🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فیلم شهیدان #شهید_محسن_حججی #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_سیاح_طاهری در مسج
🔹یادگیری #قرآن برایش خیلی اهمیت داشت. تا جایی که، دنبال یکی از بهترین👌 اساتیدِ زمان شهر رفت و با زحمت فراوان برای #آموزش قرآن به نوجوانها ایشون رو به مسجد🕌 آورد.
🔸گاها میشد زمانی که استاد براش کاری پیش میومد، #سیدابراهیم پیش نوجوانها مینشست و از عمد قرآن📖 رو اشتباه میخوند تا بچهها اشتباهش رو بگیرن و امیدوار بشن به #ادامه یادگیری قرآن...
💢حالا مدتها از اون کلاس قرآن گذشته و ما به دلیل علاقه فراوان #سیدابراهیم به قرآن، قصد کردیم، هر روز یک صفحه قرآن📖 از طرف سید ابراهیم هدیه کنیم به باب الحوائج #حضرت_ابوالفضل العباس علیه السلام، انشاءالله که این #هدیه را بپذیرند🤲
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ جدید و مهمِ
🔹 « او خیلی تنهاست »
💢 این یک اعترافِ مهمه!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸تازه میخواست ازدواج💍 کنه به #شوخی بهش گفتم: خیلی دیر جمبیدی، تا بخوای ازدواج کنی ان شاالله بچه دار
#پدرم_رفت
ولی یادش هست ونگاهش باقیست!
دور دست نظرم، #چهره او می بینم
او به من میخندد😍
یاد گرماے #بغل ڪردن او می افتم!
ڪاش بود♥️ و من هم
بوسه اے از رخ #او میچیدم
#شهید_محمد_پورهنگ
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 6⃣1⃣ #قسمت_شانزدهم 💟یه روز تماس گرفت
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
7⃣1⃣ #قسمت_هفدهم
💟بچه دومَمو باردار بودم و روزای آخر بارداری، تابستون بود و گرمای هوا اذیتم میکرد. نمیتونست مرخصی بگیره بهم گفت: "شما برید شهرستان یه آب و هوایی عوض کنید..." نمیتونستم ازش دور شم این حسو همیشه تو عمق نگاه اونم میدیدم تا اینکه یه روز تماس گرفت و گفت:
💟"خانومی اگه میشه وسایلمو جمع کن
باس برم #مأموریت" طبق معمول خبر مأموریت رفتنش. حس دلتنگی رو به قلبم تحمیل میکرد وسایلشو جمع میکردم و اشک میریختم😢خصوصا حالا که گفته بود "ماموریتم حدود دو هفته طول میکشه..." غرق فکر و خیال بودم که صدای چرخیدن کلید داخل قفل رشته افکارمو پاره کرد
💟اومد و بالا سرم ایستاد. نگاشو دوخت به چشای خیسم و گفت: "وااای خدااا خانوم منو ببیییین. باز دلش گرفت داره واسه آقاش ناز میکنه😉 آخه عزیز من
سفر قندهار که نمیخوام برم...!" با دلخوری یه نگاه به صورتش انداختم
زد زیر خنده و نشست کنارم
💟اونقد سر به سرم گذاشت تا منم خنده م گرفت. آخرشم گفت: "تو که میدونی من دل نازکتر از تواَم...💕 چرا کاری میکنی منم نتونم تحمل کنم آخه...؟❤" وقتی رفت بعد چند ساعت #همسر_شهید شنایی🌷 اومد پیشم اون چند روز هر دفعه یکی میومد و بهم سر میزد. گاهی هم صابخونه مون یا دوستام
میومدن و میبردنمون بیرون و نمیذاشتن زیاد تنها باشیم. بعدها فهمیدم آقا مهدی سفارش منو به همه شون کرده بود
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
8⃣1⃣ #قسمت_هجدهم
💟اومد و نشست کنارم با یه ذوق بچه گانه ای گفت: "قرار شده یه، یه هفته ای برم #مشهد واسه دوره..." با تعجب پرسیدم: تنها ؟! گفت: "نه خانوم گلم مگه میشه بدون شما برم؟ نه خدااایی ... جااان من...؟! اصلا بدون شماها بهم خوش میگذره...؟ اگه خدا بخواد و آقا بطلبه با هم میریم
💟کلی ذوق کردم. هیچ وقت واسه رفتن به مشهد مثل این بار خوشحال نبود. از وقتی که #عقد کرده بودیم تقریبا هر سال توفیق زیارت آقا نصیبمون شده بود چون آغاز زندگی مشترکمون از مشهد بود و خیلی ساده #خاطرات قشنگی اینجا داشتیم
💟آقا هم هر سال میطلبیدمون. ماهم میرفتیم پابوسشون آقا مهدی همیشه میگفت: "هر چی تو زندگی داریم از برکت وجود امام رضاست. صبحا میرفت به محل مأموریتش ظهرا که برمیگشت
اکثراً غذایی که بهشون میدادنو نمیخورد و می آورد خونه میگفتم: "آخه تو خسته و گرسنه از صبح سرکار غذاتو هم نگه میداری تا اینجا...! ضعف میکنی که عزیزم"
💟میگفت: "نمیتونم بدون شما چیزی بخورم دلم میخواد سر سفره دور هم باشیم و البته دست پخت خانوم گلمو بخورم" همیشه خونواده دوستی و محبتشو تو عمل نشون میداد
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم لحظه شهادت شهیدان:
#شهید_امیر_کاظم_زاده
#شهید_اصغر_شنایی
#شهید_مهدی_خراسانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
صـدهـا گـله پيش #يــار بـردن
#عشـق است
بـا #عشـق_تو چـوب طعنـه خـوردن
عشـق است👌
ای قلب♥️ تپنده ی جهان #آقاجان
نادیده تو را و #سرسپردن
عشق است😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
و هر روز صبـ☀️ـح
از آسمان #دل_من
پرستو هایی رها می شوند🕊
که به هوای دیدن بهار #چشمهای_تو
می آیند ...😍
#شهید_حسن_درویش
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شَرطِعِشقْجُنوناَست
ماکِهمانْدیم ْمَجنوننَبودیم!😔
⇜دلم تنگ #شهیدانی ست
که مرا از بهر خویش نمی خواهند💔
⇜دلم تنگ شهیدانی ست
که مرا با #رسم خویش می خواهند
⇜دلم تنگ همانان است
که با پای خویش #رفتند
و با هزاران تابوت⚰ برگشتند...
⇜دلم تنگ همانان است
که از بهر #حفظ_من
از جان❣ خویش گذشتند
⇜نه تنها منتی برمن ندارند
که منتم را هم خریدارند
⇜دلم تنگ همانان است
دلم تنگ ستارگان خاکی
از افلاک برگشته است...
دلم تنگ #شهیدان_مدافع_حرم است
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
#شهادتآخرینواژهعشقاست ♥️
#شهداشرمندهایم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃✨❣🌼❣✨🍃
دل در بر من زنده برای #غم_توست
بیگانه خلق و آشنای غم توست💔
لطفیست که میکند #غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست😔
#شهید_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رفیق_شفیق
که می گویند
هـمین هـا هـستند 👌
رفاقت شـــــان 👥
از #زمین شروع شد
و تا بهـشت🌸 ادامه یافت . . .
#شهید_علی_امرایی
#شهید_حسن_غفاری
#شهید_محمد_حمیدی
#سوریه_۰۱_۰۴_۹۴
#ســـــالـروز_شهـــــــادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Page248.mp3
930.3K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه یوسف✨
#قرائت_صفحه_دویست_وچهل_وهشت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸🍃 🔻به روایت خواهر شهید ☘در خانه مدام احساسش میکنیم و با او حرف میزنیم... صبح که دلم برایش تن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢🌸💢🌸💢🌸💢
روایـت حـاج حسیـن یڪتا از شهیـد مـدافع حـرم #محمدرضادهقانامیرے
شهادت اتفاقی نیست...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞 #عاشقانه_شهدا میگفت: بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب #اعتقادات
♦️◽️♦️◽️♦️◽️♦️
منم شبیهِ حضوری که #هست
اما نیست 👤
تویی شبیهِ خیالی💭 که نیست
اما #هست
نازدانه شهید
#شهید_حسن_غفاری 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•••♥️
🔸یکی از دوستان شهید از قول مادر شهید روایتی نقل میکند: #بارآخر که محمد زخمی💔 شد و برگشت، به مادرش گفته بود لیاقت شهادت نداشتم، چون تو از ته قلبت #راضی به رفتن من نیستی! مادر دلت را با خدا صاف کن تا خدا مرا ببرد.
🔹همین اتفاق هم افتاد. گویی مادرش خواسته #محمد را اجابت کرد. وقتی رفت دیگر برنگشت و در مسیر دمشق درعا، در جنوب سوریه به #شهادت رسید🕊
#شهید_محمد_حمیدی
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#حرف_حساب ♥️
شهــ🌷ــيد به قلبت نگاه ميكند
اگر جايی برايش گذاشته باشی
مي آيد، می ماند، لانه ميكند
تا شهيدت كند ....
و مَنْ عَشْقْتَهُ قَتلَتَهُ❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
[#یــــــــــصاحبالزمانمهـــدےعجـــــــــــا💙]
✍🏽 عزیزے میـــگفـــت:
➕هروقـــت احســـاس کردید
از [#امــــامزمـــــــانعج] دور شدیـــد
و دلتون واسہ آقا تنـــــگ نیست؛
این #دعاے کوچیــــــڪ رو بخــونید
بخصـــوص توے قنـــوت هاتـــون..!
[ لَیِّن قَلبے لِوَلِیِّ اَمرِکـ🌱 ]
خدایا..! #دلمــــو واسہ امامــم نــرم کن..!🌻
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید راه چمنی در بین کودکان #سوری پس از آزاد سازی✌️ شهر از چنگال تروریست ها👹 #شهید_ابوالفضل_راه_چم
✍ #برگی_از_خاطرات
🌷روزی از موضوعی #ناراحت بودم و از آن رنج میبردم، ابوالفضل منو دید و بعد از فهمیدن قضیه به من گفت:
داداش دو رکعت نماز بخون تا #آروم بشی
🌷گفتم: آخه...
گفت: بخون.
منم خواندم و #بهتر شدم
این قضیه گذشت تا روزی که خبر شهادتش رو به من دادن. حالم خیلی خراب بود.
به یاد پند برادرم افتادم و دو رکعت نماز خواندم و #آرام شدم
🖋راوی:برادرشهید
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 8⃣1⃣ #قسمت_هجدهم 💟اومد و نشست کنارم ب
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
9⃣1⃣ #قسمت_نوزدهم
.
💟خاطرات سفر #مشهد خیلی بیاد موندنی بود خوب یادمه; یه روز که از سر کار برگشته بود خونه بچه ها دویدن سمتش و بغلش کردن محمد هم شروع کرد به بالا رفتن از سر و کول باباش سفره ناهارو که انداختم دست کرد جیبش و یه دستمال سفید درآورد با نگرونی نگاش کردم و گفتم : "سرماخوردی…؟"
💟خندید و گفت : "نه خانومم یه چیزی واستون آوردم" مات و مبهوت نگاش میکردم که دستمالو باز کرد دیدم سه تا دونه برنج پیچیده لای دستمال...! یه دونه شو داد به من یه دونه شو به پسر بزرگمون یه دونه شم داد دست محمد پسر کوچیکمون ذوق زده بود و با شعف گفت: "بخورید که آقا خیلی دوستتون داشته" تازه فهمیدم که قضیه چیه برنج نذری گرفته بود
💟با تعجب پرسیدم "حالا چرا سه تا دونه…؟!" با لبخند قشنگی گفت "تبرّكی میدادن تو حرم منم ۴ تا دونه گرفتم یکیشو خودم خوردم سه تاشم آوردم واسه شما پیش خودم گفتم بیشتر نگیرم که برسه به کسایی که مثه ما دنبال نذری بودن..."
💟گفتم:"حالا چرا اینقد کم...؟!" خندید و گفت: "ای بابا…مهم نیّته خانوم کم و زیادش فرقی نداره نذری گرفتن یعنی همین نه اینکه اونقد بخوری که سیر شی" (همسر شهید مهدی خراسانی)
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
0⃣2⃣ #قسمت_بیستم
.
💟نمازمون که تموم میشد میشِستیم تو یکی از صحنای #حرم بعدِ زیارتنامه و #دعا شروع میکرد به حرف زدن و سفارش کردن صمیمانه و ساده ولی دلنشین بعضی وقتام فقط ساکت و آروم خیره خیره زل میزد به #گنبد طلای و اشک تو چشاش حلقه میزد حس میکردم تو نگاش یه #دنیا حرف داره که داره به آقا میگه نمیدونم زیر لب چی زمزمه میکرد ولی #حالت_معنوی قشنگی داشت که هنوز جلو چشام حسشون میکنم کنارش تموم اون روزا آرامشو بی نهایت و به معنای واقعی حس میکردم
💟خاطراتی که با مرورشون سیر نمیشم و برام تکراری نمیشن از حرم برمیگشتم نزدیکای خونه بودیم که یکی صداش زد"مهدی…مهدی..." شهید شنائی بود آقا مهدی گفت"چی شده...؟! چرا سراسیمه ای…؟!" با خنده و پر انرژی گفت "#مأموریت خورده بهمون باید بریم تهران."
💟قرار شد همگی با قطار برگردیم خیلی کنجکاو بودم بدونم قضیه چیه…؟! تا اینکه آقا مهدی بی مقدمه گفت "اگه یه روز ما#شهید شیم شما چیکار میکنین...؟! اگه اومدن و باهاتون مصاحبه کردن چی میگین از ما...؟ مایی که نتونستیم اون جوری که لایقشین. واستون#زندگی درست کنیم"
💟جا خوردم گفتم :
"نگید تو رو خدا حتی فکرشم سخته و اذیتم میکنه بعد از شما دنیا رو هم بهمون بدن میخوایم چیکار...؟ وقتی آرامش نداریم وقتی شما نباشین."
خندید و گفت: "ای بابا سعادت از این بالاتر که بهتون میگن#همسر_شهید...؟!" جوابی نداشتیم جز دلشوره و اضطرابی که به جون هر دومون افتاده بود (همسر شهید مهدی خراسانی)
.
.
#ادامه_دارد ...
.
.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh