eitaa logo
🕊آسمان دیگر🕊
138 دنبال‌کننده
48 عکس
19 ویدیو
7 فایل
یادداشت‌های سیدمحمدباقرمیرصانع @mirsane_smb دانش‌آموخته حوزه علمیه قم دانش‌آموخته دکتری فلسفه اخلاق دانشگاه قم عدم تو همچو مشرق اجل تو همچو مغرب سوی #آسمان‌دیگر که به آسمان نماند ره آسمان درونست پَر عشق را بجنبان پَر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
مشاهده در ایتا
دانلود
خطای انسان‌شناسانه ؛ راننده یا سوارکار برخی ما به دلیل اشتباه در انسان‌شناسی است. در ادامه به نمونه‌ای از این خطا اشاره می‌کنم. ۱. عصبانیت در تربیت سمّ مهلک است، این را می‌دانید. علاوه بر دانستن به شدّت علاقه دارید در فرایند تربیت کنترل خود را از دست ندهید و این علاقه کاذب نیست؛ چرا که بعد از عدم کنترل خود از عملکردتان ناراحت می‌شوید و به خودتان سرکوفت می‌زنید. ولی همچنان روی خود تسلط ندارید. ۲. می‌دانید تنبلی بد و مضر است و به آن اقرار می‌کنید. از تنبلی و سستی خود کفری می‌شوید و ناراحتید اما همچنان تنبل هستید. ‼️مگر می‌شود انسان هم بدی چیزی را بداند و هم از آن بدش بیاید ولی باز مرتکب آن شود؟؟ این سوال ناشی از یک نوع انسان‌شناسی خاص است. انسان‌شناسی سقراطی که می‌گفت: انسان خواسته و دانسته کار بد نمی‌کند. یا به قول مولوی که می‌گفت: ای برادر تو همان اندیشه‌ای ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی اما این تفکر درباره انسان درست نیست. انسان همه‌اش اندیشه و اراده خود نیست. چیز دیگری در انسان است که سهم بسزایی در شکل‌گیری رفتار او دارد. برخی آن را طبیعت و برخی مانند اسب و برخی معاصرین مانند جاناتان فیل می‌نامند. بسیاری از رفتارهای ما را این طبیعت، فیل یا اسب شکل می‌دهد. در انسان‌شناسی اول که ظاهر کلمات سقراط و آن بیت مولوی و جمعی از فیلسوفان است، انسان شبیه دوچرخه‌سوار یا راننده است و دارد یک موجود بی‌جان را هدایت می‌کند ولی در انسان‌شناسی دوم انسان، سوارکارِ یک حیوان است و باید یک جاندار را کنترل و هدایت کند. نمی‌دانم تا به حال سوار اسب شده‌اید یا نه؟ اما من الاغ‌سواری را تجربه کرده‌ام. الاغ ابداً شبیه دوچرخه نیست. اگر پا نزنی دوچرخه حرکت نمی‌کند تا فرمان را نچرخانی نمی‌پیچد، هرچند جاده بپیچد. اما الاغ با همان ضربه ابتدایی یا گفتن هییین شروع به حرکت می‌کند و دیگر نیازی به زور اضافی ندارد. خودش طبق عادت حرکت کرده و به مسیر همیشگی خود می‌رود. در پیچ‌ها می‌پیچد و در دو راهی به نحو پیش فرض یکی را انتخاب می‌کند. بعضی جاها می‌ایستد و تکان نمی‌خورد باید هیییین سنگین‌تری بگویی و در موارد خاص ضربه بزنی ولی گاهی حتی ضربه هم فایده ندارد. او تصمیماتی دارد و تو هم تصمیماتی البته تو می‌توانی تربیتش کنی و با چوبی که در دست داری یا با دست زدن به گردنش مسیرش را و نحوۀ حرکتش را مشخص کنی. طبیعت ما مانند دوچرخه نیست بلکه مانند فیل، اسب یا الاغ است. ما انسان‌ها نیز راننده نیستیم بلکه سوارکاریم. اینکه این طبیعت کجای جسم یا روح ما است؟ در بحث ما خیلی مهم نیست. مهم این است که «در درونم زنده است و زندگانی می‌کند». اینکه گمان کنی با آگاهی و یا یک اراده خشک و خالی می‌توانی طبیعت را کنترل و هدایت کنی، متأسفانه باید بگویم توهمی بیش نیست. طبیعت نیاز به تربیت دارد. تربیت به هدف شکل‌گیری خُلق یا صفت پایدار درونی است. شکل‌گیری صفت پایدار درونی علاوه بر آگاهی و اراده نیاز به عادت دادن و تمرین و تکرار در طول زمان دارد. پس دیگر اشتباه نکن، دانستن بدی یک کار و علاقه به ترک آن به معنای ترک آن نیست، بلکه تربیت نیاز است تا یک صفت پایدار و قابل اعتماد در شما شکل بگیرد. در کنار کسب آگاهی و تقویت اراده از عادت، تمرین و تکرار در طول زمان غافل نشوید. پ.ن: در اینجا نوعی از را برای حل مسئله به کار بردم. در 👈این فرسته به تفکر تمثیلی پرداخته‌ام. 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
خرقه و حرقه جنید بغدادی عارف معتدلی بود و بسیاری از رفتارهای خلاف عرف را بر خلاف صوفیان دیگر انجام نمی‌داد. برای مثال مانند بقیه علما لباس می‌پوشید و لباس مخصوص ‌صوفیان یا همان مُرَقَّع را به تن نمی‌کرد. شاگردان و مریدان به او شکایت کردند که چرا به خاطر یاران هم که شده مرقع نمی‌پوشی؟ جواب داد: «اگر بدانمی که به مُرَقَّع کاری برآمدی از آهن و آتش لباسی سازمی و درپوشمی و لکن بهر ساعت در باطن ما ندا می‌کنند که «لیس الاعتبار بالخرقه انما الاعتبار بالحرقه»يعنى از خرقه كارى ساخته نيست، آتش دل لازم است‏.» منبع👈ذکر جنید بغدادی کتاب نویسنده 🆔️https://eitaa.com/AnotherSky
