7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 فیلم های روز جمعه!
👈 تا انتها بخوانید.
غروب #جمعه یک ملت آخرین سکانس زندگی شما را به نظاره نشست و طبق معمولِ فیلم هایی که خدا می سازد و بازیگرانش شما و رفقایتان هستید، آخرش را " #سرخ " بازی کردید!
ولی ما پلان ها و تمام سکانس های زندگی شما را هیچوقت ندیدیم!
سکانس های #شب_بیداری، راندهای مبارزه با مشت های باندپیچی شده، سکانس های دویدن های #خستگی_ناپذیر تا افقی که فقط کارگردان آن را می دید!
سکانس های خسته شدن و نَنِشستن!
و
پلان های نیمه شب های روی #سجاده که همیشه توی تدوین نهایی کات می شدند!
یا آن سکانس های معروف سخنِ علی چیت سازیان که میگفت: " اگر میخواهی از سیم خاردار رد بشوی، اول باید از سیم خاردار #نفست عبور کنی"
صدای پس زمینه ی زندگی روزمره تان میشد!
خلاصه، این روزها که با رنگ های پریده شاهد تیتراژ پایانی زندگی تان هستیم و با تشکر از "#مهدی_فخری_زاده" جلوی چشمانمان نقش می بندد،
یک بار باید بزنیم روی دور تند تا به اوایل فیلم برگردد...
روحت شاد، آنقدر بی سر و صدا همه جا هستید که الان، جای خالی شما عجیب حس می شود!
#شهادتت_مبارک
#شهید_فخری_زاده
#مرگ_بر_اسرائیل
#مردی_آرام_دعای_فرج_میخواند
#اینان_جوانان_زینب_اند
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj
ارتباط با ادمین روزهای چهارشنبه
🆔 @Yamahdi1214
🔖 #اطلاعیه:
#سجاده و تسبیح فرستد صلوات
آیینه به تلمیح فرستد صلوات
میلادِ صحیفه های #سجادیه است
قرآن و مفاتیح فرستد صلوات
💐🎉ولادت سراسر نور روح عبادت، کوه شهامت ، راه سعادت جانشین ارباب امام سجاد(ع) مبارک🎉💐
🚫از پذیرش پسران بالای ۳ سال معذوریم
#اینان_جوانان_زینب_اند
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
1.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖#روز_ملی_فناوری_هستهای
غروبِ #جمعه، یک ملت
آخرین سکانس زندگی شما را به نظاره نشست
و طبق معمول
فیلم هایی که خدا میسازد
و بازیگرانش شما #فخری_زاده ها هستید،
سکانس آخرش را "سرخ" بازی کردید
ولی ما،
تمام پلان ها
و سکانس های دیگر زندگی شما را هیچ وقت ندیدیم...
سکانس های شب بیداری،
سکانس های دویدن های خستگی ناپذیر
تا افقی که فقط کارگردان آن را میدید
سکانس های خسته شدن و نَنشستن،
پلان های نیمه شب های روی #سجاده
که همیشهی خدا در تدوین نهایی #کات میشدند!
و امروز روز گرامیداشت زحمات شماست، هرچند خدمات شما با این چیزها جبران نمیشود...
☢روز ملی فناوری هسته ای گرامی باد.☢
#کلیپ_استوری
#هستهای
#اتم
#ژنراتور
#سانتریفیوژ
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از فردا شب، مو
🔖 #ترانه_های_مادرانه:
#قسمت_دوم:
کلاس اول دبستان بودم که خواهر بزرگترم ازدواج کرد،
بنابراین من در سن هفت سالگی خواهر زن شدم😁
درواقع تو سنی #نامحرم وارد خونه ما شده بود که هیچ محدودیتی برای من ایجاد نمیکرد!
و اصلا با حضورش تفاوتی تو دنیای کودکی من به وجود نیومد!
سالها گذشت و من به سن تکلیف رسیدم.
