eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
1⃣9⃣2⃣ 🌷 💠رزم دوگانه سوز! 🌷حاج آقا كيانی از بچه های قديمی بود. پيرمردی بود رنجديده و باتقوا. حجت را بر خيلی ها تمام كرده بود✋. با داشتن چند سر عائله و سرپرستی يك خانواده بی سرپرست، آمده بود . در قسمت تداركات كار می كرد و هميشه داشت. مشوق بچه ها برای نماز شب و نماز اول وقت بود👌. به بچه ها می گفت: اگر كسی به دليلی نمی تواند نيمه شب بلند شود، بگويد تا بيدارش كنم☺️. 🌷خيلی ها به خاطر راهپيمايی های طولانی و يا آنهايی كه تازه می خواستند خواندن را شروع كنند، نمی توانستند به موقع بيدار شوند. برای همين می سپردند به حاج كه بيدارشان كند. مثلا می گفتند: حاج آقا من فلان گروهان و فلان دسته هستم، فلان جا هم می خوابم😴. بيا، مرا بيدار كن. حاج آقا هم با توجه به همان آدرسها می آمد و بچه ها را بيدار می كرد. 🌷بعضی وقتها بچه ها به دم چادر يا ساختمان می گفتند: اگر حاج آقا كيانی آمد، بگو ما را هم بيدار كند✔️. اين روال، هر شب، همين طور اتفاق می افتاد. حاج آقا كيانی مسئول گروهان يك از گردان حمزه بود.... 🌷يك شب، برادر مهدی خراسانى كه بعد از كربلای ۵ فرمانده يك شده بود، 🌙 گذاشت. آتش سنگين هم ريخت⚡️ و بچه ها را بيدار كرد. بعد آنها را به خط كرد و گفت: ها را پر آب💧 كنيد. بچه ها همين كار را كردند و به حالت ستون كشی حركت كردند به طرف كوه های اطراف اردوگاه# شهيد_باهنر (آناهيتا) باختران. وقتی به كوه ها رسيدند، مهدی خراسانی گفت: بچه ها با يك ، در اختيار آقا كيانی هستند. 🌷حاج آقا كيانی هم از بچه ها خواست بگيرند. بعد، نماز را به خواندند. من جزو اين گروهان نبودم، اما قبل از آن مهدی خراسانی به ما گفته بود كه می خواهد شب🌒، بچه های را بيدار كند، ببرد كوه های اطراف اردوگاه و نماز را به جماعت بخوانند. برادر خراسانی با اين كار، می خواست بچه ها از دو جهت🔁 آماده نگه دارد؛ هم از جهت ، هم از جهت . راوى: گردان حمزه، لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#السلام_علیڪ_یاسیدالشهدا🌷 💚 #شب_جمعہ اسٺ مقدر بنما یاالله ✨ #اربعین پاےپیاده #حرم ثارالله 💚 همگے راه بیفتیم زایوان نجف ✨ روبہ سوےحرم وصحن #اباعبدالله #شب_جمعه #شب_زیارتےارباب_بےڪفن💔 #دلتنگ_حرم #نذرکردم_اربعین_حرم_باشم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حالا که من از حرم دورم درمونم صبره اخه مجبور.mp3
6.6M
😔 حالا که من از دورم درمونم صبره اخه مجبورم 🎤 ارباب شدی که رو به هر کس نزنم😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺🍃🌺 برای شهید شدن گاهی یک خلوت #سحر هم کافیست ... دل که شهید شود، در نهایت انسان #شهید میشود... اللهم الرزقنا الشهادة فی سبیلک🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هنوز در #شـــب اين صحرا #ستارگان شگفتی هست كه از #شكوه بلندشان سر از #كلاه بيندازی . . . شهید محمد کامران🌷 شهید محمود نریمانی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_16528151.mp3
3.27M
در میدان می مانم تا نفس آخرم✊ راهی راه حسین هم قدم رهبرم 🎤 با نوای 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ دوباره #صبح_جمعه و نگاه من به #انـتـظــــار 💔 که شاید آردم #صبا، خبر ز کوی یــــ🕊ـار صدای #عاشقان تــــو ز هر طرف رسد به گوش✋ بیا ستاره سحر، قدم به #چشم من گــــذار 🍃 🌺 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#دستم بگیـــر تا ڪہ #بھشتم بنا شود... شاید سرم قبول ڪنی #خاڪ پا شود... بالے بده ڪہ #بال بگیرد اسیر تو... شاید ڪبوتر حرم #کربلا شود...🕊 #شهید_حسین_معزغلامی🕊❤️ #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣6⃣ 💠صلوات 🔸رسم بر این بود که مربی و معلم سر کلاس آموزش، اول خودش را معرفی می‌کرد. یک تازه وارد به نام «محمدی» همین کار را می‌کرد. اما تا فامیلش رو می گفت، همه یکصدا می‌فرستادند.😁 🔹دوباره می‌خواست توضیح بدهد که نام خانوادگی‌ام ... که بلندتری می‌فرستادند.😂😂 🔸بچه ها سرکارش گذاشته بودند و او گمان می‌کرد که برادران او را متوجه نمی‌شوند و این بهانه‌ای برای شوخ طبعی و کسب می‌شد. 😁 👈 است، فرستادن تاکید شده است. 🔺جهت تعجیل در فرج امام زمان(عج) 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
آخر #دل است ديگرگاهي ميگيرد...گاهی هم #تنگ ميشود تو ميگويی چه كارش كنم؟ دل است ديگر... باور كن كه #دلم برايت #تنگ شده برادر شھیدم❤️ #شهید_مهدی_طهماسبی🕊🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
و این #پرچم اینگونه با ارزش شد با شما و #خونتان و حالا ما تا سالیان سال با شما #دور_افتخار می زنیم ! 🇮🇷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣9⃣2⃣ 🌷 💠مسئولان آن موقع !!! 🌷تو یکی از ‌ها زخمی شده بود، پاشو گرفته بودن. هر روز بین ساعت ١١ و ١٢ 🕚برا عوض کردن پانسمان مى ‌یومد. ولی یه روز نیامد!😟 خیلی دقیق و بود، نگران شدیم.... 🌷پرس و جو کردیم، یکی از ‌ها گفت: «از صبح تا عصر حمام🚿 بوده!» گفتیم نباید🚫 اینقدر تو حمام باشه، ممکنه گچ پاش نم بکشه! 🌷سراسیمه به حمام رفتیم. گچ پای احمد بود، ولی از انگشتاش می‌ چکید. داشت لباس رزمنده‌ ها رو می‌ شست😔. نگاهی به نگاهِ نگران ما کرد و گفت: «حواسم به گچ پام بود، چون 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*شما درس‌ خوندی قراره‌ چه‌ کاره‌ بشی؟ +قراره‌ شهید بشم😍... #فرزندان‌_شهدا... #محمد_آقای‌_اسداللهی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃🌸 بر نفس های عزیز گل زهرا #صلوات بر شمیم طَرَفِ ناجی دنیا #صلوات بر خودش چون که دو عالم شده اند مستِ دلش آخرین حجت همتای علی را #صلوات #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌺🌿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
279709_281.mp3
1.62M
❤️ "یا مهدی یا مولا العجل" ❤️ 🎤با نـــوای 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
باچہ رویۍ بنویسم ڪہ #بیاآقاجان شرم دارم #خِجِلَم من زِشما آقاجان چہ #ڪریمانہ بہ یاد همہ ۍ ما هستۍ آه از #غفلت روزوشب ما آقاجان #شهید_مدافع_حرم #شهید_محمود_نریمانی🕊❤️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣9⃣2⃣ 🌷  🔸آقا محمود در جلسه درباره کار خود صحبت کردند که تعداد و مدت زمان ایشان زیاد است و خارج از کشور 🛫باید بروند 🔹 و در ادامه گفتند که خیلی زیاد مسافرت می‌روم  و ممکن است روزی هم بر نگردم😊 که ایشان منظورشان " " بود ولی کلمه شهادت را به زبان نیاوردند🚫 🔸 و در مورد کار خود صحبت‌های کردند و اینکه ممکن است این مسیر به شهادتـ🕊 ختم شود، که در جواب ایشان گفتم آسمانی شدن ویژه آقایان نیست❌ و نیز می‌توانند آسمانی شوند☺️ و سکوت کرد. 🔹 بعد از متوجه شدم که با این جمله ایشان خیلی در تفکر💭 فرو رفت و به انتخاب خود  اطمینان بیشتری پیدا کرد👌 🔸  شهید نریمانی برای خانواده خودشان  تعریف کرده بود که این خانم از من در راه شهادت🌷 است و مشکلی با این شیوه زندگی ندارم. 🔹 منم به آقا محمود گفتم  سرنوشت را مقدر می‌کند هرجا باشی این اتفاق می‌افتد و هزار کیلومتر🗾 آن طرف تر نیز در پی انسان است. 🔸همیشه به شهید نریمانی می‌گفتم، "دوست دارم خدا شما را " از من بگیرد تا توان و تحمل  شما برایم کمتر شود🙂. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 با حضرت ماه😍 امتم همگامست #باخامنه_ای چقدردلم آرامــ😌ـــست ما مفتخریم رهبرمان ایشانست👌 با رهبر ما خصم #جهان ناکامست✊ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| #شهیدانه | این روزها عجیب نیاز به #نگاهے_سنگین داریم نگاهے ڪه ما را به خودمان بیارد. و چه نگاهے بهتر از عڪس قاب شده #شھدا ڪه چشم هایشان #خدا را #منعڪس میڪند. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4⃣9⃣2⃣ 🌷 خاطره سرباز عراقی از شهیدی که به آرزویش رسید.... 🌷آخرهای بود که تیر خوردم و خون زیادی ازم رفته بود😪. ایرانی ها ما را محاصره کرده بودند، چشمانم تار مى ديد😑 که متوجه شدم یک داره به سمتم می آد و تیر خلاص می زنه، نفسم را حبس کردم تا نفهمه زنده هستم. تا من رو برگردوند ناگهان نفسم زد بیرون، تا فهمید هستم؛ جلویم نشست و من هم پیراهنم را به نشان اینکه اسیر شده ام جلویش گرفتم. دیدم عربی بلد است، بچه بود. 🌷پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: ، علی کاظم. گفت: تو اسمت علی هست و با ما می جنگی؟!🙁 شیعه هستی؟ گفتم: آره. پرسید: خونت کجاست؟ گفتم: نجف... تا گفتم بغض این بسیجی ترکید و در حال گریه بود😢 که گفت: کجای نجف؟ گفتم: اون کوچه ای که تهش به حرم حضرت علی می خوره. دیدم داره گریه می کنه.😭 🌷بهم گفت: اسمت علی هست و هستی، خونت هم کنار حرم حضرت علی، عشــ❤️ـق ما ایرانی ها است؛ بعد داری با ما می جنگی؟؟! سرمو انداختم پایین😔، ولی توبه نکردم🚫. بعد گفت: می دونی آرزوم چیه؟ گفتم: نه. گفت: آرزوم اینه که بشم و به رسم شما من رو دور ضریح خوشگل علی بچرخونن😍 و رو به روی حرم دفنم کنند. 🌷پیراهنی که تو دستام بود را گرفت و پوشید، داشت اشک می ریخت😢 که یهو گفت: برو ! گفتم: چرا؟ گفت: چون شیعه هستی و اسمت هست، برو. پا شدم؛ دویدم، دور شدم اما دیدم که هنوز نشسته و داره گریه می کنه، دویدم و از حال رفتم.... 🌷....چشم که باز کردم دیدم تو بیمارستان هستم🏥. همه اقوام دورم بودند، پدرم گفت: علی کاظم، تو زنده ای؟ تعجب کردم😟، گفتم: آره، چطور؟ گفت:ِ ما تو را کردیم! تعجم بیشتر شد. ادامه داد: دیروز یه جنازه اومد که صورتش کاملاً سوخته بود و نمی شد تشخیص داد، اما تنش بود و تو جیبش پلاک🏷 تو بود. ما هم به رسم اعراب بردیم و دور امام علی چرخوندیم در قبرستان درست رو به روی حرم امام علی دفنش کردیم. 🌷به شدت اشک می ریختم😭، همه تعجب کرده بودند. خودم را انداختم پایین تخت، سجده کردم، گفتم: من کیا را کشتم! خدایا لعنت به من. آخر هم گفتم: خدایا یعنی من را قبول می کنی؟ 🌷 مستجاب الدعوه هستند👌..... راوى: على كاظم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh