص) دست خود را در دست حضرت علی (ع) گذاشتند و حضرت خدیجه نیز دست خود را روی دست پیامبر اسلام گذاشتند و با امیرالمومنین به عنوان ولی امر مسلمین بیعت کردند. بعد از آن حضرت تمام احکام دینی را برای حضرت خدیجه بیان کرد و ایشان همه را تصدیق کرد ۲. آیه ۱۷۹ سوره اعراف ۳. از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «إِنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم کَانَ أَمِینَ‏ اللَّهِ‏ فِی‏ أَرْضِهِ فَلَمَّا قَبَضَهُ اللَّهُ کُنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِه» ۴. حضرت خدیجه(س) اولین روزی که پا به خانه پیامبر اسلام(ص) گذاشتند صندوقچه ای داشت که حاوی کلیدهای اموالشان بود را در اختیار پیامبر اسلام(ص) قرار داد و عرض کرد یا رسول الله این تمام اموال من در اختیار شما و من هم کنیزی در محضر شما هستم. از قول مفسّرین و مورّخین حضرت خدیجه (س) مصداق بارز آیه ۱۱ سوره توبه است که می‌فرماید: "إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ". "در حقیقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است". 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 برای (ص) بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته ست سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان ها بهانه ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه ها که کشیدند و روضه ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می خواهی از دو بال نبی که ست و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻✋🏻🌷 برای و (ع) و (ع) و (ع) ............ است و چندین ، جهان روشن شد از دشتِ شب ترسیده بود از سایه های هرز ، گل کرد و به داسش، هرزگی را چید کودکی پا بر زمینِ بوریا بگذاشت که میان آسمان آوازه اش پیچید تا بگوید که غلام حلقه بر گوش است بال خود را آن شب به در کوبید بست بر قنداقه‌اش، دخیلِ بال بعد از آن گرفت و بر خودش بالید لای لایش آیه های و بود چشم در چشم باید که می خوابید کودکی شد رفت در کوچه، پیِ بازی با همان - شاخه‌ای از بید - آفتاب، او را زیادی دید که گونه و پیشانی‌اش را بارها بوسید دست در دست هر وعده در شبهه‌ی خلقِ خدا را از پرسید اهل بود و پای مولا مست شد از جامِ بس که مِی نوشید روزگار، او را همیشه می خواست پیش آمد! به خود لرزید مادرش شد در یک شب پرسوز شمعِ در، خاکسترش را برد تا ناهید باب شد هر صبح و شام، آری بارها در و در شد تهدید تا از غم نجاتش داد ، را به او بخشید بود و ، او شد شد عباس و دور او چرخید گاه در ، غرق بود و غرق گاه از ، می بارید را دید در خون را که از می جوشید را دید در چشمان گریانش دشمنی را که به او یکریز می خندید با خودش می گفت ، تو را دارم دارم اول بر خدا بعدش به تو آن که بود و زور بازویش به صد فرمانده می چربید آن که دادندنش دیده‌اش تر شد، نشد آلوده‌ی تردید باز شد خدا را رو کرد او که شد، عارفی حتی نشد نزدیکِ او در هرچه کرد از سجده و اعمال او تقلید او که در هم شد هم او در می بارید و می تابید «کربلا در کربلا می ماند اگر» می رفت روضه‌ها با و با شده جاوید این جهان، بی اصلا چه لطفی داشت!؟ این جهان، بی اصلا نمی ارزید! کاش با ، چندین سال در می‌شد دلم تبعید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15