eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
دل با تو سفر کرد و تهی ماند کنارم اکنون چه دهم عرض خود؟ آیینه ندارم چون شمع در این بزم، پناهی دگرم نیست جز گردش رنگی‌ که قضا کرد حصارم هرچند سرشکم همه‌تن لیک چه حاصل ابری نشدم تا روم و پیش تو بارم رحم است به حال من گم‌کرده‌حقیقت آیینهٔ خورشیدم و با سایه دچارم در انجمن یأس، چه‌ گویم به چه شغلم؟ در کارگه عجز، ندانم به چه کارم بارم سر خویش است، به دوش که ببندم؟ خارم دل ریش است، ز پای‌ که برآرم؟ دل‌ گفت به این بی‌کسی، آخِر تو چه چیزی؟ گفتم گلم و دور فکنده‌ست بهارم ای انجمن ناز! تو خوش باش و طرب کن من بیدلم و غیر دعا هیچ ندارم @TAMASHAGAH
‌می‌دانم اگر قضاوت نادرستی درمورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را می‌کند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند، در تاریکی همهٔ ما شبیه یکدیگریم! کتاب: مردی که می‌خندد هوگو @TAMASHAGAH
تنها انسان عاشق است كه از احوال ديگری باخبر می‌شود؛ با او همدلی می‌كند، به درون كشتی ديگری می‌رود و اگر طنابی سست شده است، آن را محكم می‌كند و اگر شكستگی‌ پيش آمده است به اصلاح آن می‌كوشد. آن كس كه عاشق نيست خبری جز از خويشتن ندارد و یقیناً خويشتن را نيز درست نمی‌شناسد. @TAMASHAGAH
در کوچه_های_کاهگلی_یزد ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم تو کعبه‌ای هر جا روم قصد مقامت می کنم جان @TAMASHAGAH
آتش عشق میپزاند ما را من لبان خويش را با آتشي مقدس تطهير کردم تا از عشق سخن بگويم اما وقتي دهان گشودم زبانم بند آمده بود . پيش از آن که عشق را بشناسم عادت داشتم نغمه هاي عاشقانه سر دهم اما شناختن را که آموختم کلمات در دهانم ماسيد و نوا هاي سينه ام در سکوتي ژرف فرو افتادند . خلیل جبران @TAMASHAGAH
مرا گویی که رایی من چه دانم چنین مجنون چرایی من چه دانم مرا گویی بدین زاری که هستی به عشقم چون برآیی من چه دانم منم در موج دریاهای عشقت مرا گویی کجایی من چه دانم مرا گویی به قربانگاه جان‌ها نمی‌ترسی که آیی من چه دانم مرا گویی اگر کشته خدایی چه داری از خدایی من چه دانم مرا گویی چه می جویی دگر تو ورای روشنایی من چه دانم مرا گویی تو را با این قفس چیست اگر مرغ هوایی من چه دانم مرا راه صوابی بود گم شد ار آن ترک ختایی من چه دانم بلا را از خوشی نشناسم ایرا به غایت خوش بلایی من چه دانم شبی بربود ناگه شمس تبریز ز من یکتا دو تایی من چه دانم   جان @TAMASHAGAH
ذات تو ز عیب ها جدا دانستم موصوف به مغز کبریا دانستم من دل چه کنم چونکه به تحقیق و یقین خود را چو شناختم تو را دانستم @TAMASHAGAH
ور به تیغ ام بزنی با تو مرا خصمی نیست خصم آن ام که میان من و تیغ ات سپر است جان @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما با آدم بد مشکلی نداریم . درِ میخانه ببستند خدایا مپسند که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند… @TAMASHAGAH
جمله بی قراری ات از طلب قرار تو است عاشـــــق بیقرار شــو تا که قـــــرار آیدت جمله نامرادیات از طلب مـــــراد تو است عاشـــــق نامرادشـــــو تا که مـــراد آیدت @TAMASHAGAH
🔅ذکر، زدایندهٔ خیالات پریشان: مولانا در بیان فایدهٔ ذکر تمثیلی بسیار بدیع و پرمغز دارد به نام عور و زنبور بدین مضمون که شخصی برهنه با هجوم زنبوران رو به رو می‌شود او برای آن که به نیش زنبوران گرفتار نیاید خود را درون برکهٔ آبی فرو می‌برد. تا وقتی که زیر آب است از گزند زنبوران در امان است اما همین که از آب بیرون می‌آید با هجوم انبوه زنبوران روبه‌رو می‌گردد. در این تمثیل می‌گوید: آدمی در معرض هجوم خیالات یاوه و اوهام آزاردهنده است.او برای رهایی از این وضعیت باید به برکهٔ ذکر خدا درآید.بنابراین مولانا مسأله استغراقِ ذاکر در ذکر خدا را این‌گونه بیان می‌دارد: آن‌چنان که عور اندر آب جَست تا در آب از زخمِ زنبوران برَست می‌کند زنبور بر بالا طواف چون برآرد سر، ندارندش معاف آب، ذکر حقّ و زنبور این زمان هست یاد آن فلانه وآن فلان دَم بخور در آبِ ذکر و صبر کن تا رهی از فکر و وسواسِ کهن بعد از آن تو طبعِ آن آبِ صفا خود بگیری جملگی سر تا به پا آنچنان کز آب آن زنبورِ شرّ می‌گریزد، از تو هم گیرد حذر (شرح موضوعی مثنوی معنوی) ✍ @TAMASHAGAH
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕊❤️‍🔥 راهِ خداپرستی ازین دل‌شکستگی‌ست اقلیمِ خودپرستی از آن راه دیگر است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕊❤️‍🔥              @TAMASHAGAH
💫🕊 عابدان، جزایِ طاعت خواهند و بازرگانان، بهای بضاعت منِ بنده امید آورده‌ام نه طاعت، و به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت @TAMASHAGAH
📚نگاهی به کتاب ازگذشته های ایران مولف ،ژاله آموزگار،تهران ،معین ،۱۳۹۶ قیمت ۳۵۰۰۰۰ریال دکتر آموزگار ،هفتاد مقاله  وخطابه ومصاحبه را دراین کتاب جای داده است. این مقاله ها وخطابه هاپیرامون  ایران وتاریخ واسطوره ی آن  است. این مقاله ها از نشریات گوناگونی چون بخارا،کاروان،جهان کتاب و.... جمع آوری شده است. وقتی با بال های اندیشه وشوق نویسنده دانشور این کتاب برفراز سرزمین باستانی ایران پرواز می کنیم. هرمکان وهرپدیده ای که در سربلندی ایران زمین نقش داشته اند. خود را به ما نشان می دهند. دراین کتاب فردوسی  ،بهار، جمشید، دهخدا، اوستا، تخت جمشید.اساطیر ایرانی ،خودرا به ما نشان می دهند. گویا همه ی این مکانها واشخاص از عظمت ایران سخن می گویند. دکتر آموزگار نجیبانه ودوراز هیاهوی زمانه با تحقیق وجستجوی خود برای بیان تاریخ وسربلندی ایران می کوشد. برای آشنایی بیشتر با این کتاب عبارتهایی را از دکتر آموزگار مرور می کنیم. "فرهنگ ماندگار ما مجموعه ای است یک پارچه که درسفالینه های منقوش متعلق به هزاره ی چهارم پیش از میلاد . درتپه های سیلک ،درسروده های گات ها، دراندیشه های انسانی زردشت،درلابه لای شاهنامه،درکاشی های آبی رنگ مسجد شیخ لطف الله،درستون بندی های مسجد جامع یزد،درارگ تبریز،درسادگی سفره ی هفت سین . این ها همه آیتی از فرهنگ ایرانی است  که درتداوم آن همه ی ما نقش داشته ایم" 🌱🌱 @TAMASHAGAH
فقیهی پدر را گفت: هیچ از این سخنانِ رنگینِ دلاویزِ متکلمان در من اثر نمی‌کند، به حکم آنکه نمی‌بینم مر ایشان را فعلی موافقِ گفتار: ترکِ دنیا به مردم آموزند خویشتن سیم و غلّه اندوزند عالِمی را که "گفت" باشد و بس هرچه گوید نگیرد اندر کس عالم آن‌کس بُوَد که بد نکند نه بگوید به خلق و خود نکند اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ اَنفُسَکُم ... متکلمان: واعظان گفت: گفتار، قول اَتَأمُرونَ النّاسَ...: آیا مردم را به کردار نیک فرمان می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید! سعدی، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران: صفی‌علیشاه، ۱۳۷۶، ص ۲۱۶. @TAMASHAGAH
هوالنور🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانم‌ بي‌نشان‌ باشد مکانم‌ لامکان‌ باشد نه‌ تن‌ باشدنه‌ جان‌ باشد که‌ من‌ خودجان‌ِ جانانم ‌ دويي‌ را چون‌ برون‌ کردم‌ دو عالم‌ را يکي‌ ديدم‌ يکي‌ ديدم‌، يکي‌ جويم‌، يکي‌ دانم‌، يکي‌ خواهم ‌ اگر در عمرِ خود روزي‌، دمي‌ بي‌تو برآوردم‌ از آن‌ روز و از آن‌ ساعت‌ پشيمانم‌، پشيمانم
الهی تا با تو ام بیشتر از همه ام و تا با خودم کمتر از همه ام بایزیدبسطامی 🌱🌱🌱 @TAMASHAGAH
خاک من گِل شود و گُل شکفد از گِل من تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من جان @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما در کوچه های تنگ زمانه مان ، بر یاری امام غائب مان سیلی که هیچ! غصه هم نخورده ایم... امام زمانم @TAMASHAGAH
📝 ما نکردیم گناهی حرجی بر ما نیست جان سپردیم به عشق تو و بی‌جان رفتیم @TAMASHAGAH