eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
10.4هزار ویدیو
843 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زندگینامه شهید مدافع‌ حرم 🔻 شهید حمید محمدرضایی متولد •١٣٥ شال قزوین در سال ١٣۶۴ به جبهه اعزام و در سال ١٣۶٥ برادرش در عملیات کربلا ۵ شهید شد. 🔻 وی در سال ١٣۶۶ به عضویت سپاه پاسداران در آمد و در همین سال در عملیات والفجر ۱۰ در آزادسازی شهر حلبچه عراق و سال ١٣۶٧ در عملیات بیت المقدس ۶ در منطقه سلیمانیه عراق شرکت و به مقام ی نائل آمد. 🔻 سردار حاج حمید محمدرضایی در سال ١٣۶٩ ازدواج و ثمره آن یک دختر و دو پسر است. 🔻 شهید در آخرین مسئولیت خود که معاون عملیات تیپ ٨٢ صاحب الامر قزوین بود با فرماندهی عملیات مقابله با گروهک تروریستی غرب کشور (پژاک) در سال ۱۳۹۰ توانست آن منطقه را از لوث وجود آنان پاکسازی کند. 🔻 سردار حاج حمید محمدرضایی اولین بار در سال ۱۳۹۱ به عنوان مستشار نظامی به سوریه اعزام و دومین بار، اردیبهشت سال ۱۳۹۴ به منطقه سخنه در ۷۰ کیلومتری تدمر سوریه به عنوان مستشار نظامی اعزام که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت، آن منطقه توسط گروهک داعش اشغال شد و شهید سردار حمید محمدرضایی در آن منطقه مفقودالاثر شد. 🔻 در نهایت با پیگیری های سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی و به ویژه سپاه قدس، پیکر مطهر شهید، در سال ۱۳۹۷ کشف و شناسایی شد ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 قرائت فرازهایی از وصیتنامه شهید مدافع‌حرم حمید محمدرضایی🌷 💠 لحظه به لحظه عمرتان در سند اعمالتان ضبط می‌گردد، کاری کنید که خدا راضی باشد نه هیچ کس دیگـر... 🌱ولادت : ۱۳۵۰/۷/۱ شال ، قزوین 🕊 شهادت : ۱۳۹۴/۲/۲۴ تدمر ، سوریه ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
در نهانخانه دلم یادت را تا ابد جاودانه خواهم کرد و هرگز لبخند تو را در انتهای جاده زمین و ابتدای راه آسمان از یاد نخواهم بُرد ... 𝐣𝐨𝐢𝐧➘:‎‌‌‎ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس 🪴 نشر مطالب،صدقه جاریه است🪴
🔴 : روزنامه‌های ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۰ دوران 𝐣𝐨𝐢𝐧➘:‎‌‌‎ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس 🪴 نشر مطالب،صدقه جاریه است🪴
⏳ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ — سالروز بمباران شیمیایی توسط ارتش 🔴 در چنین روزی، قبل از تصرف دوباره شهر مرزی مهران، جنگنده های عراقی اقدام به پرتاب بمب های تاول زا و اعصاب در منطقه عمومی مهران، صالح آباد و امیر آباد نمودند🔥🔥 در این جنایت وحشیانه، بسیاری از افراد بیگناه شیمیایی شده و روانه مراکز درمانی گردیدند.. 𝐣𝐨𝐢𝐧➘:‎‌‌‎ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس 🪴 نشر مطالب،صدقه جاریه است🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 افشاگری خبرنگار آلمانی حاضر در جنگ ایران و عراق: صدام تحت نظارت آمریکا، نیروهای ایرانی را با گاز خردل آلمانی شیمیایی می کرد. ا🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺 🔴 ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ بمباران شیمیایی گسترده شهر مرزی مهران 🔹 رژیم بعث عراق پیش از آغاز تهاجم به مهران، با استفاده از عوامل تاول زا و اعصاب منطقه را به شدت آلوده و سپس این شهر را تصرف کرد. 🌸یاد و خاطره همه شهدا و جانبازان شیمیایی گرامی باد.🌸 دوران ------------------------------------------- 𝐣𝐨𝐢𝐧➘:‎‌‌‎ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس 🪴 نشر مطالب،صدقه جاریه است🪴
بیست و چهارم اردیبهشت ماه سالروز حمله شیمیایی به شهر مهران خانه طراحان انقلاب اسلامی طراح: زینب ربانی خواه_حامد مغروری ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
بر گُرده‌ سیاره‌ای كوچک، در دل آسمان لایتناهی، زمین را جاذبه‌‌‌ٔ عشق در مدارِ شمس نگاه داشته است و ما را نماز ، اما نماز هم نمازی است که مجاهدِ راهِ خدا در جبهه می‌خواند. 🌷شهید آوینی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
. رفتن به سن نیست به عشق است ! او سهمش پرواز بود ... ▪️آقا عزیزالله رودباری... فروردین ۱۲۹۲ در رودبار به دنیا آمد در حد خواندن و نوشتن سواد داشت. میوه و تره‌بار فروش بود ؛سال ۱۳۲۳ ازدواج کرد ، و صاحب سه پسر و پنج دختر شد. از طرف بسیج در جبهه حضور یافت و در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ در بمباران هوایی هفت‌ تپه بر اثر اصابت ترکش و قطع پا به جمع آسمانی ها پیوست . مزار او در گلزار شهدای‌قزوین قرار دارد پسرش شعبان هم دو هفته قبل از شهادت خودش به شهادت رسیده است. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
🌷 سید علی اکبر حجازی ( ) ۲۳ ۱۳۶۷ _سیدصادق () : . 🔖 انسان تعجب می کند از کسانی که با چشم باز می بینند که عراق با موشکهای 9 متری و بمبهای گوناگون نیمه شب آن هنگام که خداوند آنرا برای بشر آسایش قرار داده است. مردم مسلمان را در شهرهای دزفول، مسجد سلیمان و گیلانغرب و مریوان و غیره ... به خاک و خون می کشاند و آنان ناله کودکان و سالمندان و زنان باردار را می شنوند ولی مهر سکوت بر لب زده اند و هیچ حرفی نمی زنند آیا این خیانت به اسلام نیست، آیا این خیانت به مسلمانان نیست. شگفت که عده ای از بهترین جوانان این امت سینه های خود را برای دفاع از اسلام سپر گلوله های دشمن کرده اند و عده ای دیگر نسبت به این مسائل بی تفاوتند. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
آمده بودند تا تمامی خود را برای آزادی خرمشهر نثار کنند این مردها ... اردیبهشت ۱۳۶۱ جاده اهواز - خرمشهر دلاور مردان لشکر ۸ نجف اشرف ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
چهره‌ هایشان حتی در پسِ خاک؛ سرشار از نور بود ... چنان نوری که شب؛ رنگ باخت و جشنواره‌ای از حماسه آفریده شد ... جاده‌ی اهواز؛ خرمشهر _ منطقه کوشک اردیبهشت مــاه ســــال ۱۳۶۱ 🔹 مرحله دوم عملیات بیت المقدس 𝐣𝐨𝐢𝐧➘:‎‌‌‎ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس 🪴 نشر مطالب،صدقه جاریه است🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نبرد خرمشهر - عملیات الی بیت المقدس ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
💠 1️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 عملیات « » در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد؛ و نیروهای عمل کننده تیپ ۲۷ در قالب دو محور عملیاتی با نام‌های و کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ی گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود ، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جاده‌ی آسفالت اهواز – خرّمشهر آغاز می‌شود. این نیروها می‌بایست مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جاده‌ی آسفالت اهواز – خرّمشهر برسانند. ⚡️احمد متوسّلیان با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی (تیپ ۲، لشکر ۲۱ حمزه) تابع این قرارگاه را بر عهده می‌گیرد. او لحظه به لحظه با تماس‌های مکرر بی‌سیمی و هم‌چنین اعزام پیک‌های خبررسان از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع می‌کند. وی هم‌چنین در لحظات مقتضی، خود در صحنه‌ی نبرد حضور پیدا می‌کند تا از نزدیک شاهد تحوّلات حین عملیات باشد. پس از تصرّف برق‌آسای جاده‌ی اهواز –خرّمشهر توسط گردان‌های محور سلمان، گردان‌های محور محرّم نیز، به سمت این جاده به حرکت درآمدند. 💢 شرایط پیش آمده که ناشی از پاتک‌های سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگان‌های مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث می‌شود تا ادامه‌ی نبرد برای نیروهای این تیپ سخت‌تر شود. در چنین شرایطی با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع دارد، امّا فشار دشمن زیاد است و امکان مقابله با آن‌ها کم. ⏱در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت و ؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسلیان وارد می شود. ⇦ .. 🌿 اردیبهشت ۱۳۶۱ - سالگرد عملیات الی بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) 🌴 دوران ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡گروه واتساپ دفاع مقدس 🕊🕊
💠 2️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت محسن وزوایی و حسین تقوی‌منش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسّلیان وارد می‌شود. آنچه در زیر می‌آید متن بی‌سیم‌های این عملیات است: 📞 اپراتور محور محرّم: احمد جان، احمد جان، جنازه‌های برادرهای ما، از صبح تا حالا مانده روی زمین، از صبح تا حالا مانده روی زمین. این برای [روحیه‌‌ی] بچّه‌ها زیاد خوب نیست که این‌ها همین‌جور روی زمین بمانند. 🔺متوسلیان: ببین برادر من؛ شما خودرو و این چیزها که پیش‌تان هست، از آن‌ها [برای تخلیه‌‌ی شهدا] استفاده کنید دیگر! الآن [خط پدافندی محور سلمان] شلوغ است و من نمی‌توانم محور شما را هم کنترل کنم. 🔰لحظاتی بعد ؛ سرپرست محور محرّم با احمد متوسّلیان تماس گرفته و نحوه‌ی آرایش گردان‌های این محور را به اطلاع او می‌رساند. 🔹خالقی: احمد، احمد، خالقی. 🔺متوسلیان: خالقی، احمد. 🔹خالقی: احمد جان، حاج آقا، ببینید، ما [ به فرماندهی حسین] « » را در رأس [منتهی الیه محور چپ] قرار داده‌ایم بعد از او هم [ به فرماندهی علی رضا] « ». و دو، سه تا [گردان] دیگر را هم همین‌طور بعد از آن قرار دادیم. متوجّه شدی؟ 🔺متوسلیان: بله، خوب است. آرایش کامل بگیرید. آرایش کامل بگیرید. 🔹خالقی: چشم، ان‌شاء‌الله حالت پدافندی خودمان را حفظ می‌کنیم. ✳️ دیگر بار متوسّلیان از خط مقدّم محور سلمان در جاده‌ی آسفالت با قرارگاه فرعی نصر – ۲ تماس می‌گیرد: 🔺متوسّلیان: هاشم، هاشم، احمد! 🔸همّت: بگوشم احمد، بفرما! 🔺متوسلیان: هاشم؛ تو را خدا این مهمّات چه شد؟ تو را خدا! 🔸همت: به خدا [از رود کارون] رد شد، آن طرف. این‌ها [بچّه‌های تدارکات] دو تا تویوتا پُر، مهمّات بار] زدند و آمدند، الآن آن طرف آب هستند. 🔻متوسلیان: کِی آمده؟! کِی آمده؟! بابا چرا به دست ما نرسیده آخر⁉️ 🔸همت : الآن من مجتبی [ ] را با ماشین خالی، پشت سر آن [دو تا تویوتای حامل مهمّات] می‌فرستم تا آن‌ها را بیاورد و به دست شما برساند. ⇦ ..
💠 3️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 در پی این هماهنگی، همّت مجدداً با مسؤولین ستاد پشتیبانی و واحد تدارکات تیپ تماس می‌گیرد. امّا این بار لحن صحبت‌های او به مراتب شدیدتر از قبل است. (در این مکالمه صدای واحد تدارکات را نداریم.) ✨ همّت: الو، خاکسار!… چی؟! خاکسار آن جا نیست؟… نگاه کن! حاج آقا نیکومنظر [مسؤول واحد تدارکات تیپ ۲۷] هستند یا نه؟!… ببین، بگو یا خود حاج آقا، و یا برادر جان محمّد [علی مرادی] مسؤولیت این را به عهده بگیرند. این جوری نمی‌شود. این قدر پشت بی‌سیم بر سر ما داد زدند و فحش دادند که حد ندارد. نیروهای جلو دیشب تا حالا بُریده‌اند. خوب، سی کیلومتر پیاده‌روی کرده‌اند. یک نفر باید باشد که [تدارکات را] بین آن‌ها تقسیم کند. پشت بی‌سیم فقط داد می‌زنند و می‌گویند مهمّات!… تانک‌های دشمن مرتب دارند هجوم می‌آورند. دقیقاً توجّه بفرمایید، وانت تویوتا دیگر فایده ندارد. یک ماشین بزرگ دیگر را چند صندوق [مهمّات] آر. پی. جی و کلاش [بار] بزنید. پشت سر آن هم یک ماشین آب و یک ماشین را هم مقداری کمپوت و کنسرو [بار بزنید]. یک ماشین را هم عرض شود خدمت شما، گالن بنزین بار بزنید. الآن، سریع! [چون] حاج احمد توی جاده داداش به هوا بلند شده. فقط سریع‌تر! الآن که من به شما ابلاغ می‌کنم، دیگر تا ۲۰ دقیقه نکشد و ماشین حرکت کرده باشد. الآن [ساعت] نزدیک ۷ غروب است. من باز هم چند دقیقه دیگر زنگ می‌زنم ببینم ماشین‌ها حرکت کرده‌اند، یا نه؟! 💢 به رغم تمامی نارسایی‌ها و مشکلات موجود، رزمندگان تیپ ۲۷ طی شش شبانه‌روز جنگ نابرابر، توانستند سرانجام اهداف مرحله‌ی اوّل عملیات الی بیت المقدس را تثبیت نموده و خود را برای آغاز مرحله‌ی دوّم نبرد آماده نمایند. در این مرحله بیشترین نگرانی متوسّلیان از جانب گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین قجه‌ای در منتهی الیه سمت چپ محور محرّم، واقع در ایستگاه گرمدشت بود که در محاصره دشمن به مدّت پنج شبانه روز جنگیدند و مقاومت کردند و عاقبت با شهادت اکثر نیروهای این گردان از جمله حسین قجه‌ای؛ فرمانده و محمّد رضا موحّد دانش؛ معاون گردان، آن منطقه را تثبیت کردند. ⇦ ..
💠 4️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 به دلیل ضرباتی که در مرحله‌ی اوّل عملیات، بر پیکره‌ی نیروی انسانی، به خصوص کادرهای فرماندهی گردان تیپ ۲۷ وارد شد، برای بازسازی مجدّد گردان‌ها با مشکلات عدیده‌ای مواجه بود که مهم‌ترین آن‌ها، شهادت ؛ فرمانده و ؛ جانشین محور محرّم بود. به همین منظور، این بار متوسّلیان گردان‌های عملیاتی تیپ را فقط در قالب یک محور عملیاتی، سازمان‌دهی نمود و مسؤولیت فرماندهی آن را هم، به یار دیرینه‌اش واگذار کرد. این گردان‌ها، مأموریت داشتند تا از ایستگاه با گرای ۲۶۰ درجه رو به سمت غرب پیشروی نموده، و پس از طی سیزده کیلومتر، خودشان را به دژ مرزی برسانند. 🔰با اتمام مرحله‌ی دوّم و متعاقب آن انجام ناموفق مرحله‌ی سوّم عملیات الی بیت المقدس – در بیستم اردیبهشت ۱۳۶۱ – دیگر همه چیز به نبرد پایانی موکول می‌شود. این در حالی است که دیگر نه توانی برای ادامه‌ی عملیات باقی مانده و نه نیروی کارآمدی برای بازسازی گردان‌ها، به گونه‌ای که فرماندهان در تصمیم‌گیری نهایی با مشکل و تردید مواجه می‌شوند. 🌟 ؛ جانشین فرماندهی تیپ ۲۷ محمّد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خصوص می‌گوید: «… برادران عزیز، بسیجیان با ایمان! 📑 به خدمت شما عرض کنم که در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن همه درگیری، دیگر مغزها خسته شده بود! یعنی برای مرحله‌ی نهایی عملیات الی بیت المقدس هیچ کدام از فرماندهان نمی‌دانستند چه تصمیمی بگیرند. با آن شرایطی که پیش آمده بود، تردید داشتند که آیا داخل خونین ‌شهر بشوند یا نشوند؟ از طرف دیگر؛ چون تلفات داده بودیم، کیفیت نیروهایمان به شدّت افت کرده و همین امر باعث شده بود که همه‌ی ما دودل شویم که آیا به داخل خونین شهر برویم یا نرویم؟ اگر برویم، آیا ضربه نخواهیم خورد دیگر هیچ کس قدرت تصمیم‌گیری نداشت. تا این که قرار شد برادران عزیزمان محسن رضایی و صیّاد شیرازی به محضر حضرت امام شرفیاب بشوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرّمشهر داری چنین سختی‌هاست. ما هرچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله‌ی نهایی عملیات کافی نیست. استحکامات دشمن فوق‌العاده زیاد است و ما نمی‌توانیم به او حمله کنیم؛ ولی باز در عین حال قادر به تصمیم‌گیری نهایی هم نیستیم. شما نظر بدهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟ 🔺تمام این صحبت‌ها را که مطرح کردند، در جواب آن‌ها فرمودند: تا توکّل‌تان چقدر باشد❗️ ⇦ ..
💠 5️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 تمام این صحبت‌ها را که مطرح کردند، امام در جواب آن‌ها فرمودند: تا توکّل‌تان چقدر باشد❗️ 💠 در این لحظه برادران ما – و – دیگر ننشستند و سریع حرکت کردند به سمت جنوب؛ کلّ فرماندهان لشکرها و تیپ‌ها را احضار کردند و به آن‌ها گفتند ما مسایل و مشکلات‌مان را با امام مطرح کردیم و ایشان در جواب ما فرمودند: تا توکّل‌تان چقدر باشد! 🍃 این موضوع در روحیه‌ی برادرها خیلی تأثیر گذاشت، طوری که آن‌جا برادرها همه به گریه افتادند و می‌گفتند: لابد توکّل‌مان ضعیف است دیگر، لابد توکّل نداریم که امام چنین صحبتی فرموده! این شد که همه عزم‌شان را جزم کردند تا با توکّل به خدا، خودشان را برای اجرای مرحله‌ی پایانی عملیات آماده کنند.» 📄 بعد از ابلاغ پیام امام، نیز با پای گچ گرفته و عصا به دست، وارد منطقه می‌شود و به کمک و ، با سرعت هر چه تمام‌تر سازمان رزم تیپ ۲۷ را تمام می‌کنند و متوسلیان در جلسه توجیهی قبل عملیات، در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱، در شامگاه جمعه فرماندهان گردان‌های تیپ ۲۷ را چنین مورد خطاب قرار می‌دهد: 🔸… برادرها، باید به خدمت شما عرض کنم که لازم است سریعاً کارها را شروع کنیم؛ و آماده‌ی عملیات بشویم؛ عملیات برای آزادسازی . 💢 باید بدانید که عملیات به هیچ وجه لغو شدنی نیست. ولو این که حتّی یک نفر هم زنده نماند، لغو عملیات نخواهیم داشت؛ مرگ با آزادی خرّمشهر. ⇦ ..
