eitaa logo
وصیت ستارگان 🌷💫
4.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
5 فایل
بسم رب الشهداء 🌷شهدا امام زادگان عشقند که مزارشان زيارتگاه اهل یقین است. آنها همچون ستارگانی هستند که می‌توان با آنها راه را پیدا کرد🇮🇷 🌹وصیت وزندگینامه شهیدان 🌹مفاهیم انقلابي،بصیرتی ارتباط با اعضا☆☆☆ @yazaynab72
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت ستارگان 🌷💫
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربا
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت سی و هفتم) ادامه... تا این که یه بار این بچه🌷.... زنگ زد به گفت: دارم میام مامانت رو ببینم. اومد دیدم یه دست سه تایی از اون برام خریده.🥣 این قدر شرمنده اش شدم. گفتم: چرا این کار را کردی آخه ؟ گفت: "نه،ظرف تون را ، رفتم یه دست براتون خریدم. چقدرم با سلیقه! رفته بود جنس خوبش را برام بود. "❤️ _ آره حاج خانوم. خدا رو شکر خیلی با ست. کمتر مردی حال و حوصله خرید داره، اما الله پا به پای من می آد می ریم بازار می گردیم. بهترین جنس رو با قیمت پیدا می کنیم. تازه بعضی وقتا من خسته می شم، اما اون خسته نمی شه.🌸 این را گفت و با خنده ادامه داد: "حالا اون ظرفه کو؟ ببینم سلیقه چه جوری بوده؟"☺️ _ من که دلم نیومد استفاده کنم. اصلا ظرف را نگاه می کردم، در می اومد.🥺 _ آخه چرا؟ حاج خانم که احساساتی شده بود و سعی داشت را مخفی کند، گفت: "هر وقت چشمم بهش می افتاد، بغض می کردم. می گفتم این بچه ، اما ببین با چه سلیقه ای رفته برای من ظرف خریده.😔 اصلا دلم نمی اومد ازش استفاده کنم. آخر سر بردم به نیت برای ، دادم به کسی که احتیاج داشت، اون استفاده کنه."🇮🇷 زینب از این همه احساس پاک "مادرانه حاج خانم دلش غنج رفت. بلند شد و او را کرد و گفت: "حالا می فهمم چرا روح‌الله این قدر از شما می کرد." تا عصری آنجا بودند و از هر دری با هم صحبت کردند.🌺 وقتی برگشتند، زینب گفت:" چقدر خونواده خوبی بودن! خیلی مادر خوب و داشت. کلی با هم حرف زدیم. چقدرم از تو تعریف می کرد.😊 _ آره واقعأ، رضا برام کرده و مادرشم . زینب که انگار چیزی یادش آمده باشد، گفت: "راستی، من شون را نگاه کردم، سجاده ای نبود. تو گفتی مامانش اش رو کرده تو آشپز خونه. منظورت چی بود؟" 🤔 _نه، منظورم این نبود که سجاده اش رو انداخته تو آشپز خونه نماز بخونه. این بود که رو با درست کردن برای بچه هاش و درستی که داره، انجام می ده.🌷 وقتی برای بچه هاش و حتی دوستای بچه هاش با غذا درست می کنه، یا خونه رو براشون آماده می کنه، تو درس و کار و راهنمایی شون می کنه، به نظرم با کردن خدا هیچ فرقی نداره. 🙏 _ آهان، آره اگه هرچی تعریف می کردی، تا خودم امروز به چشم خودم نمی دیدم، متوجه حرفت نمی شدم. همهٔ کاراش رو با و علاقه انجام می داد.💚💚 اواخر شهریور ماه بود که...... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد...🇮🇷 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨
سیری بر ستاره ای دیگر از آسمان وشهادت🇮🇷 شهید هفته کانال از شهید یونس زنگی آبادی چه می دانید؟/فرمانده ای که از ابتدای تولدش نام گرفت🔰 زنگی آبادی که نامش با لشکر ۴۱ ثارالله سلام الله علیه گره خورده است، همان جوانی است که در عملیات پنج به شهادت رسید.🌷🕊 درست اولین روز از سال 1340 بود که در روستای زنگی آباد کرمان و در خانواده ای که در نسبی به سر می بردند و پدر با و هیزم شکنی زندگی خانواده اش را می گذراند، فرزند پسری به دنیا آمد که چون تولدش مصادف شده بود با او را حاجی صدا کردند و چون نام یونس بود، نامش شد .🌸   کسب ملاحسین و دامان پاک و تقیدشان به رعایت آداب شرعی زمینه بسیار مناسبی برای رشد و پرورش یونس فراهم آورد. با اینکه بیش نبود اما با پدر و برادری که دو سال و نیم بعد از خودش به دنیا آمد، راهی مسجد می شدند و را به جماعت می خواندند و انگار ملاحسین دست کودکانش را گرفته بود و قدم به قدم آنها را با الفبای و درست زیست کردن آشنا می کرد.🌷  ... 🔵کانال وصیت ستارگان ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
✨💚💚🌸✨ اگہ بخوای کنے باید منتظر مرگ باشے تا به سراغت بیاید ولے... اگہ شدی♥️ به سمت مرگ پرواز میکنے...🕊 این کسانی است کہ جاودانہ خواهند شد ! و جاودانہ‌هایِ تاریخ اند🌷 |اینجا از جاودانہ‌هایِ خواهی خواند و رسم ، خواهی آموخت... 🇮🇷 🔵کانال وصیت ستارگان ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
وصیت ستارگان 🌷💫
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت نود و چهار ) _ خب اینکه طلاهای خودته🌷.... می خواستم برات بخرم.😔 _می دونم، چه فرقی می کنه خب!من این رو عوض می کنم، یه بهترش رو می خرم. حتما که نباید خرج کنی.💚 آخه این جوری تو راضی هستی؟ _آره راضی ام.😊 زینب و دستبندش را برداشت و رفتند طلا فروشی . آنها را فروختند و یک دستبند انتخاب کردند،💍 اما دویست تومان کم داشتند. کارت کشید و دستبند را خرید. یک کیک هم خریدند و شب به خانمش رفتند و جشن خودمانی و کوچکی گرفتند. 🎂 روح الله دلش می خواست را راضی کند، بعد برود. آرام در گوشش گفت: "اینم سالگرد ازدواج مون. جشن که گرفتیم، کادو که برات خریدم، که گرفتیم. بعد نگی من هیچ کاری نکردم و رفتم. " زینب خندید و گفت:"باشه قبول.☺️ اما من کلی فکر تو ذهنم بود برای اولین سالگرد مون که نشد هیچ کدومش رو عملی کنم. "🌸 _انشاءالله سال دیگه جبران می کنم. فردای آن روز دوباره را برداشت و دوتایی با هم رفتند پادگان. روح الله باز هم رفت داخل تا از رفتنش مطمئن شود، بعد کند.🇮🇷 تا وقتی برگردد، زینب می کرد که این بار هم رفتنش کنسل شده باشد. اما وقتی آمد در عقب ماشین را باز کرد تا ساکش را بردارد، زینب فهمید که روح الله شده است.🧳 "زینب، من دارم می رم. دیگه سفارش نکنم. هر چی خواستی برای بخر، فکر پس انداز و اینا نباش. هر جا هم دوست داشتی برو، فقط خونه تنها نمون. حتما برو خونه مامانت اینا. " _باشه، مراقب خودت باش. حتما باهام بگیر. ✋ از هم کردند و زینب به سمت خانه مادرش حرکت کرد. وقتی رسید خانه، سعی کرد همان طور که روح الله خواسته، عادی اش را از سر بگیرد، اما گوشی اش را یک لحظه هم از خود جدا نمی کرد. صدای را تا آخر زیاد کرده بود و روی حالت لرزش گذاشته بود که اگر زنگ خورد، حتما متوجه شود. 📱 روح الله سه روز اول زنگ نزد. زینب خیلی نگران بود و می زد. این اولین باری بود که این قدر طولانی به مأموریت می رفت. بعد از سه روز که زنگ زد، زینب خیلی بی تابی کرد. 🥺 روح الله کرد و گفت که موقعیت تماس گرفتن نداشته است. بعد از آن، تقریبا هر روز تماس می گرفت و خیلی با هم صحبت می کردند.📞 از قسمتی که بود، خیلی نبود و زینب این را از صدایش می فهمید. 😔 مأموریتش در... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد...🇮🇷 🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
وصیت ستارگان 🌷💫
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت نود و هفت ) ادامه... فردا رفتند خانهٔ پدرش🌷.... روح‌الله عادت داشت هر بار که به دیدن می‌رفت، چیزی می خرید.❤️ دوست نداشت دست خالی برود، از بعد از مریضی پدرش، بیشتر میوه می خرید؛ تا وقتی هم که آنجا بود، با خیلی بازی می کرد و به حرف ها و درد و دلهایش گوش می داد. اکر کاردستی هم داشت، با برایش درست می کرد.🌸 با پدرش حال و احوال کرد، حال پدرش رو به بهبودی بود. از این بابت خیلی شد.😊 خیلی سر بسته از گفت، اما نگفت دقیقا کجا رفته بوده وچه کاری انجام داده. چون از قبل به قول داده بود که شام دعوتش کند، شام خانهٔ پدرش نماندند. از آنجا بیرون آمدند، روح‌الله گفت: "خب خانوم، چی میل داری؟"💚 _من چند وقته خیلی دلم می خواد. می شه حالا یه امشب را بزنیم زیر قول مون و پیتزا بخوریم؟🍕 حدود شش ماهی می شد که مواد غذایی را نمی خوردند. به هم قول داده بودند سوسیس وکالباس، پفک ونوشابه را به طور کامل از شان حذف کنند.🌸🌸 روح‌الله کمی فکر کرد. 🤔 _باشه، حالا یه امشب رو نداره. دیگه دوماه نبودم بابد جبران کنم دیگه. هر چی تو بخوای همون می شه.☺️ بعد از چند ماه رفتند باهم بیرون و خوردند. شب خوبی شد برای شان. یک سری از وسایل را نگه داشته بود تا به خانه خودش ببرد. چون خانه قبلی شان خیلی بود، نتوانست وسایل را بیاورد.❤️ فرش وکمی از وسایل خانه پدرش بود، کمد ها و هم در انباری خانهٔ پدر خانمش. حالا که این خانهٔ دو تا اتاق خواب داشت، قرار شد وسایل مادرش را بیاورد ودر یکی از بچیند. 🇮🇷 همان شب اتاق را چید. دو تا پشتی که مادرش بود، گذاشت داخل اتاق. زینب از قبل پرده سفیدی هم برای اتاق خریده و کرده بود. سفید انتخاب کره بود تا به فرش آبی و سفید مادر روح‌الله بخورد.🌸❤️ روح الله اتاق را که چید، دست به کمر زد وبه آن کرد. از اینکه وسایل مادرش را در اتاقش چیده بود، خیلی داشت. زینب هم از خوشحالی او کیف می کرد.🥰 فردا صبح روح‌الله باید می رفت . پدرش کاری را به او سپرده بود که باید انجام می داد. زینب هم همراهش رفت. قبل از اینکه برود ، به زینب قول داده بود که وقتی برگشت او را سفر ببرد.🌴🌱 💫🌺💫🌺💫🌺🇮🇷💫🌺💫🌺💫🌺 بین راه، سر رسیدِ مشکی اش را.... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد...🇮🇷 🔵کانال وصیت ستارگان 🕊 ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
✨❤️✨ ✨ نعمت ازدواج - چه برای پسر، چه برای دختر - نعمت بزرگی است که خیلی‌ها توجّه ندارند. اینکه خدای متعال به شما بدهد و کمک کند که همسر خوبی پیدا کنید، یکی از بزرگ‌ترین نعمت های است؛ این نعمت را باید شکر بکنید. شکر این نعمت هم به این است که آن شکلی را که خدای متعال برای خانواده‌ها، برای زن، برای شوهر تعیین کرده و اخلاق خانوادگی‌ای را که در مقرّر شده، به طور کامل رعایت کنید و قدر این زندگی را بدانید؛ سعی کنید ان‌شاءاللّه هر چه بیشتر این را اسلامی کنید. 🇮🇷 🔵کانال وصیت ستارگان ╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