eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
2.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
229 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ▪️برداشت اول. شروع شده بود، باران سنگینی رو در نجف پشت سر گذاشته بودیم و با خنکای نسیمی راهی شدیم... کمی که گذشت، مسیر دو قسمت شد. جاده ای مخصوص پذیرایی و جاده ای به موازاتِ همان جاده مخصوص "ذکر گفتن"، "سینه زدن"، "کمک کردن" و ... برای اولین بار وارد جاده ی پذیرایی شدیم، مرد تنومند بلند دعوت میکرد که: بفرمایید بامیه! یکی از آقایان همراه ما جلو رفت و کمی گرفت، به محض خوردنش زدیم و داشتیم تعریف میکردیم که از دور ما رو دید،، اشاره کرد بیا! بامیه های داغِ داغ رو با دستهایش برداشت و ریخت روی نون و داد به ما!! اونقدر زیاد بود که همگی تعجب کردیم اما مرد عراقی با لبخندی میگفت: ... همینقدر گرم و شیرین و مهربان مسیر بهشت شروع شد... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
. ▪️برداشت دوم. مسیر بهشت شروع شده بود، اونقدر لحظات ناب و دوست داشتنی وجود داشت که لحظه لحظه ی آن باید میشد! قبل از رفتن، کفش سبکی برای گرفته بودم و گذاشته بودم توی برای وقتی که خسته شدم! یک کوله پشتی که هرچقدر بیشتر میگذشت، بیشتر به وجود بارهای اضافی داخلش پی می بردم!! من هنوز نشده بودم... این رو وقتی فهمیدم که دختران نوجوان فقط با یک کیسه راهی شده بودند آن هم برای کفش هایشان! در محضر حسین ع حتی این کفشها هم اضافه بودند... این رو وقتی فهمیدم که خانم ایرانی فقط برای درمان آمده بود بدون هیچ کوله باری... این رو وقتی فهمیدم که پسر بچه ای با شال ، آمده بود که فقط هر صدتا عمود، کوله بار یکی از زوار رو کمکش حمل کنه و خودش هیچی نداشت! عشق حسین ع تمام تعلقات دنیوی رو قطع میکنه و من تازه فهمیدم... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از فردا شب، مو
🔖 : 📍قسمت اول. سشوار رو که خاموش کردم یه نگاهی تو آینه کردم موهای کرده به زیبایی دور صورتم ریخته بود. مش هایی که سفیدی سرم رو کمتر به رخم می کشید! دستم رو لای بردم و یه تکانی دادم. روی هم غلتید و رو شانه هایم پخش شد. تقویت کننده پوستم رو زدم و دوباره نگاهی به آینه کردم. انگار تمام عمر گذشته جلو‌چشم هام رژه رفت! چشمهام رو بستم و اجازه دادم تا پرنده خیال دستم رو بگیره و ببره به سرزمین ... یهو یه صحنه من رو متوقف کرد اون روز هم موهام رو کشیده بودم و کلی و ... البته موهایی که چند برابر حالا بود! مانتو کوتاه چند رنگم رو پوشیدم و شلوار لی کوتاه و های ساق بلند ... روسری رو روی سرم انداختم و با دستم جلوی موهام رو بیشتر کشیدم بیرون.. مامانم اومد و گفت کجا.... گفتم با و بهار میریم بازار شام دوربزنیم. گفت زود برگرد و رفت ... منم راه افتادم بیرون ... از در که اومدم بیرون سر کوچه و بقیه پسرها ایستاده بودند مثل همیشه ... زیر چشمی نگاه کردم مهدی نبود ... بی به بقیه اومدم از جلوشون رد شم که چند تا تیکه و سلام و ... نثارم شد. برگشتم یه جواب سلام دادم و رد شدم ... چند تاشون رو میشناختم و چندتا هم نه.... بخاطر مهدی جرات ندارند به من حرف بزنند. یه بار یکی اومد بندازه که پیام گفت حواست باشه دوست مهدی هست. بعد از آن کلی با مهدی کردم که من کی با تو دوست بودم که بین پسرها چو انداختی؟! گفت من نگفتم و ... ولی همه محل میدونستن که من و مهدی بواسطه که از ۷ سالگی داریم و رقابت درسی که مامان هامون برامون درست کردند یه جورایی به هم ربط داریم! زنگ خانه بهار رو زدم باباش گفت امروز نیست و با خواهرش رفته بیرون. منم خودم راه افتادم طرف بازار شام. سرپایینی رو همیشه پیاده میرم؛ سر بازار شام تینا ایستاده بود. دختر که وقتی بود دیگه زیبایی من به چشم نمی‌ اومد... یه دوری زدیم و کلی هر و کر، بعد هم رفتیم کافه گلاسه خوردیم و با نزدیکی به تاریکی هوا تصمیم گرفتم برگردم خونه. غر غر نداشتم... کنار میدان اسبی ایستادم تا بیاد سوار شم. همینطور که ایستاده بودم یه لحظه به خودم اومدم که ماشین جلوم ایستاد! وای دیگه راه فرار و ... هم نداشتم. تا اومدم به خودم بیام که دوتاشون پیاده شدند. و یکی گفت: این چه وضعیه ... گفتم چطور؟ ادامه دارد.... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما سزاوار ديدن و شنيدن حقيقت هستين… 🔹️ مدرسه رشد و تعالی زمان با همکاری بنات الزینب برگزار می‌کند: 📽 پخش مستند جنجالی ایکسونامی ▪️روایتی بی‌پرده از زبان یک پورن استار؛ میشل مارن. 🔞 تماشای این مستند برای افراد بالای ١٨ سال مجاز است. ✅ حضور برای عموم رایگان است. ‼️ویژه بانوان‼️ 🗒برای ثبت نام به آیدی زیر مراجعه فرمایید: 🆔️ @Abasiazr 🕒 زمان: سه‌شنبه ٢۴ آبان ماه ١۴٠١، ساعت ١۵ الی ١٧ 📍مکان: ۴۵ متری گلشهر، کوچه شهید میرزایی، جنب مرکز خرید جانبو، زینبیه گلشهر کرج ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ @banatozeynab ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از امشب، مورخه
🔖 : 🔰 : در هویزه بین تابلوهایی از شهدا نماز ظهر و عصر رو خوندیم و زیارت کردیم و برای خوردن غذا به داخل محل اسکان رفتیم، خیلی شلوغ و پرسرو صدا بود. به دوستان پیشنهاد کردم که غذامون رو برداریم و به فضای سبزی که نزدیک یادمان بود بریم، گفتن: کدوم فضای سبز ؟! خواب دیدی؟ من: خودم دیدم اونجا فضای سبز داشت😢 قبول نکردن😏 احساس کردم دارم به شهادت نزدیک میشم چون چیزهایی می دیدم که بقیه نمی دیدن😂 خلاصه با اصرار اینجانب، راه افتادیم به سمت مورد نظر و الحمدلله وجود اون فضای سبز ثابت شد و شربت شهادت از دستم افتاد😉 بعد از کلی عکس انداختن در همون یک حالت نشسته ی خسته، سری هم به بازار زدیم. 💢 آخرین یادمان، شهدا بود ورودی معراج بولدوزری (البته اسم دقیق اون ماشین ها رو نمیدونم) رو دیدیم که روش نوشته شده بود: گلی گم کرده ام می جویم او را 😭 و خدا می دونه چندهزار تا از گل هامون زیر خاک دفن شدن و بعضی هاشون هنوز هم پیدا نشدن😔 وارد شدم، دست هام رو که به شبکه ها رسوندم، چشم هام تا داخل ضریح دویدن تعدادی کفن کوچک دیدم که حاوی که چه عرض کنم، چند تیکه استخوان شهدای گمنامی بودن که فقط چند روز از یافتن شون می گذشت ،😔 تاریخ و محل تفحص و نام یکی از روی هر کدام نوشته شده بود، حالتی بین بهت و ناباوری داشتم فکر کردم وقتی می خوان این کیسه ها رو تحویل خانواده شهید بِدن چی میگن؟ با چه زبانی صحبت میکنن؟ چطور این همه عظمت تو یه تیکه پارچه جای گرفته؟ پاره تن کدام پدر و مادر انقدر نشون دست از دنیا کشیده؟😭 چقدر معصومانه بی ادعایید، 😔 این شما آتش میزنه به جان ِ خروار خروار ادعای ایمان ما. کمی دورتر ،تابوت هایی در آغوش میهن، روی هم چیده شده بودن و زائران با اشک در چشم و آه در سینه روی اون ها حاجت ها یا درد دل هاشون رو می نوشتن. من هم خودکارم رو متبرک و چند کلمه به انبوه واژگان اضافه کردم، باشد که این کلمات از وسعت حیات شهدا، جان بگیرن و جان تازه ام ببخشند.🤲 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f