برادرکشی به سبک شطرنج(1) تا حالا فکر کردید چرا در نمی‌توان شاه را بیرون کرد و تنها می‌توان کیش یا مات کرد؟ شاه سیاه و سفید در واقع دو برادر ناتنی _از پدر جدا_ به نام‌های گو و طلخند بوده‌اند که سر تاج و تخت به جنگ با هم بر می‌خیزند. در ابتدای جنگ هر دو، دو قاعدۀ نسبتاً اخلاقی را برای لشگر خود وضع می‌کنند: ۱. حق کُشتن و ضربه زدن و توهین به برادر من، آن شاه دیگر، را ندارید. ۲. هر زمان پیروز شدیم بایست به جنگ و درگیری پایان دهیم و نباید به کشتن ادامه دهیم. گو می‌گوید: گر ایدون که پیروز گردد سپاه مرا بردهد گردش هور و ماه مریزید خون از پی خواسته که یابید خود گنج آراسته چو طلخند را یابد اندر نبرد نباید که بر وی فشانند گرد نیایش کنان پیش پیل ژیان بباید شدن تنگ بسته میان طلخند می‌گوید: گر ایدون که باشیم پیروزگر دهد گردش اختر نیک بر همه تیغها کینه رابر کشیم به یزدان پناهیم و دم در کشیم چو یابید گو را نبایدش کشت نه با اوسخن نیز گفتن درشت بگیریدش از پشت آن پیل مست به پیش من آرید بسته دو دست در اواسط جنگ به پیشنهاد گو و با پذیرش طلخند جنگ را به محلی که دورتادورش آب است می‌برند و در آنجا بعد از آنکه سپاه طلخند درهم‌کوبیده می‌شود: نگه کرد طلخند از پشت پیل زمین دید برسان دریای نیل همه باد بر سوی طلخند گشت به راه و به آب آرزومند گشت ز باد و ز خورشید و شمشیر تیز نه آرام دید و نه راه گریز بران زین زرین بخفت و بمرد همه کشور هند گو راسپرد در واقع طلخند کیش و مات می‌شود و گویی سکته می‌کند ولی توسط برادرش به قتل نمی‌رسد. جنگ پایان می‌یابد. مادر گو و طلخند از مرگ طلخند که فرزند کوچک‌تر است، بسیار متأثر می‌شود. برای آرام کردن مادر و به تصویر کشیدن جنگ دو برادر،یک صفحۀ 100 خانه‌ای ساختند و اینگونه نظم و ترتیب دادند: یکی تخت کردند از چارسوی دومرد گرانمایه و نیکخوی بران تخت صدخانه کرده نگار صفی کرد او لشکر کارزار بیاراسته شاه قلب سپاه ز یک دست فرزانهٔ نیک‌خواه ابر دست شاه از دو رویه دو پیل ز پیلان شده گرد همرنگ نیل دو اشتر بر پیل کرده به پای نشانده برایشان دو پاکیزه رای به زیر شتر در دو اسب و دو مرد که پرخاش جویند روز نبرد مبارز دو رخ بر دو روی دوصف ز خون جگر بر لب آورده کف اینگونه بود که بازی با این صفحه تسلّی‌بخش مادر و یادآور فرزند دلبندش شد. همیشه همی‌ریخت خونین سرشک بران درد شطرنج بودش پزشک سرآمد کنون برمن این داستان چنان هم که بشنیدم ازباستان اصل داستان را فردوسی در شاهنامه آورده که در ضمن 527 بیت به داستان دو برادر و چگونگی ساخته شدن شطرنج پرداخته است. اشعار را در اینجا ببینید. «دریغا فرسته شد از حد برون نشاید نبشتن از این حد فزون» ان شاء الله برخی نکات بازی شطرنج را در فرسته بعدی توضیح خواهم داد. 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
شطرنج نیشابوری کشف شده در نیشابور که در موزه متروپولیتن نیویورک نگه‌داری می‌شود. به نقل از ویکی‌پدیا
حرکت شطرنج و رفتار اخلاقی(۲) ۱. هر بازی تاریخچه‌ای دارد که دانستن آن بازی را زنده می‌کند. تاریخچهٔ بازی ما را به فلسفهٔ آن نزدیک کرده، سرّ حرکات بازی را تا حدودی روشن می‌کند. وقتی بازی می‌کنید به دنبال فهم تاریخچه و به‌خصوص نحوه شکل‌گیری آن باشید. «برخی بازی‌ها وقایعی تاریخی و یا اسطوره‌ای هستند که با بازی کردن بازآفرینی می‌شوند.» ۲. در فرستۀ قبلی گفتم دو برادر «دو قاعده نسبتاً اخلاقی» برای لشگریانشان گذاشتند. واژه نسبتاً به این دلیل آورده شد که اولاً اصل جنگ و کشتار کاری ضد اخلاقی است مگر در زمانی که جلوی فساد بزرگتری را بگیرد. در این مثال هم که حاصل قدرت طلبی دو برادر بود و غلط اندر غلط بود. ثانیاً بقیه لشگریان مگر برادر و خانواده ندارند چرا فقط باید برادر پادشاه حفظ شود این هم خود تبعیضی ناروا است. اما این خصوصیت اخلاق است که اگر رفتاری ضداخلاق و ناپسند باشد باز برای خود اخلاقیاتی دارد که بهتر است رعایت شود. مثلاً غارت کاروان کاری ضداخلاقی است؛ اما همین غارت می‌تواند همراه با توهین و تحقیر کاروانیان باشد و می‌تواند عاری از تحقیر و توهین باشد. بنا به همین خصوصیت اخلاق است که خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری بخشی در آداب شراب خوردن آورده است. سرّ نجات عیازها و رسول ترک‌ها همین رعایت اخلاق در کار ضداخلاقی است. یادمان باشد همه پل‌ها را پشت سرمان خراب نکنیم. ۳. هر رفتار اخلاقی مانند حرکات است. حرکات شطرنج چند خصوصیت دارند؛ أ. زمانی حرکتی معنادار و قابل فهم است که عملیات شطرنج روشن شود و حرکت هر کدام از مهره‌ها وابسته به دانستن کل بازی و فرایند آن است. فهم درست رفتار اخلاقی وابسته به فهم عملیات اخلاق است. کسی که با راستگویی می‌فریبد، با غیبت نکردن ظالم را تقویت می‌کند، با مهربانی ستمگر را بی‌پروا می‌سازد و با وفاداری به مجرم موجب فرار او از عدالت می‌شود، فهمی از کلیت و فرایند اخلاق ندارد. از سوی دیگر دروغی که اصلاح روابط کند، به ظاهر غیبتی که دست ظالمی را رو کند و ... عمل به این‌ها ناشی فهم از کلیت اخلاق است.(برای فهم بهتر این نکته کتاب ارزشمند در پی فضیلت نوشته مک اینتایر را بخوانید) ب. زمانی حرکت درست یک مهره نتیجه‌بخش است که همه حرکات درست انجام شود. رفتار اخلاقی زمانی به سعادت منتهی می‌شود که همه یا بیشتر رفتارها صحیح باشد. ج. مهارت در شطرنج با بازی کردن به دست می‌آید، فرمول‌ها و اصول موجود در کتب راهنمای شطرنج تنها برای شروع بازی خوبند. در اخلاق هم همین طور است هرکسی باید خودش تجربه کند و از مسیر تجربه شخصی راه‌های پیروزی و تکنیک آن را بیاموزد. د. یکی از راه‌های توجیه فضیلت ایثار، در بازی شطرنج اتفاق می‌افتد. یک مهره خود را فدا می‌کند تا حرکت مهره‌های دیگر تسهیل و تسریع شود و شکست تیم مقابل ممکن شود. ه. شطرنج به ما می‌آموزد زندگی مجموعه‌ای از حرکات است، کیش و مات شدن امروز ما حاصل ده‌ها حرکت اشتباه بوده و نباید تنها در تحلیل شکست به حرکت آخر نگاه کرد. در بسیاری مواقع ما چوب حرکات گذشته خود را می‌خوریم. 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
تنظیم اخلاق روی موج بازار📻 یکی از خطاهای رایج در مواجهه با امور اخلاقی، تنظیم اخلاق بر موج بازارِ دنیا است. 📳موج بازار چیست؟ 1. روی موج بازار هر چیزی کالا است. کالا چیزی است که مقابلی دارد که می‌توان با آن تعویضش کرد. چیزی که مقابل ندارد کالا هم نیست، در بازار هم جایی ندارد. 2. روی موج بازارِ دنیا قدرت در پول و دارایی است. مهم نیست چند سالته، چه جایگاهی داری، کجایی هستی و ایمانت چگونه است و اخلاقت چطور است. فقط مهم این است که چقدر پول داری. 💸💰تنظیم اخلاق و اخلاقیات روی موج بازار یعنی چه؟ روی موج بازار، رفتار اخلاقی و ارزشی تبدیل به کالا می‌شود؛ هر رفتاری قیمت پیدا می‌کند و مقابل می‌خواهد. اگر یکی دادی باید یکی بگیری. -روی این موج «هرچه قدر پول بدهی آش می‌خوری». -مغازه‌دار راست می‌گه تا مشتری جذب کند. -سیاستمدار راست می‌گه تا رأی جمع کنه و اعتماد کسب کنه. -کارمند برای رئیس خم میشه و نه برای مراجعه کننده. -روی موج بازار «هرکسی یه قیمتی داره». - روی موج بازار پدر و مادر بودن و پدربزرگ و مادربزرگ بودن ارزش‌آور نیست، در برخی موارد هم ضدارزشه؛ چرا؟ چون باید خرجشون کنی و سربار مالی می‌شوند. پدری محبوب است که پول خرجت کنه! -خدمت به خلق بدون چشم داشت قابل فهم نیست. -«کار خوبه برای خدا باشه» نامفهومه. -«تونیکی میکن و در دجله انداز» میشه وعدۀ سر خرمن. یکی از رفقا طرحی فرهنگی را به یکی از مسؤولان داده بود. نقل می‌کرد آن مسؤول دستش را به حالت شمارش پول نشان داد و گفت: "چقدر درآمدزایی دارد؟". رفیق ما هم گفته بود: "هیچ، بلکه باید خرج هم بکنی!" کل طرح به فنا رفت. چرا؟ چون بازار این کار را دیوانگی می‌داند. در این فضا هرکاری که عوض نداره، بی‌معنا است: 1. هدیه دادن 2. رفاقت 3. محبت بدون چشم داشت 4. مفهوم بزرگی و کوچکی، 5. احترام به بزرگسال و ریش سفید 6. ایثار و هرکاری خوبی که در مقابلش چیزی نخواهید. اخلاق بازاری توصیه‌های آشنایی هم داره: - تا وقتی محبت کن که محبت می‌بینی. - تا اندازه‌ای خرج کن که خرجت می‌کنند. - فحش دادند فحش بده. - اگر اون در زندگی روراست هست تو هم روراست باش و الا نه. - خیانت کن چون خیانت کرد. ✅حافظ می‌فرماید سود و ضرر دنیا رو که حساب کنی، می‌بینی نمی‌ارزه: نقدِ بازارِ جهان بِنگر و آزارِ جهان گر شما را نه بس این سود و زیان، ما را بس و حتی اگر سودی در دنیا باشه قناعت و خشنودی به قضا است -که دیگه روی موج بازار نیست-: در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
کتاب آنچه با پول نمی‌توان خرید به نسبت بازار مالی و اخلاق پرداخته است. _مطالعه این کتاب شما را با آثار مخرب خروج بازار از مرز خود آشنا می‌کند. مهم‌ترین ضرر خروج بازار از مرز‌هایش، ایجاد تبعیض و فساد است. _برای مثال وقتی بازار به صحنه تعلیم و تعلم دست اندازی کند، مدارس غیرانتفاعی شکل گرفته و تحصیل از حق به کالا تبدیل می‌شود. وقتی آموزش از حق تبدیل به کالا شود؛ حتماً برنده ی بازار، برنده آموزش هم خواهد شد. در نتیجه، پولدارها باسوادتر می‌شوند(تبعیض) و نیز به ناحق مدرک گرفته و رشد می‌کنند.(فساد) کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
انسانی که مطالعه📚 می‌کند، فکر🧠 می‌کند، گفتگو👥 می‌کند، شجاع و صادق است، مثل یک دانشمند به ناچار افکارش، رفتارش و سبک زندگی‌اش تغییر می‌کند. توضیح بیشتر را در این 👈یادداشت👉 بخوانید. کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
مردابَت را رها کن یکی از اشتباهات ما در زندگی مقاومت در مقابل تغییر است. تغییر ما را از مرداب شدن و گندیدن نجات می‌دهد. تاریخ پر از تغییر‌های مبارک انسان‌ها است. آنچه زندگی فضیل بن عیاض، بشر حافی و شیخ صنعان را بر سر زبان‌ها انداخت، پوست‌اندازی و تغییرشان بود. آثار غزالی، مولوی و کانت بعد از تغییر فکری و عملی‌شان خواندنی شدند. نقاشی‌های ون‌گوگ بعد از حدود 34 سالگی و تغییری که در سبک آثارش داد، دیدنی‌تر شد. اما چرا ما آدم‌ها در مقابل تغییر مقاومت می‌کنیم؟ در وجود ما سه شخصیت هست که در مقابل تغییر مقاومت می‌کنند؛ یک متعصب کور، یک کاراگاه فضول، یک فرمانده از خودممنون. متعصب درونِ‌مان از هر چیزی برای ما هویت‌سازی کرده و به هویت ما تقدّس می‌بخشد و بعد شروع به دفاع از آن می‌کند. متعصب می‌گوید: «افکار و اعمال گذشته تو، حقیقت و چیستی تو است. برای انسان مقدّس‌تر از خودش چیست؟ هر کس با گذشته تو بجنگد با تو جنگیده و یا مغرض و منحرف است و یا جاهل و نادان» وقتی سخنرانی‌اش تمام شود از او می‌پرسی، چرا گذشته من جزء حقیقت من است و چرا مقدس است؟! متعصب کور دلیل ندارد اما پرمدعاست. کارآگاهِ درونِ‌مان کاری به گذشته و چیستی و مقدسات ما ندارد، چون اساساً کاری به ما ندارد، به دیگران کار دارد. خصوصیت مهم کارآگاه عیب‌جویی و عیب‌یابی است. وقتی دیگری به شما می‌گوید: «خودت را تغییر بده!» و شما در جوابش می‌گویید: «ببین آبکش داره به آفتابه می‌گه دو تا سوراخ داری.» دقیقاً کارآگاه درونت دارد سخنرانی می‌کند. وقتی شاعر می‌گوید: «عیب کسان منگر و احسان خویش» دقیقاً کارآگاه درونت را مخاطب کرده است. فرماندۀ درون دنبال فرمانبردار و سرباز می‌گردد. این بندۀ خدا کارش زیبا نشان دادن وضعیت کنونی فرد است. چون نمی‌تواند بگوید: «این آقای فرمانده اشکالات زیادی داره، باید تغییر کنه ولی خواهش می‌کنم از فرمان‌های او تبعیت کنید!» فرمانده نباید به خودش شک کند، باید اینقدر درباره خود و آینده تصمیماتش محکم صحبت کند گویی آینده را در جامِ جم می‌بیند و غیب عالَم را چونان عیان می‌بیند. تنها کسی که باید به دادت برسد و از مرداب این سه خلاصت کند؛ دانشمندِ درونت است. او حقیقت‌جو است. او بر اساس شواهد و قرائن ثابت می‌کند، آدمیزاد است و اشتباه، و آدمیزاد است و نیاز به تغییر و رشد. (الهام گرفته از فصل اول کتاب آدام گرانت) به گمان من انسانی که مطالعه می‌کند، فکر می‌کند، گفتگو می‌کند، شجاع و صادق است، مثل یک دانشمند به ناچار تغییر می‌کند و با تغییر رشد می‌کند. حالا شاید سخن جنید بغدادی را بهتر بفهمیم: "صادق روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد و مرائی چهل سال بر یک حال بماند." از تغییر نترس از این بترس که سال‌های سال قطار رفته باشد، تمام ایستگاه رفته باشد و تو هنوز به نرده‌های ایستگاه رفته تکیه داده باشی! 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
شبِ پُرستاره (به هلندی: De sterrennacht) یک نقاشی رنگ روغن است که توسط نقاش و طراح معروف سمبولیسم هلندی، وینسنت ون گوگ، در سال ۱۸۸۹ خلق شده‌است. این اثر نه‌تنها یکی از شاهکارهای ون گوگ است، بلکه به‌عنوان یکی از نمادهای هنر نوگرای اروپا نیز به‌شمار می‌آید. مربوط به این 👈یادداشت👉 کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
منصفانِ بی‌انصاف بی‌انصافی یکی از مشکلاتی است که همه از آن می‌نالیم. اما خودِ ما به راستی منصف هستیم؟ در سال 1995 مجلۀ U. S. News & World Report این سوال را از برخی مخاطبینش پرسید: «اگر کسی در دادگاه از شما ادعای غرامت کند و شما پیروز شوید، آیا او باید هزینۀ دادگاه را بپردازد؟» پاسخ ۸۵% مثبت بود. از برخی دیگر اما پرسید: «اگر شما علیه کسی ادعای غرامت کنید و به او ببازید، آیا شما باید هزینۀ دادگاه را بپردازید؟» این بار فقط ۴۴% پاسخ مثبت دادند. تفاوت این دو سوال فقط در جای مخاطب آنها است؛ در اولی بر ضدِ شما ادعایی شده که قاضی شما را بر حق دانسته و در دومی شما بر ضد دیگری ادعایی کردید که قاضی آن دیگری را بر حق دانسته است. اختلاف ۸۵% و ۴۴% هم به این دلیل است؛ فرد با خود طبق سوال اول می‌گوید: "اگر من به ناحق متهم شدم، مشخص است نباید پول دادگاه را بدهم" ولی طبق سوال دوم می‌گوید: "اگر من باختم، چرا باید هزینه دادگاه را بدهم؟!" (کتاب نوشته را بخوانید) برای ما انسان‌ها نادید گرفتن خود بسیار سخت است. بسیار سخت است که بی‌طرف به یک مسئله نگاه کنیم. وقتی اشتباهی انجام می‌دهیم، به شدّت انتظار داریم دیگران ما را ببخشند و وقتی دیگران اشتباه می‌کنند هر گونه انتظار بخشش از سوی آنها را انتظار بی‌جا می‌دانیم! مسئله وقتی بغرنج می‌شود که متوجه می‌شویم این جانبداری ناآگاهانه است. دقیقاً زمانی که می‌خواهیم (آگاهانه) منصف باشیم، در همان حال ناآگاهانه غیرمنصف می‌شویم. اما چه می‌شود کرد؛ ۱. "می‌خواهم خوب باشم، پس خوبم!!" خواستنْ دلیل بر بودن نیست. اینکه می‌خواهم منصف باشم به معنای منصف بودن نیست، اینکه می‌خواهم خیرخواه باشم به معنای خیرخواه بودن نیست، اینکه دوست دارم مهربان باشم به معنای مهربانی نیست، غیر از خواست ما بسیاری عوامل و علل دیگر در رفتار ما تأثیر دارند.(کتاب نوشته را بخوانید) ۲. "انتهای معدن قناری ببند." کارگران معدن در محل کارشان قناری می‌بستند که به محض کم شدن اکسیژن قناری واکنش نشان داده، بی‌حال می‌شد. قناری‌ها آژیر خطر بودند. بازخوردهای دیگران همان قناری در معدن است، که تا حدودی می‌تواند بی‌انصافی‌های ناآگاهانه ما را نشان دهند. اگر پدر، مادر، همسر و دوست خیرخواهی دارید بازخورد و واکنش آنها را جدّی بگیرید. ۳. "زدودن رنگ تعلّق" دایره‌ای را بکشید و تمام اموری که به آنها تعلق خاطر دارید را در آن دایره بنویسید. هرچه مواردی که در آن دایره نوشتید بیشتر باشد، احتمال بی‌انصافیِ‌تان بیشتر می‌شود. اگر به مدل لباس، مدل ماشین، شهری که در آن زندگی می‌کنید، جایی که کار می‌کنید، کتابی که نوشتید، حرفی که زدید، تفکری که دارید، تیم فوتبالی محبوبتان و ... همه و همه دلبستگی دارید، وقتی درباره لباس، ماشین، شهر، محل کار، کتاب، حرف و تفکر شما بحث شود احتمال اینکه کاملاً منصف باشید کم می‌شود. (کتاب نوشته را بخوانید) به قول حافظ: غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
یکی از ترکیبات سمی در گازهای کشنده، منوکسید کربن است که بو و رنگ خاصی ندارد و معدنچیان وقتی متوجه آن می شوند که مسموم شده‌اند و دیگر توان فرار ندارند ولی چون قناری و کلاً پرندگان سیستم تنفسی حساس‌تری دارند زودتر بی‌حال شده و اینگونه به آنها هشدار می‌دادند. معمولا قناری ها در شرایط سخت خیلی سریع بی‌حال شده و می‌میرند. معدنچیان قناری با خود می‌بردند که در صورت مرگ، معدنچیان مسیرشان را تغییر داده یا راه خروج را در پیش می گرفتند چون اطمینان داشتند که به زودی خواهند مرد. کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
