ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت نود و ششم: مایکل سرش را بالا آورد و از بالای سقف ماشین، با خنده نگاه متعجبی به
• داستان عاقبت
پارت نود و هفتم: از آینه نگاهی به دیوید که ناخودآگاه با لبخندی داشت نگاهش میکرد انداخت. او هم لبخندی زیرکانه زد و ادامه داد:«که البته اصلا جواب نیست!»
دیوید با شنیدن آخرین جملهاش با قهقههای برایش دست زد! بالای لبش را خاراند و با همان خنده گفت:«آفرین مایکل! آفرین! نمایش خوبی بود. برخلاف رفیق کسل کنندهات به وجدم آوردی!»
مایکل از همان آینه نگاهش کرد و گفت:«فقط به وجد نیومدی.. اول عصبی شدی، و بعدم ترسیدی!»
دیوید خودش را جلو کشاند. گردنش را کج و به صورت مایکل نگاه کرد. با پوزخندی پرسید:«چی باعث شد فکر کنی اطلاعات به درد نخور و پیش پا افتادهات میتونه منو عصبی کنه یا حتی بترسونه؟»
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت نود و هفتم: از آینه نگاهی به دیوید که ناخودآگاه با لبخندی داشت نگاهش میکرد اند
• داستان عاقبت
پارت نود و هشتم: مایکل رویش را سمت او برگرداند:«تو عصبیای.. و همین وادارت کرد واکنش تندی نشون بدی. همچنین ترسیدی؛ چون این واکنش نشون میده فورا در موضع دفاع از خودت در اومدی!»
سپس صورت باریکش را در دست گرفت و با یک بار چپ و راست کردن، براندازش کرد:«همچنین تو فقط یه نوجوونی. یه نوجوون که هرچیام تو ژست خودش فرو بره، نمیتونه بیخیال اضطراب امتحان شیمی فردای دبیرستانش که هیچی براش نخونده بشه!»
دیوید با چشمان گرد شده تقلایی کرد و صورتش را از لای دست او بیرون کشید. دوباره به صندلی عقب تکیه داد. به پشت گردنش دستی کشید و با خندهای گفت:«لعنت به شیمی...»
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت نود و هشتم: مایکل رویش را سمت او برگرداند:«تو عصبیای.. و همین وادارت کرد واکنش
• داستان عاقبت
پارت نود و نهم:
مایکل هم متعاقبا خندهای کرد:«به هر حال شب امتحان دیگه واقعا برای دیدن فیلم کمک آموزشی دیره. میدونم که یه نمرهٔ تک بین باقی نمرات کاملت چقدر مادر کمالگراتو عصبی میکنه ولی، به نظرم اینبارو بیخیالش شو!»
خندهٔ دیوید واقعیتر شد و گفت:«درست میگی بهتره بیخیالش بشم فقط...»
لحنش را ناگهان کاملا تغییر داد و ادامهٔ جمله را جدی گفت:«دیگه به هیچ عنوان دربارهٔ مادرم صحبت نکن.»
شنیدن این جمله، بیشتر جکسون را وحشتزده کرد. مایکل با ابروهای بالا پریده او را برانداز و خندهای کرد. دوباره خودش را تحسین کرد که هرگز اجازهٔ ورود هیچ زنی را به قلبش نداده تا مثل همه نقطهٔ ضغفی داشته باشد!
دیوید مایکل را نگاه کرد و گفت:«جالبه که تو اون چند ثانیه بهجای چتام رفتی صفحههای وبمو چک کردی!؟»
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت نود و نهم: مایکل هم متعاقبا خندهای کرد:«به هر حال شب امتحان دیگه واقعا برای د
• داستان عاقبت
پارت صدم:
مایکل با لبخندی نگاهش کرد:«چون اینچیزی بود که برای نمایشم بهش نیاز داشتم. پس به کنجکاویم برای خوندن چتهات غلبه کردم و...»
دیوید دوباره خندهای کرد و خودش را جلو کشید. به مایکل چشم دوخت و گفت:«آدمِ باهوشی هستی!»
- بله اما نه مثل تو. بهش میگن EQ.
دیوید جفت ابروهایش را بالا داد و زمزمه کرد:«هوشِ اجتماعی...»
مایکل با حرکت سر تایید کرد. نگاهش را از دیوید گرفت و به روبهرو دوخت. لبخند پیروزمندانهای که زد باعث شد چینهای عمیق پیشانی و کنار چشمش دوباره ظاهر شوند. کیش و مات. این هم از این! حالا که در اختیار منه، وقتشه سوالام رو بپرسم...
اما قبل از آنکه کلمهای از زبانش خارج شود، دیوید گفت:«این سوالو از رفیقتم پرسیدم و حالا تو؛ شما ها دقیقا با من چه کار دارید؟!»
مایکل پوزخندی زد، کمی سرش را برگرداند و پرسید:«اونی که باید سوال کنه منم! دقیقا چیا از ما میدونی دیوید؟ و از کجا؟»
- اونقدری میدونم که کی هستید و کجاها مشغولید؛ همچنین میدونم میخواید چه کار کنید اما نمیدونم برای چی؟
مایکل دوباره سرش را به جلو برگرداند. اخمی کرد و بیخیال گفت:«واضحه! میخوایم مادرتو از طریق تو تحت فشار قرار بدیم تا یه سری اطلاعاتو بهمون بده!»
دیوید فریاد زد:«عوضیا.. دربارهٔ چی؟ دربارهٔ چی میخواید بدونید؟ بگید تا خودم بهتون بگم!»
مایکل قهقههای زد و گفت:«خودتو زیادی دست بالا گرفتی عموجان.»
دیوید خودش را جلو کشید. نگاهی به او کرد و یک تای ابرویش را بالا انداخت. همانطور که رگهای گردنش ورم کرده بود، با لحن هیسواری گفت:«حتی اگر ندونم میفهمم. همونطور که همهچیزو دربارهٔ شما فهمیدم!»
💌با توجه به صد پارتی شدن عاقبت، نظراتتونو اینجا میخونم🤓✨
https://daigo.ir/pm/ZRBdiY
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت صدم: مایکل با لبخندی نگاهش کرد:«چون اینچیزی بود که برای نمایشم بهش نیاز داشتم
• داستان عاقبت
پارت صد و یکم: مایکل با لبخندی که بدجور حرص در میآورد زمزمه کرد:«همه چیزو نمیدونی!»
دیوید ناگهان زیر خنده زد. قهقهههای نامرتب و عصبی. فکش از فشار دندانهایش به درد آمده بود:«آره.. چون تو، روی اون لینک لعنتی کلیک نکردی! انصافا اون پیشنهاد قانعت نمیکرد؟ لعنت بهت!»
ناگهان ابروهای مایکل بالا پرید. خندهای کوتاه کرد و گفت:«وایسا ببینم! یعنی جک و نیک روی لینک مخرب کلیک کرده بودن؟ جکسون واقعا تو ام؟!»
جکسون کنار ابرویش را خاراند. با انگشتانش روی فرمان ماشین ضرب گرفت و آهسته گفت:«عا.. احتمالا اون شب زیاد حالم خوب نبوده.!»
دیوید اما ساکت بود. از اینکه تحت تاثیر عصبانیت دست خودش را رو کرده بود، بدجور عذاب میکشید. لم داده بود به صندلی عقب و دستانش را مقابل سینه به هم گره زده بود. پایش را تند تند روی زمین میکوبید و در دل به خودش بد و بیراه میگفت.
همینطور با خودش درگیر بود که جملهٔ مایکل توجهش را جلب کرد!
- رابطهات با شارلوت چطوره؟
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• افراد #Type2 تو #محل_کار چطورین؟ 🚧 بخش ششم: تو مقام رهبر میدونن که چطور آدمای مناسبی استخدام کنن
• افراد #Type2 تو #محل_کار چطورین؟ 🏆
بخش هفتم: تیپ دوییها افراد قاطع و خوشبینی هستن و از اونجایی که به ظاهر هرچیزی اهمیت میدن، میدونن چیکار باید بکنن که یه سازمان در برابر چشمای مردم بدرخشه.
@Eema_ennea | #ادمین_می
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• احساس متفاوت بودن #type4✨ پارت یک: با توجه به تمایل تیپ چهارها به سازگاری با جمع، شما احتمالاً
• احساس متفاوت بودن #type4✨
پارت دو: تیپ هایچهار معتقدن که تنها راه جبران و بازیافت آن قطعهی مفقودشون و در نهایت تامین هویتی معتبر برای خویشتن همیشه از راه پرورش تصویری منحصر به فرد ممکن میشه. تصویری که اونارو از بقیه متمایز میسازه. اونا فکر میکنن که مردم احتمالاً در این صورت اونارو بیشتر دوست خواهند داشت.🌱
@Eema_ennea | #ادمین_لیلا
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• ده مسیر برای تکامل و رشد #type4🌱 بخش سوم: مسیر زندگیتونو تغییر بدین و به جای اینکه روی ویژگیهای
• ده مسیر برای تکامل و رشد #type4🌱
بخش چهارم: درحالی که تلاش میکنین از بند احساسات قدیمی شرمندگی و حقارت رها بشین، "دوستی بیقید و شرط با خودتون" رو به خودتون تقدیم کنین.🎁 هیچ وقت از خودتون ناامید نشین!💪🏻
@Eema_Ennea | #ادمین_ماریا
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
•رابطه #type3 با دیگران🎬 پارت اول: اونها کمتر از هر تیپ دیگهای تو انیاگرام به احساس خودشون توجه
•رابطه #type3 با دیگران🎬
پارت دوم: تیپ سههایی که از جنبه معنوی ناآگاهن به مثابه بخشی از فعالیت بزرگ بازاریابی برای خودشون دوست دارن تصویر خونوادهای کامل رو به جهان ارائه بدن، اما این نوع حفظ ظاهر میتونه موجب خستگی شرکا و کودکانشون بشه.😶
@Eema_Ennea | #ادمین_کاگه
• افراد #type2 و #type3 به عنوان همکار چطوری عمل میکنن؟👩🏻💻
پارت اول: تیپ دو و سه گروه کاری پرقدرتی تشکیل میدن. هردوشون روش کار کردن و پیشرفت کردن رو خیلی خوب بلدن. بر اساس ویژگی طبیعیشون، سه مدیر بودن رو انتخاب میکنه؛ چون اصولا جلوداره و دو با رضایت، اون رو پشتیبانی میکنه.💪🏻
@Eema_Ennea | #ادمین_اسمارت
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• کودکی #type2👧🏻 بخش چهارم: تایپ دوییها در دوران کودکی، از همون اوایل مستقل به نظر میرسن، چون به ن
• چالشهای کودک #type2💔
بخش اول: در جایی در این مسیر، این کودکان به این پیام آزاردهنده میرسن که داشتن نیاز یا بیان نیازهاشون به تحقیر و ابراز مخالفت خواهد انجامید.🥺
@Eema_Ennea | #ادمین_آسمان
• توصیههایی برای رشد و پیشرفت #type9🌱
این قسمت: نیازهای خودتون رو به صورت مستقیم بیان کنین⬅️
بخش اول: البته که نُهها مثل هر شخص دیگه نیازهایی دارن و اغلب اوقات میدونن که این نیازها چی هستن.👍
@Eema_Ennea | #ادمین_آسمان
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• افراد #Type1 تو #محل_کار چطورین؟ 💻 بخش سیزدهم: تیپ یکیها معتقدن که اگه بخشی از کسب و کار مشکل پی
• افراد #Type1 تو #محل_کار چطورین؟ 📞
بخش چهاردهم: تیپ یکیها از شکست و انتقاد بشدت میترسن، برای همینم وقتی شکست میخورن یا نقد میشن کاملا طبیعیه که حرفایی مثل "تقصیر من نبود" یا "من رو سرزنش نکن؛ من این کار رو انجام ندادم" رو ازشون بشنویم!
@Eema_ennea | #ادمین_می
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• افراد #type1 از خودشون و دیگران انتظارات بالایی دارن🖇 بخش ششم: چیزی که اکثر مردم متوجه نمیشن اینه
• افراد #type1 از خودشون و دیگران انتظارات بالایی دارن🖇
بخش هفتم: همه تیپ یکها روی کمبودهای محیط یا به هم ریختگی خونشون متمرکز نمیشن. بعضیاشون این نیاز به خوب بودن و بهبود بخشیدن به همه چی رو نسبت به مقابله با کمبودای اجتماع نشون میدن🤝
@Eema_Ennea | #ادمین_یوحنا
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• افراد #type8 و قدرت!🥁 پارت چهارم: البته این خشم یه جورایی ابزار دفاعی اونها در برابر پذیرش ضعف
• افراد #type8 و قدرت!🥁
پارت آخر: تیپ هشتیها از خشم مثل یه سنگر استفاده میکنن تا خودشون رو پشتش پنهان کنن و از احساسات ملایم و لطیفشون، از زمانیکه یه کودک معصوم و مهربون بودن -همون شخصیتی که نمیخوان دیگران ببیننش- دفاع کنن.🥺
@Eema_Ennea | #ادمین_اسمارت
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• جنبه های منفی و مثبت رابطه #type5 و #type8🌐 پارت دوم: تیپ پنج در این لحظه حس میکنه که دیگه بسه و
• جنبه های منفی و مثبت رابطه #type5 و #type8🌐
پارت سوم: خویشتنداری عاطفی پنج، هشت رو تشویق میکنه تا به جای جنگ و جدال به اعماق وجودش توجه کنه. هر دو تیپ، ارزش زیادی برای آزادی عمل شخصی قائل هستن و در حقیقت اون رو ضروری میدونن!🙃
@Eema_Ennea | #ادمین_کاگه
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• ویژگیهای کودک #type9👧🏻 بخش چهارم: اگه مردم اهل مصالحه نباشن و نتونن به راهحل صلحآمیزی برسن، ای
• ویژگیهای کودک #type9👧🏻
بخش پنجم: در نتیجه [نادیده گرفته شدن خشمشون] یا خشم رو در خودشون نگه میدارن، یا از لحاظ روحی فعالیت ذهنشون مختل میشه، یا به سرعت اون موقعیت رو ترک میکنن.😶🌫
@Eema_Ennea | #ادمین_آسمان