eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
210 ویدیو
51 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔از منابع شیعه ؛ سرانجام معلوم شد پیامبر اکرم قبل از وفات قصد سفارش چه چیزی راداشت!!!!! !!! کتاب: موسوعة احادیث اهل البیت ج ۱۲ ص ۲۴۴ به نقل از کتاب کافی کلینی تالیف: شیخ هادی النجیفی عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَعَا بِصَحِيفَةٍ حِينَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ يُرِيدُ أَنْ يَنْهَى عَنْ أَسْمَاءٍ يُتَسَمَّى بِهَا وَ قُبِضَ وَ لَمْ يُسَمِّهَا مِنْهَا الْحَكَمُ وَ حَكِيمٌ وَ خَالِدٌ وَ مَالِكٌ وَ ذَكَرَ أَنَّهَا سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ مِمَّا لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَسَمَّى بِهَا ترجمه ؛کلینی ، عن علی بن ابراهیم ، ازپدرش ،عن حمادبن عثمان، عن اب عبدلله علیه السلام فرمود: رسول خدا در حال احتضار، کاغذی طلب كرد و مى‏ خواست از نام‏هايى كه گذاشته مى‏ شود نهى كند؛ ولى حضرت رحلت كرد و آن نام‏ها را نام برد. يكى از آنها حكم، حكيم، خالد، مالك و حضرت فرمود كه آنها شش يا هفت نام است كه جايز نيست كسى بدان‏ها ناميده شود این روایت صحیح السند ، می باشد یعنی این وصیت مهمتر از قضیه امامت بود 🤔🤔 💠پاسخ💠 👌مطابق نقل اهلسنت ، پيامبر خدا در روزهای پایانی عمر خویش ، دستور داد قلم و دواتى بياورند تا نوشته‏ اى بنويسد كه پس از او هرگز گمراه نشوند. برخى از حاضران مانع اجراى اين دستور شدند. بخارى در چند جا از صحيح خود آن را نقل كرده است. از جمله از ابن عباس نقل مى‏ كند ؛ « چون بيمارى پيامبر شدت يافت، فرمود: «كاغذى بياوريد تا چيزى برايتان بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد.» عمر گفت: درد و بيمارى بر پيامبر چيره گشته، كتاب خدا نزد ماست و براى ما بس است. اختلاف و گفتگو زياد شد. حضرت فرمود: «از پيش من برخيزيد، سزاوار نيست نزد من نزاع كنيد.» ابن عباس در حالى كه بيرون مى ‏رفت، مى ‏گفت: همه مصيبت آن بود كه نگذاشتند پيامبر خدا آنچه را مى‏ خواست بنويسد. » 📚صحیح بخاری ج 1 ص 38 👌سعيد بن جبير نيز از ابن عباس نقل كرده كه گفت ؛ « روز پنج‏شنبه، و چيست روز پنج‏شنبه؟ سپس گريست، تا حدّى كه اشكش زمين را خيس كرد و گفت: روز پنج‏شنبه بيمارى پيامبر شدّت يافت. فرمود: «كاغذى بياوريد تا چيزى برايتان بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد.» حاضران به نزاع پرداختند، در حالى كه سزاوار نيست در محضر پيامبر نزاع كنند و گفتند: رسول خدا هذيان مى‏گويد! فرمود: مرا واگذاريد، حالتى كه من دارم بهتر از چيزى است كه شما مرا به آن مى‏ خوانيد. » 📚همان ص 321 👌می بینیم که عمر ، مانع مکتوب شدن وصیت پیامبر اسلام شد ، خود او سالها بعد پس از این ماجرا ، اقرار می کرد که پیامبر گرامی ص قصد داشت که امامت علی ع را مکتوب کند ، چنان که ابن ابی الحدید معتزلی سنی مسلک از ابن عباس نقل می کند ؛ «در يكى از سفرهاى عمر به شام، همراهش رفتم. روزى به تنهايى بر شترش راه مى‏ پيمود كه دنبالش كردم. پس به من گفت: «اى ابن عبّاس! من از پسرعمويت، گله دارم. از او خواستم كه با من بيايد؛ ولى نيامد و پيوسته او را ناراحتِ چيزى مى‏ بينم. تو گمان مى ‏كنى دنبال چيست؟». گفتم: اى امير مؤمنان! تو كه خودت مى ‏دانى. [عمر] گفت: «گمان دارم او همواره در اندوهِ از دست رفتن خلافت است». گفتم: چنين است. او معتقد است كه پيامبر خدا خلافت را براى او خواست. [عمر] گفت: «اى ابن عبّاس! پيامبر خدا خلافت را براى او خواست و اين گونه بود؛ امّا چه مى‏ توان كرد كه خداى متعال، آن را نخواست! پيامبر خدا چيزى خواست و خدا چيز ديگرى خواست. پس، اراده خدا محقّق شد و اراده پيامبر او محقّق نشد. آيا هر چه پيامبر خدا خواست، شد؟ او مسلمان شدن عمويش را خواست و [لى‏] خدا نخواست و او هم، اسلام نياورد!». ❕ پيامبر خدا در زمان بيمارى‏ اش خواست كه او (على ع ) را جانشين خود كند؛ امّا من از ترس وقوع فتنه و براى نشر اسلام، مانع شدم. پس، پيامبر خدا مقصود قلبى‏ ام را دانست و خوددارى كرد و خداوند، جز از اجراى آنچه خود مقدّر و حتمى كرده، امتناع دارد. » 📚شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 12 ص 78 ❕و مطابق نقل دیگر گفت ؛ «پيامبر خدا گفتار ناتمامى درباره على داشت كه چيزى را اثبات نمى‏ کند و دستاويزى به دست نمى ‏دهد و بى ‏گمان، مدّتى در كارش درنگ و تأمّل كرد و در بيمارى ‏اش مى ‏خواست به نام على تصريح كند؛ امّا من از بيم [فتنه‏] و به خاطر حفظ اسلام، مانع شدم و به پروردگار كعبه سوگند، قريش، هرگز بر او گِرد نمى ‏آمدند و اگر خلافت را به دست مى ‏گرفت، اعراب از همه سو بر او مى‏ شوريدند. چون پيامبر خدا فهميد كه من منظورش را مى‏ دانم، پس خوددارى ورزيد و خداوند، جز از وقوع آنچه خود، مقدّر و حتمى كرده، ابا دارد». 📚شرح نهج البلاغه ، ج 12 ص 20 _ کشف الیقین ، ص 462 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌 غزالی از بزرگان اهل سنت می نویسد ؛ « پیامبر پیش از رحلت فرمود کاغذ و قلمی برایم بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خود حل و کسی را که مستحق آن است برای شما معرفی کنم اما مر مانع شد و گفت به سخنان این مرد توجه نکنید که هذیان می گوید » 📚سر العالیمن، ج 1 ص 18 👌نووی در شرح صحیح مسلم نقل می کند ؛ « آن حضرت می خواست جانشین پس از خود را به اسم معین و تصریحش کند تا پس از وی نزاع و فتنه بر پا نشود» 📚شرح النووی علی صحیح مسلم، ج11 ص 90 🗯ابن حجر نیز نقل می کند ؛ « حضرت قصد داشت اسامی جانشینان پس از خویش را بنویسد تا میان آنها اختلاف نشود» 📚فتح الباری، ج 1 ص 209 ❕در نقلهای شیعه آمده است که پیامبر گرامی پس از ماجرایی که عمر ایجاد کرد ، در جمع محدود اصحاب ، تصریح کرد که قصدش اعلام ولایت و امامت امیر مومنان و سایر ائمه بوده است و در برابر اصحاب خاص خود ، این وصیت را مکتوب کرد . 👌سليم بن قيس نقل می كند که شنيدم كه سلمان مى ‏گويد ؛ « پس از آنكه آن مرد، آن سخن زشت را گفت و رسول خدا خشمگين شد و استخوان كتف را براى نوشتن وصيّت رها كرد، شنيدم كه على عليه السّلام گفت: «آيا از رسول خدا آنچه را كه مى ‏خواست بر استخوان كتف بنويسد كه اگر مى ‏نوشت احدى گمراه نمى ‏شد و حتى دو نفر هم اختلاف پيدا نمى ‏كردند، نپرسيم؟» خاموش شدم تا كه هر كس در خانه بود برخاست و رفت و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام باقى ماندند، من و ابو ذر و مقداد هم مى ‏خواستيم برخيزيم و برويم كه على ع به ما فرمود: بنشينيد! مى‏ خواست از رسول خدا ص بپرسد و ما هم گوش كنيم. رسول خدا آغاز كرد و فرمود ؛ «اى برادر! شنيدى دشمن خدا چه گفت! اندكى پيش جبرئيل آمد و مرا خبر داد كه او سامرى اين امّت و رفيقش گوساله آن است و اينكه خداوند پس از من اختلاف در اين امّت را مقدّر فرموده و به من دستور داده كه آن نامه را بنويسم، حال مى ‏خواهم آن را براى تو بر كتف بنويسم و اين سه نفر را بر آن گواه گيرم، برگه ‏اى بياور». براى حضرتش كاغذى آورد. بر آن نامه ائمّه هدى را پس از خود، يكى پس از ديگرى املا فرمود و على عليه السّلام نوشت. رسول خدا فرمود: من شما را گواه مى ‏گيرم كه برادرم، وزيرم، وارثم و جانشينم در ميان امّتم، على بن ابى طالب است، سپس حسن سپس حسين، سپس نه نفر از فرزندان حسين... می خواستم که این مطلب را بنویسم و با آن به مسجد روم و مردم را فراخوانم و آنان را بر آن گواه گیرم ...» 📚کتاب سلیم بن قیس ، ج 2 ص 877 👌در نقل دیگر آمده است که علی ع خطاب به طلحه فرمود ؛ « اى طلحه ، آيا تو خودت شاهد نبودى كه رسول خدا استخوان كتفى خواست تا در آن چيزى بنويسد كه امت گمراه و دچار اختلاف نشود، و رفيقت گفت آنچه گفت كه: پيامبر خدا هذيان مى ‏گويد! رسول خدا خشمگين شد و آن مطلب را نفرمود؟ طلحه گفت: آرى! آن جريان را شاهد بودم. فرمود: وقتى شماها از محضر رسول خدا بيرون رفتيد، حضرتش مرا از آنچه مى‏ خواست بنويسد با خبر ساخت و در نظر داشت كه مردم را بر آنچه مى‏ نويسد گواه بگيرد، جبرئيل حضرتش را با خبر ساخت كه: «در علم خداوند است كه اين امت دچار اختلاف و پراكندگى خواهد شد» سپس ورقه‏ اى خواست و آنچه را مى‏ خواست بر استخوان كتف بنويسد به من املا فرمود و سه نفر را بر آن گواه گرفت؛ سلمان، ابو ذر و مقداد را، و هر يك از ائمه هدى را كه خداوند تا قيامت به اطاعت‏شان امر كرده نام برد، مرا اوّل‏شان ناميد، سپس اين پسرم حسن را و سپس حسين را و سپس نه نفر از فرزندان پسرم حسين را، اى ابو ذر و اى مقداد! اين گونه بود؟ آن دو برخاستند و گفتند: ما گواهيم كه رسول خدا چنين فرمود » 📚کتاب سلیم بن قیس ، ج 2 ص 657 _ الغیبه ، نعمانی ، ص 82 _ الاحتجاج ، ج 1 ص 154 _ بحار الانوار ج 36 ص 277 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕البته پیامبر گرامی ص ، علی ع را وصی خویش قرار داده بود و توصیه های دینی و شرعی را به عنوان وصیت در نامه ای نگاشته بود و به علی ع تحویل داد که در آن مضامین گوناگونی بوده که یک مورد آن ، همان است که وهابی از کافی شریف آن را نقل کرد که پیامبر از نامگذاری به برخی از اسامی نهی کرد . ❕ شیخ کلینی از امام موسى كاظم ع روايت كرده است كه آن حضرت فرمود ؛ « از پدرم امام صادق ع پرسيدم ، آيا نه چنين بود كه امير المؤمنين ع كاتب وصيتنامه رسول خدا ص بود كه حضرت بر او القا مى‏ كرد و او مى‏ نوشت و جبرئيل و ملائكه مقرّبان گواه بودند ؟ امام صادق ع ... فرمود : چنين بود كه گفتى‏ ... پس وصيتنامه را مهر كردند به مهرهاى طلاى بهشت كه آتش به آن طلا نرسيده بود و نامه را به امیر المومنین سپردند. چون امام کاظم ع سخن را به اينجا رسانيد راوى پرسيد كه: آيا در اين وصيت چه نوشته بود؟ حضرت فرمود: سنّتهاى خدا و سنّتهاى رسول خدا ، راوى پرسيد كه: آيا در آن وصيت نوشته بود آن منافقان غصب خلافت امير المؤمنين خواهند كرد؟حضرت فرمود: بلى و اللّه جميع آنچه كردند در آن نامه نوشته بود ... » 📚الکافی ج 1 ص 281 ❕در نقل دیگر آمده است که امام کاظم ع فرمود ؛ « در وصیت پیامبر چنین بود که ابتدایش بسم الله الرحمان الرحیم بود ، این عهد و وصیت محمد بن عبد الله و آنچه که به آن وصیت می کند و به امر الهی به وصیش علی بن ابی طالب امیر المومنین می سپرد ...» 📚طرف من الانباء ، ص 151 _ بحار الانوار ج 22 ص 481 👌بنابراین در کنار آنکه پیامبر گرامی به صورتی عمومی قصد داشتند وصیت نامه ای تنظیم کنند و خلافت علی و سایر ائمه ع را در آن تقریر کنند ، وصیت نامه شخصی نیز داشتند که به علی ع سپردند و در آن سنن الهی و نبوی تقریر شده بود که یکی از آن سنن ، ممنوعیت نامگذاری به برخی اسامی بوده که وهابی به آن روایت استناد کرد و هیچ گونه تضادی میان این دو نوع وصیت نامه و نقل و روایت نیست . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخ وهابی را که مدعی است در روایت شیعه آمده است که جماع با همسر در هنگام روزه ، مبطل روزه نیست را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/144
👌پاسخ وهابی را که مدعی است خداوند در بهشت دیده می شود را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3350
👌کانال ملحد با استناد به سخنان جناب رهدار ، مدعی است که ایشان معتقدند که اهلبیت علیهم السلام میلیاردر بوده اند ، طلاب نیز باید مانند آنان باشند و تمکن مالی داشته باشند ، این یعنی ساده زیستی اهلبیت ع دروغی بیش نبوده است ❗️ 👌او نمی داند که اهلبیت ع ، از دسترنج خویش ، کار و تلاش کرده و درآمد داشته اند ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1389 👌با این وجود آن بزرگواران در بهره مندی از نعمات دنیوی ، موظف بودند که حال اجتماعی جامعه را لحاظ کنند و متناسب با افراد ضعیف و متوسط جامعه ، خوراک و پوشش خود را قرار دهند ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1537 👌و روحانیون و دانشمندان دینی را نیز موظف کرده اند که در بهره مندی از دنیا به فراخور وضعیت اقتصادی جامعه و افراد ضعیف و متوسط جامعه ، رفتار کنند ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3351
👌ملحدین در مقام دفاع از سخنان استاد مفت خورشان به نام ایمان سلیمانی ، اسنادی ارائه داده اند که امیر مومنان علیه السلام از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است ❗️ 1⃣نقل آنان از کتاب صحیح بخاری قابل استناد و استدلال نیست ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2766 2⃣نقل آنان از کتاب علل الشرایع هم ثابت کننده مدعای دروغین آنان نیست ، زیرا در روایت مذکور آمده است که این سخن را یکی از اشقیاء شایعه کرد و علی ع هیچگاه از دختر ابوجهل خواستگاری نکرده بود ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1999
❕ملحدین در کانالهای خویش بازنشر می کنند که علامه طباطبائی معتقد است که غیر مسلمینی که تحت ذمه اسلام نیستند ، حق حیات ندارند و باید کشته شوند ، در گذشته پیرامون این مساله توضیحات مفصلی داده ایم و ثابت کرده ایم که حکم اسلام بر خلاف این سخن است ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2377
❕در پاسخ به ادعای ملحد در مورد « آزادی عقیده در اسلام » 👌اسلام می گوید « لا اکراه فی الدین » ، یعنی در قبول دین اکراهى نیست ، زیرا اسلام دین برهان و استدلال است ، نه جنگ و زور و هیچ کس را به زور مسلمان نمی کند و نبرد را به عنوان دفاع تنها در برابر کفاری جایز می داند که مصداق « کافر حربی » باشند که قصد نابودی اسلام را دارند ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2377 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/777 👌اما این سخن به این معنا نیست که اسلام معتقد به « آزادی عقیده » باشد ، به این معنا که بگوید هرکس هر عقیده ای داشته باشد ، اهل نجات و رستگاری است ، چنین سخنی صحیح نیست و اسلام رستگاری را تنها در گرو پذیرش اسلام می داند ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1831
🤔 ❔سب مقدسات اهل سنت (سبّ به عایشه ،طلحه و زبیر) توسط بنيانگذار انقلاب(آیت الله خمينى): آیت الله خمینی در کتاب الطهاره مینویسد: عایشه و طلحه و زبیر و معاویه و امثال آنان،ظاهرا نجس نیستند، گرچه از سگ و خوک [باطنا] خبیث تر باشند. 📕نام کتاب : كتاب الطهارة نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 337 ❗️❗️ 💠💠 👌طبق روایات اهلسنت ، دشمن اهلبیت و علی علیهم السلام ، از بدترین مخلوقات بوده که دوزخ جایگاه اوست . پیامبر گرامی فرمود ؛ « هر کس بغض و دشمنی اهل بیت را داشته باشد خداوند او را وارد آتش جهنم می کند » 📚مستدرک علی الصحیحین ، حاکم نیشابوری ، ج 3 ص 150 👌و فرمود ؛ « اگر كسى همواره به نماز و روزه بپردازد ولى كينه اهل بيت محمد را به دل بگيرد، و خدا را با اين حال ملاقات نمايد، به دوزخ مى ‏رود» 📚مستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ص 148 👌و فرمود ؛ « كسى كه كينه ما اهل بيت را در دل داشته باشد، خداى تعالى در روز رستاخيز او را يهودى محشور مى ‏كند هر چند هم روزه بگيرد و نماز بگزارد» 📚مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، هیثمی ، ج9 ص172 ❕یا از علی ع نقل می کنند که فرمود ؛ « سوگند به خدایی که دانه را شکافت و مردمان را آفرید پیامبر چنین فرمود که مرا جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمن نمی دارد» 📚صحیح مسلم ج 1 ص 86 _ فتح الباری ج 7 ص 58 ❕با توجه به این روایات ، تکلیف کسانی چون عایشه و طلحه و زبیر و معاویه که جنگ های جمل و صفین را بر علیه علی علیه السلام ترتیب دادند روشن می شود ❗️ 👌عایشه و طلحه و معاویه و ... موظف بودند که تحت حکومت امیر مسلمین و حاکم جامعه اسلامی یعنی علی ع باقی بمانند و بر او خروج نکنند ، چنان که مطابق نقل اهلسنت ، پیامبر گرامی فرمود ؛ «مَنْ رَأَى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا يَكْرَهُهُ فَلْيَصْبِرْ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ، إِلَّا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» «هر کس از امیر و حاکم خود چیزی را ببیند که ناخوشایندش باشد، باید بر آن صبر کند. چرا که اگر کسی به اندازه یک وجب، از جماعت مسلمین جدا شود، و سپس بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است. » 📚صحیح بخاری ج 11 ص 9 _ صحیح مسلم ج 3 ص 1477 👌بنابراین کسانی که بر علی علیه السلام خروج کردند و جنگ جمل و صفین را به راه انداختند ، مطابق این روایت اهلسنت ، به مرگ جاهلی مرده اند ، و مرگ جاهلی نیز مرگ کفر و شرک و نفاق است ، خداوند نیز در آیاتی تصریح می کند که کفار عنود و لجوج از حیوانات نیز پست تر اند ، چنان که فرمود ؛ « آیا گمان می بری که اکثر آنها می شنوند یا می فهمند ، آنها فقط همچون چهارپایانند ، بلکه گمراه تر » ( فرقان 44 _ اعراف 172 ) 👌بنابراین مطابق روایت اهلسنت ، خروج کنندگان بر علی علیه السلام کافر و منافقند و قرآن هم می گوید کفار و منافقین از حیوانات نیز پست تر و خبیث ترند ❗️ ❕به خاطر همین امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « خداوند مخلوقی نجس تر از سگ نیافریده است ، و دشمن ما اهلبیت ، از سگ نجس تر است » 📚وسائل الشیعه ج 1 ص 220 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕با این توضیح به کلام مرحوم امام خمینی ( ره ) می پردازیم که می گوید ؛ « «و أمّا سائر الطوائف من النصّاب بل الخوارج، فلا دليل علىٰ نجاستهم و إن كانوا أشدّ عذاباً من الكفّار، فلو خرج سلطان علىٰ أمير المؤمنين (عليه السّلام) لا بعنوان التديّن، بل للمعارضة في الملك، أو غرض آخر، كعائشة و الزبير و طلحة و معاوية و أشباههم، أو نصب أحد عداوة له أو لأحد من الأئمّة (عليهم السّلام) لا بعنوان التديّن، بل لعداوة قريش، أو بني هاشم، أو العرب، أو لأجل كونه قاتل ولده أو أبيه، أو غير ذلك، لا يوجب ظاهراً شي‌ءٌ منها نجاسة ظاهرية و إن كانوا أخبث من الكلاب و الخنازير؛ لعدم دليل من إجماع أو أخبار عليه. بل الدليل علىٰ خلافه؛» «  اما سائر طایفه های ناصبی ها و خوارج، دلیلی بر نجاستشان نداریم. اگر چه عذاب اینها در آخرت، از عذاب کفار بیشتر است. پس اگر یک صاحب قدرتی بر علیه حکومت امیرالمؤمنین قیام کند، آنهم نه به خاطر دین و اسلام، (کاری ندارد که علی منصوب از طرف خدا هست یا نیست، منصوب از طرف نبی هست یا نیست، بلکه سیاست حکومتی علی را قبول ندارد) بلکه به خاطر معارضات حکومتی و یا اغراض دیگر باشد، مثل عایشه و زبیر و معاویه و امثال اینها؛ یا اگر کسی با امیرالمؤمنین یا با یکی از ائمه عداوت و دشمنی داشته باشد، آنهم نه به خاطر دین و مذهب بلکه به خاطر دشمنی با قریش یا بنی هاشم یا عرب، و یا به خاطر اینکه امیرالمؤمنین قاتل فرزند و یا پدرش است، با او دشمنی داشته باشد؛ ظاهر امر چنین است که هیچ کدام از این موارد موجب نجاست ظاهری آن فرد نمی شود، هر چند چنین شخصی از سگ ها و خوک ها هم پست تر است ( یا پست تر باشد ما هیچ دلیلی بر نجاست ظاهری این اشخاص نداریم ) نه اجماع داریم و نه روایاتی بر این مسئله دلالت می کنند. بلکه دلیل بر خلاف داریم. » 📚کتاب الطهاره ، ج 3 ص 458 👌ما اگر چه حکمی که در فتوای مرحوم امام خمینی مبنی بر عدم نجاست کسانی که به سبب اغراض دنیوی با علی علیه السلام می جنگدند را قبول نداریم ، اما محل اشکال از کلام مرحوم امام را بررسی می کنیم که می گوید ؛ « و ان کانوا اخبث من الکلاب و الخنازیر » 👌برای این تعبیر دو ترجمه می توانیم ارائه دهیم ؛ 1⃣یعنی آنان نجس نیستند ، اگر چه حقیقتا از سگ و خوک ، خبیث تر اند ❕این که دشمنان علی ع از حیوانات پست تر و خبیث تر اند ، در بالا مورد اثبات ما قرار گرفت . 2⃣ترجمه کنیم که « آنان نجس نیستند ، اگر چه از سگ و خوک ها نیز خبیث تر باشند ( باز هم نجس نیستند ) 👌طبق ترجمه دوم ، امام خمینی نمی گوید که آنان از سگ و خوک خبیث ترند ، بلکه به صورت تعلیقی و مشروط می گوید که حتی اگر ما ، آنان را از سگ و خوک هم خبیث تر بدانیم ، باز هم دلیلی بر نجاست آنها نیست . ❕اگر بخواهیم کلام مرحوم امام خمینی را مطابق با قواعد ادبیات عرب ، بسنجیم ،ترجمه دوم ، صحیح تر است ، زیرا طبق ترجمه اول « ان » باید مخففه از مثقله باشد ، که در این صورت لازم است که بر سر « اخبث » « لام مفارقه » در آید ؛ 📚بدائه النحو ، ص 147 👌این که بر سر « اخبث » « لام » نیامده است ، یعنی « ان » شرطیه است ، نه مخففه ، که جواب شرط آن محذوف است که جواب آن « لا دلیل علی نجاستهم » است . ❕یعنی آنان نجس ظاهری نیستند ، اگر چه از سگ ها و خوک ها خبیث تر باشند ، باز هم دلیلی بر نجاست آنان نیست » 👌بنابراین ، طبق ترجمه دوم ، مرحوم امام خمینی نمی گوید که آنان از سگ و خوک خبیث ترند ، بلکه به صورت تعلیقی می گوید که حتی مثلا به فرض از سگ و خوک نیز خبیث تر باشند ، باز نجس ظاهری نیستند و ادعای وهابی و نسبتی که به امام خمینی داده است ، دروغین است . ❕پیامبر گرامی ، اهلسنت را مامور کرده اند که نسبت به مسلمان حسن ظن داشته باشند ، چنان که نقل می کنند که پیامبر فرمود ؛ «نیکویی ظن و گمان ، از نیکویی عبادت است » 📚سنن ابی داود ، ج 4 ص 2126 ❕آنان باید مطابق حسن ظن کلام مرحوم امام خمینی را تفسیر کنند و ترجمه دوم را برگزینند و ترجمه اول را در تفسیر کلام ایشان به کار نبرند ❗️و کلام تعلیقی و فرضی مرحوم امام خمینی را به عنوان کلام قطعی ایشان ترجمه نکنند ‌. @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌وهابی مدعی است که سجده کردن بر مهر در نماز ، حرام و بدعت است ، پاسخش را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/762
❕وهابی می گوید لعن بر هیچ کس جایز نیست و تنها لعنت بر کفار به صورت عموم جایز است ، اما لعنت بر شخص معین جایز نیست ، در ذیل از منابع خودشان ثابت کرده ایم که در قرآن و سنت پیامبر ص ، اشخاص معین و مشخص ، لعنت شده اند ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/652
🤔 ❔ترس و دلهره و تهديد تنها روش الله براى گسترش اسلام است در آيات ٦ و ٧ سوره بقره چنين آمده است: كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏ كند كه آنان را از عذاب بترسانى يا نترسانى ايمان نخواهند آورد. الله بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده و بر چشم هايشان پرده‏ اى افكنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. ▪️ادمين: كافر يعنى كسى كه استدلالات محمد و قرآن، او را قانع نكرده است، به همين دليل ترسى از عذاب ندارد چون ميداند دروغى بيش نيست، اما نكته جالب اين است كه در ادامه ميگويد: دليل اين كفرشان اين است كه الله پرده اى را روى دل و چشم و گوششان كشيده! ولى با اين تفاصيل عذاب خواهند كشيد! ١) كافر از عذاب نميترسد زياد تلاش نكنى او را بترسانى ٢) خود الله دل چشم و گوششان را پوشانده و اين دليل كفرشان است ▪️سئوال: شما هيچ ارتباط منطقى در اين جملات ميبينيد ❗️❗️ 💠💠 👌كسى كه حقيقتى را با اين كه حقانيت آن را مى‏ داند، منكر مى‏ شود، كافر است، ولى نادان نيست؛ زيرا او اين حقيقت را مى‏ داند. مانند كسى كه با دلايل قوى، وجود خداوند برايش به اثبات رسيده، ولى بر اثر انگيزه‏ هايى خاص، انكار خداوند متعال را بر زبان مى‏ راند. او به سان كسى است كه امام على عليه السلام در توصيفش مى ‏فرمايد ؛ « نشانه‏ هاى هستى خداوند، بر اقرار قلب منكِر خداوند، گواهى مى‏ دهد. » 📚نهج البلاغه ، خطبه 49 ❕ یعنی این نوع از منكران ذات پاك خداوند ، در زبان انكارش مى ‏كنند ولى در دل به بركت آثار صنع او به وجودش اقرار دارند. حتى ممكن است خويش را در صف منكران پندارند در حالى كه نور وجود او در اعماق جانشان پرتو افكن است همان گونه كه قرآن مجيد مى‏ گويد: «هر گاه از آنان بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخّر كرده است؟ مى ‏گويند: اللّه، با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مى ‏سازند ... و اگر از آنان بپرسى چه كسى از آسمان آبى فرستاده و به وسيله آن زمين را پس از مردنش زنده كرده است؟ مى‏گويند: اللّه، بگو حمد و ستايش مخصوص خدا است، ولى بيشتر آنها نمى‏ دانند» 🔸سوره عنكبوت، آيه 61- 63. ❕براى نمونه، فرعون و پيروانش، بر اساس گزارش قرآن، حقيقت را شناختند و به برهان‏هاى آشكارى كه پيامبر خدا (موسى عليه السلام) بر وجود خداوند و پيامبرىِ خويش اقامه كرد، يقين داشتند؛ ولى به جهت خودبرتربينى، تكبّر، طغيان و گنهكارى، از اعتراف بدان، سر باز زدند و موسى عليه السلام را تكذيب كردند و وجود خداوند را منكر شدند. قرآن درباره آنان مى‏ گويد ؛ «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا » « و با آن كه دل‏هايشان بدان يقين داشت، آن را از روى ظلم و تكبّر، انكار كردند». ( نمل 14 ) ❕فرعون و پيروانش با شنيدن استدلال‏هاى روشن و منطق نيرومند موسى عليه السلام و ديدن معجزاتش مى‏ دانستند و يقين داشتند كه موسى عليه السلام راست مى‏ گويد و خدايى كه وى از او سخن مى ‏گويد و مدّعى پيام‏ آورى از جانب اوست و مردم را به پرستش او فرا مى‏ خواند، آفريدگار جهان و جهانيان است؛ ليكن بر خلاف اين يقين و اطمينان قلبى، آيات خدا را انكار كردند و پيامبرش را تكذيب نمودند و آن را افسانه انگاشتند. 📚دانش نامه عقاید اسلامی ، ج 1 ص 63 ❕لذا در حديثى از امام صادق ع مى‏ خوانيم كه ضمن برشمردن اقسام پنجگانه كفر يكى از اقسام آن را « كفر جحود » مى ‏شمرد، و يكى از شعبه‏ هاى جحود را چنين بيان مى‏ فرمايد ؛ « هو ان يجحد الجاحد و هو يعلم انه حق قد استقر عنده » « آن عبارت از چيزى است كه انسان آن را انكار كند در حالى كه مى‏ داند حق است و نزد او ثابت است » سپس به آيه مورد بحث استشهاد مى‏ کند » 📚كافى جلد 2 باب وجوه الكفر ص287. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕با این مقدمه ، به بیان پاسخ ملحد می پردازیم . خداوند می فرماید ؛ « كسانى كه كافر شدند براى آنها تفاوت نمى‏ کند كه آنان را (از عذاب خداوند) بترسانى يا نترسانى، ايمان نخواهند آورد- خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده، و بر چشمهاى آنها پرده افكنده شده، و عذاب بزرگى در انتظار آنها است. » ( بقره 6_7 ) ❕ملحد مدعی است که کافر از این جهت که استدلالات قرآن او را توجیه نکرده ، ایمان نمی آورد ، در حالی که چنین نیست ، این کافران حق و حقیقت را می بینند ، اما از طغیان و گنهکاری ایمان نمی آورند و آیات مذکور ، شرح حال کفاری است که هر چند حق برای آنان روشن است و آنان حق را دیدند ، اما از روی جحد و انکار ، به آیات ایمان نیاوردند ، چنان که فرعونیان چنین لجاجتی را از خود به خرج می دادند . ❕یعنی اینان چنان در گمراهى خود سرسختند كه هر چند حق براى آنان روشن شود حاضر به پذيرش نيستند، قرآنى كه راهنما و هادى متقين بود، براى اينها بكلى بى اثر است، بگويى يا نگويى، انذار كنى يا نكنى، بشارت دهى يا ندهى، اثر ندارد، اصولا آنها آمادگى روحى براى پيروى از حق و تسليم شدن در برابر آن را ندارند. 👌و در ادامه مى‏ گويد ؛ « آنها چنان در كفر و عناد فرو رفته‏ اند كه حس تشخيص را از دست داده ‏اند ، خدا بر دلها و گوشهايشان مهر نهاده و بر چشمهاشان پرده افكنده شده » به همين دليل نتيجه كارشان اين شده است كه « براى آنها عذاب بزرگى است » (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ). ❕به اين ترتيب چشمى كه پرهيزگاران با آن آيات خدا را مى‏ ديدند، و گوشى كه سخنان حق را با آن مى ‏شنيدند، و قلبى كه حقايق را بوسيله آن درك مى‏ كردند در اينها از كار افتاده است، عقل و چشم و گوش دارند، ولى قدرت « درك » و « ديد » و « شنوايى » در مورد حقیقت و پذیرش آن را ندارند! چرا كه اعمال زشتشان و لجاجت و عنادشان پرده ‏اى شده است در برابر اين ابزار شناخت. ❕ملحد اشکال می کند که اگر طبق آيه فوق خداوند بر دلها و گوشهاى اين گروه مهر نهاده، و بر چشمهاشان پرده افكنده، در این صورت آنها مجبورند در كفر باقى بمانند، آيا اين جبر نيست؟ 👌پاسخ اين سؤال را خود قرآن داده است و آن اينكه ؛ ❕اصرار و لجاجت آنها در برابر حق و ادامه به ظلم و بيدادگرى و كفر سبب مى‏شود كه پرده ‏اى بر حس تشخيص آنها بيفتد، در سوره نساء آيه 155 مى‏ خوانيم ؛ «خداوند بواسطه كفرشان، مهر بر دلهاشان نهاده »و در سوره مؤمن آيه 35 مى‏ خوانيم ؛ « اينگونه خداوند مهر مى‏ نهد بر هر قلب متكبر ستمكار » و در سوره جاثيه آيه 23 چنين آمده است ؛ « آيا مشاهده كردى كسى را كه هواى نفس را خداى خود قرار داده؟ و لذا گمراه شده، و خدا مهر بر گوش و قلبش نهاده و پرده بر چشمش افكنده است » ❕ملاحظه مى‏ كنيد كه سلب حس تشخيص و از كار افتادن ابزار شناخت در آدمى در اين آيات معلول عللى شمرده شده است ؛ كفر، تكبر، ستم، پيروى هوسهاى سركش لجاجت و سرسختى در برابر حق، در واقع اين حالت عكس العمل و بازتاب اعمال خود انسان است نه چيز ديگر. ❕اصولا اين يك امر طبيعى است كه اگر انسان به كار خلاف و غلطى ادامه دهد تدريجا با آن انس مى ‏گيرد، نخست يك « حالت » است، بعدا يك « عادت » مى‏ شود، سپس مبدل به يك « ملكه » مى ‏گردد و جزء بافت جان انسان مى‏ شود، گاه كارش به جايى مى‏ رسد كه باز گشت بر او ممكن نيست، اما چون خود آگاهانه اين راه را انتخاب كرده است مسئول تمام عواقب آن مى‏ باشد بى آنكه جبر لازم آيد، درست همانند كسى كه آگاهانه با وسيله ‏اى چشم و گوش خود را كور و كر مى ‏كند تا چيزى را نبيند و نشنود. 👈و اگر مى‏بينيم اينها به خدا نسبت داده شده است به خاطر آنست كه خداوند اين خاصيت را در اينگونه اعمال نهاده است (دقت كنيد). 👉 👌عكس اين مطلب نيز در قوانين آفرينش كاملا مشهود است، يعنى كسى كه پاكى و تقوا، درستى و راستى را پيشه كند، خداوند حس تشخيص او را قويتر ميسازد و درك و ديد و روشن‏ بينى خاصى به او مى‏ بخشد، چنان كه در سوره انفال آيه 29 مى ‏خوانيم ؛ « اى مؤمنان اگر تقوا پيشه كنيد خداوند فرقان يعنى وسيله تشخيص حق از باطل را به شما عطا مى‏ كند » 📚تفسیر نمونه ج 1 ص 83 👌بنابراین ؛ ❕افتادن پرده بر روی دل و چشم و گوششان حاصل و نتیجه طبیعی اعمال خود آنهاست و اگر به خداوند نسبت داده شده است ، چون اوست که خواص پدیده ها را ایجاد کرده است و علت العلل اوست ، لذا در روایتی امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « ختم ، همان مهر زدن است که بر قلوب کافران به کیفر ( و مجازات ) کفرشان زده می شود » 📚عیون الاخبار ج 1 ص 123 ❕یعنی اثر طبیعی عناد کافران ، مهر خوردن قلوبشان است تا جایی که دیگر تن به حقیقت نمی دهند و چون این تاثیر و تاثر به اراده و اذن الهی صورت میگیرد ، لذا به خداوند نسبت داده شده است و به عنوان عقوبت کفر شناخته میشود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخ ملحد را که مدعی است قرآن در مقام بیان این نکته که آیا جهنمیان نابینا هستند یا بینا ، دچار تناقض شده اند را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3352
🤔 ❔سندی دیگر از حرص و طمع زیاد اهل بیت به مال دنیا 📖 ثمالی گوید از امام باقر در مورد این آیه قرآن ﴿ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ ← از تو در باره انفال مى ‏پرسند ﴾ پرسیدم و ایشان فرمودند هر چه از آنِ پادشاهان است ، برای امام است. عرض کردم: اما آنان آن چه را در دست دارند به فرزندان و زنان و خویشاوندان و اشراف خود به می‌بخشند. تا اینکه از خواجگان نیز یاد شد. هر چه را می‌گفتم٬ امام می‌فرمود: «آن نیز از آنِ ما است!» 📚 منبع: ترجمه تفسیر البرهان علامه بحرانی - ج۴ - ص۴۰۴ ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ » « از تو در باره انفال (غنائم و هر گونه مال بدون مالك مشخص) سؤال مى‏ کنند بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است، پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و ميان برادرانى را كه با هم ستيزه دارند آشتى دهيد و اطاعت خدا و پيامبرش را كنيد اگر ايمان داريد. » ( انفال 1) 👌انفال در اصل از ماده « نفل » ، به معنى زيادى است، و اين كه به نمازهاى مستحبّ نافله گفته مى ‏شود چون اضافه بر واجبات است، و همچنين اگر نوه را نافله مى‏ گويند به خاطر اين است كه بر فرزندان افزوده مى‏ شود و اگر به غنائم جنگى نيز انفال گفته شده است، يا به جهت اين است كه يك سلسله اموال اضافى است كه بدون صاحب مى ‏ماند و به دست جنگجويان مى‏ افتد در حالى كه مالك خاصى براى آن وجود ندارد، و يا به اين جهت است كه جنگجويان براى پيروزى بر دشمن مى ‏جنگند، نه براى غنيمت، بنا بر اين غنيمت يك موضوع اضافى است كه به دست آنها مى ‏افتد. 📚لغات در تفسیر نمونه ص 80 ❕گرچه آيه فوق در زمينه غنائم جنگى وارد شده است، ولى مفهوم آن يك حكم كلى و عمومى است، و تمام اموال اضافى يعنى آنچه مالك خصوصى ندارد را شامل مى‏ شود، به همين دليل در رواياتى كه از طريق اهل بيت ع به ما رسيده مى ‏بينيم كه مفهوم وسيعى براى انفال بيان شده است . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌در روايات معتبر از امام باقر و امام صادق ع چنين مى ‏خوانيم ؛ « انفال اموالى است كه از دار الحرب بدون جنگ گرفته مى‏شود و همچنين‏ سرزمينى كه اهلش آن را ترك كرده و از آن هجرت مى ‏كنند- و آن فى‏ء ناميده مى‏شود- و ميراث كسى كه وارثى نداشته باشد، و سرزمين و اموالى كه پادشاهان به اين و آن مى‏ بخشيدند- در صورتى كه صاحب آن شناخته نشود- و بيشه‏ زارها و جنگل‏ها و دره‏ها و سرزمين‏هاى موات كه همه اين‏ها از آن خدا و پيامبر و بعد از او براى كسى است كه قائم مقام او است، و 👈او آن را در هر راه كه مصلحت خويش و مصلحت مردمى كه تحت تكفل او هستند ببيند، مصرف خواهد كرد 👉» 📚عوالی اللئالی ، ج 2 ص 79 ❕امام باقر عليه السلام فرمود ؛ « فيئ و انفال، هر زمينى است كه بدون خونريزى تصرّف شده باشد، يا [اموال‏] مردمى كه [در واگذارى آنها به مسلمانان با ايشان‏] مصالحه كرده باشند، يا [آنچه‏] كه مردم با دست خود تسليم كنند و هر زمين ويرانه ‏اى، يا بستر رودها. اينها هم جزء فيئ است و👈 به خدا و پيامبر تعلّق‏ دارد و هر آنچه از آن خدا باشد به رسول او تعلّق دارد و او هرگونه كه بخواهد به مصرف مى‏ رساند و بعد از پيامبر به امام تعلّق دارد.👉 » 📚تفسیر عیاشی ج 2 ص 47 👌و فرمود ؛ « از جمله انفال است معادن و بيشه ‏ها و جنگل‏ها و هر زمين بى‏ صاحب و هر سرزمين و آبادى ‏اى كه اهالى آن از ميان رفته باشند. اينها متعلّق به ما مى ‏باشد. » 📚همان ص 48 👌 امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « انفال آن چيزى است كه [براى به دست آوردنش‏] اسب يا شترى نتاخته ‏اند، يا [اموال‏] مردمى كه [در واگذارى آنها به مسلمانان با ايشان‏] مصالحه كرده باشند يا [آنچه‏] كه مردمى با دست خود بپردازند و هر زمين ويرانه ‏اى و بستر رودها.👈 اينها از آنِ رسول خدا است و پس از او به امام تعلّق دارد و او هرگونه كه بخواهد به مصرف مى ‏رساند.👉 » 📚الکافی ج 1 ص 539 👌از آنچه گفته شد چنين نتيجه مى ‏گيريم كه مفهوم اصلى انفال نه تنها غنائم جنگى بلكه همه اموالى را كه مالك خصوصى ندارد شامل مى‏ شود و تمام اين اموال متعلق به خدا و پيامبر و قائم مقام او ( امام ع ) است، و به تعبير ديگر متعلق به حكومت اسلامى است و در مسير👈 منافع عموم مسلمين👉 مصرف مى‏ گردد. 📚تفسیر نمونه ج 7 ص 81 ❕چنان که گفته شد ، و در روایت اول ، به آن تصریح شد ، اموالی که اختصاصی امام علیه السلام از انفال است ، در مسیر مصالح مسلمین که نمونه ای از مصلحت امام ع است ، به کار گرفته می شود ، چرا که به تعبیر روایت ، امام علیه السلام برای امت ، چون پدری مهربان و مادری نیکوکار است که ( بر اساس آن هر آنچه که در اختیار دارد ، در مسیر صلاح فرزندان خود ، یعنی صلاح و مصلحت امت تحت رهبری خود ، خرج می کند ) » 📚الکافی ج 1 ص 494 ❕که یک نمونه مصداقی آن ، در روایتی از امام صادق ع مورد اشاره قرار گرفته است كه به مفضل فرمود ؛ «هنگامى كه ميان دو نفر از پيروان ما مشاجره‏ اى ببينى (كه مربوط به امور مالى است) از مال من غرامت بپرداز (و آنها را با هم صلح ده). » 📚الکافی ج 2 ص 209 ❕و به همين دليل در يكى ديگر از روايات مى‏ خوانيم كه ؛ « مفضل روزى دو نفر از شيعيان را ديد كه در مورد ارث با هم نزاع دارند آنها را به منزل خود دعوت كرد، و چهارصد درهم كه مورد اختلاف آنها بود به آنها پرداخت و غائله را ختم كرد، سپس به آنها گفت ، بدانيد كه اين از مال من نبود، ولى امام صادق ع به من دستور داده است كه در اينگونه موارد با استفاده از سرمايه امام، صلح و مصالحه در ميان ياران ايجاد كنم‏ » 📚الکافی ج 2 ص 209 _ بحار الانوار ج 76 ص 45 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌کاربری در مورد « روز سعد الاکبر » سوال کرده است که چه روزی است ❔ ❕در مجامع روایی ما هیچ عنوانی به نام « روز سعد الاکبر » وجود ندارد و تمام آنچه در این رابطه در فضای مجازی پخش می شود ، دروغ و شایعه است ، در مورد « سعد و نحس ایام » در گذشته پاسخی مفصل داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1350
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد اینکه آیا خداوند برای تمام انسانها ، پیامبر مبعوث کرده است یاخیر را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1708
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد این مساله که زکریای رازی نهصد سال پیش الکل را کشف کرد ، چگونه قرآن در هزار و چهارصد سال پیش آنرا حرام اعلام کرد را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2472
🤔 ❔ بارش تگرگ از کوه در قرآن ❗️برف، باران و تگرگ همگی از ابرهای موجود در آسمان به زمین می بارند و دلیل شکل گیری هر کدام نیز به بخار آب و تغییرات دما مربوط می شود. مطابق تحقیقات علمی که در بالا ذکر شد تگرگ همان باران منجمد شده است که از آسمان می بارد و هیچ ربطی به کوه ندارد ولی قرآن بارش تگرگ را به کوه‌ها نسبت داده که اشتباهی است بزرگ و مسلم ❗️❗️ 💠💠 👌در آيه 43 سوره نور مى ‏خوانيم ؛ «آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مى راند، سپس ميان آنها پيوند مى دهد، و بعد آن را متراكم مى سازد؟! در اين حال، مى بينى كه (دانه هاى) باران از لابه لاى آن خارج مى شود؛ و از آسمان- از كوههايى در آن (ابرهايى به شكل كوه)- دانه هاى تگرگ نازل مى كند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مى رساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مى كند؛ نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها، بينايى) چشمها را ببرد!». 👌در اين آيه تعبيرات مختلفى وجود دارد كه در گذشته دقيقاً معلوم نبوده است.آيه فوق مى‏ گويد: «خداوند از كوه‏هايى كه در آسمان است دانه ‏هاى تگرگ نازل مى ‏كند» « ینزل من السماء من جبال فیها من برد » ❗️هيچ‏كس در آن عصر و زمان به دقت نمى‏ دانست كه ابرها در آسمان به صورت كوه‏هايى، با ارتفاعات متفاوت است كه ما قاعده آن را مى ‏بينيم؛ زيرا تمام ابرها را به صورت يك صفحه گسترده در آسمان مشاهده مى‏ كنيم اما هنگامى كه با هواپيما به فراز ابرها برويم، ابرها را به صورت كوه‏ها و درّه ‏ها و پستى ‏ها و بلندى ‏هايى مانند آنچه در سطح زمين است مشاهده مى ‏نماييم و به تعبير ديگر سطح بالاى ابرها هرگز صاف نيست و همانند سطح زمين داراى ناهموارى‏هاى فراوان، و حتّى در بسيارى از موارد به صورت كوه روى هم انباشته شده است. ❕اين نكته دقيق را كه بر اثر پيشرفت علوم به اثبات رسيده نيز مى ‏توان بر اين معنا افزود تا مفهوم جبال (كوه‏ها) در آيه روشن‏تر شود. 👌يكى از دانشمندان در تحليل خود، سخنى دارد كه خلاصه‏ اش اين است ؛ « در آيه مورد بحث، ابرهاى بلند به كوه‏ هايى از يخ تعبير شده؛ زيرا دانشمندان در پروازهاى هوايى خود به ابرهايى برخورد كرده‏اند كه متشكل و مستور از سوزن‏هاى يخ است كه درست عنوان كوه‏هائى از يخ بر آنها صادق است عجب‏ اين‏كه يكى از دانشمندان شوروى سابق در تشريح بعضى از ابرهاى رگبارى چندين بار از آنها به عنوان كوه ‏هايى از برف، يا كوه ‏هاى ابر ياد كرده است ، به این ترتیب روشن می شود که براستی در آسمان ، کوههایی از یخ وجود دارد . 📚باد و باران در قرآن صفحه 140 و 141 ❕اينها همه از يك‏سو، از سوى ديگر دانشمندان معاصر درباره چگونگى توليد تگرگ در آسمان چنين مى ‏گويند ؛ « دانه‏ هاى باران از ابر جدا مى‏ شود، و در قسمت فوقانى هوا به جبهه سردى برخورد مى‏ كند و يخ مى ‏زند؛ ولى در آن حال بسيار كوچك است؛ سپس طوفان‏هاى شديدى كه در آن منطقه حكم ‏فرما است، اين دانه‏ ها را مجدداً به بالا پرتاب مى ‏كند و بار ديگر اين دانه‏ ها به داخل ابرها فرو مى‏ رود و لايه ديگر از آب به روى آن، مى‏ نشيند كه به هنگام جدا شدن از ابر مجدداً يخ مى‏ بندد، و گاه اين موضوع چندين بار تكرار مى‏ شود، تا زمانى كه تگرگ به اندازه‏ اى درشت شود كه ديگر طوفان نتواند آن را به بالا پرتاب كند يا اين‏كه طوفان موقتاً آرام گيرد؛ اينجا است كه راه زمين را پيش مى‏ گيرد و بدون مانع به طرف زمين حركت مى ‏كند، و گاه به اندازه ‏اى درشت و سنگين است كه خساراتى به مزارع و باغ‏ها و حيوانات و حتى انسان‏ها وارد مى‏ سازد. » 📚فرهنگ نامه- نام يك دايرة المعارف ‏فارسى است- ماده تگرگ. ❕از اينجا روشن مى‏ شود كه به وجود آمدن تگرگ‏هاى درشت و سنگين درصورتى امكان ‏پذير است كه كوه‏ هاى ابر بر فراز آن، متراكم گردند تا هنگامى كه بادهاى شديد دانه يخ زده تگرگ را به ميان آن پرتاب مى‏ كنند مقدار بيشترى آب به خود جذب كند و سنگين شود. 👌 به اين ترتيب كوه‏هاى ابر، منبع قابل ملاحظه‏ اى براى تكوّن تگرگ‏هاى درشت كه در آيه به آن اشاره شده محسوب مى‏ شود و اگر اين كوه‏ها همان توده‏ هاى ذرّات يخ باشد مسأله روشن‏تر مى‏ گردد . 📚پیام قرآن ج 8 ص 198 ❕بنابراین آیه مذکور یکی از معجزات علمی قرآن محسوب می شود که پرده از مساله ای برداشته است که قرن ها بعد ، مورد کشف واقع شده است ، چنان که در تفسیر نور به این نکته اشاره کرده و می نویسد ؛ « اگر كسى با هواپيما بالاتر از ابرها پرواز كند، مى‏ بيند كه توده ‏هاى ابر مثل كوه است و اين از معجزات قرآن است كه 14 قرن قبل فرمود: «يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ» از كوهِ ( ابر ) تگرگ مى‏ فرستيم. » 📚تفسیر نور ، ج 6 ص 197 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌وهابی مدعی است که امام حسین علیه السلام به ابن عمر گفته است که مرا یاری کن ، چنان که پدرت پیامبر را یاری کرد ، این یعنی عمر بن خطاب در نظر اهلبیت علیهم السلام از یاری کنندگان پیامبر بوده است ❗️ ❕این نقل علاوه بر آنکه بامسلمات تاریخی اهلسنت در تضاد است ، زیرا خودشان نقل می کنند که عمر بن خطاب از فراریان جنگ ها در زمان پیامبر بوده است ، نه یاری کنندگان پیامبر ( در ذیل بخوانید ) ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2105 👌از نظر سندی نیز ضعیف است ، زیرا مستند اصلی نقل فوق ، کتاب الفتوح ابن اعثم است ؛ 📚الفتوح ، ج 5 ص 26 ❕و ابن اعثم بدون آنکه سندی ارائه دهد ، نقل مذکور را می آورد ، نقل بدون سند نیز برای وهابی قابل استناد نیست ، گذشته از آنکه ابن اعثم از علمای سنی مسلک شافعی بوده است ؛ 📚مجالس المومنین ، شوشتری ، ج 1 ص 278 👌علامه مجلسی نیز او را از علمای اهلسنت معرفی می کند و بر اساس قاعده الزام به کتابش در بحار الانوار ، استناد می کند ؛ 📚بحار الانوار ، ج 1 ص 25 @Rahnamye_Behesht