مکعب روبیک برای آشنایی با مکعب روبیک اینجا را بخوانید. 1. چند روز پیش سیدعلی، پسر ۱۰ ساله‌ام، از من خواست مکعب روبیک را حل کنم. من که اصلاً حوصله حل آن را نداشتم و امواج اشتیاق را در چشمانش دیدم، گفتم: باشه! کمی که با توجه به دستورالعمل‌ها جلو رفتم، بی‌حوصلگی و تنبلی ضربه‌کاری را فرود آورد و به فکر راه سومی افتادم.(میان‌بر) سیدعلی را دنبال کاری (نخود سیاه) فرستادم و در چشم به هم زدنی تکه‌های مکعب را جدا کرده و شروع به سر هم کردن آنها کردم. آخرین تکه را داشتم جا می‌زدم که سیدعلی سر رسید. متوجه شد که چه حربه‌ای زدم و گفت: "نه بابا نه! اینجوری نمی‌خواستم." به ناچار دست به دامان فلسفه شدم. "تو می‌خواستی هر طرف یک رنگ باشد و حالا اینطور شده، چه فرقی می‌کند با چرخواندن باشد یا جدا کردن و سرهم کردن" او جوابی نداشت ولی همچنان اظهار نارضایتی می‌کرد. به گمانم فیل درونش یا همان طبیعتش رضایت نمی‌داد. نا گفته نماند من هم احساس می‌کردم دارم تقلّب می‌کنم.😓 گویی فیلِ درونِ من هم راضی نبود. اما چرا؟ چرا ما آدم‌ها اینطوری هستیم؟ 2. یکی از آزمایش‌های فکری که به مباحث انسان‌شناسی هدیه کرد، "ماشین تجربه، ماشین تبدیل و ماشین نتیجه" بود. فرض کنید دستگاهی وجود دارد که با خوابیدن در آن و وصل شدن اتصالاتی به مغزتان چیزهایی را که دوست دارید تجربه کنید را برای شما محقق می‌کند البته تا وقتی در دستگاه دراز کشیدید مانند: قهرمان شدن، معروف شدن، لذت خوردن غذاهای لذیذ و یا خواندن یک رمان دلچسب. این ماشین تجربه است. ماشین تبدیل شما را به کسی که می‌خواهید بدل می‌کند؛ یک دانشمند و یا فقیه، یک معمار و مهندس حرفه‌ای، یک عارف کامل، یک انسان با اراده قوی، یک انسان مهربان و شجاع و معقول و خلاصه همه‌چیز تمام. ماشین نتیجه، نتیجه دل‌خواهتان را به بار می‌آورد؛ رفتارتان درست و بجا باشد، محبوب باشید، مشهور شوید، قدرت اقتصادی و اجتماعی بیابید و... شوید. به اعتقاد او انسان‌ها طالب زندگی در این دستگاه‌ها نیستند. اما چرا؟ 3. اشکالی که خود نوزیک به این سبک زندگی می‌گیرد را اینگونه بیان می‌کند: "آزاردهنده‌ترین مسئله در مورد آنها این است که به جای ما دستگاه‌ها زندگی می‌کنند".به گفته سقراط زندگی نیآزموده ارزش زیستن ندارد. زندگی که در آن برای رسیدن به هدف تلاش و آزمایش نکنی ارزش ندارد اشکال دیگر مسئله تقلّب است. گویی ما آدم‌ها از سر ناچاری تقلّب می‌کنیم و الا دلِ‌مان به آن رضا نمی‌دهد. هیچکدام از ما عمیقاً تمایل به ساختن ماشین‌های متقلّب نداریم. نکته دیگر علاقه به آزمون و خطا است. انسانی را فرض کنید کلاً همه کارهایش درست و تمییز و حساب شده است و همه چیز بر وفق مرادش است. فارغ از امکان این آدم من گمان می‌کنم حوصله‌ام در چنین زندگی سر می‌رود. اشتباه، خطا، شکست، حماقت و تجربه ناکامی یکی از عوامل ازدیاد شیرینی موفقیت است، به نظرم باید ممنونِ خطاها و اشتباهاتمان باشیم و خیلی از بودنشان رنج نبریم. نکته دیگر علاقه به رقابت است. با ساخت انبوه ماشین‌های سه‌گانه نوزیک بساط رقابت و تلاش برای جلو زدن و پیروزی از عالم برچیده می‌شود و اگر بساط رقابت کنار رود زندگی بی‌مزه و بی‌معنا می‌شود. ۴. آیا بهشت تحقق ماشین‌های سه‌گانه نوزیک است؟ آیا اشکالات بالا به بهشت وارد است؟ بررسی این سوال بماند تا وقت دگر. فقط اگر این اشکالات به تصور ما از بهشت وارد بود یا تصورمان از بهشت را باید تغییر دهیم یا انسان‌شناسی‌مان را. 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
✅ نشست علمی ترویجی: معارف پیش‌مفهومی در فهم بایدها و نبایدهای اخلاقی با تأکید بر عقل اعطایی ✨پژوهشکده معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام با همراهی کمیته مرکزی کرسی‌های آزاداندیشی حوزه‌های علمیه برگزار می‌کند: 👨‍🏫ارائه دهندگان: - حجت الاسلام دکتر شعبان نصرتی؛ عضو هیأت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث - حجت الاسلام دکتر محمد رکعی؛ عضو هیأت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث 👨‍💻ناقد: حجت الاسلام دکتر محمدباقر میرصانع؛ عضو هیأت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث 👨‍🏫دبیر نشست: حجت‌الاسلام امیرحسین قنبرزاده؛ دبیر گروه روش‌شناسی و مبانی معرفتی پژوهشکده معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام 📅 پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲؛ ساعت ١٣:٠٠ الی ۱۴:۳۰ 📍قم، خیابان شهداء (صفائیه)،‌ کوچه ۲۱، کوچه ۳، پلاک ۵۰، پژوهشکده معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام 🔸دریافت خلاصه نشست و لینک مجازی جلسه: 🌐 www.maaref.org/neshast ⚠️ به شرکت کنندگان حضوری در نشست، از سوی پژوهشکده معارف گواهی اعطا می‌شود. ┏━━━━🔸🔵🔸━━━━┓ https://eitaa.com/ethical ┗━━━━🔸🔵🔸━━━━┛ اخلاق پژوهان ایران
با سلام و احترام خدمت شما پژوهشگر عزیز و گرامی همان گونه که احتمالا مستحضرید فصلنامه تخصصی حیات معنوی در حوزه اخلاق اجتماعی و معنویت شماره های متعددی را تاکنون در موضوعات مختلف و در قالب ویژه نامه های تخصصی منتشر کرده است. از این رو به اطلاع می رساند یکی از شماره های پیش روی این نشریه به موضوع "صدق و راستی در ارتباط با موضوعات مختلف؛ اعم از دینی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ..." اختصاص یافته است ،موجب کمال امتنان و افتخار است که یکی از مقالات این شماره حاصل تأملات فکری و نظریه پردازی جنابعالی باشد. پیشاپیش از لطفی که مبذول می فرمایید سپاسگزارم. جهت ارسال مقاله:👇 آیدی در ایتا @moralstudies ايميل Smb.mirsane@gmail.com با احترام مجدد سیدمحمدباقرمیرصانع سردبیر ویژه نامه صدق و راستی
راه رسیدن به خوبی‌های اخلاقی، انسانی، دینی و درونی «عمل، تجربه و تمرین» است. نه قابل تقلب است، نه با تنبلی و علّافی سازگار است، نه کم می‌آید، نه از ارزش می‌افتد. توضیح بیشتر را در این 👈یادداشت👉 بخوانید. کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
خوبی‌های درونی یکی از ما این است که به خوبی‌های بیرونی بیشتر توجه می‌کنیم تا خوبی‌های درونی. اخلاق‌ رواقی و اخلاق اسلامی، که تا حدی متأثر از اخلاق رواقی است، ما را به خوبی‌های درونی فرا می‌خوانند. اما خوبی‌های درونی کدام است و تفاوت آن با خوبی بیرونی چیست؟ خوبی درونی: سلامت و قدرتِ روحی و جسمی، پرهیزگاری، شجاعت، حکمت، اخلاص، ایمان، تقوا، توکل، صبر و به طور کلی ساختن درون آدم است. خوبی بیرونی: پول، مدرک، مقام و ... و به طور کلی ساختن چیزی در بیرون آدم است. یکی از تفاوت‌های آنها این است که خوبی‌های درونی محدودیت ندارند و با به دست آوردن یک نفر، دیگری محروم نمی‌شود. همه انسان‌ها می‌توانند سالم، عالم، اخلاقی و دیندار باشند. اما همه نمی‌توانند در این عالم پولدار، صاحب منصب و به اندازه مساوی از لذات دنیایی بهره‌مند شوند. خوبی‌های درونی ملکیت بر نمی‌دارند به خلاف خوبی‌های بیرونی. دوم، خوبی‌های بیرونی با فراگیر شدن از ارزش می‌افتند، وقتی همه پولدار شوند پول بی‌ارزش می‌شود. وقتی هم دکترا دارند، مدرک دکترا بی‌ارزش می‌شود. اما اگر همه صبور باشند، اگر همه مهربان باشند، اگر هم خویشتن‌دار باشند، هیچ کدام از این فضایل از ارزش نمی‌افتند. سوم، خوبی‌های درونی را کسی حقیقتاً درک می‌کند و می‌شناسد که خودش آنها را کسب و تجربه کرده باشد اما خوبی‌های بیرونی اینگونه نیست. شما برای تعمیر ماشین می‌توانید به تعمیرکاری اعتماد کنید که ماشین خودش خراب است (کوزه گر از کوزه شکسته آب می‌خوره) اما در مشکلات اخلاقی نمی‌توانید به دزد و قاتل و جانی و بی‌اخلاق اعتماد کنید بلکه باید فرد صاحب نفس باشد یعنی خودش آنچه می‌گوید را کسب و تجربه کرده باشد. چهارم، خوبی‌های درونی مسیر رسیدن به آنها بسیار اهمیت دارد؛ از دو جهت اولاً باید اعمالی انجام دهید و ثانیاً باید خود آن اعمال ارزشمند باشند. انسان از هر طریقی نمی‌تواند صبور، شاکر و عادل باشد، حتماً باید اعمالی ارزشمند انجام دهد. اگر اینها از طریقی غیر از اعمال ارزشمند حاصل شوند ارزش اخلاقی نداشته و شبه فضیلتند. اما پول و مدرک به عنوان دو خوبی بیرونی لزوماً نیاز به اعمالی خاص ندارند. فرد از هر طریقی که پول و مدرک به دست بیاورد، (به شرط اینکه خود پول و مدرک جعلی نباشند) می‌تواند از مزایای آنها استفاده کند. پنجم، یکی از تفاوت‌های خوبی‌های درونی و بیرونی، امکان تقلب است. در خوبی‌های درونی امکان تقلب نیست، هیچ انسان اخلاقی نمی‌تواند اخلاق را از راه تقلب به دست آورد اما در خوبی‌های بیرونی امکان تقلب وجود دارد، شما می‌توانید به ناحق مدرک دکتری بگیرید و می‌توانید جواب آزمایش را دستکاری کنید و خود را سالم نشان دهید، اما معنای این مدرک و جواب آزمایش علم و سلامت شما نیست. چون علم و سلامت دو خوبی درونی هستند اما مدرک دکتری و برگه جواب آزمایش نهایتاً دو خوبی بیرونی. خلاصه کلام، راه رسیدن به خوبی‌های اخلاقی، انسانی، دینی و درونی «عمل، تجربه و تمرین» است. نه قابل تقلب است، نه با تنبلی و علّافی سازگار است، نه کم می‌آید، نه از ارزش می‌افتد. 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
مهارت اخلاق‌پژوهان   1⃣در فیلم کره‌ای (۲۰۱۷) خلاف‌کاری در تمجید دیگری می‌گوید: 《مهارتش اینه که کارهای بد رو می‌تونه خوب نشون بده》 2⃣تحقیقی میان دانشجویان نشان می‌دهد رفتارهای دانش‌جویان اخلاق تفاوت چندانی با دیگر دانشجویان ندارد. فقط اخلاق‌پژوهان مهارت بالایی در توجیه رفتارشان دارند. 3⃣علم اخلاق اگر نتواند تعیین هدف و ارزش کند، ممکن است تبدیل به ابزار توجیه شود. در این مواقع فیل‌درون با استخدام آن برای تحقق امیال، اخلاق را تبدیل به دستگاه توجیه امیال می‌کند. ⭕️مهلک‌ترین خطای اخلاق‌پژوهان (یا فقه‌پژوهان) ساختن برای امیالِ شخصی و اجتماعی است. 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
رمان نوشته این کتاب رو حتماً خودتون بخونید و حتماً برای بچه‌هاتون بخونید! چون ماها، به قول آگوست، معمولاً "بچه‌های معمولی ابلهی" هستیم. آگوست؟ آگوست و امثال اون آدمهایی در اطراف ما هستند که هرچند ظاهرشون عجیبه ولی باطن‌شون مثل ماست. درسته صورتشون زشته، یک چشم ندارند، شاید بلنگ‌ند ، شاید شش‌تا انگشت داشته باشند و ... ولی آدم‌ند! نگاه زیرچشمی، پچ پچ، خنده، طعنه‌های ما رو می‌فهمند! شگفتی روایت زندگی بچه‌هایی است که درسته ظاهرِ عجیبی دارند ولی کاملاً معمولی‌ند و خیلی حساس. برای خودمون و بچه‌هامون بخونیم تا در مواجهه با این آدمها به طرز "معمولی ابله" نباشیم. کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
