⛔️ شوخی با نامحرم ممنوع! ⛔️
✍ابوبصیر می گوید:
در کوفه برای زنی قرآن می خواندم،یک بار در موردی با او شوخی کردم.بعد از مدّتی خدمت امام باقر (ع) رسیدم،امام مرا مورد مؤاخذه و سرزنش قرار داد و فرمود:
«کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خداوند به او نظر لطف نمی کند،چه سخنی به آن زن گفتی؟؟!! وی می گوید:از شرم و خجلت سر در گریبان افکندم و توبه کردم.امام باقر (ع) فرمود:«شوخی با زن نامحرم را تکرار نکن.»
📚بحارالانوار ج۴۶ ص۲۴۷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅حکایت زیبا
✍یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط (ره) می گوید: شبی وارد جلسه شدم، کمی دیر شده بود و شیخ مشغول مناجات بود. چشمم که به افراد جلسه افتاد، یکی را دیدم که ریشش را تراشیده بود، در دل ناراحت شدم و پیش خود اعتراض کردم که چرا این شخص چنین کرده است.
جناب شیخ که رو به قبله و پشت به من بود، ناگهان دعا را متوقف کرد و گفت:
به ریشش چه کار داری؟
ببین اعمالش چگونه است،
شاید یک حسنی داشته باشد که تو نداری!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_290 _جون دلم بهارم... بگو مامانم؟
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
#قسمت_291
اخماشو در هم کشید.
_اونم بعدا میرین. تو شهربازی کبابی کجا بود منه پیرزن رو گول میزنین!
سرمو تکون دادم و در اتاق رو بستم. لباسامو عوض کردم و بیرون اومدم. خاتون جلوی آینه
روسریش رو مرتب میکرد.
_بقیه کجان؟
_رفتن تو ماشینن.. بهار کچل کرد سام و.. رفتن تو ماشین منتظر بشن!
کیفم رو روی دوشم مرتب کردم. خاتون سرتا پام رو از نگاه گذروند.
_دخترم بازم که سرتا پا سیاه پوشیدی؟
سرمو پایین انداختم.. ناخداگاه یاد جمله ای افتادم و لبم به تلخندی مهمون شد.
"زندگی.. میخندی!... کمی آرام بگیر.. مگر نمیبینی سیاه پوش آرزوهایم هستم؟!"
_راحتم ..
نگاهش غمگین شد.
_یکمم به فکر این بچه باش مادر. همش داره تو لباسای تیره میبینتت. مگه چند سالته؟ بخدا
اینجوری میبینمت غصه ام میشه!!
دستش رو گرفتم.
_شما نگران من نباشین خاتون.. من خیلی هم خوشحال و خوشبختم. اینم فقط یه عادته! دیگه از
وقت رنگی پوشیدنم گذشته! بریم که دارن بوق میزنن!
متوجه ناراحتیم و عوض کردن بحثم شد و سرشو تکون داد.
در و باز کردیم و سمت ماشین پیش رفتیم. بهار روی صندلی جلو بپر بپر میکرد. صدای ضبط کر
کننده بود. همین که دستمو به دستگیره در عقب بردم سام بهار رو بغلش گرفت و روی صندلی
عقب گذاشت. در جلو رو باز کردم.
_میذاشتی بشینه خوب؟!
یه ابروشو باال داد. سوار شدم و کمر بندم رو بستم. از آینه نگاهی به لبای پشت و روش انداختم.
خاتون موهاشو آروم و با لبخند نوازش میکرد.
_دخترم خودش میدونه که صندلی جلو مال مامانیه و واسه کوچولوها امنیت نداره. مگه نه بابایی؟
بهار شونشو باال انداخت. برگشتم و نگاهی به چهره ی آروم و در عین حال جدی سام انداختم.
دیسیپلین های تربیتیش همیشه جدا از محبت های بی انتهاش بود.. اعتقاد داشت که بچه رو نباید
لوس و بی منطق بار آورد. متوجه پیراهن آبی رنگش شدم و لبخند کمرنگی روی لبم جون گرفت.
چقدر با دقت لباسش رو با بهار ست کرده بود. به نظرم اونا بهترین پدر و دختر دنیا بودن. درست
برعکس من که بدترین همسر دنیا برای مرد کاملی مثل سام بودم!
بازیگوشی های بهار تموم شدن نداشت.. از هلیکوپتر پیاده میشد و سمت ماشین میدوید. از
ماشین پیاده میشد و با دو سمت تاب پرنده میرفت. من و سام و البته خاتون بیچاره هم دنبالش
راه میفتادیم. هیچ کدوممون تحمل نداشتیم لحظه ای بنشینیم و دیدن این هیجانات و بازیگوشی
ها رو از دست بدیم. اکثر وسایل بازی رو با سام سوار میشدن و من از پشت نرده ها براشون
دست تکون میدادم و با دوربین سام که عضو جداناپذیر لحظاتمون بود فیلم میگرفتم!
بعد از خوردن شام بهونه گیری های بهار هم شروع شد. میدونستم وقتی ساعت از ده بگذره و
وقت خوابش باشه بهونه گیر میشه.
_دخترم بیا بغلم .. مگه الال نداری مامانم؟ نمیشه که همه رو از اول سوار بشی! یه بار دیگه با هم
میایم!
سرش رو برگردوند و با چشمای گنده و مشکی رنگش به سام خیره شد. خوب بلد بود خلع سلاح
کنه.. درست به همون روشی که روزی مادرش به دام افتاده بود!
سام سرش رو بوسید و بغلش کرد.
_بریم پشمک بخوریم؟
بهار دست زد.
_سام؟
بدون توجه به لحن معترضم چشمکی زد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: ناشناس
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
@Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️
#در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍
پرش بھ قسمت اول رمان👇👇
https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950
🌺 @Reyhaneh_show
🍃🌺
🌺
✅ کسانی که به بهشت نمےروند
✍در برخی روایات محرومان از بهشت سه گروه، در تعدادی چهار گروه و در بعضی حدود ده طایفه ذکر شدهاند. البته این روایات در صدد بیان مصداق هستند، نه بیان انحصار:
❶ رسول خدا صلےاللهعیهوآله فرمود: سه طایفه وارد بهشت نمےشوند؛
◆دائم الخمر
◆کسی که شغلش ساحری است
◆کسی که پیوند خویشاوندى را بریده باشد.
📚خصال ج 1 ص 179
❷ امام صادق علیہ السلام فرمود:
◆کاهن(غیبگو)
◆منافق
◆دائم الخمر
◆سخن چین
وارد بهشت نمیشوند.
📚امالی ص 404
❸ رسول خـدا صلےاللهعلیهوآله میفرماید: خداى عزّوجل بهشت را از دو نوع خشت آفرید؛ یک خشت طلا و یک خشت نقره، دیوارهایش را یاقوت و طاقش را از زبرجد و سنگریزهاش را لۆلۆ و خاکش را زعفران و مشک خوشبو قرار داد، سپس به آن فرمود سخن بگوى، عرض کرد خدایى نیست به جز تو؛ خداى زنده و پایدار؛ سعادتمند آنکسی است که در من جاى دارد. پس خداى عزّوجل فرمود: به عزت، بزرگى، شکوه و بلندى مقامم سوگند که به بهشت داخل نمیشود
◆ دائم الخمر
◆خود فروش
◆سخن چین
◆بىغیرت در باره همسر
◆کسى که پیوند خویشاوندى را بریده باشد
و...
📚خصال ج2 ص436
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅چشم برزخی آیت الله بهجت (ره)
✍یکی از طلاب با تقوی گفتن روزی به خدمت آیت الله بهجت رسیدم ، عرض کردم دستوری به بنده بفرمائید. آقا فرمودند : گناه نکنید! عرض کردم آقا من با این سن بالا گناه نمیکنم ذکری یا دستور دیگری به من بفرمائید. آقا فرمودند : بگویم دیروز در منزل چکار کردید و گفتند! با شنیدن مطلب از تعجب و خجالت خشکم زد و با خدا حافظی سریع از محضرشان دور شدم.
📚فریادگر توحید. ص ۲۱۷۶
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅حق صدقه
✍امام سجاد علیه السلام: اما حق صدقه پس بدان که آن ذخیره توست در نزد پروردگار؛ و امانتی از تو نزد خداوند متعال که نیاز به شاهد ندارد؛ پس وقتی متوجه این جهت شدی؛ به آنچه که مخفیانه و بدون اطلاع دیگران نزد خداوند به امانت میگذاری بیشتر مطمئن باش تا آنچه را که به طور علنی و آشکار.
بنابراین سزاوار برای تو آن است؛ هرچیزی را که به عنوان امانت نزد خداوند میگذاری به صورت مخفیانه بگذاری و از اعلان آن و اخبار دیگران خود داری نمائی و فقط بین تو و خدایت باشد؛ و گوشها و چشمها را شاهد امانتت قرار ندهی؛ و تو باید به امانت بدون شاهد و اطلاع دیگران بیشتر مطمئن باشی؛ نه اینکه فکر کنی اگر شاهدی نباشد او امانت تو را به تو بر نمیگرداند.
هرگز با دادن صدقه برکسی منت نگذار زیرا که صدقه از تو میباشد و گرنه خودت را مورد توهین و تحقیر خودت قرار دادهای برای آنکه در صورت منت گذاشتن؛ خودت را از آن اراده نکردهای و اگر این کار را برای خودت انجام میدادی کس دیگری را مورد منت قرار نمیدادی و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.
📚منبع: رساله حقوق امام سجاد(ع)
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•