.
♦️ پرداخت دیه
اعرابی نزد امام حسین علیه السّلام آمد و گفت: یا ابن رسول اللّه! من ضامن یک دیه کامل شدهام و از پرداخت آن عاجزم.
با خویش گفتم: باید از کریم ترین مردم درخواست کنم و کریم تر از اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ندیده ام.
امام حسین علیه السّلام فرمود: ای برادر عرب! من از تو سه مسأله میپرسم، اگر یکی از آنها را جواب بدهی، یک سوم دیهای را که گفتی به تو عطا میکنم.
اگر جواب دو مسأله را بگویی، دو قسمت آن دیه را به تو میدهم. اگر جواب کلیه آنها را بگویی، من تمام آن دیه را به تو میپردازم.
اعرابی گفت: یا ابن رسول اللّه! آیا شخصیتی همانند تو که از خاندان علم و شرف هستی از کسی مثل من که شخصی عوام هستم پرسش میکند؟
امام علیه السّلام فرمود: آری. از جدم پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که میفرمود: باید به هر کسی به قدر معرفتش عطا کرد.
اعرابی گفت: در مورد آنچه که در نظر داری بپرس! اگر توانستم که جواب میگویم و الا از شما یاد میگیرم و لا قوة الا باللّه!
امام حسین علیه السلام فرمود: کدام اعمال افضل است؟
اعرابی: ایمان به خدا.
امام علیه السّلام: راه نجات از هلاکت چیست؟
اعرابی: اعتماد به خدا.
امام حسین علیه السلام: چه صفتی باعث زینت مرد میشود؟
اعرابی: علم و دانشی که با بردباری همراه باشد.
امام علیه السّلام: اگر این صفت را نداشته باشد؟
اعرابی: ثروتی که با جوانمردی توام باشد.
امام حسین علیه السلام: اگر این هم نباشد؟
اعرابی: فقر و تنگدستی که با صبر همراه باشد.
امام علیه السّلام اگر این را نیز نداشته باشد؟
اعرابی: صاعقهای از آسمان نازل شود و او را بسوزاند، زیرا که وی شایستگی این بلا را خواهد داشت.
امام حسین علیه السّلام خندید و یک کیسه پول که حاوی هزار اشرفی بود به وی عطا فرمود و انگشتر خویش را که نگین آن دویست درهم قیمت داشت نیز به او بخشید،
و فرمود: ای اعرابی! این اشرفیها را در عوض دیه بپرداز و این انگشتر را صرف مخارج خود کن!
اعرابی پس از اینکه پول را گرفت گفت: «و الله أعلم حیث یجعل رسالته» {خدا بهتر میداند که رسالت خویش را در چه خاندانی قرار دهد} (انعام، ۱۲۴)
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩۵، ١٩۶
#امام_حسین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
🔸 تخم شتر مرغ
ابو سلمه روایت شده که گفت: من با عمر بن خطاب حج به جا آوردم. هنگامی که وارد ابطح شدیم، ناگاه با اعرابی مواجه شدیم که متوجه ما شده بود.
وقتی نزد عمر آمد گفت: من در حالی که لباس احرام پوشیده بودم تخم شتر مرغ را برداشتم، پختم و خوردم، اکنون چه کفاره ای بر من واجب است؟
عمر گفت: من حکم این مسأله را نمی دانم، بنشین شاید خدا به واسطه یکی از اصحاب محمّد راه و فرجی به تو عطا کند.
ناگاه دیدیم: حضرت علی با امام حسین علیهما السّلام وارد شدند. عمر به اعرابی گفت: این علی بن ابی طالب است، مسأله خود را از او بپرس. اعرابی برخاست و مسأله خود را مطرح نمود.
حضرت علی علیه السلام به وی فرمود: از این کودک یعنی امام حسین بپرس. اعرابی ناراحت شد و گفت: هر کدام از شما مرا به دیگری حواله میدهید.
مردم به وی اشاره کردند و گفتند: وای بر تو! این کودک پسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. اعرابی به امام حسین گفت: یا ابن رسول اللّه من از خانه خود برای حج خارج شدم و آن گاه مسأله خود را مطرح کرد.
امام حسین علیه السّلام به وی فرمود: آیا شتر داری؟ گفت: آری. فرمود: به تعداد آن تخم شتر مرغی که خوردی، شتر ماده ببر و با شتران نر جفت کن و بچههای آنها را برای خانه خدا هدیه کن.
عمر گفت: شاید بعضی از شتران حامله نشوند: امام حسین علیه السلام فرمود: شاید بعضی از تخمهای شتر مرغ هم جوجه ندهد.
آن گاه حضرت علی علیه السّلام برخاست و امام حسین عليه السلام را به سینه خود چسبانید و فرمود: «ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم» {ذریه ای که بعضی از آنان از بعضی دیگرند و خدا شنوا و دانا است} (آل عمران / ۳۴)
📔 مناقب آل ابی طالب، ج۴: ص۱۰
#امام_حسین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
💠 بازگشت به سوی خدا
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: زمانی که مروان بن حکم داخل مدینه شد، روی تخت خوابید و در حضور یکی از دوستان امام حسین علیه السلام گفت:
«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ»
(انعام، ۶٢)
«سپس (تمام بندگان) به سوی خدا، که مولای حقیقی آنهاست، بازمیگردند. بدانید که حکم و داوری، مخصوص اوست؛ و او، سریعترین حسابگران است!»
امام حسین علیه السلام به دوست خود گفت: هنگامی که مروان داخل مدینه شد چه گفت؟
گفت: وقتی داخل شد بر سر تخت دراز کشید و گفت: «و ردّوا إلی الله مولیهم الحقّ ألا له الحکم و هو أسرع الحاسبین».
امام حسین علیه السّلام فرمود: آری، به خدا قسم من و یارانم به سوی بهشت باز میگردیم، مروان و یارانش هم به سوی جهنم باز خواهند گشت.
📔 تفسیر عیاشی: ج۱، ص۳۶۲
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ حضرت علی اصغر
چون امام حسين عليه السلام جنازۀ پاک و مطهر جوانان و دوستان خویش را مشاهده نمود، عزم آن نمود که با آن گروه اشقياء جهاد نماید.
پس ندا کرد:
هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ
آیا کسی هست که از حرم رسول پروردگار عالمیان دفع شر و ظلم و ستم ظالمان نماید.
هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا؟
آیا خداپرستی هست که از خدا بترسد و ما را تنها نگذارد.
هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا
آیا فریادرسی هست که به امید لقای پروردگار به فریاد ما برسد.
هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا؟
آیا کمک کننده ای هست که ما را کمک کند، و به جهت کمک و یاری ما، به ما امیدوار شود پاداش و ثواب و اجری که در پیشگاه خدای تعالی موجود است؟
پس زنان حرم و دختران محترم رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم صدا به ناله و گریه بلندکردند.
در آن لحظه حضرت با دلی پر از حسرت، به سوی خیمه مراجعت نمود و به حضرت زینب عليها السلام فرمود که فرزند صغير مرا بیاورد تا با او وداع نمایم.
وقتی زینب علیها السلام او را آورد، امام مظلوم طفل معصوم خود را گرفت و همین که خواست از راه رأفت و كمال مرحمت خم شده او را ببوسد،
حرمله بن کاهل اسدی - لعنه الله - از خدا حیا نکرد و تیری به جانب آن نوگل بوستان احمدی انداخت که تیر بر گلوی نازک آن طفل معصوم اصابت نمود به طوری که گویا گلو را ذبح نمایند، گوش تا گوش را پاره نمود.
آن حضرت به خواهرش زینب علیه السلام، فرمود: این طفل را بگیر؛ آنگاه امام علیه السلام هر دو دست را در زیر گلوی طفل صغيرش گرفت، وقتی پر از خون شد به سوی آسمان پاشید،
سپس فرمود: آنچه که این مصیبت را بر من آسان مینماید آن است که این مصیبت بزرگ در محضر پروردگار عالم نازل میشود.
امام باقر عليه السلام فرمود: از آن خون طفل معصوم که امام عليه السلام به آسمان پاشید، حتی یک قطره هم روی زمین نیفتاد! (که اگر میاُفتاد، زمین متلاشی میگردید).
📔 متن و ترجمه کتاب لهوف (سید بن طاووس)، ص١٧۰
#امام_حسین #مقتل
🔰 @DastanShia
.
✨ حق حسین علیه السلام
روزی امام حسین علیه السّلام نزد معاویه رفت و دید که اعرابی درخواستی از معاویه دارد.
معاویه از آن اعرابی روی برگرداند و متوجه امام حسین علیه السّلام شد. اعرابی به اشخاصی که حاضر بودند گفت: این کیست که وارد شد؟ گفتند: حضرت حسین بن علی علیهما السّلام است.
اعرابی به امام حسین علیه السلام گفت: ای پسر دختر رسول خدا! من از تو تقاضا میکنم راجع به حاجت من با معاویه صحبت کنی.
امام حسین علیه السلام به معاویه گفت: حاجت این اعرابی را برآورده کن. معاویه پذیرفت و حاجت اعرابی را برآورده کرد.
اعرابی پس از این مرحمت امام حسین علیه السلام این اشعار را خواند:
من نزد درخت خشک آمدم ولی او در حق من احسانی نکرد. تا اینکه پسر رسول خدا او را به احسان وادار نمود.
حسین (علیه السلام) از لحاظ جود و بخشش فرزند مصطفی صلّی اللّه علیه و آله است. و از رحم پاک بتول یعنی حضرت زهرای اطهر به وجود آمده است.
حقیقتا که حضرت هاشم بر جد شما بنی امیه فضیلت و برتری دارد، همان طور که فصل بهار بر فصل پاییز برتری خواهد داشت.
معاویه گفت: ای اعرابی! من به تو عطا نمودم و تو مدح و منقبت حسین (علیه السلام) را میگویی؟
اعرابی گفت: تو از حق حسین (علیه السلام) به من عطا کردی و حاجت مرا به دستور حسین (علیه السلام) ادا نمودی.
📔 بحار الأنوار، ج۴۴، ص٢١٠
#امام_حسین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
✨حضرت علی اکبر
چون همه یاران حضرت اباعبدالله علیه السلام مقتول اشقیا شده و شربت شهادت نوشیدند، و کسی از یاران حضرت باقی نماند، مگر خویشان و اهل بیت و تبار آن حضرت علیه السلام.
فرزند دلبند امام علیه السلام که نامش علی ابن الحُسین بود و در زیبایی و صباحت منظر گوی سبقت از همۀ خلق ربوده بود از خیمه خویش بیرون آمد.
از پدر بزرگوار خویش اجازه میدان خواست. پدر نیز اجازه میدان داد.
پس نظر حسرت و مأیوسی به سوی جوان خود نمود و اشک از چشمان نازنینش سرازیر گردید و (دیدگان خود را رها کرد تا بر جوان خود بگرید)
سپس فرمود:
پروردگارا! تو شاهد باش جوانی به جانب این قوم میرود (فرستادم) که شبیه ترین افراد در خلقت ظاهری و اخلاص باطنی و سخن سرایی (تُن صدا) به پیامبر توست.
ما هرگاه مشتاق دیدار پیغمبر تو میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم.
بعد از آن حضرت علیه السلام نالهای سر داد و فرمود: ای پسر سعد! خدا رَحِمَت را قطع کند آنچنانکه رحم مرا قطع نمودی.
راوی گوید: آن شبیه پیمبر قدم شجاعت به میدان سعادت نهاد و با آن گروه اشقیاء مشغول جنگ گردید و آنچنان پیکار نمود که خاطره و اندیشۀ آن جمع بی باک را اندوهناک نمود.
آن نونهال گلستان امامت و ولایت جنگی نمود به غایت سخت و دشوار و جمعی از آن عده بی دین تیر بخت و سیه روز را به خاک مذلت و هلاکت انداخت.
سپس به خدمت پدر والا مقام خویش آمد و گفت:
(عطش) تشنگی مرا کُشت و سنگینی اسلحه مرا به تعب افکنده، آیا راهی برای رسیدن به آب هست؟
حضرت اباعبدالله علیه السلام به گریه افتاد و فریاد برآورد: واغَوثاه، و سپس فرمود: ای فرزند عزیزم! کمی دیگر به کار جنگ مشغول باش تا به زودی جدّ عالی مرتبۀ خویش حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را ملاقات نمائی،
و چون او را ملاقات کردی از دست مبارکش شربتی به تو خواهد داد که پس از آن هرگز تشنگی و عطش را احساس نخواهی کرد.
حضرت علی اکبر به سوی میدان برگشت و جنگی کرد بسیار عظیم که بالاتر از آن برای کسی متصوّر نبود در آن حال «مُنقذ بن مرۀ عبدی» تیری به جانب آن فرزند رشید سیّدالشّهدا رها کرد که از صدمۀ آن تیر بر روی زمین افتاد و فریاد برآورد:
يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ مِنِّی السَّلَامُ
ای پدر جان، سلام بر تو باد
اینک جدم رسول خدا صلی الله علی واله وسلم است که بر تو سلام میرساند و میفرماید: زود
به نزد ما بیا.
علی اکبر علیه السلام این جمله را گفت و فریادی زد و جان به جانان تسلیم نمود. چون آن جوان رشید سیّدالشّهدا شربت شهادت نوشید،
پس سراسيمه حسین علیه السلام آمد تا رسید بر بالین فرزند دلبندش.
آنگه نشست روی خاک کربلا و سر علی اکبر را به بغل گرفت سپس گونۀ خود را بر گونه و صورت او گذاشت، وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ؛
و فرمود: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ...
خدا بکُشد آن کسانی را که تو را کُشتند. چه جرأت و جسارت و گستاخی کردهاند بر خدا و بر شکستن حرمت رسول خدا صلی الله عله و آله وآله و سلم.
عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ
پس از تو، خاک بر سر این دنیا باد.
راوی گوید: در آن زمان زینب علیها السلام از خیمه بیرون آمد در حالی که میگفت: يَا حَبِيبَاهْ يَابْنَ أَخَاهْ
پس خود را بر روی بدن پاره پاره على اكبر انداخت، امام حسین علیه السلام آمد و خواهر را از روی جنازۀ علی اکبر بلند کرد و نزد زنان و اهل حرم خویش برگردانید.
پس از آن جماعتی از مردان اهل بیت پیمبر صلی الله علیه وآله وسلم و به شهادت رسیدند و آنگه حضرت حسین علیه السلام فرمود:
ای عموزادگان و ای اهل بیت من صبر و شکیبائی پیشه سازید که پس از این روز به خدا سوگند هرگز متحمل خواری نخواهید شد.
📔 متن و ترجمه کتاب لهوف (سید بن طاووس)، ص١۶۰
#امام_حسین #مقتل
🔰 @DastanShia