Page314.mp3
777K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه طه✨
#قرائت_صفحه_سیصد_وچهاردهم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
♦️🌷♦️🌷♦️
͜🌸عاشقان 💖رابا#تعلق هاچکار⁉️
🌿سربه تن اینجا نمی آیدبه کار....
🌸آن گروهی #کزتعلق رسته اند‼️
🌿روزاول عهدباخون 💔#بسته اند.
#شهید_محمود_شهبازی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦️🌷♦️🌷♦️ ͜🌸عاشقان 💖رابا#تعلق هاچکار⁉️ 🌿سربه تن اینجا نمی آیدبه کار.... 🌸آن گروهی #کزتعلق رسته اند‼
6⃣2⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
📝وصیتنامه #شهیدی که پایش به خرمشهر نرسید😥
♥️وی در سمت #قائم مقام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات #فتحالمبین شرکت نمود و در همین سمت در عملیات #بیتالمقدس اندکی پیش از آزادسازی خرمشهر به #شهادت رسید.🥀🕊
♥️در سال 🗓۱۳۳۷ در اصفهان به دنیا آمد👼🏻 و 24 سال بعد در سال ۱۳۶۱ و در جاده اهواز به #خرمشهر در حالی که جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود، به #شهادت رسید.
آنچه در ادامه می آید متن وصیت نامه📜 این شهید عزیز است:
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️انَّ الله اشتَری مِنَ الْمؤمِنینَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّه یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون . . . فَاستَبشِروا بِبَیعِکُم الّذی بایَعتُم به وَ ذلک هُوَ الفَوزُ العظیم.🍂
♥️همانا خداوند از #مومنان جانشان و مالشان را خرید و در مقابل سرای بهشت💐 را قرار داد و مومنان #میجنگند.☄ در راه خدا میکشند و کشته میشوند. پس شاد باشید به معاملهای که سودا نمودید و اینست آن #رستگاری بزرگ.
♥️خداوندا توفیق #عطا فرما که از جمله کسانی باشیم که خود بشارت به آنها دادهای که در این #معامله شرکت جویند. وای که جز تو کس دیگر ندارم. «الهی و ربی من لی غیرک»🤲🏻😔
از تو #خواهانم که زندگیم را زندگی محمّد(ص) و مردنم را مردن محمد(ص) قرار دهی✔️
✒«الّهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمد و آل محمّد و مماتی مماتَ محمّد و آل محمّد»
وقتی که در #زیارت عاشورا میخوانیم که :
💮«یا اباعبدا… إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم و حَربٌ لِمن حارَبکُم إلی یومَ القیامه»💮
♥️ای حسین(ع) 🖤من آشتیم با کسانی که با تو آشتیند🤝 و در جنگ و #ستیزم با کسانی که با شما در جنگند⚔. (زیارت عاشورا)
چگونه میتوان در هر #زمان در کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان #حسین که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید بسر میبردند، فرو بست، مگر میشود #مسلمان بود و از رسول اکرم(ص) تبعیت نمود و دوستدار حسین(ع)😔 نبوده باشیم.
♥️تشیّع علوی را #برگزیده باشیم اما روحانیت را کنار گذارده باشیم. بگذریم، ابداً روحانیت با آن #مشخصههای بارزی که در هر زمان داشته از کلینیها گرفته تا خمینی(ره). هر زمان حافظ اسلام بودهاند و انشاءالله تا انقلاب مهدی(عج) خواهند بود.💥
#شهیدمحمودشهبازی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#کلام_شهید 🌸🥀
♨️هرجوان ، #دختر یا پسر که #نمازش را اول وقت بخواند
شفاعتش میکنم.🌷
#شهید_حسین_محرابی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌾مادر #شهیده ام
🥀ثانیه ها🕰
ثانیه های #بیقراری ست انگار
#زمان روی نگاهت که ازپشت #قاب شیشه ای برق میزند،ایستاده ست
دلم💓
🌾آغوشت #رامیخواهد
گرم و مهربان🌸مثل همان #وقتها که تنها محل آرامشم بود
پناه #خستگی هایم
🥀حالابه #کدام ستاره ⭐️خیره شوم تا چشمک نگاهت راپیداکنم کجای بیقراری هایم #نشسته ای کاش فقط و فقط
🌾 یکباردیگر #صدایت رامی شنیدم که صدایم میزنی و من بی پروا 🦋و با#عشق به آغوشت #پناه میبرم
کاش قاب عکس🖼 هم گرم بود....😔
#شهیده_فاطمه_ترکان🌷
نحوه شهادت: درگیری با اشرار
#مادران_آسمانی
#دخترانه
#شهدای_سیستان_و_بلوچستان
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 6⃣1⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ 🔻 #خوردن، #مسئولیت_داره.🔻 👌👌 یکی از دستورات قرآن، که بدون استثناء، همه
❣﷽❣
7⃣1⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨
⭕️ #مثل_زنبور_عسل
قرآن میگه:
📖 وَ أَوْحَی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا و َمِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ (نحل/۶۸) ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (نحل/۶۹)
👈 پروردگار تو به زنبور عسل، الهام نمود که: «از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم میسازند، خانههایی برگزین!
👈 سپس از تمام ثمرات و شیره گلها بخور، و راههایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، به راحتی بپیما!
👈 وقتی زنبورها این مراحل را طی کردند، "از درون شکم آنها، نوشیدنی با رنگهای مختلف (یعنی عسل) خارج میشود که در آن، شفا برای مردم است؛" به یقین در این امر، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که میاندیشند.
#تمثیلهای_خدایی
🔹 بندگانِ خوبِ خدا هم مثل زنبور عسل هستند:
🔸 از پستیها دوری میکنند، و بلندیها رو انتخاب میکنند،
🔸 سپس از معارف الهی استفاده میکنند، و راه پروردگارشون رو خاضعانه طی میکنند.
🔸 نتیجه این میشه که، مثل زنبور که از شکمش عسل خارج میشه، این افراد هم از حلقومشون حکمت و حلاوتهای معنوی خارج میشه.
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_32.mp3
10.45M
#راضی_به_رضای_تو ۳۲
🌸سه فاکتور مهم برای رسیدن به رضوان الهی؛👇
🍃• زیاد طلب استغفار کردن
• فروتنی با اطرافیان
• زیاد صدقه دادن
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 #کلام_بزرگان_درمورد_شهدا🔥 ❤️ما #شهدا را از دست نداده ایم، بلکه آنها را بدست #آورده ایم
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
#کلام_شهید 🌾
🔻شهید بهشتی:
🔅 ارزشها را بشناس و #اشخاص را باارزشها بسنج؛ #حمایتها باید از ارزشها
🔅 باشد، اول ارزشها، بعد اشخاص، نه اول اشخاص بعد #ارزشها
#ﺷﻬﻴﺪ_ﺑﻬﺸﺘﻲ 🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 8⃣#قسمت_هشتم 💢 در #گوششان زمزمه مى کند:انى اعلم ما لاتع
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
9⃣#قسمت_نهم
💢 زینت همان شتر را عوض کردند...و عایشه را بر آن نشاندند. و #عایشه ، دعوى جنگ با #على کردبهانه چه بود⁉️ خونخواهى عثمان! و خودشان بهتر از هر کس مى دانستند که این #بهانه تا کجا مضحک است.
🖤مروان حکم ، سعید عاص را به همراهى در جنگ دعوت کرد. #سعید عاص پرسید:_همراهان تو کیانند؟گفت :
_#طلحه و زبیر عوام و عایشه و سعد و عبدالرحمن و محمد بن طلحه و عبدالرحمن اسید و عبداالله حکیم و...
سعید عاص گفت : _چه بازى #غریبى ! اینها که همه خود، دستشان به خون💔 عثمان آلوده است!
💢 مروان حکم ، #سکوت کرد و از او گذشت.ام سلمه(5) با اتکاء به آنچه از #پیامبر شنیده بود اعلام کرد:_بدانید هر که به جنگ با على رود، کافر است و عصیانگر بر دین خدا. اما فریاد او در ازدحام جمعیت گم شد....
#مالک_اشتر نامه نوشت📝 به #عایشه که از خدا بترس و حریم پیامبر را نگاه دار.
🖤عایشه پاسخ داد:
_تو هم لابد شریک قتل عثمانى که با من مخالفت مى کنى.#امیرمؤمنان ، ناخواسته پا به این عرصه گذاشت و با هفتصد سوار به ((ذى قار)) فرود آمد.
و عایشه وقتى این را شنید، نامه نوشت به حفصه(6) که:_#على به ذى قار فرود آمده است ، نه راه پس دارد، نه راه پیش... 🦋
💢 حفصه با دریافت این پیام ، #مطریان و مغنیان را جمع کرد و دستور داد که این مضمون را به #شعر درآورند و با دف و تنبک بنوازند و بخوانند تا مگر على بدین واسطه خفیف و #استهزاء شود. تو خبر را که شنیدى ، احساس کردى که دیگر جاى درنگ نیست....
از خانه بیرون شدى و با #رویى پوشیده و ناشناس به خانه حفصه درآمدى.
🖤خانه🏡 شلوغ بود....
مغنیان مى نواختند، کودکان کف مىزدند و زنان دم مى گرفتند:ماالخبر ماالخبر
على فى سقرکالفرس الاشقران تقدم عقر
ان و تاءخر نحر.
راه را #شکافتى تا به مقابل حفصه رسیدى که در بالاى مجلس نشسته بود...
وقتى درست مقابل او قرار گرفتى ، #چهره ات را گشودى ، غضبناك نگاهش کردى ، دندانهایت را به هم #ساییدى و گفتى :
💢راست گفت #رسول خدا که(البغض یتورات)، کینه موروثى است.
اى #دخترعمر! که اکنون با دختر ابوبکر #همدست شده اى براى کشتن پدر من . پیش از این نیز با #پدرانتان همدست شده بودید براى کشتن پیامبر. اما خدا پیامبرش را از #مکر خاندان شما آگاه و کفایت کرد. با پدرانتان در #قتل پیامبر #ناکام ماندید و اکنون کمر به قتل وصى و برادر او بسته اید. شرم کنید.
🖤همین آیه قرآنى📖 براى رسوایى همیشه تان بس نیست ؟
"وان تظاهرا علیه فان االله هو مولیه و جبریل و صالح المؤ منین و الملائکۀ بعد ذلک ظهیر.(7) دوست دارى به برادرت یادآورى کنى که این آتش🔥 #اززمان_پیامبر در زیر خاکستر خفته است.
💢 اینها اگر #جرات مى کردند، پیامبر را از میان برمى داشتند. نتوانستند، سر از #سقیفه در آورند،
#بیست_و_پنج_سال خورشید را به بند کشیدند و در شهر #کوران ، پادشاهى کردندو بعد بر شتر نشستند و بعد، سر از #نهروان(8) درآوردند،
به لباس 👕ابوموسى اشعرى درآمدند و دست آخر، شمشیر🗡 را به دست #ابن_ملجم دادند.
و کدام آخر؟معاویه از همه گذشتگان پلیدتر مکارتر بود. نیش معاویه بود که #زهر را به جان برادرمان حسن ریخت.
🖤دوست دارى فریاد بزنى :
برادرم ! تو که اینها را مى دانى چرا اتصالت را به خدا و پیامبر علم مى کنى ؟اما فریاد نمى زنى ،.
#ادامه_دارد.......
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
💫🌴💫🌴💫🌴💫
★باید #مُرد
❣واسه این عکس ...
★قربون #غیرتت برم
❣که تو این سن #مَرد شدی😭
نازدانه های شهید
#شهید_جواد_اللهاکرم🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🦋من به عشق #تـــو
🦋دل از #عیش جوانی
کندم💕
#صبحتون_مهدوی 🌼
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☀️آرام #گویم ...
توسخت بگیر
☀️ #محرم🏴
بدون #حاجقآسم
چهغریباسٺ .. 😔
#دلتنگ💔فرماندهۍحسیݩـے
#ما_ملت_امام_حسینیم
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍄🍂🍄🍂🍄 🍃✨شیعه به دنیا آمدهایم که #مؤثر در تحقق #ظهور مولا باشیم... 🌱✨«شهید مدافع حرم ، شهید محمود
.
🔱 محرم 🏴در راه بود، قرار شده بود ڪه با #عملیاتهایے اطراف حرم بیبی(سلام الله علیها) از اشغال #تروریستهاے تڪفیرے، پاڪسازے شده تا مردم محرم 🚩امسال بتوانند بهراحتے و در امنیت ڪامل، در ایام #شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) #عزادارے ڪنند.
💠محمودرضا نیز مانند بقیه براے شروع #عملیات لحظه شمارے میڪرد، خیلے خوشحال ☺️به نظر میرسید. با شادے #فوقالعادهاے از حضورش بر بالاے #گلدستههاے 🌸🏴حرم جهت شناسایے دشمن تعریف میڪرد و از #عڪسهاے نابے میگفت ڪه از حرم مطهر و گنبد و بارگاه #حضرت زینب(س) براے خود تهیه ڪرده بود.
🔺#شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷
🔺#راوی_دوست_شهید🍁
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
{•🌻🌙•}
#تلنگرانه💥
رفتند...💔
#شهیدشدند😇
پیکرشونموندتوۍ#سوریہ🕊
#بعدچندساݪاومدند..!(:
ماهنوز#درگیراینیمکہچجورۍکمترگناه🔞 کنیم🌿💔
#شهیدانه✨
#چقدرعقبیم..!
#ریحانه_النبی°~🖤~°
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page315.mp3
665.3K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه طه✨
#قرائت_صفحه_سیصد_وپانزدهم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰"میخواهم برایت از حسرت به زبان راندن کلمه ی #بابا بگویم " 💢مگر نمیشنوی ؟! صدای #دخترکی که چندین
🍀✨🍀✨🍀✨🍀
♥️برادر باید #اینجوری باشه
♥️هم خودش #شهید بشه،🕊
هم #برادر شو برسونه به #قافله شهدا
#شهید_مصفطی_بختی🌷
#شهید_مجتبی_بختی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍀✨🍀✨🍀✨🍀 ♥️برادر باید #اینجوری باشه ♥️هم خودش #شهید بشه،🕊 هم #برادر شو برسونه به #قافله شهدا #شهی
7⃣2⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
♨️«مجتبی در لحظه #شهادت 27 سالش بود و مصطفی 33 سال. هر دو نفر باهم به #سوریه رفتند. (لبخندی☺️ میزند و ادامه میدهد) رفتن شان هم ماجرا داشت. آقا #مصطفی. و آقا مجتبی هر دو با اسمهای مستعار به سوریه رفتند، مصطفی #بشیر زمانی و مجتبی #جواد رضایی.
🔰 خودشان را به#عنوان دو پسرخاله معرفی کرده بودند. چند بار برای رفتن به سوریه از #مشهد و چند بار از طریق سوریه اقدام کردند مدت زیادی وقت گذاشتند و #لهجه افغانستانی یاد گرفتند و من قرار بود بعد از رفتنشان خاله مصطفی و مادر مجتبی باشم. یک روز داخل خانه 🏘مشغول انجام دادن کارهایم بودم که #زنگ در به صدا درآمد
♨️در را که باز کردم دیدم #مصطفی و مجتبی باهم پشت در ایستاده اند. به محض این که #چشمم به آنها افتاد فهمیدم قرار است اتفاق خاصی بیفتد. داخل خانه که شدیم رفتند و دونفری کنار هم داخل #پذیرایی نشستند و من رفتم تا برایشان چای بیاورم. طولی نکشید که مصطفی و مجتبی بلندبلند شروع کردند به تعریف کردن #اتفاقات #صحرای کربلا.
🔰طوری واقعه #کربلا را تعریف میکردند که من هم حرفها یشان را بشنوم. #چای ریختم و رفتم و کنار آنها نشستم. آن زمان هنوز چندان خبری از اتفاقات سوریه نبود. طوری دو برادر صحرای کربلا را #توصیف میکردند که احساس میکردم با هر دو چشمم این وقایع را در همان لحظه میبینم.
♨️ صحبتهایشان که #تمام شد خندیدم 😄و به آنها گفتم: «شما از این حرفها چه هدفی دارید⁉️»
هر دو نفرشان مداح بودند و با #تاریخ و وقایع کربلا تاحدودی آشنا بودند. وقتی سؤالم را #شنیدند گفتند: «ما همیشه میگوییم کاش بودیم و بیبی زینب (س) به اسیری نمیرفت و اینقدر درد و غم نصیبش نمیشد».
🔰بعدازاین جمله از تنهایی #حضرت رقیه«س» گفتند و ماجراهای دیگر. درحالیکه لبخند😊 میزدم گفتم: «چرا حرف دلتان 💓را نمیزنید؟»
گفتند: «ما همیشه میگوییم کاش بودیم و کاری انجام میدادیم. کاش میشد برای دفاع از #حضرت زینب «س» و اهلبیت امام حسین (ع) در آن روز حضور داشتیم. همیشه از کاشکیها میگفتیم.
♨️حالا که هستیم #اجازه میدهی برای دفاع از حرم بیبی زینب «س» به سوریه برویم⁉️»
به #چهرهها یشان نگاه کردم:"سکوت عجیبی بین ما حاکم بود. جدیت در #تصمیمی که گرفته بودند را در چشمهایشان به#وضوح میدیدم. لبخندی😊 زدم و گفتم: «خب بروید».
انگار انتظار این جواب را از من نداشتند. اول شوکه شدند بعد با #شوق از جا بلند شدند. مصطفی ازلحاظ شخصیتی یک انسان #عارفمسلک بود.
🔰 آن روز طوری #خوشحالی میکرد که من از خوشحالی اش تعجب کرده بودم. چیزی نگفتم و یک دل💘 سیر بچههایم👫 را نگاه کردم. با تعجب برگشتند و به من گفتند: «مادر واقعاً #اجازه دادی؟»گفتم: «#بله، اجازه دادم».بعد رو به من گفتند: «شما که اجازه دادی خبرداری که #داعشیها با مدافعان حرم چهکار میکنند؟»
من در #تلویزیون 📺دیده بودم که داعشیها یک جوان را زندهزنده آتش زدند.
♨️با لبخند😁 به آنها گفتم: «مگر داعشیها چه کار میکنند⁉️»
گفتند: «داعشیها #سر مدافعان حرم را از تنشان جدا میکنند».لبخند زدم و گفتم: «#یزیدیها سر امام حسین «ع» را مگر جدا نکردند. سرتان فدای سر امام حسین (ع)».نگاهی به# همدیگر انداختند و با خنده ادامه دادند: «شاید مارا زندهزنده بسوزانند، 🔥شاید ما را تکهتکه کنند».
🔰هر چیزی که #میگفتند یک جواب میدادم که به واقعه کربلا برمیگشت. #مجتبی و مصطفی که هنوز باورشان نشده بود، #دستشان را زیر چانهشان زده بودند و به من نگاه میکردند و دایم این جمله را تکرار میکردند: «#مادر اجازه را دادی دیگر؟»
و من هم هر بار میگفتم: «بله اجازه رفتن تان را دادم».#مصطفی و مجتبی آن روز با خوشحالی به دنبال درست کردن کارهایشان برای #اعزام رفتند. وقتی پدرشان به خانه🏡 برگشت ماجرا را به ایشان هم اطلاع دادم.
♨️ ایشان هم وقتی دیدند# ماجرای دفاع از حرم #حضرت زینب «س» درمیان است با تمام وجود در همان لحظه اول اجازه دادند که مصطفی و مجتبی برای دفاع به #سوریه بروند.
اگرچه اجازه رفتن به سوریه را به بچهها داده بود اما از آن روز به بعد هر بار که #چشمش به مصطفی و مجتبی میافتاد، گریه میکرد.»
به نقل مادر #شهیدان
#شهید_مصطفی_بختی🌷
#شهید_مجتبی_بختی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh