eitaa logo
نسیم ادب
283 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
298 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 من و عشق و دلِ دیوانه بساطی داریم عقل هی فلسفه می‌بافد و ما می‌خندیم 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 شؤون صغيرة تمر بها أنت دون التفات تساوي لديّ حياتي جميع حياتي حوادث قد لا تثير اهتمامك أعمّر منها قصور... و أحيا عليها شهور... و أغزل منها حكايات كثيرة! وألف سماء وألف جزيرة! شؤون صغيرة... «چیزهایِ کوچکی که تو بدونِ توجه از کنارشان می‌گذری، برایِ من، مساوی با زندگی من است، تمام زندگی‌ام! من از اتفاقاتی که ممکن است توجه تو را جلب نکند، کاخ‌ها می‌سازم... و ماه‌ها آن‌ها را مرور می‌کنم... و از آن‌ها افسانه‌هایِ بسیاری می‌بافم... و هزاران آسمان و هزاران جزیره پدید می‌آورم...» 🔺 🔻مترجم: ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 از بس که جابه‌جا شده معنای نیک و بد از دین نمانده است به‌جا غیر کالبد جمعی ز اعتقاد و گروهی به انتقام هرکس به یک دلیل به ما سنگ می‌زند اثبات بی‌گناهی ما را همین گواه کز فاسقان خبر بپذیرند بی‌سند فهمیدم اشتباه نبود انتخاب عشق وقتی زدند خلق بر این سینه دست رد ای عشق گر دو دست مرا هم جدا کنند آغوش من به روی تو باز است تا ابد ما پیروان مکتب آل محبتیم دلدادگی‌ست مذهب ما "یا علی مدد" 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 رها نمی کند ایام در کنار منش که داد خود بستانم به بوسه از دهنش 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
Iraj_Bastami-Tasnife_Ala_Ya_Ayoha_Saghi-[Iran-Music.Net].mp3
4.8M
📖 تصنیف ساقی زنده یاد ایرج بسطامی اَلا یا اَیها الساقی ادر کاساً و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها به بوی نافه ای کاخر صبا زن طره بگشاید ز تاب جعد به مشکینش چه خون افتاد در دلها ز تاب جعد به مشکینش چه خون افتاد در دل ها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلهــا شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟ همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها   🔸 🔹زنده یاد ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 باز کن پنجره را من تو راخواهم برد به سر رود خروشان حیات آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز باز کن پنجره را صبح دمید. 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖
نسبت شاعری به من دادی 
کاش دشنام می‌فرستادی!
‌
«عاشقم»، عاشقی که در غم عشق 
لذتی یافت بهتر از شادی
‌
منِ تنها اسیر تنگم و تو 
ماهی آب‌های آزادی... ‌
‌
از پریزادگان و سنگدلان 
دل ربودی و آدمیزادی
‌
گرچه یادی نمی‌کنی از من 
رفتی و تا همیشه در یادی
‌
سایه‌ات را خدا نگه دارد 
ای غم ای نعمت خدادادی!
‌ 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 دیـگران چون بروند از نظر از دل بروند توچنان در دل من رفته که جان دربدنی 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 راز شاد بودن در این است که در هر لحظه از عمر از صمیم قلب بابت آنچه در زندگی داری سپاسگزار باشی و از آن لذت ببری. 📕 ✍🏻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 گفتگوی رمزی پسر و دختر در حضور پدر دختر با نام کتاب های نویسندگان دخترکتابفروش معشوقش را دید که به ‌سویش می‌آید، در این حال پدرش در نزدیکیش ایستاده بود. به معشوقش گفت: آیا به ‌خاطر گرفتنِ کتابی‌که نامش " آیا پدر در خانه‌ هست" از نویسندۀ آلمانی، آمده‌یی؟ پسر گفت: خیر! من به‌خاطر گرفتنِ کتابی به اسم " کجا باید ببینمت" از نویسندۀ انگلیسی، آمده‌ام. دختر در پاسخ گفت: آن کتاب را ندارم، اما می‌توانم کتابی‌ به نام " زیرِ درختِان سيب" از نویسندۀ آمریکایی، را پيشنهاد كنم. پسر گفت: خوب است و اما؛ آیا می‌توانی فردا کتابِ " بعد از ۵ دقیقه تماس می‌گیرم" از نویسندۀ بلژیکی، را بیاوری؟ دختر در پاسخش گفت: بلی! با کمالِ مَیل، ضمنا توصيه مي‌كنم کتاب " هرگز تنها نمی‌گذارمت" از نویسندۀ فرانسوی را بخوانى. بعد از آن ... پدر گفت: این كتاب ها زیاد است، آیا همه‌اش را مطالعه خواهد کرد؟! دختر گفت: بلی پدر، او جوانى با هوش و کوشا است. پدر گفت: خوب است دختر دوست‌داشتنی‌ام، در اينصورت بهتر است کتابِ "من کودن نیستم" از نویسندۀ هلندى را هم توصیه کنی بخواند. و تو هم بد نيست کتاب" براى عروسی با پسر عمويت آماده شو" از نویسندۀ روسی، ، را با دقت بخوانی! 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 پیشت به تواضع است گویی افتادن آفتاب بر خاک 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 نگاهی نامسلمان ناگهان انداختی رفتی ندیدی سوختم... آتش به جان انداختی رفتی به شك افتاده بین پنج و شش ركعت شمار ما تو باز اهل یقین را در گمان انداختی رفتی نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاكستر عصایت را میان ساحران انداختی رفتی! شبیه چای خود را پیشكش كردم، تو با سردی مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی اگر خیری رساندی بی‌گمان نشناختی، گویا گلی بر سنگ قبری بی‌نشان انداختی رفتی برایت ارزش كشتن ندارم، دیده‌ام هرجا كه رویارو شدم با تو، كمان انداختی رفتی 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
Mohsen Chavoshi - Postchi.mp3
7.13M
📖 «پستچی» ترانه: امید روزبه موزیک: محسن چاوشی تنظیم: اشکان عرب ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── منی که کل عمرمو پی کسی نرفتم و پی کسی نیومدم پشت سر قطار تو مث یه پستچی خیس فقط رکاب می‌زدم شب بلند بدرقه شب همیشه رو سیاه شبی عمیق مثل آه خودم سقوط کردمو رسوندمت رسوندمت رسوندمت به پرتگاه هزار سال دیگه ام غمت تموم باغچه رو یه شوره زار می‌کنه برو فقط نگاه کن با خنده و با صورتم زمان چیکار می‌کنه اگه هنوز تو خلوتت یادی ازم نمیکنی یعنی که کم گذاشتم مرور کن مرور کن منو به خاطرت بیار با خنده ای که داشتم هزار سال دیگه ام غمت تموم باغچه رو یه شوره زار می‌کنه برو فقط نگاه کن با خنده و با صورتم زمان چیکار می‌کنه 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ای تو را قد خوب و ابرو خوب و زلف و چهره خوب بر زبان اهل دل نام تو محبوب القلوب با لب نوشین تو زد لاف شیرینی نبات مصریان از شهر خود کردند بیرونش به چوب با تو هر کس را هوای دولت هم خانگی ست خانه را اول ز گرد هستی خود گو بروب با دهانت در میان دارد دلم سری نهان لَیْسَ یَدری سِرَّ قلبی غیر عَلّٰام الغیوب گفت با مجنون کسی کای در گناه عشق غرق تُب اِلیٰ مَولَیٰ جمیل العفو غفار الذنوب گفت مجنون کز هوای عشق لیلی، می کنم توبه اما مِن هَویٰ لیلی فَاِنّیٖ لا اَتوب جامی امشب دوستان در رقص عشقند و سماع رغم زاهد را تو هم دستی بزن پایی بکوب 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند هزار فتنه به هر گوشه‌ای برانگیزند مرا مگوی نصیحت که پارسایی و عشق دو خصلتند که با یک دگر نیامیزند 🔺 🔻 صبح بخیر دوستان 🌹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ما هیچ‌گاه به امروز برنمی‌گردیم ، هرچه را لازم است بردارید ... 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 قال علی عليه السلام :  بادِرِ الفُرصَةَ قبلَ أن تكونَ غُصّةً .  فرصت را درياب، پيش از آن كه به اندوه تبديل شود. 🔺 : 4362 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 عشق داغی‌ست که تا مرگ نیاید نرود هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 من مثل عالیجناب نیستم که بری دوراتو بزنی و برگردی، بهت بگم: "آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت   به همه عالمش از من نتوانند خرید..." با این بیت جناب بهت میگم: "ترک ما کردی برو هم‌صحبت اغیار باش یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش" والاااا😐 🔹پ.ن : این متن رو دیدم قشنگ بود به عینه گذاشتم وگرنه من روش رو می پسندم نه . 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 مثل کوهیم و از این فاصله‌هامان چه غم است؟ لذّت عشق من و تو، نرسیدن به هم است! ما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریم عاشقی کردن ما، شرحِ عدم در عدم است! مثل یک تابلوی نیمه‌ی نفرین‌شده‌ای دست هرکس که به سوی تو بیاید، قلم است! عشق را پس زدی ای دوست، ولی پیش خدا هر که از عشق مبرّا بشود، متّهم است می‌روی، دور نرو... قبل پشیمان شدنت فکر برگشتن خود باش و زمانی که کم است قبل رفتن بنِشین خاطره‌ای زنده کنیم بنِشین چای بریزم، بنِشین تازه‌دَم است... ‏ 🔺 🔻 بالا: کوه عروس و داماد یکی از عجایب اشکورات در گیلان است که در روستای زیاز و در ۲۶ کیلومتری بخش رحیم آباد واقع شده است. در بالاترین نقطه این کوه دو مجسمه سنگی به شکل عروس و داماد قرار دارد. این افسانه عاشقانه از حدود ۷۰۰ سال پیش بین اهالی رحیم‌آباد و زیاز سینه به سینه نقل می‌شود؛ عروس، دختری دیلمانی بود که همراه با گله به دامنه جنگل و مرتع می‌رفت و آواز می‌خواند. یک پسر جوان اهل سیاهکل با دیدن این دختر دل به او می‌بازد. تا آنجا که با وجود مخالفت اطرافیان مخفیانه با دختر دیلمانی ازدواج می‌کند. چون چنین ازدواجی از سوی خانواده‌ها پذیرفتنی نبود این زوج عاشق مجبور شدند شبانه فرار کنند، اما در پرتگاه «سی پورد» گرفتار می‌شوند. جایی که نه راه پس داشتند نه راه پیش. زیرا اگر کمی جلوتر می‌رفتند در دره سقوط می‌کردند.عاقبت همانجا اسیر می مانند و بر اثر نفرین پدر و مادر در حالیکه به آن دو تکه سنگ موجود در تصویر تکیه زده بودند به سنگ بدل شدند. ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
28.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖
فلک کی بشنوه آه و فغونم
به هر گردش زنه آتش به جونم

یک عمری بگذرونم با غم و درد
به کام دل نگرده آسمونم…
🔹 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 از زبان اسقف اعظم مسیحیان نجران: الا یاران به نام یکه فرزند خدا عیسی قسم بر عهد و پیمانی که ما داریم با عیسی مبادا شرمگین باشد میان انبیا عیسی دل ابلیس را باید به دست آریم یا عیسی نباید گوش بسپاریم بر آوای شیطانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی که دیده بهتر از این پنج تن را در زمین آیا؟ تقابل می کند انجیل ما با مؤمنین آیا؟ نمی ترسید از اوصاف ختم المرسلین آیا؟ مصاف مور با شیران! خریت بیش از این آیا؟ ندارد ترسی از نفرین ما این جمع نورانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی چرا در ابتدای کار آخر را نمی بینید؟ چرا آن سوی میدان کوه باور را نمی بینید؟ مگر همراه احمد شیر خیبر را نمی بینید؟ مگر خشم عیان در چشم حیدر را نمی بینید؟ به چنگ شیر می افتیم ای یاران به آسانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی زنی همراه احمد آمده عالم به او محتاج برای توبه کردن حضرت آدم به او محتاج به هنگام شفاعت نا مسلمان هم به او محتاج نه تنها ما که حتی حضرت مریم به او محتاج نصیبت شعله نار است اگر او را برنجانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی 🔸شاعر: ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 هر چقدر عقاید کسی احمقانه‌تر باشد، کمتر باید با او مخالفت کرد ...! 📕 ✍🏻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