eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
962 دنبال‌کننده
74 عکس
10 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @Hagh110110 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ علی(ع) و فضائل غیر قابل انکارش 🔹 در (ج42،ص116) به نقل از حارث بن مالک چنین میگوید: وارد شده و نزد رفته و از او پرسیدم درباره علی فضیلتی شنیده ای؟ سعد به وجود پنج ویژگی برای علی(ع) شهادت میدهد و میگوید اگر من یکی از آنها را داشتم، برایم از اینکه در دنیا عمر (ع) را داشته باشم، دوست داشتنی تر بود و بعد شروع به شمردن آن فضیلت ها میکند: 1️⃣ اول آنکه پیامبر خدا را به همراه به سوی مشرکان قریش فرستاد و او یک روز و شب در راه بود تا اینکه به علی(ع) فرمود دنبال ابوبکر برو و سوره را از او بگیر و خودت ابلاغ کن و ابوبکر را نزد من برگردان. وقتی ابوبکر برگشت از پیامبر پرسید ماجرا چیست؟ آیا چیزی درباره من نازل شده؟ حضرت فرموید خیر اما برای ابلاغ مطلبی، یا باید خودم ابلاغ کنم یا کسی که از من باشد[و تو از من نیستی اما علی از من است]. 2️⃣ دوم آنکه با در مسجد مینشستیم تا اینکه یک روز گفته شد از این به بعد غیر از و همه باید از مسجد خارج شوند و ما نعلین کشان از مسجد خارج شدیم. صبح [عموی حضرت] به پیامبر فرمود چرا عموها و یارانت را بیرون کردی و این جوان را در مسجد ساکن کردی؟ حضرت فرمود من شما را بیرون نکردم بلکه این فرمان خداست. 3️⃣ سوم آنکه پیامبر، و را به فرستاد اما کار پیش نرفت تا اینکه فرمود فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند. روز بعد با اینکه علی چشم درد داشت، با آب دهانش به چشمان او زد و چشم او خوب شد و پرچم را به دست او داد و او پیروز شد. 4️⃣ چهارم آنکه در روز ، پیامبر همه را نگه داشت و دستان علی را بالا برد به طوری که سفیدی زیر بغلش پیدا شد و سه بار گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه» 5️⃣ پنجم آنکه پیامبر سوار بر شترش به قصد جنگ از شهر خارج شد و علی را به همراه خود نبرد. این را دلیل بر ناشایستگی علی و عدم رضایت و توجه پیامبر به او دانستند اما پیامبر همه مردم را جمع کرد و فرمود: یا علی! نسبت تو به من همانند نسبت به است، جز آنکه بعد از من دیگر پیامبری نداریم. 📌 پ.ن: افراد کثیری از صحابه و غیر صحابه ولایت و امامت حضرت امیر(ع) را نپذیرفتند اما شاید به جرئت بتوان گفت با این حال، همه یا عمده آنها منکر فضائل علی(ع) نبودند، چه اینکه در نقل های متعددی این گزارش ها به دست ما رسیده است که می توان درباره آن کتاب ها نوشت. سعدبن ابی وقاص یکی از آن افراد است، کسی که از صحابه پیامبر بود، فرماندهی سپاه اسلام در را به عهده داشت اما در زمان خلافت حضرت در ابتدا با ایشان بیعت نکرد و وقتی هم که بیعت کرد در جنگ های حضرت حاضر نشد و با او همراهی نکرد. پسر او، نیز فرماندهی سپاه دشمن در کربلا را به عهده داشت. اما همین شخصیت نمی تواند منکر فضائل حضرت بشود، چون روز و شب این فضائل را به چشمان خود دیده است، فضائلی که یکی دو تا هم نیستند و بعضی از آنها به تواتر نقل میشده لذا اساسا قابل انکار نبوده اند. یکی از دلایلی که باعث شد این چنین افرادی در عین قبول فضائل حضرت اما امامت و ولایتش را قبول نکنند، آنها بود که در روایات نیز به آن اشاره شده. اگر همین گزارش سعد را به دقت بخوانید، حس حسادت از سر و روی آن می بارد. در نقل دیگری آمده وارد مدینه شد و به سعد گفت چرا ما را در حقمان در برابر باطل یاری نمیکنی اما سعد پاسخ داد از پیامبر شنیدم که می فرمود: «على با حق است و حق با على است، هر جا كه باشد.» معاویه در پاسخ میگوید: هیچگاه نزد من مانند امروز شایسته ملامت نبودی. سعد میگوید چرا؟ معاویه پاسخ میدهد: چون اگر من این سخن را از پیامبر شنیده بودم تا زمان مرگم همواره میشدم. البته معاویه هم حق را درباره علی(ع) می دانست اما چه بسا حسادت او نسبت به حضرت از حسادت سعد بیشتر هم بود. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
💠 استفاده از دین خدا برای پیشبرد اراده غیرخدا 🔺 پیشنهاد میکنم حتما کامل این روایت و سفارشات به جناب رو بخونید که فقط یک بخشی از آن اینجا آمده. 🔺 حضرت خطاب به جندب میفرمایند: ➕خیلی وقت است که و نادانی، آباد و پر رونق است، در این مدت، بنیانش محکم و قوی گشته و مردم بیش از ، جهل را پسند کرده اند. 🔺 حضرت در مقام تبیین علت این مسئله میگویند: ➕این اتفاق افتاد، چون عده ای دین خدا را به گرفتند، چنان بازی گرفتنی که در ظاهر به دین و احکام خدا عمل میکردند، ظاهر مذهبی داشتند اما در عمل اراده دیگری از آن داشتند. 🔺 در ظاهر عامل به بودند، اما در عمل را پیش میبردند، و نفسانیت خود را. 🔺 این مدل رفتار کردن در عرصه ، همان مدلی است که به شدت دنبال میکرد. معاویه اساسا به دنبال بود، دشمن عقل، آگاهی و عقلانیت برای مردم بود. 🔺 چیزی که امروز دنبال میکند، همان مشی معاویه است، چیزی که از آن تعبیر به میکنیم. به عکس، چیزی که امروز برای مردمش میخواهد، چیزی نیست جز، ، بلوغ فکری، رشد و . 📌برخی از فیش های مرتبط با این نکته رو در ادامه می فرستم. ➕: «كانَ المُتَقرِّبُ مِنهُم إلى اللّٰهِ بعَمَلِهِ يُريدُ سِواه» 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
6️⃣ در مسیر حرکت به سمت شام، برای نبرد دوم با ، وقتی به انبار رسید، عده ای با محوریت گفتند به جای نبرد با شامیان، اول با خوارج نجنگیم و پس از پیروزی بر آنها، برای نبرد با معاویه به سمت شام حرکت کنیم. حضرت برای اینکه لشکریان را متوجه شان بکند، خطبه ای خوانده و میگویند به من خبر رسیده که عده ای میگویند ای کاش اول به سمت خوارج میرفتیم و بعد به سمت شام، اما بدانید که این نگاه، اشتباه است و در ادامه میگویند: ➕ «فَسيروا إلَى القاسِطينَ‌؛ فَهُم أهَمَّ عَلَينا مِنَ الخَوارِجِ‌، سيروا إلى قَومٍ: يُقاتِلونَكُم كَيما يَكونوا جَبّارينَ‌، يَتَّخِذُهُمُ النّاسُ أربابا، و يَتَّخِذونَ عِبادَ اللّهِ ، و مالَهُم دُوَلاً.» ➕ حضرت تاکید میکند، جریان معاویه، مسئله اصلی و اولویت دار است، نه خوارج. لذا اول باید به سمت شام حرکت کرد. در ادامه درباره چرایی خطرناک تر بودن جریان اسلام صفینی توضیح میدهد و میگویند: ▪️چون این جریان با شما میجنگد تا از و ظالمان بشود چرا که هدف اصلی او بدست گرفتن و حاکمیت است. ▪️اینها میخواهند کاری کنند که مردم، اختیار خود و اموالشان را بدست آنها بدهند. و با استفاده از همین ثروت ها، برای خود دولت سازی میکنند. ▪️اینها میخواهند را خود کنند، ، و را از آنها بگیرند. اما در عین حال کاری میکنند که مردم نیز آنها را انتخاب میکنند. ▪️اما چگونه؟ با استفاده از ، و ، با استفاده از و تهییج غریزه و ، افکار و اراده خود را بر مردم میکنند ▫️دقیقا همان کاری که امروز دنبال میکند، یعنی با استفاده از مردم، کار خود را پیش میبرد. ▫️چون دشمن عقل، آگاهی و عقلانیت برای مردم اند، درحالی که مکتب علوی، نقطه مقابلش یعنی است که قوامش به و آگاهی مردم است. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 علت صلح امام حسن(ع) با معاویه 🔺وصیت و اراده امام حسن این بود که به سمت شام حرکت کرده و فتنه را بخشکاند اما چه شد که این اتفاق نیفتاد؟ خود اینگونه نقل میکنند: 🔰قِلّت و کمی یارانم و ترس از ذلت، من را از نبرد با اهل شام باز نداشت بلکه قبلا شیعیان راستین وقتی با اهل شام می جنگیدند، و و استواری دو خصلت مهم آنها بود و با این دو به نبرد با آنها میرفتیم اما امروز آن سلامت و وحدت، به و دشمنی تبدیل شده و آن صبر و استواری، به و شکایت بدل گشته است. 🔰شما شیعیان قبلا ما بودید و دین تان جلودار دنیای تان بود، تان حاکم و مقدم بر تان بود. اما امروز دنیای شما پیشوای دین تان شده است، 🔰دیروز ما امام تان بودیم و شما امت ما؛ ما و شما برای هم بودیم و بین مان پیوندی ناگسستنی وجود داشت اما امروز شما علیه ما شده اید، مقابل ما قرار گرفته اید و آن پیوند بین مان را گسسته اید. 🔰معاویه مرا به سوی صلحی فرا خوانده که نه در آن است و نه در آن رعایت شده. اگر و انتخاب شما، حیات و به هر قیمتی است، آن صلح را خواهم پذیرفت، در حالی که خار در چشم داشته و باید تحمل کنم. ولی اگر اراده و شما، جنگ و در راه خداست، صلح را نخواهیم پذیرفت و قضاوت را به محکمه الهی واگذار میکنیم. 🔰اینجا بود که اصحاب همه با هم گفتند: انتخاب ما و دنیاست! کلیدواژه: «فَنَادَى الْقَوْمُ بِأَجْمَعِهِمْ بَلِ وَ » 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 علت صلح امام حسن(ع) با معاویه 🔺وصیت و اراده امام حسن این بود که به سمت شام حرکت کرده و فتنه را بخشکاند اما چه شد که این اتفاق نیفتاد؟ خود اینگونه نقل میکنند: 🔰قِلّت و کمی یارانم و ترس از ذلت، من را از نبرد با اهل شام باز نداشت بلکه قبلا شیعیان راستین وقتی با اهل شام می جنگیدند، و و استواری دو خصلت مهم آنها بود و با این دو به نبرد با آنها میرفتیم اما امروز آن سلامت و وحدت، به و دشمنی تبدیل شده و آن صبر و استواری، به و شکایت بدل گشته است. 🔰شما شیعیان قبلا ما بودید و دین تان جلودار دنیای تان بود، تان حاکم و مقدم بر تان بود. اما امروز دنیای شما پیشوای دین تان شده است، 🔰دیروز ما امام تان بودیم و شما امت ما؛ ما و شما برای هم بودیم و بین مان پیوندی ناگسستنی وجود داشت اما امروز شما علیه ما شده اید، مقابل ما قرار گرفته اید و آن پیوند بین مان را گسسته اید. 🔰معاویه مرا به سوی صلحی فرا خوانده که نه در آن است و نه در آن رعایت شده. اگر و انتخاب شما، حیات و به هر قیمتی است، آن صلح را خواهم پذیرفت، در حالی که خار در چشم داشته و باید تحمل کنم. ولی اگر اراده و شما، جنگ و در راه خداست، صلح را نخواهیم پذیرفت و قضاوت را به محکمه الهی واگذار میکنیم. 🔰اینجا بود که اصحاب همه با هم گفتند: انتخاب ما و دنیاست! کلیدواژه: «فَنَادَى الْقَوْمُ بِأَجْمَعِهِمْ بَلِ وَ » 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 کنش و تعامل سفیان بن ابی لیلا از اصحاب خاص امام حسن با ایشان بعد از ماجرای صلح با معاویه 🔺جناب در گزارش دیگری نقل میکند: مردى از ياران امام حسن كه او را: ميگفتند، در حالى كه بر شتر خود سوار بود نزد آن حضرت آمد. 🔺به حضرت که رسید، از بالای همان شتر گفت: «السّلام عليك يا مذل المؤمنين!» يعنى سلام بر تو، اى ‏كننده_مؤمنين! 🔺حضرت به او گفت: جناب سفیان، ، پياده شو، تا ببینیم چه میگویی! او پياده شد و نزد حضرت آمد. 🔺حضرت به او فرمود: خب جناب سفیان، چه گفتى!؟ سفیان گفت: گفتم: سلام بر تو اى ذليل ‏كننده مؤمنين. حضرت فرمود: چرا و به چه دليل اين سخن را ميگوئى!؟ 🔺سفیان گفت: تو امر اين امت را از گردن خود خلع نمودى و به اين مرد طاغى و سركش() واگذار كردى كه او نیز بر خلاف دستور خدا حكومت مینمايد. 🔺حضرت فرمود: میدانی چه بود؟ من از پدرم على(ع) شنيدم که به نقل از پيامبر(ص) فرمود: روز و شب‏ها نمیگذرند مگر تا اينكه مردى كه داراى گلوئى گشاد و سينه ‏اى عريض باشد، کسی که هرچه ميخورد اما سير نمی‏شود، چنین شخصی، متصدى امر خلافت اين امت شود که آن مرد است. 🔺علت صلح من با معاويه همين است. بعد حضرت به او میگویند: خب سفیان چه باعث شد كه نزد ما آمدى؟ سفیان گفت: و شما. 🔺حضرت به او فرمود: فقط به خاطر آمده ای؟ سفیان گفت: آرى. (مَا جَاءَ بِكَ؟ قَالَ: حُبُّكَ؟ قَالَ: اللَّهَ؟ قَالَ: اللَّهَ.) 🔺بعد حضرت کمی درباره آثار محبت اهل بیت صحبت کردند. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 قانع نشدن جناب سفیان از تبیین امام حسن و رجوع به امام حسین جهت قیام 🔰(ص220) در گزارش دیگری به نقل از میگوید: پس از ماجراى صلح، من و ، به مدينه نزد حسن بن علی(ع) رفتيم. 🔺هنگامى وارد خانه‌اش شديم كه ، تميمى و خَثعَمى نيز نزد او بودند. من در ورود و خطاب به حضرت گفتم: 🔺سلام بر تو، اى ! حضرت فرمود: «سلام بر تو! بنشين. من خوار كنندۀ مؤمنان نيستم؛ بلكه آنان هستم. من با ، میخواستم که را از شما دور كنم؛ (ما أرَدتُ بِمُصالَحَتي مُعاوِيَةَ إلّا أن أدفَعَ عَنكُمُ القَتل) 🔺زيرا ديدم كه يارانم در جنگ كردن، اند و از ، شانه خالى مى‌كنند. به خدا سوگند، با اين وضعيت، اگر با كوه‌ها و درختان هم به سوى مى‌رفتيم، جز به او، چاره‌اى نبود. (عِندَما رَأَيتُ مِن تَباطُؤِ أصحابي عَنِ الحَربِ و نُكولِهِم عَنِ القِتالِ‌، و وَاللّٰهِ لَئِن سِرنا إلَيهِ بِالجِبالِ وَ الشّجرِ ما كانَ بُدٌّ مِن إفضاءِ هٰذَا الأَمرِ إلَيه) 🔺سپس راوی میگوید، از نزد حسن(ع) بيرون آمديم و نزد (ع) رفتيم و پاسخ برادرش حسن(ع) را به او باز گفتيم. ایشان نیز فرمود: 🔺«، درست مى‌گويد. بايد همۀ شما تا زمانى كه اين انسان () زنده است، در خانه‌تان بمانيد». (صَدَقَ أبو مُحَمَّدٍ، فَليَكُن كُلُّ رَجُلٍ مِنكُم حِلساً مِن أحلاسِ بَيتِهِ‌ ما دامَ هٰذَا الإِنسانُ [مُعاوِيَهُ‌] حَيّاً) 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 قانع نشدن حُجر از تبیین امام حسن و رجوع به امام حسین جهت قیام 🔺 نقل میکند: اصحابی که بودند، وقتی دیدند کارشان با حسن(ع) به جایی نمیرسد، نزد حسين(ع) آمدند و آنچه را به حسن(ع) پيشنهاد داده بودند، با او نیز در ميان نهادند و پاسخ ردّ حسن(ع) را نيز بازگو كردند. 🔺حسين(ع) نیز در پاسخ فرمود: «صلحى بود و بيعتى، و من آن را مى‌دارم؛ امّا تا آن گاه كه اين فرد () زنده است، بمانيد و هر گاه هلاك شد، ما و شما دو باره كار را مى‌كنيم». (قَد كانَ صُلحٌ و كانَت بَيعَةٌ كُنتُ لَها ، فَانتَظِروا ما دامَ هٰذَا الرَّجُلُ [مُعاوِيَةَ‌] حَيّاً، فَإِن يَهلِك نَظَرنا و نَظَرتُم) 🔺لذا این دسته از اصحاب انقلابی، بعد از این توصیه حسین(ع)، با آن كه حقوق خود را از میگرفتند و در نبردهاى مسلمانان با ديگران، شركت مى‌جستند اما هيچ چيز نزد آنها و ديگر شيعيان، محبوب‌تر از نبود. 🔺(ص220) و نقل میکنند: و ، نزد حسين(ع) آمدند و گفتند: 🔺«اى اباعبد اللّٰه! با ، را خريديد، كم را پذيرفتيد و فراوان را وا نهاديد. امروز به گوش كن و بقيّۀ روزگار، سخن ما را گوش مكن. (شَرَيتُمُ الذُّلَّ بِالعِزِّ، و قَبِلتُمُ القَليلَ و تَرَكتُمُ الكَثيرَ، أطِعنَا اليَومَ وَ اعصِنَا الدَّهرَ) 🔺(ع) و اش را كنار بگذار و پيروانت را از كوفه و ديگر جاها، به دور خود جمع کن. (دَعِ الحَسَنَ عليه السلام و ما رَأىٰ مِن هٰذَا الصُّلحِ‌، وَ اجمَع إلَيكَ شيعَتَكَ مِن أهلِ الكوفَةِ و غَيرِها) 🔺من () و همراهم () را بر طلايۀ سپاه بگمار كه پيش از آن كه (معاویه) بفهمد، ما او را با شمشير مى‌كوبيم. (و وَلِّني و صاحِبي هٰذِهِ المُقَدِّمَةَ‌، فَلا يُشعِرُ ابنُ هِندٍ إلّا و نَحنُ نُقارِعُهُ بِالسُّيوفِ‌) 🔺حسين(ع) در پاسخ به آنها فرمود: «ما با بيعت كرده‌ايم و بسته‌ايم. هيچ راهى براى ما نيست». (إنّا قَد بايَعنا وعاهَدنا ولا سَبيلَ لِنَقضِ بَيعَتِنا) 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 اعتراض جابربن عبدالله انصاری به امام حسن درباره صلح با معاویه 🔺در کتاب (ص306) گزارشی آمده که جابر نقل میکند: اما آنچه از امام مجتبی(ع) دیدم؛ وقتی اصحاب حضرت با ایشان بی‌وفایی کردند و با معاویه صلح کرد، این صلح برای حضرت، سنگین آمد و از جمله آن افراد خود من بودم، که می‌رفتم و به حضرت می‌کردم. 🔺حضرت فرمود: جابر به من اعتراض نکن و مرا نکن، مگر از جدّم نشنیدی که فرمودند: «خدا بواسطه این پسر (یعنی من) بین دو گروه از مسلمین آرامش و برقرار می‌کند». (يا جابر، لا تعذلني، و صدّق رسول اللّه في قوله: «إنّ ابني هذا سيّد، و إنّ اللّه تعالى يصلح به بين فئتين عظيمتين من المسلمين») 🔺جابر میگوید: چرا شنیدم ولی امکان ندارد این قضیه در مورد باشد چرا که او خیلی است و این صلح باعث است. 🔺حضرت دست مبارکش را روی سینه جابر گذاشتند و فرمودند: گویا هنوز در شک و شبهه هستی؟ گفتم: بله. فرمودند: می‌خواهی را به شما نشان دهم و از خود حضرت مقصودش را بشنوی؟ 🔺جابر گوید: از کلام حضرت تعجب کردم، تا حضرت این را فرمودند، یک‌مرتبه دیدم صدائی آمد و زمین شکافته شد، رسول خدا و حضرت امیرالمومنین و جناب جعفر و حمزه از خاک بیرون آمدند. 🔺امام مجتبی عرض کرد: یا رسول الله جابر دارد مرا سرزنش میکند به آنچه که میدانید. پیامبر به جابر فرمودند: 🔺ای جابر، ایمانت درست نمی‌شود مگر امامت باشی و رای و نظری از خودت نداشته باشی و به آنها معترض نباشی. تسلیم پسرم حسن باش که حق، در صلحی است که انجام داده و آنچه انجام داده و دستور من است. (يا جابر، إنّك لا تكون مؤمنا حتّى تكون لأئمتك مسلّما، و لا تكون عليهم برأيك معترضا، سلّم لابني الحسن ما فعل، فإنّ الحقّ فيه، إنّه دفع عن حياة المسلمين الاصطلام بما فعل، و ما كان ما فعله إلّا عن أمر اللّه، و أمري) 🔺اینجاست که دیگر جابر تسلیم شده و میپذیرد. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 طعن به معاویه 🔰 به ، يكي از امام زمان(عج)، خبر رسید که فلان دربان شما به لعنت و دشنام میدهد. حسین بن روح پس از اطلاع از این ماجرا، او را از کار، برکنار کرد. (بَلَغَ الشَّيْخَ أَبَا الْقَاسِمِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ بَوَّاباً كَانَ لَهُ عَلَى الْبَابِ الْأَوَّلِ قَدْ لَعَنَ مُعَاوِيَةَ وَ شَتَمَهُ فَأَمَرَ بِطَرْدِهِ وَ صَرَفَهُ عَنْ خِدْمَتِهِ) 🔺آن شخص پس از بیکاری، بارها و اصرار میکرد که او را سر کارش بازگردانند اما ایشان نپذیرفت، تا اینکه بعدا یکی از بستگان حسین بن روح، او را استخدام کرد. (فَبَقِيَ مُدَّةً طَوِيلَةً يَسْأَلُ فِي أَمْرِهِ فَلَا وَ اللَّهِ مَا رَدَّهُ إِلَى خِدْمَتِهِ وَ أَخَذَهُ بَعْضُ الْآهِلَة) 🔺ايشان معتقد بودند كه شيعيان بايد حتي نسبت به حساسيت اقلیتی از اهل سنت كه براي معاويه جايگاه و احترام قائل هستند، نیز توجه داشت و نبايد تظاهر به بی احترامي به عقايد اهل سنت کرد. 🔺 در ابتدای انقلاب نیز ماجرایی شبیه به همین را نسبت به نقل میکنند که توجه به آن جالب است: ▪️« یک‌‌‌وقت در اوایل انقلاب در سخنرانیهایشان از به صورت اسم می‌‌‌آورند. شما می‌‌‌دانید که من مدتی را در بودم و با خیلی از علمای آنجا دوست نزدیک هستم. مردم و علمای سنی آن منطقه، معاویه را می‌‌‌دانند. ▪️به امام عرض کردم که در طرف شرق کشورمان، چند صد میلیون نفر معاویه را محترم می‌‌‌شمارند و او را می‌‌‌دانند البته بحق یا به‌‌‌ناحق آن، مربوط به جلسه‌‌‌ی بحث است یعنی مسلمانان ، ، و اغلب سنی ؛ این‌‌‌ها معاویه را محترم می‌‌‌شمارند. ▪️امام گفتند عجب، من نمی‌‌‌دانستم! من بعد از آن در طول این ده، یازده سال یک جمله‌‌‌ی از امام راجع به نشنیدم.» [بیانات در دیدار اعضای گروه معارف صدا و سیما، 13/12/1370] 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 ایجاد ترس و ارعاب، راهبرد کارآمد باطل و شیطان 🔺آخرین فتنه ای که در حکومتش با آن درگیر بود، مسئله بود. نیروهایش را به شهرهای مرزی حضرت امیر میفرستاد و صریحا میگفت من به دنبال تسخیر شهرها نیستم بلکه تنها انگیزه ام، غارت کردن و بهم ریختن شهر و و ارعاب در دل مردم آنجاست. 🔺کتاب به نقل از میگوید: به من گفت: تو را با لشكر انبوه و ساز و برگ جنگى مى‌فرستم. از مسير فرات به برو. اگر آن جا لشكريانى ديدى بر آنان بتاز و غارت كن، وگرنه پيش برو تا شهر را غارت كنى. اگر در آن جا لشكريانى نيافتى، برو تا به ، شبيخون بزنى. سپس به نزد من بازگرد. مبادا به نزديك شوى! چرا كه اگر بر مردم انبار و مدائن بزنى، گويا كوفه را غارت كرده‌اى. 🔺در ادامه معاویه برای این غارات سه کارکرد میشمارد و میگوید ما از این غارات به دنبال این سه هدف هستیم: 1️⃣ اولا در دل مردم عراق می اندازد. (تَرهَبُ قُلوبَهُم) 2️⃣ ثانیا هواداران ما را نيز كه در فكر جدا شدن از آنان‌اند را مى‌بخشد و باعث میشود همچنان در بین آنها بمانند. (و تُجَرِّئُ كُلَّ مَن كانَ لَهُ فينا هَوىً مِنهُم و يَرى فِراقَهُم) 3️⃣ ثالثا كسانى را كه از پيشامدها مى‌ترسند را به سوى ما مى‌كشانَد و عملا اینها جزو نیروهای ما خواهند شد. (و تَدعو إلَينا كُلَّ مَن كانَ يَخافُ الدَّوائِرَ) 🔺در ادامه نیز تاکید میکند: به هر آبادى‌اى كه رسيدى كن و هركس را كه با خودت همفكر نديدى و اموال را كن كه اين كار هم مثل كشتن است و دل‌ها را بيشتر به درد مى‌آورد. (و خَرَّبَ كُلَّ ما مَرَرتَ بِهِ مِنَ القُرى، وَ اقتُل كُلَّ مَن لَقيتَ مِمَّن لَيسَ هُوَ عَلى رَأيِكَ‌، وَ احرَبِ‌ الأَموالَ‌، فَإِنَّهُ شَبيهٌ بِالقَتلِ و هُوَ أوجَعُ لِلقُلوبِ‌) 📌پ.ن: ▫️ و ارعاب، یک راهبرد مشترک بین جبهه حق و باطل است. هم شیطان و اصحابش در طول تاریخ از این راهبرد استفاده کرده و میکنند و هم انبیا و قرآن کریم امر میکند که سپاهیان اسلام باید در دل دشمنان خود ایجاد رعب کنند. ▫️نکته مهم در چرایی استفاده از این راهبرد است. چون مهمتر از ، احساس و است. اگر دقت کنیم خواهیم دید که خیلی مهم نیست زندگی یک انسان چقدر در واقعیت خوب است بلکه مهم این است که آیا آن انسان احساس و ادراک خوبی از زندگی اش دارد یا نه. ▫️در این ماجرا نیز همین است. در واقعیت رژیم منحوس در عملیات ، ضربه سنگینی خورده اما میخواهد با و ، ذهنیت و را به نحو دیگری صورت بندی کند. ▫️لذا با برساخت رسانه ای، هم ذهنیت مردم را نسبت به واقعیت تغییر میدهد و هم در دل مردم ارعابی ایجاد میکند که مردم از عملیات موفق خود پشیمان بشوند. ▫️پس اولا متوجه باشیم که دشمن ضربه سنگینی خورده و احتمالا واکنشی داشته باشد ولی برای مردم ما که تجربه دفاع مقدس را دارند، این زد و خوردها چیزی نیست. در واقع نباید متاثر از ارعاب او، دچار بشویم. اما ثانیا، داشته باشیم که صادق است، پس نه بترسیم و نه بترسانیم بلکه به دیگران بدهیم. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان 🔺 نقل میکند بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد. بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مى‌كرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مى‌نوشت. به او «عزيز حكيم» املا مى‌كرد اما او «عليم حكيم» مى‌نوشت و مانند اين موارد. 🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مى‌گويد، مى‌گويم و مانند آنچه ‌محمّد مى‌آورد، مى‌آورم. یعنی به نحوی کرد. اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد: ➕«و كيست‌ ستمكارتر از آن كس‌كه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مى‌كنم»؟». 🔺عبدالله بن سعد عملا شد و به فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد. 🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين (عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه دهم، او را بكشد؟». گفت: اگر با چشم به ما اشاره مى‌كردى، او را مى‌كشتيم. پيامبر فرمود: ➕من، كسى را با نمى‌كشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید. ➕: «قالَ‌: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ‌!!» 📌پ.ن: ▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین و خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به است و هم نسبت به امام و . ▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر این نبود که والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا تصمیمش انتخاب او شد. یا در نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر. ▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است. این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل ، به شدت در آن اثرگذار است. ▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به ، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست. ▫️رهبران انقلاب، نه اند و نه ! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به و نهادهای رسمی و همینطور و نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند. ▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف ، ، و ما سمت و سو پیدا میکند، بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند. ▫️به عنوان نمونه مسئله ، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی و ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام نبود اما ایشان بود. ‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 1️⃣ ابوذر (بخش اول) 🔺 دارای صراحت لهجه ای مختص به خود بود. او هرگاه یا میدید، دست به میزد. برای او خلیفه و غیر خلیفه مهم نبود، هرکه دست از پا خطا میکرد، با فریادهای بیدارگر خود، را فریاد میزد. 🔺، خلیفه سوم، آنقدر از به خویشان و دوستان خود بذل و بخشش میکرد که شیرینی آن زیر زبان خیلی ها مزه کرده بود لذا خود را کنار کشیده بودند. 🔺ابوذر، جزو معدود صحابه ای بود که با خود، عثمان و اطرافیانش را عاصی کرده بود، به حدی که عثمان ترسید مردم علیه او بشورند لذا مجبور شد، ابوذر را از مدینه به شام، کند تا شاید بتواند او را کنترل کند و کمی از گزند زبان حقگوی او راحت بشود. ➕ابن ابی الحدید نقل میکند: روزی ابوذر به عثمان گفت: شما برای اینکه کار خود در عدم کمک به فقرا را توجیح کنید، این را ترویج میکنید که دست خدا برای بخشش به فقرا بسته است. این برای آن است که شانه خود را از مسئولیت خالی کنید. 🔸ابوذر گفت از پيامبر خدا شنیدم که میگفت: «چون ، سى نفر گردند، را در ميان خود دست به‌دست‌ مى‌گردانند و بندگان خدا را خود مى‌كنند و را سرمايه خود مى‌سازند یعنی دین را پوششی برای کسب ثروت خود قرار میدهند». (إذا بَلَغَ بَنو أبِي العاصِ ثَلاثينَ رَجُلاً جَعَلوا مالَ اللّهِ دَولاً، و عِبادَ اللّهِ خَوَلاً، و دينَ اللّهِ دَخلا) 🔸عثمان از حاضران که اصحاب بودند پرسید این کلام را از رسول خدا شنیده اید؟ اصحاب گفتند خیر. عثمان به ابوذر گفت: وای برتو که بر پیامبر خدا دروغ میبندی. خلاصه دعوا بالا میگیرد و عثمان برای صحت سنجی این کلام ابوذر، حضرت امیر را میخواند و از حضرت میپرسد این کلام را از پیامبر شنیده است یا نه. 🔸حضرت تاکید میکند که من چنین بیانی از پیامبر نشنیده ام اما قطعا ابوذر راست میگوید. چرا که از پیامبر شنیدم: آسمان بر کسی سایه نیانداخته و زمین کسی را بر روی خود حمل نکرده که از ابوذر باشد. (لَأَنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ يَقولُ‌: ما أظَلَّتِ الخَضراءُ‌، و لا أقَلَّتِ الغَبراءُ مِن ذي لَهجَةٍ أصدَقَ مِن أبي ذَر) مُروج الذهب ماجرای جهاد تبیین ابوذر در مقابل یهودی که در زمان مسلمان شده بود و مورد احترام خلفا بود و به نحوی نقش توجیه کارهای عثمان را بازی میکرد را نقل کرده. در پایان این افشاگری های ابوذر، دارد که عثمان به ابوذر گفت: چقدر مرا مى‌دهى! از جلوى چشمم دور شو، كه ما را آزار دادى. (ما أكثَرَ أذاكَ لي! غَيِّب وَجهَكَ عَنّي؛ فَقَد آذَيتَنا) 🔺این کنش فعالانه ابوذر در مدینه جهت نسبت به ، فسادها و تبعیض های عثمان، موجب شد که عثمان او را به شام تبعید کند تا بلکه بتواند او را کنترل کند. اما در ادامه ببینید ابوذر چه بر سر معاویه می آورد. تاریخ یعقوبی نقل میکند: وقتی به عثمان خبر رسيد كه ابوذر بر او و خُرده‌گيرى مى‌كند و تغيير و تبديل‌هاى او در سنّت‌هاى پيامبر خدا و ابوبكر و عمر را برای مردم بازگو و تبیین میکند، او را به شام نزد معاویه تبعید کرد. ابوذر در شام نیز همان کنش فعالانه خود را ادامه داد. 🔹او در مسجد مى‌نشست و مردم نیز به گرد او جمع مى‌شدند، تا آن كه اجتماع‌كنندگان و شنوندگانِ او فراوان می شدند و ابوذر نیز همان خود را برای مردم تبیین میکرد. ابوذر، نماز صبح خود را که میخواند، به دروازه دمشق میرفت و به خود میپرداخت. (كانَ يَجلِسُ فِي المَسجِدِ، فَيَقولُ كَما كانَ يَقولُ‌، و يَجتَمِعُ إلَيهِ النّاسُ‌، حَتّى كَثُرَ مَن يَجتَمِعُ إلَيهِ‌، و يَسمَعُ مِنهُ‌. و كانَ يَقِفُ عَلى بابِ دِمَشقَ إذا صَلّى صَلاةَ الصُّبحِ فَيَقول...) 🔹کار به آنجا رسید که معاويه نیز از دست ابوذر عاصی شد و به عثمان نامه نوشت و گفت: تو با تبعيد ابوذر به اینجا، را براى خود ساختى. (إنَّكَ قَد أفسَدتَ الشّامَ عَلى نَفسِكَ بِأَبي ذَر) ➕مُروج الذهب مینویسد: معاويه به عثمان نوشت: مردم بر گِرد ابوذر جمع شده‌اند و مى‌ترسم كه آنها را بر ضدّ تو بشوراند. اگر به این مردم نياز داری که با تو همراهی کنند، اگر مردم برای تو مهم است، ابوذر را از شام، به سوى خود بازگردان، تا افکار عمومی را بیش از این بهم نریخته است. (إنَّ أباذَرٍّ تَجتَمِعُ إلَيهِ الجُموعُ‌، و لا آمَنُ أن يُفسِدَهُم عَلَيكَ‌، فَإِن كانَ لَكَ فِي القَومِ حاجَةٌ فَاحمِلهُ إلَيك) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 وقتی یک جامعه، تُهی و خالی از روحیه جهاد، مبارزه و شهادت طلبی بشود... 🔺(ع) پس از جنگ ، بارها از مردم خواست تا برای جنگ با آماده شوند اما مردم همراهی نکردند تا اینکه معاویه شروع به تجاوز به محدوده حکومت حضرت امیر کرد، هرچند همان حکومت شام نیز در دست او بود. 🔺اینجا بود که به نقل از میگوید: على(ع) میگفت: بدانيد كه پس از من، به سه گرفتار خواهيد شد: 1️⃣ و خوارى فرا‏گير(ذُلًّا شَامِلا) 2️⃣ و شمشيرى كشنده (سَيفا قاتِلا) 3️⃣ در بیت المال و خودكامگى ستمكاران كه آن را به‌ صورت سنّتى بر ضدّ شما در خواهند آورد (أثَرَةً‌ يَتَّخِذُهَا الظّالِمونَ عَلَيكُم سُنَّة) ▫️وقتی این بلاها بر سر شما آمد، آنگاه منِ علی را ياد خواهيد كرد و آرزو میكنيد كه ای كاش مرا میديديد و من را و ياري میكرديد و هایتان را در راه من میريختيد و خدا جز ستمكار را از خویش دور نمیسازد. (فَسَتَذكُروني عِندَ تِلكَ الحالاتِ‌، فَتَمَنَّونَ لَو رَأَيتُموني و نَصَرتُموني و أهرَقتُم دِماءَكُم دونَ دمي، فَلا يُبعِدُ اللّهُ إلّا مَن ظَلَم) 🔺پس از آن، هرگاه حادثه ناگواری میدید، به یاد همین سخن حضرت می افتاد و میگفت: خداوند جز ستمكار را از خویش دور نمیسازد. (و كانَ جُندَبٌ بَعدَ ذلِكَ إذا رَأى شَيئا يَكرَهُهُ‌، قالَ‌: لا يُبعِدُ اللّهُ إلّا مَن ظَلَم) 📌پ.ن: ▫️ای کاش و ما متوجه باشند که نیست، جنگ طلب نیست، جنگ طلب نیست، جنگ طلب نیست، جنگ طلب نیست، ما فقط در حال از و خود هستیم، چیزی که آنها در حال نابودی آن هستند. ▫️این است که چون ، به جان افتاده و در حال نابودی آن است و تا او هست، هست و تا جنگ هست، فرهنگ خواهد بود ▫️اگر دست از برداریم، همان اتفاقی بر خواهد آمد که حضرت امیر بیان کردند، چه اینکه در همان عصر نیز بر جامعه اسلامی آمد. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 واکنش ما نسبت به موضع فعالانه دشمن چگونه باید باشد؟ 🔺در ، آنگاه كه سپاه ، آب فرات را در اختيار گرفت و نگذاشت آب به سپاه برسد، حضرت خطاب به لشکریانش فرمود: ▫️دشمن با اين كارش، از شما خواست تا دست به جنگ بگشاييد، با این کارش شما را به جنگ فراخواند؛ (قَدِ استَطعَموكُم القِتالَ‌) ▫️اينك يا تن به و دهيد و منزلت، و شرافت خود را از دست نهيد، يا شمشيرها را از آنها سيراب كنيد، تا از آب سيراب شويد. (فَأَقِرّوا عَلى مَذَلَّةٍ‌، و تَأخيرِ مَحَلَّةٍ‌، أو رَوُّوا السُّيوفَ مِنَ الدِّماءِ تَروَوا مِنَ الماء) ▫️بدانید که اگر زنده بمانيد، اما شكست خورده باشيد، در حقيقت مرده‌ايد و اگر کشته شوید، اما پيروز شده باشید، در حقيقت زنده‌ايد. یعنی «» در اين است كه با شكست و ذلت زندگى كنيد اما «» در اين كه پيروزمندانه، کشته شوید. (فَالمَوتُ في حَياتِكُم مَقهورينَ‌، وَ الحَياةُ في مَوتِكُم قاهِرينَ‌) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 نظر امیرالمومنین(ع) درباره سنی یا شیعه بودن امثال حماس و سنوار در میانه جنگ 🔺 نقل میکند: ▫️، ، حبّه عَرنى، حارث اعور و عبد اللّه بن سبا، پس از آنکه به دست سپاه افتاد و شهید شد، خدمت حضرت امير رسيدند، در حالى كه آن حضرت، گرفته و غمگين بود و به ایشان گفتند: ▫️به ما بگو كه نظرتان درباره و چيست‌؟ حضرت به آنان گفت: آيا تمام مشكلاتتان حل شده و آنقدر شده اید و براى اين مسئله يافته‌ايد که چنین سوالی میپرسید؟ مصر به دست معاویه افتاده و پيروانم در آنجا كشته شده‌اند، الان وقت این است؟ (فَقالوا لَهُ‌: بَيِّن لَنا ما قَولُكَ في أبي بَكرٍ وعُمَرَ؟ فَقالَ لَهُم عَلِيٌّ(ع): و هَل فَرَغتُم لِهذا؟! و هذِهِ مِصرُ قَدِ افتُتِحَت و شيعَتي بِها قَد قُتِلَت) ▫️بعد حضرت نامه ای مفصل و مهم، خطاب به مینویسند و در آن به این سوال اصحاب نیز اشاره کرده و پیرامون فلسفه کنش خود پس از ماجرای سقیفه و دوران خلفا، توضیحی میدهند. عملا یک دور تاریخ پس از پیامبر را تا هنگام نوشتن این نامه، بیان میکنند. ▫️هدفشان نیز نشان دادن فراز و فرودهایی است که اسلام طی کرده و امروز دیگر وقت و نیست. امروز وقت آن است تمام علیه تمام قیام کند. در ادامه نیز تاکید میکنند: حقّى را كه از من تباه ساختيد، رعايت كنيد و این نامه را بر پيروانم بخوانيد و باشيد. ▪️در ادامه حضرت، اندیشه قیام را پررنگ کرده و پر شور، لشکریانش را به قیام علیه معاویه فرامیخواند. بخشی از آن بیانات حضرت را از اینجا بخوانید. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 جنگ بد است اما گاهی لازم و ضروری است 🔺 گزارش میکند پیش از حرکت لشکریان علی(ع) برای نبرد با ، (ع) و (ع) برای مردم خطبه ای خوانده و آنها را دعوت به جهاد کردند. پس از آنها (ع) نیز بلند شد و پس از ثنای خداوند، خطاب به مردم چنین فرمود: ▪️«اى كوفيان! شما دوستان ما و بزرگواريد و جامۀ زيرين ما هستید، و نه رويين. بكوشيد آنچه را ميان شما كهنه گشته، احيا كنيد و آنچه را بر شما دشوار گشته، آسان سازيد و آنچه را شده، پيوند دهيد و را کنار گذاشته و داشته باشید. (يا أهلَ الكوفَةِ‌، أنتُمُ الأَحِبَّةُ الكُرَماءُ‌، وَ الشِّعارُ دونَ الدِّثارِ ، جِدّوا في إحياءِ ما دَثَرَ بَينَكُم، و إسهالِ ما تَوَعَّرَ عَلَيكُم، و الفَةِ ما ذاعَ مِنكُم) ▪️، زشت و مزه‌اش است و جرعه‌هايى به سختى فرو رونده است! اما هر كس خود را براى آن، آماده كند و ساز و برگ و مقدماتش را فراهم آورد و جراحت‌ها و سختی هایش او را رنجيده نكند، چنین شخصی و است. (ألا إنَّ الحَربَ شَرُّها ذَريعٌ‌، و طَعمُها فَظيعٌ‌، و هِيَ جُرَعٌ مُتَحَسّاةٌ‌ ، فَمَن أخَذَ لَها اهبَتَها، وَ استَعَدَّ لَها عُدَّتَها، و لَم يَألَم كُلومَها عِندَ حُلولِها؛ فَذاكَ صاحِبُها) ▪️و هر كس پیش از رسیدن و در غیر وقتش، آن را پیش بیاندازد، بدون اینکه کرده باشد باید برای آن چه بکند، نتیجه اش این خواهد شد که قومش را و خود را خواهد کرد. (و مَن عاجَلَها قَبلَ أوانِ فُرصَتِها وَ استِبصارِ سَعيِهِ فيها؛ فَذاكَ قَمَنٌ‌ ألاّ يَنفَعَ قَومَهُ‌، و أن يُهلِكَ نَفسَهُ‌) ▪️به يارى خدا، از او مى‌خواهيم كه با ايجاد ، شما را بدارد». پس از این صحبت های حضرت امیر و حسنین، بيشترِ مردم، دعوت على(ع) را در حركت و جهاد، اجابت كردند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
✳️ نسبت به همین ، در گزارشی شواهد التنزیل نقل میکند که بعد از اینکه پیامبر ولایت حضرت امیر رو ابلاغ کرد، بن یمان از اصحاب برجسته پیامبر چنین گفت: 🔺سوگند به خدا دیدم که برخواست و با تکبر و عصبانیت از مجلس خارج شد در حالی که دست راست خود را بر دوش اشعری و دست چپش را بر دوش گذارده بود و با این حال راه می‌رفت، می‌گفت: (فَقَالَ حُذَيْفَةُ‌ : فَوَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ مُعَاوِيَةَ‌ قَامَ - وَ تَمَطَّى وَ خَرَجَ مُغْضَباً وَاضِعٌ يَمِينَهُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ اَلْأَشْعَرِيِّ‌ وَ يَسَارَهُ عَلَى اَلْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ ثُمَّ قَامَ يَمْشِي مُتَمَطِّياً وَ هُوَ يَقُولُ‌:) 🔺معاویه: «ما سخنان محمد را تصدیق نمی‌کنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد.» در این هنگام خدوند این آیات را نازل نمود: «او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند. بلکه تکذیب کرد و روی‌گردان شد، سپس بسوی خانواده خود بازگشت در حالی که متکبّرانه قدم بر می‌داشت!» (لاَ نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلَى مَقَالَتِهِ وَ لاَ نُقِرُّ لِعَلِيٍّ‌ بِوَلاَيَتِهِ‌، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى: «فَلاٰ صَدَّقَ وَ لاٰ صَلّٰى، وَ لٰكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّٰى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطّٰى») 🔺و رسول خدا (ص) فهمید که باید او را بازگردانده و به قتل رساند، در این هنگام جبرئیل این آیه را تلاوت نمود: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن حرکت مده» و پیامبر سکوت کرد. (فَهَمَّ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَرُدَّهُ فَيَقْتُلَهُ فَقَالَ‌: لَهُ جَبْرَئِيلُ‌ : لاٰ تُحَرِّكْ بِهِ لِسٰانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ‌. فَسَكَتَ عَنْهُ‌.)
آیات و روایات اجتماعی
✳️ نسبت به همین #زمزمه_های_نفاق، در گزارشی شواهد التنزیل نقل میکند که بعد از اینکه پیامبر ولایت حضرت
هر چند این روایت در منابع آمده و ممکن است بخشی از آن را تلقی به قبول نکنیم اما با توجه به شواهد و قرائن تاریخی، این کنش و اطرافیانش طبیعی به نظر میرسد و این موضع او دور از انتظار نبوده و نشان میدهد یک جریانی به دنبال ایجاد در این مسئله بوده اند که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان 🔺 نقل میکند بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد. بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مى‌كرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مى‌نوشت. به او «عزيز حكيم» املا مى‌كرد اما او «عليم حكيم» مى‌نوشت و مانند اين موارد. 🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مى‌گويد، مى‌گويم و مانند آنچه ‌محمّد مى‌آورد، مى‌آورم. یعنی به نحوی کرد. اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد: ➕«و كيست‌ ستمكارتر از آن كس‌كه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مى‌كنم»؟». 🔺عبدالله بن سعد عملا شد و به فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد. 🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين (عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه دهم، او را بكشد؟». گفت: اگر با چشم به ما اشاره مى‌كردى، او را مى‌كشتيم. پيامبر فرمود: ➕من، كسى را با نمى‌كشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید. ➕: «قالَ‌: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ‌!!» 📌پ.ن: ▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین و خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به است و هم نسبت به امام و . ▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر این نبود که والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا تصمیمش انتخاب او شد. یا در نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر. ▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است. این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل ، به شدت در آن اثرگذار است. ▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به ، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست. ▫️رهبران انقلاب، نه اند و نه ! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به و نهادهای رسمی و همینطور و نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند. ▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف ، ، و ما سمت و سو پیدا میکند، بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند. ▫️به عنوان نمونه مسئله ، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی و ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام نبود اما ایشان بود. ‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
🔺اکنون در این بستری که ترسیم شد، یعنی حضرت امیر، حضرت زهرا و اصحابشان، میتوانند دست به چه کاری زده و چه طرحی را دنبال کنند؟ 🔸شاید آسان ترین اقدام که اصحاب نیز در ذهنشان همان بود، باشد. اینکه دست به شمشیر برده و بخواهند حق خلافت را پس بگیرند. این اقدام میتوانست چند نتیجه داشته باشد: 1️⃣ اولا بین اصحاب و همچنین مردم، یک ایجاد میشد و جامعه به سمت ، دودستگی و پراکندگی حرکت میکرد. نتیجه آن نیز یکی و دیگری تازه مسلمانان به بود. در آن بازه تاریخی، بخش زیادی داشتیم که آنها هنوز دین به عمق جانشان نفوذ نکرده و شناخت درستی هم از دین نداشتند. لذا اگر شاهد این درگیری ها میشدند، به راحتی دین را کنار گذاشته و به قبلی خود باز میگشتند. 2️⃣ ثانیا اصحاب «»، به دنبال حذف حضرت امیر و اصحاب اصلی او بودند لذا منتظر اولین واکنش از سمت آنها بوده تا بتوانند به راحتی و به همین بهانه، آنها را حذف کنند. چه اینکه میبینیم چند بار، پروژه توسط امثال دنبال میشود اما به شکست می انجامد. 3️⃣ ثالثا نتیجه آن ، به قدرت رسیدن بنی امیه و بود. بنی امیه پنهانی و بسیار مرموزانه، به دنبال فرصتی بود تا بتواند از آن آب گل آلود استفاده کرده و خود را بالا بکشد. چه اینکه بعد از ماجرای سقیفه، نزد حضرت امیر آمد و گفت: علی جان حق با توست لذا بیا با هم متحد شویم، اگر تو بخواهی، شهر را پُر از آدم میکنم تا حکومت به تو برگردد. روشن است ابوسفیان به دنبال شکل گیری یک بود تا در آن بستر بتواند طرفین را درگیر هم کرده و خود را بالا بکشد. لذا حضرت امیر که طرح ابوسفیان را کاملا میداند، او را طرد کرده و پیشنهادش را قبول نمیکند. 4️⃣ رابعا این حرکت حضرت، منجر میشد تا برچسب را به راحتی به ایشان بچسبانند، چرا که همچنان حاکم بر مردم بود لذا کسی متوجه نیت الهی حضرت نمیشد. چه اینکه همین انگ را به حضرت نیز زدند، با اینکه حضرت دست به کاری هم نزد.