eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.3هزار دنبال‌کننده
89 عکس
14 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با حقیر/سوالات، اشکالات و نقدها: @yahadi71 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 در میانه جنگ، تو دل مردم را خالی نکن، امیدوار کن! 🔺مرحوم در کافی به نقل از میگوید: هنگامى كه امیرالمومنین(ع) در با معاويه رو در رو شد، صدايش را بلند مى‌كرد تا يارانش بشنوند و مى‌فرمود: «به خدا سوگند، و يارانش را خواهم كُشت!». آن‌گاه در آخر سخن، صدايش را آهسته مى‌كرد و مى‌گفت: «إن شاء اللّه!». (وَاللّهِ لَأَقتُلَنَّ مُعاوِيَةَ و أصحابَهُ‌، ثُمَّ يَقولُ في آخِرِ قَولِهِ‌: إن شاءَ اللّهُ يَخفِضُ بِها صَوتَهُ‌) 🔺من نزديك ايشان بودم و گفتم: اى اميرمؤمنان! به درستى كه سوگند ياد كردى بر آنچه انجام مى‌دهى. سپس «ان شاء اللّه» گفتى. منظورتان از اين، چه بود؟ 🔺فرمود: «جنگ، ] است و من نزد مؤمنان، دروغگو نيستم. خواستم تا يارانم را بر دشمن کرده و بشورانم تا نكنند و به نبردِ با آنان، پيدا كنند. پس در آينده، داناترين آنان، از اين سخنْ سود خواهد بُرد. إن شاء اللّه!». (إنَّ الحَربَ خُدعَةٌ‌، و أنَا عِندَ المُؤمِنينَ غَيرُ كَذوبٍ‌، فَأَرَدتُ أن اُحَرِّضَ أصحابي عَلَيهِم؛ كَيلا يَفشَلوا، و كَي يَطمَعوا فيهِم، فَأَفقَهُهُم يَنتَفِعُ بِها بَعدَ اليَومِ إن شاءَ اللّهُ‌) 🔺بدان! خداوند، (ع) هنگامى كه او را به سوى فرستاد، فرمود:«پس به آرامى با او سخن بگو تا متذكر گردد و بترسد»، در حالى‌كه خداوند مى‌دانست که فرعون نه متذكر مى‌شود و نه مى‌ترسد؛ اما اين كار، موسى(ع) را بر رفتن بيشتر مى‌كرد. (وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَالَ لِمُوسى‏ حَيْثُ أَرْسَلَهُ إِلى‏ فِرْعَوْنَ: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏» وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ لَايَتَذَكَّرُ وَ لَا يَخْشى‏، وَ لكِنْ لِيَكُونَ ذلِكَ أَحْرَصَ لِمُوسى عَلَى الذَّهَابِ.) 📌پ.ن: توجه به سه نکته ناظر به این روایت، ضروری است: 1️⃣ در نگاه برخی، و تهیج احساسات، صرفا امری بی خود و حتی مضر است اما این روایت نشان میدهد، شعار در جای خودش بسیار لازم و ضروری است. همین بزرگ‌نمایی و شعارها، در و روایی است که تو دل حریف را خالی کرده و را در وجود آنها ایجاد میکند و طبیعتا تحقق پیروزی را بیشتر میکند. 2️⃣ اینکه مردم باید حال مبارزه داشته و مطلع از واقعیات بوده و دچار تخیلات نباشند، امر درستی است اما اگر هر داده و اطلاعاتی که نتیجه اش ، و خالی کردن تو دل مردم باشد، قطعا مطرح کردنش مضر و است. 3️⃣ اینکه رهبر انقلاب اِخبار و در آینده میدهند، گاهی ناظر به است که قطعا پیروزی برای متقین و اهل ایمان است، گاهی ناظر به و واقعی است اما گاهی «» است. یعنی ای کسانی که مسئولیت های مختلف مرتبط با این حیطه دارید، قطعا این وعده من، متکی به تلاش های شماست. یعنی این وعده من در صورتی محقق میشود که شما تمام تلاش خود را بکار بگیرید، نه اینکه وعده من منجر به و بی خیالی شما بشود و بالعکس تلاش شما کمتر بشود. در خاطرات یکی از شهدا آمده(شهید طهرانی مقدم یا شهید صیاد شیرازی) پس از بایدها و وعده های رهبر انقلاب، تلاش خود را بیشتر کرده و میگفتند: این بایدها و وعده های رهبری برای مردم عادی یک خبر از آینده است اما برای من، یعنی تو باید تمام تلاشت را بکنی که این وعده محقق بشود. این وعده رهبری یعنی سنگینی آن را بر دوش خود احساس کن و تلاشت را بیشتر کن. در وعده های رهبری، همه ما باید چنین احساسی داشته باشیم و تلاش کنیم که این وعده ها تحقق یابد و وظیفه خود را به خوبی انجام ندهیم، نه اینکه وعده ها، ما را به تخدیر و سکون بکشاند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 قاطعیت و عدالت علی(ع) نسبت به خطای یاران و نزدیکانش (با سلبریتی فاسد برخورد کنید، ولو ریزش کند) 🔺«» یکی از یارانِ شاعر امیرالمومنین(ع) بود، در واقع حضرت. کسی که از طرفی با شعرهای خود، مردم را برای پیوستن به سپاه حضرت و مبارزه با دشمن، میکرد و از طرفی دیگر و یارانش را رسوا میساخت. کسی که عضو ارشد تیم رسانه ای سپاه حضرت بود و در صفین، در خط مقدم ، به شاعران شام، پاسخ میداد. 🔺 نقل میکند: نجاشى در روز اوّل ماه رمضان، بر گذر كرد. ابوسمّال او را دعوت به غذا میکند. نجاشی میگوید: واى بر تو، در اوّلين روز از رمضان‌ غذا بخوریم؟! ابوسمّال میگوید: ما که به روزِ اولِ رمضان بودن، يقين نداريم، پس بی خیالش! پس از غذا نیز نابی آمده است که حسابی میچسبد. 🔺خلاصه نجاشی قبول کرده و پس از غذا نیز شراب مینوشند و نعره های آنها همسایه را متوجه قضیه کرده و او نیز که از اصحاب حضرت امیر بود، به حضرت اطلاع داده و ماموران نیز به سراغ آنها می آیند اما ابوسمّال فرار میکند ولی نجاشی را میگیرند و نزد حضرت می آورند. 🔺همه منتظر واکنش حضرت بودند که با او چه میکند، یا ؟ علی(ع) در عین علم به همه خدمات او برای اسلام، اما با او مانند دیگر معصیتکاران برخورد میکند و اینگونه نیست که همه خدمات گذشته و ارزشمند او، حضرت را از اجرای حدّ الهی بازدارد. 🔺صبح كه شد، نجاشی را با همان شلوارى كه به پا داشت، هشتاد ضربه شلّاق زده و پس از آن، بيست شلّاق هم اضافه‌تر میزنند. نجاشی به حضرت میگوید: اى اميرمؤمنان! حدّ شراب را دانستم اما اين 20 شلّاق اضافه براى چه بود؟ حضرت فرمود: «براى ات بر خدا و ات در ماه رمضان.» (قالَ‌: لِجُرأَتِكَ عَلى رَبِّكَ‌، و إفطارِكَ في شَهرِ رَمَضان) 🔺سپس حضرت او را با همان شلوار در قرار داد. كودكان بر سر او فرياد مى‌كشيدند كه: نجاشى شلوار خود را كثيف كرده است! و او نیز مى‌گفت: نه به خدا، این شلوار من، فاخر و يمنى است كه‌ بندى محكم و مويين دارد و به راحتى آلوده و كثيف نمى‌شود! 🔺این کار باعث خشم های کوفه و خصوصا شد، لذا خدمت حضرت امير رسیده و گفتند: ▫️اى اميرمؤمنان! فكر نمى‌كرديم كه و تفرقه‌انگيزان با و وحدت‌طلبان، نزد حاكمان دادگر و سرچشمه‌هاى نيكى، در كيفر يكسان باشند، تا اینکه رفتار تو را با نجاشى ديدیم. آیا دوست و دشمن در نگاه شما هيچ فرقى نمیکند؟ ▫️دل‌هايمان را رنجاندى و كار ما را پريشان ساختى و ما را به راهى كشاندى كه فكر مى‌كرديم پوينده اين راه، جهنّمى است. (يا أميرَالمُؤمِنينَ‌! ما كُنّا نَرى أنَّ أهلَ المَعصِيَةِ وَ الطّاعَةِ‌، و أهلَ الفِرقَةِ وَ الجَماعَةِ‌، عِندَ وُلاةِ العَدلِ و مَعادِنِ الفَضلِ سِيّانُ فِي الجَزاءِ‌، حَتّى رَأَيتُ ما كانَ مِن صَنيعِكَ بِأخِيَ الحارِثِ‌...) 🔺حضرت امیر در پاسخ فرمودند: ▫️«بله! اين امر بزرگ است، مگر بر و ». اى برادرِ! جز اين است كه نجاشی يكى از مسلمانان است كه حرمتى از حرمت‌هاى الهى را شكسته است، ما هم حدّى بر او جارى كرديم كه كفّاره‌اش بود؟! ▫️خداوند مى‌فرمايد: «زشتى كار گروهى، شما را به وادار نكند. دادگرى پيشه كنيد كه به تقوا نزديكتر است»». (فقال: «إِنَّهٰا لَكَبِيرَةٌ إِلاّٰ عَلَى الْخٰاشِعِينَ‌»، يا أخا بَني نَهدٍ، و هَل هُوَ إلّا رَجُلٌ مِنَ المُسلِمينَ انتَهَكَ حُرمَةَ مَن حَرُمَ اللّهُ‌، فَأَقَمنا عَلَيهِ حَدّا كانَ كَفّارَتَهُ‌! إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ‌: «وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ‌») 🔺طارق درحالی از نزد حضرت بیرون آمد که انگار عذرخواه و پذيراى اجراى حدّ نجاشی بود. در مسیر به برخورد. مالک به او گفت: طارق! تو به اميرمؤمنان گفته‌اى كه: دل‌هاى ما را رنجاندى و كارهايمان را پريشان ساختى‌؟ 🔺طارق گفت: آرى، من گفته‌ام. مالك گفت: به خدا سوگند، آن چنان نيست كه گفته‌اى. همانا دل‌هاى ما شنوا و (ع) و كارهايمان براى او هماهنگ و يك‌پارچه است. (قالَ لَهُ الأَشتَرُ: وَاللّهِ ما ذاكَ كَما قُلتَ‌، و إنَّ صُدورَنا لَهُ لَسامِعَةٌ‌، و إنَّ امورَنا لَهُ لَجامِعَةٌ‌) طارق خشمگين شد و گفت: اى مالك! به زودى خواهى فهميد كه اینگونه نیست كه میگویی. 🔺نجاشى و طارق، وقتی سرسختى، و قاطعيتِ حضرت را در اجراى ديدند و اينكه نزد حضرت، هیچ چيز مانع از اجراى حدّ الهی نيست، درحالیکه اصلا فكر نمیكردند حضرت تا اين اندازه سخت‌گير باشد لذا از ايشان كناره گرفته و به معاويه پیوسته و حضرت را کردند. ➕مطالعه کامل این گزارش 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9