eitaa logo
شعر انقلاب
2.4هزار دنبال‌کننده
406 عکس
123 ویدیو
1 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل علی باشیم دلا معاویگی تا کی؟ دو روز مثل علی باشیم در این زمانۀ بی‌آغاز چه می‌شود ازلی باشیم؟ بیار غیرت مالک را ببین نزول ملائک را بیا اَلَستُ بِربِّک را جواب قالَ بلی باشیم دوباره کعبۀ جانت را امیر بت‌شکنی باید به جای حبّ علی، تا کی پر از بت هُبَلی باشیم؟ بسوز طلحۀ عصیان را بزن رگِ جملِ نان را در این جنون خفی تا چند اسیر شرک جلی باشیم؟ در ازدحام خیابان‌ها و عصر قحطی انسان‌ها کمی شبیه علی باشیم کمی شبیه علی باشیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مثل اذان لحظۀ افطار مثل شروع نم‌نم باران بر تشنه‌گلدان لب ایوان قدر تمام لحظه‌ها جاری قدّ تمام موج‌ها طوفان مثل اذان لحظۀ افطار مثل سرور نیمۀ شعبان چون بوی دستان پدر وقتی در لای سفره می‌گذارد نان گرچه کمی این‌روزها دلتنگ امّا به این برکت قسم خندان امن و امان چون چادر مادر وقتی پناه بی‌کسی‌هامان... چون متن یک اعلامیه پر شور مثل شعاری در دل میدان مثل شکوفه آخر بهمن تقویم‌ها را کرده سرگردان.. چون رود مرزی بر خودش حسّاس با غرّشِ بیگانه در طغیان سرخ و سفید و سبز بر قلّه سرخ و سفید و سبز در جولان ای روزهای خوبِ پیش از این ای روزهای نابِ بعد از آن ای سروِ سرسبز چهل‌ساله گنجشک‌ها بر شاخه‌ات مهمان آزادی‌ات چون صحن آزادی آرامشت لبخند دربانان این‌سوی پرچم یاحسین، آن‌سو جمهوری اسلامی ایران ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
همسایۀ خورشید ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی سرزنده‌تر از صبح خراسان بدرخشی شاداب‌تر از سیب «سمرقند» بمانی در سایۀ مردان «حماسه-غزل» خود بِشکوه‌تر از روح «دماوند» بمانی گفتند تورا مرز هنرخیز و گهرخیز وقت است از آن‌گونه که گفتند بمانی وقت است که «کارون» بشوی راه بیفتی وقت است که سرشار چو «اروند» بمانی وقت است از آن‌گونه که تاریخ‌نویسان، در وصف تو مبهوت بمانند، بمانی درگیر سخن‌های نه چندان خوش و ناخوش سرگرم خودت، تا کی و تا چند بمانی؟ ایرانِ سراسر غزل و عشق و حماسه امید که دور از تب ترفند بمانی پرشورتر از قبل بجوشی و ببالی در سایۀ الطاف خداوند بمانی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تنهاست علی در شور و شر حجاز تنهاست علی در نیمه‌شبِ نماز تنهاست علی ما نیز نمی‌فهمیم اندوهش را با این همه شیعه باز تنهاست علی فرسنگ به فرسنگ علی ماند و علی ای مرگ به نیرنگ، علی ماند و علی در عرصۀ لاف کوفیان سردارند در معرکۀ جنگ علی ماند و علی سنگین شد بار عهد بر دوش علی در چاه افتاد آهِ خاموش علی دنیا باشد برای اهلش، باشد ای مرگ! بیا بیا در آغوش علی ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
زخم‌های مقدس صدایی به رنگ صدای تو نیست به جز عشق، نامی برای تو نیست شب و روز تصویر موعود من در آیینه جز چشم‌های تو نیست تن جاده از رفتنت جان گرفت رگِ راه جز ردّ پای تو نیست مزار تو بی‌مرز و بی‌انتهاست تو پاکی و این خاک جای تو نیست به تشییع زخم تو آمد بهار که جز سبز، رخت عزای تو نیست کسی کز پی اهل مرهم رود دگر شیعۀ زخم‌های تو نیست به آن زخم‌های مقدس قسم که جز زخم، مرهم برای تو نیست ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مولای عدل و صبر ای عشق! ای پدیدۀ صنع خدا! علی! ای دست پرصلابت خیبرگشا! علی! ای آسمان آبی پروازهای سبز! ای بیکران کرانۀ لطف خدا! علی! دست تو، چشمه‌سار سخای محمدی‌ست چشمت تبلور غزل انبیا، علی! مثل تو هیچ‌کس ز عدالت سخن نگفت مولای عدل و صبر و سکوت و سخا! علی! می‌پیچد از صدای یتیمان منتظر نام تو در همیشۀ شب‌های ما، علی! گل چیست در تجلّی زیبای روی تو؟ جز تو که داشت این همه لطف و صفا؟ علی! آیینۀ طلوع تو شد، شانۀ بهار ای آفتاب عرصۀ ایثار! یاعلی! باور نمی‌کنی که زمین و زمان هنوز بی تو گرفته‌اند عزا، مرتضی علی! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطّ و نشان هزار بار برای تو شاخ‌وشانه کشیدند هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد چه نقشه‌ها که ستم‌خواهگان شبانه کشیدند تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان ولی به یاوه تو را نقش تازیانه کشیدند در آن زمان که تو بودی چه ظلم‌ها به تو کردند ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند به دست‌بوس ستم‌بارگان شدند همان‌ها که پا ز عدل تو آن‌گونه ابلهانه کشیدند... :: چه جمع اندک و غم‌دیده‌ای در آن شب تیره به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مهتاب گرفت امشب سر مهربان نخلی خم شد مهتاب گرفت، شهر در ماتم شد در خانۀ دور، بیوه‌ای شیون کرد هم‌بازی کودک یتیمی غم شد ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یاران شهید گفتم که: دلت؟ گفت: لبالب ز امید گفتم: سخنت؟ گفت: شعار توحید گفتم: به چه ره بایدمان رفتن؟ گفت: آن راه که می‌روند یاران شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
عجب اقامهٔ سرخی! بگو به آینه‌ها علت جوان شدنت را بگو که جشن بگیرند جاودان شدنت را بگو شهاب دعایت چگونه سر به فلک زد؟ بگو به خلوت شب سرِّ کهکشان شدنت را اراده کن که به هر رودخانه‌ای بچشانی به قدر جرعه‌ای از راز بی‌کران شدنت را تو ای همیشهٔ گمنام! وقت مرگ چه کردی که شهر خیره شده شهرهٔ جهان شدنت را چه کارنامهٔ سرخی! عجب اقامهٔ سرخی! چه سربلند شدی فصل امتحان شدنت را گذاشتی به دل بادهای وحشی سرکش تو ای بهارترین! حسرت خزان‌شدنت را اگرچه هم‌قفسان آه می‌کشند به یادت پرنده‌ها همه شوقند آسمان شدنت را تمام چلچله‌ها جار می‌زنند پس از این تو را و قصهٔ محبوب عاشقان شدنت را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهید شکوفه‌ها که پر از عطر عید می‌رویند به خیر مقدم سال جدید می‌رویند بهار می‌رسد و سبزه‌های چشم‌به‌راه به شوق سفرهٔ تحویل عید می‌رویند قنوت شاخه پر از ربّنای غیرت کیست؟ که برگ‌ها مست از «یا مجید» می‌رویند به رستخیز بیاندیش، این تجلی اوست که یک‌به‌یک گلدان‌ها: سعید می‌رویند به لاله‌های پر از خون نگاه کن! انگار به جلوه‌خوانی «حبل‌الورید» می‌رویند شکوفه‌ها شهدای همیشه در کفن‌اند که این‌چنین سرخ‌اند و سپید می‌رویند :: از آب و آتش... این باغ را مترسانید درخت‌ها همه اینجا شهید می‌رویند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در پهنۀ آسمان چه دیده‌ست شهید؟ لبخند زده‌ست و پر کشیده‌ست شهید گفتیم که مرگ نقطۀ پایان است دیدیم به پایان نرسیده‌ست شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خانه‌تکانی تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آخرین ذکر آه ای انسان به دریا می‌رسی پس رود باش تا قیامت بیشتر فرصت نداری، زود باش ای دل اینجا گوشۀ این خانه بازار تو نیست بشکن و آیینه در آیینه نامحدود باش تا بپیچد در جهان آوازهایت های‌های گریه‌های بی‌صدای هر شب داود باش آخرین ذکری که آن درویش می‌فرمود کو؟ آخرین ذکری که آن درویش می‌فرمود باش من سر از این عشق هرگز برنخواهم داشتن باز ای شمشیر زهرآلود، خون‌آلود باش ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
‌ 🌷 امشب شهادت‌نامهٔ عشّاق امضا می‌شود... 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تکرار هنرمندانه و معنابخش فرسنگ به فرسنگ علی ماند و علی ای مرگ به نیرنگ، علی ماند و علی در عرصۀ لاف کوفیان سردارند در معرکۀ جنگ علی ماند و علی *** در شور و شر حجاز، تنهاست علی در نیمه‌شبِ نماز، تنهاست علی ما نیز نمی‌فهمیم اندوهش را با این همه شیعه باز تنهاست علی ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab (١) برای آفرینش مفهوم و انتقال هنری آن در شعر، حداقل به سه عنصر مهم نیاز است:« زبان»، «موسیقی» و «احساس». به فرض که در شعر ابزار تخیل (تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه) را نادیده بگیریم، نمی‌توان از کنار سه عنصر مذکور و هندسه‌ای را که در شعر می‌آفرینند، به‌سادگی گذشت. زبان و موسیقی، ابزاری برای انتقال عواطف در شعر است و عواطف شاعر، بازتابی از باورها، حسرت‌ها و اندیشه‌های او، که در قالب واکنش عاطفی نمود می‌یابد. (٢) از سوی دیگر، ساده‌ترین هنر شاعر «به موسیقی رساندن زبان» است و می‌دانیم که زبان، ابزار مهمی برای «زیبایی آفرینی» است. بنابراین برای «زبان» در شعر، جایگاه محوریت خاصی باید در نظر گرفت. یکی از نکات مهم در کاربرد زبان، استفاده از امکانات، شیوه‌ها و شگردهایی است که به «مجازی» و «هنری» شدن زبان کمک می‌کند. (٣) حداقل بیست شگرد برای جذاب کردن شعر از طریق زبان وجود دارد که یکی از آنها« تکرار» است؛ البته تکرار هدفمند به شکلی که فرم موسیقایی معنایی و هنری خاصی بیافریند؛ از یک سو انتقال مفهوم صورت گیرد و از سوی دیگر واکنش‌های عاطفی شاعر با ظریف‌ترین و طبیعی‌ترین حالت ممکن در شعر متجلی شود. (۴) با مقایسه این دو رباعی به‌راحتی می‌توان تاثیر خاص و سِحرِ تکرار هنرمندانه در شعر را مشاهده کرد. هر دو رباعی، به دلیل کاربرد ردیف بلند (و به عبارت دیگر: تکرار هدفمند) برجستگی موسیقایی و عاطفی خاصی دارد. اما آنچه رباعی نخست را متمایز می‌کند، زبان مجازی آن است که از رهگذر کاربرد چند عبارت به‌ظاهر ساده، «معنیِ معنی»، «مضمون» یا «معنی ثانوی» را انتقال می‌دهد و درک آن را به عهده مخاطب می‌سپارد. اینجاست که می‌توان با قاطعیت گفت شاعر آیینی لازم است به رموز زبان آشنا باشد، تا شعر او از ساده‌ترین مسیر به تمامیت هنری و محتوایی برسد. @smahdihoseinir
آسمانی‌ها مترس از خشم طوفان و عَلم کن بادبان‌ها را دل ما کشتی نوح است سِیْر بی‌کران‌ها را مترسانیدمان از های و هوی پوچ این امواج که ما چون پیرهن از تن درآوردیم جان‌ها را رجز لالایی ما بوده تا بوده چه باک از مرگ که در گهواره می‌دیدیم خواب آسمان‌ها را زمین می‌خواست ما دل‌بستگان نام و نان باشیم پریدیم و رها کردیم اما آشیان‌ها را نخواهد ماند جان ما در این نُه‌توی تاریکی شهابی تازه روشن کرده چشم کهکشان‌ها را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آیه‌های فتح این روزها حال جهان در وضع هشدار است برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست نور طلوع فجر صادق از افق پیداست بیت‌ المقدس تا همیشه پرچمش بالاست هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداری‌ست تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاری‌ست خون می‌چکد از شاخۀ زیتون در این ایام حرفی نمانده بین ما و قوم خون‌آشام جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام شوخی نکن با خشم اقیانوس ناآرام این موج، شور بادها را با خودش دارد نابودی جلادها را با خودش دارد در چشم ما بار امانت بار سنگینی‌ست کاری که از دستت برآید واجب دینی‌ست شعری که از قدس و غم آن گفت، آیینی‌ست بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینی‌ست هستیم ما از کودکی‌ها پای پیمانش بستیم عهدی تازه با خون شهیدانش کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس دارد می‌آید «حاج قاسم» با «سپاه قدس» راهی که او رفته‌ست از اول جهت دارد از جانب فرماندهش مأموریت دارد با دست خود حکمی به او داده‌ست فرمانده او که تمام آیه‌های فتح را خوانده تکفریان را از عراق و سوریه رانده هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده یک روز پایان می‌دهد راه درازش را می‌خواند او در مسجدالاقصی نمازش را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آسمان سرخ شهیدان بگو به خصم، اگر باغشان بهار ندارد اگر شکوفه ندارد، اگر انار ندارد اگر نمایش ایثار و اقتدار ندیدند اگر بزرگی‌شان دیگر اعتبار ندارد در این دیار برای شهادتی که الهی‌ست میان این همه عاشق، دلی قرار ندارد بگو به خصم، در این باغ؛ باد نامه‌رسان است چه باک غنچۀ پرپرشده مزار ندارد در این دیار اگر دشمنی به صحنه بیاید به طور حتم دگر فرصت فرار ندارد.. بگو به خصم، که تاریخ را به خون نکشاند به خون کشیدن تاریخ افتخار ندارد تو پر گشودی و رفتی به دوردست، کبوتر کسی به غیر افق از تو انتظار ندارد شبیه صخره بلندی، شبیه رود خروشان شبیه برکه غریبی، شبیه زمزمه جوشان :: به خاک بوسه زدی راه انقلاب بماند که عشق اوج بگیرد، که ظلم خواب بماند تو لاله بودی و پرپر شدی که خانه به خانه همیشه رایحۀ روشن گلاب بماند تو سنگ دست گرفتی، تفنگ دست گرفتند مقدّر است که این جنگ بی‌حساب بماند.. دعای کودکی‌ات سال‌هاست ورد زبان‌هاست خدا کند دشمن، خانه‌اش خراب بماند سزاست وصف تو را با تمام شهر بگویند قرار نیست فقط عکس تو به قاب بماند.. تو کیستی؟ گلِ در خون نشسته گوشۀ صحرا چراغ کوچک و سوزان کنج مسجدالاقصی :: رسیده است به دریا دوباره موج خطرها به ماهیان برسد با صدای آب خبرها گلی شبیه تو افتاده است کنج خیابان کبوتران عزادار ریختند چه پرها چه‌قدر شهر عزادار مادران شهید است چه‌قدر داغ پسر می‌رسد برای پدرها چه‌قدر باغ غم‌انگیز می‌شود تو نباشی چه‌قدر دلهره دارند از درخت، تبرها.. عجیب نیست به یاد شهاب‌های مصمّم ستاره سر بگذارد شبی به کوه و کمرها.. بخند و باور کن، آبشار می‌رسد از راه به افتخار تو فردا بهار می‌رسد از راه :: دل بزرگ، دل پر امید، گریه ندارد دلی که رفت و به دریا رسید، گریه ندارد.. به افتخار به عکس تو چشم دوخته مادر نه گریه‌ای، نه فغانی، شهید گریه ندارد تو رفته‌ای و شهادت سعادت است همیشه چرا عزاداری؟ صبح عید گریه ندارد مبارکت باشد، آسمان سرخ شهیدان کبوترانه کسی پر کشید، گریه ندارد تو پر گشودی و این ابتدای شادی و شور است که روسیاهی کاخ سفید گریه ندارد به سنگ‌ها برسانید افتخار همین است که ایستاده بمانند، اقتدار همین است.. ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مکتب شهادت این سرزمین نامش فلسطین است باری خاک دلیران و دیار جان‌نثاری مهد شکوه و مسقط الراس صلابت آیینه‌دار مکتب خون و شهادت.. ما شیرمردانی به رزم آماده داریم قاسم سلیمانی و فخری‌زاده داریم در بطن خویش آیات محکم کم نداریم امثال طهرانی مقدم کم نداریم آنان که بر فرق عدو سجیل بودند دنبال محو نام اسرائیل بودند ایمان اگر شد با عمل همره غمی نیست ما سهممان خون است و خون سهم کمی نیست بر پرچم ما نقش خون مانده‌ست یک عمر ما را به غیر از زخم حاشا مرهمی نیست صهیون اگر دیو سپید هفت‌سر شد هرگز مپندارد که ما را رستمی نیست این خانه بیت العنکبوت است و بداند سد است اگر این خانه سد محکمی نیست صهیون زند از پشت خنجر رسمش این است تنها فقط خون ناجی این سرزمین است.. هرگز مدار از سامری هیچ انتظاری موسی بر این موساد نفرین کرد باری دریا اگر طغیان کند ماییم سَدّش هرگز نترسانده‌ست ما را جزر و مَدّش باید بخوانیم از حضیض و اوج‌هایش از این شب تاریک و بیم موج‌هایش اهریمنان هیزم‌‌کشانی بس حقیرند آتش بیار اغتشاشات اخیرند ای سامری تا کی فریب و کشته‌سازی؟ نفرت پراکندن به دنیای مجازی ای سامری تا کی به بت‌ها سجده کردن؟ سودی نخواهی برد از این گوساله‌بازی.. دنیا تماشا کن چراغ راه ما را فریادهای جاء نصر الله ما را ما پیروان شیر احزاب و حنینیم دلدادگان نسل اِحدَ الحُسنَیَینیم مردم! مبادا پیش دشمن ساده باشید ای لشکر صاحب‌زمان! آماده باشید اربابمان می‌گفت اگر که دین ندارید ای حق‌ستیزان لااقل آزاده باشید اربابمان می‌گفت قبل از دادن جان باید که بر معشوق خود دلداده باشید اربابمان از صدر زین افتاد بر خاک این‌گونه باید خاکی و افتاده باشید در پای ارباب ارباً اربا گشت قاسم قاسم شوید و مست از این باده باشید این پرچم حق است و حق پس دادنی نیست این پرچم از دستان ما افتادنی نیست ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«جنگ حق و باطل» روز آزمون رسیده است وقت اختلاف نیست هیچ‌کس از مشارکت در امتحان معاف نیست یک طرف قلمروی به وسعت جهان یک طرف خرابه‌ای به تنگی قفس یک طرف هجوم بمب‌های بی‌امان یک طرف زنان و کودکان یک طرف سلاح و پول و قدرت و رفاه یک طرف بدون برق و آب و مرهم و پناهگاه شوخی مزخرفی‌ست این‌که عده‌ای حماس را متهم به انتقام کور می‌کنند از کنار غصب سرزمین و قتل‌عام ملتی ولی به‌راحتی عبور می‌کنند بس کنید! حالتان از این دروغ‌ها به هم نخورد؟ رَطب و یابِسی که بافتید، عاقبت بر گلویتان طناب دار می‌شود شرم‌تان کجاست؟ این که در خرابه‌های غزه تار و مار می‌شود لشکر حماس نیست حلقۀ به هم فشردۀ زنان و بچه‌هاست جنگ، جنگ حق و باطل است گوهر بشر در این نبرد آشکار می‌شود تو در این میان کدام جانب ایستاده‌ای؟ جانب حسین! یا یزید؟ انتخاب سومی نمانده است این چکیدۀ تمام ماجراست: غزّه، کربلاست... ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
جریان زلال دیوار مشو مسیر دل‌خواهش ‌را جریان زلال ناخودآگاهش ‌‌را در هر قدمی سنگ بروید هم‌ باز این رود رها نمی‌کند راهش‌ را ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تندیس حقوقِ بی‌بشر: اسرائیل آمیزه‌ای از جنون و شر: اسرائیل ای دل! به هواخواهی یاران شهید فریاد بزن که ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرافراز و غیور چون کوه، مقاوم و صبوری غزه! چون سرو، سرافراز و غیوری غزه! سوگند به زیتون و به طور سینین تو مژدهٔ آغاز ظهوری غزه! ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خورشیدِ انتفاضه ای راویان قصۀ پرماجرای قدس ها! بشنوید زمزمۀ آشنای قدس با این‌که بال مرغ سلیمان شکسته‌اند پرواز می‌کند دل ما در هوای قدس.. پر می‌کشد کبوتر نور از فراز عرش تا روشنی دهد به شب دیرپای قدس با راهیان قدس چه گفتند قدسیان؟ کز نو فتاد شور دگر در فضای قدس موسی به نیل جامه زد از کینۀ یهود صد چشمه خون گشود به دل، در عزای قدس.. با خطّ خون به لوح شهادت نوشته‌اند فتح‌الفتوح را به پیام رسای قدس صافی شو از تعلق و از خویشتن برآی تا بنگری در آینۀ جان صفای قدس آمد جهان به جنبش و در خویشتن گریست وقتی بلند شد به تظلّم صدای قدس از هر شهید خفته به خون می‌رسد به گوش «بادا هزار جان گرامی فدای قدس» بیگانه از حریم تو بیگانه با خداست ای قدس! هر که دور شد از کربلای قدس بر گونه‌های مردم آزاده ریخته‌ست همچون گلاب عاطفه، اشک رهای قدس هر سنگ کز فلاخَنِ مردانِ مرد خاست بر جان دشمن آمد و بوسید پای قدس روزی رسد که خون جهودان خیبری ریزد به تیغ مردمِ خیبرگشای قدس هر شب رسد ز حنجرۀ پاک جبرئیل این نغمۀ بلند به صحن و سرای قدس: «کای شاهدان زنده، شهیدان راه نور! باشد خدای عزّوجل خون‌بهای قدس» باش آن زمان که جلوه کند در بهارِ فتح خورشیدِ انتفاضه ز دولت‌سرای قدس پلک سحر چو باز شود با نسیم صبح دل‌های خسته زنده شود در هوای قدس از هفت‌بند نای برآید نوای عشق در هفت‌پرده جلوه کند نینوای قدس این معبد شریف! رها می‌شود، رها از چنگ دیوِ فتنه به لطف خدای قدس ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab