eitaa logo
[نگاه ِ تو]
271 دنبال‌کننده
433 عکس
42 ویدیو
3 فایل
‌ من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ برای معاشرت: @MoHoKh ‌ ‌صفحه اینستاگرام: @fatemehakhtari14‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ ‌توانایی دیدن یک موضوع واحد از زاویه‌های مختلف، هنر بزرگی است. هر چه از جنبه‌های بیشتر به یک موضوع پرداخته شود، قضاوت درباره آن شفاف‌تر و واقعی‌تر می‌شود. جنگ، در هر جای دنیا که باشد، به خودی خود یک موضوع بسیار مهم و ارزشمند برای روایت شدن است. تابه‌حال پرداختن به وجه حماسی و معنوی در جنگ ایران و عراق، مهم‌ترین زاویه برای تولیدات فرهنگی در کشور، اعم از کتاب و فیلم و سرود بوده است. در این فضای غالب، نوشتن از یک جنبه دیده نشده، هم جسارت می‌خواهد هم صداقت. کاری که احمد دهقان در کتاب سفر به گرای 270 درجه انجام داده است. ما در این کتاب با یک روایت واقعی و بدون روتوش از جنگ روبرو هستیم. او صادقانه نشان داده که در جنگ، ترس و اشتباه و تردید هم بوده، همانطور که می‌دانیم شجاعت و نبوغ جنگی و اراده هم وجود داشته است. من از نوشته شدن چنین کتابی و از خواندنش خیلی خوشحالم. توصیفات کتاب واقعا خوب، مفصل، کاملا عینی و در عین حال دردآور است. لنز دوربین احمد دهقان در این کتاب، روی روایت جنبه خاصی از جنگ زوم شده و البته به نظر می‌رسد بعضی جاها از عمد، دوربین به صورت لحظه‌ای خاموش شده است! ‌ سفر به گرای 270 درجه، به عنوان یک کتابِ پُر از جزییات واقعیِ دست اول، فقط برای یک برش از جنگ و نه تمام جنگ، نمره خیلی خوبی می‌گیرد. اما این کتاب را نمی‌توان به عنوان یک نماینده‌ تام‌الاختیار برای روایت جنگ هشت ساله معرفی کرد. در این کتاب، جای یک چیز مهم خالی است. جای رد شجاعت در وجود آدم‌ها. شجاعتی که وقتی به اندازه و بجا در یک کفه ترازو قرار بگیرد، تازه کفه ترازوی ترس را هم متعادل می‌کند. این دو فقط در کنار هم می‌توانند نمایشگر یک تصویر واقعی از جنگ باشند. پ.ن. من نسخه صوتی کتاب را از نوار گوش دادم. نمی‌دانم دقیقا به چه دلیل، اما خوانش این کتاب با این صدای گوینده به شدت برایم آزار دهنده بود. حس می‌کردم هیچ تناسبی بین حس متن و این صدا وجود ندارد. توصیه می‌کنم برای خواندنش، بروید سراغ نسخه چاپی یا الکترونیکی. حیف است که از لمس حس عجیب و دلنشین توصیفات فوق‌العاده کتاب محروم بمانید. @Negahe_To
‌ ‌ ‌📚 و احتیاط باید کردن نویسندگان را در هر چه نویسند؛ که از گفتار باز توان ایستاد و از نبشتن باز نتوان ایستاد و نبشته باز نتوان گردانید. پ.ن. زمانِ جنابِ بیهقی هنوز قابلیت ضبط صدا و تصویر وجود نداشته😅 @Negahe_To
‌ ‌ ‌وقتی ده تا کار مونده رو گذاشتی برای روز جمعه و حالا کودکِ درونت داره پا می‌کوبه که من میخوام فقط فیلم ببینم باید چیکار کنی؟🙄 الف) کودک رو بنشونیش سر جاش تا بفهمه دنیا دست کیه ب) به کودک بگی چشم و صبح شنبه رو با اعصاب داغون از کارهای مونده شروع کنی ج) ...؟ د) ...؟ پ.ن. خداییش این چه برنامه‌ریزی آموزشی هست که تمام ماه‌های قشنگِ سال، شلوغ‌ترین ماه‌های کاری هست🥴 اون از مهر و آبان، این از اردیبهشت و خرداد😒 @Negahe_To
[نگاه ِ تو]
‌ ‌ ‌وقتی ده تا کار مونده رو گذاشتی برای روز جمعه و حالا کودکِ درونت داره پا می‌کوبه که من میخوام فق
‌ ‌ ‌گزینه (ب) صحیح است🤐 کودک درون به یکی دو ساعت هم راضی نشد و در نتیجه امروز، پنج ساعت فیلم دیدم🙄 به قول خانم‌ مظهری‌صفاتِ عزیزم، @Fmazhari @berrrke "یدونه باشی دختر پاییز 👩‍🦯" 🥴 @Negahe_To
‌ ‌ ‌🌱 ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً خدا را نالان و نهان صدا بزنید. @Negahe_To
‌ ‌ ‌📚 ساختمانی که وقت کرده بود خود را بیاراید، اندازه ورودی‌هایش را متنوع کند، در اینجا با بالکنی، کمی به جلو رود یا تراسی بگذارد، در آنجا باغچه‌ای در پشت شیشه قرار دهد، از پنجره‌های بلند، کوتاه، متوسط، حتی پنجره‌های زاویه‌دار نترسد و سپس مانند زنی که ناگهان هوس می‌کند خالی بر پیشانی بگذارد، پنجره‌ای زیر بام سفالی قرار دهد. پ.ن. این جنس توصیف زیبا و بدیع از یک خانه، هنرِ قلمِ اریک امانوئل اشمیت است. نویسنده‌ای که این روزها مرا درگیر نوشته‌هایش کرده است. @Negahe_To
‌ ‌ 📚 اگه از بیماری عشق، درمان پیدا کنید یعنی ارزشش رو نداشته. آدم از عشقِ اساسی هرگز فارغ نمیشه. فقط میتونه التیام پیدا کنه. @Negahe_To
‌ ‌ ‌📚 شما کتاب میخونین؟ بله، چند سال پیش الفبا رو یاد گرفتم و سعی میکنم ازش استفاده کنم. @Negahe_To
‌ ‌ ‌🌱 رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ خدایا، سرشار از صبرمان کن و ما را مسلمان بمیران @Negahe_To
‌ ‌ ‌وسط تلفنی حرف زدن با خواهرم، بازی‌ رو ول کرده و بدوبدو اومده که تلفن رو بگیره. به مامانش میگه آخه من با خاله کار واجب دارم نمیتونم صبر کنم. کار واجبش این بود که بهم گزارش بده: "من امروز هم هندونه خوردم هم بستنی." با هم قرار گذاشته بودیم فعلا چند وقتی اینا رو نخوره. بش میگم پس چرا خوردی عزیزم؟ میگه: خاله دیگه رفته توی دلم و هیچ کاریش نمیشه کرد! 🤐🙄🥴😂 @Negahe_To
‌ ‌ ‌📚 ویرانه‌های تاریخی را نگه می‌داریم، حراست‌شان می‌کنیم و پاسبان می‌گذاریم و بلیت می‌فروشیم و به تماشای‌شان می‌رویم؛ اما ویرانه‌های انسانی ردی ندارند. @Negahe_To