eitaa logo
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2هزار دنبال‌کننده
813 عکس
225 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومم حرکت کن😂😂🗿. وای راست میگه ! خیلی رومخن ! مخصوصا ناظما ...اصن اوووف .. @CafeYadgiry🍀🫂
آینده‌دار‌ترین رشته‌های‌ایران .✅🙂 @CafeYadgiry😻
قهوه اش رو تموم کرد و گفت : یه روزی خاک قدر بارونو میدونه ولی اون روز دیگه بارون نمیباره ، قشنگ بود ! @CafeYadgiry🙂
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_316 _پس ! دخالت ... تو کار من ... موقوف !!!! پوزخندی زدم که گفت: _و اما
•{🖤🤍}•• ‌ بااومدن دکتر ، نفس عمیقی کشیدم .. سرم رو از تو دستم درآورد و عصایی کنار تختم گذاشت ... _خب جوون ... مچ جفت پاهات ترک خورده ... زانوهات هم آسیب دیده .. گچ گرفتیم تا ترمیم بشه ! فعلا این دوتا عصا حکم پاهاتو داره برات ! یکی از دنده هاتم ترک ریزی خورده که یکم امشب درد میکشی .. اما با مسکن و نسخه هایی که مینویسم برات ، اوکی میشی ! خیلی مراقب باش پسر . یه ماه استراحت کنی سرپا میشی ! پرستار برگه ای رو کند که دکتر گفت: _اینم نسخه ت . +میشه بدید به رفیقم؟ توراهرو هست! _باشه . استراحت کن ... بعدشم که مرخصی . +ممنونم ! دکتر بعداز کلی اضاف گویی رفت و من موندم و دردم ...! تکون ریزی خوردم که رسول اومد ... _بع .... توکه هنوز زنده ای ! توچرا شهید نمیشی همه از دستت راحت شن؟؟ +خدا بخاطر رفیقای ناجوری که دارم نوبتمو انداخته عقب ! _استغفرالله ! چپول شدی ولی زبونت از کار نیوفتاده! توی جیک ثانیه چشمام پراز اشک شد ! تازه یادم اومد چه گندی توی زندگی من و آرام خورده! الان کجا بود؟ چه بلایی سرش اومده بود؟ +از آرام خبر داری رسول؟؟ چشماشو ازم دزدید و دستپاچه شد ! _من برم دواهاتو بگیرم ! آقامحمد بیرونه .. نگرانته ... الان میگم بیاد! +رسول ! دستشو گرفتم که دندم تیری کشید ! قیافم از درد مچاله شد ... اما مهم نبود ! الان مهم این بود که بفهمم آرام درچه وضعیتیه ! +جون رادین !... بگو چیشده !!! سرشو خم کرد و گفت: _تموم شنود ها و دوربینا از دسترس خارج شده ! نمیدونیم کجاست !!!
•{🖤🤍}•• ‌ ناامید خیره شدم که نگاهشو دزدید ! +چیزی رو داری قایم میکنی رسول ؟ _نه ! +آره !!! این حق منه که بدونم چه بلایی سر خواهرم اومده ! پس دهنت واکن و بگو !!! _خیله خوب ! چرا عصبی میشی ! آب دهنشو قورت داد و گفت: _ هیچ ردی از ارسلان نیست ! تموم دوربینای خیابونارو هم چک کردم ! علی هم آمار گرفت ! اما هیچ خبری نبود ! +ی..ینی چی !! _یعنی غیب شدن رادین ! هیچ سرنخی نداریم ! البته لوکیشن خونه ارسلان رو داریم ! اما اونجا هیچی پیدا نمیشه ! دریغ از یدونه وسیله ! تازه تخلیه کرده ! همسایه ها گفتن : دیروزصابخونه‌ رفته ترکیه !!! دیشب هم نزدیکای ساعت دو یه پسرجوونی میاد و چندتا کیف کوچیک با خودش میبره ! صددرصد آدمای خودش بودن ! +رسول !! _جونم! +ن..نکنه آرامو ...برده اونور؟؟؟ _نه !! تحت تعقیب سازمان های اطلاعات و امنیت پروازن! غیرممکنه بخوان از مرز فرار کنن! چه زمینی... چه هوایی ! دستی روی صورتم کشیدم ... تودلم غوغا بود! داشتم میسوختم! آرام چکار کردی باخودت؟ _توکلت به خدا باشه رادین ... من برم ...! +برو ! میبینمت! رسول رفت و منو با کلی فکر و خیال تنها گذاشت ... هیچ کاری ازدستم برنمیومد ! کنترل پرونده از دستم دررفته بود و نمیدونستم باید چیکار کنم ! آرام ... بچش ! بچه ای که خون تو رگاش به حامد پیوند خورده بود !!! اگر میفهمید ،آسمون رو به زمین میزد ! مقصر بودم ... خیلی هم زیاد ! من با وجود اینکه میدونستم آرام بارداره ... اما بازم وادارش کردم به انجام ماموریت !!! کلافه بودم و خسته ... از شدت خواب‌آلودگی چشمام میسوخت ! انگار مسکنهای داخل سرم ، اثرشونو گذاشته بودن .. چشمامو روهم گذاشتم که خیلی سریع خوابم.برد !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بہ خودت قول بده اینقدر قوی باشی که هیچ کس نتونه آرامش ذهنتو بهم بریزه .✨😌🌸. @CafeYadgiry🤍
🍕💭. حقایق جالب! ×.×🏀🌸. •~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• • اولین اشک شوق از چشم سمت راست پایین میاد ولی اولین اشک ناراحتی از چشم چپ .🛁🌿 • یکی از بیشترین دلایل افسردگی فکر کردن بیش از حد زیاده! .🚙✨ • آدما شما رو 2O درصد جذاب تر از اونی که فکر میکنید میبینند .🧡🥤 • اگه به ریتم نفس کشیدنتون فکر کنید ، همون موقع دیگه نمیتونید منظم نفس بکشید .🌸🧚🏻‍♀ @CafeYadgiry🍓
🦦🪵. #بک_گراند @CafeYadgiry🍀
🥺🍀. #پروف @CafeYadgiry🙈🤓
چطور کند خونی و کنار بزاری🤓💛 :) • · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · • با صدای بلند درس نخون 🫶🏻 ؛ عوامل حواس پرتیو از خودت دور کن 👀 ؛ متن رو برای خودت جذاب کن🍿 ؛ توقف چشماتو حین مطالعه کم کن 🪷 ؛ به جای تمرکز رو کلمه به جمله توجه کن🌱 ؛ برای مطالعه هدف تعیین کن 🪹 ؛ @CafeYadgiry🥺💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر از بلندای آسمان بترسی ، نمی‌توانی مالکِ ماه شوی 💜 . . @CafeYadgiry💘🧸
از شدت فشار درسای لامصب خمرم کم شده . 😂🗿 @CafeYadgiry♥️
اقولییی پقولیییی🥺💕. #بک_گراند @CafeYadgiry📦
سلام مرا پذیرا هستید؟🥲🤌🏻🥺. درحال تایپممم🙈
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_318 ناامید خیره شدم که نگاهشو دزدید ! +چیزی رو داری قایم میکنی رسول ؟ _
•{🖤🤍}•• ‌ با حس جسمی روی دستام و گرم شدنشون از خواب پریدم! +س...سلام آقا! _سلام پسر... جون به لبمون کردی تو ! +آقامحمد؟ خیره شد بهم که سعی کردم بشینم ... _اذیت نکن خودتو ! تکون نخور میشکنی! خنده زورکی کردم و با لحن جدی گفتم: +برای آرام که اتفاقی نمیوفته؟؟؟ درسته؟؟ _چی بگم ! نمیخوام بهت امید الکی بدم ...! ولی .. تا الان هیچ خبری ازشون نداریم! نه علی... نه آرام! نباید عصبی میشدم! نباید ناامید میشدم! دوست داشتم سرش داد بزنم! بگم باعث و بانی این اتفاقات تویی ! اما صدحیف... صدحیف که برادربزرگتر من محسوب میشد و باید احترامشو نگه میداشتم! سری تکون دادم که نفس عمیقی کشید .. _خواب‌آلودگیت بخاطر مسکناست ... احتمالا تا نیم ساعت دیگه دردت شروع شه ! +آره ... ولی به درد آرام نمیرسه ! _تا من برمیگردم آماده شو .. باید بریم سایت ! +ببخشید آقا ... ولی من دیگه نمیام ! یکم سرپا بشم ... به سختی نشستم رو تخت ... +کارای استعفامو انجام میدم ...!!! برگشت سمتم و دستاشو تو جیبش کرد ... _استعفای تو باید از نظر من مورد تایید باشه که نیست ! +هست ! _نیست !!! _رادین تو چته ؟! چرا انقدر خودخواه و یه دنده شدی؟ مگه فقط تویی ک داری توی این کشور خدمت میکنی؟ مگه فقط تویی که ناموست گیر وطن فروشا و آدمای پس‌فطرت افتاده و طعم شهادت زیر زبونشه؟؟؟ نه ! هزاران هزار شهید دادیم بخاطر ایستادگی درمقابل همین آدما !! تو و حامد و تمام بچه های دیگه ! حتی من ! روهم دیگه هممون درمقابل شهیدای سپاه و ارتش و بسیج و تموم نهاد ها و سازمانا ؛ نمی ارزیم ! به خودت بیا ! اون دختر هم دلش به تو خوشه که تموم افکارت مث بقیه بچه هاست ! هدفت دفاع از وطنته ! اما با این رفتارات فکر نمیکنم اینطور باشه !!! مکثی کرد و عصبی دستی به موهاش کشید .. _بیرون منتظرتم !!!
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_319 #رادین با حس جسمی روی دستام و گرم شدنشون از خواب پریدم! +س...سلام آ
•{🖤🤍}•• ‌ با کوبیده شدن در ، به خودم اومدم ! مغزم قفل کرده بود و تازه فهمیدم چقدر رو مخ آقامحمد بودم !! چقدر تحملم کرده بوده که تا الان آب لیوان صبرش ، لبریز شد !! هیچکس نمیتونست منو درک کنه ! من داغون بودم ! تموم امیدم به خواهری بود که میدونستم تا ابد پشتمه ! وجودش دلگرمیم‌ بود ! اما حالا چی؟ آقا محمد چه میدونست از نگرانی من؟ ازدل من خبر داشت؟ خبر داشت که میترسیدم از خشم ناگهانی لادن؟ نه ... نمیدونست! ازهیچی خبر نداشت ! خبر نداشت از قصه دلدادگی من به لادن ! لادنی که سر تاسر وجودش شده نفرت و انتقام ! من میشناختمش ! مثل کف دست! آدمی نبود که به راحتی از خون عزیزش بگذره ! روی تنها کسایی که میتونست حرص و تلافیشو دربیاره ، من و آرام بودیم ! هرچند ... تلافیش رو قبلا سرمن درآورده بود:)) ! البته .. خودش هم تقصیری نداشت ! مقصر اون چشایی بود که تموم غم و غصه هامو و از زندگیم پاک میکرد ! عصاهامو برداشتم و گوشیمو گذاشتم تو جیبم ... پاهام گز گز میکرد و راه رفتن بقدری برام سخت بود که خیلی زود خستم کرد!!! با دیدن رسول که بدوبدو به سمتم میومد ، خداروشکری زیر لب گفتم! _ اوووو . پسر صبر کن ... اصن نمیتونی راه بری که ! دستامو قفل شونه های قدرتمندش کردم و آروم آروم به سمت ماشین رفتیم ... آقامحمد نبود و صددرصد رفته بود سایت !! سوار ماشین شدیم و راه افتادیم ..! نفس کشیدن برام عذاب آور بود ... چون درد دندم اجازه نفس کشیدنو نمیداد و تیر میکشید !!! درد پاهام شروع شده بود و حسابی کلافم کرده بود ... +رسول مسکن بده !! _درد داری؟ نگاه معناداری بهش انداختم که کیسه دارو هارو روی پاهام گذاشت .. _بگیر ... یه مسکن ضعیف بخور که خیلی کار داریم ! +چیکار مثلا؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏هرچیزی‌ که اذیتت می‌کنه، داره صبر کردن‌رو بهت یاد میده. هر کسی‌که ترکت میکنه داره ایستادن‌ رو پای‌ خودت رو، بهت یاد میده. هیچ‌چیز "بدون‌ نتیجه، نمی‌مونه" یادت باشه♥️!!! @CafeYadgiry🫂
پروف‌میقولید؟🧸🥲 @CafeYadgiry🎒