گل یا پوچ
#بازیواخلاق
۱. در این بازی که حداقل دو نفره است. یک طرف گل (منظور یک جسم کوچک مانند نخود) را در یکی از دو دستش پنهان میکند و طرف مقابل باید حدس بزند که گل در کدام دست است. اگر به درستی حدس بزند که گل را در اختیار میگیرد و حالا او گل را در یکی از دستان مخفی میکند و اگر درست حدس نزد دوباره بازی به همان شکل تکرار میشود.
۲. برخی درسهای اخلاقیِ بازی گل یا پوچ که بزرگترها میتوانند با بیانی ساده به کودکان منتقل کنند؛
یک. رفتارشناسی و چهرهشناسی؛ توجه به حالات صورت و دستهای افراد در انتخاب و حدس اینکه چگونه و چطور چیزی را قایم کرده، بسیارمهم است.
بازی اصولی و استنتاجی* به افزایش مهارت و دقت در شناخت حالات صورت و بدن کمک میکند. کودکان نیاز دارند سخنهایی که پشتِ صورت و حرکات دیگران مخفی شده را بفهمند.
انسانها بیشتر از آنکه با زبانشان با ما صحبت کنند، با بدن و صورتشان صحبت میکنند. جالب این است زبان بسیار بسیار بسیار راحتتر از صورت و اندام دروغ میگویند. صورت و اندام کمتر عادت به دروغ و کمتر مهارت در آن دارند.
به گفته امیرمؤمنان:
مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ
"كسى چيزى را در دل پنهان نكرد جز آن كه در لغزشهاى زبان و رنگ رخسارش، آشكار خواهد گشت"(نهجالبلاغه، حکمت ۲۶)
دو. طعمِ شیرینِ حدسِ غلط؛ ما در زندگی همیشه درست و بجا رفتار نمیکنیم. در موارد زیادی احساسات، افکار، حرکات و منظور یکدیگر را درست متوجه نمیشویم.
از یکسو نباید بر حدس و فهم غلط خود پافشاری کنیم و از سوی دیگر باید با خطاهای احتمالی -و بهتر بگویم حتمی- خود کنار بیاییم.
این بازی نشان میدهد خطا هست و اگر با آن کنار بیایی بسیار شیرین است.
"اگر میخواهید مزه انسانیت را بچشید طعم خطا را امتحان کنید"
سه. کنار آمدن با پوچ دنیا؛ به درست یا غلط، بخاطر خطای ما یا هر چیز دیگر، گاهی دنیا پوچ خود را نشان ما میدهد و گاه گل خود را، در وقت پوچ عجز و ناله نکنیم و در گل آن مست و لایعقل نشویم.
"وَ اِعْلَمْ بِأَنَّ اَلدَّهْرَ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ وَ أَنَّ اَلدُّنْيَا دَارُ دُوَلٍ
و بدان كه روزگار دو روز است، روزى به سود توست و روزى به زيان تو و اين كه دنيا خانهى دگرگونیهاست" (نهج البلاغه، نامه۷۲)
*بازیِ اصولی و استنتاجی به معنای بازی بر اساس شواهد و قرائن است و نه حدس صرف.
🖋سیدمحمدباقرمیرصانع
کانال آسمان دیگر 👈 عضو شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترکیب خوشی و ناخوشی دنیا
(گل دنیا با پوچ درآمیخته)
#آوای_فطرت
۲۰ فروردین سالروز شهادت شهید آوینی
و روز هنر انقلاب اسلامی
کانال آسمان دیگر 👈 عضو شوید
دست خط اميركبير در شبقدر:
بار پروردگارا، اِلاها، ملکا، قادرا، خداوندا،
امیر تویی، کبیر تویی،
تقی همان شاگرد آشپز است.
معبودا، رو به سوی تو دارم،
هدایتیفرما تا گره از کار مردم بگشایم تا مقبول الهی گردد. بحق محمد و آل محمد ص.
یا ارحم الراحمین. ادرکنی. العفو
العبد تقی
شب ۱۹ رمضان ۱۲۶۶ هجری
به نقل از کانال یادداشتهای یک طلبه
--------------------------
راز موفقیت و عاقبت به خیری میرزا محمدتقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر همین تعبیرِ بلندِ «همان شاگرد آشپز» است.
مطلب بعدی را در اینباره با عنوان راز عاقبت بخیری مطالعه کنید.
کانال آسمان دیگر👈عضو شوید
راز عاقبت بخیری؛ یادآوری همانِ فراموش شده
#یادداشت
۱. راز موفقیت و عاقبت به خیری میرزا محمدتقیخان فراهانی مشهور به #امیرکبیر همین تعبیرِ بلندِ «همان شاگرد آشپز» است.
همۀ ما انسانها یک یا چند همان داریم.
همان بچه کوچک که وقتی مادرش را نمیدید گریان میشد...
همان که به طعم خاک علاقه داشت و خاک میخورد...
همان که گهگاه شب ادراری داشت...
همان دانشجوی سادهای که برای امرار معاش در رستوران ظرف میشست...
همان طلبۀ روستایی که به خاطر فقر چندین بار اسباب و وسایلش در کوچه مانده بود و خانهای نداشت...
همان بندهخدایی که با زن و فرزندانش در خانهای با یک اتاق دوازه متری و یک آشپزخانه زیر پله سر میکرد...
همانهایی که بر گذشتهمان سایه افکنده است.
"منظور از همانها گذشتههایی است که محتاج کمک و ترحم دیگران بودیم. گذشتههای ناگواری که یادآوریِ آنها از غرور و تکبرمان میکاهد."
۲. عاقبت به خیری ما در گرو یادآوری این گذشته است و عاقبت به شری فراموش کردن این گذشته است.
مثلاً اگر خواستی با پدر و مادرت دُرُشتی کنی یادت بیفتد تو همان هستی که روزگاری محتاج ترحم و کمک آنها در کوچکترین نیازها بودی.
اگر امیرکبیر عاقبت بخیر بود بخاطر این بود که همانش، یعنی پسر آشپز را فراموش نکرده بود.
خطر فراموش کردن همانِ خود در کمین پیامبران نیز هست؛ به این آیات سوره ضحی بنگرید:
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿۶_۸﴾
خدا به پیامبر میگوید: وضعیتِ ناگوارِ پیشینِ خود را فراموش نکن. تو همان یتیمِ سرگشتهی فقیر هستی که خدا نجاتت داد.
ملک ایاز، وزیر سلطان محمود، هم وسایل دوران تنگدستی خود را در خانهای نگه میداشت و چند وقت یکبار به آنها سرمیزد تا دچار سرمستی نشود:
میرود هر روز در حجرهٔ برین
تا ببیند چارقی با پوستین
زانک هستی سخت مستی آورد
عقل از سر، شرم از دل میبرد
صد هزاران قرن پیشین را همین
مستی هستی بزد ره زین کمین
شد عزازیلی ازین مستی بلیس
که چرا آدم شود بر من رئیس
۳. نشانۀ یادآوری وضعیت ناگوار قبلی، درک کردن و دادرسی به کسانی است که امروزشان مانند دیروز تو است.
خدا در ادامه سوره ضحی به پیامبر میگوید؛
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾و اما [تو نيز به پاس نعمت ما] يتيم را ميازار
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾و گدا را مران
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﴿۱۱﴾و از نعمت پروردگار خويش سخن بگوى
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
کانال آسمان دیگر👈عضو شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯شب قدر و قدر علی ع
#آوای_فطرت
شعرسپید #علیرضاقزوه را با عنوان: "آن کفش های وصله دار" با صدای مرحوم #حجت_الاسلام_دیانی بشنوید!
- خلیفه نیستی، سلطان هم! فقط امام اول مظلومانی!
- و جای پنج سال می شد که پنجاه سال حاکم باشی!
- می شد حسین و حسن را باخود همراه کرد
یکی مشاور اعظم و یکی وزیر خزانه داری کل!
- حتی عقیل را می شد سه چهار سالی
با حقوق ارزی آن روز به اندلس فرستاد!
- می شد محمد حنفیه سفیر سازمان ملل باشد!
مانند این پس خاله ها که هنوز و تا همیشه سفیرند!
- می شد بعد خود فکر پادشاهی فرزندان بود!
مثل همین ملک حسین و ملک حسن
مثل همین حیدر علی اف و اف بر این دنیا...
- می شد انبان خویش را پر کرد از شیر مرغ و جان آدمیزاد
از وعده و وعید و افطاری داد با بیت المال!
- در برج های دوبی سهمی داشت!
در بازار بورس دستی!
- برای بردن نان فرصت نیست!
این را به سازمان غله و نان بسپار!
.برای مطالعه شعر اینجا را ببینید.
پ.ن:
در این شبها برای همه رفتگان بخصوص حاج آقای دیانی فاتحهای بخوانیم!
کانال آسمان دیگر 👈عضو شوید
دعا و قضا
#برگزیدهها
آیا دعا میتواند قضا و قدر الهی را تغییر دهد؟
دیدگاه شهیدمطهری:
"آنچه را که علوم بیان کرده است، در شرایط مخصوص و محدودی صادق است و زمانی که با اراده یک پیغمبر یا ولی خدا کاری خارق العاده انجام میگیرد، شرایط عوض میشود، یعنی یک روح نیرومند و پاک و متصل به قدرت لایزال الهی شرایط را تغییر میدهد؛ و به عبارت دیگر، عامل و عنصر خاصی وارد میدان میشود. بدیهی است در شرایط جدید که از وجود عامل جدید یعنی اراده نیرومند و ملکوتی ولی حق ناشی میشود قانون دیگری حکمفرما میگردد.
در مورد تأثیر دعا و صدقه در دفع بلاها و غیره نیز جریان از همین قرار است.
در حدیث آمده است که از رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) سؤال شد که با وجود اینکه هر حادثهای که در جهان رخ میدهد به تقدیر الهی و قضاء حتمی او است، دعا و دوا چه اثری میتواند داشته باشد؟ در پاسخ فرمودند: دعا نیز از قضا و قدر است.
در روایت دیگر آمده است که علی (علیه السلام) در پای دیواری نشسته بود؛ متوجه شد که دیوار شکسته است و ممکن است فرو ریزد؛ فوراً برخاست و از آنجا دور شد. مردی اعتراض کرد که: از قضاء الهی میگریزی؟ یعنی اگر بنا باشد تو بمیری خواه از کنار دیوار خراب فرار کنی یا فرار نکنی خواهی مرد و اگر بنا نباشد صدمهای به تو متوجه گردد باز هم در هر صورت محفوظ خواهی بود؛ بنابراین فرار از زیر دیوار شکسته چه معنی دارد؟ حضرت در پاسخ وی فرمود:
افرّ من قضاء اللّه الی قدره.
از قضاء الهی بسوی قدر الهی فرار میکنم.
معنای این جمله این است که هر حادثه که در جهان پیش میآید مورد قضا و تقدیر الهی است. اگر آدمی خود را در معرض خطر قرار دهد و آسیب ببیند، قضاء خدا و قانون خدا است، و اگر از خطر بگریزد و نجات پیدا کند آن هم قانون خدا و تقدیر خدا است. اگر انسان در محیط میکروبدار وارد شود و بیمار گردد قانون است و اگر هم دوا بخورد و از بیماری نجات یابد نیز قانون است. بنابراین اگر انسان از زیر دیوار شکسته برخیزد و کنار برود، کاری برخلاف قانون خدا و قضاء الهی انجام نداده است و در چنین شرایطی قانون خدا این است که از مرگ مصون بماند؛ و اگر در زیر دیوار بنشیند و با سقوط دیوار نابود گردد این نیز قانون آفرینش است."
کتاب #عدل_الهی
شهید #مطهری
کانال #آسمان_دیگر
🆔️https://eitaa.com/AnotherSky
May 11
خطای مشت بسته
#یادداشت
#خطاهای_عملی
۱. شكار ميمون زنده بخاطر چابكی و سرعت عمل جانور بسيار مشكل است . يكی از روشهای شكار ميمون در آفريقا اين است كه شكارچی به محل اقامت ميمونها می رود و بدون توجه به آنها در سوراخ كوچكی در يك سنگ بزرگ مقداری خوراكی می ريزد و دور می شود ميمونهای گرسنه و كنجكاو دستشان را به درون سوراخ می برند و خوراكيها را در مشت خود می ريزند اما دهانه سوراخ كوچكتر از آن است كه مشت ميمون از آن خارج شود ! ميمون وحشت زده می شود و تقلا می كند تا خسته شود اما هرگز مشت بسته خود را باز نمی كند تا رها شود !! (برگرفته از کتاب #منمنم؟!، نشر ذهن آویز)
۲. بسیاری از آتشنشانها به دلیل نبستن کمربند قبل از رسیدن به محل حادثه در تصادفات جان داده یا مصدوم میشوند. (برگرفته از کتاب #فقراحمقمیکند، نشر ترجمان)
۳. وقتی جنگل آتش گرفته بود، پانزده آتشنشان با بالگرد در آنجا پیاده شدند. وقتی از مهار آتش ناامید شدند به سمت بالای تپه فرار کردند. اما تنها سه نفر توانستند به منطقه امن برسند و بقیه زنده نماندند. در گزارشات بیان شد، یکی از علل کندی حرکت آنها به سمت بالای تپه، رها نکردن وسایل آتشنشانی و سنگینی بار آنها بود. ( برگرفته از کتاب #دوبارهفکرکن، نشر نوین)
#خطای_مشتِبسته خطایی است در حوزه رفتار که ناشی از تمرکز زیاد و یا حرص و طمع است.
تمرکز بیش از حد میمون بر فرار و حرصش بر حفظ خوراکی او را زمینگیر میکند. همچنین تمرکز بیش از حد آتشنشانها برای رسیدن به محل حادثه، آنها را از رعایت ایمنی غافل میکند. تمرکز بیش از حد آتشنشانهای جنگل برای رسیدن به بالای تپه، آنها را از سنگینی بار غافل و حرکتشان را کُند کرد.
زندگی روزمره ما نیز خالی از این خطا نیست.
۱. بخاطر درآمد بیشتر والدین از تربیت فرزندان، سلامت روان خانواده و نیازهای معنوی آن غافل میشوند.
۲. تمرکز بر ظاهر افعال دینی و اخلاقی ما را از باطن و گوهر آن غافل میکند. معمولا تمرکز بیش از حد بر ظاهر نماز از ذکر و خشوع در آن میکاهد. تمرکز زیاد بر ادب ظاهری ما را از صمیمیت دور میکند.
۳. تمرکز بیش از حد بر ضرر فعلی در بازارهای مالی معمولا به ضررهای جدید و بیشتر سرمایهگذار منجر میشود.
علاوه بر تمرکز، حرص و طمع از عوامل بسته نگه داشتن مشت است. حرص (تمایل به بیش از حد نیاز) و طمع (تمایل به آنچه در اختیار دیگران است) نیز باعث غفلت از حواشی و لوازم یک امر میشود. در مثال ميمون میتوان این حرص را دید.
بسیاری از سودجویان با تکیه بر حرص و طمع انسانها آنها را میفریبند. معمولا وعدههای بزرگتر _همان وعدههایی که اگر بشود چه میشود_ ما را در دام مشت بسته میاندازد. وقتی از بیرون یا بعد خسارت به آن وعدهها مینگرید، تخیلی بودن آنها را بیشتر متوجه میشوید ولی در آن زمان حرص نمیگذاشت مشتتان را باز کرده و فرار کنید.
طمع و حرص موتور محرک بازارهایی مانند ارز، طلا و بورس است. همه هم معترفند اما بیشتر افراد مشتشان در این سوراخها گیر میکند.
اما چه میشود کرد انسان است و تمرکز، و انسان است و حرص و طمع!!
🚫این خطا مثل #خطای_تخمهخور نیست و تغییر موقعیت ممکن نیست و یا حداقل آسان نیست. پس به تغییر موقعیت فکر نکنید.
🔅یکی از راهحلهای مهم فهم و قبول این اشکال است. انسانهای توجیهگیر بارها و بارها مشتشان در سوراخ تمرکز، حرص و طمع گیر خواهد کرد. بپذیرید آدمیزاد یکسری خطاهای کارخانهای دارد که باید رفع کند.
🔆حواستان باشد!
۱. هیچ چیز جای دیگری را نمیگیرد. پول جای محبت را نمیگیرد. ظاهر درست جای باطن صحیح را نمیگیرد.
۲. هزینه کردن برای یک کار و هدف، دلیل خوبی برای ادامه دادن در آن مسیر نیست. ضرر کردن در یک بازار دلیلی برای بقا در آن نیست.
🔆تمرکز زیاد ناشی از کمیابی و فقر است، چه زمانی و چه مالی. با مدیریت زمان و اموال در موقع فراوانی میتوان موارد کمیابی را به حداقل رساند.
🔅قناعت مقابل حرص و یأس مقابل طمع است. قناعت در امور دنیایی و یأس از آنچه در دست مردم است، نوشداروی حرص و طمع است.
😉پس هر صبح کمی قناعت را با یأس از مردم قاطی کرده و همراه با دیدن فیلم کوتاه زیر با عنوان سوراخ سیاه سر بکشید.
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
کانال #آسمان_دیگر
🆔️https://eitaa.com/AnotherSky
هدایت شده از یادداشت های یک طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه کسانی شروع کردند، چگونه کسانی پیوستند و چگونه یک موقعیت پیچیده، به سامان رسید.
آینده را کسانی میسازند که امیدوارند.
در دایره امکان دست به اقدام میزنند.
وجودشان را در خود محدود نکردهاند. مسئولیت پذیرند.
🔰 @talabehtehrani
فیلم و متن از کانال دوست و رفیقِ نویسندهام طلبه فاضل حجتالاسلام علیرضا نظریخرّم نویسنده کتابهای داستان بریده بریده و داستان فاطمه
#پیشنهاد_کتاب
پیشنهاد میکنم این دو کتاب را حتماً مطالعه کنید. ویژگی این دو کتاب نثر روان و استناد به منابع تاریخی معتبر است.
ایشان برخی قسمتهای اثر جدید خود که درباره امام زمان است را در کانال خود منتشر میکنند.
در نتیجه مطالب کانال او را هم از دست ندهید.
آدرس کانال یادداشتهای یک طلبه👇👇
https://eitaa.com/talabehtehrani
ماهِ من🌙 میرود😢
وداع با ماه مبارک از زبان امام سجاد:
"خداوندا،
پس سپاس براى توست،در حالى كه به بدكردارى، اقراركننده و به سهلانگارى، اعتراف كنندهايم.
و پشيمانى قطعى دلهايمان و عذر خواستن راستين زبانهايمان، براى توست.
پس ما را بر آنچه از كوتاهى در آن ماه به ما رسيده، پاداش ده. پاداشى كه با آن فضل پسنديده را دريابيم و با آن اندوختههاى گوناگون كه بر آن حريص و آزمند شدهايم را عوض بستانيم."
این فقره را با توجه بخوانید، باشد خداوند آنچه در این ماه کم گذاشتیم را به لطف و کرمش جبران کند!
تجربه نشون داده همیشه اعتراف و اقرار به اشتباه و تقصیر جواب میده!
کانال #آسمان_دیگر
🆔️https://eitaa.com/AnotherSky
ماهِ من🌙 میرود😢
وداع با ماه مبارک از زبان امام سجاد:
"درود بر تو (ای ماه مبارک رمضان)
چه طولانى بودى، بر گناهكاران!
و چه با هيبت بودى،در سينههاى مؤمنان!"
خدا کنه ما از مؤمنان باشیم و نه مجرمان!
کانال #آسمان_دیگر
🆔️https://eitaa.com/AnotherSky
خطای انسانشناسانه ؛ راننده یا سوارکار
#یادداشت
برخی #خطاهای_عملی ما به دلیل اشتباه در انسانشناسی است. در ادامه به نمونهای از این خطا اشاره میکنم.
۱. عصبانیت در تربیت سمّ مهلک است، این را میدانید. علاوه بر دانستن به شدّت علاقه دارید در فرایند تربیت کنترل خود را از دست ندهید و این علاقه کاذب نیست؛ چرا که بعد از عدم کنترل خود از عملکردتان ناراحت میشوید و به خودتان سرکوفت میزنید. ولی همچنان روی خود تسلط ندارید.
۲. میدانید تنبلی بد و مضر است و به آن اقرار میکنید. از تنبلی و سستی خود کفری میشوید و ناراحتید اما همچنان تنبل هستید.
‼️مگر میشود انسان هم بدی چیزی را بداند و هم از آن بدش بیاید ولی باز مرتکب آن شود؟؟
این سوال ناشی از یک نوع انسانشناسی خاص است. انسانشناسی سقراطی که میگفت: انسان خواسته و دانسته کار بد نمیکند. یا به قول مولوی که میگفت:
ای برادر تو همان اندیشهای
ما بقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی
اما این تفکر درباره انسان درست نیست. انسان همهاش اندیشه و اراده خود نیست.
چیز دیگری در انسان است که سهم بسزایی در شکلگیری رفتار او دارد.
برخی آن را طبیعت و برخی مانند #افلاطون اسب و برخی معاصرین مانند جاناتان #هایت فیل مینامند. بسیاری از رفتارهای ما را این طبیعت، فیل یا اسب شکل میدهد.
در انسانشناسی اول که ظاهر کلمات سقراط و آن بیت مولوی و جمعی از فیلسوفان است، انسان شبیه دوچرخهسوار یا راننده است و دارد یک موجود بیجان را هدایت میکند ولی در انسانشناسی دوم انسان، سوارکارِ یک حیوان است و باید یک جاندار را کنترل و هدایت کند.
نمیدانم تا به حال سوار اسب شدهاید یا نه؟ اما من الاغسواری را تجربه کردهام. الاغ ابداً شبیه دوچرخه نیست. اگر پا نزنی دوچرخه حرکت نمیکند تا فرمان را نچرخانی نمیپیچد، هرچند جاده بپیچد.
اما الاغ با همان ضربه ابتدایی یا گفتن هییین شروع به حرکت میکند و دیگر نیازی به زور اضافی ندارد. خودش طبق عادت حرکت کرده و به مسیر همیشگی خود میرود. در پیچها میپیچد و در دو راهی به نحو پیش فرض یکی را انتخاب میکند. بعضی جاها میایستد و تکان نمیخورد باید هیییین سنگینتری بگویی و در موارد خاص ضربه بزنی ولی گاهی حتی ضربه هم فایده ندارد.
او تصمیماتی دارد و تو هم تصمیماتی البته تو میتوانی تربیتش کنی و با چوبی که در دست داری یا با دست زدن به گردنش مسیرش را و نحوۀ حرکتش را مشخص کنی.
طبیعت ما مانند دوچرخه نیست بلکه مانند فیل، اسب یا الاغ است. ما انسانها نیز راننده نیستیم بلکه سوارکاریم. اینکه این طبیعت کجای جسم یا روح ما است؟ در بحث ما خیلی مهم نیست. مهم این است که «در درونم زنده است و زندگانی میکند».
اینکه گمان کنی با آگاهی و یا یک اراده خشک و خالی میتوانی طبیعت را کنترل و هدایت کنی، متأسفانه باید بگویم توهمی بیش نیست.
طبیعت نیاز به تربیت دارد. تربیت به هدف شکلگیری خُلق یا صفت پایدار درونی است. شکلگیری صفت پایدار درونی علاوه بر آگاهی و اراده نیاز به عادت دادن و تمرین و تکرار در طول زمان دارد.
پس دیگر اشتباه نکن، دانستن بدی یک کار و علاقه به ترک آن به معنای ترک آن نیست، بلکه تربیت نیاز است تا یک صفت پایدار و قابل اعتماد در شما شکل بگیرد. در کنار کسب آگاهی و تقویت اراده از عادت، تمرین و تکرار در طول زمان غافل نشوید.
پ.ن: در اینجا نوعی از #تفکر_تمثیلی را برای حل مسئله به کار بردم. در 👈این فرسته به تفکر تمثیلی پرداختهام.
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky
خرقه و حرقه
#برگزیدهها
جنید بغدادی عارف معتدلی بود و بسیاری از رفتارهای خلاف عرف را بر خلاف صوفیان دیگر انجام نمیداد. برای مثال مانند بقیه علما لباس میپوشید و لباس مخصوص صوفیان یا همان مُرَقَّع را به تن نمیکرد.
شاگردان و مریدان به او شکایت کردند که چرا به خاطر یاران هم که شده مرقع نمیپوشی؟
جواب داد:
«اگر بدانمی که به مُرَقَّع کاری برآمدی از آهن و آتش لباسی سازمی و درپوشمی و لکن بهر ساعت در باطن ما ندا میکنند که «لیس الاعتبار بالخرقه انما الاعتبار بالحرقه»يعنى از خرقه كارى ساخته نيست، آتش دل لازم است.»
منبع👈ذکر جنید بغدادی
کتاب #تذکرةالأولياء
نویسنده #عطارنیشابوری
#اخلاق_فضیلت
🆔️https://eitaa.com/AnotherSky
برادرکشی به سبک شطرنج(1)
#بازیواخلاق
تا حالا فکر کردید چرا در #شطرنج نمیتوان شاه را بیرون کرد و تنها میتوان کیش یا مات کرد؟
شاه سیاه و سفید در واقع دو برادر ناتنی _از پدر جدا_ به نامهای گو و طلخند بودهاند که سر تاج و تخت به جنگ با هم بر میخیزند. در ابتدای جنگ هر دو، دو قاعدۀ نسبتاً اخلاقی را برای لشگر خود وضع میکنند:
۱. حق کُشتن و ضربه زدن و توهین به برادر من، آن شاه دیگر، را ندارید.
۲. هر زمان پیروز شدیم بایست به جنگ و درگیری پایان دهیم و نباید به کشتن ادامه دهیم.
گو میگوید:
گر ایدون که پیروز گردد سپاه
مرا بردهد گردش هور و ماه
مریزید خون از پی خواسته
که یابید خود گنج آراسته
چو طلخند را یابد اندر نبرد
نباید که بر وی فشانند گرد
نیایش کنان پیش پیل ژیان
بباید شدن تنگ بسته میان
طلخند میگوید:
گر ایدون که باشیم پیروزگر
دهد گردش اختر نیک بر
همه تیغها کینه رابر کشیم
به یزدان پناهیم و دم در کشیم
چو یابید گو را نبایدش کشت
نه با اوسخن نیز گفتن درشت
بگیریدش از پشت آن پیل مست
به پیش من آرید بسته دو دست
در اواسط جنگ به پیشنهاد گو و با پذیرش طلخند جنگ را به محلی که دورتادورش آب است میبرند و در آنجا بعد از آنکه سپاه طلخند درهمکوبیده میشود:
نگه کرد طلخند از پشت پیل
زمین دید برسان دریای نیل
همه باد بر سوی طلخند گشت
به راه و به آب آرزومند گشت
ز باد و ز خورشید و شمشیر تیز
نه آرام دید و نه راه گریز
بران زین زرین بخفت و بمرد
همه کشور هند گو راسپرد
در واقع طلخند کیش و مات میشود و گویی سکته میکند ولی توسط برادرش به قتل نمیرسد. جنگ پایان مییابد.
مادر گو و طلخند از مرگ طلخند که فرزند کوچکتر است، بسیار متأثر میشود. برای آرام کردن مادر و به تصویر کشیدن جنگ دو برادر،یک صفحۀ 100 خانهای ساختند و اینگونه نظم و ترتیب دادند:
یکی تخت کردند از چارسوی
دومرد گرانمایه و نیکخوی
بران تخت صدخانه کرده نگار
صفی کرد او لشکر کارزار
بیاراسته شاه قلب سپاه
ز یک دست فرزانهٔ نیکخواه
ابر دست شاه از دو رویه دو پیل
ز پیلان شده گرد همرنگ نیل
دو اشتر بر پیل کرده به پای
نشانده برایشان دو پاکیزه رای
به زیر شتر در دو اسب و دو مرد
که پرخاش جویند روز نبرد
مبارز دو رخ بر دو روی دوصف
ز خون جگر بر لب آورده کف
اینگونه بود که بازی با این صفحه تسلّیبخش مادر و یادآور فرزند دلبندش شد.
همیشه همیریخت خونین سرشک
بران درد شطرنج بودش پزشک
سرآمد کنون برمن این داستان
چنان هم که بشنیدم ازباستان
اصل داستان را فردوسی در شاهنامه آورده که در ضمن 527 بیت به داستان دو برادر و چگونگی ساخته شدن شطرنج پرداخته است. اشعار را در اینجا ببینید.
«دریغا فرسته شد از حد برون
نشاید نبشتن از این حد فزون»
ان شاء الله برخی نکات بازی شطرنج را در فرسته بعدی توضیح خواهم داد.
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky
شطرنج نیشابوری کشف شده در نیشابور که در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود. به نقل از ویکیپدیا
حرکت شطرنج و رفتار اخلاقی(۲)
#بازیواخلاق
۱. هر بازی تاریخچهای دارد که دانستن آن بازی را زنده میکند. تاریخچهٔ بازی ما را به فلسفهٔ آن نزدیک کرده، سرّ حرکات بازی را تا حدودی روشن میکند. وقتی بازی میکنید به دنبال فهم تاریخچه و بهخصوص نحوه شکلگیری آن باشید.
«برخی بازیها وقایعی تاریخی و یا اسطورهای هستند که با بازی کردن بازآفرینی میشوند.»
۲. در فرستۀ قبلی گفتم دو برادر «دو قاعده نسبتاً اخلاقی» برای لشگریانشان گذاشتند. واژه نسبتاً به این دلیل آورده شد که اولاً اصل جنگ و کشتار کاری ضد اخلاقی است مگر در زمانی که جلوی فساد بزرگتری را بگیرد. در این مثال هم که حاصل قدرت طلبی دو برادر بود و غلط اندر غلط بود. ثانیاً بقیه لشگریان مگر برادر و خانواده ندارند چرا فقط باید برادر پادشاه حفظ شود این هم خود تبعیضی ناروا است.
اما این خصوصیت اخلاق است که اگر رفتاری ضداخلاق و ناپسند باشد باز برای خود اخلاقیاتی دارد که بهتر است رعایت شود. مثلاً غارت کاروان کاری ضداخلاقی است؛ اما همین غارت میتواند همراه با توهین و تحقیر کاروانیان باشد و میتواند عاری از تحقیر و توهین باشد. بنا به همین خصوصیت اخلاق است که خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری بخشی در آداب شراب خوردن آورده است.
سرّ نجات عیازها و رسول ترکها همین رعایت اخلاق در کار ضداخلاقی است. یادمان باشد همه پلها را پشت سرمان خراب نکنیم.
۳. هر رفتار اخلاقی مانند حرکات #شطرنج است. حرکات شطرنج چند خصوصیت دارند؛
أ. زمانی حرکتی معنادار و قابل فهم است که عملیات شطرنج روشن شود و حرکت هر کدام از مهرهها وابسته به دانستن کل بازی و فرایند آن است.
فهم درست رفتار اخلاقی وابسته به فهم عملیات اخلاق است. کسی که با راستگویی میفریبد، با غیبت نکردن ظالم را تقویت میکند، با مهربانی ستمگر را بیپروا میسازد و با وفاداری به مجرم موجب فرار او از عدالت میشود، فهمی از کلیت و فرایند اخلاق ندارد. از سوی دیگر دروغی که اصلاح روابط کند، به ظاهر غیبتی که دست ظالمی را رو کند و ... عمل به اینها ناشی فهم از کلیت اخلاق است.(برای فهم بهتر این نکته کتاب ارزشمند در پی فضیلت نوشته مک اینتایر را بخوانید)
ب. زمانی حرکت درست یک مهره نتیجهبخش است که همه حرکات درست انجام شود. رفتار اخلاقی زمانی به سعادت منتهی میشود که همه یا بیشتر رفتارها صحیح باشد.
ج. مهارت در شطرنج با بازی کردن به دست میآید، فرمولها و اصول موجود در کتب راهنمای شطرنج تنها برای شروع بازی خوبند. در اخلاق هم همین طور است هرکسی باید خودش تجربه کند و از مسیر تجربه شخصی راههای پیروزی و تکنیک آن را بیاموزد.
د. یکی از راههای توجیه فضیلت ایثار، در بازی شطرنج اتفاق میافتد. یک مهره خود را فدا میکند تا حرکت مهرههای دیگر تسهیل و تسریع شود و شکست تیم مقابل ممکن شود.
ه. شطرنج به ما میآموزد زندگی مجموعهای از حرکات است، کیش و مات شدن امروز ما حاصل دهها حرکت اشتباه بوده و نباید تنها در تحلیل شکست به حرکت آخر نگاه کرد. در بسیاری مواقع ما چوب حرکات گذشته خود را میخوریم.
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky
تنظیم اخلاق روی موج بازار📻
#خطاهای_عملی
یکی از خطاهای رایج در مواجهه با امور اخلاقی، تنظیم اخلاق بر موج بازارِ دنیا است.
📳موج بازار چیست؟
1. روی موج بازار هر چیزی کالا است. کالا چیزی است که مقابلی دارد که میتوان با آن تعویضش کرد. چیزی که مقابل ندارد کالا هم نیست، در بازار هم جایی ندارد.
2. روی موج بازارِ دنیا قدرت در پول و دارایی است. مهم نیست چند سالته، چه جایگاهی داری، کجایی هستی و ایمانت چگونه است و اخلاقت چطور است. فقط مهم این است که چقدر پول داری.
💸💰تنظیم اخلاق و اخلاقیات روی موج بازار یعنی چه؟
روی موج بازار، رفتار اخلاقی و ارزشی تبدیل به کالا میشود؛ هر رفتاری قیمت پیدا میکند و مقابل میخواهد. اگر یکی دادی باید یکی بگیری.
-روی این موج «هرچه قدر پول بدهی آش میخوری».
-مغازهدار راست میگه تا مشتری جذب کند.
-سیاستمدار راست میگه تا رأی جمع کنه و اعتماد کسب کنه.
-کارمند برای رئیس خم میشه و نه برای مراجعه کننده.
-روی موج بازار «هرکسی یه قیمتی داره».
- روی موج بازار پدر و مادر بودن و پدربزرگ و مادربزرگ بودن ارزشآور نیست، در برخی موارد هم ضدارزشه؛ چرا؟ چون باید خرجشون کنی و سربار مالی میشوند. پدری محبوب است که پول خرجت کنه!
-خدمت به خلق بدون چشم داشت قابل فهم نیست.
-«کار خوبه برای خدا باشه» نامفهومه.
-«تونیکی میکن و در دجله انداز» میشه وعدۀ سر خرمن.
یکی از رفقا طرحی فرهنگی را به یکی از مسؤولان داده بود. نقل میکرد آن مسؤول دستش را به حالت شمارش پول نشان داد و گفت: "چقدر درآمدزایی دارد؟". رفیق ما هم گفته بود: "هیچ، بلکه باید خرج هم بکنی!"
کل طرح به فنا رفت. چرا؟ چون بازار این کار را دیوانگی میداند.
در این فضا هرکاری که عوض نداره، بیمعنا است: 1. هدیه دادن 2. رفاقت 3. محبت بدون چشم داشت 4. مفهوم بزرگی و کوچکی، 5. احترام به بزرگسال و ریش سفید 6. ایثار و هرکاری خوبی که در مقابلش چیزی نخواهید.
اخلاق بازاری توصیههای آشنایی هم داره:
- تا وقتی محبت کن که محبت میبینی.
- تا اندازهای خرج کن که خرجت میکنند.
- فحش دادند فحش بده.
- اگر اون در زندگی روراست هست تو هم روراست باش و الا نه.
- خیانت کن چون خیانت کرد.
✅حافظ میفرماید سود و ضرر دنیا رو که حساب کنی، میبینی نمیارزه:
نقدِ بازارِ جهان بِنگر و آزارِ جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان، ما را بس
و حتی اگر سودی در دنیا باشه قناعت و خشنودی به قضا است -که دیگه روی موج بازار نیست-:
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
#بازارواخلاق
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky
#معرفی_کتاب
کتاب آنچه با پول نمیتوان خرید به نسبت بازار مالی و اخلاق پرداخته است.
_مطالعه این کتاب شما را با آثار مخرب خروج بازار از مرز خود آشنا میکند. مهمترین ضرر خروج بازار از مرزهایش، ایجاد تبعیض و فساد است.
_برای مثال وقتی بازار به صحنه تعلیم و تعلم دست اندازی کند، مدارس غیرانتفاعی شکل گرفته و تحصیل از حق به کالا تبدیل میشود. وقتی آموزش از حق تبدیل به کالا شود؛ حتماً برنده ی بازار، برنده آموزش هم خواهد شد.
در نتیجه، پولدارها باسوادتر میشوند(تبعیض) و نیز به ناحق مدرک گرفته و رشد میکنند.(فساد)
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky
انسانی که
مطالعه📚 میکند،
فکر🧠 میکند،
گفتگو👥 میکند،
شجاع و صادق است،
مثل یک دانشمند
به ناچار افکارش، رفتارش و سبک زندگیاش
تغییر میکند.
توضیح بیشتر را در این 👈یادداشت👉 بخوانید.
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky
مردابَت را رها کن
#یادداشت
#خطاهای_عملی
یکی از اشتباهات ما در زندگی مقاومت در مقابل تغییر است.
تغییر ما را از مرداب شدن و گندیدن نجات میدهد. تاریخ پر از تغییرهای مبارک انسانها است. آنچه زندگی فضیل بن عیاض، بشر حافی و شیخ صنعان را بر سر زبانها انداخت، پوستاندازی و تغییرشان بود.
آثار غزالی، مولوی و کانت بعد از تغییر فکری و عملیشان خواندنی شدند. نقاشیهای ونگوگ بعد از حدود 34 سالگی و تغییری که در سبک آثارش داد، دیدنیتر شد.
اما چرا ما آدمها در مقابل تغییر مقاومت میکنیم؟
در وجود ما سه شخصیت هست که در مقابل تغییر مقاومت میکنند؛
یک متعصب کور، یک کاراگاه فضول، یک فرمانده از خودممنون.
متعصب درونِمان از هر چیزی برای ما هویتسازی کرده و به هویت ما تقدّس میبخشد و بعد شروع به دفاع از آن میکند. متعصب میگوید: «افکار و اعمال گذشته تو، حقیقت و چیستی تو است. برای انسان مقدّستر از خودش چیست؟ هر کس با گذشته تو بجنگد با تو جنگیده و یا مغرض و منحرف است و یا جاهل و نادان» وقتی سخنرانیاش تمام شود از او میپرسی، چرا گذشته من جزء حقیقت من است و چرا مقدس است؟!
متعصب کور دلیل ندارد اما پرمدعاست.
کارآگاهِ درونِمان کاری به گذشته و چیستی و مقدسات ما ندارد، چون اساساً کاری به ما ندارد، به دیگران کار دارد. خصوصیت مهم کارآگاه عیبجویی و عیبیابی است. وقتی دیگری به شما میگوید: «خودت را تغییر بده!» و شما در جوابش میگویید: «ببین آبکش داره به آفتابه میگه دو تا سوراخ داری.» دقیقاً کارآگاه درونت دارد سخنرانی میکند. وقتی شاعر میگوید: «عیب کسان منگر و احسان خویش» دقیقاً کارآگاه درونت را مخاطب کرده است.
فرماندۀ درون دنبال فرمانبردار و سرباز میگردد. این بندۀ خدا کارش زیبا نشان دادن وضعیت کنونی فرد است. چون نمیتواند بگوید: «این آقای فرمانده اشکالات زیادی داره، باید تغییر کنه ولی خواهش میکنم از فرمانهای او تبعیت کنید!» فرمانده نباید به خودش شک کند، باید اینقدر درباره خود و آینده تصمیماتش محکم صحبت کند گویی آینده را در جامِ جم میبیند و غیب عالَم را چونان عیان میبیند.
