eitaa logo
ریحــانہ شــ🌙ــو
1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
87 فایل
یا رزاق؛ پارت جدید هر روز 😍 🆔 @Niai73 قسمت اول #درآسمانم_برایت_جایی_نیست...👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 قسمت اول #بازگشت_گیسو 👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/897 قسمت اول #ریحانه_شو👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 هرگاه خُـღــداوند تو را به لبهء پرتگاه هدایت کرد به او اعتماد کن، چون یا تو را از پشت می گیرد، یا به تو، پرواز کردن را می آموزد. خدایا کمکم کنــــــ°° •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 چند نفر از پلی عبور می‌کردند که ناگهان دو نفر به داخل رودخانه خروشان افتادند. همه در کنار رودخانه جمع شدند تا شاید بتوانند به آنها کمک رسانند. ولی وقتی دیدند شدت آب آنقدر زیاد است که نمیتوان برایشان کاری کرد، به آن دو گفتند که امکان نجاتتان وجود ندارد و شما به زودی خواهید مرد!!! در ابتدا آن دو مرد این حرف‌ها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از آب بیرون بیایند اما همه دائما به آنها می‌گفتند که تلاشان بی‌فایده است و شما خواهید مرد! پس از مدتی یکی از دو نفر دست از تلاش برداشت و جریان آب او را با خود برد. اما شخص دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از آب تلاش می‌کرد... بیرونی‌ها همچنان فریاد می‌زدند که تلاشت بی‌فایده هست. اما او با توان بیشتری تلاش می‌کرد و بالاخره از رودخانه خروشان خارج شد. وقتی که از آب بیرون آمد، معلوم شد که مرد ناشنواست! در واقع او تمام این مدت فکر می‌کرده که دیگران او را تشویق می‌کنند. ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می‌گویند!!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅راهکار پیشگیری از ناگواری‌های زندگی ✍حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: كسى كه بتواند خود را از چهار چيز بدور نمايد ، سزاوار است هيچ گاه ناگوارى و ناخوشى بر وى نازل نشود عرض شد: آن چهار چيز کدام است؟؛ حضرت فرمود: 1⃣ عجله كردن 2⃣ لج بازی نمودن 3⃣ خودبينى 4⃣ سستى کردن 📚 تحف العقول ص206 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 به دشمن خودتون هم ظلم نکنید قرآن میگه در هیچ شرایطی ظلم نکنید، حتی به دشمن خودتون: یَأَ ایهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِینَ لِلَّهِ شهَُدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لَا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنََآنُ قَوْمٍ عَلىَ أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى‏ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده/8) اى اهل ایمان! براى خدا قیام كنید و شهادت عادلانه دهید. نباید دشمنى گروهى سبب شود كه عدالت را رعایت نکنید. عدالت ورزید كه به تقوا نزدیكتر است، و از خدا پروا داشته باشید زیرا كه خداوند به آنچه انجام مى ‏دهید، آگاه است. قرآن میگه ﺣﺘّﻰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩشمن خودتون ﻫﻢ ﻋﺎﺩﻝ ﺑﺎشید، چون ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎﻯ ﻋﺎﺩﻝ ﻭ ﻣﻨﺼﻒ، ﺑﻪ ﺗﻘﻮﺍ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮﻧﺪ (اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى). مومن در مورد دشمن خودش هم عدالت رو رعایت میکنه. چون من از فلان شخص، یا فلان گروه خوشم نمیاد، نباید باعث بشه راجع بهشون حرف نامربوط بزنم، قضاوت نابجا داشته باشم، و کوچکترین ظلم و بی‌عدالتی بکنم... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَ مَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا (نساء/85) ﻛﺴﻰ ﻛﻪ دیگران را ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻜﻰ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﻨﺪ، ﻧﺼﻴﺒﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ کار نیک ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ هم ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﻭ برعکس، ﻛﺴﻰ ﻛﻪ دیگران را ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺪﻯ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﻨﺪ، او هم ﺳﻬﻤﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ کار بد ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ. یعنی اگر کسی واسطه خیر و خوبی به دیگران باشه، بعد از آن زمان، هر عمل خیر و خوبی که از آنها سر بزند، او نیز در آن عمل خیر، سهیم و شریک خواهد بود. از این به بعد، اگر کسی به واسطه شما آیه‌ای شنید و یا بکار بست، پیش از او و بیش از او، شما نصیب خواهید برد. پس در تبلیغ خوبیها، از هیچ کوششی دریغ نکنید. از همین الان، با ارسال این پیام برای دوستانت، شروع کن. این کار سهل ترین و آسان ترین کاری است که می‌توانید در ترویج یاد و ذکر خدا انجام دهید. کتاب خدا را آباد کنید تا آباد شوید: خاک تا دانه‌ها را سبز نکند، سبزه زار نمی‌شود. پس، سبز کن، تا سبز شوی.... آباد کن، تا آباد شوی.... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی آیت الله مجتهدی(ره) 🎬موضوع: چهار جا دعا مستجاب است ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 «اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): دزدترین مردم «اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟ دزدترین مردم آن کسی است که از نمازش می دزدد. وقتی می خواهد به سجده برود، «سینِ» «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» را قبل از رفتن به سجده، «حانَ رَبِّیَ الْأَعْلی» را در سجده، «وَ بِحَمْدِهِ» را هنگام بلند شدن از سجده می گوید. این نماز باطل است؛ زیرا به صورت عمدی طمأنینه در آن رعایت نشده است. ولی اگر عمدی نباشد، و اشتباهاً ذکر را زودتر گفته باشد، نمازش باطل نیست، می تواند ذکر را دوباره تکرار کند؛ زیرا طمأنینه رکن است. کسی که از نمازش می دزدد و نمازش بدون طمأنینه است، نه رکوع صحیح دارد، نه سجده صحیح، نه بعد از نماز دعا دارد، نه تعقیب دارد، در واقع نمازش را مُچاله کرده و به گوشه ای پرتاب کرده است، مَثَل او مَثَل کسی است که لباس کهنه اش را در آورده و آن را مُچاله کرده و به گوشه ای پرت کرده است. بعضی ها هستند که تا نمازشان تمام می شود و سلام می دهند، سریع بلند می شوند و می روند، دستشان را بلند نمی کنند که از خداوند حاجتی بگیرند. شما همگیتان بعد از نماز یک دعا محل دارید که مستجاب می شود پس دستهایتان را بلند کنید و حاجت بگیرید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 قرآن را نور ببینیم!!! ┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💠 استاد مسعود عالی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🌷آثار تسبیحات حضرت زهرا (س) 🌷 🌟✨جلوگیری از تیره بختی ◆ امام‌صادق علیه السلام به من فرمود: ای ابو‌هارون،‌ ما کودکان خود را همان‌گونه که به نماز فرمان می‌دهیم،‌به تسبیح حضرت زهرا(س) نیز امر می‌کنیم. پس بر این ذکر مداومت کن؛ زیرا هر بنده‌ای بر آن مداومت کند، تیره بخت نمی‌شود. 🌟✨خشنودی خداوند، دوری کردن شیطان ◆ امام باقرعلیه السلام فرمود: ‌هرکس تسبیح حضرت زهرا را بگوید،‌سپس طلب آمرزش کند، آمرزیده خواهد شد. این تسبیح به زبان یک‌صد مرتبه است، ولی در میزان عمل یک هزار تسبیح به حساب می‌آید و شیطان را دور و خداوند رحمان را خوشنود می‌سازد.» 🌟✨آمرزش گناهان ◆ امام صادق علیه السلام نیز به فضیلت تسبیح بعداز نمازهای واجب چنین اشاره کرد:‌ « مَن سَبَحَ تَسبِیحَ فَاطِمَةَ ع قَبلَ أَن یَثنِیَ رِجلَیهِ مِن صَلَاتِهِ الفَرِیضَةِ غَفَرَ اللَهُ لَهُ ، هرکس بعداز نماز واجب تسبیحات حضرت زهرا(س) را بجا آورد قبل از اینکه پای راست را از بالای پای چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده می‌شود» و در حدیثی دیگر فرمود: « مَن سَبَحَ تَسبِیحَ فَاطِمَةَ ع فَقَد ذَکَرَ اللَهَ الذِکرَ الکَثِیر ، کسی که تسبیح فاطمه زهرا(س) را بگوید خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.» ❤️ بعد از هر نماز ❤️ « اَللهُ اَکْبَر » 34 بار « اَلْحَمْدُلِلّٰه » 33 بار « سُبْحٰانَ الله » 33 بار •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_471 پارسا با چشم برای بردیا خط و
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان ... نیل کنار در ایستاد و تک به تک بدرقه شان کرد. هلن آخرین نفر بود. دستش را روی شکمش کشید. _ماه های آخر و مراقب باش.. بیرونم لیزه! سعی کن زیاد نری. منم ماه های آخرم زمستون بود! سخته! هلن لبخندی زد. _سام نمیذاره دست به سیاه و سفید بزنم. هر کاری هم باشه خودش میاد میبرتم! لبخندش را بی جواب نگذاشت. _خوبه.. اسم انتخاب کردین؟ سرش را تکان داد. _امیر حسین! _خیلی قشنگه... دارم لحظه شماری میکنم کوچولوتون و بگیرم تو بغلم! سام از پشت به هلن نزدیک شد. _خوب خانوم؟ بریم؟ نیل چشمانش را روی هم گذاشت. _برین به سالمت.. مراقب خانومت باش آقا! سامیار با حالت خاصی به هلن خیره شد و گفت: _عمرمه.. نگران نباش! با رفتنِ مهمانها وسطِ سالن ایستاد و پشت سرش را خاراند. پارسا که شلوارش را با شلوار راحتی ای عوض کرده بود با لبخند نگاهش کرد. _چیه؟ _دارم فکر میکنم چجوری جا به جاشون کنم؟ اتاقا تخت دارن ولی سه تا اتاق بیشتر نداریم! یکیش که مالِ بهاره.. تختشم کوچیکه! نسیم از اتاق بیرون آمد. _من و بردیا همین جا تو حال میخوابیم دیگه! _نه بابا چرا حال؟ شما و بردیا تو یه اتاق بخوابین.. بابا و مامان هم تو یه اتاق. من و نیل هم تو اتاقِ بهار پایینِ تختش جا میندازیم میخوابیم! _نه اخه اینجوری سخت میشه! _سخت چرا؟ ما راحتیم مگه نه؟ نیل لبخند رضایتمندی زد و به طرف اتاق بهار راه افتاد. نیمه ی شب بود. همه در اتاق هایشان مستقر شده بودند و پارسا و نیل، روی تشک کوچکی زیرِ تخت بهار خوابیده بودند. پارسا دستش را زیر سرش زد و به طرفِ نیل برگشت. _میگما.. اینجا موندنشون زیادم بد نشد! نیل به طرفش برگشت. _چطور؟ اشاره ای به بهار کرد. _شاید فرجی شه عادت کنه جاش بخوابه.. انقدر باباش و عذاب نده! نیل ریز خندید. _یواش.. میشنوه یه وقت! سرش را به پیشانیِ نیل تکیه داد. _بشنوه.. پدرم و در آورده پدرسوخته! نیل خجالت زده لبخند زد. _من جدی بودما.. منم پسر میخوام! لبش را به دندان گرفت. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: ناشناس ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 @Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️ ... 😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍 پرش بھ قسمت اول رمان👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 🌺 @Reyhaneh_show 🍃🌺
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #سرگرد_سهند #قسمت_1 اپیزود اول: محافظ راز میان سیاهی مطلق بود، نفس عمی
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان از کتاب و لباس هایش تا باقیمانده ی غذای دیشب و هفت، هشت فنجان کثیف قهوه، همه جا پخش بود. آه دیگری کشید و بلند شد. الی لباسها حوله اش را پیدا کرد و در عرض پنج دقیقه، حمام کرد . میان لباس های آویزان کمد تنها پیراهن تمیزش را همراه با شلوار جین پوشید و از اتاق بیرون رفت. روی میز هال و کانتر اوپن آشپزخانه دنبال کش مویش گشت. اما کش قصد پیدا شدن نداشت! دستش را با حرص میان موهای خیسش کشید. بلندی موها تا گردنش بود، اما تحمل این طور باز ماندنشان را هم نداشت. هنوز پنجه اش میان موهایش بود که بوی بدی به مشامش رسید. به طرف آشپزخانه رفت و در کابینت را باز کرد! بوی بد آشغال های چند روز مانده؛ اخم هایش را بیشتر در هم کشید، کیسه را برداشت و در کابینت با صدای بلندی، سر جایش برگشت! هنوز دو قدم نرفته بود که کنار سینک ظرفشویی کش باریک مشکی رنگ را دید ! کیسه را رها کرد و موهایش را محکم بست. این موی تقریبا بلند، عشق مادرش بود! از بچگی همین طور نگهش داشته بود و حاال در آستانه ی سی و هفت سالگی، کمتر حوصله ی مرتب کردنش را داشت و ترجیح می داد با توجه به شغلش، این جور جمعشان کند . نفهمید کی به ماشین رسیده بود! ماشینی که تنها دارایی با ارزشِ مادی اش، در دنیا محسوب می شد! تمام پس اندازی که این همه سال جمع کرده بود، برای این ماشین داده بود! نه فقط از بُعد مادی، که تنها چیزی بود که وابستگی به آن حس می کرد ! وقتی از پارکینگ آپارتمانی که آنجا ساکن بود، خارج شد، هوای خنک پاییزی، اخم های نشسته روی پیشانی اش را کمی باز کرد فاصله ی خانه تا محل ماموریتش ده دقیقه طول کشید. صف کشیدن ماشین های پلیس و ون های مخصوص پایگاه، کامال محل ماموریتش را مشخص کرده بود. ماشین را پشت سر یکی از خودروهای پلیس، پارک کرد و پیاده شد. هنوز در ماشین بسته نشده بود که گروهبان جوانی به طرفش امد: -اقا ماشین رو اونجا... بی آنکه حتی نگاهش کند، دستش را جلوی سینه ی مرد جوان گرفت و کنارش زد! همان لحظه سروان علی دیانت به دو به طرفش آمد و سالم داد: -سالم قربان -چه خبره؟ چه قدر شلوغش کردین؟ با قدم های بلند، راه افتاد تا علی دنبالش کشیده شود: -طبقه ی هشتم این برجه قربان . صبح سرایدار می خواسته وارد شه که نگهبان در و باز نمی کنه . مشکوک می شن و به رئیسشون اطالع می دن . اونم با کلید خودش در رو باز کرده و نگهبان رو دیده که روی زمین افتاده... به اسانسور رسیدند، علی ضمن باز کردن در آسانسور، ادامه داد: -برای سرقت اومده بودن . همه جا رو بهم ریختن . حتی گاو صندوق رو باز کردن . هنوز درست نفهمیدن چی کم شده یا برای دزدیدن چی اومده بودن . احتماال نگهبان صدا شنیده و اومده . ... بی هوشه اونا هم از پشت با یه صندلی بهش ضربه زدن که ضربه به سرش خورده و فعلا بی هوشه‌...... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: سارا هاشمی ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 🍂 @Reyhaneh_show 🍃