eitaa logo
از تبار رئیسعلی
538 دنبال‌کننده
421 عکس
106 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
هنگام مدرسه رفتنش پول توجيبی را من به او می‌دادم. همان روز از يكى از همکلاسی‌هايش شنيدم كه احمد در مدرسه _آن روز_ چيزى نخريده است. از او پرسيدم: تو كه چيزى نخريدی پولت را چه كار كردى؟ گفت: اگر بگويم به كسی نمى‌گويی؟ گفتم: نه. گفت: دادم به پسر… (فرزند يكى از فقرا كه با او هم‌کلاسی بود). او را بوسيدم و از گذشت كودكانه‌اش لذت بردم... 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در منطقه که بودیم، ناصر طرحی ارایه داد به نام «گروه پیشمرگ»، ‏چون اکثر فرماندهانی که در عملیات به جلو می رفتند، شهید می‌شدند. ناصر این طرح را ارائه داد و گفت که عده‌ای از گروه، قبل از بقیه به جلو بروند و سنگر عراقی‌ها را از کار بیندازند، بعد از آن فرماندهان دستور حمله را برای سایرین صادر کنند. ناصر خود اولین فردی بود که برای عضو شدن در این گروه ثبت نام کرد. ‏عدهٔ زیادی از بچه‌ها برای گروه پیشمرگ ثبت نام کردند. ‏ شهید ماهینی یک گروه ۲۳ ‏نفری را به ناصر سپرد. ایشان همیشه دوست داشت سختترین کارها را انجام بدهد تا بقیه روحیه بگیرند. انگار به ناصر الهام شده بود که به شهادت خواهد رسید، چرا که مرتب ما را نصیحت میکرد و تاکید داشت به یاد خدا باشید و تیر را با یاد خدا و برای خدا شلیک کنید. ‏ در شب عملیات، از آبی که در مسیر ما بود گذشتیم. یک طرف ما، نهر‏ عبید بود که ما باید از آن میگذشتیم و طرف دیگر نیز خاکریزی بود که آن طرف رودخانه «‏ساوله» قرار داشت. گروه شهید ماهینی مسیر را طی کردند و خاکریز را ‏از کار انداختند. ‏ بچه هایی که آن طرف نهر عبید بودند نیز قصد عبور از رود ساوله ‏را ‏داشتند. رودخانه ساوله هم از آن طرف که به ‏نهر عبید منتهی میشد، پیچ و خم لغزنده‌ای داشت و عبور از آن، راحت نبود. ‏علیرضا ماهینی با شجاعت از پل لغزنده عبور کرد و در آن طرف پل، خطاب به بچه های گروه می گفت: «حزب الهی ها و بوشهری ها حرکت کنند و به جلو بیایند»، بچه ها با شنیدن صدای نیروبخش شهید ماهینی، یکی یکی از پل ‏عبور کردند. ‏آن قدر شور و شوق در میان گروه زیاد بود که چند تا از بچه های تهران ‏نیز آمدند و از پل عبور کردند. ‏ صبح روز بعد، نزد شهید ماهینی رفتیم و از حال ناصر جویا شدیم. گفت: «ناصر به واسطه اصابت تیری شهید شده و اکنون در منطقه عراقی هاست». همان روز، شهید حاج رضا محمدی از اهواز آمد و گفت: ‏«باید برای آوردن پیکر شهدا برویم». از رود خانه ساوله گذشتیم و در حال جستجو در کانال بودیم که به اولین شهید برخورد کردیم. شهید حسین عرب زاده اهل کازرون بود. وقتی وارد کانال شدیم ناصر به حالت سجده در کانال افتاده بود، بعضی از بچه ها فکر می کردند که در حال نماز خواندن است. ناصر را بلند کردیم، آن عزیز خیلی سبک بود. بوی خوشی می داد، صورتش غرق نور بود. رویش را بوسیدم و با حزن و اندوه فراوان، او را بالا گذاشتیم. 🔻همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
وصیت‌نامه شهید عباس بچه لر.mp3
4.68M
🔊وصیت‌نامه شهید عباس بچه لر 🔻گوینده: آقای قاسم بردستانی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهادت نعمتی است كه خداوند به همه كس عطا نمى‌كند. بلكه به افرادى مى‌دهد كه واقعا خواهان شهادت در راه خدا هستند. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید ✍️نفر اول سمت راست: شهید رجایی (رئیس جمهور) نفر دوم: ناشناس نفر سوم: شهید حسین غلامی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قسمتی از سخنرانی شهید مصطفی شمسا از فرماندهان گردان مالک اشتر بوشهر که قبل از عملیات والفجر ۸ ایراد شده است. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شب قبل از شهادت پسرش احمد را در خواب می بیند که احمد را در بغل گرفته و در حالی که از بدن شهید چکه چکه خون می‌آمد می‌گوید: از احمد سوال کردم چه شده پسرم و آن بزرگوار می‌گوید: چیزی نیست خوب می شوم پدر. پدر سراسیمه از خواب بلند می شود و یک آن احساس می کند که برای احمد اتفاقی افتاده است و صبح آن روز حدود ساعت ۸ بود که یکی از همرزمان خبر زخمی شدن احمد را به خانواده‌اش می دهد و پدر احمد همراه با آقای مظفری و حسن قنواتی برای دیدن احمد به بیمارستان می‌روند و در آنجا می فهمند که احمد شهید شده است. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در سال ۶۰ _ ۶۱ من هفت ساله بودم که برادرم از جبهه برگشت. از ناحیه ران ترکش خورده بود. مادرم که کر و لال بود و به تازگی فلج هم شده بود. قدرت مراقبت کردن از برادرم را نداشت. به همین خاطر مادربزرگم از حسین مراقبت کرد تا درمان شد و از وی خواست که دیگر به جبهه نرود. ولی حسین هنوز جای ترکشش خوب نشده بود که باز هم به جبهه برگشت. بعد از سه ماه و سه روز که به مرخصی آمد. در حین مرخصی دستش شکست و دستش را گچ گرفت. سه روز مرخصی‌اش که تمام شد گچ دستش را با تیغ برید و بدون اطلاع و اجازه خانواده به جبهه برگشت. در تمام این مدت مادرم از این جریانات بی اطلاع بود. بعد از چند مدت از آخرین اعزامش به جبهه خبر آوردند که حسین شهید شده است. 🔻راوی: ادریس عبدی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
اكثراً كتاب های شهيدان «مطهرى»، «بهشتی» و «دستغيب» را مطالعه مى‌كرد. تقريباً ۲۰۰ يا ۳۰۰ كتاب داشت. شبى از خواب برخاستم ديدم چيزى مى‌نويسد. به او گفتم چه مى‌نويسی؟ جواب درستى نداد كه بعد فهميدم وصيت نامه مى‌نوشته است. از جبهه كه برمى‌گشت خودش به ديدار مردم مى‌رفت. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
هميشه در حال عبادت بود. صحبتش، حركتش، حرفش، خوابش و همه چيزش رنگ و بوی عبادت داشت، امكان نداشت شب‌ها، بدون قرائت قرآن بخوابد، معمولاً خيلى كم مى‌خوابيد و نيمه‌هاى شب برمی‌خاست و به عبادت خدا و خواندان نماز شب مى‌پرداخت، هيچ وقت در جمع همسنگران خود، نماز شب نمى‌خواند. حتی يادم می‌آيد كه يك شب فرماندهان ستاد كربلا مهمان سنگر ما بودند، نيمه‌هاى شب برخاستم. ديدم كه شهيد عالى در سنگر نيست، رفتم ديدم كه در پشت سنگر مشغول خواندن نماز شب است. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
حدود شش سال با ایشان دوست بودم. با توجه به این که شهید دانش آموزی متعهد و مستعد بود همواره دوستان و همکلاسی های خویش را به درس خواندن و دفاع از مرز و بوم اسلامی تشویق می کرد. با عده‌ای از همکلاسی ها رقابت درسی داشت. از لحاظ انشاء و نامه نگاری در سطح عالی بود و چون مطالعه داشت یک روز شعری پیرامون رقابت درسی با همکلاسی ها سروده بود که برایمان قرائت کرد. 🔻راوی: دوست شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
وصیت‌نامه شهید اسماعیل علمداری.mp3
4.55M
🔊 وصیت‌نامه شهید اسماعیل علمداری 🔻گوینده: خانم رقیه جباری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
ای خواهران و برادرانی كه سر قبرم می آیید فاتحه و آیة الكرسی بخوانید، زیرا خیلی محتاجم و اگر گمنام شدم رو به كربلا كنید و فاتحه برایم بخوانید. از شما می خواهم دنباله‌روی خون شهدا باشید و سپاه را تنها نگذارید كه هر كه سپاه را تنها گذاشت، اسلام را تنها گذاشته است. حداقل هفته ای سه بار زیارت عاشورا را بخوانید، روحانیت خط امام را تنها نگذارید، مسجد ها و نماز جماعت را ترك نكنید. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
روايت عشق: روزهاى اول جنگ شور و شوق بسيجيان جهت اعزام به جبهه فوق العاده بود. تقريبا يك روز مانده به اعزام بسيجيان بنده داشتم به طرف پايگاه مقاوت جهت ثبت نام برادران حركت مى‌كردم كه ديدم شهيد محمد پور كوهی با حالتى شاد و خندان جلو آمد و دستم را گرفت گفت: من هم مى‌خواهم ثبت نام كنم و با شما به جبهه بيايم. من گفتم: شما تازه از سربازى برگشته‌ايد. بگذار خستگى از تنت بيرون برود ان‌شاءالله در مراحل بعدی حتما اسم شما را جهت اعزام مى‌نويسم. ولى او گفت: اصلا طاقت ندارم و واجب مى‌دانم كه به جبهه بروم. هر چه اصرار كردم كه ايشان را منصرف كنم سودى نداشت. چون تنها فرزند خانواده بود و تازه از سربازی برگشته بود و از طرفی داوطلب هم بسيار زياد بود. با حالتى وصف ناپذير گفت: واجب شده كه به جبهه بروم و تكليف شرعى خود را در قبال دينم ادا كنم. بالاخره روز اعزام زودتر از همه سوار ماشين شد و بسيار با رزمندگان شوخى مى‌كرد و مى‌خنديد. در جبهه دليرانه مى‌جنگيد تا اينكه شربت شيرين شهادت را نوشيد. 🔻راوی: على قاسمی (همرزم شهيد) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
 پروردگارا، والدین مرا از من راضی و خشنود گردان و با حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خاصان درگاهت، محشور گردان. آن‌چنان که آنان به دستور تو بر من محبت کردند و خطای مرا عفو کردند به آنان لطف نما و بر گناهانشان قلم عفو بکش و نزد اهل‌بیت آنان را سرافراز و روسفید گردان، و آنچنان که آنان خشم خود را بر من حرام کردند، آتشت را بر آنان حرام گردان. دیگر حرفی ندارم. صورت همگی شما را از راه دور می بوسم. والسلام. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) خمینی را نگهدار. عبد ذلیل، فرزند شما ـ غلامحسین تنگستانی ـ  برفرس تند رو، هرکه تورا دید گفت: برگ گل سرخ را باد کجا می برد؟ خداحافظ شما 🔻از نامه‌ها و دلنوشته‌های شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
يك بار، بدون اينكه كسى از ما بفهميم، رفته بود و به بيماران و مجروحان جنگ خون هديه كرده بود. وقتی فهميد ما اطلاع پيدا كرده ايم، خنديد و گفت: كار دزدى هم خيلى دردسر دارد. آدم لو مى‌رود!…  🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
روزی در خانه نشسته بودم احساس عجيبی به من دست داده بود، دائماً اين حس را داشتم كه گمشده‌اى را خواهم يافت ولى نمى‌دانستم كه چه كسى است، اين انتظار هم زياد طول نكشيد و صداى زنگ در به صدا در آمد در را كه باز كردم سيد مجيد را در برابر خود ديدم سلام كرد و گفت: مادر مهمان داريم و ديدم كه پشت سر مجيد جوانی هست او نيز سلام كرد و هر دو را به داخل خانه آوردم. مجيد گفت: مادر اين فرمانده ماست و چون كارى در شيراز داشت من نيز همراه او براى ديدن شما آمدم. بعد از اين كه كارشان تمام شد گفتم: سيد مجيد شما چند روزي اين جا باشيد گفت: مادر "يا شهيد يا كربلا". بعد گفت: مادر اگر انسان بخواهد بميرد در خانه يا هر جا باشد روز او مى‌رسد ولى مادر من دوست دارم كه در جبهه نبرد عليه دشمن جانم را فدا كنم و اين براى من يك افتخار بزرگى است و دوست دارم در جبهه صداى (انا لله و انا اليه راجعون) شما را بشنوم و باز موقع خداحافظی گفت: مادر دعا كن تا به آرزويم كه شهادت است برسم و اين لباس با عزت و افتخار را موقعى كه با جدم محشور مى‌شوم در بر داشته باشم. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
وصیت‌نامه شهید سید فخرالدین موسوی.mp3
2.21M
🔊 وصیت‌نامه شهید سید فخرالدین موسوی 🔻گوینده: خانم رقیه جباری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فرزندت شهيد شد... البته اگر خدا كشته شدن مرا در راه خودش و براى تحقق آرمانی قبول كند. پدر و مادرم به گفته امام بزرگوارمان ما يا پیروز مى شويم و يا كشته در هر دو حال پيروزيم. و شما دعا كنيد كه خداوند اين خون ناقابل و جان بى‌ارزش مرا كه امانتی است در نزد ما استفاده صحيح كنم و در راه رضاى او است بدهم و از من قبول كند می‌دانيد زندگى اين دنيا ابدى نيست و بالاخره همه ما رفتنی هستيم پس چرا وقت را تلف كنيم و نهضت‌های حسينی ثابت كرده‌اندكه تنها راه كمال و سعادت انسان آن است كه در راه حق و آزادى اسلام كشته شود پس چرا ما در اين راه قدم برنداريم... 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸گردان مالک اشتر، تیپ ۱۳ امیرالمؤمنین علیه‌السلام، والفجر ۸ 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
صبح روزى كه قرار بود نيروهاى سپاه بزرگ حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از بندر گناوه به جبهه اعزام شوند، خسرو براى خداحافظی به خانه آمد. من درخانه درحال پخت نان بودم، يك نان داغ برداشت و تكه‌اى از آن را خورد و گفت: مادر شايد اين آخرين نانی باشد كه از دست پخت شما مى‌خورم. گفتم: پسرم چرا مى‌خواهى ما را تنها بگذاری و به جبهه بروی؟ گفت: حضرت امام (ره) فرمان بسيج همگانى براى حضور در جبهه‌ها را داده و من تكليف مى‌دانم كه اين فرمان را بپذيرم. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک شب نزدیک بود نماز شبم قضا شود. 🔻راوی: حجت الاسلام شاهمیری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
يک روز وقتی قرار بود به مرخصی بيايد. يك روز از تاريخى كه قرار بود بيايند زودتر آمد. گفتم: چه شد كه زودتر آمدى؟ گفت: رزمندگان و مجروحان خون لازم داشتند من هم خون دادم خودشان دو سه روز تشویقی مرخصی دادند. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
از ويژگى‌های بارز اخلاقیش اين بود كه هنگام غذا خوردن اول صبر می‌كرد تا من و مادرش شروع كنيم به خوردن غذا، بعد خودش غذا مى‌خورد. و هنگام شركت در نماز‌های جمعه موقع برگشتن به خانه متن خطبه‌های نماز جمعه را برای ما باز گو می‌كرد. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
او بی نهایت و دیوانه وار امام را می ستود و خداوند بزرگ این توفیق را به او داد که بتواند برای یک بار چهره نورانی امام عزیزمان را از نزدیک ببیند اما متاسف بود از اینکه چهره زیبای امام را نبوسیده و بر قدمهای امام بوسه نزده. در مجلسی که او حضور داشت هرگز کسی نمی توانست از انقلاب بد گوئی کند چون می دانست شهید محمود عاشق انقلاب است با هر کسی از انقلاب اسلامی بد می گفت با شدید ترین وجه روبرو می شد و برایش فرق نمی کرد که طرف مقابل چه کسی باشد. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir