از ابتدای سال صفرسه شروع کردهام به گوش دادن تفسیرِ قرآن. صوتهای تفسیر آیتالله جوادی آملی را روی گوشی دانلود کردهام. هر جلسه حدود بیست دقیقه است. صبح که از خواب بیدار میشوم، قبل از بلند شدن از رختخواب، و به جای چرخیدن توی ایتا و تلگرام و اینستا، یک صوت را پلی میکنم. تا پرده را بکشم و نور بیاید توی خانه و تا کتری به جوش بیاید صوت را گوش دادهام. جان میدهد به روزم.
با تفسیرهای داستانی و زبان عامیانه نمیتوانم کنار بیایم. بارها خواندن یا شنیدن چند تفسیر متفاوت را شروع کردهام و بلافاصله کنار گذاشتهام. فقط شنیدن این تفسیر است که سر ذوقم میآورد. عاشقِ بحثهای استدلالیاش هستم. تفسیر دقیق را بدون هیچ اضافات، بدون قصه و اگر و اما و شاید، عین گوشتِ لُخمِ بدون چربی تحویلت میدهد. جنس حرف زدنش از جنس ریاضی است. دقیق، محکم و متقن.
تفسیر قرآن آیتالله جوادی بر اساس تفسیر المیزان است. توی صوت هر جلسه معمولا یکی دوباری عبارت "سیدنا الاستاد" را از زبانش میشنوم و لذت میبرم. او شاگرد علامه است و همیشه همینقدر شیرین و همینقدر محترم از استادش نام میبرد. از علامه سیدمحمدحسین طباطبایی.
همزمان با شنیدن تفسیر، از ابتدای سال دنبال فرصتی بودم که بیشتر علامه طباطبایی را بشناسم. حبیبه جعفریانِ دوستداشتنیام امروز این فرصت را به من بخشید. امشب کتاب کوچک، روان و قشنگِ زندگینامه علامه را به قلم حبیبه خواندم و چقدر دوستش داشتم. کتاب حبیبه باز یادم آورد که همیشه عاشقِ چه جور شخصیتهایی در بزرگانِ تاریخ اسلام و ایران بودهام. آدمهایی مثل علامه طباطبایی که در کار تخصصی خودشان، نمونههایی کمنظیر از تلاش شبانهروزی بودهاند و همزمان در اوجِ احساس و لطافت روحی برای اطرافیانشان. آدمهایی که سالها سروکله زدنشان با مباحث سخت استدلالی و فلسفه، نه تنها چیزی از لطافت وجودشان کم نکرد، بلکه هر روز بیشتر از قبل آن را صیقل داده است.
پ.ن. خواندن این کتاب جمعوجور و زیبا را به همه توصیه میکنم.
#معرفی_کتاب
#کتاب_زندگی_سیدمحمدحسین_طباطبایی
#حبیبه_جعفریان
#تفسیر_قرآن
#آیت_الله_جوادی_آملی
#علامه_سیدمحمدحسین_طباطبایی
#چالش_چند_از_چند
@Negahe_To
[نگاه ِ تو]
از ابتدای سال صفرسه شروع کردهام به گوش دادن تفسیرِ قرآن. صوتهای تفسیر آیتالله جوادی آملی را
🪴 دیدن مستند "حدیث سرو" درباره زندگی علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در آپارات را به خودتان هدیه دهید.
آخ که چقدر بزرگ و دوستداشتنی بود این مرد!
لینک قسمت اول مستند:
https://www.aparat.com/v/b493441?playlist=1413756
#علامه_سیدمحمدحسین_طباطبایی
@Negahe_To
هدایت شده از دختر دریا
گیرم به مقصدی نرسید اشتیاق ما
مقصد بهانه بود، سفر جز مسیر نیست
فاضل نظری
@dokhtar_e_daryaa
از اونجایی که بیدار موندن برای طب خوندن با قهوه و نسکافه خوردن، دو تا مساله متضاده، فلذا با دمنوش چایسیب و چایبِه، بیدار میمانیم🙃
#روایت_زندگی
#خدایا_به_علم_کم_ما_برکت_بده_لطفا
@Negahe_To
صبح رفتم قبرستان. کنار قبرهای خلوت، سالن اجتماعات داشت. آدمهای زنده صندلی گذاشته بودند کنار هم. نشستم روبروی رفیقِ پدر از دستدادهام. گفتم: "ما کِی اینقدر بزرگ شدیم که خودمون بشینیم روی صندلیهای صاحب عزا؟ مگه قرار نبود ما همیشه اون ردیفهای پشتی باشیم؟" گفت: "آره قرار بود اما نمیدونم یدفعه چی شد". بعد با هم شروع کردیم به خیال کردن. به قصه ساختن. خیال کردیم که ما هم مثل پدرش، یک روزی میشود که کارهایمان را توی دنیا انجام دادهایم و قبل از رفتن عاقبت بخیر میشویم. قصه ساختیم که آدمها همه به خوبی از ما یاد میکنند و دلتنگمان میشوند.
عصر رفتم مجتمع ارگِ جهاننما. کنار مغازههای شلوغ، کافه داشت. آدمهای زنده صندلی گذاشته بودند کنار هم. نشستم روبروی استادِ نویسندگیام. گفتم: "نوشتن سخت است، نوشتن از ترسها سختتر". گفت: "ننوشتن خطرناکه. ننوشتنِ بعد از نوشتن، خطرناکتر". بعد با هم شروع کردیم به خیال کردن. به قصه ساختن. استاد جلائی گفت: "فقط قصه است که میتونه ما رو نجات بده".
بمونه به یادگار
از یک روز پُرپیچوخم
از چشمها و پاهای خسته
از افکارِ پریشان و دلِ امیدوار
#روایت_زندگی
#استاد_جلائی
@Negahe_To
برگرد ای توسلِ شب زندهدارها
پایان بده به گریه چشم انتظارها
از یک خروش ناله عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
ما را به جبر هم که شده سربهراه کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسلِ شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای ایّها العزیزِ تمام ندارها
#شعر
#علیاکبر_لطیفیان
@Negahe_To
◾️ استاد محمدعلی بهمنی هم رفت...
متن زیر یادداشت خانم پرستو علیعسگرنجاد است:
"صدای ناصر عبداللهی با ترانههای شما جاودانهتر میشد. شادمهر از گلوی شما قصهٔ یک پسر سادهٔ دهاتی را میخواند و دلها را رقیق میکرد.
هنوز اسفندها که پیاده راه میروم مچ خودم را میگیرم که دارم زیر لب میخوانم
«بهار بهار! صدا همون صدا بود
صدای خندهها و گریهها بود»
هنوز عمیقترین غزلی که از همان نوجوانی شاعرم کرد، کلمات شماست:
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
شاید که خستگی بشود شرمسار تو
شما همان بودید که سهراب میگفت
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افقهای باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید."
#استاد_محمدعلی_بهمنی
@Negahe_To
خبر از عشق ندارد-دمو.mp3
1.1M
🪴 خبر ازعشق ندارد...
#شب_شد_خیر_است
@Negahe_To
اولی شیشه ماشین را پایین کشید و گفت: "پنچری!" دومی سوار موتور بود. پشت چراغ قرمز کوبید روی کاپوت ماشین. "جناب راننده، لاستیک عقبت پنچره." سومی پیچید جلوم و داد کشید: "خانووووم! میفهمی پنچری یا نه؟!"
فقط سر تکان دادم که میفهمم. نگفتم که آپاراتی نزدیکه. زیر لب گفتم: کاش پنچری روح آدمها مثل لاستیک ماشین بود. همینقدر توی چشم میآمد و آپاراتی هم نزدیک بود.
#روایت_زندگی
@Negahe_To
🍃 یسری از انتخابهای ریز و درشت ما توی زندگی، ظاهرش انتخابِ اختیاریه اما در واقع انتخابِ اجباریه! آدمها، محیط و شرایطه که مجبورت میکنه مسیری رو انتخاب کنی که نه قبولش داری نه دوستش داری!
#پریشان_نویسی
@Negahe_To