حکیم سند باد..mp3
7.04M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:حکیم سند باد
#قسمت_اول
#قصه_گو:لیلا رونقی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
به نام خدا خدا
قصه کوتاه کودکانه
خرگوش کوچولو و موجود جدید و بامزه
خرگوش کوچولو کنار مامان ش ایستاده بود . دید یه حیوان خوشگل داره شکلک در میاره و می خنده، دمش رو تکون میده ، خرگوش کوچولو خنده ش گرفت . اون حیوان دست تکون میداد ، خرگوش کوچولو از مادرش جدا شد و به سمت اون حیوان رفت . مادرش سریع اومد و گوش روباه رو گرفت ، روباه دردش اومد و فرار کرد . مامان به خرگوش کوچولو گفت اون روباهه و تو نباید هر غریبه ای اعتماد کنی . خرگوش کوچولو متوجه اشتباهش شد و از مامان تشکر کرد .
#الیاس_احمدی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
#کرونا_را_شکست_خواهیم_داد
کاردستی بزرگ
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود .
سه بره کوچولو بودند که با مادر و پدر مهربانشان زندگی می کردند .
بابای بره ها مدتی بود که بیمار بود بچه ها از بیماری بابا خیلی ناراحت بودند .
چون نمیتوانستند به او نزدیک شوند و با او بازی کنند آخر مامان می گفت بیماری پدر واگیر دارد ؛ و بچه ها باید مراقب باشند .
مامان گفته بود بچه ها هر روز چند بار باید دست هایشان را با آب و صابون بشویند .
و اگر خواستند از جلوی در اتاق پدر که جلوی در ورودی بود عبور کنند ماسک به صورت بزنند .
بابا مدام سرفه می کرد و بچه ها غصه می خوردند اما باید حرف مامان را گوش می دادند .
تا اینکه یک روز مامان بزی بچه ها را صدا زد و گفت .
:«شنگول منگول حبه انگور من دارم می رم بیرون از خونه برای خرید .
بعضی از بز ها و بره های همسایه هم بیمار شدن پس نباید از خونه بیرون بیایید . به اتاق پدر هم نرید می تونید تلویزیون ببینید یا بازی کنید من زود برمیگردم . »
مامان که رفت بچه ها کمی تلویزیون تماشا کردند . اما خیلی زود حوصله شان سر رفت .
شنگول گفت:« بیایید بریم بیرون وسطی بازی کنیم . »
منگول گفت:« نه مامان گفت نباید بیرون بریم . »
حبه انگور گفت:« مامان که خونه نیست بابا هم که خوابه بیایید بریم . »
شنگول دوان به اتاق رفت و توپش را آورد .
اما منگول گفت:« اگر برید من به مامان میگم تازه وقتی برید و مریض بشید مامان متوجه می شه حرفش را گوش ندادید .
من دلم نمی خواد مریض شم مگه یادتون رفته بابا چقدر مریضه من که دوست ندارم چند روز تو اتاق بمونم . »
شنگول به فکر فرو رفت و گفت:« آره راست می گی . »
حبه انگور گفت:« پس چه کار کنیم ؟»
منگول گفت:« اسم فامیل چطور است ؟»
حبه انگور با ناراحتی گفت :«من که نوشتن بلد نیستم . »
همینطور که داشتند تصمیم میگرفتند تلویزیون طرز ساخت ماسک صورت را نشان میداد .
منگول هیجان زده بالا و پایین پرید و گفت:« وای چه فکریکردم بیایید با هم از این ماسک ها درست کنیم . »
شنگول و حبه انگور هم پذیرفتند و با خوشحالی مشغول ساخت کاردستی ماسک شدند .
تا مادر از راه برسد بچه ها تعداد زیادی ماسک درست کرده بودند .
مامان بزی که خسته از راه رسید و بچه ها را مشغول ساخت ماسک دید خیلی خوشحال شد .
و گفت :«بچه ها من کل شهر رو گشتم اما ماسک پیدا نکردم . ما میتونیم از این ماسکها به همسایه ها هم هدیه بدیم . و به سالم موندن دوستانمون کمک کنیم .»
قصه مابه سر رسید کرونا به آخرش رسید .
#باران
#قصه
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:حکیم سند باد
#قسمت_دوم
🌼از قصه های شیرین و کهن هزار و یک شب
#قصه_گو:لیلا رونقی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
ادامه حکیم سند باد.mp3
8.55M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:حکیم سند باد
#قسمت_دوم
#قصه_گو:لیلا رونقی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
#تربیتی
اگر كودكتان نياز به حرف زدن دارد، بايستيد و به چيزي كه براي گفتن دارد خوب گوش دهيد.
او نياز دارد احساس كند كه افكارش، احساساتش، خواستهها و نظراتش مهم هستند.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
✨🌺سلام بر مهدی (عج)🌺✨
سلام من به مهدی
و به قلب آسمانیش
سلام من به پاکی
و به لطف و مهربانیش
سلام من به لحظه ای
که میرسد ظهور او
سلام من به لحظه ای
که می رسد عبور او
سلام من به بوسهای
که میرسد به دست او
سلام من به حضرتی
که داده مهر و آبرو
سلام من به قد او
سلام من به قامتش
سلام من به دست او
به قدرت امامتش
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
#قصه_متن
داستان گرگ و الاغ
روزی الاغ هنگام علف خوردن ،کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید.
الاغ خیلی ترسید ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه ،
برای همین لنگان لنگان راه رفت و یکی از پاهای عقب خود را روی زمین کشید.
الاغ ناله کنان گفت : ای گرگ در پای من تیغ رفته است ، از تو خواهش می کنم که قبل از خوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری.
گرگه با تعجب پرسید : برای چه باید اینکار را بکنم من که می خواهم تو را بخورم.
الاغ گفت : چون این خار که در پای من است و مرا خیلی اذیت می کند اگر مرا بخوری در گلویت گیر می کند وتو را خفه می کند. گرگ پیش خودش فکر کرد که الاغ راست می گوید برای همین پای الاغ را گرفت و گفت : تیغ کجاست ؟ من که چیزی نمی بینم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه کنه.
در همین لحظه الاغ از فرصت استفاده کرد و با پاهای عقبش لگد محکمی به صورت گرگ زد و تمام دندانهای گرگ شکست. الاغ با سرعت از آنجا فرار کرد . گرگ هم خیلی عصبانی بود از اینکه فریب الاغ را خورده است.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
بسم الله الرحمن الرحیم
اسم قصه : رنگین کمان زیبا
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه خواهر و برادری بود به نام محمد و زهرا ❤️
این دوتا خواهر و برادر وقتی از خواب بیدار شدن بعد از شستن دست و صورت و خوردن صبحانه ، از مامان اجازه گرفتن تا برن حیاط و بازی کنن. مامان هم به اونا اجازه داد اما گفت امروز دایی سعید میاد با زندایی و بچه ها ، زود بیاین خونه که با کمک هم تمیز کاری کنیم.
بچه ها هم گفتن چشم 🌺💙
رفتن و بازی کردن...... مامان برای ناهار صداشون کرد و اونا رفتن تا ناهار بخورن.
بعد تمیز کاری کردن و دایی سعید اومد 💜
مهدی و مهدیه رفتن تو حیاط تا با محمد و زهرا بازی کنن. زندایی گفت امروز هواشناسی
اعلام کرد که : هوا بارانی است، ولی همچنان بچه ها در حال بازی بودن 👨👩👧👦 ولی یک دفعه....
باران آمد و به سرعت رفتن خونه بازی کنن🏠
وقتی بارون بند اومد ، ⛱🌧🌪🌤 💧💦
رفتن حیاط تا دوباره بازی کنن ⭐️
اما یک دفعه متوجه یک چیز شدن که تا به حال ندیده بودن 😳😳😳
اگه گفتین چی بود؟ 🧐🤨😯🙄🤔
یک شکل نیم بیضی با ۷ رنگ قشنگ و زیبا🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
رنگ های مختلف: قرمز،زرد،بنفش،نارنجی و.....
اونا به پدر و مادر هاشون گفتن 👨👩👧👦
و مامان محمد و زهرا با خنده گفت که 😂
این رنگین کمان زیبا هست که بعد از بند آمدن بارون تشکیل میشه که یک شکل نیم بیضی داره با ۷ رنگ مختلف زیبا 🌈💋😘😍
اونا با رنگین کمان آشنا شدن و دیدن چه جالب و هیجانی شده بود این اتفاق 😊
همه شاد و مثل قبل شروع کردن به بازی 🌺
قصه ما به سر رسید
کلاغه به خونش نرسید
نوشته : نرگس پرهیزکار✍✍✍
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
به نام خدای مهربون😍😍
سلام به عزیزای دلمون 😍😍
اسم قصه : روز تولد مادر 🤩😻💜💙💚❤️
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود💕🌈🌈🌈
یک روزی تولد مادر مرضیه و مسعود شده بود ولی او نمیدانست ☺️
بچه ها به مامان گفتن ما میرویم بیرون و خیلی زود برمیگردیم🌺
مامان هم قبول کرد و خیلی تاکید کرد که زود برگردند💋
اونا رفتن و مرضیه گفت مامان روسری دوست داره من کادو روسری میخرم برای مامان تو چی مسعود؟ 😊
مسعود گفت منم براش یک دسته گل میخرم 💐💐💐💐💐💐
اونا رفتن و هر کدوم کادوی مورد نظر خودشون رو خریدن 🌺
وقتی رسیدن خانه 🏠 به بابا زنگ زدن و قضیه رو آرام گفتن که مامان رو میخوان غافلگیر کنن.😍
بابا هم گفت من یک ادکلن میخرم با یک کیک تولد🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بابا وقتی رسید گفت : اگه گفتین امروز چه روزیه؟ روز تولد مامانه 💋💋💋💋
بعدش مسعود و مرضیه شعر تولد تولد خوندن🤩 و مامان رو غافلگیر کردن 😘🌈
بچه ها گفتن حالا نوبت کادو ها هست
مرضیه کادو ها رو آورد ( روسری و دسته گل و ادکلن ) 🌺🌺🌺
مسعود هم کیک رو آورد 💙
خانوادگی یک جشن غافلگیر کننده گرفتن برای مامان و مامان رو کلی خوشحال و غافلگیر کردند 🌺
امیدوارم که مثل این خواهر و برادر خوب ، شما هم مامان یا بابا تون رو غافلگیر کنید 🤩
قصه ما به سر رسید
کرونا به آخرش رسید 💙
نوشته نرگس پرهیزکار✍✍✍✍
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:حکیم سند باد
#قسمت_سوم
🌼از قصه های شیرین و کهن هزار و یک شب
#قصه_گو:لیلا رونقی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43