eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه عبادت کنم_35.mp3
11.78M
❓🤲 ۳۵ 💢 عبادت، 📿خطرناک می‌شود؛ برای آنان که؛ ظرف معرفتی و لازم را ندارند❗️ 💢درست شبیهِ کسی که رانندگی بلد نیست؛ و پشت فرمان اتومبیلی می‌نشیند و خودش و دیگران را به انتهای دره‌ای می‌کشاند. 👆 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰یکی از عکس‌های #شهید_خرازی تصویری تقریبا محزون😔 است که ماجرای آن به #والفجر8 مربوط می‌شود. 🔰در جر
بودن تنها برای 🕊نیست . . .❌ می توانی زنده باشی وسرباز زهرا(س) شـــرط داره ... ‼️ باید فقط برای خدا 🕋کارکنی . . 😍 کار که برای خداست💕،گفتن برای 🕊🌱 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎉🎈🎉🎈🎉🎈🎉🎈 🎀در باغ ولایت گل خوشبوست🌺رضا 🎊سروچمن گلشن مینوست 🎀نومید مشو✘ زدرگه احسانش 🎊زیرا به جهان رضا هشتمن نور ولایت، امام رئوف، تبریک و تهنیت💐🌸 امامی که هر بی‌آشیانى در پناه نگاه و نوازش او چون رمیده از صیاد، آرام می‌گیرد😌♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - من غبار صحن و سراتم - کریمی.mp3
6.16M
🍃🌸 (ع)🌸🍃 💐من غبار و سراتم 💐دونه ی اون کبوتراتمـ🕊 🎤 👏👏 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 میزان مهر و لطف عليه السلام 🔹علامه طباطبایی جمله ای در مورد حضرت فرمودند كه حقاً نياز به يك كتاب شرح دارد! فرمودند: همه ائمه ؛ ولی رأفت امام رضا عليه السلام است. همين كه وارد حرم می‌شوی می‌فهمی كه حضرت رئوف است😍♥️ 🔸هر كس حضرت رضا(عليه السلام) مشرف می‌شود، يقين بداند توی كاسه اش چيزی می‌ريزند✅ منتها وقتی رفتی، عرض حاجت و كردی، منتظر باش آنها هرچه بريزند تو پياله! 👈برحسب روايات معتبر: يك سلام به حضرت رضا(عليها لسلام) ثواب يك ميليون دارد! ✋♥️ 📚کتاب نکته ها از گفته ها 🎤 🌸 أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی بنِ موسی الرضا المرتضی🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚 #رمان_شهدایی 🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز ↶° به روایت: همسرشهید 4⃣ #قسمت_چهارم #مادر و پدر هم سخت
📚 🌷 ↶° به روایت: همسرشهید 5⃣ . 🔴 از یک ‌هفته که خواستیم برگردیم آقایوسف می‌گفت «بمونید. آقا گفته شمارو نگه دارم تا خودش برگرده.» اما من باید برمی گشتم. داشتم. خودش برایمان بلیط گرفت و ما را رساند ترمینال.🍃 🔶این یک هفته که بودم، بیش تر  از شغل و ارتشی بدم آمد. «این دیگه چه کاریه❓ نه شب🌛 داره نه روز 🌤. از فردات نداری.» از شانس ما به حسن مأموریت بود.🍃 🔵سه ماه بعد یک ‌روز که از برگشتم، دیدم یکی ار خاله هایمان آمده دیدنمان. خاله ریز ریز خندید😃 و همانطور که با حرف می زد، با چشم و ابرو به من اشاره می کرد، بهم گفت «اومدم تو» تعجب کردم. این خاله ام نداشت.🍃 🔶گفتم «شما که نداری خاله.» گفت «از طرف دوست حسن آقا رَب پرست اومدم. نیست❓ رفته بودی ، حسن تورو به یوسف کلاهدوز معرفی کرده.»✔️ گفتم « نه خاله من اصلا توی فکر و این حرف ها نیستم. بعد هم، من ابداً زن جماعت نمی شم.»🍃 🔴خاله جواب داد: «یعنی چی❓ خیلی دلت بخواد. جوون به این خوبی و سر به زیری. و سر به راه. از تیپ و قیافه هم که چیزی کم نداره. هم که درست حسابیه. با حقوق سر موقع.» هر چه گفتم «اتفاقاً من از همین شغلش خوشم نمی آد» نکرد.🍃 🔷 کرد « تو که خوب نمی شناسیش. حالا بزار یک با هم صحبت کنید. اگر باز هم جوابت نه بود، کن‌. بعد بگو استخارمون بد اومده. اما من یک چیزی بهت بگم. این آقا یوسف از حسن خودمون هم بهتره. یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی. همه ی پسرهای خاله بتول میگن این دیگه از حسن هم بهتره.»🍃 🔶 دیدم خاله دارد ناراحت می شود گفتم « از الان میدونم که جوابم منفیه، ولی حالا یک جلسه صحبت می کنیم. بعدش هم میگم استخارمون بد اومد ها.» خاله قبول کرد و با خوشحالی گفت «پس من میرم وعده کنم.» فردا شبش آقا یوسف تنها آمد خانه ی ما. پدر و مادرش# مشهد بودند.🍃 🔵 بودند « اختیار با خودته. برو بپسند. بعداً ما میایم.» گویا خیلی دوست نداشت خانه ی مردم برود . خجالت می کشید. برای همین هم انتخاب را به عهده ی خودش گذاشته بود.🍃 . 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📚 🌷 ↶° به روایت: همسرشهید 6⃣ . 🔴  رفت توی فکر.🤔 آن یک هفته ای که بودند، دیده بود که آقا یوسف اهل نماز و این حرف هاست. صبحش را ندیده بود، چون 🌙ها آفتاب⛅️ نزده، بی سروصدا از بلند می شد🍃 🔶 درست می کرد و طوری که مزاحم آن ها نشود، می رفت ، اما نماز مغرب و عشا را دیده بود که مفصل و با طُمأنینه می خواند.🍃 🔵 شان هم با اینکه یوسف بود و حسن تازه عقد کرده بود، نسبت به خانه های مجردی خیلی و پاکیزه بود. نه رخت و لباس چرک این طرف و آن طرف ریخته بود، نه ظرف های کنار ظرف شویی تَلَنبار شده بود. خانه ی ساده و قشنگی داشتند.🍃 🔴 دست مبل هم‌ توی اتاق پذیراییشان  بود که می گفتند خودش درست کرده. مدتی که یوسف آمده بود# تهران، کلاس زبان 🔠 می رفت، 🌙ها خانه ی خاله اش بود.🍃 🔶شوهر خاله اش نجاری داشت. یوسف هم که از سرکار می گشت، کلید کارگاه را می گرفت و می رفت آن جا. مداد سیاه را پشت گوشش و تا صبح   میشد👌🍃 🔴دو تا تخت دو# نفره ی تاشو درست کرده بود که وقتی میکردند  مثل چمدان کوچک میشد ها هم تاشو بودند به نظر زهرا ، یوسف خیلی بود عصرها که یوسف از سر کار بر میگشت زهرا از پشت می دید که با پوتین هایش نمی آید توی ساختمان همانجا توی دم حوض پوتین ها و جوراب هایش را در می آورد و پاهایش را میکرد توی حوض جوراب ها رو می شست و پهن میکرد روی بند.🙂🍃 🔶بعد دمپایی می پوشید و می آمد داخل برای خیلی جالب بود که به این چیزها دقت می کرد. تاوقتی می آید توی پاهایش که از 🌤 توی پوتین بوده بو ندهد زهرا دلش می که نظامی ها همیشه باید پوتین پایشان می کردند .🍃 . 🍃 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
✰هر کی که شد روسفیده ✯اون ❣ که از همه دنیا بریده ✰هر جا میرم ✯این روزا صحبت از 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❗️ از 🌎ـا دل💓 ڪند و رفت زیارت حرم🕊 💥رو سنگ نوشتن ... مثل 👤 اسیرِ دنیاست باید بشه سهمش فقط دیدن عکسای مدافع حرم😔🌹 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ °•جمعه یعنی ⇜در سرت فکر💭 نگارت آمده °•جمعه یعنی ⇜وقت ناب آمده °•جمعه یعنی ⇜ باشد فقط روی لَبَت °•جمعه یعنی ⇜ باشد فرایند تَبَت♥️ °• ⇜عطر نرگس🌸 در هوا سر میکشد °•جمعه یعنی ⇜قلب عاشـ💖ـق سوی پرمیکشد 🌸🍃 بحق علی بن موسی الرضا(ع) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تر از شعر تبسمت☺️ هیچ نیافته ام .. بزن ‌و بگذار خنده عاشقانه ات♥️ کام را قند نماید 😍 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - بزرگواری امام رضا - حجت الاسلام عالی.mp3
1.88M
🌸 (ع)🌸 ♨️بزرگواری امام رضا(ع) بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣6⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠سوغاتی 🔰خیلی خوش سلیقه‌ بود👌 هر چیزی را که به نظرش #قشنگ میامد میگرفت و
💢  مراحل معنوی را از آیت‌الله قاضی می‌کرد و به ایشان ارادت ویژه‌ای داشت☝️. او معتقد بود اگر این شناخت را از دوران نوجوانی آغاز کرده بود، موفقیت‌های بیشتری کسب می‌کرد.🌹🍃 💢 ارادت ویژه‌ای به امام حسین (ع) داشت و حتما در سال یک مرتبه برای زیارت به می‌رفت😍. گاهی بدون دریافت ذره‌ای حق الزحمه پیگیر کارهای زیارتی دیگران می‌شد و در قبال اصرار آن‌ها برای دریافت هزینه‌های شخصی خود پاسخ می‌داد «حساب این مبالغ با جای دیگری است».😊 💢 روحیه پذیر مرتضی سبب می‌شد، با همه سازگار باشد و درباره سفر، با مشورت تصمیم‌گیری کند.🌹🍃 💢مرتضی از در حوزه و پایگاه‌های بسیج با سمت‌هایی از قبیل مسوول عملیات و مربی آموزش حضور فعال داشت.🙂 💢زمانی‌که مرتضی تصمیم گرفت به سوریه برود، پدر گفت هرچند که برای ما خیلی سخت است، اما اگر برای خدا🕋 می‌روی، خدا به همراهت باشد.🌹🍃 💢 بین مرتضی و صدرزاده رابطه صمیمانه‌ای شکل گرفته بود، به‌نحوی‌که پس از شهادت «سید ابراهیم» (تاسوعا ۱۳۹۴) «ابوعلی» در فراق خود بسیار بی‌تابی می‌کرد، 😭تا اینکه در روز عرفه سال ۱۳۹۵ وی هم به سید ابراهیم می‌رسد و در بهشت امام رضا (ع) آرام می‌گیرد.🌹🍃 💢 شهید عطایی در کتب «مرتضی و مصطفی» و «ابوعلی کجاست» منتشر شده است.👌 🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱 ❤️🍃 قالَ حاج ‌آقا ‌قرائتے : 💢 هر معتاد سالی یک نفر رو با خودش همراه میکنه ..! 💢 شمایِ مسلمون ‌مسجدی سالی چند نفر رو مسلمونِ مسجدی میکنی ...⁉️ ❤️🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✔️رهبر معظم انقلاب: امام رضا "عليه‌السلام" به همه ما اين است: ای مسلمان! از خسته نشو. ۶۳/۹/۳ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد رائفی پور 📝 «اشک آهو برای امام زمانش» 🔅 میلاد با سعادت حضرت ثامن‌الحجج، علی بن موسی الرضا علیه السلام مبارک باد 🔅 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📲 سردار سلیمانی: دفاع از حرم حضرت زینب(س) دفاع از حرم (ع) در ایران هم هست✊ (ع)🌸 ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page259.mp3
952.8K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه ابراهیم✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
داستان عشق و ارادت یه شهید به امام رضا(ع) 🌷 بخونید خیلی جالبه👇👇 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
داستان عشق و ارادت یه شهید به امام رضا(ع) #شهید_محمد_مردانی🌷 بخونید خیلی جالبه👇👇 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNaza
6⃣7⃣2⃣1⃣ 🌷 💠 🌿مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به (ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. ☘هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند. 🌿پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم شد. ☘حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود. 🌱یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم ، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. 🌴رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد. 🌿به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد. ✍راوی : پدر و مادر بزرگوار شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh