هدایت شده از سهیل سلیمی
⏺ همچنان به دنبال برادرم می گردم
♦️فیلم سینمایی " #هزارو نهصد و هفده" اثر " #سم مندز " فیلم بسیار خوش ساخت و روانی است. فیلمبرداری بسیار خوب با پلان های لانگ تیک و فیلمنامه ساده ی آن، مخاطب را برای حدود دو ساعت میخ کوب می کند.
♦️ایجاد لحظات ناب و غافلگیر کننده و البته بازی های بسیار باور پذیر، و التهاب فزاینده ی فیلم، همگی از برجستگی های این اثر به شمار می روند. #فیلم سفری است به درون #جنگ، بی آنکه فرصتی برای پند و اندرزهای، پدربزرگ ها را داشته باشد. جنگ است و جنگ و دیگر هیچ.
⚠️ اما خط تکراری، در جستجوی "برادر"، همان بخش نپخته و شاید دم دستی فیلم است. بدون هیچ شکی همه اهالی فیلم و سینما بلافاصله به یاد فیلم " #نجات_سرجوخه_رایان " ساخته " #استیون_اسپیلبرگ" می افتند. آنهم با همان دغدغه ها و همان زیر متن. در هر دو فیلم #ایثار و ایستادگی و #اتحاد مسئله فیلم است. در "نجات سرباز رایان" اتحادِ آمریکا و اروپا منطق این ایستادگی است و در"1917" اتحادِ فرانسه و انگلیس به عنوان نماینده قاره مه گرفته اروپا. پیام فیلم این است: #همچنان_به_دنبال_برادرم_میگردم.
🧩 به اعتقاد من، این جستجوی بی پایان در آثار جنگی غرب، ریشه در عدم وجود یک منطق درست برای جنگیدن دارد. جنگ هایی که برای کشورگشایی و سیر کردن شکم جنگ سالارها آغاز میشوند و سربازها بدون انگیزه و اعتقاد تفنگ به دست میگیرند. مرگ هایی بیهوده و پیروزی هایی بیهوده تر. البته نویسنده با این دیالوگ که؛ مدالی که برای شجاعت در جنگ، می دهند، یک تکه حلبی بی ارزش است. میخواهد پوچی این جنگ ها را به رخ مخاطب بکشد،... اما مخاطب آنقدر در غفلت جذابیتهای بصری فیلم است که بعید به نظر میرسد در آن لحظه متوجه عمق این دیالوگ و شوخی بعد از آن که می گوید؛ "فقط یه تیکه حلبی نیست، یه روبان قرمز هم بهش وصله"، بشود.
🎬 فیلم قصد آنرا ندارد تا به اثری #ضد_جنگ تبدیل شود، اما بدلیل همین فقدان ایدئولوژی ناگزیر ضد جنگ می شود. و پایان خوش فیلم حاصلِ عدم وقوع یه حمله دیگر است. در این فیلم هم همان نگاهِ سیاهِ #داروینیستی موج میزند ؛ "بکش تا زنده بمانی". کسی که در جنگ مرده، مرده دیگر اندوه و زاری برایش سودی ندارد و تبدیل خواهد شد به غذای موشها و... پس باید زنده ماند، زنده بودن یعنی معنا داشتن. هیچ آینده و جهانِ پس از مرگی برای فیلمساز مطرح نبوده و فقط #جان_سخت و بی وقفه رفتن، برای به مقصد رسیدن، مهم بوده است.
🌋 اما آنچه که در بطن فیلم از لحاظ تکنیکی پنهان است و فیلم تمام قد به آن مدیون است، #طراحی_صحنه ی این فیلم است که شاهکاری ست بس قابل تامل و توجه. صحنه ها مانند یک پازل عظیم بهم گره خورده اند و یک شکل بی بدیل را نمایان ساخته اند. هرچه فیلم پیش می رود بزرگی این کار بیشتر به چشم می آید. البته که همه می دانیم که درصد زیادی از این فضاسازی ها جلوه های ویژه ی رایانه ای است. اما این از ارزش کار و فکری که برای ایجاد چنین صحنه هایی بوجود آمده چیزی کم نمی کند.
🔴 سهیل سلیمی
*نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون
*متخصص مطالعات استراتژیک فرهنگی
*مشاور رسانهای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران
⭕️ @SOHEILSALIMI
⭕️ @SOHEILSALIMI
⭕️ @SOHEILSALIMI
⭕️ @SOHEILSALIMI
🎭کانال آپارات: (دانلود و تماشای فیلمها)
www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI
🌐وبلاگ رسمی سهیل سلیمی:
www.soheilsalimi.blogsky.com
🔴 لینک کانال ایتا👇
https://eitaa.com/soheilsalimi
https://eitaa.com/soheilsalimi
📣 فیلم «مجاورت»، «proximity»
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: اریک دمیوسی
محصول: آمریکا
سال انتشار: 2020
ژانر: علمی، تخیلی
🔹 خلاصهی داستان:
یک دانشمند جوان ناسا توسط موجودات فضایی دزدیده می شود اما چون کسی حرف او را باور نمی کند خودش دست به کار می شود تا نشانههایی از این موجودات را پیدا کند...
#مجاورت
#proximity
#اریک_دموسی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
هدایت شده از شمارش معکوس ظهــ🌼ــور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سکانسی از سینمای #هالیوود :
✡☠ شیاطین جن به دنبال انرژی انسان ها😨
☑️ ما به علم پزشکی و تکنولوژی وفیزیک غلبه کردیم. ما به دنبال منشاء حیات هستیم. ما بروی انسان ها تحقیق کردیم!!!!
⛔️ سینمای هالیوود به وضوح نشان میدهد که در آخرالزمان اجانین کافر با هدف ارتعاشات و انرژی انسانها بار دیگر دست به طغیان و فساد خواهند زد و آخرین و مهمترین اهداف آنها جلوگیری از ظهور منجی است.
🔴 اسم این 👆 فیلم
فیلم proximity 2020
#مادی_شدن_جن
➖ ➖ ➖ ➖ ➖
⏰ @shomareshmakooszohor
📣 فیلم «بیهمهچیز»
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: محسن قرائی
محصول: ایران
سال انتشار: 1399
ژانر: درام
🔹 خلاصهی داستان:
در روستایی پیش از انقلاب فردی خانزاده با نام «امیر» به عنوان قاضی محلی در روستا فعالیت میکند و به خاطر سابقه خوبی که داشته، مردم به او اعتماد کامل دارند و بخش مهمی از کارهای روستا را به امیر سپردهاند. حال پس از سالها یکی از اهالی روستا با نام «لیلی» که از روستا به خاطر تهمت مردم به فاحشه بودن رفته، به عنوان اشرافزاده به روستا برمیگردد و به مردم وعده میدهد که در صورت کشتن امیر، پول زیادی به آنها خواهد داد…
#بیهمهچيز
#محسن_قرائی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
هدایت شده از آرما مدیا
«بیهمهچیز» فیلمی برای نفرت از همهکس و همهچیز! (۱)
فیلم در روستایی ناشناس و در زمان محمدرضا شاه روایت میشود. امیر خان، قهرمان مردم روستا، با ورود زنی به نام «لیلی» متهم میشود به اینکه در جوانی او را باردار کرده و قسر در رفته. بارداری دختر که آشکار شده، مردم او را طرد و از روستا بیرون کردهاند. او به شهر رفت و در کابارهها مشغول کار شد.
حالا بعد از سالها که روستا در آستانهٔ نابودی است، لیلی به دربار شاه راه پیدا کرده و پول و پلهای به هم زده. مردم روستا چندین بار از لیلی دعوت میکنند به زادگاهش سری بزند و آنها را از فلاکت نجات دهد. او پاسخی به نامههای آنها نمیدهد تا وقتی که پای آخرین نامه اسم «امیر» را میبیند؛ البته نامه را دیگران به نام امیر و بیخبر از او میفرستند. لیلی به روستا میآید و ماجرا شروع میشود.
تنها گاو و گوسالهٔ روستا متعلق به زنی است که نوری صدایش میزنند. اون بهشدت دلبستهٔ گاوش است و به شرط اینکه قربانیکردن آن نمایشی باشد، راضی میشود گاوش را به استقبال لیلی ببرند. اما گاو به اشتباه ذبح میشود. لیلی پا روی خون آن میگذارد و به روستای پدریاش وارد میشود. از همین صحنه میتوان دریافت که او ابایی ندارد از اینکه تمام هست و نیست مردم خودش را نابود کند. تقریباً همین کار را هم میکند! او نهتنها امیر و خانوادهاش، که تمام مردم روستا را نابود میکند.
با صبر و حوصله مشکلات و خواستههای همولایتیهایش را میشنود و سخاوتمندانه برای حل و فصل هر کدام پول یا اعتبار لازم را کنار میگذارد. اما تحقق تمام اینها را مشروط میکند به خواستهٔ خودش؛ کشتن امیر! او آمده تا از امیر و تمام مردم روستا انتقام بگیرد. از امیر به جرم رها کردن او با یک بچهٔ نامشروع، از مردم به جرم طرد کردنش.
امیر، قهرمان مردم روستاست. پیداست که در موقعیتهای مختلف پشت مردم روستا بوده و برای تکتک آنها بزرگتری و خیرخواهی کرده که مردم با رغبت و علاقه قبولش دارند و حرفش را زمین نمیاندازند. پیش از این، جانش را برای نجات بعضی از روستاییان از زیر آوار معدن به خطر انداخته و این کار جلوهٔ قهرمانی بیشتری به او داده.
حالا مردم بین یک دوراهی قرار دارند؛ امیر را بکشند و به نان و نوایی برسند، یا در فلاکت به امیر وفادار بمانند. جز معلم روستا، که خودش اهل آنجاست، بقیه اولین گزینه را انتخاب میکنند.
ظاهراً فیلمساز خواسته معلم را نماد وجدان نشان دهد که زیر ضربههای طمع و خودخواهی آسیب میبیند، از صحنهٔ تصمیمگیری اخراج میشود و از جایی به بعد، دیگر کنشی از او نمیبینیم. خصوصاً در صحنهای که دهدار فریاد میزند «حتی اگه یه نفر هم مخالف باشه، اعدامش نمیکنیم!»، که مخالفت معلم میتوانست همه چیز را عوض کند، معلوم نیست او کجاست. ضمن اینکه دهدار تأکید میکند «همه اومده باشن! هیچکس تو خونهش نمونده باشه! همه امضا کنن!». امضای معلم کجاست؟!
همه گناهکار، بیچشم و رو و نمکنشناس؛ آن هم روستاییان ایرانی که به صفا، سادگی و مهماننوازی معروفند.
قهرمان شیک، آراسته، زیبا، مردمدوست، سخاوتمند و البته مورد ظلم واقعشدهٔ فیلم، زنی است که بدون ازدواج باردار شده و حالا از مردم طلبکار است که «چطور توانستید در چشم من نگاه کنید؟!» گویی مردم باید جواب رسوایی او را بدهند. لیلی میتواند قهرمان منفی این فیلم باشد که اگرچه مرگ قهرمان اولیهٔ فیلم را میخواهد، اما با این خواسته، پوستهٔ رودربایستی و تعارف را از مناسبات بین مردم و امیر کنار میزند و واقعیت مردم و امیر را به خودشان و به همدیگر نشان میدهد. او در واقع همه را پیش همدیگر بیآبرو میکند. شاید هدفش از ابتدا همین رسوایی بود و واقعاً مرگ امیر را نمیخواست.
«بیهمه چیز» واقعاً بیهمه چیز است
داستان، اقتباس از یک نمایشنامهٔ خارجی است که فیلمساز در ایرانیزه کردن آن ناموفق بوده؛ چون اثری از سنتها و فرهنگ زمان قصه دیده نمیشود.
این فیلم قهرمان ندارد. قهرمانی که مردم به اسمش قسم میخورند تو زرد از آب درمیآید و تشت رسواییاش از بام میافتد.
همسرش، (نسرین) که تا آخرین دقایق فیلم، مخاطب برایش دل میسوزاند، ناگهان اعتراف میکند که نامهٔ لیلی را به امیر نرسانده و باعث شده امیر هیچوقت نفهمد که پسری دارد. او مدتها این واقعیت را پنهان کرده تا زندگی خودش را حفظ کند. ضمن اینکه به رابطهٔ نامشروع همسرش پیش از ازدواج با او، بیاعتنا بوده و با علم به این موضوع، با امیر ازدواج کرده.
در بزنگاهی که کسی میخواهد با سوءاستفاده از تنگنایی که امیر گرفتارش شده، گستاخانه دختر او را تصاحب کند، امیر نجات جان خودش را مقدم میشمارد؛ در واقع دختر خود را معامله میکند تا از مهلکهای که لیلی برایش تدارک دیده جان سالم به در ببرد. شما این حرکت را باور میکنید از چنین شخصیتی با پیشینهای که در فیلم گفته میشود؟
ادامه دارد...
✅ @media_arma
هدایت شده از آرما مدیا
«بیهمهچیز» فیلمی برای نفرت از همهکس و همهچیز! (۲)
دختر امیر قهر میکند و از روستا میرود. او به گریه و التماس مادرش برای ماندن و کمک کردن به پدرش اعتنا نمیکند. سازندگان فیلم ظاهراً از خانوادههای سنتی ایران قدیم هیچ نمیدانستهاند. ولی خواستهاند چیزی به فرزندان این دوره بیاموزند؛ خودخواهی و بیرحمی فرزند در قبال والدین! فرزند حق دارد خودش را از انبوه مشکلات ریز و درشت والدینش بیرون بکشد و بگریزد. این بیشتر به سبک زندگی فردگرایانهٔ انسان امروز غربی میخورد تا به فرهنگ و سبک زندگی ایران قدیم.
دهدار که میکوشد مخالفی برای اعدام امیر پیدا کند، وقتی لیلی از اعدام صرفنظر میکند، مقابل این خواسته میایستد و میگوید «از این به بعد چطور تو چشم امیر نگاه کنیم؟»، یعنی ترجیح میدهد حالا که کار به طناب دار رسیده، چهارپایه را از زیر پای امیر کنار بزنند و کار را تمام کنند تا اهالی روستا از روبهرو شدن با امیر شرمنده نشوند.
از همه نچسبتر اما کینهٔ غریب و بیدلیل برادر امیر (قاسم) از اوست، با اینکه امیر جان او را نجات داده! او نهتنها با کشتن امیر مخالفت نمیکند، که با دیگران همراه میشود و روشهایی برای تمام کردن کار برادر خود پیشنهاد میدهد. چرا؟ این همه کینه از کجا آمده؟ آن هم در جامعهای که برادرکشی از نکوهیدهترین گناهان است و مردمش معروفند به اینکه اگر گوشت هم را بخورند، استخوان هم را دور نمیاندازند.
بارها در فیلم با اشاره به رابطهٔ نامشروع امیر و لیلی گفته میشود «کدوم گناه؟!». گاهی هم این جمله ضمیمهاش میشود که «شماها هیچکدومتون تا حالا اشتباه نکردید؟». زنا گناه کوچکی است یا گناه دیگران، مجوزی برای گناه ماست؟ اگر قرار باشد دو محور اصلی برای محتوای این فیلم نام ببریم، اولی عادیسازی رابطهٔ نامشروع است و دومی ایجاد نفرت از مردم به معنای عام آن.
تو هم گرگی، مثل همهٔ همشهریها و هموطنهایت!
«بیهمه چیز» میگوید تو آدم بدی هستی، مثل تکتک اطرافیانت. و جایی که فکرش را نمیکنی همانهایی که روزی خودت را فدایشان کردی، حکم اعدامت را امضا میکنند و لحظهها را برای جاندادنت میشمارند. پس رحم نکن، مثل اطرافیانت گرگ باش و در دریدن دیگران تعلل نکن.
آنهایی که امروز چاکرم مخلصم به نافت میبندند، روزی که منافعشان ایجاب کند، جوری در کاسهات میگذارند که خودت، خودت را خلاص کنی. ادبیات فیلم همینقدر زننده و چهرهٔ مردمش همینقدر کریه است.
چرا تمام شخصیتهای این فیلم، چرک، خالی از انسانیت و بیهمهچیز هستند؟ فیلمساز کدام جامعه را تصویر کرده که تا این حد با ایران و برای ایرانیجماعت بیگانه است؟ شاید بهتر بود نمایشنامه را در همان بستری که نوشته شده، در بستر فرهنگ وحشی غرب، پیاده میکرد تا بتوانیم آن را هضم کنیم.
کماکان بعد از تماشای بسیاری از فیلمهای ایرانی این سؤال ذهنم را میآزارد که فیلمساز ایرانی و تولیدات او چه نسبتی با فرهنگ و جامعهٔ ایرانی دارند؟!
پایان.
✅ @media_arma
💻 برنامه «دربارهُ» با حضور استاد رائفیپور | نقد فیلم سینمایی «بی همه چیز»
📥 لینک دانلود و مشاهده با کیفیتهای مختلف👇
🔗 youtu.be/se6ZVL7QHow
🔗 aparat.com/v/sliR5
#سیاسی #فرهنگی
✅ @Masafbox
🆔 @Masaf
📣 فیلم «جِیاِفکِی»، «JFK»:
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: اولیور استون
محصول: آمریکا
سال انتشار: 1999
ژانر: تاریخی
🔹 خلاصهی داستان:
جِیاِفکِی (سه حرف اول نام جان اف کندی)، فیلمی خوش ساخت مهیج و از روی داستان واقعی است که به موضوع ترور جان اف کندی، رئیسجمهور آمریکا میپردازد.
#جی_اف_کی
#JFK
#اولیور_استون
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
جنگ روایت ها یا چه کسی کندی را کشت؟
در صحنه ای از فیلم "#جی.اف.کی" ساخته #الیور_استون در سال 1991، جیم گریسون (با بازی کوین کاستنر) وکیل نیواورلئانی پرونده ترور و قتل جان اف کندی، با فیلمی مواجه می شود که تصاویری از صحنه #ترور #کندی را نشان داده و تصاویر به روشنی نشان می دهد کندی از چند سوی مخالف مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.
این واقعیت با آنچه در سال 1964 به عنوان نتیجه تحقیقات پرونده قتل #رییس_جمهوری_آمریکا از سوی کمیسیونی موسوم به "وارن" اعلام شد (و متاسفانه پس از قریب به 60 سال و حتی پس از انتشار بخش اعظم اسناد سازمان سیا دراین باره طی دو سال اخیر هنوز برآن تاکید می شود) که تنها یک فرد به نام "#هاروی_اسوالد" را قاتل کندی معرفی کرد، کاملا مغایرت داشت و نشان می داد در جریان ترور کندی افراد و چه بسا گروههای متعددی حضور داشته اند.
به همین دلیل جیم گریسون مجددا پرونده بسته شده کندی را گشود و تحقیقات مجددی را آغاز نمود که طی آن اگرچه به سرنخ های مختلفی دست پیدا کرد اما در هیچکدام به قطعیتی نرسید. تا اینکه یک مامورسازمان سیا (با بازی دانالد ساترلند) پیامی سری برای گریسون فرستاد و از او تقاضای دیدار نمود.
طی آن دیدار مامور فوق پس از توضیح مفصل درباره ماموریت ویژه ای که در روز ترور "جان اف کندی" به وی داده بودند، می گوید که گزینه هایی مثل اسوالد یا روبی (کسی که اسوالد را روبروی چشم پلیس و خبرنگاران و مردم به قتل رساند) یا کلی شاو (با بازی تامی لی جونز) تاجری که مخالفان کندی را تامین مالی می کرد یا ناراضیان کوبایی و یا مافیا و سایر مظنونین مطرح ترور و قتل کندی، فقط مردم را در خواب و خیالی نگه می دارند تا مثل یک بازی مهمانی، حل معما را حدس بزنند. اما این عناصر تنها آنها را از پرسش های بسیار مهمتر دور نگه می دارد.
آن مامور سازمان سازمان سیا پرسش های مهم را در 3 سوال کلیدی خلاصه کرد:
"...چرا کندی کشته شد ؟ چه کسی یا گروهی از آن سود برد؟ چه کسی یا گروهی قدرت داشت که آن را پوشش بدهد؟ ..."
به نظر می آید پاسخ به سوالات فوق می تواند پشت پرده بسیاری از توطئه های سیاسی/ تاریخی که در موردشان روایت های مختلفی وجود داشته و حدس و گمان های متعددی زده می شود را روشن سازد.
در واقع الیور استون با طرح این سوالات به عنوان یک هنرمند، کلید رمز گشایی بخش مهمی از رازهای سربسته تاریخی را مطرح کرد و بدین وسیله خود را به عنوان یک فیلمساز هوشمند در تاریخ سینما شناساند.
بقیه در کامنت خودم:
در موارد بسیاری از رازهای پیچیده تاریخ معاصر (چه اینکه قبل از ساخت فیلم "جی اف کی" اتفاق افتاده باشند و چه پس از آن)، فرمولی که الیور استون در فیلم "جی اف کی" و از زبان آن مامور سازمان سیا مطرح کرد، می توانست و می تواند موثر بوده و رمز گشا باشد، البته اگر مخاطبان، احساسات و تعصب های گوناگون را کنار گذارده و با عقل و منطق روایت های مختلف را شنیده و در موردشان قصاوت نمایند.
✅https://www.instagram.com/saeed_mostaghaci/
📣 فیلم «روز به جای شب»، «Day for Night»:
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: فرانسوا تروفو
محصول: فرانسه
سال انتشار: 1973
ژانر: درام
🔹 خلاصهی داستان:
یک کارگردان متعهد در تلاش است تا ضمن مقابله با بحران های بی شمار شخصی و حرفه ای بازیگران و عوامل فیلم، پروژه خود را تکمیل کند.
#روز_به_جای_شب
#فرانسوا_تروفو
#Day_for_Night
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
سانسور "سینما علیه سینما" در ایران
"قضیه این فیلمسازی چیه؟ هر کسی با هر کسی رابطه داره. همه دروغ می گن. فکر می کنی اینا طبیعیه؟ من فکر می کنم دنیای سینمای تو بوی تعفن می ده، من از آن متنفرم"
این جملاتی است که در فیلم "روز به جای شب" یا "#شب_آمریکایی" ساخته فرانسوا تروفو در سال 1973، همسر یکی از دست اندرکاران تولید فیلمی که داخل فیلم اصلی در حال ساخت شدن است، بعد از آشکار شدن روابط نامشروع دو تن از بازیگران فیلم و روانپریشی یکی از آنها، بر زبان می آورد.
روانپریشی سوپر استاری از آمریکا به نام جولی بیکر که توسط دکتری به اسم نلسون از زندگی نابهنجار قبلی رهایی یافته و به همین دلیل با وی ازدواج کرده است ولی حالا خیانت به او موجب بازگشت همان راونپریشی سابق شده.
از همین روی او به کارگردان فیلم می گوید:
"... می خوام بازیگری را کنار بگذارم، می دونم این نوع زندگی فاسده... "
فیلم "شب آمریکایی" اولین و آخرین فیلم ضد سینما در غرب نبود که ساخته شد، در واقع اگرچه روزگاری #هالیوود و سینمای غرب حتی در ایتالیا و چینه چیتا، سرزمین رویاها و آرزوها به شمار می آمد اما از همان روزها، ساخت آثار انتقادی علیه این #سینما در بخشی از سینمای غرب و حتی هالیوود شکل گرفت.
شاید بتوان از جمله فیلم های یاد شده به دو فیلم "زشت و زیبا" و "دو هفته در شهری دیگر" از ساخته های وینسنت وینه لی اشاره کرد که به فاصله 10 سال در سالهای 1952 و 1962 ساخته شدند و در آنها سینما و بی رحمی ها و تلخکامیهای همراه آن به تصویر کشیده شدند. همچنین تهیه کنندگان و سیستم های استودیویی که زندگی بازیگران و دیگر دست اندرکاران سینما را همچون بردگان عهد باستان به گروگان می گرفتند.
این دو فیلم را از جهت موضوع "سینما علیه سینما" به نوعی می توان با دو فیلم دیوید لینچ علیه سینمای غرب ؛ به نام های "مالهالند درایو" و "اینلند امپایر" مقایسه نمود.
اما طرفه آنکه در تاریخ سینمای ایران، کمتر چنین انتقادات و افشاگری ها و اعتراضات علیه آن را شاهد بوده ایم. گویی همواره با معبد مقدسی مواجه بوده اند که اجازه نداشته اند علیه اش فیلم بسازند! و یا انتقاداتشان به شدت #سانسور شده است.
شاید در سالهای قبل از انقلاب، تنها دو فیلم را بتوان ذکر کرد که به نوعی علیه خود سینما وارد میدان نقد شده و روابط درون و بیرون آن را به چالش کشانده اند؛
1- "جوجه فکلی" ساخته رضا صفایی در سال 1353 که در واقع هجو فیلمفارسی و عوامل و عناصر آن بود.
2- "مغول ها" ساخته پرویز کیمیاوی در سال 1352
بقیه در کامنت خودم:
شاید بتوان بازهم تنها دو فیلم را در سینمای سالهای پس از انقلاب نام برد که پشت صحنه سینمای ایران را مورد نقد و افشاگری قرار دادند:
1- "آرزوی بزرگ" (خسرو شجاعی- 1373) درباره فیلمنامه نویسی با بازی مرحوم امین تارخ که در چنبره تهیه کنندگان بی سواد، می خواست خلاقیت به خرج دهد ولی عاقبت قادر به شکستن حصار آنها نشد. البته فیلم یاد شده نتوانست اکران مناسبی بگیرد و تهیه کننده اش هم از چرخه سینما خارج گردید!