💠 6️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 من دیشب هم خدمت تعدادی از برادرها عرض کردم: خرّمشهر الآن دیگر به عنوان یک نمادِ مطرح شده و ما در حال حاضر به شدّت در یک تنگنای سیاسی هستیم و حیات سیاسی این مملکت بستگی دارد به آزاد شدن خرّمشهر. همین‌طور، حیات سیاسی رژیم عراق هم بستگی به حفظ خرّمشهر دارد. گردان‌هایی که من الآن اسامی آن را ذکر می‌کنم باید بازسازی شوند و نیروهای خودشان را از برادر دستواره – مسؤول پرسنلی تیپ – تحویل بگیرند. اوّل؛ گردان میثم، دوّم؛ گردان مقداد، سوّم؛ گردان بلال، چهارم؛ گردان حبیب بن مظاهر است. پنجم؛ گردان انصار، ششم؛ گردان حمزه و هفتمین گردان ابوذر و گردان هشتم هم گردان مالک اشتر است. ✳️ نیروهایی که در گردان مسلم بن عقیل باقی مانده‌اند، با نیروهای گردان عمّار ادغام می‌شوند و مسؤول گروهان‌های مسلم، مسؤول گروهان‌های گردان عمّار محسوب خواهند شد. این یک تدبیر است. در ضمن، نیروهای باقیمانده‌ی بقیه‌ی گردان‌های ضربه خورده هم در داخل این گردان‌ها ادغام می‌شوند؛ مثل نیرهای گردان امیر المؤمنین (علیه السّلام)، گردان تبوک، گردان علی بن ابی طالب (علیه السّلام) و گردان کمیل. 🔰 برادر ، شما مؤظف هستید فعلاً ترتیب ادغام این نیروها را با گردان‌های هشت گانه‌ای که گفتیم، بدهید تا بعد کم و کسری گردان‌ها را با نیروهای اعزامی برطرف کنیم. 🔸پس از خاتمه‌ی جلسه، همه‌ی رده‌های ستادی و فرماندهی تیپ ۲۷ متفقاً دست به کار می‌شوند تا کار آماده‌سازی تیپ را انجام دهند. ⇦ ..
💠 7️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 علی صیّاد شیرازی، در خصوص چگونگی طرح‌ریزی مرحله‌ی چهارم عملیات «الی بیت المقدس» می‌گوید: 🔰«… برای پیدا کردن طرح، من و آقای رضایی؛ فرمانده سپاه تنها شدیم. دو تایی حالت عجیبی پیدا کرده بودیم؛ از بس فشار روحی و روانی بر ما وارد شده بود. ی گان‌هایی که در اختیار داشتیم، همه از رمق افتاده بودند. در این جا خداوند یک امداد عظیم نصیب ما دو نفر کرد. برای من، این امداد، از عظیم‌ترین امدادهایی است که در سراسر مدّتی که در جبهه بودم، از آن بالاتر را احساس نمی‌کردم. در این امداد، به یک طرح رسیدیم. وقتی که با هم در میان گذاشتیم، بین ما یک ذره بحث هم در نگرفت که نقطه نظر مختلفی داشته باشیم. اصلاً دو مسؤولی بودیم که یک فکر و یک طرح واحد داشتیم. این نشان می‌داد این یاری خداوند نصیب‌مان شده است؛ البته به سعی و برکت اخلاق رزمندگان اسلام؛ چون ما پشت سر آن‌ها بودیم و جلویشان نبودیم. 💠 چشم‌‌هایمان از خوشحالی درخشید؛ مثل این‌که کار تمام شده بود. حالت جالبی است که فرماندهی مطمئن باشد طرحی که می‌خواهد به اجرا دربیاورد، در این طرح اطمینان به پیروزی هست؛ یعنی ما پیروزی را در آن جرقه‌‌ی ذهنی که به وجود آمد، دیدیم. 💢 مشکل کار این بود که این طرح را چطور به فرماندهان یگان‌های تحت امر قرارگاه مرکزی کربلا ابلاغ کنیم. با آنان، بحث‌های دیگر کرده بودم و نمی‌شد یک دفعه این طرح را مطرح کنیم در ذهن‌مان بود که می‌گویند: پس مشورت‌های‌مان چطور شد؟! مخصوصاً بچّه‌های سپاه، اهل بحث و مشورت و این چیزها بودند و فکر می‌کردیم اگر یک موقع چیزی را فی البداهه بگوییم، ممکن است برایشان سنگین باشد. بنده مسؤولیت ابلاغش را به عهده گرفتم. آقای محسن رضایی هم قبول کرد و گفت: اشکالی ندارد؛ از طرف من هم شما به سپاه و ارتش بگویید. از قرارگاه‌مان که در خضریه؛ در شرق کارون بود، آمدیم به طرف غرب کارون. خودمان را رساندیم به قرارگاه عملیاتی نصر که نزدیکی‌های خرّمشهر بود؛ قرارگاه موقتی بود. به فرماندهان ابلاغ کردیم که سریع بیایند و جمع شوند. ⇦ ..
💠 8️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 خودمان را رساندیم به قرارگاه عملیاتی نصر که نزدیکی‌های خرّمشهر بود؛ قرارگاه موقتی بود. به فرماندهان ابلاغ کردیم که سریع بیایند و جمع شوند. آمدند و جمع شدند. این جلسه، از تاریخی‌ترین جلسات است. از نظر نظامی، چون آشنا بودم، می‌دانستم که برای ارتشی‌ها مشکل نیست؛ منتها بچّه‌های سپاه، چون «نظامی‌های انقلابی جدید» بودند، می‌بایست ملاحظه می‌شدند. برای این‌که آن‌ها هم کنترل شوند، مقدمه را طوری گفتم که احساس کنند فرصتی برای «بحث» نیست و به عبارت دیگر «دستور» ابلاغ می‌شود و باید فقط برای اجرا بروند؛ چون وقت کم بود اگر می‌خواست فاصله بین عملیات بیفتد، این طرح خراب می‌شد. گفتم: من مأموریت دارم (این‌طور گفتم که خودم را هم به هر عنوان مأمور قلمداد کنم) که دستور فرماندهی قرارگاه کربلا را به شما ابلاغ کنم. خواهش می‌کنم خوب گوش کنید و اگر سؤال داشتید، بپرسید تا روشن‌تر توضیح بدهم. مأموریت را بگیرید و بروید برای اجرا. مأموریت چه بود؟ آن مسأله فرعی است. حالت جلسه مهم بود. محکم مأموریت را ابلاغ کردم. در یک لحظه، همه به هم نگاه کردند و آن حالتی که پیش‌بینی می‌کردیم، پیش آمد. اوّلین کسی که صحبت کرد برادر عزیزمان احمد متوسّلیان؛ فرمانده تیپ ۲۷ حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) بود. ایشان در این چیزها خیلی جسور بود. گفت: چه جوری شد؟! نفهمیدم، این طرح از کجا آمد؟ منظورش این بود که اصلاً بحثی نشده؛ یک دفعه شما تصمیم گرفته‌اید و طرح را ابلاغ کرده‌اید. من گفتم: همین‌طور که عرض کردم، این دستور است و جای بحث ندارد. تا آمدیم از ایشان فارغ شویم، برادر حسین خرّازی صحبت کرد. احتمالاً احمد کاظمی هم صحبت کرد. من یک خرده تندتر شدم و گفتم: مثل این‌که متوجّه نیستید؛ ما دستور را ابلاغ کردیم؛ نه بحث را. از آن تَهِ جلسه، دیدم آقای رحیم صفوی با دست، دارد علامت می‌دهد و توصیه به آرامش می‌کند. خودش هم لبخندی بر لب داشت و به اصطلاح می‌گفت مسأله‌ای نیست. هم متوجّه بود که این‌طور باید گفت و هم متوجّه بود که واکنش آن برادران طبیعی است و باید تحمّلش کرد. من در اثر برخورد آرامش‌بخش برادر رحیم صفوی، یک خرده تحمّل خودم را بیشتر کردم. داشتم ناامید می‌شدم و فکر می‌کردم این جلسه به کجا می‌انجامد. به خودم گفتم: در نهایت به تندی دستور را ابلاغ می‌کنم. بلأخره باید اجرا شود. میدان جنگ است و باید یک مقدار روح و روان هم آماده باشد. ⇦ ..
💠 9️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 خداوند متعال می‌فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (سوره‌ی انشراح – آیه‌ی ۴). او ما را کشاند تا نقطه‌ی اوج سختی و یک دفعه آسانی را نازل کرد؛ بدون این‌که خودمان نقش زیادی داشته باشیم، جریان جلسه یک دفعه برگشت. برادر گفت: من خیلی عذر می‌خواهم که این مطلب را بیان کردم؛ ما تابع دستور هستیم و الآن می‌رویم به دنبال اجرا. هیچ نگران نباشید. برادر هم همین‌طور. همه‌شان با هم هماهنگ کردند و شروع کردند به تقویت فرماندهی برای اجرای دستور. این‌طوری که شد، گفتم: بسیار خوب. این‌قدر هم وقت دارید. سریع بروید برای عملیات آماده شوید و اعلام آمادگی کنید.» ✅ بلافاصله پس از پایان این جلسه، احمد متوسّلیان به رغم وضعیت نامساعد جسمانی، اقدام به تشکیل جلسه با فرماندهان نمود تا برای زدن به خاکریز روی سیل‌بند سیزده کیلومتری در غرب جاده‌ی اهواز - خرّمشهر؛ و عبور گردان‌ها به سمت جنوب، مناسب‌ترین شیوه‌ی « » را انتخاب نماید. این نشست صبح روز چهارشنبه بیست و نه اردیبهشت ۱۳۶۱ در محل قرارگاه تاکتیکی این تیپ – سایت انرژی اتمی – برگزار شد که ذیلاً بخش‌هایی از مذاکرات آن را می‌آوریم: 🔹شهبازی: ما فاصله را دو کیلومتر (نه ۱۳ کیلومتر) هم اگر حساب کنیم، باز هم دشمن نیروهایش را می‌اندازد و می‌آید طرف ما. 🔸متوسّلیان: این جا نخلستان است. اصلاً امکان عبور تانک از آن وجود ندارد. 🔹شهبازی: ولی من رفتم و آن جا را دیدم. هر چند یک مقداری نخل آن جا بود، ولی تعدادشان زیاد نبود و منطقه برای مانور زرهی مناسب است. 🔸متوسّلیان: حالا با همه‌ی این اوصاف، اگر دشمن بخواهد پشت خاکریز، تانک نگه دارد، ما می‌آییم و از پشت به نیروهای او ضربه می‌زنیم؛ چنان‌که مجبور باشد تا سه کیلومتر از بغل ما را خالی کند؛ یعنی از نخلستان هم عقب‌نشینی نماید. ⇦ ..
💠 🔟 °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔹شهبازی: به نظر من، باید خیلی ساده‌اندیش باشیم که خیال کنیم در این‌جا – حاشیه‌ی – فقط دوازده دستگاه تانک و نفربر گذاشته. نخیر، نه تنها این‌طور نیست، بلکه تمام نیروهایش را هم مثل میخ این‌جا کاشته. ما روز که برای شناسایی تا هفتصد متری کنار جاده می‌رویم، می‌بینیم تمام لوله‌های تانک‌ها از پشت سنگرهای تانک پیداست. به همین دلیل، ما برای این‌جا – نهر عرایض – باید چهار گردان خودمان را مستقیم حرکت بدهیم و بیاوریم جلوی مواضع دشمن و در پشت این سیل‌بند، همان‌جا پدافند کنیم. 🔸متوسّلیان: یعنی در همان جای دشمن پدافند کنیم؟ 🔹شهبازی: بله. 🔸متوسّلیان: آمدیم و دشمن این‌جا را خواست حفظ بکند و بیاید روی جاده. آن وقت شما چه کار می‌خواهید بکنید؟ تازه در آن صورت، چنان خط خودش را محکم می‌کند که حد ندارد. و هیچ بعید هم نیست که بیاید روی جاده مستقر شود. ما نمی‌خواهیم که دشمن فرار کند. هدف اصلی ما، انهدام نیروهای عراق است. ما دنبال آن هستیم که کجا باید به دشمن بزنیم که بتوانیم نیروهای او را منهدم کنیم. 🔹شهبازی: کجا بزنیم بفرما؛ شما بیا این خاکریز روی سیل‌بند عرایض را بگیر؛ من به شما قول می‌دهم چهل تا تانک این‌جا گذاشته‌اند؛ به طوری که پنجاه متر به پنجاه متر، لوله‌هایش از پشت خاکریز کاملاً پیداست. 🔸متوسّلیان: درست است. درست است؛ منتها ما بنا داریم علاوه بر آن که این دو تا را بزنیم، کلّ نیروی زرهی دشمن در پشت این سیل‌بند را هم از بین ببریم. ما با عراق، جنگ متکی به ابزار و وسیله نمی‌توانیم داشته باشیم. جنگ تانک با تانک نمی‌توانیم بکنیم؛ چون حامیان عراق تا دل‌تان بخواهد، به او تسلیحات می‌دهند؛ ولی با شیوه‌ی جنگی «نفر در برابر ابزار» روزگارش را سیاه می‌کنیم. ⇦ ..
💠 1️⃣1️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔹 شهبازی: حالا آمدیم و یک تیپ از نفرات مصری را که به عراق فرستاده‌اند، در این جا وارد عمل کردند، آن وقت چه باید کرد؟ 🔸 متوسّلیان: خیلی خوب، این تیپ مصری وقتی که دید دویست – سیصد تا از نفراتش اسیر شدند، می‌بیند نخیر، این جا سنبه پر زور است و این حریف، از آن‌ها نیست که شوخی سرش بشود؛ جا می زند و منطقه را خالی می‌کند. اگر ما بتوانیم به این تیپ مصری یک ضربه‌ی نفری بزنیم، قال قضیه کنده است و دیگر پایش را از گلیم خودش درازتر نمی‌کند. 🔹شهبازی: واقعیت امر این است که ما نمی‌توانیم با وضع فعلی گردان‌های‌مان، با دشمن به صورت سرتاسری [روش تکِ جبهه‌ای] در این خط درگیر بشویم. ما باید اوّل یک گوشه‌ی خاکریز را سوراخ کنیم [روش تکِ رخنه‌ای] و بعد تمامش را بگیریم. یک چیز دیگر که در این‌جا به نفع ما تمام می‌شود، این است که اگر ده متر از سنگرهای دشمن بر روی این خاکریز سقوط کند، در واقع تمام خط دشمن سقوط خواهد کرد. 🔸متوسّلیان: اگر هم در این‌جا موفق نشویم، آن وقت، خیلی عذر می‌خواهم، ببخشید این حرف را می‌زنم، پدر صاحب بچّه درمی‌آید؛ یعنی ما این جا درب و داغان می‌شویم.» 🔖 نتیجه این مباحث فشرده، این بود که نظریه متوسّلیان مورد تصویب مجموعه فرماندهی قرار گرفت و مقرر شد تا در زمینه تصرف سیل‌بند «رود عرایض» از شیوه تک رخنه‌ای (پیشنهاد شهبازی) استفاده گردد. 🔘 فرماندهان تیپ ۲۷ برای اجرائی کردن مصوبات خود، باید دو اقدام اساسی انجام می‌دادند: ۱-‌ شناسائی ضربتی منطقه ۲-‌ تقویت روحیه رزمندگان ⇦ ..
💠 2️⃣1️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 مرحله سوم عملیات «الی بیت المقدس» باید آغاز می‌شد. اصلاً مرحله اول و دوم برای این بود که در مرحله سوم نیروها به سمت خرمشهر بروند و این شهر را آزاد کنند اما قریب بیست روز عملیات و جنگیدن نیروها را خسته کرده بود. در این شرایط به سخنان کسی نیاز بود که بتواند معنویت و حماسه را به دلهای رزمندگان تزریق کند. 💠 بنابراین علی رغم وضعیت بد جسمانی خودش را به جمع رزمنده‌ها رساند و در 31 اردیبهشت 61 سخنانی اینچنین را بر زبان راند: ✳️ «…برادران! تا به حال چندین بار از قرارگاه به تیپ ما دستور داده اند که بکشید عقب، ولی ما این کار را نکردیم. چون می دیدیم که روحیه شما خیلی بالا است و با آنکه هر لحظه امکان دارد ارتش عراق شما را مورد قرار بدهد، با این حال شما خوب مقاومت می کنید. دشمن با این همه پاتکی که کرده، حتی نتوانسته یک قدم جلو بیاید. ⚡️ درشرایطی که ما قصد داریم تا چند روز دیگر خرمشهر را آزاد کنیم، شنیده ام بعضی ها حرف از مرخصی و تسویه زده اند! بابا! شما را برده اند!(منظور بود) همه چیز شما را برده اند! شما می خواهید بروید تهران چه کار کنید؟ همه حیثیت ما اینجا در خطر است. شما بگذارید ما برویم با آب شط العرب وضو بگیریم و نماز فتح را در خرمشهر بخوانیم، بعد که برگشتیم، خودم به همه تسویه می دهم.👉🏻 🔶 الان وضع ما عین زمان (علیه السلام) در روز است. بگذارید حقیقت ماجرا را به شما بگویم. ما الان دیگر نیروی تازه نفس نداریم. کل قوای ما در این زمان، فقط همین شماها هستید و دشمن هم اطلاع ندارد. 🌷 ها! شما که می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم به امام حسین(علیه السلام) و سپاه او کمک می کردیم بدانید امروز روز عاشورا است… می دانم بیش از بیست روز است دارید یک‌نفس و بی‌امان در منطقه می جنگید و و خسته‌اید و شاید در خودتان توان لازم برای ادامه رزم را سراغ ندارید، ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم خرمشهر را آزاد کنیم…» 🌟 در این هنگام، در حالی که اشک از چشمهاش جاری شده بود، دست‌هایش را رو به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا❗️راضی نشو که احمد متوسلیان زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده. خدایا! اگر بنا بر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ احمد متوسلیان را برسان…» ⇦ ..