eitaa logo
ریحــانہ شــ🌙ــو
998 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
87 فایل
یا رزاق؛ پارت جدید هر روز 😍 🆔 @Niai73 قسمت اول #درآسمانم_برایت_جایی_نیست...👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 قسمت اول #بازگشت_گیسو 👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/897 قسمت اول #ریحانه_شو👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✨ هفت قدم شادی👇 قدم کمترفکر کنید. بیشتراحساس کنید. قدم کمتراخم کنید. بیشترلبخند بزنید. قدم کمترصحبت کنید بیشترگوش دهید. قدم کمتر قضاوت کنید بیشتر بپذیرید. قدم کمتر ببینید. بیشترانجام دهید. قدم کمترگلایه کنید بیشترسپاسگزارباشید. قدم کمتر بترسید. بیشتر دوست داشته باشید... 💫اللهمَّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌ِالفَرَج‌💫 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👳‍♂شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او، شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. 💠فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری.. بهلول فرمود طعام چگونه می خوری؟ عرض کرد اول بسم‌الله می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم بسم‌الله می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم... بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت. 👳‍♂مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روانه شد تا به او رسید. جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز. 💠بهلول گفت چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. جنید گفت جزاک الله خیراً! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋به يوسف (عليه السلام) گفته شد: با آنکه هم? گنجينه هاي مصر در دست توست، چرا خود را سير نمي کني؟ فرمود: هرگاه سير شوم، گرسنگان را فراموش مي کنم. 📖بالا بروید پایین بیایید، اصلاً قرآن را بر سر جامعه‌ای پهن کنید، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد، و از سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است. تمام چهره‌اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لجن است. 📚شهید دکتر بهشتی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✅چرا در عبادتهايمان سستي به خرج مي دهيم؟ ✍عامل دوم بحث جهل و عدم اطلاع است . خيلي چيزها را اگر ما بدانيم ، به دنبال آن مي رويم . اگر انسان بداند در اين نماز چقدر ثواب است ، بداند يک سوم فشار قبر براي غيبت است ، بداند ذکر لااله الااله اين قدر ثواب دارد و ترک نماز چقدر محروميت دارد و ضربه مي خورد ، اين کار ها را نمي کند . ميگويند : پادشاهي در يک شب تاريک ، لشکريانش را از بيابان عبور مي داد ، به يک جاي رسيدند که زير پايشان شن مانند بود . پادشاه گفت : اين ها را جمع کنيد . اين افراد سه دسته شدند . يک عده گفتند : چَشم و تمام کوزه هايي را که داشتند ، از اين مواد شن مانند جمع کردند . يک عده گفتند : مگر ما بيکار هستيم . خودمان در اين شب تاريک به زور راه مي رويم حالا اينها را هم جمع کنيم ؟ و چيزي بر نداشتند . عده اي هم گفتند : حالا يک مشت برمي داريم . اگر به درد خورد که هيچي و اگر به درد نخورد ، دور مي ريزيم . خيلي زياد نيست . صبح که به روشنايي رسيدند ديدند آنها دُر و طلا بوده است . همه غصه مي خوردند . آنها که برنداشته بود مي گفت : کاشکي برمي داشتيم و آنها که کمتر برداشته بود هم مي گفت : کاشکي بيشتر بر مي داشتم . و کسي که برنداشته بود ميگفت : من که بدبخت هستم . قيامت هم همينطوري است . قرآن ميفرمايد : در قيامت باطن ها آشکار مي شود و پرده ها کنار مي رود و حسرت ها مي آيد . من نگاه مي کنم ، مي بينم يک نافله شب اين قدر نورانيت درقبر مي گذاشته ، يک لااله الا الله اين قدر باعث سهولت عبور از صراط مي شده ، حسرت مي خورم که چرا اين کارها را کم کردم . علم به ارزش ها ، مهم است . يک بچه ارزش سند خانه را نمي داند ولي کسي که يک زنداني دارد ارزش آن را خوب مي داند زيرا مشکلش با آن حل مي شود . ارزش ها را مطالعه کنيد و آگاهي بدست بياوريد . آگاهي به عظمت خالق ، بداند خالق چقدر بزرگ است و او ضعيف است . آگاهي به طولاني بودن مسير ، بداند که عقبه هاي قيامت چقدر سخت است . به اين آگاهي ها توجه کنيد . اين آگاهي ها به ما مسئوليت هم مي دهد . من اگر بدانم تک تک حرفهايي که مي زنم ، بصورت املا نوشته ميشود ، ديگر حرفهاي زشت نمي زنم . پس خدا حرفهاي ما را مي نويسد . در املا حرفهاي زشت نمي زنيم . چون بعداً خودمان خجالت مي کشيم . خدا از همه زندگي من فيلم مي گيرد . اگر انسان بداند در موقع مرگ و احتضار يکبار سريع اين فيلم جلوي چشمش به نمايش در مي آيد ، حواسش را جمع ميکند . 〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗 ↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✅سه دفتری که خداوند اعمال بندگان را در آن‌ها ثبت می‌کند ✍پیامبراکرم(ص) فرمود: برای اعمال بندگان سه دفتر هست؛ ❶ دفتری که خدا چیزی از آن را نمی آمرزد. ❷ دفتری که خدا به آن اهمیت نمی دهد. ❸ دفتری که خداوند از هیچ چیز آن نمی گذرد. سپس فرمود: دفتری که خدا چیزی از آن را نمی‌آمرزد، شرک به خدا است. دفتری که خدا به آن اهمیت نمی‌دهد، ستمی است که بنده میان خود و خدا به خویشتن کرده است. مانند روزه‌ای که خورده یا نمازی که ترک کرده و خداوند اگر بخواهد آنرا می‌بخشد و از آن می گذرد. و اما دفتری که خداوند از هیچ چیز آن نمی‎گذرد ستمهائی است که بندگان به یکدیگر کرده‌اند که ناچار باید تلافی شود. 📚 نصایح، نوشته مرحوم آیت الله مشکینی احادیث الطلاب ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ ______________________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚡️جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثلُها فَمَن عَفَا وَ أَصلَحَ فَأَجرُهُ عَلَی الله (شوری/۴۰) 🍃کیفرِ هر بدی، مجازاتی همانند آن است. ☝️امّا هر کس و اصلاح کند، پاداش او با خداست.❤️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_140 پس بوی سوختنی از کیک بود... کی
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان ... میشد.. اما پارسا.. تنها با همون نگاه نافذ و مردونه.. تنها با یه لبخند مالیم با جدیت حرکات رو انجام میداد و منو با خودش همراه میکرد! منی که دائم بازیگوشی میکردم و گاهی خندم شدت میگرفت و چشمام رو میبستم. با تموم شدن آهنگ کمرمو تو دستش گرفت و منو به پشت خم کرد.سرش رو نزدیک کرد و گرم شدم...بین حس خجالت و شعف دست و پا می زدم که دستم رو کشید و بلندم کرد. مات و مبهوت از حرکتش بی حرکت ایستاده بودم رو به روش که گفت: _خیلی شیطونی کردی... دل ندادی به رقص یادت باشه.. ! ازش فاصله گرفتم و روی کاناپه ولو شدم.. انگشت اشارشو با تهدید تکون داد و از روی اُپن کیک رو برداشت. روی میز عسلی کوچیک روبه روم گذاشت و کنارم نشست. _دوست دارم سالِ دیگه این جشن رو سه نفری جشن بگیریم. با حیرت نگاش کردم. _چیه خوب؟ سی و یک سالمه! وقتش نرسیده بابا شم؟ با تعجب گفتم: _حالت خوبه پارسا؟ به این زودی؟ صورتشو بهم نزدیک کرد. _شک داری بهم؟ من فعالیتم خیلی باالست! سرمو پایین انداختم.. دستش رو روی پام گذاشت. _فوتش کن شمع رو آب شد! نگاهی به شمعِ نوزدهِ رو به روم انداختم و فوتش کردم.. دوست داشتم از آغاز بیست سالگی تا آخرین سال عمرم کنار پارسا باشم.. این تنها آرزوی من بود! _آرزو کردی؟ سرمو تکون دادم. _چی آرزو کردی؟ ابروهامو باال دادم و با نیش باز از جام بلند شدم. _میرم چایی رو بیارم.. بدون چایی نمیچسبه. سرشو به نشونه تهدید تکون داد و با چشماش منو تا آشپزخونه همراهی کرد. سینی چای رو کنار میز گذاشتم و بشقاب کیک رو دستم گرفتم.. چنگال رو جلوی دهن پارسا گرفتم.. بدون اینکه چشم ازم برداره میخورد. _خودت چرا نمیخوری؟ ذره ای هم تو دهن خودم گذاشتم. _دارم میخورم دیگه! بشقاب رو از دستم گرفت و گوشه ای گذاشت.. سرش رو خم کرد .. بالفاصله گوشه ی لبم خیس شد.. سرش رو بلند کرد با حالت خاصی بهم خیره شد. _گوشه لبت خامه ای شده بود..! بیحرکت بهش زل زدم.. همه دست و پام سست شده بود. از جاش بلند شد و کالفه سمت پنجره رفت.. دستش رو توی موهاش فرو برد. از پشت بهش نزدیک شدم و سرمو روی شونش گذاشتم. صدای بمش رو شنیدم که آروم تر از هر وقتی گفت: _میدونی وقتی یه زن از پشت اینجوری بهت تکیه کنه، وقتی مرد باشی چه حسی بهت دست میده؟ برگشت.. با عشق و محبت نگاهش کردم که بوسه ی نرمی روی پیشونیم نشوند و گفت: _یعنی اون زن قبول داره که تو تکیه گاهشی.. یعنی به عنوانِ "مرد" قبولت کرده. خیره تو نگاهم زمزمه کرد: _اینطوره؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: ناشناس ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 @Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️ ... 😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍 پرش بھ قسمت اول رمان👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 🌺 @Reyhaneh_show 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷در زمان های قدیم امیری در همسایگی ایران، حکومت می کرد به نام زنگی بار که بسیار ظالم و خودخواه بود. او خزانه اش را با پول و دارایی مردم پر کرده بود.در شهری که امیر حاکمش بود، چهل دزد زندگی می کردند. دزدها تصمیم گرفتند تا خزانه امیر را خالی کنند. آنها یک شب به خزانه دستبرد زدند و همه دارایی امیر را دزدیدند. امیر بسیار عصبانی شد و به سربازان دستور داد تا هر جور شده خزانه را برگردانند. چند جارچی هم خبر کرد تا همه جا جار بزنند که اگر تا چهل روز خزانه سر جایش برنگردد در هر شهر و روستا گردن ده نفر را خواهد زد ... ✍ظلم اجتماعی پایه های دولت و حکومت را تضعیف می کند و در نهایت موجب فقر عمومی و حتی از دست رفتن ارزش ها و اعتقادات مردمی می شود؛تا آن جا که در جمله ای مشهور و منتسب 👈به پیامبر اکرم(ص) آمده است: ⚖«حکومت با کفر به همراه عدل باقی می ماند ولی با ظلم به همراه ایمان باقی نمی ماند». •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌿سیصد و نه سال قمری 🌹پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جماعی از یهودیان به مدینه آمده و گفتند در مورد اصحاب کهف قرآن می گوید: ولبثوا فی کهفهم ثلاث مأه سنین وازدادوا تسعاً**کهف/ 25، ترجمه: آنها (اصحاب کهف) در غارضان سیصد و نه سال درنگ کردند و خوابیدند. * در صورتی که در تورات باقی ماندن آنها در غار سیصد سال قید شده است و این دو با هم مخالفت و تناقض دارند. در برابر این اشکال و ایراد یهودیان نه تنها خلیفه بلکه همه صحابه از پاسخ گویی عاجز ماندند بالاخره دست توسل به دامن حلال مشکلات حضرت علی (علیه السلام) زدند حضرت فرمود: خلاف و تضادی در بین نیست زیرا از نظر تاریخ آنچه نزد یهود معتبر است سال شمسی است ولی در نزد عرب سال قمری است و تورات به لسان یهود نازل شده و قرآن به لسان عرب و سیصد سال شمسی در حقیقت سیصدونه سال قمری استزیرا سال شمسی 365 روز و سال قمری 354 روز است و در هر سال یازده روز و شش ساعت با هم اختلاف دارند در نتیجه 33 سال شمسی تقریبا 34 سال قمری می شود و سیصد سال شمسی هم سیصد و نه سال قمری می باشد. (البته تفاوتشان در سیصد سال، نه سال و دو ماه و چند روز است که معمولاً اگر ذکر کسور معتنابه نباشد آن را اسقاط می کنند)، 📚علی کیست/ 104 به نقل از: منتخب التواریخ/ 697 و بحار الأنوار. ***. روزی که علی بکعبه آمد بوجود - از بهر علی خدا در کعبه گشود در بسته بدان خانه خود به علی - حقا که علی است خانه زاد معبود •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ ‍ ‍ آیا میدانستید زنانی که در خانه پرخاش میکنند و یا داد میزننداز کمبود محبت شدید از طرف همسر رنج مى برند ؟ برای آرامش همدیگر محبت خرج کنید.... آیا میدانستید آرامش را مرد به زن میبخشد و زن آنرا در خانه وبین کودکان تقسیم میکند و دوباره به مرد بازمیگرداند؟ آرامش را به هم هدیه دهید.... آیا میدانستید صحبت در مورد احساسهای درونی بین زن ومرد باعث ایجاد ثبات وامید در زندگی میشود؟ باهم حرف بزنید.بدون مکالمه،عشق به جان کندن می افتد. آیا میدانستید یکی از نیازهای بارز زنان ومردان شنیدن تمجید وتعریف از سوی همسر است؟ خوبی های یکدیگر رابه زبان آورید.... آیا میدانستید نوازشهای محبت آمیز از مسکن های قوی بهتر عمل میکند؟ دوای درد یکدیگر ﺑﺎﺷيد..... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•