برنامه سوفیا از رادیو گفتگو با موضوع «فلسفه ذهن، هوش مصنوعی و نورومدیتیشن» با حضور دکتر همتی مقدم و دکتر همازاده،
سهشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۰، از ساعت ۲۲ تا ۲۴
گفتگو در ابتدا پیرامون چیستی ذهن و #فلسفه_ذهن آغاز میشود و توضیحی اجمالی از دستهبندی هفتگانه تئوریهای فلسفی درباره #ماهیت_ذهن و ارتباط آن با بدن ارائه میگردد.
سپس وارد بحث #هوش_مصنوعی و انواع رویکردهای فنی و برخی مشکلات فلسفی آنها میشود و به این مسئله میپردازد که چرا ساخت #آگاهی مصنوعی و هوش مصنوعی قوی از دیدگاه برخی فیلسوفان، علیالاصول یا لااقل برپایه رویکردهای رایج به سرانجام نمیرسد؟
در بخش آخر بر بحث درباره تجربههای بیرون از بدن (OBE) تمرکز میکند و گفتگو درباره دیدگاهی جدید در بین نودوئالیستها در حوزه #نوروتئولوژی برای تبیین این تجربیات به میان میآید که در انتها تطبیق آن با سنت فلسفی - عرفانی اسلامی و مشترکات آنها مورد بررسی قرار میگیرد.
فایل صوتی این برنامه در چهار بخش نیمساعته بارگذاری شده است:
@PhilMind
🔍 درباره یکی بودن ذهن و بدن
↔️ نظریه "اینهمانی نوعی"، از جمله نظریات فیزیکالیستی بود که در پی یافتههای #علوم_اعصاب شناختی، به منظور تبیین #ماهیت_ذهن و رابطه آن با بدن ارائه شد.
اینهمانی نوعی، یک تئوری تحویلگرایانه است که میخواهد نشان دهد هر ویژگی/حالت ذهنی در واقع با یک ویژگی/حالت فیزیکی یکی است و در نتیجه، ذهن یک امر صرفاّ مادی و فیزیکی است.
🔁 همبستهبودن حالات نورونی با #حالات_ذهنی، طرفداران این دیدگاه را بر آن داشت تا اینهمانی ذهن و بدن را بعنوان #بهترین_تبیین برای این همبستگی معرفی نمایند.
🔄 در واقع، علوم اعصاب نشان داد که یک رابطه همبستگی بین حالت ذهنی الف (مثلا درد) و حالت مغزی ب (مثلا شلیک عصب ج) وجود دارد. در اینجا "تبیینخواه" عبارتست از:
رابطهی همبستگی «حالت ذهنی الف رخ میدهد، اگر و تنها اگر حالت مغزی ب اتفاق بیفتد».
و "تبیینگر" عبارتست از: «الف = ب».
#⃣ به این استدلال انتقاداتی وارد شده، از جمله اینکه مشکل استنتاج منطقی بین تبیینخواه و تبیینگر وجود دارد و نمیتوان با گامهای منطقی از اولی به دومی رسید. (See: Kim, 2005, Physicalism or Something Near Enough, p. 135.)
🔀 و از جمله اینکه گزارههای اینهمانی، گزارههایی منطقاّ ضروریاند؛ یعنی اینهمانی الف با ب (که مستلزم همبستگی آنها هم هست)، باید در تمام جهانهای ممکن، صادق باشد. در حالی که جهانهای ممکنی با قوانین طبیعی متفاوت از قوانین طبیعی جهان ما قابل تصور است که در آنها الف بدون ب رخ میدهد و بالعکس. (See: Kripke, 1980, Naming and Necessity.)
مکلافلین - از فیلسوفان لیدر تئوری اینهمانی - انتقاد فوق را پذیرفته و اذعان دارد یک دفاع خوب از اینهمانی نوعی، نیازمند پاسخی مناسب به کریپکی است.
🔃 و از جمله اینکه برای تبیین نظمهای بدون استثناء در جهان، به قوانین ضروری در علوم متوسل میشویم. یعنی میگوییم بهترین تبیین برای همبستگی رخداد بین الف و ب اینست که «یک قانون ضروری وجود داشته باشد که الف رخ میدهد، اگر و تنها اگر ب اتفاق بیفتد».
حال پرسش اینست که چرا از #قوانین_طبیعی و ضروری بین حالت ذهنی الف و حالت مغزی ب فراتر رفته و اینهمانی آنها مطرح شده است؟
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📗 ویراست چهارم از کتاب #متافیزیک، نوشته ون اینواگن (استاد شناختهشده دانشگاه نوتردام امریکا) در سال 2015 توسط انتشارات Westview به چاپ رسیده است.
📙 این کتاب که از منابع مهم مقدماتی در حوزه #متافیزیک_تحلیلی به شمار میرود، اصول #فیزیکالیسم و #دوئالیسم را با قلمی روان توضیح میدهد و بخش وسیعی از محتوا و مثالهای کتاب در قلمرو #ماهیت_ذهن قرار دارد.
📘 ون اینواگن در بخش اول و طی 4 فصل، 4 خصیصه جزئی و متفردبودن (Individuality)، بیرونیبودن (Externality)، زمانی و موقتبودن (Temporality)، عینیبودن (Objectivity) را بعنوان ویژگیهای مهم جهانی که میشناسیم، توضیح میدهد.
📒 وی سپس در بخش دوم به ادله وجود واجب الوجود (Necessary Being) به مثابه علت پیدایش جهان میپردازد و بنا به اظهار خودش، دو استدلال وجود شناختی و کیهان شناختی برگرفته از تأملات فلسفی در سه سنت ابراهیمی (یهودی، مسیحی، اسلام) را در قالب دو فصل مجزا تبیین میکند.
📕 نویسنده در بخش سوم (آخر) که نیمه دوم کتاب را شکل میدهد، وارد بحث ماهیت موجودات عقلانی (Rational Beings) میشود و به تشریح دو دیدگاه کلی #دوآلیسم و فیزیکالیسم میپردازد. در ادامه این بخش، مسائل #هویت_شخصی (Personal Identity) و #اراده_آزاد نیز طی فصول جداگانه بررسی شدهاند.
📔 از محاسن کتاب را میتوان بهروز بودن مباحث آن دانست و مثالهای متعددی که از یافتههای معاصر #علوم_اعصاب در برابر استدلالهای دوئالیستی مطرح میکند.
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📒 کتاب «روح، ذهن و مغز؛ از دکارت تا علوم شناختی» به قلم پائولو پچره – استاد فلسفه دانشگاه رم – در 140 صفحه و توسط انتشارات اسپرینگر (سال 2020) به چاپ رسیده است.
📕 نویسنده انگیزهها و استدلالهای #دوئالیسم #دکارت را در فصل 1 بررسی میکند و از نتایج این فصل در سایر مباحث کتاب درباره پیشرفتهای نوروفیزیولوژیک ادراک حسی و شناخت، محدودیتها و ظرفیتهای این پیشرفتها، زمینههای متغیر فلسفی-تجربی در توصیف ذهن و آگاهی، و ... بهره میگیرد.
📙فصل 2 بر راهحلهای جایگزین قرن هفدهمی برای ارتباط روح با تصویر مکانیکی از جهان تمرکز میکند (اسپینوزا، لایبنیتز، مالبرانش، هابز) که بستر ظهور برخی تئوریهای مهم فلسفی مدرن درباره #ماهیت_ذهن بودند.
در فصل 3، تفاسیری مکانیکی از فرآیندهای ذهنی که توسط برخی فیلسوفان و دانشمندان ارائه شده، بررسی گردیده و فصل 4، کانت و سنت کانتی در #فیزیولوژی و #روان_شناسی محوریت دارد.
📘در فصل 5 نیز مفهوم #آگاهی و حالات ناآگاه در قرن نوزدهم به بحث گذاشته شده است. درواقع زمینههای پیشرفت فیزیولوژی بسمت یک دانش مستقل و مونیسمهای فلسفی (از #ماتریالیسم تا #پنسایکیسم) در این دوره شکل میگیرند و نیز صورتبندی اولیه از آنچه امروز #مسئله_دشوار آگاهی نامیده میشود.
📗مولف در فصل 6، مروری بر مباحث معاصر (در دو حوزه #نوروساینس و #فلسفه_ذهن) ارائه میکند که بندرت در گزارشهای استاندارد از ظهور #علوم_شناختی در دهه 1950 بیان شده است. بطور خاص شکاف بین شواهد تجربی و تفاسیر فلسفی که مناقشات مداومی را در تحقیقات مشترک ذهن و مغز ایجاد کرده است.
@PhilMind