eitaa logo
♡دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ♡
2.1هزار دنبال‌کننده
776 عکس
220 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
من و رفیقم گنگمون بالاست...باهم انگلیسی حرف میزنیم ؛ رفیقم :😂😂😂 @CafeYadgiry🌹😂
♡دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ♡
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_293 #فلش_بک_به‌حال باصدای زنگ آیفون از قله افکارم پرت شدم ... درو برای
•{🖤🤍}•• ‌ دستی روی شکمم ‌کشیدم و لبخندی به برگه سونو انداختم! بچم دختر بود و تمام ذوقم رو توی اتاقم خالی میکردم!! رادین تموم اتاق من حتی اتاق خودشو از سیسمونی و اسباب بازی و لباس و... پر کرده بود ! حس میکردم ... ترحمی که بهم میکرد رو حس میکردم! دلش میسوخت که زندگیم ازهم پاشیده شد و بجای خودش باید حامد سیسمونی میخرید ! نزدیک سه چهار هفته بود که ندیده بودمش ! دلم براش تنگ شده بود؟! نمیدونم ! اما هرچی که بود ؛ دلم رو داشت میترکوند! دراز کشیدم رو تخت و که ماموریت ذهنمو سمت خودش کشوند. نگاهی به تقویم گوشیم انداختم... تقریبا ۴ روز دیگه باید میرفتم و نه حامد از وجود بچه خبر داشت و نه آقامحمد ! اگه میفهمیدن نمیزاشتن برم ! ولی ... پنهون کاری نمیشد کرد ! گیرم که نگم بهشون! شکم براومدم رو چکارش کنم؟ قربون صدقه ای رفتم و زیرلب گفتم: +تابان مامان ! غصه نخوریا ! بابایی اونقدرا هم بد نیست ! نامرد نیست ! قبل از رفتنمون میاد عذرخواهی میکنه ! می‌بینیش! _آرام ؟ باصدای رادین دستی به صورتم کشیدم و به زور بلند شدم ! شکمم خیلی ضایع بود و حتی نشست و برخاست برام مثل جابه جا کردن کوه بود ...همونقدر سخت و عذاب آور... +هان ؟ _من رفتم... +کجا؟ چشم غره ای رفت : _میرم سرکار ! +نمیشه نری؟ لبخند محوی زد و درحالی که جوراباشو پاش میکرد گفت: _چرا ؟ دلت برام تنگ میشه؟ +متاسفانه سطح رویاهات بالاست... سری به حالت تاسف تکون داد و بلند شد... _پس خدافظ! +تواین چهارروز باقی مونده من میرم ! سوالی برگشت و منتظر بقیه حرفم موند : +میرم پیش نرگس اینا ! _اگر دلت برای دکتر و بیمارستان و کوفت و زهرمار تنگ شده حتما برو ! +رادین ! دارم جدی حرف میزنم ! _منم دارم جدی حرف میزنم ! تو فکر کردی بری اونجا میگن آخییییی نگا پسرمون چه بلایی سر دخترکم آورده !؟ طرف تورو میگیرن؟ نه عزیز من ! ازین خبرا نیست ! بری اونجا اولین کاری ک میکنن اینه اول به حامد میگن بچه تو شکمت زنده ست ! حالتو بدتر نکن ! بشین من دوسه ساعت دیگه برمیگردم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه تا حالا شروع نکردی بدون که هنوز دیر نیست!🙂 تو میدونی از همین امروز شروع کنی؛ هر چند کم باشه، ولی شروع کن که حتما موفق میشی :)! @CafeYadgiry💘
صبح‌نمیتونم‌درس‌بخونم🥺🥲: خوابتُ‌تنظیم‌کن! تومحل‌خوابت‌درس‌نخون! بادرس‌موردعلاقت‌شروع‌کن! فقط‌باچشم‌متن‌ودنبال‌نکن! نیم‌ساعت‌قبلش‌ورزش‌کن! @CafeYadgiry🍓🍊
يه زمانى فكر ميكردم بدترين چيز تو اين دنيا، تنها موندنه. اما اينطور نيست. بدترين چيز اينه كه با آدمهايى باشى كه بهت احساس تنها بودن ميدن!! @CafeYadgiry🙂🤍
بک‌گراند🥺🦦 @CafeYadgiry🍀
10 روش برای مقابله با استرس🌿💕 1•خواب کافی داشته باشید .🥥🍒. 2•نفس عمیق بکشید .✨📦. 3•عشق بورزید .❤️🍿. 4•مطالعه کنید .🔗🔖. 5•مدیتیشن کنید.🐣✂️. 6•همه چیز رو بنویسید .🗞🍔. 7•برنامه ریزی رو فراموش نکنید .🍦🙇🏻‍♀. 8•موسیقی گوش بدید .🍓📋. 9•به چیز دیگه ای فکر کنید .🥥🧘🏻‍♀. 10•تایمی رو برای ارامش درنظر بگیرید .🧡. @CafeYadgiry
برای‌کسی‌دل‌به‌دریا‌بزنید‌که‌همسفر‌بخواهد!!! نه قایق:) @CafeYadgiry💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی‌روبیکا‌چت کردن ‌فک‌میکنن‌شاخن!😐🗿. صلم...خانومییییح🤣. @CafeYadgiry😻
✅✅✅من وقتی یکی بهم پ میده :😂♥️ @CafeYadgiry🐈
پنجشنبه 24آبان ساعت 15.30 ایران با کره شمالی بازی داره ... جیییییغ🥺♥️. به امید بردموننن💚🤍❤️.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
       به قول سهراب سپهری؛ ‹‹ به كوتاهی آن لحظه شادی كه گذشت، غصه هم ميگذرد ⛅🦋🌲›› 💗: )!' @CafeYadgiry🫂
• چه زمانی درس نخونیم *--*! .🌸. ◃. بعد از بیدار شدن .‹'🥛'›.↶ - بلافاصله بعد از اینکه بیدار شدی سراغ درس خوندن نرو اول صبحانه کامل نوش جان کن تا یکم سطح هوشیاریت بالا بیاد بعد شروع به مطالعه کن ⤸.🍉🦋.⿻.⤹ ◃. اخر شب .‹'👧🏻☝🏻'›.↶ - وقتی از صبح کلی درس خوندی دیگه توقع نداشته باش آخر شب یادگیری داشته باشی صرفا مطالب همون روز رو مرور کن ⤸.🥤🌿.⿻.⤹ ◃. وقتی ناراحتی .‹'🍊'›.↶ - به خاطر هر دلیلی ناراحتی یا عصبانی هستی ، اصلا سراغ درس نرو یکم که آرامش پیدا کردی مطالعه رو شروع کن ⤸.🍐🌸.⿻.⤹ ◃. بعد از غذا .‹'🍦💛'›.↶ - چون بعد از غذا بیشتر خون بدن به سمت معده میره تا توی گوارش غذا شرکت کنن و این طبیعی هست که چیزی از درس خوندن متوجه نشین ، پس یه فاصله بین غذا و درس خوندن باشه ⤸.🍨♥️.⿻ @CafeYadgiry😻
♡دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ♡
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_294 #چهارهفته_بعد #آرام دستی روی شکمم ‌کشیدم و لبخندی به برگه سونو اندا
•{🖤🤍}•• ‌ کیفمو از روی جاکفشی برداشتم و اخمی کردم ! +گفتم که ! من میرم.! _آرام ! دستی رو موهاش کشید و روشو برگردوند! _کارای طلاقت داره انجام میشه ! و تو هیچ صنمی با اونا نداری ! حق هم نداری بری !!!! کیفمو گذاشتم سرجاش و نشستم رو مبل.. +اوکی ! به سلامت ! سوالی بهم خیره شد که دراز کشیدم .. بعداز چنددیقه رفت... کم آورده بودم...! اونقدر خسته بودم که فقط خدا میدونست و بس! حوصله بحث و دعوای جدید رو نداشتم! نقطه ضعفم دست رادین بود ! طلاق ! کلمه ی عمیقی که وجودمو به آتیش میکشید! دلم هر لحظه به لحظه بیشتر پر میکشید برای دیدنش! چیکار میکردم؟! به سرم زده بود زنگ بزنم ! اما... این آدم همونی بود که هزارتا تهمت و انگ زد! چقدر باحال بود ! من و حامد اونقدر عاشق هم بودیم که دنیا به گرد پامون نمیرسید! اما حالا...!:) نیشم باز شد و قه قه ای زدم ! دیوونه شده بودم! دیوونه اصیل! قطره اشکی از گونم چکید که پسش زدم...! حالم بهم میخورد از کار تکراری! از گریه کردن! با درد پهلوم بلند شدم و سمت اتاقم رفتم... به تاج تخت تکیه دادم که خوابم برد... ~ نگاه اشکیمو به آقا محمد دوختم... +آقای حسنی ! بخدا هیچ اتفاقی نمیوفته ! _خانوم محترم ! عد روز ماموریت باید بفهمم که شما توانایی رفتن به ماموریتو ندارید؟ رادین: آقا !؟ ببخشید...اما حامد لطفا چیزی نفهمه! _یعنی چی؟ منظورتون چیه؟ سرمو انداختم پایین ... +آقامحمد...منو اقای هاشمی داریم ازهم جدامیشیم! لطفا بهشون نگید ! _مگه بچه شما .... رادین وسط حرفش پرید : _نه آقا! تشخیص دکتر اشتباه بوده!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_بہ‌بوۍخاک‌باران‌خوردھ‌سوگند زندگےیعنے؛کتاب،چاۍ،لبخند ∶)☕🍃 @CafeYadgiry🍓