مامانم یه #چادرنماز ربان دوزی شده برام گرفته بود و خودش برای مراسم جشن تکلیف مدرسه اومده بود ☺️
محله ای که ما زندگی میکردیم و به ویژه مدرسه ما تعداد #محجبه ها خیلی کم بود.
مدل مامانه من که با یه انگشت رو بگیرن که دیگه هیچی!🙈
اینو وقتی حس میکردم که تو مدرسه مراسمی برگزار میشد...
بعد از اینکه از مراسم برگشتیم،
مامانم تو اتاق صدام زد و یه روسری توری با پولک های رنگی بهم داد و گفت از این به بعد جلوی نامحرم اینو سرت کن 😊
منم یه روز که شوهر خواهرم اومد با یه ذوقی اینو سر کردم و اومدم....
همه اینطوری بودن 😳
داداشم سریع روسری رو از سرم برداشت و گفت:
"این مسخره بازی ها چیه!!"
آخه خانواده ما دقیقا دو جبهه متفاوت داره🙈
مامانم و بابام...
بابام میگفت هنوز بچه ای!
حتی تا سوم راهنمایی روزه گرفتن تو خونه ما ممنوع بود چون برای بچه ها #زود بود!
اما مامانم...
اصلا انگار یه تنه مسئولیت دینداری بچه هاش رو به دوش می کشید....
آخر شب که خواستیم بخوابیم مامانم اومد تو اتاق و گفت:
" خودت تصمیم بگیر! این روسری شاید الان چیز مهمی نباشه ولی بزرگتر که بشی تو رو از خیلی چیزها دور میکنه! "
متوجه حرفهاش نشدم...
مامانم کم حرف میزد، بیشتر عمل میکرد!
مثلا وقتی از مدرسه برمیگشتم همیشه با همون چادر نمازش می اومد استقبال و من دونه دونه از مدرسه براش میگفتم 😍🤓
اونم نه وقتی دست و روم رو شستم 😁 نه!
بلکه با همون روپوش مدرسه منو می نشوند رو سجاده اش و مو به مو به حرفهام گوش میداد!
بعدها فهمیدم که عمدا دوست داشته من همیشه روی سجاده باهاش حرف بزنم ☺️
همین باعث شده بود که دلم بخواد منم گاهی کنار مامانم یه سجاده بندازم و باهاش نماز بخونم...
اصلا مامانم ناخودآگاه بهم یاد داده بود #سجاده جای حرف زدنه ☺️ جای آروم گرفتن....
💠 رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا.
#عاشق_باش
#رمان
#مادرانه
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از فردا شب، مو
🔖 #ترانه_های_مادرانه:
#قسمت_چهارم:
با گیتار قدیمی برادرم شروع کردم.
هم استاد خوب نبود هم اون ساز قدیمی!
هر دوشون رو عوض کردم.
اول از همه یه گیتار نو خریدم و بعد یه کلاس موسیقی رفتم که یکی از دوستای برادرم معرفی کرده بود.
کلاس که چه عرض کنم، یه خونه قدیمی و خالی دوطبقه بود.
یه خونه دو طبقه که تنها چیزی که توش وجود نداشت حس هنرمندی بود! 🙄
با یه استاد میانسال و نحیف که دائم داشت سیگار میکشید! 😐
زمان هایی که به آموزش من اختصاص میداد بدترین ها بود!
ساعت یک ظهر، دو ظهر!!
یعنی دقیقا مرده ترین زمان ممکن...
شاید فکر کنید چطور خانواده اجازه دادن من اینجور جایی برم؟! 🙈
باید بگم که مامانم همیشه همراهم بود ☺️
با همون #چادر مشکی که چهره اش رو نورانی تر از همیشه میکرد و یه انگشت که مسئولیت پنهان کردن بخشی از #نگاهش رو به عهده داشت! 😍
شاید حتی قابل تصور نباشه مادری که بخش زیادی از عمرش رو پای #سجاده یا در حال #مطالعه بود، چقدر دیدن چنین شرایطی براش سخت بود!
ولی هیچی نمی گفت!