معرفتِ عمیق ادیان به قدرت امیال جنسی جهان سکولار در برابر سانسور مقاومت می‌کند و به بلوغ نوع بشر ایمان دارد؛ بر همین اساس، دفاع اسلام از حجاب و برقع را به نحو خاصی تحقیر می‌کند. این دیدگاه که زنان باید خودشان را از فرق سر تا نوک پا بپوشانند تا موجب غفلت مردان از خدا نشوند از دید پاسبانان سکولاریسم مضحک است. واقعاً چطور ممکن است یک نگاه دزدانه به زانوها یا آرنج‌های زنان، زندگی یک مرد عاقلِ بالغ را زیر و رو کند؟ اگر مردی ضعیف النفس نباشد، چطور ممکن است منظرۀ چند دختر نوجوانِ نیمه برهنه که به طرز تحریک آمیزی در حال قدم زدن کنار ساحل هستند بر او تأثیر جدی بگذارد؟ جوامع سکولار هیچ مشکلی با بیکینی یا تحریک جنسی ندارند چون بر این باورند که زیبایی و تمایلات جنسی تأثیر چندانی بر آدمها ندارند. تصور بر این است که مردان کاملاً قادرند که در اینترنت یا از نزدیک زنان جوان را در حال جست‌وخیز ببینند و سپس چنانکه گویی هیچ اتفاق غیرمعمولی رخ نداده، روال عادی زندگی‌شان را پی‌بگیرند. غالباً ادیان را به خاطر اُمُل بودن و خشکه مقدس بودن مسخره می‌کنند اما هشدار ادیان دربارۀ س.ک.س ناشی از آگاهی جدی آنها از جاذبه‌ها و قدرت میل است. اگر به این فهم نرسیده بودند که س.ک.س می‌تواند بسیار شگفت‌انگیز باشد، به این داوری‌های منفی دربارۀ س.ک.س نمی‌رسیدند. مسئله اما این است که این پدیدۀ شگفت‌انگیزمی‌تواند مانع پرداختن ما به دیگر دغدغه‌های مهم و گران‌بهایمان، مثل خدا و زندگی، شود. احتمالاً نمی‌خواهیم تا آنجا پیش برویم که زیبایی را بپوشانیم، اما می‌توانیم دلیل سانسور اینترنت را بفهمیم و کوشش‌های حکومت‌ها برای کندکردن جریان حاضرآماده و کنترل‌نشدۀ پورن‌ نگاری را تشویق کنیم. حتی اگر دیگر به هیچ خدایی اعتقاد نداشته باشیم، شاید باید اعتراف کنیم که درجه‌ای از واپس‌رانی لازم است؛ هم برای سلامت روانیِ خودمان و هم برای عملکرد مناسب جامعۀ محبت‌آمیز و دارای نظم شایسته. بخاطر مصلحت خودمان، بخشی از انرژی جنسی‌مان باید به مخفیگاه رانده شود؛ واپس‌رانی مخصوص کاتولیک‌ها، مسلمانان، و کسانی که در عصر ویکتوریایی زندگی می‌کردند نیست؛ برای همۀ ما و برای همیشه است. ما باید سر کار برویم، خودمان را به روابط‌مان متعهد کنیم، از فرزندان‌مان مراقبت کنیم و ذهن خودمان را بکاویم؛ به همین دلیل نمی‌توانیم اجازه دهیم که امیال جنسی‌مان بدون هیچ محدودیتی، در اینترنت یا جاهای دیگر بروز یابند؛ اگر آنها را کاملاً آزاد بگذاریم، ما را نابود می‌کنند. «فقط دین است که هنوز قدرت س.ک.س در جابه‌جا کردن اولویت‌های ما را جدی می‌گیرد.» کتاب چگونه دربارۀ س.ک.س بیشتر بیندیشیم؛ تأملاتی فلسفی دربارۀ تن‌آمیزی و مسائل جنسی نویسنده ترجمۀ کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
کتاب حرمسرای قذافی این کتاب را به صورت صوتی شنیده بودم و غم ثریا، کامم را تلخ کرده بود. تلخی‌ای که بعد از سه سال هنوز در کامم هست. متنی که در ادامه می‌آید حاشیه یکی از دوستان فاضل و گرانقدرم بر این کتاب است. او در یادداشت خود، بر ظلم مضاعفی تأکید می‌کند که نویسنده کتاب آگاهانه یا ناآگاهانه مرتکب آن شده است. بریده‌ای از کتاب که در عکس بالا آمده است، مؤید همین برداشت است. 👇👇👇👇👇
ثریای لیبی دیگران داستان ثریای لیبی را خواندم زخمی‌ام کرد، داغدار شدم و در خود شکستم ... حس شکاری را دارم که شکارچی بی‌رحم‌اش، سگ شکاری را کشته؛ شکار بیچاره‌ای که فکر می کند شکارچی برای نجات او سگ را کشته؛ بی‌خبر از آن که سبب کشتن سگ، طمع در شکار بوده است...! و چه مظلومانه قربانی می‌شود شکاری که با اعتماد و بی‌مقاومت خود را به دستان بی‌رحم شکارچی می‌سپارد...! معمر قذافی جنایتکار و هیولایی فوق تصور بشر است. جنایات او چنان دلخراش است که بر روح انسانیت داغ می گذارد... تجاوز به انسان؛ تجاوز به هنجارهای انسان؛ تجاوز به به باورهای ایمانی انسان‌ها؛ همچون حیوانی درنده، بلکه بدتر و پست‌تر از حیوان ...! قذافی اما تنها یک سگ شکاری تربیت شده، با معیارها و استانداردهای غرب وحشی است؛ سربازی که ماموریت او فشردن گلوی مسلمانان مظلوم لیبی است! مگر نه این که او را مسلح کردند و بر مُقَدَّرات مسلمانان لیبی گماشتند! البته با ژست فریبای غرب ستیزی ...! ژستی که به او اجازه نفوذ می‌داد، نه فقط در لیبی که در جهان اسلام... که او را در جهان مهم جلوه می داد؛ که او را خبر ساز می‌کرد؛ بازی کثیف ژورنالیستی ... مگر نه این که روزنامه های غرب او را ترویج می کردند؟ مگر نه این که دستگاه های غربی بی‌هیچ امتناع و مقاومتی، برای او جایگاه و موقعیت و تریبون‌ها فراهم می‌کردند؟ مگر نه این که بنگاه‌های غرب برای او انسان می‌ربودند؟ مگر نه این که نهادهای مدعی حقوق بشر، جرائم او را پنهان می‌کردند؟ کاری که امروز هم برای همپالگی‌های او همچون بن‌سلمان‌ها می‌کنند! قذافی را سرنگون کردند چون طمع در شکار کرد ...! حالا همان ژورنالیست‌هایی که روزی برای او پااندازی می‌کردند، در آرامش گلوی قربانی را می‌فشارند ...! داستان ثریا را همچون کاردی بُرّان بر گردن مسلمان لیبیایی؛ بلکه بر گردن مسلمانان میفشارند ...! بیچاره ثریاهای این ملت مسلمان، که عاشقانه عبادت می‌کردند؛ از رمضان و صیام در آن لذت‌ها می‌بردند؛ از حیا و عفت دامن‌ها دوخته بودند؛ از گناه و عصیان چشم‌ها شسته بودند؛ انسان بودند و از پله‌های ایمان پر می‌کشیدند؛ و در رویای جامعه‌ای آرمانی با رهبرانی آسمانی سفر می کردند...