eitaa logo
گنبد فیروزه
63 دنبال‌کننده
516 عکس
153 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۳۶): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۰۶): آمار «خرس‌خاله‌ها» در کانال‌های حم (۲): ۱) در پیام مورخه ۱۴۰۱/۱۱/۱۴ نوشته بودم: «در هر حال عنصر مشکوکی است و پیوسته (بعنوان وکیل مدافع ممدشورا و نانکلی و حسن‌شورا) تندترین حملات کذّابانه و بدترین لجن‌پراکنی‌ها را علیه پیام‌های مسلسل روشنگرانه بنده انجام داده است. بقول معروف «خرمگس اصلی معرکه» شده است و در عین‌حال هیچ‌وقت جرأت معرفی خود را ندارد! این «عِشَّک»(نه غودوغ!)، گاهی وارد گروه من هم شده و حرف‌های تحریف‌آمیزی را القاء و بلافاصله فرار می‌کند! ضمنا وی عضو دائم گروه شورای روستاست و کمتر پیامی از وی دیدم که به بهانه دفاع یا تمجید بی‌حد از شورا، هجویه‌های زهرآگین علیه من درج نکرده باشد! و البته گستاخی‌های وحشیانه چنین منافقینی هرگز موجب نمی‌شود که خرس‌خاله‌های هپروتی، آن گروه را ترک کنند که کمترین حرفی که برایشان مطبوع نباشد سریعاً حذف می‌کنند. اما «گروه»ی که حتی مخالفین هتاک و فحاش هم آزادانه حرف دلشان را می‌زنند و نه تنها ناسزاهای آن‌ها حذف نمی‌شود بلکه بازنشر هم می‌شود، باید «کانون اختلاف و نفاق قلمداد» و توصیه به ترک شود! سطح فکری و شعور فهمی و انصاف و وجدان خرس‌خاله‌ها متاسفانه در همین حد است!» ⁉️ بنظر شما آیا «خرس‌خاله‌های هپروتی»، توصیفی برای نانکلی است؟! ۲) در پیام شماره ۱۱۸ سیدعلاءالدین که نوشته‌ام: «در چنین معرکه‌ای که بنده مشغول تلاشهای پنج‌گانه مذکور بودم و انتظار همیاری اهالی بویژه سادات را داشتم، تعدادی از سادات هم به بهانه پیشگیری از اختلافات، در نقش خرس‌خاله‌ها ظاهر شده و جلاد و شهید را جابجا کردند و آن‌ها هم کاملاً احمقانه بر بنده تاختند و مرا متهم به نفاق‌افکنی کرده و خود به منافقین واقعی پیوستند!» ۳) در پیام شماره ۱۲۲ سیدعلاءالدین که نوشته‌ام: «..‌. حال نوبت «شورای منتخب اهالی»!!! است که به چنین وکیل مدافع ننگینی بنازند و سرشان را بالا بگیرند! که البته بعید هم نیست بدان افتخار هم بکنند و حتی از جوجوق‌ها و خرس‌خاله‌ها هم انتظار نمی‌رود که لااقل برای حفظ ته‌مانده آبروی ادعائی خود از وی برائتی بجویند ولیکن از مابقی اهالی انتظار می‌رود که بقول یکی از اهالی انتخاب بکنند: ⭕️ حق ⭕️ باطل از آنجا که بعید می‌دانم حتی یک نفر ولو باندازه ۱٪ این خزعبلات را باور کرده باشد نقدی بر آن نمی‌نویسم و اگر چنین سفیهی یافت شد ...» ۴) در پیام شماره ۱۲۸ سیدعلاءالدین که نوشته‌ام: «اما چرا نمی‌پرسد؟! زیرا در صدد تحقیق نبوده! زیرا که اساساً دنبال رفتار قانونی نبوده و در تکاپوی «دور زدن قانون از طریق فریب دادگاه» بوده است! بعد؛ خرس‌خاله‌ها معترضند که چرا من مسئولین ادارات را به توپ بسته‌ام؟! شما مگر وکیل وصی مدیران متخلف ادارات هستید؟!! مگر چه سر و سری با آن‌ها دارید؟!» ۵) در پیام شماره ۰۰۵ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «محدوده و سقف زرنگی امثال تو آنست که گنجشک را رنگ بکنی و جای قناری به افراد ساده‌دل روستا بفروشی ولیکن حنای ملّق‌بازی تو در پیش قاضی/غازی هیچ رنگی ندارد. اگر پروردگار متعال، چنین عنایتی به بنده نداشت که معاذالله الآن یا هم‌ردیف قودوغ‌ها و جوجوغ‌ها بودم یا از مظاهر خرس‌خاله‌ها و یا حتی از عِشَّک‌های زبان‌نفهم و جفتک‌چارپشت‌اندازهائی که در اطرافتان کم نیستند! که هرگز چنین مباد.» ۶) در پیام ۰۰۷ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «حکایت خال‌کوبی «شیر بی‌یال و دُم و إشکم»، حکایت حرافی‌های بی‌سر و ته ممدشوراست! زیرا وقتی می‌نویسد؛ «از گزشته [گذشته] چیزی عایدمان نمیشود»! بلافاصله توصیه می‌کند؛ «از آینده‌نگری اجتناب کنیم»! از نظر وی، نگاه به گذشته بی‌حاصله و نگاه به آینده هم توهم زدنه! لابد وضع موجود را هم باید به خسروان بسپاریم که «اطلاعات کافی دارند»! مفهوم این دو توصیه کاملاً غلط، اینست که کلاً فضولی در امور روستا و شورای آن ممنوع ولو اینکه آینده آن‌ها بعلت خیانت‌های گذشته قودوغ‌ها و عشک‌ها با همراهی خرس‌خاله‌ها و جوجوغ‌ها بر لبه پرتگاه باشد! من نمی‌دانم اهالی (بویژه اخوی بنده!) در این موجود ملوّن چه چیزی دیدند که بیشترین رأی را به او دادند؟! و چگونه شد که در دام حرافی‌های مزخرف چنین مغز متفکر تهی‌فکری افتادند؟!» ۷) در پیام شماره ۰۱۰ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «البته بنظرم نانکلی فریبکار که دنبال چاه کندن برای اهالی بود، خودش در چاه افتاد و در دام فریب بزرگی گرفتار شد. زیرا او ابلهانه و خیلی سرخوشانه گمان کرد که اهالی روستا لابد عمدتا همان عِشَّک‌ها و قودوغ‌ها و جوجوغ‌ها و خرس‌خاله‌هائی هستند که شورای دغل‌کار روستا در گروه خود بعضویت در آورده است! که اکثرشان عقل و خرد درستی ندارند و سرآمدشان امثال حسن‌شورا و ممدشوراست که ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۳۷): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۰۷): آمار «خرس‌خاله‌ها» در کانال‌های حم (۳): ... که براحتی می‌شود افسارشان را به کف گرفت و به هر جا که لازم باشد کشانید!! (و البته با اقلیتی ساکت و...!) زیرا هیچ‌کدامتان نمی‌خواهید، خیانت‌ها و خباثت‌ها و شرارت‌هایتان رو شود که اگر بشود، قاعدتاً دیگر نه تنها در این روستا قادر به عرض اندام نخواهید بود بلکه آنرا باید برای همیشه ترک کنید. همانطور که با کمک اربابتان می‌خواستید اهالی آنرا ترک کنند! وقتی این‌ها گل سرسبد اهالی باشند، ریشه‌کنی کل اهالی که از آب خوردن هم آسانتر است! و براحتی می‌شود بساط جشن خرکی «آی خر برفت آی خر برفت» ملانصرالدین را برایشان چید و تکرار کرد!» ۸) در پیام ۰۲۴ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «عبارت «آنچه که از آن می‌ترسیدیم به سرمان آمد» [کاظم‌رنگی] از منظر سومی هم حائز ارزیابی است؛ فرض می‌کنیم؛ ضمیر متکلم مع‌الغیر مستتر در عبارت مذکور، گله ناخور روستا به سرکردگی ک.م. است. در اینصورت وی حرف بجائی زده است. زیرا که رویه حاکم بر ناخور (گله شیاطین، عشک‌ها، غودوغ‌ها، جوجوغ‌ها و خرس‌خاله‌ها و کفتارها) چیزی بجز «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، الفاظ غیراخلاقی، پفیوزی، بی‌غیرتی، خیانت، شرارت، گستاخی، رنگرزی، اباطیل، لاطائلات، خزعبلات، نیرنگ، فریب، خوب و جذاب جلوه دادن وعده‌ها وو..» نیست و تنها اشکال حرفش آنست که ناخور را به کل اهالی، تعمیم داده است!» ۹) در پیام شماره ۰۴۹ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «تا کی قرار است به وی و سایر همپالگی‌های وی، اجازه بدهید که دائماً قناری‌ها را گنجشک و گنجشک‌ها را قناری جلوه بدهد؟! گنجشک که جای خود دارد، گله ناخور (شیاطین، عشّک‌ها، غودوغ‌ها و خرس‌خاله‌ها و...) را رنگ قناری بزند؟! تا کی؟! آیا وجود چنین افراد خبیثی در جایگاه شورای اسلامی روستای امامزاده علاءالدین، مایه ننگ اهالی و سادات نیست؟!» ۱۰) در پیام شماره ۰۵۸ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «... که نتیجه‌اش شده اینهمه پیام مسلسل و گرگیجه‌ای که عارضتان کرده! آنهم در حدی که ناخواسته به «هذیان‌گوئی» افتاده‌اید! و بجای جواب‌هائی قرین «عقل و شعور»، کماکان با همان صنعت رنگرزی همیشگی خود، هنرنمائی می‌کنید که بنوبه خود مایه رسوائی بیشترتان می‌گردد! در حالی‌که اگر سکوت پیشه می‌کردید شاید آبروی نداشته خود را بهتر حفظ می‌کردید! چنانکه یکی از خرس‌خاله‌ها مکررا در گروهتان توصیه کرد اما به نصیحت او هم چندان التفاتی نداشتید!» ۱۱) در پیام شماره ۰۷۱ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «سیاست فرار به جلو یا پیشگیری که می‌گویند، همین است. من که با وی کاری نداشتم اما چرا خودش را انداخت وسط؟!! مصداق ضرب‌المثل «چوبو که برداری گربه دزده خودشو نشون می‌ده» همین است! من وقتی که؛ چوبو علیه نان‌کلی برداشتم اما ناگهان زنگوله‌های نانکلی به صدا درآمدند! چوبو برای گوشواره‌های نانکلی برداشتم اما ناگهان صدای عرعر عشّک‌ها و غودوغ‌ها بلند شد!! چوبو برای عرعریون برداشتم اما ناگهان صدای حفارها پیچید!!! چوبو برای حرام‌خوارها برداشتم اما ناگهان صدای جوجوغ‌ها و خرس‌خاله‌ها درآمد!!!! عجایب صنعتی دیدم در این دشت!!!!!» ۱۲) در پیام شماره ۰۸۳ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «بنظر می‌رسد که ایندفعه دیگر کار سادات تمام است. لذا مجدداً وقفنامه جعلی را وارد معرکه می‌کنند! در این دوره، تنها دهیاران بومی (که بعلت ترور شخصیتی شدن توسط گله کفتارها بویژه شورای خائن و خرس‌خاله‌ها و صد البته شیاطین قدیمی روستا) در خلاء حساسیت و یاری اهالی مورد هجمه وحشیانه تروریستی مشتی احمق تحریک‌شده چاقوکش قرار می‌گیرند و اهالی هم آن‌دو را مخذول می‌گذارند! ولیکن جان سالم به در برده و مشغول معالجات و شکایات خود هستند. در این دوره، سادات حسینی و موسوی، چنان مسخ می‌شوند که علیرغم ملاحظه کارکرد منفی دهیاران غیربومی، شورا را به زنگوله‌های نانکلی می‌سپارند که نقش «جاده‌صاف‌کن» نانکلی باشد برای تصاحب شش‌دانگ روستا! بخشنامه‌های نانکلی و عاملیت تحقق تحکمات آن‌ها توسط شورای ظاهراً منفعل (باطناً خائن و پفیوز) در روستا و انفعال ادارات آوج در سرویس‌دهی خدمات موظف و قانونی به اهالی، یکه‌تازی می‌کند!» ۱۳) در پیام شماره ۱۳۲ گنبد فیروزه که نوشته‌ام: «👌 بجای ایراد گرفتن بابت افزودن «روباه» و «گربه نره» و... به لیست عناوین «عشک‌ها، غودوغ‌ها، جوجوغ‌ها، کفتارها، خرس‌خاله‌ها و ناخور» روستا، چنانچه پیشنهاد مناسب‌تری سراغ دارید، لطفاً ارائه بدهید! عنوانی که با ماهیت عملکرد این‌ها همخوانی داشته باشد.» 👌 چنانکه ملاحظه شد؛ هیچ‌کدام از واژه‌های «خرس‌خاله»، «دونقوز» و «خرس‌خاله‌ها» را به نانکلی نسبت نداده‌ام اما او خیلی راحت به دادگاه دروغ گفت! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۳۸): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۰۸): ... ناگفته نماند که گیر دادن قاضی به عبارت «خرس‌خاله» بعنوان توهینی بزرگ، خودش معمایی است! زیرا تا جایی که یادمه، نانکلی در شکوائیه مکتوب خود، اشاره‌ای به این مسئله نکرده بود و در اظهارات شفاهی مفصل خود در محضر دادگاه هم، چنین ادعایی را از وی نشنیدم. مگر اینکه بپذیرم حواسم نبوده یا دقت نکرده‌ام! اما این احتمال هم دور از ذهن نیست که قاضی، با برجسته کردن عبارت عادی «خرس‌خاله» بعنوان توهینی غیرقابل اغماض!، بدنبال سنجش میزان وقاحت نانکلی و مظلومیت بنده بود. زیرا نان‌کلی اگر ذره‌ای شرافت داشت باید همانجا تذکر می‌داد که من چنین توهینی در حق او روا نداشته‌ام و وی هم از این بابت، شِکوه‌ای علیه من ندارد و بلکه بابت فرضاً اهانت‌های دیگری شاکی شده است ولیکن ترجیح داد که خطای ظاهری دادگاه را بنفع خود پنداشته و به سود خود مصادره کند و حتی برای تثبیت و تحکیم آن بگوید: «[علاوه بر خرس] دونقوز هم گفته» است! و قاضی از همین نکته متوجه کذابی و شیادی وی شد (و شاید هم به همین علت، وقتی که نانکلی ادعا کرد: آقای قاضی! غیر از این‌ها، به من کذاب و شیاد هم گفته است! قاضی التفاتی به این ادعای وی نکرد!) مسئله بعدی؛ استناد قاضی به جمله «به این بگوئید: پسر پدرت نیستی اگر شکایت خود را دنبال نکنی تا همه بدانند که ناشر و کیست؟!» از مقاله‌ای بود که در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ تحت عنوان «عروس رئیس سازمان اوقاف و.../ دم خروس مدیرکل اوقاف قزوین» نوشته بودم و منظورم مدیرکل اوقاف قزوین بود (نه نانکلی) که افشاءکننده «رسوائی موناگیت» را تهدید به شکایت کرده بود. قاضی به این عبارت هم حساسیت نشان داد. در حالی که هیچ ربطی به نانکلی نداشت و اگر لازم به پیگرد قرار دادن آن بود، اولاً باید خود مجیدی شکایت می‌کرد و ثانیاً در دادگاه جرائم مطبوعاتی باید رسیدگی می‌شد. ولیکن نانکلی سوءاستفاده کرد تا ذهن قاضی را مشوش سازد! نکته مهم دیگری که در دادگاه رخ داد، این بود که به نانکلی بیش از حد، مجال یکه‌تازی علیه بنده داده شد تا بقول معروف؛ هر چه می‌خواهد دل تنگش بگوید و او هم گفت و متقابلاً بنده هم وارد دفاع نشدم مضافاً که هر وقت هم خواستم چیزی بگویم، قاضی دادگاه، مجالی نداد! و فقط نوشته‌های مرا به رُخَم کشید! یعنی آنچه که قابل بررسی و مورد اهمیت دادگاه بود، فقط نوشته‌های من بود نه گفته‌های شفاهی که گوش شنوایی برای آن نداشت! متقابلاً من هم اصرار نکردم که حتماً از خودم دفاع بکنم و لذا از همان جلسه دادگاه، تسلیم محکومیت خود شدم که علت اصلی آن، حرف یاوه و دروغین نان‌کلی بود که ادعا کرد بنده اهالی را شدیداً ترسانیده‌ام (و لابد زبان اهالی هم از شدت رعب و وحشت و ترس و هراس تحمیلی بنده بر آن‌ها، بند آمده است!!! و اینک پشت درب دادگاه منتظر محکومیت من هستند تا بریزند و علیه من شکایت بکنند!😂😳🙄🤔) فلذا مسئله «ترس اهالی» حتی سادات (آنهم از جانب من!) دغدغه‌آفرین شد. بنابراین لازم می‌دانم این قضیه نسبتاً جدی را بیشتر مورد توجه و تحلیل خود قرار بدهم. ترس موهوم اهالی (بخش ۱): ⁉️ آیا براستی بنده، اهالی را در حد ترسانیدن، تهدید کرده‌ام؟؟!! آن‌هم در حدی که جرأت شکایت علیه مرا هم ندارند و معطل محکومیت بنده در شکایت نانکلی هستند؟؟!!! 😳😳😳 «ترس» و «تهدید»؛ از سوژه‌های پر تکرار «مخالفین سادات و بنده» است که برای مظلوم‌نمایی خودشان از آن مکرراً بهره گرفته و بعنوان چماقی علیه بنده نیز به کار می‌گیرند! اجازه بدهید این مسئله را مورد بررسی بیشتری قرار بدهیم: ۱) نانکلی در دادگاه شکایت کیفری خود علیه بنده، «ترس اهالی» را سوژه شکایت خود قرار داده است! یعنی که اهالی امامزاده، ترسو هستند! ۲) قبل از نانکلی، در فراخوان شورای خائن روستا برای تهییج اهالی به شکایت علیه بنده نیز مسئله ترس و رعب و وحشت را، سوژه قرار داده و نوشته بود: «... وانمود می‌نمودند که شخص با نفوذی هستم تا دیگران را به رعب و وحشت بیندازند. با توجه به تکرار جناب اقای منتظر در نشر پیامهای خارج از عرف و اخلاقیات مجبور به اقدام قانونی و عنوان در مراجع محترم قضایی گردیدیم و پرونده مفتوحی در دادسرای ویژه روحانیت قزوین برای اقای سید محمد حسینی (فرزند میربابا) در حال جریان و رسیدگی‌ست.»! «اطلاعیه شماره ۱ شورا»ی پفیوز روستا، حائز نکات قابل توجهی است که هنوز مجالی پیدا نکرده‌ام آنرا نقادی بکنم. ولیکن در اینجا طرداً للباب، بد نیست همین عبارت را بازیابی کنیم: ۲/۱- در حالی‌که نانکلی علیه من شکایت کرده اما شورای روستا صریحاً خود را شریک شکایت او جلوه داده و نوشت: «مجبور به اقدام قانونی ... مراجع قضایی گردیدیم»! ⁉️چرا نوشته گردیدیم؟!! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۱ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۳۳۹): «دروغ‌های نانکلی» (بخش۰۹): ترس موهوم اهالی (بخش۲): ⁉️چرا نوشته گردیدیم؟! شورای خائن روستا چرا شکایت نانکلی را شکایت خود تلقی کرده است؟! در طی این سالها که نانکلی در سودای دفینه‌های روستا دیوانه‌وار خود را به هر آب و آتشی زده است و با نفوذ در شورا و به نوکری خود در آوردن اعضای منفور آن، روستای ما را به هم ریخته است و اهالی آن بویژه سادات را تهدید کرده است و از تحمیل هرگونه مضیقه‌ای بر اهالی، مضایقه نورزیده است و متقابلاً شورای روستا که قاعدتاً باید بعنوان مدافع حقوق اهالی، برای مقابله با سلطه‌جویی نامشروع و غیرقانونی نانکلی اوباش، یک غلطی می‌کرد، آیا تاکنون بجز نوکری نانکلی، حرکتی از خود نشان داده است؟! چون شورای خائن خود را در صف نانکلی مهاجم به اهالی قرار داد، بنده ناچار شدم وارد صحنه بشوم تا این صف خیانت (که مرتکب جنایت هم شدند!) را درهم بشکنم وگرنه مرا چه به این دخالت‌های وقت هدر کن؟!! اعضای این شورای خائن چند سال است که خود را بر اهالی تحمیل کرده و از هیچ خیانتی فروگذاری نکرده‌اند و حال «اطلاعیه شماره یک» خود را به تهییج اهالی و فراخوان آن‌ها به شکایت علیه بنده اختصاص داده‌اند!! آیا احساس نمی‌کنید که جای جلاد و شهید را عوض کرده‌اند؟! یعنی تاکنون هیچ اطلاعیه‌ای صادر نکرده بود و این اطلاعیه شورا، «شماره یک» آنست؟!! (بعدش از شماره‌های بعدی اطلاعیه هم تاکنون خبری نشده است!) آیا همین «اطلاعیه شماره یک» شورا به تنهایی نشانگر پیوستگی اعضای پفیوز شورا به نانکلی اوباش و مهاجم نیست؟! فعل جمع «گـــردیـــدیــــم» یعنی که نانکلی اوباش با اراذل روستا (که عنوان «شورای اسلامی روستا» را یدک می‌کشند)، با هم تبانی کرده و مجبور به اقدام مشترک شده‌اند!! من نمی‌دانم که اهالی کی قرار است بیدار شده و به خود بیایند و از حیثیت به غارت رفته خود دفاع کنند؟!! البته بنده ضمن به اشتراک گذاشتن «اطلاعیه شماره یک» این شورای مزخرف که تداوم حتی یک روز آنهم مایه خفت و ذلت و ننگ اهالی بویژه سادات است، در کانال خود با نوشتن «حقوقی‌ترین پیام دریافتی از کانال اطلاع‌رسانی شورای خائن روستای امامزاده علاءالدین» به وجاهت حقوقی آن اشاره کردم ولیکن چرا «حقوقی‌ترین اطلاعیه شورای امامزاده» باید زبان‌حال نانکلی اوباش باشد؟! یعنی از لحاظ حقوقی؛ آیا تحقیری از این بالاتر می‌شود در حق اهالی مرتکب شد؟! آیا مایه ننگ اهالی نیست که چنین شورایی را دارد تحمل می‌کند؟! که اعضای آن زنگوله و دُم و دنباله فرد رذلی مثل نانکلی شده‌اند؟! ۲/۲- شورای دونقوز و پفیوز روستا در اطلاعیه شماره یک خود بنده را متهم کرده است به این که وانمود نموده‌ام که شخص با نفوذی هستم و لذا با چنین ادعایی، اهالی را به رعب و وحشت انداخته‌ام!!! یعنی آیا اهالی روستای امامزاده، آنچنان ترسو هستند که با یک ادعا می‌توان آن‌ها را به رعب و وحشت افکند؟!! و حالا لازم شده که کسی مثل نانکلی خود را بعنوان قهرمان اهالی به خطر انداخته و علیه من شکایت کند تا شاید وحشت و رعب و ترس اهالی بریزد و جرأت بکنند که آن‌ها هم بروند و علیه من شکایت بکنند؟!! نمی‌دانم واقعاً اهالی به چنین القائاتی می‌خندند یا گریه می‌کنند؟! ولیکن جای دارد که اشکشان در آید! حالا از روی خنده یا از روی گریه! من خودم که از شدت خنده، چشمام پر اشک شد! آخه! اهالی امامزاده و ترس و وحشت؟!! 😂😂😂 بنده که بعنوان نمونه، یکی از همین اهالی هستم، به یاد ندارم تاکنون از چیزی ترسیده باشم! چه در زمان جنگ تحمیلی صدامیان و چه در تظاهرات زمان انقلاب و چه در ماموریت‌های خطرناک خارج از کشور و چه در... اصلاً ترس و وحشت نَمَنَده؟!! 😂😂🤣🤣 حتی همین روستای خودمون که یادمه بچه‌های روستا از بعضی نقاط آن مثل قبرستان و غسالخانه در تاریکی شب، اندکی دلهره داشتند و اینکه در حجره‌های بقعه مبارکه، جن‌ها رفت و آمد دارند و از این حرف‌ها. خب! تا حدودی روی من تاثیر گذاشته و بنظرم می‌آمد که سمت قبرستان امامزاده قدری خوفناک‌تر است! تا اینکه در ماه رمضان ۱۳۶۳ که برای مطالعات دروس حوزوی به روستا آمده و در خانه پدری به تنهایی خلوت و تمرکز کرده بودم، یکی از شب‌ها به سرم زد که میزان ترس و وهم خود را بسنجم! فانوس را برداشتم و نصف‌شبی رفتم قبرستان و بعد از فاتحه‌خوانی‌ها وارد پلکان شرقی بقعه شدم و رفتم پشت‌بام و دو سه بار چرخی هم دور گنبد زدم و از پلکان غربی آن پایین آمدم و به همه زوایای حجره‌ها سرکشی کردم و دریغ از یافتن حتی یک جن! نمی‌دانم آیا کسی در آن ساعت شب بیدار بود یا نه ولیکن اگر کسی، نوجوان فانوس بدستی را در بام امامزاده دیده باشد آن فرد، بنده بودم نه جن و من مطمئنم همه اهالی هم مثل بنده شجاع هستند و هیچکسی ترسو نیست. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۱خرداد۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۳۴۰): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۰): ترس موهوم اهالی (بخش۳): قبل از نان‌کلی اوباش در دادگاه اخیر خود علیه بنده و قبل از شورای خائن در «اطلاعیه شماره یک» خود که اهالی را گرفتار ترس و بزدلی جلوه داد، کاظم‌رنگی بود که در اولین و آخرین سرگشاده خود، اهالی را دو بار «ترسو و بزدل» نامید! ولیکن توهم خود را به قلم بنده نسبت داد و نوشت: ««با کدام مسلکی به اهالی القاب؛ میت، گوسفند، در خواب، ترسو، بزدل و... می‌دهید؟ ... حال با این ادبیات از قبیل خائن، ترسو، بزدل، جاسوس، رشوه‌گیر، مال مردم خور» و حال آنکه بنده هیچوقت اهالی را «ترسو و بزدل» توصیف نکرده بودم و وی برای تهییج اهالی علیه بنده این توهین‌ها را از خودش در آورد! در حالی که بنده قبل از سرگشاده کاظم‌رنگی، حتی یک مورد هم کلمات «ترسو» و «بزدل» را علیه کسی به کار نبرده بودم و کاظم دروغ گفت اما بعد از سرگشاده وی فقط یکبار علیه یکی از نوچه‌های ناشناس لعین اوقاف (که آخرش هم معلوم نشد، کی بود؟!) نوشتم (👈اینجا👉) که قاعدتاً نسبت دادن به کل اهالی حساب نمی‌شود. در پیام شماره ۰۳۲ گنبد فیروزه هم پاسخ دادم که چنین انتسابی از طرف کاظم‌رنگی خلاف واقع بود و وی مرتکب تشویش اذهان عمومی شد. 👌 ولیکن نکته مهم اینجاست که چرا کاظم‌رنگی، در ذهنیت خود اهالی را «ترسو و بزدل» تصور می‌کند؟! (و این تصور و توهم خود را به قلم من نسبت می‌دهد؟!) ⁉️ چرا نانکلی و کلیه مزدورهای بی‌غیرت وی، اهالی را در «ترس، وحشت، رعب و بزدلی» می‌بینند؟!! آیا عجیب نیست؟! حالا بنده به سایر نوشته‌های این جرثومه‌های رذالت و حماقت و خیانت، دسترسی نداشته و ندارم (و اگر هم داشتم ظاهراً کلیه سوابق نوشتاری خود را حذف می‌کنند تا مبادا در جایی علیه آن‌ها استفاده شود!) وگرنه موارد مشابه فراوانی قابل کشف بود که اینها چقدر اهالی را ترسو و متوحش و مرعوب تصور و تلقی کرده‌اند و این توهمات را اشاعه داده‌اند! در هر حال، این گفته و نوشته‌های نانکلی و زنگوله‌هایش، برای بنده، تولید حساسیت کرد و اینکه آیا واقعاً اهالی روستای من، در ترس و وحشت به سر می‌برند؟! آنهم از جانب بنده مهربان؟!!😳😳😳 جل‌الخالق!!! 🙄🙄🙄 فلذا محکومیت خود در دادگاه را به جان خریدم تا ببینم واقعاً اگر ترسی وجود دارد خود را نشان بدهد! حال اگر حتی یک نفر (ولو همان زنگوله‌های نانکلی اوباش) برود علیه بنده شکایت کند معلوم می‌شود که تصور بنده که تک تک اهالی، شجاع هستند قابل تجدیدنظر است! زیرا بعید می‌دانم حتی یک نفر تاکنون بخاطر ترس و وحشت از بنده جرأت نکرده برود شکایت بکند و لذا نانکلی در محضر دادگاه محاکمه بنده، دروغ بزرگی را به اهالی نسبت داد! البته ممکنست از بین اهالی، کسی یا کسانی پیدا بشوند که مایل به شکایت رسمی علیه بنده باشند ولیکن علت خودداری آنها قطعاً ملاحظاتی غیر از ترس و رعب و وحشت بوده است. وانگهی چنانکه بنده اگر گاهی بنا به مقتضای مبحثی به سوابق خود از قبیل؛ فرضاً ارتباطات نزدیکم با برخی مقامات امنیتی سابق و لاحق و جاری کشور یا بازرس ویژه نهادهای مختلف بودنم و امثالهم، اشاره‌ای کرده‌ام صرفاً برای تشجیع اهالی و قوت قلب آن‌ها برای مقاومت در برابر متجاوزین به حقوق آن‌ها بوده است نه برای (العیاذبالله) مرعوب و وحشت‌زده کردن و ترسانیدن اهالی. ولیکن از باب این ضرب‌المثل که؛ «الخائن خائف» (خیانت‌کار ترسو می‌شود)، ترسیدن و وحشت خودشان را به اهالی تعمیم می‌دهند و پشت اهالی پنهان می‌شوند! و ترس خودشان از احتمال به استنطاق کشیده شدن‌شان بابت تخلفات و خیانات خود را ترس اهالی از بنده، جلوه می‌دهند! زهی به اینهمه نانجیبی و بی‌شرمی! بنده در همین ایام تلخ و دردناک اخیر طی اظهارنظری در همین فضای مجازی پیام‌رسان ایتا، اطلاعیه شماره یک هیئت عالی نیرو‌های مسلح در موضوع بررسی علل درگذشت شهادت‌گونه شهید رئیسی و یاران آسمانی او را تخطئه کردم و در ذیل اسم خود به برخی عناوین ذی‌ربط خود هم اشاره کردم. (👈اینجا👉) ذکر عناوین بنده در این اطلاعیه، آیا به مفهوم اینست که خواسته‌ام فرضا برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، خط و نشان کشیده و «ایجاد رعب و وحشت» بکنم؟!! 😳😳 آخر کدام احمقی می‌تواند چنین برداشتی بکند؟! آیا جز این است که با ذکر این عناوین مرتبط با موضوع، خواسته‌ام صرفاً بر این مطلب، اشاره بکنم که اظهار نظرم در این مسئله می‌تواند کارشناسانه باشد. به همین سادگی! حالا آیا نیرو‌های مسلح نظام باید راه بیافتد که این آقا عناوین خود را به قصد ایجاد رعب و وحشت و ترسانیدن نیروهای مسلح، ذکر کرده است؟! مضافاً که؛ لعین اوقاف در سرگشاده خود نوشته بود: «مسئله حقوقی باید اهل فن نظر بدن نه امثال من و ایشون»! ذکر عنوان بنده در جواب تکذیبیه وی هم بود! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۱خرداد۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۱): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۱): ترس موهوم اهالی (بخش ۴): 👌 یعنی؛ کسی که بازرس ویژه نهادهای ملی مهمی بوده، احتمالاً از مسائل حقوقی معطوف به ادعاهای واهی نانکلی و دم‌پایی‌لیس‌های وی هم سر در می‌آورد. یعنی همان مقوله کارشناس بودن در قضیه (نه ایجاد وحشت و رعب و ترس) اما براستی در این روستا چه کسانی تاکنون با ایجاد ترس وارد صحنه شده‌اند؟ این جماعت دغل‌کار و پرفریب، با صنعت رنگرزی حرفه‌ای خود، پیوسته در صدد فرافکنی‌های عجیب و غریبی هستند! بعنوان چند نمونه: ۱) اولین ناکثی که دم از تهدید زد و خواست مرا مرعوب سازد و گرفتار وحشت نماید، کی بود؟! این 👈مدرک👉 را ببینید. بنابراین قبل از آغاز دعوای بنده با نانکلی و دارودسته منحوس او، آنکه سلاح ترسانیدن و ارعاب و ایجاد وحشت را به کار گرفت، بنده نبودم. ⁉️ آیا ممدننگی که کسی مثل مرا تهدید کرد، انسان ترسویی است؟! (ضمناً ناگفته نماند که وی بعد از آن تهدید مجازی، در طی همایش اهالی (مورخه ۱۴۰۰/۱۱/۱۴ در حسینیه ۱۳ آبان) به نمایندگی بنده برای پیگیری مقابله با نانکلی، رضایت داد و بعنوان نفر ۹ صورتجلسه آنرا امضاء کرد و منافقانه همراهی مرا پذیرفت و همان‌ هفته باتفاق حسن‌تاتولا مرا به اداره ثبت آوج رسانید) 👌 دو نکته مهم دیگر قضیه: الف) نانکلی نانجیب علیرغم اینکه تهدید بنده توسط گماشته خودش را در کانال گنبد فیروزه، دیده و خوانده (وی که بعد از جلسه دادگاه، نزدیک یک ساعت وقت مرا با گفتگوی تحمیلی سرپایی خود گرفت، ادعا کرد که کلیه پیامهای مرا با دقت خوانده است!) با این‌حال در دادگاه مرا ترس‌آور جلوه داد! ب) لعین اوقاف هم با اینکه خودش «آغازگر تهدید علیه بنده» بود اما با این حال بعنوان عضو شورای خائن روستا در «اطلاعیه شماره یک شورای نوکر نانکلی!»، بدون هیچ مدرک معقولی، مرا متهم به «ایجاد رعب و وحشت» نموده است! که بمفهوم متأثر شدن اهالی از «وحشت‌آفرینی و ارعاب» بنده هم است و اینکه اهالی این روستا لابد ترسو هستند! (در حالی که پدرش هم نمونه نترسی و بی‌باکی روستا بوده است!!) اگر این‌ها فرافکنی نیست، پس چیست؟! ۲) قبل از ممدننگی، احمدرمزی مرا تهدید به شکایت کرده بود! زمانی که در واتساپ بمناسبت روز خاصی، برایش پیام تبریکی فرستادم، در جواب نوشت، بنده حق ارتباط با او را ندارم و اگر ادامه بدهم بر علیه من بعنوان مزاحم مجازی، شکایت خواهد کرد! علت عصبانیت بیش از حد وی از بنده، سخنرانی افشاگرانه بنده در بهار ۱۳۹۵ در محوطه امامزاده بود که باعث شد، برجام تبانی‌های مشکوک و مشترک نان‌کلی‌های اوقاف و مستأجرین سرکش موقوفه امامزاده، بر باد برود! اما چرا شکایت نکرد؟! قطعاً بخاطر ترسو بودنش نبود. بلکه ناشی از ملاحظاتی بود که عموم اهالی نسبت به همدیگر دارند! او هم این ملاحظه را داشت که نخواست دائی همسرش را به دادگاه بکشاند! بنابراین ترسی در میان نبوده است. ۳) اولین کسی که ترس و تهدید را علیه سادات روستا به کار برد، آخرین کدخدای روستا بود که در صدد اخراج سادات از روستا برآمد اما أجل الهی به او مهلت نداد تا به نیت شوم خود جامه عمل بپوشاند! و پسرش هم که با اقدامات فریبنده‌ای، جایگاه ریاست شورای روستا را غصب کرده بود متأسفانه راه پدرش را رفت! و حالا همین پسری که پدرش بدنبال ایجاد رعب و وحشت در روستا علیه سادات بود، در جایگاه شورای روستا و طی «اطلاعیه شماره یک» شورای نفوذی نانکلی، مرا عامل ایجاد رعب و وحشت، جلوه می‌دهد! این دو زنگوله پلید نانکلی عین ارباب خیلی مکّارشان، مسیر فرافکنی را خوب یاد گرفته‌اند! صرفاً برای این که حاضر نیستند از جایگاهی که متعلق به اهالی است و این‌ها غصب کرده‌اند و طی تعارض منافعی آشکار، مکرراً هم علیه اهالی مرتکب خیانت‌ها شده‌اند، پایین بیایند! از این فرافکنی‌ها گذشته، طایفه‌ای که آخرین پیوسته به این روستاست و در صدد اخراج اولین طایفه مالک و سازنده و صاحب روستا (آن‌هم از نوع سادات) برآمده، آیا ترسو و بزدل هستند؟!! ۴) اولین کسانی که در این روستا در صدد ایجاد رعب و وحشت و بلکه قتل و جنایت برآمدند، از طرف دشمنان ما بودند که در روز روشن، با قصد کشتن آ.سیدمیرشجاع و آ.سیدمیرحامد (تنها دهیاران پر زحمت بومی امامزاده) حمله تروریستی انجام دادند! آیا چنین تروریست‌های کله‌خراب را می‌توان ترسو توصیف کرد؟! ۵) اولین کسی که طی تماس تلفنی تهدیدآمیزی گفت: «بچرخ تا بچرخیم»، صادق‌جنگی بود! اما نمی‌دانم چرا مرا تهدیدگر و موحشی جلوه می‌دهند که در صدد ارعاب کل اهالی هستم!!! آیا چنین مرد جنگنده‌ای را (که باکی از بهم ریختن روابط خانوادگی عموی مرحوم خود و بلکه روابط اجتماعی کل روستا ندارد)، می‌توان ترسو نامید؟!! (پدرش هم انسان شجاعی بود) ۶) داودی‌ها... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۲): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۲): ترس موهوم اهالی (بخش ۵): بنده در مطالعه روانشناسی تاریخی مسئله ترس در این روستا و اهالی آن، به نکات جالب‌تری رسیدم: 😳 شایعه ترسویی سادات 🙄 👌 عبارت «پیشیک‌دن قورخان سیّدلَر»!! هجویه‌ای بود که برخی از اهالی نیریج و سایر روستاهای همجوار از قدیم، علیه سادات امامزاده به کار می‌بردند! و حتی قصه‌ای هم برایش ساخته بودند که یکی از سادات، چنان فریادهای ترسناکی سر می‌داده که صدایش به روستای نیریج هم رسیده بود و آن‌ها که برای کمک آمده بودند، می‌بینند که آن سید از یک گربه (پیشیک بزبان ترکی) که گمان کرده یک «ببر» است، ترسیده و آنهمه جاروجنجال راه انداخته است!! البته وجود جانوران وحشی در منطقه، چیز عجیبی نبوده و هنوز هم گاهی در اطراف دیده می‌شوند از گرگ و روباه و شغال گرفته تا خرس و پلنگ و... عجیب آنکه برخی از اهالی امامزاده هم این توهین را باور کرده‌اند با این توجیه که اجداد سادات (کاروانی از حسینی‌ها و موسوی‌ها) که از سبزوار مشهد، عازم زیارت اربعینی امام حسین(ع) در کربلا بوده‌اند، گرفتار راهزنان می‌شوند و نه تنها پول و اموال خود را از دست می‌دهند بلکه روحیه و شجاعت‌شان هم بر باد می‌رود و لذا بعد از آن از سایه خودشان هم می‌ترسیده‌اند! تا آنجا که همسر سیدمحمدرضا حسینی (بزرگ کاروان) اصرار می‌کند که به سبزوار برگردند و نهایتاً هم در اینجا نمی‌مانند و به سبزوار برمی‌گردند. تنها کسی از نسل‌های اخیر هم که از محل قبر مرحوم حاج‌سیدمحمدرضا حسینی خبر داشته و هنگام مسافرت زیارتی به مشهد سری هم به سبزوار (در فاصله ۲۴۴ کیلومتری مشهد و طی مسافتی در حدود ۲ الی ۳ ساعت با خودروی شخصی) می‌زده، مرحوم حاج‌سید یوسف علاءالدینی (پسرعموی بنده) بوده است. 👌 این نکته نشان‌گر آنست که اجداد معاصر ما، از فارس‌های سبزوار مشهد بوده‌اند نه افغانی (که یکی از طایفه‌های معلوم‌الحال شایعه کرده‌اند!) 👌 سادات امکان بازگشت به زادگاه خود را داشته‌اند ولیکن محمدحسین‌خان و محمدکاظم‌خان بعلل مختلفی (قبلاً توضیح داده‌ام) اصرار داشته‌اند که سادات در همین‌جا (ابتدائاً نیریج و آنگاه امامزاده) بمانند. 👌 خوانین مذکور «مزرعه (نه قریه) امامزاده» را بین سادات حسینی و موسوی، بطور مساوی (۳ دانگ به حسینی‌ها و ۳ دانگ به موسوی‌ها)، هبه کرده بودند و هیچ حرفی از وقف هم نبوده است. چنانکه در قدیمی‌ترین وصیت‌نامه روستا (متعلق به معمار بازسازی بقعه؛ سیدحسن‌بابا) هم هیچ اشاره‌‌ای به وقف و موقوفه و امثالهم نشده است. 👌 بعید نیست که تعدادی از سادات که تمایلی به کار و زندگی روستایی نداشته‌اند، «ترس» از سیاه و سفید را بهانه نارضایتی خود قرار داده بوده‌اند تا ترحم دیگران را برانگیزند که همه کاروان به سبزوار برگردند! 👌 ولیکن این مسئله «ترس» یا بهانه ظاهراً تا آن‌جا جدی می‌شود که خوانین مذکور به خان رُستاق منصور (کوچک‌خان داودی) دستور می‌دهند که به امامزاده کوچ کند تا مسئولیت نگهبانی و خدمتگزاری سادات را بر عهده بگیرند و آن‌ها هم با ارادت مذهبی خود، خود را مفتخر به این امر می‌کنند. 👌 بعد از کوچ کوچک‌خانی‌ها (داودی‌ها) دو دانگ روستا، موقوفه امامزاده می‌شود تا میهمانان جدید روستا بتوانند به امرار معاش خود هم بپردازند. 👌 پدر بزرگ بنده (مرحوم سیدمحمدعلی فرزند مرحوم سیدحسن‌بابا) با حسن‌آبادی‌های نیریجی، وصلت می‌کند که «حسن‌آبادی‌های روستا» (غیر از حسن‌آبادی‌های مستأجر) هم از همان طایفه هستند که آن‌ها هم به اینجا کوچ‌ می‌کنند. ولیکن به علت خاصی، به «مستأجرین موقوفه» نمی‌پیوندند! 👌 حسن‌آبادی‌هایی که از ۱۳۲۰ (بعنوان مستأجرین جدید ۲ دانگ) به اهالی این روستا می‌پیوندند، ربطی به حسن‌آبادی‌های اولیه نداشته‌اند و رقباتی را هم که در اختیار گرفتند قبلاً در استیجار کوچک‌خانی‌ها (داودی‌هایی غیر از داودی‌های فعلی) بوده است. 👌 موقوفه شدن دو دانگ روستا برای امامزاده (و البته برای تعمیر و نگهداری بقعه مبارکه و خدمت به زوار محترم آن و همچنین ارتزاق مستأجرین) این توهم را بوجود آورده که لابد چهار دانگ دیگر روستا هم وقف سادات شده بوده است! و حال آنکه مالکیت سادات بر ۴ دانگ روستا، در قالب «هبه» بوده است نه «وقف». به همین دلیل هم در «واقف‌نامه» در کنار وقف از کلمه «مالک» استفاده شده است. الغرض؛ وهم «ترس و ترسو» بودن سادات از دل این قصه‌ها در آمده است! حالا اصلاً فرض می‌کنیم که سادات از برف‌های سنگین محلی هم می‌ترسیده‌اند یا از جانورانی که در منطقه، دیده می‌شدند و لذا داودی‌ها برای احساس امنیت بخشیدن به سادات به این روستا آمده‌اند! خب! آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که طوایف داودی‌ها هم انسان‌های ترسویی نبوده و بلکه شجاع بوده‌اند؟! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۳): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۳): ترس موهوم اهالی (بخش ۶): آقای مجید نان‌کَلی! می‌دانم که هر شب و روز پیام‌های مرا با دقت می‌خوانی! بدان و آگاه باش که در این روستا با سلاح استخفاف و ایجاد ترس و رعب و وحشت هرگز به مقصد شوم و شیطانی خود نخواهی رسید. زیرا که اهالی این روستا حتی یک‌نفرشان هم ترسو و بزدل نیستند. حدود ۶ ماه از فراخوان تو (اما بنام اطلاعیه شماره یک شورای روستا!!!) گذشت و دیدی که حتی یک نفر هم به دعوت و تحریک و تهییج تو لبیک نگفت! اگر گمان کنی که این‌ها (حتی مزدوران خودفروخته خودت) از روی ترس و مرعوب عناوین بنده شدن، علیه من شکایت نکردند و به تو ملحق نشدند، خیلی خری! و من اجازه دادم محکوم بشوم تا حداقل به تو ثابت شود که سخت در گمراهی به سر می‌بری و ای‌کاش علت دیگری در میان نبود تا اقدام به تجدیدنظرخواهی نکنم و بگذارم تا آخر عمر سیاهت در انتظار و حسرت به سر ببری! و چنانچه احیاناً کسی هم یافت شد که علیه بنده شکایت نماید، هرگز به این معنی نیست که چون تو باعث محکومیت من شدی و ترس اهالی ریخت و کسی آمد برای شکایت! بلکه علت دیگری داشته است. و فراموش نکن که ترس در این روستا مرده است و قرن‌هاست که مدفون شده و هرچی از ترس و هراس سادات و سایر اهالی شنیده‌ای، شایعه‌ای پوچ بیشتر نبوده و نیست. بقول سعدی: تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد هر بيشه گمان مبر که خالی‌ست باشد که در آن پلنگ خفته باشد! بنابراین اهالی این روستا (اعم از سادات و غیرسادات) هیچکدام ترسو و بزدل نبوده و نیستند و نخواهند بود. فلذا بیهوده شایعه‌پراکنی نکن که اهالی از فلان مسئله می‌ترسند! و منتظر ریختن ترسشان هستند ووو... چند نمونه دیگر از بی‌باکی اهالی: ۷) جناب آقای سیدقاسم موسوی و خانواده‌اش هم، نماد شجاعت و قهرمانی روستای ماست که تاب‌آوری شگفت‌انگیزی در برابر حملات ناجوانمردانه تو و هجوم پیاپی انواع عنکبوت‌های سمّی از خود به یادگار گذاشت! هر خانواده دیگری شاید نمی‌توانست در برابر آنهمه ناجوانمردی و نامردمی فامیل و همسایه‌های کله‌شق، اینهمه مقاومت بخرج بدهد! ۸) حالا که حرف از همه شد به نترسی میرزایی‌ها هم بد نیست اشاره‌ای بکنم و همین یک مورد کفایت می‌کند که فردی مشهور به حسین دادا، برای دفاع از حق خود، حاضر است خود را با بنزین به آتش بکشد! آیا کسی می‌تواند ادعا کند که میرزایی‌ها ترسو و بزدل هستند؟! ۹) نمونه آخر شجاعت، سیدیداله است که جلوی تراکتور حاج‌صفت دراز کشید و «هل من مبارز» طلبید! آیا کسی می‌تواند باور کند که چنین فردی که آماده خودکشی است، انسان ترسو و بزدلی است. (البته اخیراً متوجه شدم که این دخوی جسور چگونه فریب خورده و مرتکب چه خبط وحشتناکی شده است که لازمست در مجال مناسبی طی پیام مستقلی بدان بپردازم!) من اگر بخواهم به بیان ادامه نمونه‌های نترسی و بی‌باکی و کله‌خرابی خودم و اهالی قدیم و جدید روستا بپردازم احتمالاً باید ۵۰۰ تا پیام دیگر هم بنویسم که متأسفانه چنین مجالی را فعلاً ندارم! در هر حال، تأکید بر ترسو بودن اهالی و رفتن در فضای تهدید، ارعاب و تولید وحشت توسط افرادی از قبیل نانکلی و کاظم‌رنگی و صادق‌جنگی و ممدننگی و الباقی قاذورات و دخوها، و در عین‌حال با فرافکنی عجیبی، نسبت دادن آن‌ها به بنده، معمای غریبی است! و ذهن مرا سخت مشغول کرده بود و حتی وقتی به اشاره خودم جهت تشجیع اهالی به مقاومت، در موضوع بازرس ویژه بودنم فکر کردم با خود گفتم نکند که من هم ناخواسته، اهالی را ترسو پنداشته و آن‌ها را محتاج تشجیع دانسته‌ام؟! و حال آنکه بنده به هر طرف روستا که نگاه می‌کنم و هر طایفه‌ای را که در نظر می‌گیرم، تنها چیزی که در آن‌ها نمی‌بینم، ترس و هراس و رعب و وحشت است! نمی‌دانم چرا عده‌ای القاء می‌کنند که اهالی این روستا ترسو و بزدل هستند تا آنجا که معطل محکومیت بنده در دادگاه نانکلی هستند تا جرأت پیدا کنند و بروند علیه بنده طرح شکایت بکنند!!؟ در این روستا هیچ شخص و طایفه‌ای، ترسو و بزدل نیست که بیهوده خود را اسیر رعب و وحشت کسی بکند و با تهدیدهای این و آن، فرار را بر قرار ترجیح بدهد! بنابراین نانکلی اوباش باید این پنبه را از گوش خود خارج سازد که می‌تواند با چند تا توپ و تشر و چند تا نامه و بخشنامه، اهالی ما را مرعوب و متوحش بسازد. تو و بزرگتر از تو نخواهند توانست با تهدید و اخطار، کسی را از این روستا وادار به کوچ کردن بکنند. ممکنست ما مرتکب خبط و خطاهای حتی بزرگ و وحشتناکی هم بشویم ولیکن هرگز ترسو نیستیم و براحتی میدان را خالی نمی‌کنیم که تو بیایی با نوکرانت، دفینه‌های آن را غارت کنی آنهم با اخراج مکارانه ما از زادگاه ما آنهم با لطائف‌الحیلی که تماماً نقش بر آب هستند. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
1_8275867948.ogg
36.9K
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۴): کسانی که در حوزه سیاست و فقاهت مرا می‌شناسند، بنده را کاشف‌الاسرار می‌نامند! و گمان می‌کنند که لابد بنده به اطلاعات محرمانه دسترسی دارم! و حال آنکه دیدگاه‌های بنده عمدتاً بر دو‌ چیز استوار است؛ ۱) اطلاعات عمومی که در دسترس همگان هم است. ۲) تحلیل منطقی و ربط دادن اطلاعات موجود. و اطلاعات و داده‌ها اگر صحیح باشند، تحلیل‌های ذی‌ربط هم دقیق در می‌آیند. فرضاً ذهن بنده، ناخودآگاه؛ این پیام صوتی ناتمام صادق‌جنگی☝️را (که اشتباهاً به گروه مجازی شورای خائن ارسال کرده بود!)👇 https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/984 در کنار «اطلاعیه شماره یک» شورای خائن روستا👇 https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/998 قرار می‌دهد که با این عبارت شروع شده: «بسمه تعالی.اطلاعیه شماره یک.با سلام خدمت کلیه اهالی روستای امامزاده علاءالدین(ع).ضمن عرض تسلیت بمناسبت ایام فاطمیه.به استحضار همشهریان و کلیه طوایف محترم ساکن و غیر ساکن روستا میرساند؛» و نتیجه می‌گیرد که متن فراخوان شورای خائن برای تهییج اهالی به شکایت علیه بنده و هماهنگ با شکایت نان‌کلی را، احتمالاً صادق‌جنگی تهیه کرده است نه نانکلی! ولیکن لحن اطلاعیه بیشتر به این می‌خورد که نویسنده آن، خود نانکلی یا وکیل او بوده است و شاید هم این مفسدین پلید، طی هم‌اندیشی مجازی، با هم به این جمع‌بندی رسیده‌اند. در هر حال مفاد آن، حقوقی‌تر از آنست که اعضای بی‌سواد شورا قادر به تحریر آن باشند! و الله أعلم! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۳خرداد۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
هدایت شده از شمیم انتظار
بیدار شویم.. @shamime141
هدایت شده از امیرحسین ثابتی
رهبر معظم انقلاب ۶ خرداد ۱۴۰۰ خطاب به نمایندگان مجلس: "یکی از آسیب‌ها این است که نماینده از اوّلی که وارد مجلس میشود، نقشه‌ی رسیدن به فلان پستِ مثلاً اجرائی را در سر خودش بپروراند... نه، این وظیفه‌ی نمایندگی بسیار مهم است. اگر انسان برای خدا کار بکند و درست کار بکند، از وظایف اجرائی اهمّیّتش بیشتر است، یا لااقل در مواردی به قدر آنها اهمّیّت دارد. این جور نباشد که ما تا وارد مجلس شدیم، به فکر بیفتیم که خب حالا چه کار کنیم که مثلاً در مرحله‌ی بعد یا در فلان دولت به فلان پست [برسیم]. بیش از نظارت، آن تقوای درونیِ خود شما و مراقبتهای درونی خود شما است که میتواند کارآمد باشد و شما را از این آسیب‌ها محفوظ بدارد. @Sabeti
سلام این هم یادگاری امروز! برای خودی‌ها؛ دعاگویتان بودم از نزدیکترین فاصله به امامین نهضت+نظام اسلامی 😭 (در جایگاه ویژه میهمانان خاص) برای نخودی‌ها؛ بهانه‌ای برای این که همین دعوتنامه را هم مدرکی برای ایجاد وحشت و رعب و ترس، جلوه بدهند! 😂 ۱۴۰۳/۰۳/۱۳
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۵): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۴) نانکلی کذّاب و شرکای احمق همانطور که در پیام قبلی اشاره کردم؛ اطلاعات و داده‌ها اگر صحیح باشند، تحلیل منطقی آن‌ها هم دقیق در می‌آیند و چنانچه غلط یا کج و معوج باشند بالتبع تحلیل آن هم نابجا در می‌آید. به همین علت هم معمولاً سعی می‌کنم و عادت دارم که اطلاعات دریافتی را به اشتراک بگذارم تا چکش‌کاری بشوند وگرنه ممکنست تحلیل غلطی ارائه بدهم که قطعاً مایه خبط و‌ خطا و آبروریزی می‌شود. بنابراین ۵۰٪ مطلب در اخبار و اطلاعات صحیح نهفته است و ۵۰٪ هم در تحلیل خلاقانه آن‌ها و ربط دادن اطلاعات پراکنده به همدیگر تا اینکه مطلب جدیدی از دل آن‌ها کشف شود. این کار را هر کسی می‌تواند انجام بدهد و‌ کشف‌الاسرار خود را به اشتراک بگذارد تا باز هم چکش‌کاری بشود. نانکلی در نامه (۱۳۹۹/۸/۱۷) خود به بنیاد مسکن آوج (معطوف به کوچه جهنمی)، ۸ تا دروغ درج کرده است. وی در دادخواست (۱۴۰۱/۵/۱۲) خود به دادسرای آوج (در موضوع شکایت علیه اجداد متوفای روستا)، با وقاحت تمام، ۹ تا دروغ بزرگ درج کرده است. نانکلی کذّاب علاوه بر ۱۷ دروغ مکتوب فوق‌الذکر حدود ۱۷ دروغ هم در شکوائیه خود علیه بنده نوشته است و در جلسه حضوری دادگاه هم حداقل ۶ تا دروغ به هم بافت که مجموعاً حدود ۴۰ تا دروغی را مرتکب شده است که بنده می‌توانم به آن‌ها اشاره بکنم. از بین این «چهل دروغ»ی که تاکنون از نان‌کلی به من رسیده، دروغ «ترسو» بودن اهالی روستای امامزاده علاءالدین، مرا بیشتر اذیت کرد! تا آنجا که حاضر شدم محکومیت دادگاه را به جان بخرم تا نشان بدهم که اهالی ما ترسو نیستند. و زمینه را فراهم ساختم که بقول نانکلی، ترس اهالی بریزد و جرأت پیدا کنند بروند برای طرح شکایت علیه بنده! و احیاناً کسی هم اگر اقدام به شکایت بکند قطعاً علتی غیر از فروریختن ترس آن‌ها (و جرأت یافتن آن‌ها ناشی از محکومیت بنده) دارد. زیرا اساساً هیچ‌گونه ارعاب و‌ ایجاد ترس و تولید وحشتی از جانب بنده علیه حتی یک‌نفر از اهالی صورت نگرفته است. در برابر آنهمه تحقیر و توهین اراذل و اوباش روستا بویژه اعضای خائن شورا و همپالگی‌های آن‌ها علیه بنده که برخی از آن‌ها را در کانال‌های اطلاع‌رسانی خودم هم به اشتراک گذاشته‌ام، آیا تاکنون کسی را تحت پیگرد قضایی و انتظامی قرار داده‌ام؟ یا اینکه آیا کسی را بصورت حضوری مورد هجوم فیزیکی خود قرار داده‌ام؟! و یا آنکه آیا کسی را حتی در حد یک تماس، تهدید تلفنی کرده‌ام؟! قطعاً هیچکسی هیچ موردی سراغ ندارد که حتی یک بار کسی را تهدید کرده باشم یا مأموری سراغش فرستاده باشم. دروغ‌های نانکلی را شمارش کردم اما دروغ‌های ملاء روستا را حتی شمارش هم نکردم! اشاره به عناوین امنیتی بنده عللی داشته که قبلاً توضیح دادم و حتی اگر تلقی به تهدید و ارعاب هم شده باشد، آیا تاکنون کسی مورد پیگرد نهادهای اطلاعاتی و امنیتی قرار گرفته است؟! بنده از جایگاه‌های خود تاکنون نه تنها در این روستا که در کل کشور علیه هیچ بنی‌بشری سوءاستفاده نکرده‌ام. حتی علیه آن سرداری که از موقعیت خود سوءاستفاده کرد و در دادگاه بدوی دادسرای ویژه روحانیت تهران، باعث محکومیت بنده به دو میلیون تومان جریمه شد، نیز صرفاً از ترس لایحه تجدیدنظرخواهی قانونی بنده شکایت خود را پس گرفت وگرنه طبق قانون باید انواع مجازات‌ها را بر سرش آوار می‌کردم که تا آخر عمرش فراموش نکند و گرفتار باشد. با اینکه پرونده کاملاً امنیتی بود و با این‌حال او را هم اعلام رضایت کردم که پرونده مختومه بشود و شد. زیرا اصولاً شخص کینه‌توز و انتقام‌جویی نیستم و بخشش بنده غلبه دارد بر مجازات لازمه کسی که مرا آزرده است. گفتن این حرف‌ها البته نباید موجب سوءاستفاده نانکلی و سایر شیادهای روستا بشود و ای‌بسا در این‌جا رفتاری بکنم که حتی خودم از آن بیزار باشم. در این‌جا هم بجز نوشتن عباراتی صد البته تند و تیز آنهم در کانال خودم که هیچکسی هم مجبور به مطالعه آن‌ها نبوده است، چیزی در کار نبوده است که آنها هم دقیقاً واکنشی بوده‌اند از باب اینکه «کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است»! «اطلاعیه شماره یک» شورای خائن، به تنهایی گواه تبانی اعضای خودفروخته آن با نانکلی شیاد است. تکذیب و انکار مطالب بنده بانضمام تحقیر و توهین در حق بنده هم، رنگی نیست که این رنگرزها بتوانند این ننگ خود را پاک کنند که ننگ با رنگ پاک نمی‌شود. اصلاً گیریم که مدارک بنده، جعلی و نوشته‌های بنده، مغرضانه است!!! با اطلاعیه خودتان چه خاکی بر سر می‌کنید!؟! وقتی نان‌کلی علیه من شکایت کرده است شما چرا همزمان با شکایت او فراخوان زده و در اطلاعیه خود نوشته‌اید: «مجبور ... گردیدیم»؟!! وقتی خودتان خودتان را در صف نانکلی قرار می‌دهید حاشا چرا؟! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
در بیست و چند قرن پیش یونانیان دشمن خونی ما ایرانیان بودند و با وجود این مورخ بزرگ آنها هرودوت که اورا ابوالمورخین خوانده اند بیست و چهار قرن پیش در حق ایرانیان چنین گفته است: "ایرانی مجاز نیست ازچیزیکه عملش قبیح و غیرمجاز باشد سخن براند و درنظر آنها هیچ چیز شرم انگیزتر از دروغ گفتن نیست از دروغ گذشته قرض کردن هم در نزد آنها بغایت زشت و مکروه است و برای این زشتی علتی که بیان میکنند این است که می گویند آدم مقروض گاهی مجبور میشود دروغ بگوید." محمدعلی جمالزاده _ خلقیات ما ایرانیان 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۶): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۵) کشف‌الاسرار کلمه جادوئی نانکلی! (ردیف ۱): دیشب مجالی پیدا کردم برای تأمل و تعمق در نکته‌ای «گیج کننده»‌ (پیام شماره ۳۳۴ کانال گنبد فیروزه) که ذهنم را درگیر کرده بود و همچنین «معما»یی که در (پیام شماره ۳۳۸ گنبد فیروزه) اشاره کرده بودم و بالاخره کشف کردم که نه معمایی در کار است و نه مسئله‌ای گیج‌کننده!! در طی سلسله نوشته‌های تحلیلی اخیر خود به مقوله القای ترسو بودن اهالی از جانب نانکلی و سایر کفتارها پرداختم و در این‌جا لازمست این مسئله عجیب را از منظر دیگری هم مورد توجه قرار بدهیم تا برسیم به رمزگشائی آن دو نکته عجیبی که اشاره کردم با این سؤال که؛ ⁉️ آیا نانکلی در شکایت کیفری خود علیه بنده، پیشتاز و خط‌شکن بود و مثلاً شجاعانه خواست با اخذ محکومیت من، راه را برای شکایت اهالی از بنده باز کند؟! یعنی واقعاً اهالی را ترسوهایی می‌دانست و می‌داند که گمان می‌کند با محکومیت بنده، آن‌ها هم جرأت و جسارت پیدا می‌کنند که مسیر ساختمانی در بلوار حکیم قزوین را در پیش بگیرند؟! و چرا نوشتن فراخوان (اطلاعیه شماره یک!) شورای تحت امر خود را، خود بر عهده گرفت؟! آیا هیچکدام از اهالی (از قبیل؛ صادق‌جنگی، کاظم‌رنگی، حسن‌گنجی، ممدننگی، حمیدمنگی و ...سنگی) قادر به نوشتن فراخوان ننگین مذکور نبودند؟! یا اینکه ماجرا به گونه دیگری رقم خورده است؟! و در عین‌حال چرا در طی ۶ ماه از انتشار این اطلاعیه ننگین، همه اهالی، فقط منتظر نتیجه شکایت نان‌کلی نشستند؟! و حالا که محکومیت بنده هم صادر شده، شاکیانی که بزعم نانکلی پشت درب دادگاه صف بسته بودند، چرا وارد دادسرا نشدند؟! وو.. یعنی آیا باور کنیم که اهالی همچنان در ترس و دلهره و‌ رعب و وحشت از بنده به سر می‌برند؟! یا اینکه در ورای این تصویرسازی مکارانه و شیادانه نانکلی، واقعیت دیگری نهفته است؟ بنده تصور می‌کنم که نانکلی هیچگاه مایل نبوده پیشقراول حمله حقوقی به بنده شود و قطعاً ترجیح می‌داده که تعدادی از اهالی، پیشگام این اقدام شرم‌آور بشوند و او آخر از همه وارد صحنه دادگاه بشود برای خالی کردن تیر خلاصی! ولیکن چه شد که پیشقدم شد؟! بنده براین تصورم که نانکلی خیلی تلاش کرده تا نوکران خود را متقاعد نماید برای شکایت علیه بنده ولیکن موفق نشده است! و حتی به علت امساک آن‌ها هم پی برده است ولیکن طبق نفس سرکش و شیاد خود، ترسو بودن اهالی را برجسته‌سازی کرده است! تا دادگاه را هم به این فریب سوق دهد که با صدور محکومیت بنده، برای ترسوها معبری بگشاید که حق و حقوق کسی بعلت لباس بنده، مضمحل نگردد! بنابراین نانکلی پس از ناامیدی از پیشگامی اهالی در شکایت، ناچار شده است که قدم در پیش بگذارد بدان امید که تعدادی از اهالی لااقل به فراخوان وی در قالب اطلاعیه شماره یک شورای خائن به اهالی، لبیک بگویند که بعد از شش ماه هنوز هم هیچ خبری از فروریختن ترس و هراس اهالی نیست!!!😂😄😃 البته این ناامیدی را وی از همان روزی که پای به دادسرای ویژه روحانیت گذاشت، داشته است فلذا خود را در جای‌گاه وکیل مدافع نوکران خود هم قرار داده است و در شکوائیه خود کلمه‌ای به کار برده است که آنرا باید جادویی‌ترین شگرد شیطنت‌آمیز وی برشمرد! نانکلی ضمن مراجعه به «دادسرای ویژه روحانیت قزوین و گیلان» بعد از بافتن چندین دروغ، در پایان شکوائیه خود نوشته بود: «مستدعی است؛ ضمن مطالعه سلسله بحث‌ها و مطالب نامبرده در فضای مجازی و تحقیقات محلی که بیش از ۲۰۰ پیام طولانی و مفصل که در هر یک، سراسر کذب و به نوعی ایراد تهمت و فحش و ناسزا گفته، نسبت به اثبات ادعاهای کذب و بی‌اساس خود، پاسخگو و برخورد شایسته و مناسب و دور از شأن لباس روحانیت و اعاده حیثیت از چهره خدوم و صادقانه مخاطبین وی را دارم»! بنظرم در تقاضای شاکی، سه عبارت وی توجه قاضی را به خود جلب کرده است: الف) ادعاهای سراسر کذب و بی‌اساس ب) ایراد تهمت و فحش و ناسزا و دور از شأن لباس روحانیت ج) اعاده حیثیت از چهره خدوم و صادقانه مخاطبین فلذا دادگاه خود را موظف دیده بود که این سه مطلب را مورد بررسی حقوقی و کیفری خود قرار بدهد و کلمه «مخاطبین»، جادویی‌ترین کلمه وی بود که دادگاه را تحت تأثیر قرار داد! جالب اینکه بنده هم در مقام دفاع (در جلسه بازجویی و نیز لایحه مقدماتی خود)، ضمن درج نشانی‌های دقیق کانال‌ها و گروه‌های خود، از محضر دادگاه، خواهش کرده بودم که حتی‌الامکان، کلیه پیام‌های مرا در فضای مجازی، مورد بررسی‌های عمیق خود قرار بدهد! و بنظرم این درخواست مشترک، مورد توجه و قبول دادگاه قرار گرفته و کلیه پیام‌های بنده در هر دو کانال، بازبینی شده‌اند. ولیکن مطمئن نیستم که با حوصله و دقت کافی صورت گرفته باشد! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ گروه سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۳۴۷): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۶) کشف‌الاسرار کلمه جادوئی نانکلی! (ردیف ۲): ... حداقل سه تا قرینه در صحبت‌های قاضی، نشان می‌دهد که او متون بنده در ایتا را مورد بازخوانی قرار داده است: الف) کلمه «خرس‌خاله»؛ که قاعدتاً قاضی از خود در نیاورده است و من هم ۴ بار آنرا در متون خود به کار برده‌ام (و ۱۳ بار هم بصورت «خرس‌خاله‌ها» که اشاره به جمعیت دارد) ولیکن هیچکدام از اصطلاحات «خرس‌خاله‌ها» و حتی «خرس‌خاله» (و یا «دونقوز») را علیه نانکلی ننوشته بودم و بلکه علیه خائنینی از اهالی روستا به کار برده بودم، اما چرا قاضی آنرا بعنوان توهین تلقی کرد؟! فلذا در پیام شماره ۳۳۸ گنبد فیروزه، نوشتم که «گیر دادن قاضی به عبارت خرس‌خاله بعنوان توهینی بزرگ، خودش معمایی است!» در بازیافت مطلب، متوجه شدم که معمایی در کار نیست. زیرا نانکلی در بند سوم تقاضای خود عبارت «چهره خدوم و صادقانه مخاطبین» را به کار برده است. وی صرفاً بدنبال توهین‌های بنده به شخص خودش نبوده است بلکه توهین‌های من در حق «مخاطبین» (خائنینی از اهالی روستا) را هم مطرح کرده است. بنابراین؛ اگر فقط خودش را نوشته بود، برای این توهین‌های بتعبیر کیفرخواست؛ «محرز و مسلم»، قرار منع تعقیب صادر می‌شد ولیکن بجای «نانکلی» نوشته «مخاطبین» که بالتبع شامل «خائنینی از اهالی روستا» هم می‌شود که صد البته آن‌ها را «خرس‌خاله و خرس‌خاله‌ها و دونقوز» نامیده‌ام و هنوز هم می‌نامم. واقعیت‌های قابل اثباتی را نوشته‌ام ولو اینکه طبق مواد کذا و کذا و مصوب سال کذا و کذا «توهین‌های محرز و مسلم»، تلقی شوند! البته این ادعای نانکلی (خدوم و صادقانه بودن مخاطبین بنده) دروغ نیست زیرا این «خائنین کذاب در حق اهالی» نسبت به خود نانکلی، «خدوم و صادق» بوده‌اند! یکی از مشکلات دادگاه مذکور همین است که؛ ۱) «خدوم و صدوق بودن تعدادی از اهالی نسبت به نانکلی مهاجم» را بر «خائن و کذّاب و رنگرز بودن همان‌ها در حق اهالی و موکلین» خود (همان مبحث همیشگی و داغ «تعارض منافع» اعضای شورا) ترجیح داده است!!! ۲) اگر تهمت بی‌اساس و سراسر کذب نانکلی مبنی بر «ادعاهای سراسر کذب و بی‌اساس» جلوه دادن پیام‌های بنده، وارد تشخیص داده نشده (که در آن‌ها خیانت‌ها و رنگرزی‌های مخاطبین مورد حمله بنده بوده‌اند، فلذا قرار منع تعقیب صادر شده) است، پس چرا دادگاه تلویحاً «خدوم و صدوق» بودن مخاطبین مورد ادعای نانکلی را پذیرفته است؟! چگونه می‌شود که هم ادعاهای بنده، «کذب و بی‌اساس» نباشد (که تعدادی از مخاطبین خود را متهم به کذابی و شیادی و رنگرزی و خیانت و حماقت و... نموده‌ام) و هم ادعای نانکلی، قرین واقعیت باشد (که آن‌ها را «چهره‌های خدوم و صادقانه‌ای مستحق اعاده حیثیت» جلوه داده است)!؟! مگر اینکه دادگاه محترم، خدوم و صادق بودن این جرثومه‌های خیانت و رذالت نسبت به نانکلی را معیار خدمت و صداقت تلقی کرده باشد! در اینصورت تکلیف خیانت‌های شورای روستا و همپالگی‌های اعضای گرفتار تعارض منافع آن چه می‌شود؟! آیا دادگاهی که خدوم و صدوق بودن تعدادی از مخاطبین بنده نسبت به نانکلی را ببیند ولیکن خیانت‌ها و دروغ‌پردازی‌های فراوان همان مخاطبین را نبیند، آیا می‌تواند حکم عادلانه‌ای صادر نماید؟! گیریم که نحوه افشاگری‌های بنده در «شأن روحانیت» نبوده است، ولیکن واقعیت خیانت‌ها و تعارض منافع شورا را که منتفی نمی‌سازد. یعنی بنده اگر در «لباس روحانیت» نبودم، آیا باز هم چنین حکمی (جریمه دو میلیون تومانی) علیه بنده صادر می‌شد؟! خیر! زیرا افشاگری‌های بنده قرین واقعیت و همگی مستند و دارای مدارک و شواهد بوده‌اند. (باستثناء مورد «دختر نانکلی» که آن‌هم از جانب بنده نبود بلکه ادعای خود لعین اوقاف بوده است که بواسطه یکی از اهالی به من رسیده بود که ادعا کرد و می‌کند که از خود ممدننگی شنیده است و بنده هم از روی احتیاط نوشته بودم «طبق گزارشی». بنابراین) هیچکدام از ادعاهای بنده، کذب و بی‌اساس نبودند و توهین‌های بنده هم متناسب با خیانت خائنین بوده است و براستی آن‌ها مستحق تحقیر و توهین و استخفاف‌هایی از قبیل دونقوز و خرس‌خاله هستند. اصل مطلب، متین و محکم است و توجه به لباس بنده در چنین معرکه‌ای، انحراف و نیرنگ و فریب است و موجب تشویش اذهان عمومی. این چه عدالتی است که رسیدگی به تعارض منافع و تمام خیانت‌های شورای پفیوز و کلیه جرائم و تخلفات نانکلی، قربانی لباس بنده بشود؟!!! و بجای تحت تعقیب قرار گرفتن کفتارها، بنده باید محکوم به جریمه بشوم؟! چون که در این لباس نباید به کفتارها می‌گفتم خرس‌خاله‌ها؟! شاید هم‌ حق با دادگاه باشد که نباید به کفتارها می‌گفتم خرس‌خاله! نانکلی اگر کلمه مخاطبین را نمی‌نوشت، بنده محکوم نمی‌شدم! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۸ خرداد۱۴۰۳ گروه سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۸): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۷) کشف‌الاسرار کلمه جادوئی نانکلی! (ردیف ۳): گفتم: سه قرینه، حاکی از این است که قاضی تحقیق برای صدور کیفرخواست، ناچاراً (طبق درخواست مشترک من و نانکلی!) کلیه پیام‌های هر دو کانال اطلاع‌رسانی قبلی سیدعلاءالدین و بعدی گنبد فیروزه را ملاحظه کرده است. بدیهی‌ست که کلمه «خرس‌خاله»، توهینی در حق نانکلی نبوده است که باعث محکومیت بنده بشود بلکه اشاره به دوستی خاله‌خرسه برخی از اهالی بوده است که ربطی به نانکلی نداشته است ولیکن نانکلی شیاد با نوشتن کلمه «مخاطبین»، توهین در حق اهالی را هم در موضوع رسیدگی قرار داده است! بنابراین محکومیت بنده بعلت این نیست که به نانکلی توهین کرده‌ام بلکه بخاطر اینست که برخی از اهالی را خرس‌خاله نامیده‌ام که از نظر دادگاه توهین بزرگی است! فلذا بنظر بنده، جریمه بنده عادلانه نیست و محق هستم که اعتراض بکنم. در خصوص «ادعای اول نانکلی» (ادعاهای سراسر کذب و بی‌اساس بودن مطالب بنده)؛ قاضی «تحقیق و بازجویی» در کیفرخواست خود، حکم‌ به «منع تعقیب» بنده صادر کرده بود و لذا می‌توان پی برد که طبق تشخیص قاضی، اتهام «ادعاهای سراسر کذب و بی‌اساس» وارد نیست. مفهوم این نکته، اینست که ادعاهای مندرجه در کانال‌های اطلاع‌رسانی بنده، «کذب و بی‌اساس» نبوده‌اند. و قاضی هم در حکم خود نوشته است: «در خصوص اعتراض مجید نانکلی نسبت به قرار منع تعقیب صادره در مورد افتراء و نشر اکاذیب در فضای مجازی به توسط متهم مذکور این مرحله از رسیدگی، دلیل و مدرک موجه و مؤثری که بتواند قرار صادره را نقض نماید به این دادگاه ارائه و ابراز ننموده فلذا مستنداً به مواد ۲۷۰ - ۲۷۱ و ۲۷۳ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب سال ۹۲ با رد اعتراض نامبرده، قرار صادره را عیناً تأیید می‌نماید.» 👌 «صدور قرار منع تعقیب» برای بنده در این‌خصوص، دو علت می‌تواند داشته باشد: ۱) به علت عدم ارائه مدارک محکمه‌پسند توسط نانکلی به دادگاه، چنانکه در حکم دادگاه هم بدان تصریح شده است. ۲) عدم مشاهده «دلیل و مدرک موجه و مؤثری که بتواند قرار صادره را نقض نماید» در پیام‌های مستند بنده در کانال‌های اطلاع‌رسانی بنده. یعنی وقتی که من برای ادعاهای خود آنهمه مدرک، بارگذاری کرده‌ام، نمی‌توان پذیرفت که آن‌ها «سراسر کذب و بی‌اساس» هستند. اما در خصوص «ادعای دوم نانکلی» (ایراد تهمت و فحش و و ناسزا و دور از شأن لباس روحانیت)، قاضی تحقیق، آنرا پذیرفته و در کیفرخواست خود نوشته بود (و در محضر دادگاه، قرائت شد): «توهین از طریق فضای مجازی توسط دادگاه عنوان اتهامی به توهین موضوع ماده ۶۰۹ اصلاح و تغییر دادگاه؛ بزه انتسابی به مشارالیه را محرز و مسلم تشخیص و مستنداً به ماده ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲ و ماده ۲۷۹ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب سال ۹۲ و ماده ۱۳ آئین دادسراها و دادگاه‌های ویژه روحانیت و تصویب‌نامه هیأت وزیران مصوب سال ۹۹ نامبرده را به پرداخت دو میلیون تومان جزای نقدی در حق صندوق دولت محکوم می‌نماید.» ⁉️ ادعای دوم نانکلی (مبنی بر توهین) آیا محکمه‌پسند است؟! خیر! زیرا در حالی که بنده خرس‌خاله را به نانکلی نسبت نداده‌ام، چرا دادگاه ادعا می‌کند که «دادگاه؛ بزه انتسابی را محرز و مسلم تشخیص» داده است؟! جواب دادگاه (در تصور بنده) اینست که؛ درسته که خرس‌خاله را به نانکلی نسبت نداده‌ای اما به برخی از مخاطبین خود که نسبت داده‌ای! س: چه ربطی به نانکلی دارد؟! ج: به نانکلی ربطی ندارد اما به مخاطبین خودت ربط دارد. س: مگر نانکلی وکیل وصی مخاطبین بنده است؟! ج: نانکلی با نوشتن کلمه «مخاطبین»، در شکوائیه خود، دایره رسیدگی به توهین‌های شما را توسعه داده است! یعنی که؛ این شیاد ظاهراً خودش را شاکی نشان داده ولیکن به وکالت عملی از طرف برخی مخاطبین بنده وارد دادگاه شده است! ⁉️ مسئلة؛ آیا نانکلی از طرف نوکران خود، وکالت داشته است؟! بنده که در مرحله بازجویی در پرونده چیزی ندیدم. مگر اینکه بعد از فراخوان ننگین شورای خائن در قالب اطلاعیه شماره یک، محرمانه به دادگاه مراجعه کرده‌اند و خواسته‌اند که به توهین‌های بنده در حق آنها هم رسیدگی شود و وانمود کرده‌اند که گرفتار ترس و رعب و وحشت هستند و اسامی آنها باید محرمانه بماند! و دادگاه هم بدون اشاره به شاکیان مخفی (اعم از اهالی و مدیرکل اوقاف قزوین)، با استفاده از کلمه «مخاطبین»، این توجیه را داشته است که نتواند قرار منع تعقیب صادر نماید! و لذا رأی به محکومیت بنده صادر کرد. ناگفته نماند که مدارک تقدیمی نانکلی به دادگاه (پیام شماره ۱۱۶ و پیام قبلی آن و هر دو حاوی کلمات «عروس و دُم‌خروس»!) فاقد کلمه خرس‌خاله هستند و قاضی آنرا قطعاً از سایر پیام‌های بنده بیرون کشیده است! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۴۹): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۸) کشف‌الاسرار کلمه جادوئی نانکلی! (ردیف ۴): ب) عبارت قاضی که خطاب به بنده گفت: «شیرت کردن، ولت کردن و محکم‌کاری نکرده‌ای»! قرینه دومی که نشان می‌دهد، قاضی تحقیق، کلیه پیام‌های مرا مطالعه کرده، همین مسئله است که نانکلی بدون ارائه هیچ مدرکی، ادعا کرد که هیچکدام از اهالی روستا، مرا قبول ندارند! و دادگاه هم پذیرفت!! و وقتی گفتم: بنده از اهالی نمایندگی داشته‌ام، قاضی نپذیرفت و عبارت مذکور را به کار برد! ⁉️ قاضی چرا گمان کرد که اهالی بعد از حمایت اولیه، بعداً مرا تنها گذاشته‌اند؟! در این‌جا دو احتمال وجود دارد: ۱) قاضی تحقیق و بازجویی از مراجعه به متون بنده در کانال‌های اطلاع‌رسانی، متوجه این مسئله شده است وگرنه نانکلی که مدرکی نداده بود. ۲) تعدادی از اهالی، محرمانه به قاضی تحقیق مراجعه کرده و چنین چیزی را به او القاء کرده‌اند. اصلاً گیریم که؛ اهالی اول مرا شیرم کرده‌اند و بعدش ولم کرده‌اند! یا اینکه صورت‌جلسات حمایت اهالی را بنده با محضری کردن آن‌ها، محکم‌کاری نکرده‌ام و ممکنست جعلی تلقی شوند! آیا باید باعث گردد که بنده به دو میلیون تومان جریمه، محکوم بشوم؟! صد البته خیر و عدم حمایت اهالی از بنده هم، موجب محکومیت بنده نشده است ولیکن نانکلی در صدد القاء این مسئله به دادگاه بود که بنده خودسرانه وارد مسائل روستا و فضول روابط اهالی شده‌ام و لابد چون بدون دعوت وارد شده‌ام باید مجازات بشوم! دادگاه نه «القائات مکارانه نانکلی منتهی به مجازات بنده» را پذیرفت و نه «نمایندگی غیرمحضری اهالی به بنده» را. فلذا حکمی هم در این خصوص صادر نشد. ولیکن این مسئله را از زاویه دیگری هم باید نگریست. قاضی هنگام تورق صفحات مجازی بنده، متوجه شده است که بنده پیاپی از اهالی گلایه‌مندم که فرضاً؛ ⁉️ چرا برای انحلال شورای خائن، تحرکی از خود نشان نمی‌دهید؟! ⁉️ چرا برای ابطال شکایت نانکلی علیه پدران‌تان، گواهی فوت پدران خود را به دادگاه ارائه نمی‌دهید؟! ⁉️ چرا در جلسات شورای خائن، شرکت کرده و با آن‌ها همکاری می‌کنید؟! ⁉️ چرا برای دفاع از بنده در مقابل توهین‌های گستاخانه اعضای شورا و همپالگی‌های آن‌ها، اقدامی نمی‌کنید؟! و از این‌گونه سؤالات. و یا فرضاً در پیام شماره ۴۹ کانال سیدعلاءالدین نوشته‌ام: «... که نیازمند مشارکت اهالی بویژه سادات در این امر رسمی است (نه بر عهده بنده و امثال بنده) که قاعدتاً با اعطای نمایندگی رسمی به وکیلی معتبر امکان‌پذیر است که آنهم قواعد منطقی خود را دارد. ۵) تعدادی از سادات حسینی به بنده وکالت دادند که در مقابل اداره اوقاف برآیم ولیکن اولا تشریفات رسمی آن طی نشده و ثانیا قواعد آن مراعات نشده است.»! و یا فرضاً در پیام شماره ۲۶۰ کانال گنبد فیروزه نوشته‌ام: «صرفاً اقلیتی از اهالی به عضویت آن در آمدند و باقی ماندند! زیرا صفحات مجازی بنده، مورد تحریم خودفروختگان به نان‌کلی قرار گرفت و ظاهراً اکثریت اهالی هم از آن‌ها تبعیت کردند حتی برخی از عموزاده‌ها و خاله‌زاده‌ها و نهایتاً برادر و برادرزاده‌ام هم آن‌ها را ترک کردند!» و قاضی تحقیق با ملاحظه این‌گونه گلایه‌ها، به این نتیجه رسیده است که لابد اهالی مرا رها کرده و دیگر قبول ندارند! اما این قاضی محترم به این نکته توجهی نداشته است که اگر اهالی مرا رها کرده‌اند پس اینهمه اطلاعات و مدارک از کجا به دست بنده می‌رسد؟! اطلاعات و مدارکی که عمدتاً در اختیار خود اهالی است و بنده علیرغم اینهمه صرف وقت و انرژی برای این روستای غیراقتصادی، هنوز نتوانسته‌ام بسیاری از اطلاعات و مدارک را برای بارگذاری مناسب، آماده نمایم. آیا ارائه اینهمه اطلاعات و مدارک از وقایع روستا و روابط اهالی به کسی که در این روستا نه خانه‌ای دارد و نه رفت‌وآمد چندانی، بمفهوم این نیست که اهالی بدون تظاهرات علنی و عمومی، بصورت محرمانه مرا یاوری می‌کنند؟! اهالی بدون اینکه بخواهند به روابط اجتماعی و خاندانی و طایفه‌ای خود، لطمه‌ای بزنند، مرتباً مرا شارژ می‌کنند که موجب شگفتی همگان هم است، آیا بمفهوم‌ حمایت عملی ایشان از بنده نیست؟ بنابراین رها کردن بنده توسط اهالی، توهمی است که شاید خود بنده (احتمالاً بمنظور خاصی!) بدان دامن زده‌ام! و حال آنکه همکاری اطلاعاتی و مدرکی اهالی، انصافاً مطلب قابل اغماضی نیست و به همین دلیل بنده هم از شرمندگی، قادر به رهاسازی اهالی نبودم. مگر آنکه، همه باور کنند که بنده یا پهباد آسمانی دارم یا جن بوداده‌ای در تسخیر من است و یا اینکه انواع جواسیس سازمان‌یافته را پرورش داده‌ام! و حال آنکه چیزی بجز همکاری صلواتی خود اهالی (حتی آن‌ها که شدیداً مورد نوازش‌های جانانه من قرار گرفته‌اند!)، چیزی در میان نیست. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ گروه سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۵۰): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۱۹) کشف‌الاسرار کلمه جادوئی نانکلی! (ردیف ۵): این گفته قاضی (شیرت کردن، ولت کردن و محکم‌کاری نکرده‌ای)، این مفهوم را هم دارد که ظاهراً اهالی، عهدشکنی کرده‌اند، همچنانکه نانکلی هم جز بدعهدی، هنری ندارد. وقتی ارباب شریر با اهالی قرارداد بست (۱۴۰۰/۱۰/۲۳) و ظرف ۴۱ روز عهدشکنی کرد نوکرهای شرور چرا بدعهدی نکنند!؟! عهدشکنی، نامردمی‌ترین ارتکابی است که ارذل‌الناس بدان شیرجه می‌روند. https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/111 💠 https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/115 با عنایت به اینکه حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمودند؛ «همه اقوام و ملل انسانی را مطالعه کردم و تنها خصلتی که همه طوایف و قبایل بر آن اشتراک نظر مثبتی دارند، تعهد و عهدمداری است.»، مفهوم این سخن حضرت اینست که عهدشکنی و بدعهدی بر خلاف مرام همه مردمان است بجز کسانی که هیچ بویی از انسانیت نبرده‌اند! ج) قرینه سومی که گویای مراجعه مستقیم قاضی تحقیق و بازجویی به پیام‌های مجازی بنده است؛ آنجاست که وقتی نانکلی ادعا کرد: «این آقا [علاوه بر خرس‌خاله و دونقوز] به من «کذاب و شیاد» هم گفته»، قاضی به این ادعای پوچ وی ترتیب‌اثری نداد. چرا؟! یعنی خرس‌خاله را بعنوان توهین [به مخاطبین و نه به نانکلی] را پذیرفت و حکم تعزیری هم صادر کرد اما شیاد و کذاب را که بنده مکرراً علیه نانکلی به کار برده‌ام، «قابل استماع» ندانست. چرا؟! زیرا که اتهام و اعتراض وی وارد دانسته نشد. یعنی که برآورد قاضی صادرکننده کیفرخواست، این بوده که توصیف نانکلی با کلمات «کذّاب و شیّاد»، توهین بی‌جایی نبوده و بنده مرتکب افتراء و بهتان نشده‌ام و او براستی کذاب و شیاد بوده است. چگونه می‌شود که قاضی به چنین برداشتی برسد؟ غیر از مراجعه به مفاد پیام‌های مستند بنده، دلیلی برای آن نمی‌توان یافت. چنانچه قاضی، اشرافیتی بر مطالب مستند بنده نمی‌داشت، قاعدتاً ادعای نانکلی (تلقی کذاب و شیاد به توهین بودن) را جدی می‌گرفت و برای آن هم حکم تعزیری می‌داد. مگر اینکه تصور کنیم، قاضی ادعای وی را پذیرفت و در حکم تعزیری خود هم آنرا در نظر گرفت ولیکن در اینصورت، پس چرا به بنده اجازه دفاع و توجیه نداد؟! در مجموع بنظرم، دادگاه محترم، ادعاهای مرا خلاف واقع تشخیص نداد فلذا بر خلاف ادعای حسن‌تاتولا، ادعاهای بنده، نه «چرت» است و نه «پرت»! فلذا «ممد چرت» نامیدن بنده، خلاف واقع است و تحقیر و توهینی قابل پیگرد قضایی و مؤاخذه و مجازات👇 https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/105 شاید قرینه‌های دیگری هم بتوان سراغ گرفت که نشان می‌دهد قاضی تحقیق بیچاره، اینهمه پیام را در نوردیده است!😳 شورای بی‌سواد تعداد پیام‌های مرا «بالغ بر هزار پیام» نوشته اما نانکلی در شکوائیه خود آن‌ها را «بیش از ۲۰۰ تا» قلمداد کرده است و حال آنکه تعداد پیام‌های بنده (معطوف به امور روستا و مسائل اهالی) تا زمان اقدام مشترک نانکلی و نوکران، حدود ۴۰۰ تا پیام مسلسل بوده است. خب! خواندن ۴۰۰ تا پیام ۸۰۰ کلمه‌ای (= ۳۲۰٫۰۰۰ کلمه) و ارزیابی حقوقی آن‌ها، کار چندان سهل و آسانی نیست! اگر برای خوانش هر کلمه، یک ثانیه وقت گذاشته باشد، می‌توان تصور کرد که حدود ۸۹ ساعت وقت گذاشته که معادل ۱۱ روز کاری (با ساعات اداری روزی ۸ ساعت) وقت صرف کرده است! از آن‌جا که در پیام‌های اخیر، مکرراً از اطلاعیه شماره یک شورای خائن، یاد شد، لازمست کذابیت‌ها و خیانت‌های مندرجه در آنرا هم برملا بکنم. خصوصاً که اگر نانکلی آنرا نوشته باشد، قاعدتاً تعداد دروغ‌های تعبیه شده در آن (حداقل ۱۰ تا دروغ بزرگ) هم باید استخراج و به اکاذیب نانکلی (چهل دروغ) افزوده شود تا جمع دروغ‌های نانکلی را از ۵۰ دروغ بالاتر ببرد! مضافاً که در شکوائیه خود علیه بنده هم دروغ‌هایی را درج کرده است که هنوز مجالی برای گزارش آن‌ها به اهالی و حتی توضیح واقعیت آن‌ها برای دادگاه نیافته‌ام! که متعاقباً به آن‌ها هم خواهم پرداخت و لذا تعداد اکاذیب نانکلی از ۵۰ مورد هم فراتر خواهد رفت! ⁉️ آیا کسی را که فقط در مکتوبات خود مرتکب حداقل ۴۰ تا دروغ شده، نمی‌شود او را «کذّاب» توصیف کرد؟! قسمت عجیب ماجرا اینجاست که این شیاد ملعون (که خود مجسمه کذاب بودن است) برای پنهان‌سازی دهها اراجیف خود، مرا متهم به نشر اکاذیب کرده است! شرح اراجیف و اکاذیب نانکلی، خودش کتاب قطوری است که تألیف آن، واقعاً وقت و حوصله فراوانی می‌خواهد. ولیکن بنده در این‌جا سعی کردم خیلی اجمالی به تعدادی از آن‌ها اشاره بکنم تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد. و سنخیتی هم که نانکلی با کفتارهای روستای ما دارد و اراجیف و اکاذیب مشترکی که با همدیگر ساخته و پرداخته‌اند و علت انضمام آن‌هاست، خود داستان دیگری است! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ گروه سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۳۵۱): «پیش‌دستی بمنظور تداوم عوام‌فریبی»؛ (بخش ۱): دروغ‌ها و تهمت‌های رسمی شورای روستا که موجب تشویش اذهان عمومی و قابل پیگرد قضایی هستند! صرف‌نظر از: ۱) همزمانی فراخوان شورای خائن با شکایت نانکلی شیاد علیه بنده، که مایه ننگ ابدی برای آحاد اعضای این شورای بی‌شرف است، دروغ‌هایی هم در «اطلاعیه شماره یک» درج کرده که یکایک آن‌ها قابل پیگرد قضایی و مجازات است و در این‌جا به آن‌ها اشاره‌ای می‌کنم تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد. ۲) نحوه یادکرد از «حجت‌الاسلام والمسلمین؛ حاج‌سید میربابا حسینی» که توهین‌آمیز (به مقام شامخ روحانیت) است و کلیه بازماندگان و نیز آن شاگردان مکتب‌خانه‌ای آن‌مرحوم که در قید حیات هستند، حق تحفظ دارند و عنداللزوم می‌توانند، اقدام به شکایت علیه اعضای نانجیب شورای پلید نمایند. اطلاعیه شماره یک شورای خائن، نماد وقاحت و پلیدی کامل اعضای حرامی آنست و بنده از هر رذالت و خیانت این‌ها که بگذرم از این فراخوان خبیثانه‌شان نخواهم گذشت. نه صرفاً بعلت انواع دروغ‌ها و تهمت‌هایی که در آن، نسبت به بنده ردیف کرده‌اند بلکه بعلت فرافکنی و‌ سور زدن به سنگ‌پای قزوین که علیرغم افشاء شدن گوشه‌ای از خیانت‌های رذیلانه و شیطانی و نفسانی، هنوز هم می‌خواهند دست پیش را بگیرند و اهالی را در گمراهی و ضلالت نگه دارند! «پیش‌دستی بمنظور تداوم عوام‌فریبی»، چیزی نیست که بشود با آن حتی ذره‌ای کنار آمد. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