eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
25.3هزار دنبال‌کننده
643 عکس
276 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 دوستت دارم جمله ای شیرینه تو که میگی به دلم میشینه دوستت دارم تورو بی اندازه دلم به دوست داشتن تو مینازه 🎙 & 🏖 دوستت دارم ❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
mohsen_ebrahimzadeh_doset_daram 128.mp3
2.97M
🎧 💯 🎙 & 🏖 دوستت دارم ❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ شهاب در حالی که رگ گردنش متورم شده فریاد میزند: -برو گورتو گم کن از زندگیم، اصلا بین خانواده من چه غلطی میکنی؟ مگه صنمی باهام داری که عین کنه چسبیدی به من و زندگیم؟ گفتی باهاتون میام شمال که دخترمو ببینم... خب دیدیش دیگه... پس اینجا چه غلطی میکنی؟ اصلا چکاره منی که تهدیدم میکنی؟ مات به شهاب نگاه میکنم تا به حال تا این‌حد عصبی ندیده بودمش؛ تا حدی که همه حقیقت را روی دایره بریزد! دهانم باز مانده که هاله فریاد میزند: -بهت گفته بودم توجهت به پریا مثل توجه یه عمو و برادرزاده نیست، بلکه یه چیزی فراتر از اونه!
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ بعد با گریه سمت ما برمیگردد: -دخترتون شوهر منو از راه به در کرده، بعد ازش طرفداری میکنید؟ هنوز نفهمیدین با شهاب سر و سِرّی دارن؟ هنوز نفهمیدین اون یک ماهی که باهم تو هلند تنها بودن به خاطر چی بوده؟ چرا پریا غیر از شهاب به هیچکدوم از اعضای خانوادش اهمیت نداده و از شهاب درخواست کمک کرده، چون خواسته خودشو برای شهاب مظلوم و تنها جلوه بده، خواسته بگه زخم خورده و دل شکسته اس، تا شهاب بشه حامی و پشتیبانش، تا شهاب دلش به حال و روزش بسوزه، درست بعد از اون ماجرا شهاب دیگه شهاب قبل نشد و مدام با من سرد رفتار میکرد! حالا بازم حرفای من چرت و پرته ناهید جون؟ خودم مچشونو تو حیاط تون گرفتم که پریا از گردن شهاب آویزون شده بود، حتی به افشین شوهرخواهر منم رحم نکرده بود، شب عیدی تو خونه تون دیدمشون، ازشون پرسیدم اینجا چخبره و افشین همه چیزو گفت، گفت که پریا بهش ایما و اشاره کرده تا باهم تنها باشن... صدایش درجا خفه میشود چون دست سنگین شهاب روی لبهایش فرود آمده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.🤫🔞🔥 🍃زنی با اصرار از شوهرش می‌خواد که طلاقش بده. مرد میگه:"چرا ماکه زندگی خوبی داریم.»از زن اصرار و از مرد انکار. در نهایت شرطی می‌ذاره برای اینکه زنشو طلاق بده، زن مشتاقانه می‌گه شرطت چیه، مرد میگه: «تمامِ۱۳۷۳سکه مهریه‌ات رو ببخش.»زن با کمال میل می‌پذیره. داخل محضر مرد رو به زن میکنه و می‌گه«حالا که جدا شدیم فقط به یک سوالم جواب بده، چی باعث شد اصرار به جدایی داشته باشی‌ و به خاطر اون حاضر بشی قید مهریه‌ات رو بزنی‌؟» زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد«طاقت شنیدن‌شو داری؟» مرد به آرومی گفت: «آره» زن گفت😱🔥...👇🏽👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/98697257C3c45126927 ادامشو‌ اینجا بخون👆🏽😳🤯
💝 زندگی هیچی نمی گوید نشانت می دهد .... صبحتون بخیر🌸 ‌ 💝@Hamsar_Ostad
‌ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یه روزی برمیگردی که دیگه خیلـــی دیـــره... 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ با رفتن منیژه خانم به آراد چشم دوختم: -آقا آراد مامانت چی میگه؟ خودتون میدونین چه بدبختی ای برام درست کردین؟ آراد با کلافگی تو سالن راه رفت و موهای کوتاهشو هی چنگ زد، سکوتش عصبیم کرد و جلو رفتم: -حالا باید چه گِلی به سرم بگیرم؟ فکر میکنین من به این راحتی اینجا میمونم؟ مگه دست شماهاس؟ کیفمو برداشتم و با عصبانیت سمت در خروجی رفتم، دستگیره رو پایین کشیدم اما در باز نشد، با بیچارگی به آراد نگاه کردم: -بیا درو باز کن آقا آراد، تا مامانتون نیست باید برم! درمونده نگام کرد: -کسی جز مامان نمیتونه اون درو باز کنه! -منظورتون چیه؟ -جز مامان کسی کاری ازش ساخته نیست!
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ تازه داشت حرف ماریا بهم ثابت میشد که گفته بود پسرای خانواده پاشا اختیاری از خودشون ندارن! سرمو تو دستام گرفتم و زانوهام سست شد، کنار در ورودی روی پارکتهای سرد عمارت فرود اومدم. شقیقه هام نبض میزد، دلم میخواست با دستای خودم آرادو خفه کنم و بعد اونقدر خودمو بزنم تا از هوش برم... آراد نزدیکم شد: -فعلا پاشو برو بخواب، فردا یه کاریش میکنیم، پاشو! عصبی بلند شدم و همراهش به طبقه بالا رفتم، در اتاقشو باز کرد و اشاره کرد وارد بشم، داخل اتاقش شدم که خودشم اومد و درو بست! با طلبکاری نگاش کردم: -یعنی عمارت به این بزرگی یه اتاق دیگه نداره که من برم داخلش کپه مرگمو بذارم؟ شونه ای بالا انداخت: -داره الناز ولی در اتاقا قفله، بیا باهم کنار میایم! با تعجب نگاش کردم: -یعنی چی باهم کنار میایم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝 رسول ادهمی میگه: شیرین تر از همیشه بخند این زندگی چای تلخی ست که کنارش قند نگذاشتند… روزتون بخیر🌸 ‌ 💝@Hamsar_Ostad