فقط هر بار که میرفتیم میگفت:
"مامان من مطمئنم تو یه روزی #قو میشی!
پس هرکاری رو شروع کردی بهترینش باش"
شاید میخواست همراهم باشه تا آخرش!
که خودم بفهمم حتی بهترین بودن تو این شرایط، حتی آخرش هم #هیچی نیست...
مامانم تندتند غذای بقیه رو آماده میکرد،
ناهارمون رو می خوردیم و دوتایی راهی می شدیم.
فکر کنم سه تا تاکسی باید سوار و پیاده می شدیم.
تصور کنید یه خانم چادری میانسال که دختر بدحجابش رو با یه ساز بزرگ اونم سر ظهر میبره کلاس موسیقی!
و مجبوره یک ساعت دود سیگار یکی رو تحمل کنه تا دخترش بدونه #تنها نیست! 😞
اونم دختری که تا سال قبل رتبه اول منطقه تو حفظ قرآن شده بود!
هرچند بابام این شرایط رو دوست داشت و اغلب موارد خودش مارو می رسوند کلاس موسیقی 😁
یا وقتی مهمون می اومد با افتخار می گفت:
بابا برو اون سازت رو بیار بزن! 😉
اما مامانم....
شرایطی داشت که احتمالا کمتر کسی تجربه اش رو داشته ولی او داشت به #هنرمندی مدیریتش میکرد!
شاید خودش #آرامش زیادی نداشت و تربیت متناقض خسته اش کرده بود اما برای اینکه ما متوجه این #شکاف بزرگ نشیم خیلی زحمت کشید...
البته بگم توی اون مرحله از زندگیم درسم همچنان #عالی بود!
شاید همین درس خوندن خیلی از حواس پرتی هام رو کم میکرد...
تا جایی که یه بار تو مراسم اولیا و مربیان مامانم رو صدا زده بودن و پیش همه خانواده ها از من تعریف کرده بودن 🤓
وقتی اومد خونه خیلی خوشحال بود!
ولی هیچی نگفت تا آخر شب #یواشکی بوسم کرد و گفت امروز چه اتفاقی براش افتاده و از اینکه یه مامان چادری مورد تشویق قرار گرفته چقدر حس خوبی داشته ☺️
میگم #یواشکی چون مامانم نمیخواست درس خوندن من رو به رخ بقیه خواهر برادرهام بکشه!
هیچ وقت یادم نمیاد اونها رو با من مقایسه کرده باشه... هیچ وقت!
ادامه دارد....
💠 رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا.
#عاشق_باش
#رمان
#مادرانه
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 #خاطره:
این روزها در یک مرکز علمی کوچک مشغول فعالیت هستم.
مرکزی که متاسفانه کسی جز من #حجاب ندارد!
منظورم از حجاب پوشاندن موهاست...
مرکزی که روز اول پرسیدم قبله کدام طرف است؟ کسی نمیدانست.
مرکزی که هر روز یک #سجاده کوچک با خودم میبرم و در یکی از اتاق هایش نماز میخوانم...
تا اینکه قرار شد در یک کنگره بین المللی شرکت کنیم.
همه درگیر لباس هایشان بودند! به ویژه خانم ها.
حتی یکی از آقایونِ دکتر داشت در مورد لباس خانم ها نظر میداد!
و من عجب آرامشی داشتم...
یکی از اعضا بهم نگاه کرد و پرسید: شما هم سخنرانی دارید، چی می پوشید؟!
با لبخند گفتم: من با استفاده ابزاری مخالفم!
گفت: یعنی چی؟!
گفتم: "یعنی اینکه تا من اجازه ندهم، حق ندارند جز به #تفکر و #دانشم به چیز دیگه ای توجه کنند!"
با یک لبخند روسری اش رو سرش کرد و رفت ....
📽 حرفهای این کلیپ، بیانگر عزت #زن در نگاه اسلام است... تماشا کنید ☺️
#تفکر
#بی_تفاوت_نباشیم
#حجاب
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f