Arman Garshasbi - Benshin Tamashayat Konam (320).mp3
9.24M
🎼 مناسبِ روزهای سردِ زمستان❄️
عمری به هر کوی و گذر
گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کردهام
بنشین تماشایت کنم
ای چشم تو شیشه عمر من
آغوش تو غربتم را وطن
بازی نکن با من و صحنه را
در پرده آخر آتش نزن
#موسیقی_دلنشین
#آرمان_گرشاسبی
@Negahe_To
🍁 هر بهونه خوبی برای دورهم جمعشدن رو توی این دنیا باید حسابی غنیمت شمرد.
#شب_یلدا
#سلام_بر_زمستانِ_صفرسه
@Negahe_To
🌱 امروز، برای بار هزارم فهمیدم:
قویترین انگیزه، اجباره!
#دلنوشته
@Negahe_To
وسطِ این پیام تبریکهای شیک و باکلاسِ کانالهای مختلف برای روز مادر و روز زن، دیدم یه کانال، تبریکهای طنز قشنگی گذاشته که انصافا هم واقعیه🤪 چندتاش رو براتون اینجا میذارم که لبخند به لبتون بیاره امشب😁
🔸️ روز کسایی که وقتی میخوای بوسشون کنی میگن اگه دوستم داشتی اذیتم نمیکردی، مبارک😁
🔸️ روز کسایی که میگن همونجا رو میزه، ولی رو میز، نیس، هم مبارک😁🤪
🔸️ روز کسایی که میگن اگه انگشت پات دردمیکنه بخاطر اینه که سرت تو گوشیه هم مبارک😂😕
🔸️ روز مشترکین پرمصرف تلفن ثابت و مخابرات مبارک😁
🔸️ روزکسایی که روفرشی میندازن رو فرش نو هم مبارک🥲😂
🔸️ روز کسایی که کلی ظرف خوشگل دارن که قراره برا مهمون استفاده بشه ولی هیچ مهمونی لایق این نیس که اون ظرفارو براشون بیارن هم مبارک😕😁
🔸️ روز کسایی که اخلاقای خوبتون بهش رفته ولی اخلاقای بدتون به باباتون رفته هم مبارک😐🤣
🔸️ روز کسایی که بعد از اینکه باهاشون قهر میکنید براتون غذا میارن و میگن بخور زبونت درازتر بشه هم مبارک🥲🤣
.
.
.
.
میتونی یه جمله جذاب و واقعی درباره زن یا مادر، به این جملهها اضافه کنی؟😎
@Negahe_To
📚 ما تنها زنده نیستیم. ما محصول پیوستگی هستیم. اگر زندگی گذشتگان در نظر ما تاریک بشود، زندگی ما چندان روشنی نخواهد داشت و ما این اتصال را نباید با غرور و حماقت، که قرن بیستم مخصوصا آبستنِ آن بوده است، ندیده و کانلمیکن بپنداریم.
#یک_پیاله_کتاب
#کتاب_یادداشتهای_روزانه_نیما_یوشیج
@Negahe_To
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محرمی نیست وگرنه كه خبر بسیار است
رمق ناله كم و كوه و كمر بسیار است
ای ملائک كه به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید كه اندوه بشر بسیار است
ساقههای مژهام از وزش آه نسوخت
شُكر! در جنگل ما هیزم تَر بسیار است
سفرهدار توام ای عشق بفرما بنشین
نان ِجو، زخم و نمك، خون ِجگر بسیار است
#شعر
#حامد_عسگری
@Negahe_To
اتوبان قفل شده بود. دعا برای دیرنرسیدن بیفایده بود. گروه تلگرام دانشجوها را باز کردم و نوشتم:
"سلام و صبحتون بخیر باشه بچهها
ببخشید من امروز با یکم تاخیر میرسم
اتوبان قفله😑"
چند نفری خیلی سریع، لایک را زدند پایین پیامم. پنج دقیقه که گذشت، سه نفر به پیامم جواب دادند:
▫️سلام
صبح شما هم بخیر و شادی
انشا الله ختم بخیر شود
خیلی ناراحت شدیم حقیقتا
▫️سلام و صبح شما هم به خیر اشکالی ندارد
▫️سلام صبح عالی متعالی
اتفاق تلخی است امید به خدا
با تصور قیافههای طنزشان موقع نوشتن این پیامها، خندهام گرفت. بیست دقیقه از هشت گذشته بود که رسیدم سرکلاس. بدون اینکه سالن دانشکده را روی سرشان بگذارند آرام نشسته بودند سرجایشان. در دلم قربان صدقهشان رفتم. مثل مادری که جرات نمیکند توی روی بچههایش تعریفشان را بکند. بسم الله را روی تابلو نوشتم و همزمان گفتم: "همین اول، خیالتون رو راحت کنم که بهخاطر تاخیر خودم، قرار نیست شما رو امروز بیشتر سرکلاس نگه دارم". دست زدند و هورا کشیدند.
رفتم سراغ درس. امروز باید برایشان از سریِ نامتناهی حرف میزدم. از مفهومی که خودم عاشقِ آن قسمتِ نامتناهیاش بودم. برایشان از بینهایت گفتم و مثال زدم از مجموعِ بینهایت عدد. صورت مثالها را نوشتم و گفتم جواب را خودشان حدس بزنند. افتادند به تلاش و تقلا. فرصت دادم هرچه به ذهنشان میرسد را بگویند. بعد جوابهای درست را برایشان رو کردم. چشمهایشان گرد شد و اعصابشان خرد. جوابِ مثالها، به ظاهر با هم جور درنمیآمد. صدای اعتراضشان بلند شد.
لبخند زدم و باز توی دلم قربان صدقهشان رفتم. آرامتر که شدند گفتم: "میدونین چرا جوابها با ذهنتون جور در نمیاد؟ چون ذهنِ ما به خودیِ خود، عادت داره به محدود دیدن. به متناهی بودنِ هرچیزی." حالا دیگر پچپچ هم نمیکردند. شصت جفت چشم داشت نگاهم میکرد. ادامه دادم: "اینکه میگن خدا، بینهایت پول، بینهایت خِیر، بینهایت اتفاقِ خوب، توی عالم قرار داده رو میدونین یعنی چی؟"
چشمهایشان میگفت میخواهند ادامهاش را از زبانِ من بشنوند. گفتم: "همه چی زیرِ سرِ همین بینهایته. ما اگه باور کنیم بینهایت پول توی عالم هست، دیگه دنبالش نیستیم یه قرون پول یا یه ذره خوشی، توی جیبِ بغلیمون کمتر بره تا بیاد توی جیبِ ما! بینهایت، یعنی هرچی ازش برداری تموم نمیشه. پس نگران چی هستیم؟" از سکوت درآمدند. زمزمههایشان شروع شد. گفتم: "حالا فکر کنین اینکه ما آدما میتونیم توی خوب بودن یا بد بودن تا بینهایت پیش بریم یعنی چی؟!" چشمهای بعضیهایشان درخشید. چادرم را روی سرم صاف کردم و گفتم: "حالا باز بگین کاربرد ریاضی توی زندگی چیه!" صدای خندههاشان قفل شد توی هم.
#روایت_زندگی
#دانشجوهای_عزیز_من
#کاربرد_ریاضی_در_زندگی
@Negahe_To
🌳گرچه گاهی تندبادی شاخهای را هم شکست
سرو میماند ولی طوفان به پایان میرسد
#شعر
#فاضل_نظری
@Negahe_To
هدایت شده از ماهیتنهایتنگ
حواست باشه که روزهای خوب و بد کنار همدیگه است. یک روز تو ابرایی، شادی، همه کارهات روی روال پیش میره، فکر میکنی از تو خوشبختتر نیست. یک روز هم از شدت غم نمیخوای دیگه باشی، از خودت و هر چیزی که به تو ربط داره بیزاری. یادت باشه روزهای خوب شکر کنی و حواست به روزهای سخت هم باشه. یادت باشه روزهای بد صبور باشی و به روزهای خوب امید داشته باشی.
این بچههای دهه هشتادی که بسیار دوستشان دارم، مایه دلخوشی و امیدواری من هستند. امیدوار به آیندهای بهتر برای ایرانِ عزیزم🇮🇷
دانشجویانِ صفرکیلومترِ کامپیوتر
دانشگاه اصفهان
۱۴۰۳/۱۰/۱۰
اینا، همونان که برای بردن تختهپاککن، منو تشویق کردند😁
#دانشجوهای_عزیز_من
@Negahe_To
اگر پای در دامن آری چو کوه
سرت ز آسمان بگذرد در شکوه
زبان درکش ای مردِ بسیاردان
که فردا قلم نیست بر بیزبان
صدفوار گوهرشناسانِ راز
دهان جز به لؤلؤ نکردند باز
فراوانسخن باشد آکندهگوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش
چو خواهی که گویی نفس بر نفس
حلاوت نیابی ز گفتارِ کس
نباید سخن گفت ناساخته
نشاید بریدن نینداخته
تأمّلکنان در خطا و صواب
به از ژاژخایانِ حاضرجواب
کمال است در نفسِ انسان سخُن
تو خود را به گفتار ناقص مکُن
کمآواز هرگز نبینی خجل
جوی مشک بهتر که یک توده گل
حذر کن ز نادانِ دهمَردهگوی
چو دانا یکی گوی و پرورده گوی
صد انداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی یک انداز و راست
چرا گوید آن چیز در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود رویزرد؟
مکن پیشِ دیوار غیبت بسی
بود کز پسش گوش دارد کسی
درونِ دلت شهربند است راز
نگر تا نبیند درِ شهر باز
از آن مردِ دانا دهاندوختهست
که بیند که شمع از زبان سوختهست
#شعر
#سعدی
#در_فضیلت_خاموشی
@Negahe_To