تنها کسی که باید به دادت برسد و از مرداب این سه خلاصت کند؛ دانشمندِ درونت است.
او حقیقتجو است. او بر اساس شواهد و قرائن ثابت میکند، آدمیزاد است و اشتباه، و آدمیزاد است و نیاز به تغییر و رشد.
(الهام گرفته از فصل اول کتاب #دوبارهفکرکن آدام گرانت)
به گمان من
انسانی که
مطالعه میکند،
فکر میکند،
گفتگو میکند،
شجاع و صادق است،
مثل یک دانشمند
به ناچار تغییر میکند و با تغییر رشد میکند.
حالا شاید سخن جنید بغدادی را بهتر بفهمیم:
"صادق روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد و مرائی چهل سال بر یک حال بماند."
از تغییر نترس از این بترس که سالهای سال قطار رفته باشد، تمام ایستگاه رفته باشد و تو هنوز به نردههای ایستگاه رفته تکیه داده باشی!
#تفکر_تمثیلی
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky
#حاشیهنگاری
شبِ پُرستاره (به هلندی: De sterrennacht) یک نقاشی رنگ روغن است که توسط نقاش و طراح معروف سمبولیسم هلندی، وینسنت ون گوگ، در سال ۱۸۸۹ خلق شدهاست. این اثر نهتنها یکی از شاهکارهای ون گوگ است، بلکه بهعنوان یکی از نمادهای هنر نوگرای اروپا نیز بهشمار میآید.
مربوط به این 👈یادداشت👉
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky
منصفانِ بیانصاف
#یادداشت #خطاهای_عملی
بیانصافی یکی از مشکلاتی است که همه از آن مینالیم. اما خودِ ما به راستی منصف هستیم؟
در سال 1995 مجلۀ U. S. News & World Report این سوال را از برخی مخاطبینش پرسید: «اگر کسی در دادگاه از شما ادعای غرامت کند و شما پیروز شوید، آیا او باید هزینۀ دادگاه را بپردازد؟» پاسخ ۸۵% مثبت بود. از برخی دیگر اما پرسید: «اگر شما علیه کسی ادعای غرامت کنید و به او ببازید، آیا شما باید هزینۀ دادگاه را بپردازید؟» این بار فقط ۴۴% پاسخ مثبت دادند.
تفاوت این دو سوال فقط در جای مخاطب آنها است؛ در اولی بر ضدِ شما ادعایی شده که قاضی شما را بر حق دانسته و در دومی شما بر ضد دیگری ادعایی کردید که قاضی آن دیگری را بر حق دانسته است. اختلاف ۸۵% و ۴۴% هم به این دلیل است؛ فرد با خود طبق سوال اول میگوید: "اگر من به ناحق متهم شدم، مشخص است نباید پول دادگاه را بدهم" ولی طبق سوال دوم میگوید: "اگر من باختم، چرا باید هزینه دادگاه را بدهم؟!" (کتاب #قبیلههای_اخلاقی نوشته #جاشوا_گرین را بخوانید)
برای ما انسانها نادید گرفتن خود بسیار سخت است. بسیار سخت است که بیطرف به یک مسئله نگاه کنیم. وقتی اشتباهی انجام میدهیم، به شدّت انتظار داریم دیگران ما را ببخشند و وقتی دیگران اشتباه میکنند هر گونه انتظار بخشش از سوی آنها را انتظار بیجا میدانیم!
مسئله وقتی بغرنج میشود که متوجه میشویم این جانبداری ناآگاهانه است. دقیقاً زمانی که میخواهیم (آگاهانه) منصف باشیم، در همان حال ناآگاهانه غیرمنصف میشویم.
اما چه میشود کرد؛
۱. "میخواهم خوب باشم، پس خوبم!!"
خواستنْ دلیل بر بودن نیست. اینکه میخواهم منصف باشم به معنای منصف بودن نیست، اینکه میخواهم خیرخواه باشم به معنای خیرخواه بودن نیست، اینکه دوست دارم مهربان باشم به معنای مهربانی نیست، غیر از خواست ما بسیاری عوامل و علل دیگر در رفتار ما تأثیر دارند.(کتاب #زندان_صورتی نوشته #آدامآلتر را بخوانید)
۲. "انتهای معدن قناری ببند."
کارگران معدن در محل کارشان قناری میبستند که به محض کم شدن اکسیژن قناری واکنش نشان داده، بیحال میشد. قناریها آژیر خطر بودند.
بازخوردهای دیگران همان قناری در معدن است، که تا حدودی میتواند بیانصافیهای ناآگاهانه ما را نشان دهند. اگر پدر، مادر، همسر و دوست خیرخواهی دارید بازخورد و واکنش آنها را جدّی بگیرید.
۳. "زدودن رنگ تعلّق"
دایرهای را بکشید و تمام اموری که به آنها تعلق خاطر دارید را در آن دایره بنویسید. هرچه مواردی که در آن دایره نوشتید بیشتر باشد، احتمال بیانصافیِتان بیشتر میشود.
اگر به مدل لباس، مدل ماشین، شهری که در آن زندگی میکنید، جایی که کار میکنید، کتابی که نوشتید، حرفی که زدید، تفکری که دارید، تیم فوتبالی محبوبتان و ... همه و همه دلبستگی دارید، وقتی درباره لباس، ماشین، شهر، محل کار، کتاب، حرف و تفکر شما بحث شود احتمال اینکه کاملاً منصف باشید کم میشود. (کتاب #آزادیمعنوی نوشته #شهیدمطهری را بخوانید)
به قول حافظ:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
کانال #آسمان_دیگر
🆔https://eitaa.com/AnotherSky