2- "وقتی همه خوابیم" ساخته بهرام بیضایی در سال 1387 با حمایت یکی از ارگان های حاکمیتی تولید شد و علیرغم ضعف فراوان ساختاری در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر، نامزد دریافت 6 سیمرغ بلورین گردید که 3 جایزه اش را دریافت کرد از جمله سیمرغ بلورین بهترین تدوین که به خود بیضایی رسید.
در واقع می توان این فیلم را نسخه ایرانی همان فیلم "شب آمریکایی" فرانسوا تروفو دانست با زبانی تندتر و صریح تر و البته ساختاری بسیار ضعیف که اساسا به گرد پای فیلم تروفو هم نمی رسد.
فیلم "وقتی همه خوابیم" با وجود مخالفت های کمیسیون نمایش، با دخالت وزارت ارشاد و معاونت سینمایی، علیرغم موضوع تراژیک و نامناسب برای ایام عید، در بهترین زمان اکران سال یعنی نوروز 1388 برپرده سینماها رفت و اعتراض بسیاری از فیلمسازان و تولیدکنندگان را درآورد که گویا وزارت ارشاد به نورچشمی خود، امکانات ویژه ای داده که با وجود ضعف های فراوان، هم آن را به جشنواره آورد، هم در بخش مسابقه شرکت داد، هم 6 جایزه برایش تدارک دید و هم طلایی ترین اکران سال را در اختیارش گذارد!
اما این بار بالاخره مشخص شد که چه کسانی نقد به سینما و پشت صحنه و افشای روابط فرامتنی آن را برنمی تابند و چه کسانی از آن پانتئونی ساخته اند تا دکان خود را داشته باشند و از آن نان بخورند.
از همین روی فیلم "وقتی همه خوابیم" در همان جشنواره بیست و هفتم و در کنفرانس مطبوعاتی بعد از نمایش فیلم (که به جنجال کشیده شد) و همینطور در نقدها و نوشته های پس از آن، مورد هجوم تندترین و شدیدترین انتقادات برخی مطبوعات و سینماگران قرار گرفت، چرا که در آن فیلم، سینما و رسانه ها، خیلی صریح به چالش کشیده شده و باندباز و فاسد معرفی می شدند.
✅https://www.instagram.com/saeed_mostaghaci/
📣کلید جملات جلسهی بیست و سوم دورهی تغییر انفسی:
♦️مشخصات جلسه:
موضوع: تغییر انفسی
تاریخ برگزاری: 6 /11/ 1401
🔹تزکیه: معیار و ماهیت ارتباط با خدا
♦️افرادی که صرفا برای حل مشکلاتشان با خدا حرف میزنند به هرصورتی (استغفار، شکر، استعاذه و ....) که این کار را انجام بدهند ، اثرگذار نخواهد بود. معیار ارتباط با خدا، افزایش محبت خدا در درون افراد است. اگر خدا را بخواهیم، خدا محبتش را در درونمان قرار میدهد. هرچه به خدا نزدیکتر شویم، بیرون ما هم تغییر میکند، تاریکیهایمان کم میشود، مشکلاتمان حل میشود. فقط خدا میتواند محبتش را در درون ما زیادتر کند.
🔹وظیفه نفس، این است که اعمال ما و مسیر تغییر انفسی را استحاله میکند و از محتوا تهی میکند. چون به نفس توجه میکنیم، دچار این مشکل میشویم. کمکم باید قلق خودمان را پیدا کنیم. محبت خدا کاملا قابل حس کردن است. اگر تغییر انفسی را درست و کامل انجام بدهیم، زود نتیجه میگیریم.
♦️ هر بار با خدا حرف میزنیم اگر دیدیم محبت ما نسبت به خدا بیشتر نشد یعنی با خدا حرف نزدیم
مثلا اگه استغفار کردیم و بعدش محبت خدا در درونمون بیشتر نشد یعنی تفالهای از استغفار رو داشتیم و اون استغفار حقیقی که بخواد تاریکی درونمون رو پاک کنه نبوده
🔹هر چی رابطهی ما با خدا درست بشه رابطه ما با تمام ذرات عالم درست میشه یعنی به میزانی که انتقال محبت بین خدا و ما بوجود بیاد به همون اندازه تاریکی درون پاک میشه و به هون اندازه روابط بیرونی نورانی میشه
#دوره_تغییر_انفسی
#جلسه_بیست_و_سوم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
📣 فیلم «اشباح اینشیرین»، «The Banshees of Inisherin»:
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: مارتین مک دونا
محصول: ایرلند، بریتانیا، آمریکا
سال انتشار: 2022
ژانر: تراژدی
🔹 خلاصهی داستان:
در پایان جنگ داخلی ایرلند در سال 1923، در جزیره خیالی اینشرین ایرلندی ، کولم دوهرتی، نوازنده فولکلور ، ناگهان شروع به نادیده گرفتن دوست دیرینه و رفیق شرابخوارش پادریک سوئیلهابهین میکند. پادریک، اگرچه خوب و مورد پسند ساکنان جزیره است، اما برای کولم که مایل است بقیه عمر خود را صرف ساختن موسیقی و انجام کارهایی کند که به خاطر آنها به یادگار بماند، بسیار کسل کننده است. زندگی پادریک با از دست دادن یکی از معدود دوستانش بی ثبات می شود. همانطور که پادریک از طرد شدن بیشتر مضطرب می شود.
#اشباح_اینشیرین
#The_Banshees_of_Inisherin
#مارتین_مک_دونا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
جهنمی زیر پوست چشم اندازهای بهشت
نگاهی به فیلم اشباح اینیشرین
The Banshees of Inisherin
شاید اگر پل شرایدر دوباره می خواست کتاب "سبک استعلایی در سینما" را بنویسد، لااقل این فیلم "مارتین مک دانا" را در کنار آثار 3 فیلمساز مورد نظرش یعنی کارل تئودور درایر و یاساجیرو اوزو و روبر برسون قرار می داد که در موردشان براین باور بود از ورای نماهای بسیار ساده و معمولی و روایت های تکراری، دنیای دیگری را ترسیم می کنند که برآمده از باورها و اعتقاداتشان است. اگرچه نمی دانم باورهای مک دانا تا چه حد در فیلم "اشباح اینیشرین" جاری شده (آنچنان که شرایدر با مثال از فیلم های آن 3 فیلمساز به دقت تحلیل می کرد که چگونه آن اعتقادات درون نما به نمای فیلمهایشان رسوخ کرده) چراکه فیلم قبلی اش یعنی "سه بیلبورد خارج از ایبینگ، میسوری" نشانی از این سبک فیلمسازی نداشت و بیشتر تابع جریان و تم روز فصل جوایز شده بود.
اما می توان رد پای این نوع سینما را در همان اولین فیلم مک دانا یعنی "در بروژ" که با همین #کالین_فارل و #براندن_گلیسن در سال 2008 ساخت، جستجو کرد. شاید تجمیع این 3 نفر، بازهم مک دانا را به حال و هوای همان فیلم برده البته با موقعیت زمانی و مکانی کاملا متفاوت.
شاید هم اگر سینمای دوران نئورئالیسم ایتالیا هم تداوم می یافت، "#اشباح_اینیشرین" یکی از آثارش می شد، با همان ماجراها و ساختارهای ساده و بدون تکلف که قصه های آدم های درمانده پس از جنگ را روایت می کرد. پیچیدگی چندانی نداشت و یک قصه بسیار ساده، مخاطبش را در معمولی ترین حالات تا به آخر همراه می کرد، همچون "دزد دوچرخه" و "امبرتو دی" و "برادران روکو" و ...
در یک جزیره بسیار زیبا و با چشم اندازهایی دلپذیر و بدیع در نزدیکی سواحل جنوب غربی ایرلند، مردمی زندگی می کنند که زندگی عجیب و غریبشان بیشتر به دنیای ایزوله فیلم "دهکده" ام نایت شیامالان شبیه است. قصه فیلم از یک ضد ماجرا شروع می شود؛ جوانی به نام پادریک (کالین فارل) در یک صبحی مانند همیشه به سراغ دوست نزدیکش کالم (براندن گلیسن) می رود و برخلاف همیشه با برخورد سرد او مواجه می شود. کالم حاضر نیست دیگر با او حرف بزند، بدون آنکه خطایی از پادریک سرزده یا حرف نامناسبی بر زبان آورده و یا رفتار نامطلوبی داشته باشد. این را خود کالم هم مورد تایید و تاکید قرار می دهد.
تنها دلیل کالم برای این قطع رابطه آن است که دیگر نمی خواهد اوقاتش را بیهوده و با حرف های بی خاصیت بگذرند. او می گوید که عمرش تلف شده و به پایان نزدیک می شود، بدون آنکه اثری داشته باشد و ...
بقیه در کامنت های خودم:
1- ...از همین روی می خواهد از این پس فقط روی علاقه اش یعنی موسیقی کار کند بلکه چند قطعه ماندگار ساخته و از خود به یادگار باقی گذارد.
این قطع رابطه، پادریک را دچار بحران می سازد. او که دلخوشی هایش، زندگی نزد خواهرش (که به دلیل خواستگار نداشتن، دچار نوعی سرخوردگی شده) داشتن یک الاغ به نام "جنی" و رابطه دوستی با کالم بوده، اینک یکی از سه ضلع این مثلث را از دست داده و همه تلاش هایش برای بازگرداندن آن، به بن بست رسیده و حتی با خشونت کالم در ضربه زدن به خودش منتهی شده است.
در اینیشرین، میخانه ای وجود دارد که اغلب اهالی در آن اوقات فراغت می گذرانند و فروشگاهی که زنی فضول گرداننده آن است و پلیسی که بی جهت آدم ها و حتی پسرش را کتک می زند و پیرزنی به نام "مک کورمیک" که بیش از سایرین خصوصیات همان "Banshees" را دارد. کلمه ای که ناگزیر در عنوان فیلم به "اشباح" ترجمه شده اما در فرهنگ ایرلند به معنی پری های کوتوله ای شبیه به پیرزن ها هستند که با جیغ و فریاد و زاری و ضجه، خبر مرگ دیگران را می دهند.
مک کورمیک فیلم "اشباح اینیشرین" نیز اگرچه به پری نمی ماند اما به عنوان ساحر و پیشگو معرفی شده و خبرهای ناگوار مانند مرگ و نابودی را نقل می کند. چنانچه خبر غرق شدن دامینیک، پسر دردسر ساز پلیس دهکده را هم او می دهد.
در فیلم "اشباح اینیشرین"، همه کاراکترها اگرچه زندگی بسیار ساده ای دارند ولی هریک به نوعی دچار پیچیدگی های روحی و روانی هستند، به طوری که همین پیچیدگی ها، روابط خصمانه ای را در میانشان جاری ساخته، حتی کشیش کلیسای کاتولیک جزیره نیز در شنیدن سخنان اعتراف کنندگان، به آنها گیر داده و تحقیرشان می کند. کلیسایی که تقریبا همه اعضای جزیره هر یکشنبه در آن جمع شده و مراسم به جای می آورند ولی هیچ تاثیری از آن در زندگی خود نمی بینند!
2- روند بحران زایی روابط این افراد، کارشان را به نقاط غیر قابل باوری می کشاند، چنانچه همان قطع روابط ساده پادریک و کالم به فجایع تکان دهنده ای رسیده و تنها شمایلی که باقی می ماند تداوم انتقام و انتقام جویی مابین آنهاست.
در حاشیه این روابط جهنمی در آن جزیره آرام و بهشت گونه، صداهای توپ های جنگی به گوش می رسد که می گویند به دلیل درگیری مابین ارتش آزاد ایرلند و ارتش جمهوری خواه آن است که به جان هم افتاده و یکدیگر را قتل عام می کنند. تاثیر آن جنگ آن سوی آب در زندگی اهالی چنان است که حتی پلیس جزیره قرار است برای انجام مراسم اعدام گروهی از اسرایی که نمی داند به کدام طرف تعلق دارند به مرکز برود!! گویی اصلا آن جنگ و اسارت و اعدام ها در زیر پوست زیبای اینیشرین در جریان است.
تنها این خواهر پادریک است که با تمام مخالفت های او، جزیره را ترک کرده و به مرکز ایرلند می رود و در نامه ای شرح می دهد که اگرچه جنگ ادامه دارد ولی موقعیت بهتر از اینیشرین برایش بوجود آمده و حتی پادریک را دعوت می کند که نزد او برود.
اینیشرین یادآور جزایر تبعیدی هاست که همه در آن گیر افتاده و یا زندانی شده اند، به طوری که کسی یارای فرار از آنجا را ندارد و نمی دانند چرا نمی توانند از آن جهنم بگریزند مانند میهمانان پولدار آن ضیافت اشرافی فیلم "ملک الموت" لوییس بونوئل، اما خواهر پادریک مثل "پاپیون" از آن جزیره دورافتاده به سوی آزادی می رود.
مهاجرت از ایرلند از موتیف های آشنای بسیاری از آثار کلاسیک و متاخر هالیوودی است، از پسران خانواده مورگان در فیلم "دره من چه سرسبز بود" (جان فورد-1941) تا الی فیلم "بروکلین" (جان کرولی- 2015) و تا خانواده بادی در فیلم "بلفاست" (کنت برانا- 2021) و ...
شاید به آن دلیل که به هر حال مهاجران ایرلندی خصوصا از فرقه پیوریتن ها، گروهی از پدران ساکنین امروز آمریکای شمالی را تشکیل می دهند که به کلیساهای اوانجلیک اقتدا کرده و در انتظار مسیح موعودشان و جنگ آخرالزمان به سر می برند.
اما در همه آن دسته فیلم ها، ایرلند و جزیره هایش جهنمی تصویر شده که باید از آن فرار کرد. اگرچه در فیلم "اشباح اینیشرین" برخلاف آثار یاد شده، این خود مردم جزیره هستند که آن جهنم را در میان بهشت زیبای اینیشرین بوجود آورده اند.
در این فیلم هم کاتولیک ها که همه اهالی اینیشرین را تشکیل می دهند، سوژه تخریب هالیوود قرار گرفته اند و پروتستان ها (اجداد آمریکاییان و اوانجلیست های حاکم بر آن) در آن سوی آب یا مرکز، اگرچه درگیر جنگ هستند ولی به قول خواهر پادریک، موقعیت بهتری برای زندگی فراهم آورده اند
3- بازهم انتخاب میان بد و بدتر مطرح شده که تقریبا یک دهه است در آثار هالیوودی به چشم می خورد که با فاصله گرفتن از تبلیغ رویا پردازی های پریانی و با ادعای پذیرش واقعیات اما از نگاه حاکمان و اربابان هالیوود، سعی دارند که به طریقی دیگر اذهان مخاطبان را سمت و سو داده و ضمن اعتراف به سابقه ظلم و ستم و نزادپرستی و جنگ طلبی خود اما دشمنان و رقبای خود را ظالم تر و ستمگرتر و بدتر به تصویر کشیده تا چنین القاء نمایند که در غیابشان، جهانی فاجعه بارتر ایجاد خواهند کرد.
فیلم "اشباح اینیشرین" کلکسیونی از همه این شبه واقعیات است و از همین روی در فصل جوایز امسال، یکی از تحسین شده ترین آثار 2022 به نظر رسیده که تقریبا نامش در همه لیست های برگزیدگان و کاندیداهای مراسم اعظای جوایز سینمایی و برترین های منتقدان و منتخبین کانون ها و انجمن ها و اتحادیه های هنری به چشم می خورد.
✅https://www.instagram.com/saeed_mostaghaci/
📣کلید جملات جلسهی بیست و چهارم دورهی تغییر انفسی:
♦️مشخصات جلسه:
موضوع: تغییر انفسی
تاریخ برگزاری: 13 /11/ 1401
🔹تزکیه: گستره شکرگزاری
♦️حالاتی که بابت آن شکرگزاری میکنیم: حس مثبت، کم شدن حس منفی، فهمیدن حس منفی.
🔹مراحل شکرگزاری: فهم اینکه همه چیز از جانب خداست، اعلام این مساله به خدا.
♦️با حس مثبت، فهم اینکه همه چیز از جانب خداست، آسانتر میشود.
🔹فعلا هیچ واسطهای را در نظر نگیرید فقط خدا را مسبب مسایل بدانید.
♦️با اعلام کردن به خدا، حس مثبت زیاد میشود. (شکر، حس مثبت را چندبرابر میکند)
🔹گستره شکر از استغفار و استعاذه وسیعتر است.
♦️استغفار و استعاذه فقط مربوط به حس منفی است.
🔹حس منفی و فهم این حس را هم باید از خدا بدانیم.
♦️بخش تعلیم: تعریف و حالات مختلف سمع فطری
🔹انواع بصر: جسمانی (چشم) و فطری (چشم دل)
♦️منشاء چیزهایی که با سمع فطری میبینیم: نفس یا شیطان، خدا، خودمان (نفسانی یا الهی، این مورد دربارهی سمع هم صادق است.)
🔹بصر و سمع تابع فواد هستند، اگر فواد به سمت حق منقلب شود، بصر هم به سمت حق منقلب شده و بصیرت پیدا میکند، اگر فواد به سمت باطل منقلب شود، بصر هم به سمت باطل منقلب شده و کور میشود.
♦️عبادت (ایمان و عمل صالح)، باعث بصیرت، سمعیت، تفقه قلب و ادراک حقیقت میشود.
#دوره_تغییر_انفسی
#جلسه_بیست_و_چهارم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
📣 انیمیشن «انسان اولیه »، «Early Man»:
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: نیک پارک
محصول: فرانسه
سال انتشار: 2018
ژانر: ماجراجویی
🔹 خلاصهی داستان:
در آغاز جهان، هنگامی که موجودات نخستین و ماموتهای پشمالو در زمین پرسه میزدند، انسانهای نخستین داستان داگ و هوگنوب که دو شخص وابسته به هم بودند را تعریف میکنند. داگ قبیله اش را در برابر قدرت عصر برنز متحد میکند. در یک نبرد او آنها را با بازی خودشان شکست میدهد و در نتیجه اولین بازی فوتبال اروپایی شکل میگیرد…
#انسان_اولیه
#Early_Man
#نیک_پارک
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
هدایت شده از تفکر تفریحی
#تحلیل_انیمیشن
#انسان_اولیه
1⃣ قسمت اول
وقتی میگویند «فوتبال یک بازی سیاسی است»
؛به بهانه این روزهای فوتبالی...
نظام سیاسی دوقطبی حدود صد و هفتاد سال پیش درست در آمریکا شکل گرفت. این سیستم یک نظام سیاسی دارای دو حزب دموکرات(به رنگ آبی) و جمهوریخواه(به رنگ قرمز) است که هر دو در ایدیولوژی متحد و فقط در برخی مسائل جزئی با هم اختلاف نظر دارند و هر از چند گاهی هر یک از آنها روی کار میآید و یکی دیگر خود را برای دورههای بعد آماده میکند. شیوهی نظامسازی غرب برای آموزش و تبدیل کردن این نظام به فرهنگ، تنها در خود سیاست خلاصه نشده و این امر «آموزش طرفداری از یک حزب» در ورزش نیز جریان دارد. از این رو تقریبا تمام کشورهای جهان دارای دو تیم فوتبال آبی و قرمز، دو روزنامه اصلی با رویکردهای مختلف، دو شبکه تلویزیونی وابسته به دو حزب و... است که مدام مردم جامعه را برای این نظام دوقطبی تهییج و آماده میکند. نکته قابل توجه اینکه بعد از شکل گیری این نظام دوقطبی مبتنی بر یین و یانگ، ورزشهای توپی که عمدتا دارای دو تیم مقابلهم هستند ضریبنفوذ بیشتری پیدا کرد. فوتبال مدرن نیز بعنوان معروفترین بازی در این زمره است که از قضا در انگلستان متولد شده است.
در سالهای اخیر انیمیشنهای زیادی ساخته شده که مؤید همین موضوع است.
انیمیشن «انسان اولیه» محصول سال دوهزار و هجده انگلیس است که روایتگر قبیلهی انسانهای غارنشین است که پس از انقراض دایناسورها در تنها درهی سرسبز زمین زندگی میکنند.
ادامه👇
📢کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
هدایت شده از تفکر تفریحی
#تحلیل_انیمیشن
#انسان_اولیه
2⃣ قسمت دوم
پس از چندی انسانهای عصر برنز که دارای تمدنی پیچیده هستند برای استخراج برنز به درهی سرسبز آمده و غارنشینان را از آنجا بیرون میکنند. انسانهای اولیه نیز برای پسگرفتن محل زندگی خود شرط بازی فوتبال را پیش میشکند. انسانهای برنزی پس از بازی با غارنشینان شرط را میبازند اما با خباثت «لرد نوث» بازی به نفع تیم عصر برنز تغییر میکند. ملکه که به خباثت لرد پی میبرد به کمک تیم غارنشینان او را دستگیر کرده و دره را به انسانهای اولیه برمیگرداند.
این اثر به خوبی جنگ سیاسی را با اِشِل تقابل دو تیم فوتبال نشان میدهد؛ از طرفی لباس تیم عصر برنز آبی و لباس غارنشینان قرمز است؛ همچنین لباس و تاج ملکه ( بعنوان حاکم اصلی سرزمین) ترکیبی از رنگ آبی و قرمز است (مانند پرچم آمریکا که ترکیبی از رنگ دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است). ملکه بسیار شبیه به ملکه الیزابت است.
هر چند این دو تیم با یکدیگر در نزاع هستند اما درست در جایی که دست لرد نوث بعنوان دشمن مشترک برای همگی عیان میشود غارنشینان و انسانهای عصر برنز به کمک یکدیگر او را دستگیر میکنند.
پ.ن: این انیمیشن مانند اثر «ریو۲» تقابل دو قطب سیاسی با بازی فوتبال را نشان داده و مانند انیمیشن «پرندگان آزاد» برای این نظام دو قطبی که کمتر از دویست سال قدمت دارد تاریخسازی کرده است.
پ.ن: در این انیمیشن استعمارگری انگلیس نه با دستور ملکه بلکه به فرمان لرد نوث خبیث نشان داده شده و این سرزمین به دستور ملکه به ساکنین آن برمیگردد!
📢کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
📣کلید جملات جلسهی بیست و پنجم دورهی تغییر انفسی:
♦️مشخصات جلسه:
موضوع: تغییر انفسی
تاریخ برگزاری: 20 /11/ 1401
🔹تزکیه: حال و هوای حس مثبت (حال الهی)
♦️وقتی در موضوعی هیچ حس منفی نداشتید، هرچه در قلبتان میگذرد از جانب خدا است. (محتوای دیدنی، شنیدنی، محتوای قابل ادراک)
🔹بعضی شادیها نفسانی و تاریک هستند و پشتشان ترس و ناراحتی است.
♦️حس مثبت (حال الهی) : بخشندگی، لطافت، سبکی، آرامش، رضایت
🔹وقتی حس مثبت دارید، افکار دیگران برایتان مهم نیست. همین که دیدید افکار دیگران برایتان هنوز مهم است پس هنوز به حس مثبت نرسیدید.
♦️اگر در دنیا به حال الهی نرسید، در عوالم دیگر هم نخواهید رسید.
🔹کم کم سعی کنید در این زمینه تمرین کنید.
♦️تعلیم: تفاوت و اشتراک سمع فطری با بصر فطری
🔹تفاوت: در مورد انقلاب سمع فطری به باطل، ناشنوا شدن در زمینه حقیقت اتفاق میافتد و ولی در مورد بصر دو حالت داریم:
1-اگر بصر خیلی به سمت باطل منقلب شود، دچار طغیان میشود.
2-اگر بصر کم به سمت باطل منقلب شود، مسایل را منفی میبیند و به آن برچسب بد بودن میزند.
♦️اشتراک: هر اندیشه صوتی یا تصویری که در ذهن ما ایجاد میشود تحت تاثیر دو چیز است: 1-وسوسه شیطان/ 2-هدایت الهی
🔹با درک این مساله برای خودتان موجودیت مستقل قائل نمیشوید و بسیاری از مسائلتان حل میشود.
#دوره_تغییر_انفسی
#جلسه_بیست_و_پنجم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
📣 فیلم «جنگ فردا»، « The Tomorrow War »
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: کریس مک کی
محصول: آمریکا
سال انتشار: 2021
ژانر: علمی تخیلی
🔹 خلاصهی داستان:
در دسامبر ۲۰۲۲، «دن فورستر» ، آموزگار زیستشناسی و عضو پیشین ارتش آمریکا، به دنبال پیداکردن شغل در آزمایشگاه ارتش است اما موفق نمیشود. در حین پخش مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲، گروهی از سربازان از سال ۲۰۵۱ در زمین مسابقه ظاهر میشوند و هشدار میدهند که در سال ۲۰۵۱، بشریت به دلیل حملهٔ موجودات بیگانه به نام وایتاسپایکها در حال نابودی است.
#جنگ_فردا
#The_Tomorrow_War
#کریس_مک_کی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir