🌺#نکته تفسیری صفحه ۵۰:🌺
تورات:
ما مسلمانان براساس کتاب آسمانی خویش به تمام #پیامبران خدا ایمان داریم و به تک تک ایشان احترام می گذاریم. حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) دو تن از پیامبران بزرگ خدا هستند که #قرآن بارها از آنان یاد کرده است. کتاب آسمانی حضرت موسی #تورات و کتاب آسمانی حضرت عیسی #انجیل است. هم اکنون نیز کتاب هایی به نام توارت و انجیل وجود دارد و کسانی که خود را پیرو حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) می دانند ، آن کتاب ها را به عنوان کتاب آسمانی خویش می شناسند. البته بین تورات و انجیلی که قرآن معرفی می کند و تورات و انجیل آنان، تفاوت های زیادی وجود دارد. به همین خاطر خوب است درباره هر یک از این دو کتاب آسمانی، به طور جداگانه مطالبی را بدانیم:
الف)تورات: کلمة تورات در زبان عبری(زبان کهن یهودیان) به معنای شریعت و راه آشکار می باشد.[1] به فرمودة قرآن، خداوند 40 شب با موسی(ع) در کوه طور وعده گذاشت و در آن مدت موسی(ع)به راز و نیاز با خدا مشغول بود. سپس خدا تورات را به صورت لوح هایی به او داد.[2] لوح صفحه ای است که روی آن مطلبی می نویسند و البته جنس الواح تورات برای ما مشخص نیست.[3] الواح تورات شامل پندها و دستورات خدا بود و افراد خداترس را هدایت می کرد و برایشان رحمت و بخشش خدا را به ارمغان می آورد.[4] آن الواح مدت ها در میان بنی اسرائیل در میان صندوقچه ای نگهداری می شد؛ تا اینکه پادشاه خونخواری به نام«بخت النصر» به سرزمین آنان حمله کرد و آنان را به خاک و خون کشید و معبدشان را ویران نمود و الواح تورات را از بین برد. بنی اسرائیل تا حدود پنجاه سال پس از آن حادثه، در فلاکت و بدبختی زندگی کردند؛ تا اینکه کوروش ـ پادشاه بزرگ ایرانی ـ آنان را از چنگال بخت النصر نجات داد و یکی از نزدیکان خود به نام«عزرا» را فرمانروای بنی اسرائیل قرار داد و به او اجازه داد تا سرزمینشان را دوباره بسازند و کتاب آسمانیشان یعنی تورات را بازنویسی کنند. و بدین ترتیب تورات دوباره نوشته شد![5] از آیات قرآن استفاده می شود که اگرچه توراتی که در زمان پیامبر اسلام(ص) وجود داشته، با تورات اصلی تفاوت هایی داشته، ولی بسیاری از حقایق مانند صفات و ویژگی های پیامبر اسلام(ص) و برخی از دستورات خدا در آن آمده بود.[6] برخی از مطالبی که در تورات کنونی وجود دارد شبیه قرآن است، ولی مطالب خلاف و عجیب و غریبی در آن هست که مسلّماً از سوی خدا نمی باشد. قدم زدن خدا در بهشت، کشتی گرفتن او با یعقوب، ازدواج او با دختران لوط و...مطالبی است که در تورات کنونی آمده و همه نشانگر این است که تورات کنونی، کتابی تحریف شده و پر از مطالب #دروغ و باطل می باشد.[7]
ب)انجیل:
کلمة انجیل به معنای«بشارت» است.[8] محتوای انجیل، پند و هدایت بوده و آن کتاب مقدس چراغ راهنمای #پرهیزکاران بوده است.[9] امّا اینکه بر سر انجیل اصلی چه آمده است، دقیقاً مشخص نیست. آنچه مسلّم می باشد این است که براساس تاریخی که خود مسیحیان نیز آن را قبول دارند، اناجیل اربعه(چهار انجیل معروف و رایج مسیحیان) همگی پس از مسیح(ع) نوشته شده اند و سند هیچیک از آنان به مسیح نمی رسد. قرآن برخلاف مسیحیان از یک انجیل سخن می گوید و بیان می کند که مسیحیان زمان پیامبر(ص)ویژگی های آن حضرت را در کتاب مقدس خود می خواندند.[10]
اساس #مسیحیت کنونی براساس«انجیل لوقا»می باشد.«لوقا»نه از حواریون بود و نه عیسی(ع)را دیده بود. او در ابتدا از یهودیان متعصّب بوده و مسیحیان را بسیار اذیّت می کرده است. تا اینکه به ادعای خودش در حالت بی هوشی با مسیح ملاقات نموده و به او ایمان آورد و مأمور ترویج انجیل شد! براساس انجیل او، برای نجات انسان، ایمان به مسیح کافی است و نیازی به عمل به دستورات خدا وجود ندارد! او گوشت خوک و مردار و بسیاری از کارهای ممنوع را حلال اعلام کرد![11] به هر حال اگرچه از نظر ما، تورات و انجیل کنونی تحریف شده است، ولی از آن جهت که اصلِ این دو کتاب، الهی و آسمانی اند، ما به آنها احترام می گذاریم و از هر گونه توهین به آنها پرهیز می کنیم؛ حتی اگر مدعیان پیروی از موسی(ع)و عیسی(ع)به کتاب آسمانی ما توهین کنند.
[1] ترجمه #تفسیرالمیزان، ج3، ص10
[2] اقتباس از آیات 142 تا 145 سورة اعراف
[3]#قاموس_قرآن، ج6 ، ص214
[4] اقتباس از آیه 154 سورة اعراف
[5] ر.ک.به آیات 157 سوره اعراف و 43 سوره مائده
[6] اقتباس از قاموس قرآن، ج1، ص296
[7] ترجمه تفسیر المیزان، ج3، ص10
[8] آیه 46 سوره مائده
[9] آیه 157 سوره اعراف
[10]قاموس قرآن، ج7، ص19
🌺#نکته تفسیری صفحه ۵۱:🌺
جاذبه هاي زندگي؛ نعمت يا عذاب؟
از هنگاميكه ما پا به جهان گذاشتيم، با انواع چيزهاي دوست داشتني آشنا شده ايم. انواع خوردني ها، نوشيدني ها، پوشيدني ها و ... چيزهايي هستند كه ما انسانها با آنها زندگي مي كنيم و بخش عمّده اي از تلاش و كوشش ما براي به دست آوردن آنهاست. گويي در وجود همة ما برنامه اي تنظيم شده كه تلاش و كوشش كنيم تا به آن چيزهاي دوست داشتني برسيم. #همسر خوب، فرزندان صالح، خوراک و پوشاک مناسب، اتومبیل، #مال و #ثروت و... همگی نعمت های خدا هستند و مورد علاقة انسان ها؛ امّا آيا اين علاقه و دوست داشتن، مطلب بدي است و آيا آن چيزهاي دوستداشتني، امور پست و بي ارزشي هستند؟ قطعاً پاسخ اين سؤال منفي است. توجّه انسان به چيزهاي مورد علاقه اش، در حقيقت يك برنامه ريزي دقيق از سوي خداي داناست تا زندگي انسان در روي زمين ادامه يابد. امّا رسيدن به اين نعمت هاي خوب، هدف زندگي ما نيست؛ بلكه وسايلي براي رسيدن به يك #هدف مهم مي باشد. خدايي كه انسان را آفريده، توسّط بهترين بندگان خود ـ يعني پيامبران ـ به او پيغام داده است كه او را براي رسيدن به هدفي بسيار والا و مهم خلق كرده است و تمام اسباب و وسايل زندگي،«متاعي» براي رسيدن به آن هدف است.«متاع» يعني وسيلة بهره مندي از زندگي. انسانها از داشتن همسر، #فرزند، وسايل سواري راهوار، خانه هاي آرام و باغهاي سرسبز استفاده مي كنند تا زندگي كنند و به آن هدف عالي برسند.
امّا اگر اين چيزهاي دوست داشتني، جاي خود را با هدف انسان عوض كنند، ديگر براي او مفيد نيستند؛ بلكه مانعي براي رسيدن به هدفش مي شوند. اگر هدف انسان از زندگي، خوب خوردن، خوب خوابيدن، جمع مال و ثروت و #ازدواج و داشتن فرزند باشد، از هدف واقعي زندگي اش غافل شده و پس از چند سال زندگي و فرا رسيدن مرگ، بي آنكه براي زندگي پس از #مرگ آماده شده باشد، بايد از تمام چيزهاي مورد علاقه اش دل بكند و به سفري برود كه براي آن آمادگي ندارد. ولي همين چيزهاي دوست داشتني مي تواند وسيلة نزديك شدن او به هدف اصلي اش يعني رسيدن به مقام قرب و نزديكي به خدا و زندگي ابدي در بهشت برين گردد. پيشواي چهارم ما در اين باره فرموده است: «نعمت هاي دنيا دو نوع است؛ يكي نعمتهايي است كه وسيلة رسيدن به هدف واقعي انسان مي شود(كه در اين صورت بسيار خوب و ارزشمند است) و يكي نعمتهايي است كه(مانع رسيدن به هدف مي شود و در آن صورت) لعنت شده(و بي ارزش) است»[1]. در تاريخ آمده است كه شخصي در حضور اميرمؤمنان علي(ع) از نعمت هاي دنيا به بدي ياد كرد. حضرت از اين سخن او ناراحت شدند و فرمودند: «دنيا محل تجارت دوستان خداست؛ در آن، رحمت خدا را به دست مي آورند و بهشت را به عنوان سود تجارتشان كسب مي كنند»[2].
[1] #كافي، ج2، ص131
[2] #نهج_البلاغه؛ حكمت 135
🌺 #نکته تفسیری صفحه ۵۲:🌺
دوستان خدا، دوست داران مردم:
حتماً همة شما تصاوير كاريكاتوري را ديده ايد. در تصاوير كاريكاتوري، اعضاي بدن افراد از اندازه طبيعي بزرگتر يا كوچكتر مي شود و شكل افراد از تعادل خارج مي گردد. ولي در تصاوير واقعي، هر عضو به اندازة مناسب خودش است و به صورت طبيعي ديده مي شود. همانطور كه ظاهر غيرمتناسب انسان ها عجيب و خنده دار است، #اخلاق و صفات غيرمتناسب انسانها نيز تعجّب آور مي باشد. فرض كنيد كه تمام وقت كسي به كسب و كار بگذرد و يا شخصي هميشه در حال تفريح و استراحت باشد. حتماً مردم از كسي كه دائماً مشغول #عبادت و #نماز است و كار ديگري انجام نمي دهد، تعجّب مي كنند. دين #اسلام برخلاف بسياري از اديان ديگر به تمام جنبه هاي زندگي انسان اهميّت مي دهد. #قرآن به انسانها توصيه مي كند كه هم نسبت به وظيفة خود در برابر خدا اهميّت بدهند و هم نسبت به بندگان خدا احساس مسئوليّت نمايند. يكبار ديگر در معناي اين آيه و آية قبل دقّت مي كنيم. از نظر خداوند، بندگان خوب او داراي اين ويژگي ها هستند:
1. #ايمان دارند.
2. از كارهاي بدشان پشيمان اند و از خدا مي خواهند كه آنها را ببخشد.
3. به #زندگي پس از #مرگ توجه دارند و از گرفتار شدن در آتش #جهنم مي ترسند.
4. در برابر مشكلات زندگي صبر مي كنند و در انجام دستورات خدا، #استقامت مي ورزند.
5. هميشه راستگو و درستكارند. و القانتین
6 . نسبت به مردم بينوا احساس مسئوليت كرده، به امور آنان رسيدگي مي نمايندو از مال خود به آنها انفاق مي كنند.
7. در سحرگاهان كه ديگران در خواب به سر مي برند، با خداي خود راز و نياز ميكنند و از او مي خواهند كه از اشتباهات آنان چشم پوشي كند.
آري؛ بندگان خوب خدا، به او عشق مي ورزند و بندگانش را دوست دارند. از رنج آنها درد مي كشند و با خشنوديشان خوشحال مي شوند. به راستي پيشواي بزرگ ما اميرمؤمنان علي(ع)نمونة كامل چنين افرادي است. عبادت او زبانزد دوست و دشمن بوده است. گفته اند كه روزي معاويه بن ابي سفيان ـ دشمن بزرگ #امام_علي علیه السّلام ـ از شخصي به نام«ضِرار» كه امام را به خوبي ميشناخت درخواست كرد كه ويژگيهاي آن حضرت را براي او توصيف كند. ضِرار شروع به توصيف امام كرد و از اخلاق نيكوي او و عبادت و راز و نياز بي مانند او به درگاه خدا سخن گفت. او آنقدر عبادت امام را توصيف كرد كه #معاوية سنگدل به گريه افتاد و از او خواست كه سخنش را تمام كند.[1] اما همين انسان عبادتكار، بزرگترين ياور فقيران و بينوايان بود. در تاريخ نقل شده است كه پس از شهادت امیرمؤمنان علی(ع) و در هنگام غسل او، حاضران مشاهده کردند که بر پیشانی و شانة آن حضرت جای زخم و پینه وجود دارد. همه می دانستند که پینة پیشانی به خاطر سجده های طولانی امام است؛ برخی از زخم شانة آن حضرت تعجّب کردند و از علّت آن جویا شدند. محمّد حنفیّه ـ یکی از فرزندان امام(ع) ـ توضیح داد که امام(ع) در هر روز حداقل یک بینوا و اگر میتوانست افراد بیشتری را سیر می کرد. هنگامیکه شب می شد، اضافة غذای خانواده اش را در کیسه ای می گذاشت و در زمانیکه مردم خواب بودند، به نزد فقرای آبرومند می برد و به طور ناشناس، آن غذاها را بینشان تقسیم می کرد و زخم شانه هایش به خاطر کشیدن آن بار شبانه است.
[1] #بحارالانوار ، ج41، ص14
🌺 #نکته تفسیری صفحه ۵۴:🌺
اگر خدا را دوست داريد... :
اينكه جهان آفرينش، آفريدگاري دانا و توانا دارد، مطلبي قطعي و غيرقابل انكار است. خدايي كه آسمانها و زمين را آفريده است و هر لحظه با #علم و #قدرت بي پايان خود، آن را اداره مي كند. به همين خاطر پيامبران خدا در برابر مشركان و بت پرستان ميگفتند: «مگر در مورد خدا شكّي وجود دارد؟»[1]
#انسان با كمك عقل خويش به وجود خدا پي مي برد و با راهنمايي پيامبران با صفات و ويژگي هاي او آشنا مي شود. خدايي كه بخشنده، مهربان و بي نهايت دانا و تواناست. خدايي كه بندبند وجود ما در اختيار اوست و قلبمان با اجازه او مي تپد و به خواست او نفس مي كشيم و خلاصه #مرگ و #زندگي ما و تمام موجودات در دست اوست. سرانجام نيز به پيشگاه او مي رويم و به بخشش و لطفش اميدواريم. از این روست که انسان ناخودآگاه به آن وجود بي پايان علاقه پيدا مي كند و آرزو مي كند كه به آن منبع قدرت و دانش نزديكتر شود. اما اگر اين عشق و علاقه به درستي هدايت نشود، ممكن است كه انسان را به گمراهي و حيرت وادارد. بسياري از اديان ساختگي و مذاهب انحرافي، نتيجه همين اشتباه است؛ زيرا در طول تاريخ، هميشه افرادي شيطان صفت وجود داشته اند كه به دروغ ادعا مي كردند كه خدا را به خوبي مي شناسند و انسان را به سوي آن كمال بي پايان راهنمايي مي كنند. تا آنجا كه كافران، پيامبران را به #دروغ بستن به خدا متهم مي كردند[2] و فرعونيان ادعاي رشد دادن و راهنمايي كردن مردم را داشتند.[3] ولي خداي مهربان به بندگانش لطف كرد و به آنان آموخت كه چگونه به او اظهار علاقه كنند و دوستي و محبتش را جلب نمايند. خداي بزرگ در اين آيه به بندگان خود پيغام مي دهد كه«تنها راه جلب #محبت او، پذيرفتن دين و پيروي از پيامبرش مي باشد.» زيرا به دست آوردن محبت يك نفر، مشروط به برآورده ساختن خواسته اوست و تنها راه به دست آوردن محبت خدا اين است كه بدانيم از ما چه مي خواهد و تنها راه فهميدن خواسته هاي خدا از ما، توجه به توصيه هاي پيامبرانش مي باشد؛ زيرا او آنان را برگزيده و وسيلة ارتباط خود و بندگانش قرار داده است. پس از پيامبر نيز پيروي از جانشينان حقيقي او، باعث جلب محبّت خداي بزرگ مي گردد. #امام_صادق (علیه السّلام) ـ ششمين جانشين پيامبر(صلّی الله علیه و آله) فرموده است: «به خدا سوگند هيچ بنده اي از ما پيروي نمي كند، مگر اينكه خدا او را دوست دارد و به خدا سوگند هيچ بنده اي پيروي از ما را رها نمي كند، مگر اينكه ما را دشمن داشته است و به خدا سوگند هیچ کس ما را دشمن نمی دارد مگر اینکه از خدا نافرمانی کرده است».[4]
[1] آيه 10، سورة ابراهيم
[2] آيات 38 مؤمنون و 8 سبأ
[3] آية 29 سوره غافر
[4] تفسير نورالثقلين، ج1، ص326
🌺#نکته تفسیری صفحه ۵۵:🌺
بانوي برگزيده:
«حضرت مريم(س)» يكي از بهترين بانوان جهان و در ميان #مسيحيان و #مسلمانان داراي احترام ويژه اي است. البته ما مسلمانان به پيروي از #قرآن ، او و #فرزند گرامي اش عيسي(ع) را دو بنده پاك خدا مي دانيم و معتقدیم که حضرت عیسی(ع)، #پیامبر و برگزیده از سوی خدا بود و به #خرافات مسيحيان در مورد پدر و پسر اعتقادي نداريم. پدر حضرت مريم،«عمران» نام داشته و برخي معتقدند كه او از پيامبران خدا بوده است. گفته اند كه خدا به عمران #وحي فرستاد كه به زودي پسري به او مي دهد كه بيماران غيرقابل علاج را #شفا مي دهد و به خواست خدا مردگان را زنده مي كند. اين مطلب را با همسرش در ميان گذاشت و پس از مدتي از دنيا رفت. #همسر او که باردار بود و گمان مي كرد مادر آن پسر موعود است، نذر كرد كه فرزندش را وقف خدمتگزاري و عبادت در بيت المقدّس كند؛ ولي پس از وضع حمل متوجه شد كه فرزندش #دختر است و بعدها معلوم شد كه فرزندي كه انتظارش را مي كشيد، پسر همين دختر پاك مي باشد. او دخترش را«مريم» به معناي«زن عبادتكار» نامگذاري كرد و برخلاف رسم آن روزگار كه هيچ دختري به خدمتكاري معبد درنمي آمد، مريم را براي خدمت و عبادت در معبد، به بزرگان آن سپرد تا به نذري كه با خدا كرده بود، وفا كرده باشد. از آنجا كه مريم از خاندان سرشناس و پرآوازه اي بود، بزرگان معبد او را پذيرفتند و حتي بر سر سرپرستي او، به كشمكش و بگومگو پرداختند. تا آنجا كه بين خود قرعه كشي كردند و به لطف خدا، قرعه به نام پيامبر گرامي خدا حضرت زكريا(ع)افتاد و او سرپرستي مريم را به عهده گرفت. مريم(س) بزرگتر مي شد و آثار شكوه و عظمت در وجودش نمايان تر مي گشت. زكريا كه فرزندي نداشت، همچون پارة تن خود از مريم نگهداري مي كرد. همة نشانه ها، حكايتگر اين بود كه مريم انساني فوق العاده است. كار به جايي رسيد كه هرگاه زکریا به عبادتگاه مریم وارد می شد، میوه های نو و تازه می دید که به طور معمول در آن فصل نمي روييد. يكبار زكريا از مريم(س)پرسيد: اين ميوه ها از كجا برايت آمده است؟ مريم پاسخ داد: اين ميوه ها بهشتي است و از سوي خدا مي باشد.
مريم بانوي برگزيده خدا بود. جسم و جانش از ناپاكي ها به دور بود و يكي از بهترين زنان جهان محسوب مي شود. اگرچه او در روزگار خود بهترين بانو بود، ولي سالها پس از او، بانويي بسيار والا مقام تر پا به عرصة وجود گذاشت كه مريم در سايه سار درخت كمالاتش، منزل گزيده است. او كسي نيست به جز دختر گرامي پيامبر اسلام حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله عليها. او مانند مريم مقدس سخن فرشتگان را مي شنيد و از جانب خدا روزي هاي بهشتي دريافت مي كرد و علاوه بر ويژگي هاي مريم، صفات و برتري هاي فراواني داشت كه به مريم مقدّس هم داده نشده بود.[1] #امام_صادق (علیه السّلام )در اين باره فرموده است:«مريم سرور زنان دوران خودش بوده است و فاطمه سرور زنان عالم از ابتداي آفرينش تا پايان آن مي باشد»[2].
[1] براي اطلاع بيشتر ر.ك. به: #بحارالانوار ، ج42، ص19(باب 3- مناقبها و فضائل ها و بعض احوال ها و معجزات ها صلوات الله عليها)
[2] البرهان في تفسير القرآن، ج1، ص618
🌺 #نکته تفسیری صفحه ۵۶:🌺
پيامبري در گهواره:
حضرت عيسي(ع)حدود هزار و هشتصد سال پس از حضرت موسي(ع)به دنيا آمد.[1] نام ديگر آن حضرت«مسيح»مي باشد.«عيسي»به معناي«سرور» و «مسيح» به معناي«موجود پرخير و بركت»است.[2] آن پيامبر بزرگ به خواست خدا و بدون داشتن پدر، از بانوي مقدّسي به نام مريم به دنيا آمد. پس از به دنيا آمدن عيسي(ع)، سراسر وجود حضرت مريم از ترس و اضطراب پر شد. زيرا آن بانوي پاكدامن تا آن زمان با هيچ مردي ازدواج نكرده بود و توضيح به دنيا آوردن آن كودك براي مردم تقريباً غيرممكن به نظر مي آمد. اما خدا به حضرت مريم پيغام داد كه به سؤال هيچ كس پاسخ ندهد و با اشاره به ديگران بفهماند كه بر طبق سنت آن روزگار، روزة سكوت گرفته است و نميتواند با كسي سخن بگويد. هنگامي كه مريم(س)، فرزندش را در ميان مردم آورد، هياهوي آنان بلند شد وبرخي از ايشان او را به بي عفّتي متّهم كردند! مريم در پاسخ آنان به نوزاد كوچكش اشاره كرد و آنان فرياد برآوردند كه چگونه با كودكي كه در گهواره است، سخن بگوييم؟! اينجا بود كه خداوند به #دفاع از پاكدامني و عفّت مريم برخاست و زبان نوزاد يك روزه او را گشود. #حضرت_عيسي (علیه السّلام)به خواست خدا در آغوش مريم شروع به سخن گفتن كرد و فرمود:«من بندة خدا هستم. او به من كتاب آسماني داده و مرا پيامبر خويش قرار داده است؛ و هر كجا كه باشم مرا پر از خير و بركت قرار داده و تا پايان عمر مرا به #نماز و #زكات سفارش كرده است. خداوند مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده است و مرا انسان زورگو و نگون بختي نساخته است؛ درود خدا بر من در روزي كه به دنيا آمدم و روزي كه از دنيا مي روم و روزي كه دوباره زنده مي شوم»[3] .بدين ترتيب حضرت مسيح(ع)در گهواره سخن گفت و در نوزادي به پيامبري رسيد و اين، خود نشانه اي بر حقّانيت دعوت آن پيامبر راستين بود. در تاريخ نقل شده است كه برخي از امامان ما در نوزادي سخن گفته اندو در كودكي به امامت رسيده اند. برخي از افراد تنگ نظر در برابر اين روايات موضع مي گيرند و آن را غيرممكن مي خوانند. در حاليكه قرآن به روشني بيان ميدارد كه انساني مانند عيسي(ع)در نوزادي سخن گفته است و در صورتيكه خدا بخواهد، هيچ مانعي براي اين مطلب وجود نخواهد داشت. در تاريخ آمده است كه نخستين پيشواي ما اميرمؤمنان علي(ع)پس از ولادت سخن گفته است.[4] اين مطلب در مورد آخرين امام ما حضرت مهدي(ع)نيز نقل شده است. در روايات آمده است كه امام زمان(ع)پس از به دنيا آمدن، به يگانگي خدا و رسالت پيامبر و امامت امامان گواهي دادند و آياتي از قرآن را تلاوت فرمودند.[5] يا براساس تاريخ، پيشواي نهم ما امام محمّدتقي(ع)در سن هشت سالگي و نيز امام دوازدهم ما حضرت مهدي(ع)در سن پنج سالگي به امامت رسيدند.[6] همانطور كه قرآن از پيامبري حضرت عيسي(ع)و حضرت يحيي(ع)در كودكي سخن گفته است.[7]
[1] تفسير الكاشف، ج2، ص49 و الجوهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، ج1، ص313
[2] روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج2، ص154
[3] اقتباس از آيات 26 تا 33 سورة مريم
[4] بحارالانوار،ج35،ص14
[5] همان، ج51، ص3
[6] براي اطلاع بيشتر ر.ك. به زندگاني چهارده معصوم نوشته عزيزالله عطاردي
[7] اقتباس از آيات 12 و 30 سورة مريم