؛ اما ناغافل پیش از آن که فرصت اندیشیدن بیابند، گلویشان در میان دندان‌های سگ شکاری(قذافی) دریده شد...! با کشته شدن قذافی، احساس کردند کسی برای نجات‌شان آمده؛ غافل از آن که این به سوی شان می‌آيد همان شکارچی است، که برای سربریدن و پر کندن آمده...! با ثریاها، بر عشق و ایمان ثریا و زن مسلمان ضربه می‌زنند؛ از این رهرو کیسه‌ها انبان می‌کنند و به ثروت ها می‌رسند؛ اما ثریا همچنان بی کس و دریده شده بر زمین است...! تنها نصیب ثریا کتابی است، به سلیقه‌ی یک ژورنالیست فرانسوی، برپایه‌ی خواست‌های سرخورده‌ی زنان در غرب وحشی...! ژورنالیستی که دیروز قذافی را تیز می‌کرد، و امروز جیب ثریا را خالی می‌کند، و بر ایمان مردمان ثریا می‌تازد ...! حتی نام کتاب نیز حمله به باورهای ثریاست: حرمسرای قذافی! ثریا برای شکارچی فقط طمعه‌ای چرب است که آن را بلعیده؛ بی آنکه برای نام‌اش حتی ارزشی بگذارد ...! دلم برای پدر ثریا می‌سوزد که صادقانه برای دخترک‌اش جنگید .... داستان ثریا درس بزرگی است برای مسلمان، که دشمن در کمین است؛ که دشمن فریب کار و بی‌رحم است؛ که دشمن بسيار در لباس دوستی می تازد و می دَرَد...! که جز مقاومت و خون فشانی در مقابل ظلم و ظالم، هیچ راهی به رهایی نیست ...! کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
سیر مطالعاتی اخلاق اسلامی.pdf
3.39M
📖کتاب سیر مطالعاتی اخلاق اسلامی موضوعات این سیر مطالعاتی در سه سطح (عمومی تا تخصصی) و در ۹ بخش به شرح زیر است: ۱.روش شناسی علم اخلاق؛ ۲.انسانشناسی؛ ۳.فلسفۀ اخلاق و اخلاق کاربردی؛ ۴.آداب و اخلاق بندگی، فردی و اجتماعی؛ ۵.تربیت اخلاقی؛ ۶.سیرۀ اسوه‌های اخلاقی (معصومان، عالمان و مجاهدان)؛ ۷.آداب و اخلاق خانوادگی؛ ۸.آداب و اخلاق طلبگی؛ ۹.اخلاق در متون ادبی. کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
سیر مطالعاتی تاریخ اسلام.pdf
502.8K
📖کتاب سیر مطالعاتی تاریخ اسلام ایـن سـیر در سـه مرحلـه مقدماتـی، متوسـطه و پیشـرفته تنظیـم شـده و بـرای هـر مرحلـه در نـه محـور زیـر، کتـب متناسـب و از آسـان بـه مشـکل معرفـی شـده اسـت: عناوین مباحث: ۱. تاریخ عصر جاهلی ۲. تاریخ عصر نبوی ۳. تاریخ عصر خلفاء ۴. تاریخ اهل بیت ۵. تاریخ عاشورا ۶. تاریخ عصر غیبت ۷. تاریخ تشیع ۸. تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی ۹. منابع تاریخ اسلام _______________________________ برگرفته از https://eitaa.com/turath _______________________________ کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky
اخلاق مرثیه‌خوانی شب عاشورا، در یکی از هیئت‌های بزرگ قم، مرثیه‌خوان که از منبری‌های کشوری بود مرثیه به اصطلاح مکشوفی می‌خواند. ناگهان یکی از مستمعین جستی زد و بلندگو را از دست منبری قاپید، و داد و قال راه انداخت به این مضمون که نباید درباره نوامیس الهی این‌چنین سخن گفت. منبری هم، بعد از پس گرفتن بلندگو، گفت: "تحمل نداری گوش‌هایت را بگیر. امشب این روضه‌ها را نخونم کی بخونم؟" آیا خواندن چنین مرثیه‌هایی صحیح است؟ مخالفان چند دلیل ارائه می‌کنند؛ ۱. نوع این مراثی سند معتبر ندارند. ۲. هدف مرثیه توجه قلوب به ائمه اطهار و مصائب آنها است. شدّت دادن و مکشوف کردن مرثیه‌ها تأثیری در هدف مطلوب ندارد. ۳. حق مرثیه از جانب مستمع ادا نمی‌شود. ۴. این مرثیه‌ها موجب قساوت قلب شده و انسان را نسبت به مصائب کم‌کم بی‌تفاوت می‌کند. ۵. این سبک مرثیه موجب وهن مذهب می‌شود. هر چهار نکته به ضمیمه این مطلب که این مرثیه‌ها حاوی هتک حرمت اجساد و نوامیس اهل‌بیت هستند، اینگونه نتیجه می‌دهد که نباید خوانده شود. مدافعان خواندن این مرثیه‌ها در مقابل نکاتی را گوشزد می‌کنند: ۱. اسناد مقاتل را نباید با معیار صحت اسناد روایات فقهی سنجید. این مطالب ارزش‌شناسی سندی خود را داشته و طبق آن بسیاری از آنها صحیح است. ۲. هدف خواندن مصائب توجه قلوب به اهل بیت، و انزجار و نفرت از دشمنان آنها و نشان دادن خباثت دشمنان آنها است. اینگونه مرثیه‌ها خباثت دشمنان را به خوبی بر ملا می‌کند. ۳. عدم بیان این مصائب موجب فراموشی آنها خواهد شد. ۴. ادای حق یک مصیبت و مرثیه امری مبهم است و شاید برخی به درستی قائل باشند حق یک مرثیه جز با دادن جان ادا نخواهد شد. ۵. اگر خواندن این مصائب فقط در ایام معدودی در سال باشد مشکل قساوت قلب و عادی شدن هم نخواهد داشت. ۶. بسیاری از این مراثی که مکشوف گفته می‌شود منقول از ائمه است و ابتدائا آنها این مراثی را خوانده‌اند. همچنان می‌تواند این مباحثه ادامه داشته باشد؛ خصوصاً بعد از روشن شدن برخی امور مانند 1. شیوه اعتبارسنجی نقل‌های مربوط به مرثیه، 2. هدف از خواندن مرثیه، 3. حکم شرعی مرثیه‌خوانی (وجوب و استحباب و احکام فروعات آن) 3. معنای ادای حق مرثیه ۴. منظور دقیق از قید مکشوف و ... من در این بحث قصد نتیجه‌گیری ندارم اما چند نکته مهم وجود دارد؛ 1. بسیاری از مسائلی که ما به سادگی از کنار آنها می‌‌گذریم و یا در حد چند دقیقه به آنها فکر کرده و تصمیم‌گیری می‌کنیم، به آسانی قابل حل نیستند. 2. در بسیاری از این مباحث نیاز به بحث‌های دقیق و علمی است. هم نیاز به تخصص دارد و هم به مباحثه و گفت‌وگو. 3. البته به راه‌های میانه هم می‌توان فکر کرد؛ مثلاً با کنایه خواندن مراثی یا گریز زدن‌های سریع به مراثی و راه‌هایی که منبری‌ها و روضه‌خوان‌ها بهتر می‌دانند. راه‌هایی که هم مرثیه بیان می‌شود و هم تصریح نمی‌شود. درباره این بحث می‌توانید این فتوا و این سخنان و این مطالب نقل شده را مطالعه کنید. 🖋سیدمحمدباقر میرصانع کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky