درگذشته می گفتیم رژیم صهیونیستی
۲۵ سال دیگر را نخواهد دید . .
اما آنها عجله دارند و می خواهند
سریعتر از بین روند . .😂🖤🌿!'
-حضرتآقا
#بیوگرافی🥀
#فلسطین🇯🇴
#طوفان_الاقصی
#غزه
@One_month_left
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوری لالایی بخونم حرمله هم گریهاش بگیره...
میدونید که امروز امام زمان قلبش مجروحه😞💔
#فسطین🇵🇸🥀
#طوفان_الاقصی
#غزه
#استوری
@One_month_left
اگه بعد از حمله
رژیم موقت صهیونیستی به
بیمارستان المعمدانی غزه با بیش از ۱۰۰۰شهید
همچنان ساکتی و #درد_فلسطین نداری
تبریک میگم؛ تو یک بی شرفی!
#فلسطین
#غزه
#طوفان_الاقصی
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
@One_month_left
کاش میان اینهمه اندوه
ناگهان صدایی بیاید و بگوید:
اَلایااَهلَالعالَمأناالمَهدی.....😭💔
#اللهمعجللولیکالفرج 😭
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
#امام_زمانم
@One_month_left
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سربازای اسرائیلی، گلوله های اسلحه شونو با مالیدن به سر خوک نجس میکنن تا با گلوله نجس مسلمان بکشن!
خدایا، اینا دیگه چه موجوداتی هستن؟
اصلا اینا آدمن؟
#غزه
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
@One_month_left
چقدر خوب توصیف کرد محمود درویش:
اگر از تو دربارهی #غزه پرسیدند، بگو
در آنجا #شهیدی است،
که #شهیدی آن را حمل میکند،
و #شهیدی از او عکس میگیرد،
و #شهیدی او را بدرقه میکند،
و #شهیدی بر او نماز میخواند💔
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
@One_month_left
-
سر مزار شهید حسن قاسمۍ دانا بودیم که
یه مادربزرگی اومدن یه نگاهی به خودشون کردن و یه نگاهی به شهید و گفتن . .
در واقع این ما هستیم که مردیم نه شهدا خدا مارو بیامرزه ؛
#تلنگرانه
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
@One_month_left
من این رسالت را به سنگینی
بر گردهی خویش احساس ميکنم
که خداوند ما را برای تحقق همین
اهداف به صحنهی حیات کشانده
است. امروز من در جبههها و پشتِ
جبههها طلیعهی آزادی قدس و تحقق
این وعدهی تخلفناپذیرِ قرآن را به
روشنی میبینم؛
همه به حق میگویند:
<راه قدس از کربلاست>
#شهیدآوینی
#شهیدانه
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#غزه
@One_month_left
شهرداری تهران تعارف رو کنار گذاشته!👍😊
#طوفان_الاقصی
#بیمارستان_المعمدانی
#فلسطین🥀🇵🇸
#غزه
@One_month_left
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و قسم به روزی که استخوان های ظلم ،
زیر چکمه های مهدی موعود خُرد میشود !
#بیمارستان_المعمدانی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین🥀🇵🇸
#غزه
#استوری
@One_month_left
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
و قسم به روزی که استخوان های ظلم ، زیر چکمه های مهدی موعود خُرد میشود ! #بیمارستان_المعمدانی #طوفا
دین رو باید از این بچه ها یاد بگیریم که توی این سختی ها هنوز هم پای دینشون هستن!😔♥️
یک بچه کوچیک اینجوری پای دینشه تو سختی ها و یک زن بزرگ سال بدون سختی پشت دینش در میاد😒💔
#تلنگرانه
اگر اسرائیل رحمی در وجودش داشت نمیامد بیمارستان رو منفجر کند 🥀💔
از دست دادن جان هزار نوزاد به بالا💔🥀🇵🇸
#فلسطین🥀🇵🇸
#طوفان_الاقصی🥀🇵🇸
#غزه
@One_month_left
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_پنجاه_و_دو
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
-اییی خدااا لعنت بر دهانی که بی موقعه باز شود
زینب: بعلهه
-آماده شو بریم
زینب: پاشو تو زودتر برو آماده شو الان همه میان باید منتظر شازده باشیم ، پاشو
با انگشت اشاره به نوک بینیش زدم
-چشممم
مامان زینب و مامان منو و نیایش و ستایش و کوثر اومده بودن
منو زینب عقب تر از همه داشتیم راه می رفتیم
همه باهم سرگرم صحبت بودن
من و زینب هم به لباس ها نگاه می کردیم
وارد مغازه ای شدیم
چند دست لباس پسرونه آورد
با دیدنشون ذووق کردم و چند دست لباس و شلوار و.. خریدیم
پستونک هارو که می دیدم از ذوقم دست زینب فشار می دادم
زینب: از دیدن من این قدر ذوق نمی کنه که از دیدن اینا می کنه
-زینب اینجا بیرونه منو به خنده ننداز خواهر
زینب: خواهر زهر مار خواهر درد خواهر کوفت ، من خواهرم
-نهه غلط کردم آروم باش شما تاج سری از دهنم پرید
زینب : بار آخرت باشه هاا من سابقه کشتن دو اردک رو دادم
-زینب توروخدا اینقدر منو به خنده ننداز
زینب: می ندازممم
-خدایا
براش ظرف غذا گرفتیم ، صندلی بلند گرفتیم ، رورورک و کالسکه گرفتیم ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_پنجاه_و_سه
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
کمد لباس و ویترین و تخت و پرده و...
سر هر کدوم آنقدر ذوق کردم که زینب مثلا با من قهر کرده بود اما خودشم ذوق کرده بود بعد رفتم نازش بکشم که به اون مرحله نرسید رفتم جلو خواستم حرف بزنم زدم زیر خنده اونم خندید و خلاصه آشتی شد باهام
فردا همه مردا و زنا اومدن کمک باهم اتاقش رو چیدیم
توی متکاش یه صوت قرآن گذاشتم که هر وقت روش می خوابه براش قرآن بخونه و با صوت قرآن بخوابه
خیلی خوبه که از بچگی بچه رو با قرآن بزرگ کنی که همیشه سر لوحه زندگیش باشه و کمکش کنه
همه رفتن
-بیا زینبم بریم بخوابیم خسته شدی
توی تخت دراز کشید
برای بار آخر به اتاق پسرکم نگاهی انداختم و رفتم خوابیدم
#فردا
توی کلاس های امر به معروف شرکت کرده بودم ، حاج آقا مطالبی فرستاده بود و داشتم مطالعه اش می کردم
زینب چایی با کوکی آورد
-عه خانوم می گفتی من خودم می آوردم
زینب: دیدم شما درگیری خودم آوردم
-من حتی اگه درگیر هم باشم برای خانوم خوشگلم وقت دارم
مراقب خودت باش ماه های آخره بعد دیگه راحت میشی ....
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_پنجاه_و_چهار
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
بوسه ای روی گونش زدم و به خوندن ادامه مطالب ، مشغول شدم
زینب: رضا ما فکر نکردیم که اسم بچه رو چی بزاریم
بلند خندیدم
-ما چه پدر و مادری هستیم که تو کل این هفت ماه اصلا به اسمش توجه نکردیم
زینب هم خندید
زینب: من چیزی به ذهنم نمی رسه تو نظری داری؟
همین لحظه داشتم مطلبی که امام سجاد درباره امر به معروف ونهی از منکر گفته بود رو می خوندم
رو به زینب گفتم: سجاد!
زینب: قشنگه! باشه
چیکار می کنی؟
-حاج آقا مطالبی درباره امر به معروف فرستاده دارم می خونمش
زینب: آها
قلپی از چاییش خورد
زینب: رضا می خوام درسم ادامه بدم فوق لیسانس بگیرم بعد که سجاد به دنیا اومد
گوشی کنار گذاشتم
-خیلی هم عالی ، تو هوش بالایی داری و مدرک فوق لیسانس هم به دردت می خوره بعدا
زینب: اهوم
کلیپسی که به موهایش زده بود و گوجه ای بسته بود رو باز کردم
موهای بلندش دورش ریخت
موهاش خیلی بلند شده بود
کف مبل پهن شد
زینب: رضا
مو های فرش رو پشت گوش هاش زدم
-جان دل رضا؟
لبخند قشنگی زد
-فدای لبخندات ، جونم؟
سرش روی شونم گذاشت
زینب: می خوام برم سرکار ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_سیصد_و_پنجاه_و_پنج
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
-چه کاری؟
زینب: معلمی
-چه عالی! معلمی شغل انبیاست.
برو ، بزار سجاد یک سالش شد برو سرکار
چون میگم سجاد بزرگتر بشه تو راحت تری
زینب: آره درسته
-از بس موهات گوجه ای بستی کم کم دارم با گوجه اشتباهت می گیرم
خندیدیم
-برو برس بیار خانومم
رفت برس آورد نشست وسط پام
آروم شروع کردم موهاش برس کشیدن
زیر لب هم شعری می خوندم
زینب: چی می خونی رضا؟
-شعر جانانم
زینب: بلند تر بخون منم بشنوم
-چشم
شروع کردم به خوندن
-شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو داری
نرگس که فریبد دل صاحبنظران را
این چشم سخنگوی ندارد که تو داری
نیلوفر سیراب که افشانده سر زلف
این خرمن گیسوی ندارد که تو داری
پروانه که هر دم ز گلی بوسه رباید
این طبع هوس جوی ندارد که تو داری
غیر از دل جان سخت رهی کز تو نیازرد
کس طاقت این خوی ندارد که تو داری
برس کشیدن موهاش تموم شد
برگشت طرفم
زینب: چقدر قشنگ بود ، چقدر قشنگ خوندی
و سرش توی سینم فرو برد
سرم لای مو های خوش بوش بردم
عطر موهاش به سلول های بدنم تزریق کردم ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیدا کردن قرآنی در کف اقیانوس که سالها اونجا مونده بود صحیح و سالم هست و صفحات کتاب به طرز عجیبی شبیه به شهر مکّه هست.
#سبحان_الله
#خدای_من
@One_month_left
لطفاڪنار
آینهاتاقتبنویس
جوری
تیپبزنڪه
امامزمان(عج)نگاهت ڪنه
نهمردم(:🩶🤍
#امام_زمانم
#تلنگرانه
@One_month_left
بچہهابہخُداازشہداجلومےزنید
اگہرعایت کنیدڪهدلِامامزمان(عج)نَلَرزه...(:♥️
-حـاجحـُسینیـڪتا
#امام_زمانم
#تلنگرانه
@One_month_left